0

خاطرات آمرین بالمعروف..

 
nmzohy
nmzohy
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1392 
تعداد پست ها : 156
محل سکونت : کرمانشاه

خاطرات آمرین بالمعروف..

 

مطمئنی حق کسی ضایع نمیشه؟

 


هم اتاقی خوابگاهم امروز ظهر امتحان داشت. با اینکه پسر مذهبی ای هم هست، صبح که داشت درس میخوند پرسید چطوری میشه تقلب بنویسم و ببرم؟
من و یکی دیگه از دوستام که اونجا بودیم توجهی به سوالش نکردیم، چون احساس کردیم داره شوخی میکنه.
بعد از چند دقیقه ساعد دستشو نشون داد، با مزاح گفت تا حالا فکر کردین چرا اینجای دست مو در نمیاره؟!
بعد که نگاش کردم دیدم واقعا داره شروع میکنه نوشتن روی ساعد دستش! در جواب سوالش گفتمآره؛ خدا میخواسته امتحانمون کنه!
دوباره با همون مزاح قبلی گفت: همین الان از قم فتوا رسید که تقلب اشکال نداره!
با خودم گفتم وظیفه من یه تذکر بود که دادم. بعد فکر کردم، گفتم نه؛ این موقعیتی نیست که نشه ادامه داد. گفتم:فقط تقلب رو گفتن اشکال نداره؟ یا مدرکی که با این تقلب میگیری و درآمدی که بعدا با اون مدرک به دست میاری هم اشکال نداره؟!!
این بار جدی تر گفت: اگه حق کسی ضایع نشه اشکالی نداره!
این بار اون دوست دیگم که تو اتاق بود گفت: اتفاقا برای من یه بار اتفاقی افتاد که حقم ضایع شد. یه امتحانی بود که خیلی از بچه ها تقلب کردن و نمره هاشون خوب شد. استاد هم گفت چون نمره ها خوب شده به کسی نمره ای اضافه نمیکنم. اینجا بود که حق من و چند نفر دیگه که تقلب نکرده بودیم و نمرمون کم شده بود ضایع شد.
من هم ادامه دادمدر آینده که بخوای یه جا استخدام شی، اگه با معیار معدل تو رو انتخاب کنن و یکی دیگه رو رد کنن باز هم حقی ضایع نمیشه؟
آخرش پسره تسلیم شد و گفت حالا اینها رو تا قبل امتحان میخونم و پاکشون میکنم


 

جمعه 22 فروردین 1393  9:30 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها