یه روز نوشتم برات
برای اون خنده هات
نوشتم پیشم بمون
منم میمیرم برات
یادمه گفتی......شو
گفتی برو تموم شو
به پای داستان من
خواستی بمون حروم شو
حالا که هستی کنارم
دیگه هیچ غمی ندارم
چون حالا یه دلخوشی
برای موندن دارم
تو پیش من میمونی
داستانمو میخونی
اگه تنهام بذاری
منو تموم میدونی
-------
خیلی افتضاحه خودمم میدونم!
تازه یه تیکشم نتونستم بیارم!
اگه کمکم کنین خوشحال میشم
بیکار بودم نوشتم
دیدم فروم خوابیده گذاشتم اینجا
اگه انتقادی دارین بگین لطفا