بعد از اینکه در دوره رنجری بیشترین نمره را آورد از او سوال کردند از این دوره چه درسی گرفتید؟ گفت: ایستادگی در برابر مشکلات و معرفت به خدا در عمق سختی ها».
"شهید سپهبد علی شیاد شیرازی" در سال ۱۳۲۳ در شهرستان درگز از توابع استان خراسان رضوی متولد شد. در ۹ مهر ۱۳۶۰به عنوان "فرمانده نیروی زمینی ارتش" منصوب شد و به دنبال آن عملیات ها شتاب بیشتری گرفت. ایشان ارتش و سپاه را با هم آشتی داده و در کنار هم قرار داد. در مهر ۱۳۶۸، بنابه درخواست رئیس ستاد کل نیروهایمسلح، و با موافقت و حکم فرماندهی کلقوا به سمت "معاونت بازرسی ستاد کل نیروهایمسلح" و در شهریور ۱۳۷۲ به سمت "جانشین رئیس ستاد کل نیروهایمسلح" منصوب شد. او پنج روز قبل از شهادت در ۱۶ فروردین ۱۳۷۸ همزمان با عید غدیر از سوی فرمانده کل قوا؛ مقام معظم رهبری به درجه سرلشکری ارتقا پیدا کرد که این درجه مجددا پس از شهادت ایشان به سپهبدی ارتقا یافت. ایشان در زمان حیات خود علاوه بر خدمت در ارتش جمهوری اسلامی ایران، برای انتقال معارف جنگ به نسل های بعد اقدام به تاسیس سازمانی با نام "معارف جنگ"نمود. هدف ایشان از تاسیس این سازمان حفظ وقایع تاریخی جنگ و جمع آوری خاطره ها از یک سو و انتقال تجربه های خود به جوانان، بچه های بسیج و دانشجویان افسری از سویی دیگر بود.
سید جواد پاکدل: اصرار می کردم خادم حرم امام رضا(ع)شود، ولی قبول نمی کرد. می گفت: « چه فرقی می کند کل این مملکت مال امام زمان(عج)است. ... رضای امام رضا(ع) در این است که برای این مردم کار کنم و وظیفه ام را انجام دهم. فرقی نمی کند، هر کجا باشم خادم امام رضا(ع) هستم».
محبتش را اینگونه به من نشان می داد
همسر شهید سپهبد علی صیاد شیرازی: زندگی با علی زندگی راحتی نبود سخت بود، ولی به سختیش می ارزید. خیلی وقت نمی کرد که در خانه درکنار من و بچه هایش باشد، اما وجودش، مهربانیش، ایمانش و قدرشناسیش.به ما آرامش می داد.
یک روز جمعه صبح دیدم پایین شلوارش را تا کرده، زده بالا. پرسیدم حاج آقا چرا اینطور کردید؟ رفت طرف آشپزخانه. گفت« به خاطر خدا و برای کمک به شما» رفت توی آشپزخانه و وضو گرفت. آشپزخانه را مرتب کرد. ظرف ها را سرجایش چید. روی اجاق گاز را مرتب کرد،کف آشپزخانه را شست و در را باز کرد، آشپزخانه مثل دسته گل شده بود.
وقتی کار اشتباهی می کردم
مریم صیاد شیرازی: من که فرزندش بودم یک بار عصبانیتش را ندیدم. همیشه مسائل کاریش را همان جا سر کار می گذاشت و سرحال و با لبخند به خانه می آمد.
وقتی کار اشتباهی می کردم، صدایم می کرد و به اتاقش می برد. می نشستیم و بابا سوره والعصر را می خواند و بعد تذکر می داد. بیشتر هم به خاطر مامان به ما تذکرمی داد. خیلی روی احترام گذاشتن به مادرمان حساس بود.
شبی که دست من و بهروز را در دست هم قرار داد گفت« همیشه از هم گذشت کنید. به خاطر مسائل کوچک و بزرگ، به خاطر مسائل مالی و چیزهای بی اهمیت زندگی تان را خراب نکنید. همیشه خدا را در نظر داشته باشید و نگذارید این مسائل شما را را از هدف اصلی تان دور کند.»
بعضی چیزها همیشه همراه آدم اند
علیرضا حجتی: بعضی چیزها همیشه همراه آدم اند. نماز اول وقت هم همیشه همراه شهید صیاد شیرازی بود. وضو و دو رکعت نماز بعد هر وضو هم همینطور.
قرآنی که اول جلسه می خواندیم، فقط برای این نبود که جلسه را شروع کنیم.
سید حسام هاشمی: قرآنی که اول جلسه می خواندیم، فقط برای این نبود که جلسه را شروع کنیم. پیش می آمد که صیاد فقط یک آیه می خواند بعد تفسیرش را که رفته بود مطالعه کرده بود، توضیح می داد. از آن به بعد در موضوع مربوط به آن آیه همانطور عمل می کرد که در آیه آمده بود.
هر کاری را که به شهید شیرازی می سپردند، قبلش دو رکعت نماز می خواند و به ائمه متوسل می شد. نیت می کرد که این کار را برای رضای خدا انجام دهد. خودش تا آخر عمرش این طور بود و به ما هم یاد داد این طور باشیم. این طور کار کنیم و زندگی کنیم.
رئیس دفتر کسی بودم که به من یاد داد چه طور زندگی کنم
احمد آرام: لحظه لحظه هایی که من و همه کسانی که با صیاد کار کرده ایم، از در کنار او بودن درس زندگی آموخته ایم. افسر وظیفه ای که تلفنچی دفتر معاونت بازرسی بود، وقتی خدمتش تمام شد. گفت: من در این مدت سه چیز از تیمسار یاد گرفتم؛ کم بخورم، کم بخوابم، زیاد عبادت کنم.
محمد کوششی: اخلاق و منشش اینگونه بود که با بزرگمنشی با همه با احترام و محبت رفتار می کرد؛ از پیشرفت دیگران خوشحال می شد و این در خوشحالی در رفتارش و گفتارش هویدا بود زیرا به این مهم اعتقاد داشت که « اگر می خواهید خدا به زندگیتان برکت دهد، به چیزهایی که دارید قانع باشید.»
امیر رنجبر نیکدل: خیلی ها در دفتر یا هر کجا صیاد را می دیدند با او دردل می کردند و او هم از همه بدون استثنا شماره تلفن و آدرس می گرفت و جلوی اسمشان مشکلتان را می نوشت. شماره تلفن دفترش را هم می داد و بعد از تحقیق و مطمئن شدن از مستحق بود شان، هر کاری از دستش برمی آمد برای او می کرد.
صیاد یک چنین فرماندهی بود
احمد دادبین: صیاد همه کارهایش روی یک خط سیر بود که به خدا می رسید و برای ماندن در این خط شبانه روز زحمت می کشید و تلاش می کرد.
فرمانده نیرو که شدم با خط خوش یک نامه تبریک برایم فرستاد با این مضمون؛ «در حدیث برای ما نقل کرده اند که اگر می خواهی حال و روح درستی در اقامه نماز داشته باشی، به این بیندیش که نمازت، آخرین نمازت است. با الهام از نکته فوق همیشه به خودنهیب می دهم اگر می خواهی درست از آزمایش خدا و انجام تکلیف الهی برآیی به این موضوع بیندیش که مسئولیت کنونی ات آخرین تکلیف و وظیفه الهی است که بر دوشت نهاده شده. آن وقت است که زمینه پیدا می کنم نیت، فکر، زبان، قلم و عملم رنگ الهی گیرد و کار را برای خدا انجام دهم. با چنین روحیه و تفکری قلبم مالامال امید می شود به این که خدای متعال به من معرفت، بصیرت و دست گیری(از جانب خودش) بخشد.چون کار به خودش تعلق دارد...»
سید جواد پاکدل: همیشه در قنوت نمازهایش از خدا شهادت می خواست. به من می گفت : دیگر صبرم تمام شده است . نمی دانم بالاخره در شهادت به رویم باز می شود یا نه؟
برای تهیه این یادداشت خاطرات بیش از 30 نفر از دوستان و آشنایان این مرد بزرگ را مطالعه کردم و حرف مشترک آنان این بود که "اخلاص از صیاد آدمی ساخته بود سوای دیگران، آدمی که خاص خودش بود و دومی نداشت" و همه آنان خود را از بیان ویژگی های اخلاقی و بزرگواری ها و فداکاری های شهید سپهبد علی صیاد شیرازی، ناتوان می دانستند. امیدوارم با عنایت شهید و مطالعه این نوشتار بتوانیم گوشه ای از رفتارهای این شهید والامقام را سرلوحه زندگی خود قرار دهیم.