اول تو را خداى كريمان تو را سپاس
آخر تو را رحيم رحيمان تو را سپاس
اینکه زبان بنده نوازی گشوده ای
کلمنی ای خدای کریمان تو را سپاس
با من سخن بگو که لبیک گویمت
ای ذکر تو مدیحه ی ایمان تو را سپاس
یاربی العظیم تو را شکر میکنم
ای خالق وجود عظیمان تو را سپاس
تو راز علم عالم آل محمدی
ای آفریدگار علیمان تو را سپاس
حالا که حکمت تو رضا می دهد به ما
باید نوشت رب حکیمان تو را سپاس
برگشته ام بسوی تو تا بندگی کنم
ای چاره ساز عبد پشیمان تو را سپاس
شکر خدا که ذکر رضا داده ای به ما
با عاشقی حب ولا داده ای به ما
کم کم بهشتیان سخن آغاز میکنند
کوچ فرشته بال و پری باز میکنند
جمعی طبق طبق سبد گل می آورند
جمعی سرود چاوشی ؛آغاز می کنند
انگار عرشیان خبری تازه می دهند
این آسمانیان چقدر ناز میکنند
حق باشماست این خبراز جنس دیگراست
مئحی ز آل فاطمه ابراز می کنند
حالا صدای پای رئوفی می رسد به گوش
ما را زلطف خویش سرافراز میکنند
انگار اهل بیت به سر تا سر بهشت
دارند با خدای رضا راز میکنند
اینکه خبر دهند که نام رضا رسید
این نام ها نیامده اعجاز می کنند
آمد رئوف رافت دل ها شروع شد
در بین خلق هدیه گل ها شروع شد
ذى قعده لحظه لحظه اش از سال بهتر است
اين ماه ماه عترت موسى بن جعفر است
دانى هزار معنى خيرٌ مِن اَلفِ الشهر
آرى هزار و يك ز رضا جلوه گستر است
شمس الشموس آمده يعنى ابالحسن
سلطان به عرض توس كه انوار داور است
او را اراده ى ازلى نور آفريد
يكپارچه تمام وجودش مطهّر است
بار تمام آل پيمبر به دوش اوست
او وارث ولايت زهرا و حيدر است
موسى به كوه طور براى چه مى رود
موسى ما منادى الله اكبر است
اين رحمتى كه كشور ما را گرفته است
نور وجود پاره ى جسم پيمبر است
ايران ما حريم خصوصى مرتضى است
اينجا حياط خلوت معصومه و رضاست
روزى كه شيعه راضى و دلشاد مى شود
روزى است كز فاطمه امداد مى شود
مشرق زمين به يمن رضا مى شود بهشت
باب الجواد مركز ارشاد مى شود
در صحن جامع رضوى موقع ظهور
احكام و خطبه هاست كه ايراد مى شود
مهدى به منبر رضوى چون كند جلوس
درياى نور صحن گوهر شاد مى شود
اينجا ديار يار خراسانى است و بس
سفيانى است طعمه مرصاد مى شود
آباد مى شود همه در پرتو رضا
هرجا كه شيعه خسته ز بيداد مى شود
از آستين مهدى موعود بى درنگ
دست رضا مهاجم صيّاد مى شود
ايران جدا ز روح شهادت نمى شود
بالاتر از جهاد عبادت نمى شود
خواهى اگر دلت به حريم رضا رود
چيزى نمانده تا كه به خلوت سرا رود
هركس به نور چشم رضا را دهد قسم
سوگند بر جواد كه حاجت روا شود
خشنودى بزرگ خدا خنده ى رضاست
بايد كه دست ها سوى التجاء رود
پايين پاى حضرتش كوى طور ماست
بالاى سر هرآنكه رود تا خدا رود
قربان زائرى كه به سر مى رود حرم
اى خوش بحال آنكه به كويش فدا رود
خورشيد ذرّه ايست معلّق به كوى او
هر روز صبح در پى آن مقتدا رود
هر روز در پناه رضايند انبياء
گاهى به زير سايه آن هل عطاء رود
آن دل كه هست همسفر صاحب الزمان
از مشهدالرضا بسوى كربلا رود