0

شاگردان امام جواد (ع)

 
shadegan0742
shadegan0742
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 58
محل سکونت : فارس

شاگردان امام جواد (ع)

زمـامـداران مـعـاصـر ائمـه عـلیهم السلام هر چند اجازه نمى دادند که آن بزرگواران به سبک مؤ سـسـات و سـازمـانـهـاى آمـوزشـى مـتـداول ایـن زمـان ، تـشـکـیـلات مـنـسـجـم و مـنـظـّمـى بـراى مـسـائل آمـوزشـى و تـعـلیـم و تربیت افراد ایجاد کنند؛ زیرا در این صورت با گرایش و جذب مـردم بـه سـوى ایـن مـشـعـلهـاى هـدایـت و آگـاهـى آنـان از اعمال و کارهاى ضدّ اسلامى زمامداران ، حکومت آن غاصبان در معرض خطر جدى قرار مى گرفت ؛ امـّا گـفـتـار، رفـتـار و معاشرتهاى معمولى آنان با مردم و پاسخگویى به پرسشهاى آنان در زمینه هاى گوناگون ، براى کسانى که با آنان ارتباط داشتند آموزنده ترین کلاس درس بود.

دَرِ خـانـه آنـان در هـر وقـت بـر روى دانـش پـژوهـان و کـمـال جـویـان بـازو مـحـضـرشـان سـرشـار از فیض و برکت بود. هر کس هر سؤ الى داشت مى توانست مطرح کند و پاسخ قانع کننده آن را بشنود و حتّى با آنان به بحث و مناظره بپردازد.

بـراى امـام جواد علیه السلام از سوى دستگاه خلافت شرایطى فراهم شده بود که امکان تماس زیـاد مـردم بـا آن حـضـرت و بـهـره گـیـرى از مـحـضـر پـرفـیـضـش مشکل بود. با این حال گروه زیادى از شیفتگان مکتب ولایت ، توفیق درک محضر آن گرامى را پیدا کرده و از خرمن دانشش خوشه ها چیدند. و بسیارى از این تربیت یافتگان با مکتوب کردن علومى که از امام جواد(ع ) آموخته بودند خدمت شایانى به جامعه شیعى کردند.

شـمـار شـاگـردان و تربیت یافتگان امام جواد(ع ) در منابع رجالى و تاریخى مختلف ذکر شده است . دانشمند گرانقدر، شیخ طوسى نام ۱۱۳ نفر از اصحاب و راویان آن حضرت را ذکر کرده اسـت کـه در بـیـن آنـان افـراد زبـده و سـرشـنـاسـى بـه چـشـم مـى خـورد،.(۱) از قبیل :

احـمد بن محمد بن ابى نَصْر بَزَنطى ) که از اصحاب اجماع .(۲) است و همگان به فقاهت او اعتراف کرده و مرسلاتش(۳) را پذیرفته اند، (احمد بن اسحاق اشعرى ) کـه شـیـخ و سـرور قـمـّیـیـن بـود. (زکـریـّا بـن آدم قمى ) که نزد حضرت رضا و حضرت جواد علیهماالسلام از ارج و مقام والایى برخوردار بود.

(عـطـاردى ) تـعـداد راویـان حـضرت را ۱۲۱ نفر ذکر کرده است .(۴) ولى سید محمد کـاظـم قـزویـنـى اسـامـى ۲۷۶ نـفـر از شـاگردان و راویان آن حضرت را با شرح مختصرى از زندگى هر یک آورده است ..(۵)

ایـنـک بـه مـعـرفـى و شـرح حـال بـرخـى از پـرورش یـافـتگان مکتب امام جواد علیه السلام مى پردازیم ..(۶)

ابراهیم بن محمد هَمْدانى

(ابـراهـیـم بـن مـحـمـد هـمـدانـى ).(۷) از چـهـره هـاى بـرجـسـتـه و از اصـحـاب جـلیل القدر و مورد اعتماد امام رضا، امام جواد و امام هادى علیهم السلام بود. وى در عبادت خداوند بسیار کوشا بود و چهل بار حج به جا آورد..(۸)

ابـراهـیـم از جـانـب امـام جـواد(ع ) وکـالت داشـت و حـضـرت بـراى او احـتـرام خـاصـى قـایـل بـود و از دیـگـر وکـلا و دوسـتـان خـود در آن مـنطقه خواسته بود با او مخالفتى نداشته باشند و از او اطاعت کنند.

امـام جـواد(ع ) در نـامـه اى بـه او نـوشـت : (پـولى کـه فـرسـتـاده بـودى رسید، خداوند از تو قبول کند و از آنان (که پول دادند) راضى باشد و آنها را در دنیا و آخرت با ما قرار دهد. فلان مـقـدار دیـنـار و مـقـدارى پوشاک براى تو فرستادم . خداوند در آنها و در همه نعمتهایش بر تو برکت دهد.

بـه (نَضْر)نوشتم و به او امر کردم که از مخالفت با تو دست بکشد و جایگاه تو نزد خودمان را بـه وى یـادآور شـدم و به (ایوب ) نیز مشابه آن را نوشتم . همچنین به دوستان هَمْدانى خود نـیز نوشتم و از آنان خواستم از تو اطاعت کنند و بدانند که راه همان است که تو به آنان نشان مى دهى و جز تو کسى از جانب من (در آن منطقه ) وکالت ندارد..(۹)

ابـراهـیم مى گوید: در نامه اى به حضرت جواد(ع ) رفتار بدى را که «سمیع »با من داشت متذکر شـدم . آن حضرت در پاسخ نوشت : (خداوند در یارى تو نسبت به کسى که به تو ظلم مى کند تـعـجـیـل فـرماید. و از شر او تو را کفایت کند و بشارت باد بر تو به یارى خداوند در آینده نزدیک  اِن شاءاللّه و به اجر و پاداش در آخرت . (تو را سفارش مى کنم که )بسیار حمد خدا به جا آوردى ..(۱۰)

زکریا بن آدم

(زکـریـا بـن آدم بن عبداللّه بن سعد اشعرى قمى ) از اصحاب بزرگ و والا مقام امام رضا(ع ) و امام جواد(ع ) بود. وى فردى ثقه و وجیه بود.(۱۱) و آن دو امام همام نسبت به او عنایت خاصى داشتند.

(عـبـداللّه بـن صـلت قـمـى ) مى گوید: در اواخر عمر امام جواد(ع ) خدمت ایشان رسیدم آن حضرت فرمود:

(خداوند صفوان بن یحیى ، محمد بن سنان ، زکریا بن آدم و سعد بن سعد را از جانب من جزاى خیر دهد چه این که نسبت به من وفادار بودند..(۱۲)

وى شـخـصـى مـورد اعتماد بود و امام هشتم یکى از اصحاب خود را براى فراگیرى معارف دینى نـزد او فرستاد. على بن مسیب مى گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم چون راه من دور است و نمى توانم هر زمان که خواستم خدمت شما برسم ، بفرمایید که آگاهیهاى لازم دینم را از چه کسى فرا گیرم ؟

امام (ع ) فرمود: از زکریا بن آدم قمى که او بر دین و دنیا امین است .

عـلى بـن مـسـیـب گـویـد: وقـتـى بـازگـشـتـم خـدمت زکریا رسیدم و آنچه احتیاج داشتم ، پرسیدم ..(۱۳)

(زکـریـا بـن آدم ) در شـهر قم وفات یافت و در نزدیکى حرم مطهر دفن شد و مزارش زیارتگاه خاص و عام است . امام جواد علیه السلام پس از وفات زکریا به بعضى از اصحابش نوشت :

به یاد آوردم آنچه از قضاى الهى بر زکریا جارى شد، رحمت خدا بر او باد روز ولادتش و روز وفـاتش و روزى که زنده و مبعوث مى گردد. در حالى که عارف به حق بود عمرش را گذرانید و بـه حـق اقـرار داشـت ، در راه حـق مـشـکـلات را بـرا ى خـدا تـحـمل کرد و به انجام وظیفه و آنچه خدا و رسولش مى خواستند قیام نمود. رحمت خدا بر او باد کـه از دنـیـا رفـت در حـالى کـه نـه پـیـمـان شـکـسـت و نـه آن را تبدیل نمود. خدا او را مطابق نیتش جزا دهد و بهترین آرزویش را به وى عطا کند..(۱۴)

عبد العظیم حسنى

او ابـوالقـاسـم عبد العظیم بن عبداللّه بن على بن حسن بن زید بن حسن بن على بن ابى طالب (ع ) است . شرح حال مختصر او را (صاحب بن عباد) در جواب شخصى که از حسب و نسب و اعتقادات حضرت عبدالعظیم سؤ ال کرده بود چنین نوشته است :

او فـردى بـا تـقـوى ، پـرهـیـزکـار و داراى دیـن صـحـیـح و عـبـادتـى کامل بود و در امانتدارى ، صداقت و درستکارى شهرت داشت .

حـضـرت عـبـدالعـظـیـم ، بـه مسائل دین آگاه بود و حقایق اسلام را به خوبى درک مى کرد، به توحید و عدل پروردگار ـ که از شرایط اعتقادى هر مسلمانى است ـ اعتقاد راسخى داشت .

وى احـادیـث بـسـیـارى از امـام جـواد و امـام هـادى عـلیـهـمـا السـلام نـقـل کـرده و آن دو امـام بـزرگـوار نـامـه هـا و پـیـامـهـائى بـه او ارسـال داشـتـه انـد. او از بـرخـى از اصـحـاب مـوسـى بـن جـعـفـر و امـام رضـا(ع ) نیز احادیثى نقل کرده است .

حضرت عبدالعظیم (ع ) داراى کتابها و تاءلیفاتى نیز بوده که یکى از آنها کتاب (روز و شب ) اسـت . و افـراد بزرگ و دانشمندى مانند: احمد بن ابى عبداللّه برقى ، احمد بن محمد بن خالد و ابوتراب رویانى ، از او حدیث نقل مى کرده اند.

او از حـکـومـت زمان خود وحشت داشت و مورد تهدید بود؛ از این رو وطن خود را ترک کرد و به طور ناشناس از این شهر به آن شهر مى رفت تا آن که وارد (شهر رى ) شد و در محله (ساربانان ) در خـانـه یـکـى از شـیـعـیـان در (کـوى بـردگـان ) سـاکـن گـردیـد و بـه عـبـادت پـروردگـار مشغول شد.

وى ، روزها را در (سردابِ) خانه به سر مى برد و روزه مى گرفت و شبها رابه نماز و مناجات مـى گـذرانـد. گـاهـى بـه صـورت نـاشـنـاس از خـانـه بـیـرون مـى آمـد و قـبـرى را کـه اکنون مـقـابـل قبراوست زیارت مى کرد، عبدالعظیم مى گفت : این قبر یکى از فرزندان موسى بن جعفر (ع ) است .

طـولى نـکـشـیـد کـه شـیـعـیـان و دوسـتـداران اهـل بـیـت بـا او بـه عـنـوان عـالم بـه احـادیـث اهـل بـیـت آشـنـا شـدنـد و ارتـبـاط بـرقرار کردند و از علم و دانش او بهره مى گرفتند. یکى از شیعیان رسول خدا(ص ) را در خواب دید. آن حضرت به او فرمود: به زودى مردى از خاندان من ، در (محله ساربانان ) از دنیا خواهد رفت و در باغ (عبد الجبّار) نزدیک درخت سیبى به خاک سپرده خواهد شد!

آن مـرد بـراى خـریـد بـاغ نـزد صـاحـب آن رفـت و جـریـان خـواب خـود را نقل کرد. او گفت من هم چنین خوابى دیده ام و تصمیم دارم باغ را وقف کنم تا شیعیان اموات خود را در آن دفن کنند. سرانجام حضرت عبدالعظیم از دنیا رفت و در آن باغ که اکنون بقعه و بارگاه وى قـرار دارد، بـه خـاک سـپـرده شـد..(۱۵) شـیـعیان زمانى که حضرت عبدالعظیم را بـراى غـسـل آماده مـى کردند، در جیب او ورقه اى را دیدند که در آن نسب خود را معرفى کرده بود..(۱۶)

یـکـى از مـراحـل حساس و درخشان زندگى حضرت عبدالعظیم (ع )، عرضه کردن عقاید دینى خود بـه مـحـضـر امـام هـادى (ع ) اسـت . که از یک طرف صفا و صداقت او را ابراز مى دارد و از طرف دیـگـر نـشـانـه دیندارى واقعى و احساس مسؤ ولیتى است که وى در پرتو علم و دانش خود، به اهمیت آن پى برده است و مى تواند به عنوان یک درس آموزنده و سرمشق سازنده اى مورد متابعت و پیروى قرار گیرد.

حـضرت عبدالعظیم مى گوید: خدمت مولایم امام هادى (ع ) رسیدم . آن حضرت فرمود: مرحبا، خوش آمـدى تو از دوستان واقعى ما هستى ، عرض کردم اى فرزند پیامبر، دوست دارم عقاید دینى خودم را خدمت شما بیان کنم ، تا چنانچه مورد قبول شما باشد، بر آن استوار بمانم و بتوانم بدین وسیله به ملاقات پروردگارم برسم .

امام هادى (ع ) فرمود: بیان کن .

وى عـقـاید خود را درباره خدا، پیامبر، امامت ، معراج و قبر و قیامت بیان داشت و گفت : پس از عقیده بـه ولایـت و امـامـت ، احـکـام واجب الهى ، نماز، زکات ، روزه ، حج ، جهاد، امر به معروف و نهى از منکر است .

امام هادى (ع ) فرمود:

(اى ابـوالقـاسـم ، بـه خدا سوگند، اعتقاداتى که عرضه داشتى ، مبانى واقعى دین الهى است کـه خـداونـد بـراى بـنـدگان خود برگزیده و از آن خشنود مى شود. بنابراین ، بر این عقاید استوار و ثابت قدم باش ، زیرا خداوند در این راه تو را در دنیا و آخرت ، پایدار و جاویدان مى گرداند..(۱۷)

از ایـن رو امـام هـادى (ع ) آگـاهى دینى او را مورد تاءیید قرار مى داد و اصحاب را در ناحیه رى براى آموختن مسائل دینى به او ارجاع مى داد. (ابوتراب رویانى ) مى گوید: اباحماد رازى مى گـفـت : در سـامـراء خـدمـت امـام هـادى (ع ) رسـیـدم و مـسـائلى از حلال و حرام را پرسیدم ، آن حضرت نیز پاسخ گفت ؛ هنگام خداحافظى فرمود:

یـا حـَمـّاد اِذا اَشـْکـَلَ عـَلَیـْکَ شـَىْءٌ مـِنْ اُمـُورِ دیـنِکَ بِناحِیَتِکَ، فَسَلْ عَنْ عَبْدُ الْعَظیمِ الْحَسَنى ).(۱۸)

هرگاه در مسائل دینى خود در آن ناحیه به مشکلى برخورد کردى ، حکم آن را از عبدالعظیم حسنى سؤ ال کن .

دربـاره فـضـیـلت زیـارت قـبـر او نـیـز امـام هـادى (ع ) بـه یـکـى از شـیـعـیـان اهل رى فرمود:

اگر قبر عبدالعظیم را که نزد شماست زیارت کنى مانند آن است که قبر امام حسین (ع ) را زیارت کرده اى ..(۱۹)

على بن مهزیار

(عـلى بـن مـهـزیـار اهـوازى ) از اصـحـاب امـام رضـا، امـام جـواد و امـام هـادى عـلیـهـم السـلام بـود..(۲۰) وى از شـیـعـیـان بلند مرتبه ، مورد اعتماد و از فقهاى اصحاب است . علىّ نـزد امـام جـواد علیه السلام مقام و منزلت والایى داشت ، از وکلا و یاران خاص آن حضرت بود و در مـکـتب تربیتى اش به حدّى از رشد و کمال رسید که در نامه امام جواد علیه السلام به (علىّ بن مهزیار) آمده است :

اى على ! خداوند به تو پاداشى نیکو عطا فرماید و تو را در بهشت خویش جاى دهد … من تو را در خـیر خواهى و اطاعت و خدمت و احترام و آنچه که بر تو واجب است آزمودم . اگر بگویم هیچ کس را چون تو نیافتم ، امید آن دارم که در این ادّعا راستگو باشم …

مـقـام و مـنـزلت و خـدمـات تـو در گـرمـا و سـرمـا و در طـول شـب و روز بـر مـن پـوشیده نیست . از خدا مى خواهم هنگامى که همه مردم را در قیامت جمع مى کـنـد، تو را به رحمت ویژه خود اختصاص دهد؛ چندان که مورد غبطه و حسرت دیگران واقع شوى )..(۲۱)

امام جواد علیه السلام در نامه دیگرى به او مى نویسد:

(نـمـى دانـى کـه خداوند چگونه تو را نزد من عزیز کرده است ، چه بسیار که تو را به اسم و نسب دعا مى کنم و به تو بسیار عنایت و محبت دارم و مى دانم تو در چه پایه اى از ایمان هستى . خداوند برتر از آنچه هستى براى تو مستدام گرداند و به جهت رضایت من از تو راضى گردد و تـو را بـه آرزویـت بـرسـانـد و بـه رحـمتش ، فردوس اعلى را براى تو برگزیند. خداوند شنونده دعاست ، (از او مى خواهم ) تو را سرپرستى و حفاظت فرماید و به رحمتش هر بدى را از تو دور گرداند..(۲۲)

عـلى بـن مـهـزیـار روایـات بـسـیـارى را از سـه امـام بـزرگـوار نـقـل کرده و سى و سه جلد کتاب در موضوعات مختلف تاءلیف کرده است ..(۲۳) او در مـبـاحـثـات و مـنـاظرات علمى با مخالفان نیز شرکت مى کرد. نجاشى مى نویسد: او با (على بن اسـبـاط) کـه فـطـحـى مذهب بود، رسایلى رد و بدل کرده و آن دو در این باره به امام جواد علیه السلام رجوع کردند و (على بن اسباط) از عقیده نادرست خود دست برداشت ..(۲۴)

(عـلى بـن مـهزیار) بسیار عبادت مى کرد و سجده هاى طولانى داشت . یوسف بن سخت بصرى مى گوید:

(او زمـانـى کـه خـورشـیـد طـلوع مـى کـرد سـر بر سجده مى گذاشت و تا وقتى که هزار نفر از برادران ایمانى را دعا نمى کرد و آنچه براى خود خواسته بود براى آنان نمى خواست سر از سجده برنمى داشت . از این رو پیشانى اش از بسیارى سجده پینه بسته بود..(۲۵)

حسن بن سعید

حـسـن بـن سـعـید اهوازى از بزرگان اصحاب امام جواد(ع ) و از معتمدان شیعه بود. او با همکارى بـرادرش حـسـیـن بن سعید ـ که او نیز از اصحاب و یاران حضرت جواد علیه السلام بود ـ سى جلد کتاب در موضوعات فقهى ، اعتقادى و کلامى نوشت .

حـسـن از دانـاترین افراد اهل زمان خود به فقه ، آثار، مناقب و دیگر علوم شیعى بود. او واسطه در هـدایـت و آشـنـایـى اسـحاق بن ابراهیم حُضینى ، على بن ریّان ، عبداللّه بن محمد حضینى ، و على بن مهزیار با امام هشتم علیه السلام بود.

در کـتـب روایـى شـیـعـه احـادیـث فـراوان از او و بـرادرش نقل شده است ..(۲۷)

محمد بن اسماعیل

(مـحـمـد بـن اسـمـاعـیل بن بزیع ) که مردى پارسا و نیکوکار و درست کردار و مورد اعتماد همگان بـود. و تـوفیق درک محضر سه نفر از امامان (امام کاظم ، امام رضا و امام جواد علیهم السلام ) را پیدا کرد..(۲۸) وى هر چند از وزراى دربار عباسى بود، ولى همچون (على بن یقطین ) سـنـگـردار و پـنـاهگاه استوارى براى شیعیان و ستمدیدگان به شمار مى آمد و در دفع ظلم و ستم از آنان مى کوشید..(۲۹)

(محمد بن احمدبن یحیى ) مى گوید:

مـن در (فـَیـْد).(۳۰) بـودم ، (مـحـمـدبـن عـلىّ بـن بـِلال ) بـر مـن گـذشـت و گـفـت : بـیـا بـه زیـارت قـبـر (مـحـمـد بـن اسـمـاعـیـل بَزیع ) برویم . چون بدانجا رفتیم ، او بر بالاى سر محمّد و رو به قبله در حالى کـه قـبـر را در پـیـش روى خـود داشـت ـ نشست و گفت : صاحب این قبر به من خبر داد که ابو جعفر عـلیـه السـلام فـرمـود: کسى که به زیارت قبر برادر مؤ منش برود و کنار قبر او رو به قبله بنشیند و دست خود را بر قبر بگذارد و هفت بار سوره (اِنّا اَنْزَلناهُ فِى لَیْلَةِ الَقْدرِ) را بخواند از وحـشـت و هـراس روز قـیـامـت در امـان خـواهـد بـود)..(۳۱) (مـحـمـدبـن اسماعیل ) مى گوید:

(از ابـوجـعفر علیه السلام تقاضاى پیراهنى کردم تا آن را کفن خویش سازم . امام علیه السلام پیراهنى فرستاد و دستور داد که تکمه هایش را بِکَنم )..(۳۲)

سه شنبه 19 فروردین 1393  3:37 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها