0

ارتباط حضرت زهرا علیهاالسلام با غیب

 
yasbagheri
yasbagheri
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1390 
تعداد پست ها : 6297
محل سکونت : تهران

ارتباط حضرت زهرا علیهاالسلام با غیب

ارتباط حضرت زهرا علیهاالسلام با غیب

حضرت فاطمه

 

فرهنگ غیب می‏تواند ایمان به غیب را از حالت ترس از ناشناخته دور سازد تا غیب، شهودی قلبی حقیقی باشد و قلب با آن پیوند خورد ه و ایمان بدان استوار شود، و عواطف و احساسات در برابرش تسلیم، و بر پایه‏ی آن حرکت کند تا زندگی وجدان، و بیداری ضمیر، و موضع، حرکت، رفتار، سجیه و اقدامی با رغبت، صریح و خالصانه باشد. در عین حال حواس نمی‏تواند این غیب را درک نماید و از احساس آن ناتوان می‏ماند. زیرا غیب به چیزی بالاتر و برتر از حس مربوط است ، همان غیب را از حواس بی‏نیاز می‏کند و به ابزارهای آن دست می‏یازد و در سایه‏سار آن حرکت می‏کند.

با نگاهی اجمالی به وسایل و دلایلی که این غیب را در قلب انسان مجسم می‏کند و آن را به عنصری ایمانی مۆثر و کارآمد تبدیل می‏سازد، درمی‏یابیم که اسلام در برخورد تربیتی خود با این جنبه‏ی حساس می‏خواهد که غیب بر پایه‏ی اندیشه و آگاهی حرکت کند تا در قلب جا گیرد و قلب، آن را با عطوفت و مهربانی در بر گیرد و با آن آرامش و خشنودی یابد و از آنجا در سایه‏ی روح و در برخوردی احساسی و عاطفی، گرم و جوشان به حرکت درآید.

آنگاه سراسر وجود انسان را در بر می‏گیرد تا به احساسات و عواطفش شکل دهد و در نتیجه گوش و چشم، فکر و ذکر، زبان و کلماتی که ناخودآگاه بر زبان می‏آورد و رفتار و موضع و بلکه همه چیز زندگی‏اش بشود.

به همین منظور باید فکر و عاطفه درهم آمیزد تا مظلومیت زهرا (علیهاالسلام) و عزای حسین (علیه‏السلام) در عاشورا، و مظلومیت طفل شیرخواره‏اش و... جزیی از حقیقت ایمانی گردد. بدین ترتیب سخنان رسول اکرم و ائمه‏ی طاهرین (علیهم‏السلام) بیانگر ضرورتی فرهنگی برای تکمیل ایمان به حقایق اسلام و از جمله ایمان به غیب است.

جای هیچ شگفتی نیست که این معنای غیبی به صورت یک معجزه و کرامت الهی و واقعیت زنده و مۆثر در شعور انسان در حجرالاسود عینیت و تجسم یابد که خداوند آن را به عنوان میثاق خلایق به ودیعه نهاده و در اسراء و معراج، قرار گرفتن یونس در شکم ماهی و در سخن گفتن مورچه به گونه‏ای که سلیمان پیغمبر از گفته‏اش تبسم کرده و آوردن تخت بلقیس از یمن پیش از یک چشم بهم زدن و در سخن گفتن فاطمه (علیهاالسلام) در شکم مادر با او، و جشن عروسی در آسمان به مناسبت ازدواج فاطمه (علیهاالسلام) با علی (علیه‏السلام) و سخن گفتن فرشته الهی با او که علی (علیه‏السلام) سخنان او را در «مصحف فاطمه» نوشت و خطاب ملائکه به فاطمه (علیهاالسلام) چنانکه مریم دختر عمران را نیز مخاطب قرار دادند. فرشتگان به فاطمه (علیهاالسلام) ندا دادند: فاطمه! خداوند تو را برگزیده و پاکیزه‏ات گردانیده است... به همین جهت، محدَّثه نامیده شد.[1]

غیب در الگوهای معین مثل پیامبران، برگزیدگان، اولیا و صاحبان کرامات و در آثار جاویدان و کرامات آنان و در الگوهای فراوان دیگر عینیّت می‏یابد و قلوب ما می‏تواند این الگوها و سمبل ها و همراه آن غیب به ودیعه نهاده شده در آن را در میان گیرد تا محور ایمان و پیوند قلب باشد، تا روح ما در آرامش و خشنودی زندگی کند

جای هیچ شگفتی نیست که این غیب اینگونه بر ایمان عینیت یابد که: فاطمه نور است، حوریه‏ای به شکل انسان است و از میوه بهشتی آفریده شده که در پاکی، صفا، خلوص و طهارت بر میوه دنیایی امتیاز دارد و فاطمه با بذل جهد موفق از طریق معرفت به خدای یگانه و از راه اشراف بر اسرار آفرینش و ناموس زندگی، بر صفا، و طهارت آن افزود و به تأیید و راهنمایی و لطف الهی نایل آمد.

فاطمه، همان زن معصوم است که خداوند با خشنودی او خشنود می‏شود و با خشم او، خشم می‏گیرد. او سرور زنان جهان از اولین و آخرین است.

همین امور است که دلالت دارد فاطمه (علیهاالسلام) را ارتباطی محکم با غیب، مقام و موقعیتی والا و کرامتی الهی است که هرگز عقل و فهم ما انسانها بدان نخواهد رسید.

بنابراین روشن شد که این غیب در الگوهای معین مثل پیامبران، برگزیدگان، اولیا و صاحبان کرامات و در آثار جاویدان و کرامات آنان و در الگوهای فراوان دیگر عینیّت می‏یابد و قلوب ما می‏تواند این الگوها و سمبل ها و همراه آن غیب به ودیعه نهاده شده در آن را در میان گیرد تا محور ایمان و پیوند قلب باشد، تا روح ما در آرامش و خشنودی زندگی کند و عواطف و احساسات ما با عطوفت و مهربانی بدان روی آورد. بنابراین هر که این را بداند، عملش او را مفید باشد و هر که نداند بیش از اندازه زیان بیند.

حضرت فاطمه

ضرورت ندارد که اختلاف موارد تجسم در اشخاص مثل پیامبران، اوصیاء و اولیا موجب برتری یکی بر دیگری شود. چه ممکن است طبیعت مرحله یا شرایط معین باعث این خصوصیات غیبی در هر یک از موارد شده باشد.

تفاضل و برتری افراد بر یکدیگر معیارهای خاص خود را دارد که قرآن کریم و رسول اکرم (صلی اللَّه علیه و آله وسلم) بیان کرده‏اند و نیز دیگران جزیی از دین است و از اهمیت زیادی در ساخت شخصیّت ایمانی، انسانی و مکتبی با تمام خصوصیت‏هایش دارد. خصوصیاتی که وجود، تخصص و تمایز انسان را محقق می‏سازد و او را در مرتبه‏ای عالی از صفا، پاکیزگی و طهارت قرار می‏دهد. همچنان که مرتبه‏ای از ارتباط وجدانی با همه گفتار و کردار آنان را تحقق می‏بخشد.

ائمه (علیهم‏السلام) برخی از امور غیبی را به شماری از اصحاب مخلص خود مثل میثم تمار، زراره، محمد بن مسلم و دیگران، گفته‏اند. چقدر غیب برای کسانی که آن را می‏دانند و می‏آموزند سودمند است. چه شگفت‏انگیز و زیباست این کرامات! و چه تأثیر ژرفی در زندگانی انسان دارد! و چقدر انسان بدان نیازمند است! و چه شگفت‏انگیز است قرآن که بسیاری از موارد غیب را مورد تأکید قرار می‏دهد و بدین ترتیب اهمیت زیاد آن را در ساخت شخصیت انسانی، ایمانی و مکتبی آشکار می‏کند.

 

ارتباط فکری کافی نیست

بنابراین، گفته برخی افراد درست نیست که می گویند: آنچه مطلوب است صرف ارتباط فکری با معصومین (علیهم السلام) از طریق شناخت سیاست ها، و گونه های رفتاری شخصی، و فعالیت های اجتماعی آنان است تا اسوه و الگوی ما در شیوه تقلید و تکرار کارهای آنان باشند و همین در ما حالتی از شگفتی و اعجاب را در باره آنان به وجود می آورد؛ دقیقاً به گونه ای که از دیگر شخصیت ها و اندیشمندان مثل ادیسون و ابن سینا شگفت زده می شویم.

سخنان رسول اکرم و ائمه‏ی طاهرین (علیهم‏السلام) بیانگر ضرورتی فرهنگی برای تکمیل ایمان به حقایق اسلام و از جمله ایمان به غیب است

زیرا آنچه مطلوب است، برقراری ارتباط فکری، درونی و وجدانی است که عواطف در آن شرکت کند و احساسات به گونه خودکار از آن فرمانبرداری و انقیاد داشته باشد و تمام وجود انسان آزادانه تسلیم آن باشد و به جنبش آید.

مطلوب این است که این برگزیدگان وارد دل هایمان شوند تا موجب سرزندگی آن باشند و در ارواح ما جای گیرند تا به آن گرمی و جوشش بیشتری بدهند و در جانهایمان پا گذارند تا با صفاتر، پاک تر و خالص تر شود.

مطلوب این است که در ساخت شخصیت ایمانی ما سهم بیشتری داشته باشند و در بنای عواطف و تکوین احساسات ما سهیم باشند.

در نهایت این گفته را بعید می دانیم که: این علمی است که هر که بداند سود نمی برد و هر که نداند زیان نمی بیند. این سخنی زیان آور است که جز خسارت، حسرت و نومیدی سودی برایمان ندارد.

صرف نظر از این، میزان نفع و زیانی که از آن صحبت می کنند چندان روشن نیست بلکه در حالت ها و موارد مختلف، تفاوت دارد. سخن گفتن از طب برای نجّار، و سخن گفتن از نجوم برای آهنگر، ریسنده و کارمند در حرفه شان هیچ سودی ندارد. اما قضایای ایمان و رفتار ضرورتاً از این قبیل نیست. اگر چه مراتب و مقتضیات شناخت بر اساس اصل " مأمور شده ایم که با مردم به اندازه عقل شان سخن گوییم "، در افراد فرق می کند.

چهارشنبه 13 فروردین 1393  4:50 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها