0

تأثير انذار و تبشير در آخرت

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

تأثير انذار و تبشير در آخرت

 

تأثير انذار و تبشير در آخرت

اما بخش مهم مطلب و آن نكته‌ي اصلي كه مي‌خواستم عرض كنم: اين است كه عمده‌ي انذار و تبشير پيغمبران مربوط به بعد از مرگ است، يعني انسانها را از عواقب بدرفتاري در دنيا ترساندن كه در آخرت اثر خواهد كرد، ومژده دادن به عواقب خوش رفتاري در دنيا كه در بهشت اثر خواهد كرد. اين جزء مسائل مورد اتفاق تمام اديان است كه زندگي بشر در اين نشأه تمام نمي‌شود و ما بعد از آنكه مرديم و اين جسم از كار افتاد يك مرحله‌ي جديدي از زندگي براي‌مان شروع خواهد شد، همانطور كه قبل از به دنيا آمدن مرحله‌اي از زندگي را بصورت ناقص‌تر از آنچه امروز داريم، بدون داشتن عقل و اراده و خصوصياتي كه الان داريم داشتيم. 

مرحله‌ي بعدي زندگي‌ي ما از مرحله‌ي فعلي‌ي زندگي‌مان كامل‌تر است. امروز ما اسير و محدود به چهار ديوار جسم هستيم. گرچه عقل‌مان پرواز مي‌كند و بينش ما همه‌جا را سير مي‌كند و اراده‌ي ما بر بسياري از چيزها فائق مي‌آيد، اما محدوديت‌هاي جسمي براي‌مان هست، لكن در آن نشأه اين محدوديت جسمي وجود ندارد و انسان به معناي بسيار وسيع‌تري بي‌نهايت مي‌شود (اگر چه در دنيا هم يك بي‌نهايت‌هايي مجازي در وجود بشر هست، چون بي‌نهايت به معناي حقيقي فقط خداي متعال است) يعني انسان در نشأه‌ي بعد از مرگ و عمدتاً در قيامت و بهشت و دوزخ يك سعه‌ي وجودي پيدا مي‌كند، اين چيزي است كه اديان نسبت به او اتفاق نظر دارند و در آن نشأه‌ دو قسم زندگي هست: يكي زندگي‌ي خوش و راحت و از همه جهت كامل، و ديگري زندگي‌ي تلخ و سخت و در حد اعلاي شكنجه و سختي است. آن اولي اسمش بهشت است و آن دومي اسمش جهنم است، كه ما امروز با مقياسها و پارمترهاي اين دنيا نمي‌توانيم بهشت و جهنم را بشناسيم، درست است كه در آنجا گفته‌اند جنات تجري من تحتها الانهار (5 - فتح) باغستانهايي هست كه جويبارها در آنها روان هستند و اين يك چيزي است كه آن حقيقت دور از دسترس را تا حدودي به ذهن ما نزديك مي‌كند، اما اين، همه‌ي آن حقيقت نيست. خطاست اگر كسي خيال كند بهشت يك باغ باصفائي است و جويها و درخت‌هاي خوبي دارد! اگر اين بود ديگر وجود آن نشأه لزومي نداشت، چون در اين نشأه هم باغ و جوي و جويبار هست، ما مسائل بعد از مرگ را با مقياسهاي اين دنيا نمي‌توانيم بسنجيم. همچنانكه اگر جنين در رحم مادر فرضاً شعور و هوش پيدا مي‌كرد و مي‌خواستند با او راجع به مسائل نشأه‌ي خارج از رحم مادر حرف بزنند برايش قابل درك نبود و مثلاً نمي‌توانست درك كند كه حركت كردن، جست و خيز كردن، اين‌جا و آن‌جا رفتن و چيز خوردن از دهان چگونه است؟ يعني او كه فقط از طريق بند ناف خودش تغذيه مي‌كند مسائل نشأه‌ي دنيوي برايش تصور نيست. البته جنين در رحم مادر، هوشمندي و درك ندارد و اين فقط يك مرض است كه چنين چيزي را او نمي‌توانست بفهمد.

در روايت هست كه اگر مورچه بخواهد براي خداي عالم تصوري بكند، يك چيزي شبيه به خودش كه دو شاخك داشته باشد تصور خواهد كرد. بنابراين: ما، در محدوده‌ي ذهن و تصور خودمان فكر مي‌كنيم و نمي‌توانيم درست آن آن حقايقي را كه مربوط به آن نشأه هست كه بكلي با اين نشأه تفاوت دارد تصور بكنيم. اما آنها وجود دارد و با تصور نكردن ما واقعيت تغيير نمي‌كند و آن حقايق ضامن حركت ما در اينجاست، كه انسانها به انگيزه‌ي آن زندگي حركت‌هايي مي‌كنند و هيچ عاملي در دنيا قادر نيست جلوي آن حركت‌ها را بگيرد. حركت با شوق نعمت‌هاي الهي در بهشت و در پرهيز از عذاب الهي در دوزخ، حركتي است كه انسانهاي مؤمن را در طول تاريخ آنچنان ساخته كه هيچ عاملي نتوانسته است روي آنها اثر بگذارد. اين تبشير و انذار را كه در قرآن هست بعضي مي‌خواهند با مقايسهاي ماده اندازه بگيرند! ما متأسفانه بعضي از اين گروهكهاي التقاطي را ديديم كه وقتي راجع به دوزخ بحث مي‌شود، فوراً ذهنشان مي‌رفت به سوي دوزخ دنيا و اگر چنانچه پيرامون آتش جهنم بحث بشود فقط در مقياس اين دنيا بحث مي‌كنند، و حال اينكه اگر پيغمبران مي‌خواستند بگويند فقط مربوط به اين دنياست، ممكن بود يك زبان و يك تعبيراتي را بكار ببرند كه انسانها بفهمد، چرا مي‌گويند بهشت و چرا مي‌گويند جهنم و چرا مي‌گويند آتش؟ بعضي از گروهكهاي التقاطي در نوشته‌ها و كتابهاي‌شان به عنوان تفسير قرآن. كلمات قرآني را كه اشاره به آن نشأه هست و همه‌ را به نشأه‌ي دنيا حمل و معنا مي‌كردند، در حالي كه اين همان ديد محدود مادي است.

چرا ما نمي‌توانيم از همين محدوده‌ي زندگي مادي خارج بشويم؟ و چرا نمي‌توانيم فرض كنيم كه ماوراي اين عالم جسم يك عوالم ناشناخته‌ي ملكوتي هم هست كه وجود محدود ما و ذهن و هوش محدود ما نمي‌تواند آنها را درك كند؟ مگر نمي‌بينيم كه دانش بشري با همه‌ي عظمتش حتي در محدوده‌ي جسماني هم، هنوز به اعماق نرسيده؟ حقيقت جسم بشر و بسياري از اين حقايق عالم مادي هنوز كشف نشده، چگونه تصور مي‌كنيم كه اين ذهن محدودمان بايد بتواند عوامل ماوراي اين عالم را اگر باشد كشف كنيم؟ پيغمبران صادق مصدق با سخن وحي الهي دارند بما مي‌گويند اين عوالم هست و بايد براي آن عوالم تلاش كرد و از عذاب آن عوالم بايد ترسيد! اميرالمؤمنين (ع) بزرگترين مرد تاريخ اسلام بعد از پيغمبر مي‌فرمايد: شغل من الجنه و النار امامه آن كسي كه بهشت و دوزخ پيش روي اوست. از هر هدف ديگري ذهنش منصرف و مشغول است. به فكر اين است كه خودش را بتواند به بهشت الهي برساند و از عذاب دوزخ الهي خودش را دور كند اين آن توضيح مختصري بود كه درباره‌ي آيه خواستم عرض كنم، كه البته در خلال بحث تفسيري به مواردي از اين قبيل خواهيم رسيد.

والسلام عليكم و رحمه‌الله و بركاته

 

یک شنبه 17 فروردین 1393  11:19 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها