عبوديت انحصاري خدا، يا توحيد عملي
دنبالهي آيه ميفرمايد: فلا تجعلو لله اند اداً: پس براي خدا رقيبان و شريكان مگيريد. براي خدا در عبوديت همسان و انباز و همانندي اتخاذ نكنيد، جوانان را اسير غير عبوديت خدا نكنيد، خودتان را اسير غير عبوديت خدا نكنيد و انتم تعلمون: در حالي كه شما ميدانيد. اين جملات آخر همان چيزهايي است، كه من اندكي بايد امروز انها را شرح بدهم. در اين دو آيهاي كه تلاوت شد، و امروز و قبلاً مقدار زيادي شرح داديم. بهر حال مقصود اين است كه: انسان بطور منحصر بندهي خدا باشد و عبوديت انحصاري خدا كه عبارت ديگري از توحيد عملي است مورد توجه اين دو آيه قرار گرفته: پس فقط مسألهي اثبات صانع در اين دو آيه مطرح نيست، يعني اينطور نيست كه خداوند با بياني كه در اين دو آيه شده است، فقط ميخواهد اثبات كند اين جهان آفريننده و مدبر و ربّي دارد، گرچه اين مسأله را هم در برميگيرد.
در جلسهي قبل توضيح دادم كه وقتي انسان اين پديدههاي آفرينش را ميبيند، فطرت انساني متنبّه ميشود به وجود صانع، يعني شما وقتي با فطرت پاك و بيغل و غش با پيشداوريهاي گوناگون عالم خلقت مواجه بشود، از درون فطرت يك ندايي به شما ميگويد: يك دست قوي و يك طرح از پيش ساخته ويك قدرت كاملهاي وجود دارد كه بر همهي اين پديدهها حكفرماست و هيچكس قادر نيست اين را انكار بكند. يعني فطرت بشر به انسان اجازه نميدهد كه يك چنين چيز واضحي را نفي كند. همانطور كه در بيان عرفا و فلاسفه تشبيه به نور آفتاب شده و گفتهاند كسي كه آفتاب را ميبيند و ميگويد اين آفتاب است، در حقيقت دارد به سلامت خودش شهادت ميدهد كه دو چشمم روشن و نامرمد است. وقتي ميگويد آفتاب هست، در واقع دارد ميگويد من دارم ميبينم، والاّ وجود آفتاب نياز به شهادت ما ندارد، چون ما اگر سالم باشيم آفتاب را ميبينيم و همينطور اگر فطرت انسان سالم باشد (كه اكثر قريب به اتفاق انسانها سالمند و افراد خيلي استثنائي پيدا ميشوند كه فطرتشان ناسالم باشد) شهادت ميدهند كه اين نظم در عالم وجود اين پديدههاي گوناگون در عالم خلقت حكايت از وجود يك علم و قدرتي دارد كه پديد آورندهي اين نظم است و مثال آن را هم زدم كه تكرار نميكنم.
|