0

شعر با لهجه شيرازي

 
khodaeem1
khodaeem1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 89277
محل سکونت : خراسان رضوی

شعر با لهجه شيرازي

شیراز و می‌گن نازِ واسی آُفتو جِنگِش
قلبارو گِرِن می‌زنه به هم تیرشه‌ی تِنگِش

بلبل تو کوچا، تو پس کوچا غزل می‌خونه
شعروی ترِ‌حافظ می‌چکه از سرِ چِنگِش

عطر گل یاس و نسترن، بهار نارنج
هی سر میکشه از تو خونوی واز وِلِنگِش

این جان که اگر چِش تو چِشای هیکی بودوزی
ساز دِلشو می‌شنُفی از جِلِنگ جِلِنگِش

اینجان که با فوتِ کوزه گری، امروز و فردو
تام پات می‌سره دنبال دختروی زبرو زِرِنگِش

اَگ دختر همسایه‌ی دیوار به دیوار،
‌لیم لیم دیوارک زد تو بدو بزن پلنگِش!!

قلبای پیزِری نیس تو سینه‌ی مردم شیراز
تو بیخودی ریشمیز بزنه تو درز و دِنگِش

دنیا رو تی پس می‌گشت سمندر
از شهر چه خبر! قربون اون آفتو جِنگِش

 

 

می‌گن= می گویند
واسی = برای
آُفتو جِنگِش = افتاب گرم
گِرِن = گره
تیرشه‌ = تکه از پارچه که بصورت نوار باریک وبلند از پارچه جدا شده
تِنگِ = محکم

کوچا = کوچه ها
سرِ چِنگِش = از نوک آن

خونوی واز وِلِنگِش = خانه های بزرگ و با در باز

این جان = این جا هست
چِش تو چِشای هیکی بودوزی = اگر فکر کسی را از چشم هایش بخوانی
ساز دِلشو می‌شنُفی از جِلِنگ جِلِنگِش = از همه ان چه توی دلش هست با خبر می شوی
می‌شنُفی = شنیدن

تام = تو هم

اَگه = اگر

‌لیم لیم = ارام ارام
پلنگِش = ضزبه انگشت نشانه و سبابه

قلبای پیزِری = قلب هایی که طاقت هیچ چیزی را ندارند
تی پس = پشت سر هم

 

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست

دوشنبه 18 فروردین 1393  10:00 AM
تشکرات از این پست
borkhar
دسترسی سریع به انجمن ها