0

تاریخ هنر

 
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

مسجد امیر چخماق مسجد امیر چخماق از جمله آثار دیدنی و مشهور دوران تیموریان در ایران است که به سبک و سیاق آذری ساخته شده است. مسجد امیر چخماق میدان امیرچخماق نام میدانی در شهر یزد است. مجموعه بناهای تاریخی امیرچخماق یزد شامل بازار، تکیه، مسجد و آب انبار که قدمتشان به دوره تیموریان (قرن 9 هجری) برمی گردد و در فهرست آثار تاریخی کشور نیز به ثبت رسیده‌اند. در آن دوره امیرجلال‌الدین چخماق از سرداران شاهرخ تیموری و حاکم یزد بود که با همکاری همسر خود فاطمه‌خاتون برای آبادانی یزد مجموعه‌ای شامل تکیه، میدان، حمام، کاروانسراها، خانقاه، قنادخانه، چاه آب سرد و مسجد امیرچخماق را ساخت. گردشگران امیر چخماق را نام میدانی در شهر یزد می‌دانند که در آن بنایی چند طبقه، مسجد و حسینیه‌ای به همین نام وجود دارد. ساختمان بنای امیر چخماق ورودی بازارچه و بخشی از حسینیه‌ای است که در قرن 13 هجری بنا شده‌است. حسینیه امیر چخماق توسط یکی از فرمانروایان یزد خراب شد هم اکنون این بنا در حال بازسازی و تبدیل دوباره به حسینیه می‌باشد. تکیه امیر چخماق در سال 1330 هجری شمسی و با شماره 383 و مسجد امیر چخماق در سال 1341 با شماره مستقل 247 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیدند. همچنین این بناها و دیگر الحاقات به عنوان مجموعه امیرچخماق نیز با شماره 2416 به ثبت ملی رسیده‌است. مسجد امیر چخماق همانطور که گفته شد مسجد امیر چخماق كه در تاریخ‏های یزد به نام مسجد جامع نو نیز خوانده شده است در دوره صفویه به همت امیر جلال الدین چخماق شامی حاكم یزد از امراء و سرداران و مقرب درگاه شاهرخ و زن او ستی (بی بی) فاطمه خاتون احداث شده است. مسجد امیرچخماق كه در ضلع جنوبی میدان امیرچخماق قرار دارد، در دوره‌ی محمدشاه قاجار خارج از حصار شهر بوده است و ساخت آن، سال ‌‌83ظ هجری قمری شروع شده و در سال ‌‌841 پایان یافته است. این مسجد ازنظر زیبایی، وسعت و اهمیت، مسجدی است كه بعد از مسجد جامع شهر قرار می‌گیرد. مسجد امیر چخماق كه در تاریخ‏های یزد به نام مسجد جامع نو نیز خوانده شده است در دوره صفویه به همت امیر جلال الدین چخماق شامی حاكم یزد از امراء و سرداران و مقرب درگاه شاهرخ و زن او ستی (بی بی) فاطمه خاتون احداث شده است. سردر شرقی مسجد، كتیبه‌ای از كاشی معرق به خط «محمد الحكیم» دارد. همچنین گنبد مسجد كه خمیده و ترك‌دار است با كاشی سبز رنگ پوشیده شده و اطراف آن، كتیبه‌ای از یكی از سوره‌های قرآن كریم به خط كوفی وجود دارد. گرم خانه یا جماعت‌خانه‌ی بنا نیز دو در چوبی دارد كه بر دو لنگه‌ی آن، عبارت‌های «لااله الا الله»، «محمد رسول‌الله» و «علی ولی‌الله» به خط نسخ و میان دو كتیبه، كنده‌كاری شده است. در توصیف این مسجد باید گفت كه در كریاس (ساختمان جلوی درب وروردی) مسجد به میدان میر چخماق باز می‏شود، سنگی نصب است كه بر آن متن وقفنامه‏ای به خط نسخ نوشته شده . در طرف راهروی شمالی كه از درب كریاس به صحن وارد می‏شود، شبكه‏هایی ظریف از كاشی‏های معرق در پنجره‏ها نصب شده‏اند. قسمتی از سردر صفحه ایوان كاشیكاری معرق شده و جرزهای آن آجری رنگ است. دور خارجی گنبد و بر كمربند آن عبارت "السلطان ظل الله...." به كوفی بنایی تكرارشده . محراب صحنه اصلی هم از كاشی معرق است، با ساختمانی مقرنس كاری كه در وسط آن سنگ مرمر بسیار خوشتراشی به اندازه 1/15 * 3/38 متر نصب شده . در وسط منقرص كاری یک گل مربع به اندازه 54 * 95 سانتیمتر نصب است و در دست چپ ایران، یك سنگ مرمر به اندازه 28 * 30 سانتیمتر قرار دارد. سر در شرقی مسجد دارای كتیبه‏ای از كاشی معرق به خط ثلث محمد الحكیم است. گنبد مسجد خمیده و تركدار است با كاشی سبز رنگ كاشی شده و پیرامون آن نیز كتیبه‏ای به خط كوفی قرار دارد. این مسجد دارای دو شبستان زمستانی و تابستانی است که در قسمت تابستانی آن (بالای محراب) بادگیر بسیار زیبایی واقع شده است. شبستان زمستانی مسجد در سوی دالان ورودی قرار دارد که نور آن با سنگ مرمر تامین می شود. همچنین مسجد مأذنه مستطیل شکل آجری دارد که بر ورودی ضلع شرقی مسجد مشرف است. محراب مسجد پوشیده از نقوش معرق و مقرنس است و در وسط آن سنگ مرمر بسیار زیبایی وجود دارد كه شکوه هنر کاشیکاری اسلامى- ایرانى را به نمایش می گذارد. این شکوه در گنبد مسجد امیر چخماق که با کاشی های سبز پوشیده شده و بر روی آنها عباراتى به خط زیبای كوفى نوشته شده نیز نمایان است. بخشی از سردر ایوان مزین به کاشی معرق است و کتیبه هایی در کاشی های معرق از سمت راست و چپ وجود دارد. اطراف ایوان بلند شبستان با کاشی سبز و قهوه ای بر روی زمینه سرمه ای نقوش اسلیمی مخلوط کار شده است و در پایین آنها عبارت "القدر لله الله اکبر" دیده می شود.
یک شنبه 3 فروردین 1393  5:10 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

ساختار و گرایشات در هنر مفهومی2 در مقاله گذشته تعدادی از مکاتب هنرمفهومی را مورد تحلیل قرار دادیم و در این نوشتار به الباقی آنها خواهیم پرداخت. هنر مفهومی Land art: عده ای دیگر از هنرمندان آمریکا و اروپا از سال 1968 به کار در فضاهای بزرگ در طبیعت (دریا، مزارع ، بیابان و ...) روی آوردند و آثار بزرگی در پهنای طبیعت خلق کرده که مرور زمان ، آن اثار را دستخوش نابودی و تجزیه طبیعی می کرد . اجرای آثار میرا نشانگر شور دوجانبه میان انسان و طبیعت بود و نقش هر دو را در عالم هنر به نمایش می گذاشت . اثر هنری که تا قبل از آن با کادر در نقاشی و یا پایه در مجسمه از فضا جدا می شد ، در فضای بزرگی مطرح می گردد که جزئی از اثر هنری است نه عنصری جدای از آن . بازگشت به خاطرات افسانه ای و اسطوره های زندگی در روزگاران دور از دغدغه های هنرمندان این گرایش است . آثار ایسامونوگوجی هنرمند دورگه ژاپنی – آمریکایی در باغ سازی مدرن به تاثیر از باغهای ژاپنی از جمله گرایشات هنر لند آرت است . بکارگیری فضا در اثر ، میرایی اثر و بازگشت به هنر بکر انسانهای گذشته . آثار این هنرمندان به قدری بزرگ بود و فضای باز به آنها معنا می داد که برای نمایش آن در نمایشگاهها به عکاسی از فضا ی آن بسنده می کردند . مانند آثار کریستو که تپه ها ، خانه ها ، کوهها را در زیر پارچه مخفی می کرد و تصویر آنها را به نمایش می گذاشت . Body Art: با درک قابلیتهای اندام انسان و حالات آن توسط هنرمندان این سبک ، اندام را بیش از هر ابزار دیگری به ایجاد ارتباط با مخاطب مناسب دانسته و حرکات اندام و توانایی های بازیگری و گاه ایجاد احساساتی چون خشونت و رفتارهای انزجار آمیز با جسم انسان را برای بیانیه های انتقاد آمیز خود از شرایط حاکم در اجتماع و یا درونیات خود بکار گرفته و هنرمند مفاهیم مورد نظر خود را بصورت تکان دهنده ای به اجرا و نمایش در می آورد. اگر چه این گرایش از نیمه دوم دهه 60 آغاز گردیده بود ولی به نوعی ریشه در مراسمات آئینی اقوام پریمیتیو داشت .زمانی که در اقوام سرخپوست هر شخص بنا به موقعیت خود ، صورت و اندام خود را - با درک مفاهیم از خود و اجتماع خود - منقوش و در مراسمات و حتی جنگها حضور می یافت . ربکا هورن از هنرمندان زن آمریکایی است و در این سبک ، یکی از متخصصین نقاشی روی بدن و "هنر اندامی" می باشد . وی با اضافه کردن تجهیزاتی از عاج و چوب و چرم و فلز به اندام زنده انسان بیانهای اسطوره ای می دهد. با درک قابلیتهای اندام انسان و حالات آن توسط هنرمندان این سبک ، اندام را بیش از هر ابزار دیگری به ایجاد ارتباط با مخاطب مناسب دانسته و حرکات اندام و توانایی های بازیگری و گاه ایجاد احساساتی چون خشونت و رفتارهای انزجار آمیز با جسم انسان را برای بیانیه های انتقاد آمیز خود از شرایط حاکم در اجتماع و یا درونیات خود بکار گرفته و هنرمند مفاهیم مورد نظر خود را بصورت تکان دهنده ای به اجرا و نمایش در می آورد. Happening Art: هنرمندان این گرایش از هنر مفهومی سعی در گرفتن بیان جدیدی از یک اتفاق در مکان و زمانی مشخص یا غیر مشخص دارند . اگر چه اتفاق خود حاصل و یک نتیجه است ولی هنرمند با استفاده از اندیشه و خلاقیت خود ، با نگاهی نو و با دستکاری در نمایاندن اتفاق معنایی فراتر از چیستی اتفاق گرفته و حتی گاهی به صورت کامل معنای آن حادثه را تغییرداده و یا وارونه جلوه می دهد. از آنجایی که مقوله اتفاق بصورت عمده قابل پیش بینی نیست ، ثبت اثر هنری بصورت عکاسی صورت گرفته ویا آن اتفاق عین به عین در مکانی مشخص شبیه سازی می گردد. Performance: هنر مستند نمایشی ، گاه شخصی ، ولی اجرایی که در بردارنده یک اندیشه اولیه پیش بینی شده است و در مکان مورد نظر با توجه به خاصیت مکانی و زمانی اجرا می گردد. مراسماتی چون افتتاحیه ها ، اختتامیه ها و اجرای جشنها و ... نکته حائض اهمیت در این گرایش این است که مانند اینستالیشن ، محیط ، زمان و شرایط در نحوه اجرای این سبک دخیل است . Process Art: هنرمندان هنر فرایندی یا ضد فرمالیست کماکان به ابزار و مواد وفادار مانده ، ولی هدف عرضه شی هنری را کنار گذاشته و آثار خود را از ساختار ، دوام و محدوده های مشخص خارج کردند و به انتخاب اشیا ء تصادفی و ناپایدار از قبیل برف ، خاک اره ، تار و پود پارچه و دیگر اشیا ء مصرفی روی آوردند . این هنر سعی در حذف شیء و عرضه هنری داشته و قصد آن صرفا انتقال اندیشه محض و یا خلاقیت محض است . این گرایش نیز با عکاسی ثابت و به ثبت می رسد. امروزه "مفهوم گرایی" در برخی موارد در مطبوعات غرب صرفا نامی است برای آن دسته از حرکتهای معاصر که با انتظارهای عمومی از نمایشگاههای هنری – یعنی مکانی برای نمایش دادن آثارهنری با هدف مشاهده و بررسی زیبایی شناسانه – همخوانی ندارد . یعنی واژه ای با بار منفی ، برای اطلاق به آنچه محافظه کاران ، از هر نوع و هر گرایش ، در هنر معاصر ناپسند می دانند . امروزه "مفهوم گرایی" در برخی موارد در مطبوعات غرب صرفا نامی است برای آن دسته از حرکتهای معاصر که با انتظارهای عمومی از نمایشگاههای هنری – یعنی مکانی برای نمایش دادن آثارهنری با هدف مشاهده و بررسی زیبایی شناسانه – همخوانی ندارد . یعنی واژه ای با بار منفی ، برای اطلاق به آنچه محافظه کاران ، از هر نوع و هر گرایش ، در هنر معاصر ناپسند می دانند . تعبیر متضاد دیگری نیز از این واژه وجود دارد . در میان منتقدین هنر تقریبا پذیرفته شده است که مدرنیسم ، هنر غرب است ،خصوصا آمریکای شمالی و اروپای غربی . از آنجایی که هنر مفهومی ظاهرا گذاری است از اوج مدرنیسم به آنچه به دنبال آن آمد ، تلاشهای زیادی صورت گرفته تا قلمرو مفهوم گرایی از محدوده ی انگلیسی- آمریکایی خود ، یعنی جایی که در دهه های 65 و 75 پایه گذاری به اوج رسید ، فراتر برده شود . در کتاب "بازنویسی هنر مفهومی –Rewrite Conseptual Art" - مجموعه مقالاتی که اخیرا به چاپ رسیده است – ادعا می شود که این هنر به منزله پایه ای است که تقریبا تمامی هنر معاصر بر آن تکیه دارد . و در شکوفایی اخیر خود "مفهوم گرایی بر دنیای هنر حاکم شده است " از این منظر مفهوم گرایی دچار هویتی دوگانه می شود : از سویی ، هنری تحلیل گر به عنوان هنر مردان آمریکایی – انگلیسی که بنا به گفته های بالا قصد انتقاد آن را در سر داشتند و از سویی دیگر هنری که در تاریخ خود آثار هنرمندان گذشته خود –که اغلب مر بوط به سالهای 1950 می شود- را دوباره بررسی و آن را "مفهومی" معرفی می کند .آثاری که حول موضوع هایی از امپریالیسم تا هویت فردی است و در کشورهای نامرتبطی از آمریکای لاتین گرفته تا ژاپن ، از استرالیا گرفته تا روسیه شکل گرفته اند . نتیجه آن نمایشگاهی بزرگ در نیویورک در سال 1999 بود با نام "مفهوم گرایی جهانی" . امروزه هنر مفهومی نه به روش محدود کردن توجه به الگوی مفهومی انگلیسی – آمریکایی (که اکنون به تاریخ پیوسته است ) و نه به صورت برخورد با آن به عنوان پدیده ای پست مدرن و تعریف نشده و نه به عنوان قواعدی رسمی از مدرنیسم مورد بررسی قرار می گیرد . چرا که راهی حقیقی برای خود در سطح جهانی باز کرده است
یک شنبه 3 فروردین 1393  5:10 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

عصر هلنی، تبلور هنر یونانی در قرن سوم پیش از میلاد و سه قرن پس از وی که به عصر یا دوران هلنی مشهور است درخشانترین عصر هنری فرهنگی یونان است . عصر هلنی، تبلور هنر یونانی یونان مهد هنر می گردد و هنرش به شرق راه می یابد . البته این تاثیر دو جانبه بوده است . هنر برای اولین بار خصلت جهانی می یابد . دوران هلنی از لشکرکشی های اسکندر به شرق آغاز می شود و از فتوحات او تا استقرار سلطه روم تا آسیای صغیر و مصر به طول می انجامد ( از قرن سوم قبل از میلاد تا اول میلادی ) . با درآمیختگی تمدن شرق و غرب ( یونان و خاور میانه ) این دوران هر روز شکوفاتر می گردد . برای نخستین بار یک تاریخدان آلمانی در سال 1836 میلادی واژه «هلنیسم» را بکار برد، و پس از آن این نام به دوره ای از تاریخ سیاسی و فرهنگی و هنری یونان که مشخصه آن پدید آمدن دولتها در مناطق امپراتوری یونان پس از مرگ اسکندر بود، اطلاق گردید. این دوره از سال 330 ق م تا 27 ق م تداوم یافت. محدوده ی جغرافیایی هنر هلنی از شمال تا جنوب روسیه، از شرق تا هند و از جنوب مصر و شمال آفریقا و از طرف غرب کناره های مدیترانه، فرانسه و اسپانیا بوده است. شهر تاکسیلا در پاکستان جزو آثار دوره هلنی است. پیروزی اسکندر مقدونی موجب گسترش تمدن و هنر یونان به سایر نقاط گردید . تا آنجا که نیمی از جهان آن روز را زیر سلطه خود قرار داده بود. این گسترش روز افزون موجب گردید که هنر اصیل یونان، تعمیم و اعتبار خود را از دست بدهد و در اغلب موارد منحصراً برای عظمت مادی و شکوه و جلال کاخهای حاکمان مقتدر بکار رود و از طرفی این دوره از نظر هنری و فرهنگی تحت نفوذ عناصر فرهنگی و هنری مشرق زمین قرار گرفت و به این ترتیب هنری متبلور گردید که آنرا «یونانی مابی» (هلنیسم) نام نهاده اند. البته برخی از پژوهندگان معتقدند که هنر دوره هلنی یا یونانی مابی دنباله مستقیم تحولاتی است که نه در زمان اسکندر بلکه پنجاه سال پیش از آن روی داد. اسکندر مقدونی که خود اهل علم و دانش بود موانع سیاسی را که از تقابل فرهنگی جلوگیری می کرد از میان برداشت . او به هر سرزمینی که پا می گذاشت پس از فتح آن آنجا را مرکز آداب و رسوم و فرهنگ یونانی ها قرار می داد . زبان و ادبیات – معماری – ورزش و سایر دستاوردها و رسوم یونانی را با خود به آنجا می برد و در جهت بسط و گسترش آن می کوشید . او برای اولین بار حکومت یونان را که قبلا به صورت ایالتی اداره می شد به شکل مستقل و واحدی درآورد . دوران هلنی از لشکرکشی های اسکندر به شرق آغاز می شود و از فتوحات او تا استقرار سلطه روم تا آسیای صغیر و مصر به طول می انجامد ( از قرن سوم قبل از میلاد تا اول میلادی ) . با درآمیختگی تمدن شرق و غرب ( یونان و خاور میانه ) این دوران هر روز شکوفاتر می گردد در این دوره فرد گرائی در تمام زمینه ها ظاهر می شود . سنتهای کهنه و دست و پاگیر که مانع رقابت آزاد می شود – منسوخ می گردد و انجمنهای تحقیقاتی – کتابخانه ها و موزه ها تشکیل و گرد آوری آثار هنری به شکل منظم و طبق برنامه آغاز می گردد . هنرمندان با رهایی از قید و بند موطن خویش در مراکز فرهنگی بزرگ و بین المللی گرد می آیند . در فرهنگ و هنر این عصر همبستگی جهانی بین دانشمندان و هنرمندان صورت می گیرد . سبک های باروک روکوکو و کلاسیک عصر هلنی به ترتیب ظاهر گشت . در عصر هلنی – تئاتر ها و ورزشگاه ها از دوران کلاسیک بسیار بزرگتر بودند . تئاتر های این عصر دهها هزار تماشاچی را درون خود جای می داد . در بسیاری از شهرها بناهای عمومی تازه ای برپا می گشت . این گسترش مدنیت هلنی با تغییرات کیفی همراه بود و ضمنا میراث فرهنگی شرق را نیز در بر داشت . رشته هایی که در فرهنگ کلاسیک یونان از موقعیت پایین تری برخوردار بودند اهمیت اساسی یافتند . مانند فنون – علوم دقیقه – علوم طبیعی – طب – جراحی و کشاورزی به سطح بی سابقه ای می رسند و در مقابل علوم اجتماعی – فلسفه – ادبیات و تا اندازه ای هنر به انحطاط کشیده می شوند . این انحطاط با کاهش فعالیت های اجتماعی و سیاسی توده ها قابل بیان است . عصر هلنی، تبلور هنر یونانی پیدایش شهرها در گستره ای وسیع – رشد بازرگانی – دریایی و گسترش جنگها میان قدرت های دریایی و زمینی – تکمیل تکنیک را ایجاب می کند . تکنیک هلنی نمونه های شگفت انگیزی ارائه داد . کشتی ها می توانستند هزاران نفر را با خود حمل کنند . در اتاقها و سالن های روی عرشه برای مسافران عالیرتبه وسایل راحتی و تفریح فراهم بود . در عصر اسکندر مقدونی دگرگونی بسیار چشمگیری در موقعیت هنرمندان ایجاد گردید . با ورود اموزش های فلسفی و ادبی به محافل هنر مندان – مجزا ساختن آنان از صنعت گران معمولی آغاز شد . از این پس به آنان مانند صنعت گران ساده که از ارزش معنوی بی بهره بودند نگریسته نمی شد بلکه به عنوان هنرمند مقام والائی کسب کردند و مورد قدر شناسی مردم قرار گرفتند. هنر دوره هلنی: پیکره سازی: در دوره ی هلنی یونانی ها در پیکره سازی تجسم آلام جسمی و اضطرابها و جنبش های نامنظم و تشویق آمیز روح و جسم را که از مشرق زمین اقتباس کرده بودند، نشان دادند. مهمترین و بهترین آثار هنری در آسیای صغیر یافت شده است، از نمونه های ارزشمند آن پیکره های نقش بر جسته های نمالی شمالی معبد زئوس در «پرگاموم» است که به بهترین شیوه ساخته و پرداخته شده است. معماری: پس از تسخیر مشرق زمین توسط اسکندر مقدونی، امتزاجی از اندیشه ها، دینها و هنرهای غربی و شرقی پدیدار شد، که موجب تغییر و دگرگونی در معماری یونانی گردید. گوناگونیها، پیچیدگیها و پیشرفتهای چشمگیر فرهنگ هلنی به یک شیوه معماری با مقیاسی بزرگ و تنوعی پر دامنه به مراتب فراتر از آنچه کشور – شهر کلاسیک می توانست بطلبد، نیازمند بود. اسکندر مقدونی که خود اهل علم و دانش بود موانع سیاسی را که از تقابل فرهنگی جلوگیری می کرد از میان برداشت . او به هر سرزمینی که پا می گذاشت پس از فتح آن آنجا را مرکز آداب و رسوم و فرهنگ یونانی ها قرار می داد . زبان و ادبیات – معماری – ورزش و سایر دستاوردها و رسوم یونانی را با خود به آنجا می برد و در جهت بسط و گسترش آن می کوشید . او برای اولین بار حکومت یونان را که قبلا به صورت ایالتی اداره می شد به شکل مستقل و واحدی درآورد فعالیـتهای ساختمانی از مراکز قدیمی واقع در سرزمین اصلی یونان به شهرهای پر رونق پادشاهان هلنی در آسیای صغیر (ترکیه) که مرکزیت بیشتری برای دنیای هلنی داشتند، انتقال یافت. مقیاس بزرگ و گسترش استادانه فضاهای درونی بناها که این یکی از ویژگیهای معماری هلنی بود، معماری خانگی را گسترش می دهند که پلیس های سنتی این شرایط را ایجاد نمی کردند از بناهای مهم این دوره می توان به معبد «آپولون» در «دیدوما» نزدیک شهر «میلتوس» در آسیای صغیر (ترکیه) و تئاتر سر گشاده اپیداوروس اشاره کرد. سیر تکاملی هنر یونان را می توان چنین جمع بندی کرد : در قرن ششم پیش از میلاد استقلال هنر کشف گردید و در قرن پنجم پیش از میلاد ( عصر کلاسیک ) به کار گرفته شد . در قرن چهارم قبل از میلاد هنر به زیبایی گرایی روی آورد و در قرن پیش از میلاد ( عصر هلنی ) و از آن به بعد ( قرن دوم و اول قبل از میلاد ) به اوج خود رسید و پیوندی جهانی یافت.
یک شنبه 3 فروردین 1393  7:24 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

آرامگاه پادشاهان تخت جمشید در این مقاله با معماری مقبره ای در دوران حکومت هخامنشیان و عقاید و افکار و رسوملت آن ادوار آشنا شده و مقابر پادشان هخامنشی را در استان فارس خواهید شناخت. آرامگاه پادشاهان تخت جمشید در شمال شرقی چاه سنگی و به محاذات صد ستون و در ارتفاع 40 متری، آثار یک دستگاه عمارت، با سکویی مفصل و یک "آرامگاه" در سنگ کنده شده، دیده می شود. بنا مشتمل بوده است بر یک اتاق دو ستونی و در جنب آن یک ایوان، با دو ستون در غرب و صندوق خانه هایی در شمال و جنوب و نیز تالاری 4 ستونی با یک اتاق جانبی در شمال. همه اینها را بر سکویی چند پله ای بنا کرده اند که از سنگ هایی بزرگ و کوچک درست شده و سنگ هایش را بدون ملاط به هم چسبانیده اند. بعد از اینها فضایی باز در شرق بنا وجود دارد که بعداً مقدار زیادی از کوه را در آورده اند و سکویی از سنگ در جلوی "آرامگاه" درست کرده اند. نمای "آرامگاه" به صورت صلیبی ناقص است که اصلا آرامگاههای نقش رستم می بایست چهار بازوی متساوی داشته باشد اما بازوی پایینی را وقت نکرده اند تمام کنند. این "آرامگاه" به تقلید از آرامگاه داریوش بزرگ در نقش رستم پرداخته شده است. در دین ایرانیان، باستانی آب، آتش و خاک، سه آفریده مقدس اهورامزدا بوده اند و مقام بلندی داشته اند، از این جهت آلودن آنان به پلیدی روا نبوده است. در باور ایرانیان باستان وقتی که جان از تن به در می رفت و کالبد سرد می شد، اهریمن بر آن نفوذ می یافت و پلیدش می کرد، بنابراین نمی نوانستند مرده را بسوزانند یا در آب افکنند و یا در خاک پنهان سازند. پس ناچار راه های دیگری یافته بودند. یکی "خورشید نگرشن" یا دخمه نشینی بود، یعنی کالبد را بر بلندی و یا در جایی پرت و دور افتاده- که این مکان ها بعدا به دخمه شهرت یافت – می گذاردند تا حیوانات و پرندگان گوشتخوار به زودی گوشتش را پاک کنند (یعنی همان کاری که مار، مور و کرم ها در مدت زیادی با مرده به خاک سپرده می کنند) آنگاه استخوان ها را می گذاردند تا آفتاب خورده و پاک شود، سپس آنها را جمع کرده، در "استخوان دان (استودان، ستودان) " می گذاردند. از این استوادان ها در گوشه و کنار تخت جمشید (مثلا در دامنه کوه شمال شرقی صفه) به فراوانی یافت می شود. اما راه دیگر این بود که کالبد را شکافته و پس از بیرون آوردن قسمت های نرم، آن را با موم و انگبین و مشک بیامیزند و به اصطلاح "مومیایی" کنند و در درون صندوق هایی از سنگ بگذارند و روی شان را محکم بگیرند تا نه آب، نه آتش و نه خاک را با آن سر و کاری باشد. در ابتدا این صندوق های سنگی را مثل یک خانه، سرپا می ساختند، مثل آرامگاه کوروش در پاسارگاد و آرامگاه کمبوجیه دوم در همان جا که آن را زندان سلیمان می خوانند- اما بعد، داریوش و جانشینانش، آرامگاه های در سنگ کنده شده را ترجیح دادند و همه اینها را به وضع مشابهی ساختند که مبین اعتقادات دینی آنان بود. نمای هر "آرامگاه" کامل، به صورت یک صلیب با چهار شاخه متساوی است. شاخه بالا یک آیین دینی و یا شاهی را نمایش می دهد، شهریار هخامنشی در جامه پارسی، کمان – یعنی اسلحه ملی ایرانیان – به دست بر روی سکویی سه پله ای ایستاده است و روی به آتشی دارد که بر فراز آتشدانی در اشتعال است. نمای هر "آرامگاه" کامل، به صورت یک صلیب با چهار شاخه متساوی است. شاخه بالا یک آیین دینی و یا شاهی را نمایش می دهد، شهریار هخامنشی در جامه پارسی، کمان – یعنی اسلحه ملی ایرانیان – به دست بر روی سکویی سه پله ای ایستاده است و روی به آتشی دارد که بر فراز آتشدانی در اشتعال است. آتشدان، مکعب مستطیلی است با تاقچه عمودی، بر روی سکویی سه پله ای که سقفی به شکل سه پله وارونه گذاشته شده دارد. دست پادشاه باز، و رو به آتش است و این نشانه نیایش می باشد. بر فراز صحنه، نقش انسان بالدار (فرکیانی) با حلقه و دست گشوده نموده شده است و در گوشه راست، ماه را به صورت قرصی با هلال بزرگی در پایین‌اش می بینیم (عقیده عامه که می گویند این قرص خورشید است، اعتباری ندارد). در دو سوی مجلس، سه جفت بزرگ زاده ایرانی در جامه پارسی (یا مادی) نقش شده اند که با خود شاه، هفت نفر می شوند و بنابراین همانند "هفت امشاسپندان" دین زرتشتی – اهورامزدا با شش موجود الهی و جاویدان – می باشند. بر آرامگاه داریوش بزرگ، به جز داریوش دو تن دیگر گئوبرو، و اسپه کانه را هم می شناسیم که هرودت هر دو را از جمله "بزرگان هفت گانه پارسی" یاد کرده است و بنابراین شکی نمی ماند که این هفت نفر، هفت آزاده پارسی هستند و نماینده هفت خاندان بزرگ دوره هخامنشی می باشند و به همین علت است که این صحنه روی آرامگاه داریوش بزرگ، تا آخر دوره هخامنشی بر آرامگاه های شاهان بعدی بدون تغییر تکرار شده است. پادشاه و آتشدان، بر روی تخت بزرگ (گاه) شهریاری جای دارند که گوشه هایش برجسته و به شکل نیم تنه شیر است و لبه اش با گل و بوته آراسته شده. دو ردیف از نمایندگان ملل تابع با لباس های، محلی تخت را بر سر دست نگه داشته اند. بر آرامگاه داریوش بزرگ و "آرامگاه جنوبی" تخت جمشید، این افراد را با کتیبه های سه زبانه ای که کنارشان نوشته اند، شناسانیده اند. آرامگاه پادشاهان تخت جمشید قسمت مرکزی و عریض جبهه "آرامگاه" منقوش به نمای کاخی هخامنشی است. در وسط، دری – که بدین وسیله می خواسته اند بفهمانند که به آن جهان باز می شود – و در دو سوی آن چهار ستون به دیوار چسبیده (در حقیقت، نیم ستون) با سرستون گاو دوسر، دیده می شود. سقف با طره و نمای شاه تیرها و ردیفی از شیرهای غران و در حال حرکت تزیین شده است. از روی این نما، بنای موزه تخت جمشید را ساخته اند. در، کشویی و خودکار بوده یعنی پس از بسته شدن، دیگر باز نمی شده است. درون دخمه، صندوق هایی به شکل مکعب مستطیل (20/1 * 2 متر) برای جای دادن کالبد مردگان تعبیه کرده اند. روی هر یک از اینها دری سنگی و محدب انداخته‌اند تا راه هر گونه نفوذی را ببندند. البته چون اعتقاد به رستاخیز و زندگی آن جهانی در ایرانیان قوی بوده است، مثل اقوام دیگر برای مردگان خود اسباب و آلات زندگی (توشه آخرت) تهیه می‌کرده اند و درون قبرها می گذارده اند. همین اسباب گران بها مایه آن شد که مقدونیان و تاراجگران بعدی همه را بشکنند و غارت کنند. درون "دخمه شمالی" تخت جمشید دو قبر سنگی تعبیه کرده اند و برای "دخمه"ی دیگری که در ناحیه جنوبی – دورتر از گوشه جنوبی خزانه- تراشیده اند، سه جفت قبر سنگی کنده اند. یک "آرامگاه" دیگر نیز در 500 متری جنوب صفه، در ارتفاعی کم از سطح زمین پرداخته می‌شده است اما آن را نیمه تمام گذارده اند. به دلیل همین نیمه تمامی، این "آرامگاه" را پیشتر به داریوش سوم که فقط چند سالی آن هم در آشوب و جنگ پادشاهی راند نسبت می دادند. اما ولفرام کلایس و مرحوم پیتر کالمیر به حق، دلیل ناتمام رها کردن این "آرامگاه" را وجود رگه های خطرناک در کوه و نامناسب بودن محل برای ادامه کار دانسته اند و استدلال کرده‌اند که این "آرامگاه" از لحاظ فنی – به ویژه نوع بست های فلزی به کار برده شده در آن و شکل آتشدان و سکوی تخت شاهی – نسخه اول "آرامگاه جنوبی" تخت جمشید است که بر اساس دلیل های فنی و نقش های برجسته اش – به خصوص شکل تاج پادشاه و وضعیت افراد منقوش بر روی "آرامگاه" به اردشیر دوم نسبت داده می شود. این "آرامگاه جنوبی" تخت جمشید تنها آرامگاه هخامنشی است که مثل آرامگاه داریوش بزرگ دارای کتیبه های معرفی اورنگ بران بوده است، ولی "آرامگاه شمالی" این کتیبه ها را ندارد و از نظر فنی و تراش نقوش از هر لحاظ به کارهای اردشیر سوم می‌ماند و به همین سبب به آن پادشاه منسوب شده است. این انتساب را ناتمام ماندن جبهه "آرامگاه" که شاخه پایینی صلیب آن را نتراشیده اند- تایید می کند.
یک شنبه 3 فروردین 1393  7:25 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

شهر استخر با پیشینه ای کهن اِستَخر نام شهری باستانی است واقع در استان فارس ایران. املای تاریخی آن اصطخر است. شهر استخر با پیشینه ای کهن استخر از بزرگ‌ترین شهرهای دوران خود بوده و به گفته تاریخ نویسان چهار دروازه داشته که امروزه یکی از آنها در سر پیچ دوراهی مرودشت ارسنجان قرار دارد و دیگری در جنوب مرودشت کنونی قرار داشته‌است. در هفت کیلومتری ویرانه‌های تخت جمشید، ویرانه‌های شهر استخر معروف به «تخت طاووس» قرار دارد. آثار بجامانده از این شهر شامل دروازه سنگی، ستون‌ها و دیواره‌های سنگی است که به روزگار هخامنشی تعلق دارد. در این شهر، بازمانده سازه‌های اسلامی، ساسانی و اشکانی و ظروف و آثار سده‌های آغازین هجری در آن کشف شده‌است. آب شهر استخر از رود سیوند تامین می‌شده‌است. شهر استخر 5 سال پیش از میلاد و 10 سال پس از آن قدمت دارد و شاهد تاجگذاری‌ها و جشن‌ها و شکوه بسیاری بوده و صدها هزار نفر ساکن داشته‌است. این شهر تا پایان پادشاهی ساسانیان از آبادترین و با شکوه‌ترین شهرهای ایران باستان بود، اما توسط اسکندر ویران گشت و بعد از آن توسط اعراب تسخیر گردید و به دلیل خیزش‌های پیاپی مردم (از سال 23 تا سال 29 هجری) بارها فتح شد و مردم آن قتل عام شدند و پس از آن تنها ویرانه‌ای از آن برجای ماند. ساخته و رونق گرفتن شیراز هم باعث کوچ مردم و ویرانی شهر شد. اولین بار استخر در زمان عمربن خطاب توسط عثمان بن ابی العاص تسخیر شد و اموال و زمین‌های مردم به غنیمت گرفته شد و هم چنین برای آخرین بار در سال 29 هجری عبدالله عامر گماشته عثمان پس از تسخیر شهر گور بسوی استخر شتافت تا خیزش چند باره مردم استخر را سرکوب نماید ولی با مقاومت سخت و گسترده آنان روبرو شد، اما سرانجام مردم را کشتار نمود و شهر را دوباره تسخیر کرد. پیشینه پژوهش‌های شهر استخر: اولین توصیف و یا به تعبیر بهتر توصیف عامیانه از استخر به سال 1672 برمی گردد زمانی كه جان استرویس جهانگرد انگلیسی از این محوطه بازدید كرد. پس از استرویس از دیگر سیاحان و جهانگردانی كه از استخر بازدید و در مورد آن مطالبی را ذكر كرده‌اند می توان به افراد ذیل اشاره كرد. اولین بار استخر در زمان عمربن خطاب توسط عثمان بن ابی العاص تسخیر شد و اموال و زمین‌های مردم به غنیمت گرفته شد و هم چنین برای آخرین بار در سال 29 هجری عبدالله عامر گماشته عثمان پس از تسخیر شهر گور بسوی استخر شتافت تا خیزش چند باره مردم استخر را سرکوب نماید ولی با مقاومت سخت و گسترده آنان روبرو شد، اما سرانجام مردم را کشتار نمود و شهر را دوباره تسخیر کرد. سر روبرت كرپورتر ،سی جی ریچ ،تكسیه ، جیمز موریه و جامع تر از همه، سر ویلیام اوزلی كه كلیه مدارك اسلامی مرتبط با استخر را نیز ذكر كرده است. بازدید جهانگردان فرانسوی فلاندن وكست را میتوان نقطه عطفی در مطالعاتی دانست كه بوسیله سیاحان در باره این محوطه صورت گرفته است. این دو علاوه بر ارایه توصیفات جامع، از برخی قسمتهای محوطه و به خصوص مسجد دوران آغاز اسلامی استخر، طرحهای دقیقی از برخی سازه های محوطه تهیه كرده‌اند. این طرح‌ها امروزه بسیار ارزشمند بوده و مدارك مهمی در مطالعات این محوطه به شمار می روند. با توجه به مقایسه این طرح ها با باقیمانده های امروزی بنا می توان به دقت آنها پی برد. درحقیقت میتوان فلاندن جهانگرد فرانسوی و كست نقاش او را اولین كسانی دانست كه با دیدگاهی علمی ـ هنری به مطالعه برخی قسمتهای محوطه پرداخته اند. راولینسن. ، كرزن و دیولافوا را نیز میتوان از آخرین جهانگردان مشهور سده 19 میلادی دانست كه ویرانه های شهر استخر را مورد توجه قرار داده اند. كاوش های باستان‌شناسی شهر استخر تقریباً تمام كاوشهای باستان‌شناسی شهر استخر تا به امروز مربوط به دهه 1930 م و همزمان با كاوشهای تخت‌جمشید صورت گرفته است.كاوشگران موسسه شرقشناسی دانشگاه شیكاگو ـ هرتسفلد و اشمیت ـ همزمان با كاوش در تخت‌جمشید كاوشهایی را نیز در فاصله 1932تا 1937 در استخر انجام دادند. شهر استخر با پیشینه ای کهن كاوشهای هرتسفلد برای اولین بار در فاصله بین سالهای 4-1932، استخر بوسیله هرتسفلد و در خلال فعالیت های او در تخت‌جمشید كاوش شد. بخشهای كاوش شده بوسیله او شامل قسمت‌های مختلفی از محوطه است. هرتسفلد علاوه بر كاوش در محوطه برای نخستین بار به تهیه نقشه محوطه پرداخت. كرفتر و برگنر معماران هیئت كاوش هرتسفلد در تخت‌جمشید كار تهیه این نقشه را به انجام رساندند. نقشه تهیه شده بوسیله این دو از محوطه اگر چه دارای نواقص عمده ای است با این وجود تا به امروز معتبر ترین نقشه تهیه شده از این محوطه است از جمله نواقص عمده این نقشه ، از قلم افتادن برخی قسمتهای عمده محوطه است از جمله بخشی محوطه در حاشیه شرقی آن كه بوسیله كانالی مصنوعی از پیكره اصلی محوطه جدا شده است و یا بخش هایی در دامنه كوه رحمت در حاشیه جنوبی شهر و یا بخشهایی از محوطه كه در طرف دیگر رودخانه پلوار قرار دارد. كاوشهای اشمیت با رفتن هرتسفلد و جایگزین شدن اریخ اشمیت به جای او، كاوشهای استخر بوسیله اشمیت در سالهای 7-1935 ادامه یافت. قسمتهای كاوش شده بوسیله اشمیت بیشتر در نقاط مركزی و غربی محوطه قرار دارد. یك رشته گمانه های كوچك و در امتداد هم در جنوب شرقی محوطه و در دو جهت شمالی و جنوبی مسجد، ،بخش معروف به ترانشه مركزی و دو بخش در قسمت غربی و یك گمانه به ترانشه غربی اصلی مشهور است . اشمیت علاوه بر كاوش در محوطه اقدام به عكسبرداری هوایی از آن نمود. او با توجه به عكس های هوایی محوطه به بررسی ساختار كلی شهر پرداخت. تجویدی اكبرتجویدی نیز كه در فاصله سالهای1377-52 بخشهایی از باروی تخت‌جمشید و مجموعه موسوم به برزن جنوبی را كاوش كرد به انجام كاوشهای محدودی در شهر استخر اشاره كرده است از جمله كاوش یكی از خیابانهای شمالی شهر (موقعیت دقیق محل كاوش شده مشخص نیست) و تمیز كردن محل سازه دوران آغاز اسلامی استخر كه پیش از او به وسیله اشمیت كاوش شده بود. بازدید جهانگردان فرانسوی فلاندن وكست را میتوان نقطه عطفی در مطالعاتی دانست كه بوسیله سیاحان در باره این محوطه صورت گرفته است. این دو علاوه بر ارایه توصیفات جامع، از برخی قسمتهای محوطه و به خصوص مسجد دوران آغاز اسلامی استخر، طرحهای دقیقی از برخی سازه های محوطه تهیه كرده‌اند. این طرح‌ها امروزه بسیار ارزشمند بوده و مدارك مهمی در مطالعات این محوطه به شمار می روند کهن ترین مسجد ایران رییس پژوهشکده‌ باستان‌شناسی کشور گفت: با انجام بررسی‌های ژئوفیزیک، به‌دنبال قدیمی‌ترین مسجد ایرانی در شهر استخر هستیم. به گزارش ایسنا، سیدمحمود میراسکندری افزود: براساس تفاهم‌نامه‌ای که با ایتالیایی‌ها داشتیم، بررسی، نقشه‌برداری و کار ژئوفیزیک در شهر استخر انجام می‌شود و سپس کاوش باستان‌شناسی، پاییز یا زمستان امسال انجام خواهد شد. او با اشاره به این‌که این بررسی‌ها از 10 اردیبهشت‌ماه آغاز شده است، ادامه داد: در حال حاضر فقط بررسی و نقشه‌برداری انجام می‌شود و تا چند روز آینده، بررسی‌های ژئوفیزیک نیز آغاز خواهد شد. در واقع، با انجام این کارها به‌دنبال یافتن قدیمی‌ترین مسجد ایرانی هستیم که به احتمال زیاد در این شهر تاریخی وجود دارد. وی اظهار کرد: شهر استخر که از دوره‌ی ساسانی تا صفوی پابرجا بوده و زندگی در آن ادامه داشته است،‌ عرصه و حریم مشخصی دارد و برنامه‌هایی برای کاوش آن در نظر گرفته شده که به‌صورت مشترک با گروه باستان‌شناسان ایتالیایی انجام می‌شود. میراسکندری گفت: مدتی پیش قرار بود جاده‌ جدیدی از کنار این شهر تاریخی عبور کند. خوشبختانه به‌موقع خبردار شدیم و با پافشاری‌ها برای انجام نشدن این کار، جاده به‌صورت دوپل از شهر عبور می‌کند. او که سرپرست ایرانی هیأت بررسی شهر استخر است، گفت: تحلیل بررسی‌های ژئوفیزیک، بخش اصلی کار است که باید انجام شود و با مشخص شدن نتایج کار و انجام کاوش، اگر ارزش‌های تاریخی کافی وجود داشته باشد، شاید برای سایت ـ موزه شدن شهر استخر اقدام کنیم.
یک شنبه 3 فروردین 1393  7:25 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

ساختار و گرایشات در هنر مفهومی1 هنر مفهومی ، ارائه انتزاعی معنای ذهنی هنرمند – بصورت کاملا صریح – بدون اهمیت دادن به شکل ذهنی و صورت خیالی اثر است . ساختار و گرایشات در هنر مفهومی1 اکنون با مطالعه معنای این گرایش می توان به تنوع شیوه و سبک در هنر مفهومی پی برد: • چیدمان/ Instalation : بداهه گرایی با توجه به شرایط حاکم بر محیط • مینیمالیسم /Minimalism : خلاصه گرایی در فرم با تاکید بر محتوا • هنر اجرایی /Performance : اجرای مراسمات برای بیان محتوا • هنر روایتی /Narative Art : روایت گری در محیط با نشان دادن تاثیرات یک اتفاق • هنر فضای باز (Land Art : بیان یک مفهوم با خلق اثر در فضای باز و طبیعت • هنر و زبان /Art And Language : ارائه یک مفهوم با بکار گیری کلمات • ویدئو آرت /Video Art : ارائه یک مفهوم با استفاده از تصاویر متحرک و اصوات • بادی آرت /Body Art : بکارگیری اندام انسان در ارائه معنا • هنر بر پایه اتفاق /Happening Art : ایجاد نتایج یک اتفاق در محیط برای بیان مفهوم • هنر فرایندی /Process Art : استفاده از هر ماده ناپایدار در هنر مفهومی با بکارگیری از فن عکاسی در رابطه با نقطه اشتراک این شیوه ها باید گفت که در این آثار رابطه هنرمند ، اثر هنری و مخاطب دگرگون شده و گاه خود هنرمند و مخاطب بخشی از اثر بوده و مفهوم آن به شمار می آیند . این آثار به نوعی صورتگری طبیعت نبوده ، بلکه علاوه بر بیان تیز چیستی اشیا ، به بیان جریانات ذهنی و یا واقعیات اجتماعی می پردازد و تفسیر دیگری از فضا می کند . Video art: در دهه 60 رابطه انسان و طبیعت مجددا مورد پرستش قرار گرفت . هنرمندان با استفاده از دستاوردهای تکنولوژیک برای بیان مفاهیم و موضوعات هنری خود و حذف شی و شی گرایی و حتی گاهی حذف عنوان اثر به ضبط تصویر و صدا - بدون محدودیت از نظر قواعد سینمایی زمان خود- و پخش آن در نمایشگاهها پرداختند . هنر چیدمان از اوایل قرن بیستم آغاز و از نتایج آوانگارد در مدرنیسم بود . برای گریز از سنت نقاشی سه پایه ای و گریز از نقاشی روی سطح ، آثاری حجیم و بزرگ متناسب با فضا و عملکرد محیط بصورت بداهه با توجه به شرایط و فضا اجرا می شد . Minimalism: سال 1965 مینی مالیستها با الهام از نقاشی های هندسی آبستره ای مانند آثار وازارلی و موندریان ، شکل وحجم را در نهایت سادگی به کار گرفته و با استفاده از ساختار صنعتی ، تلاش کردند تا با کوچکترین تغییرات در فرم بیشترین تاثیر را بر روی مخاطب خود بگذارند . البته آنها پس از مدتی در زمینه فرم سازی حرف تازه ای برای گفتن نداشتند و این امر سبب شد تا این مکتب که بنیانگذار آن رونالد جاد بود توسط هنرمندان دیگری مانند ایو کلاین از مواضع فکری خود تا حدی کوتاه آمده و گرایش Neo Minimalism را پایه ریزی کند . این مکتب که در ابتدا در مجسمه سازی به وجود آمد ، دلایل انکارناپذیری برای به آخر رسیدن نقاشی و مجسمه سازی رایج ارائه نمودند . چرا که متکی بودن به فرم های هندسی محدود با اندیشه" ارائه شکل هایی به عنوان فرم " محدوده کار آنها را بسیار نگران کننده و کوچک می ساخت . تاثیر مینی مالیستها از حیطه فعالیت هنرهای تجسمی فراتر رفته و در ادبیات و بخصوص در شعر آن دهه آمریکا تاثیر گذاشت که این تاثیر تا به امروز نیز ادامه یافته است . ریمون کارور و سوزان وگا داستان نویس و شاعر غزل سرای معاصر آمریکایی هستند که با کمترین ، ساده ترین و خلاصه ترین کلمات قصد در تاثیر گذاری بیشتر بر خوانندگان خود دارند . کلمات در ادبیات مینیمال بیشترین اهمیت را دارند و جمله و پاراگراف ها که توسط همین کلمات ساخته می شوند، اهمیت کمتری دارند. ساختار و گرایشات در هنر مفهومی1 به نقل از سوزان وگا : " در ادبیات مینی مال سعی می شود که جمله وکلمات بدون هیچ زائده اضافی ، چون نیزه ای تیز و صیقلی ، بدون هیچ تراشه ی اضافی و یا خراش کوچکی بر ذهن خواننده فرو رفته و موثر گردد ." - نقل از ماهنامه ادبی گلستان Instalation: هنر چیدمان از اوایل قرن بیستم آغاز و از نتایج آوانگارد در مدرنیسم بود . برای گریز از سنت نقاشی سه پایه ای و گریز از نقاشی روی سطح ، آثاری حجیم و بزرگ متناسب با فضا و عملکرد محیط بصورت بداهه با توجه به شرایط و فضا اجرا می شد . هنر مند این گرایش با اندیشه اولیه خود در محیط اجرایی مورد نظر(مثلا نمایشگاه) حاضر گشته و بدون اجرای قبلی با توجه به فضا و شرایط حاضر روشی را برای بیان اتخاذ می کند . Art And Language: افراطی ترین گروه کانسپچوال پیروان این مکتب بودند که در سال 1968 توسط هنرمندان انگلیسی – با تفکر اینکه مفهوم هنر با کلمات و توصیف نوشتاری رسم می گردد و بیان می شود – به وجود آمد . هنرمندان این گرایش به نفی اندیشه هنر برای هنر رایج در زمان خود پرداختند و سرچشمه مفهوم هنر را زبان می دانستند . به قول لارنس وینر از بنیانگذاران این مکتب : "بدون زبان ، هنر وجود ندارد ." این گرایش حیطه ابزاری وسیعی را در خدمت هنرمندان خود گذاشت . رسانه هایی چون روزنامه ، مجله ، کتاب ، دستگاه کپی برداری ، تلگراف و ... جایگزین نقاشی و مجسمه شدند و هزاران راه کار تازه برای هنرمندان آن باز شد . "زندگی ، مرگ ، می داند ، نمی داند" نام اثری است از بوریس نومان که با این اندیشه خلق گشته است . "یک و سه صندلی " اثر دیگری است از جوزف کاسوت Joseph Kosuth (متولد 1945) که در آن به نمایش 3 صندلی می پردازد ؛ یک صندلی چوبی حقیقی ، یک تصویر صندلی قاب شده بر دیوار و دیگری تفسیر و بیان نام صندلی برگرفته از دایره المعارف . هر سه در کنار هم ! الباقی مکاتب هنر مفهومی را در مقاله فردا پی خواهیم گرفت.
یک شنبه 3 فروردین 1393  7:25 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

ارگ علیشاه، نماد پایداری ارگ تبریز (علیشاه) یکی از بلندترین دیوارهای تاریخی کشور و نماد شهر تبریز است. ارگ علیشاه، نماد پایداری این ارگ در مرکز شهر تبریز، در ضلع جنوبی تقاطع خیابان امام خمینی و فردوسی قرار دارد و امروزه فضای پیرامون آن برای برگزاری نماز جمعه مورد استفاده قرار می‌گیرد و مصلای بزرگ تبریز در این مکان احداث شده‌است بنای تاریخی ارگ علیشاه در نزدیکی میدان شهرداری تبریز جای گرفته است. این مجموعه تاریخی در برگیرنده مدرسه، مسجد و خانقاه است که در زمان تاج الدین علیشاه جیلانی از امرای گورکانیان در قرن هشتم هجری ساخته شده است. ارگ علیشاه و مجموعه آن در زمان ساخت آن، شاخص ترین بنای شهر تبریز بوده که به نوشته جهانگردان تاریخی، تنها بنای شهر تبریز بوده که از دور دست دیده می شده است. در ساخت این بنا ساروج و مصالح ساختمانی بادوام به کار رفته است. زلزله ویرانگر تبریز در قرن دهم که شهر تبریز را با همه بناهای تاریخی اش ویران کرد، بخش اعظم این مجموعه را نیز فرو ریخت. با این حال بخشی از دیوارهای بلند این مجموعه بر جای ماند تا یادگار پایداری در برابر این پدیده طبیعی مهیب باشد، گرچه شکستگی بزرگی در بدنه ارگ از این زلزله پدیدار شد. در زمان مشروطیت و قیام مردم تبریز، این بنای تاریخی باز هم سنگر مبارزان مشروطه خواه و نیروهای ستارخان و باقرخان قرار گرفت و در برابر شلیک توپخانه محمدعلی شاه قاجار ایستاد. یادگار مبارزه آزادی خواهان با استبداد در جای گلوله های توپ بر دیوارهای ارگ هنوز پا برجاست. پس از انقلاب، از محوطه تاریخی ارگ علیشاه مصلای تبریز استفاده شد. به سبب کاربری جدید این محوطه، محدودیت های ویژه ای برای رفت و آمد و بازدید از این مجموعه برقرار شد که دسترسی گردشکران را به این مجموعه در سالهای گذشته با محدودیت مواجه کرده است. ارگ علیشاه و مجموعه آن در زمان ساخت آن، شاخص ترین بنای شهر تبریز بوده که به نوشته جهانگردان تاریخی، تنها بنای شهر تبریز بوده که از دور دست دیده می شده است. در ساخت این بنا ساروج و مصالح ساختمانی بادوام به کار رفته است. شاردن هم در سفرنامه اش به ایران از روزگاری حکایت می کند که ارگ علیشاه شناسنامه تبریز بود و اولین بنایی بود که در زمان ورود به این شهر به چشم می آمد. او می نویسد: «تعداد مساجد تبریز دویست و پنجاه است... مسجد علی‌شاه تقریبا کاملا مخروبه و منهدم شده‌است. قسمت‌های سفلی که به گزاردن نماز افراد مردم اختصاص دارد و مناره آن را که بسیار رفیع و بلند است، مرمت کرده‌اند. هنگام ورود از ایوان نخستین اثری که از تبریز مشاهده می‌شود، همین مناره‌است. ارگ علیشاه، نماد پایداری چهارصد سال می‌شود که این مسجد را خواجه علی‌شاه بنا کرده‌است. مشارالیه صدراعظم غازان خان شاهنشاه ایران که مقر سلطنتش تبریز بود و در همان‌جا نیز به خاک سپرده شده بوده‌است. هنوز هم مقبرهء وی در یک منار مخروبهء عظیمی که به نام او، منار «غازان خان» نامیده می‌شود، مشهود است.» این بنای 700 ساله که یادگار آسیب های طبیعی و تاریخی دوران گذشته را بر چهره دارد، اکنون در میان انبوه داربست ها و میله های فلزی چهره خود را پوشانده است. قسمت جنوبی این بنا دارای طاقی بزرگ بوده که فرو ریخته است. عرض این بنا 30 متر و ارتفاع آن 26 متر است. عرض دیوارها 10 متر و داخل آنها مرکب از دو دیوار عریض است که توسط طاق هایی به هم اتصال یافته است. ارگ علیشاه یکی از بلندترین دیوارهای تاریخی کشور و نماد شهر تبریز و استان آذربایجان‌شرقی است. این بنا در دوران قاجاریه مبدل انبار غلات ومخزن مهمات گردیده وحصاری دور آن کشیده شده ونام ارک یافته است. ارک در دوران مشروطیت به دست مشروطه خواهان افتاد ودر نتیجه باعث تقویت موضع آنان شده است . در سال های قبل از انقلاب تبدیل به باغ ملی یا گردشگاه عمومی شده بود وهم اکنون از محوطه این اثر باستانی به عنوان مصلی استفاده می شود . ارگ علیشاه در سال 1310 توسط وزرات فرهنگ و هنر با شماره 170 در فهرست اثار ملی ایران به ثبت رسید.
یک شنبه 3 فروردین 1393  7:25 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

تُل بن‌دو و آغاز شهرنشینی دو فصل کاوش در تُل بن‌دو در استان فارس نشان داد سابقه زندگی به هزاره چهارم پیش از میلاد تا اوایل دوره هخامنشی و پس از آن تا سده‌های هفتم، هشتم هجری به گونه متواتر و با وقفه‌هایی چند ادامه داشته است. تُل بن‌دو و آغاز شهرنشینی تُل بن‌دو با رویه‌ای نزدیک 5/1 هکتار و بیش‌ترین بلندا نزدیک 8 متر در دامنه کوه دول بر سر جاده فهلیان به گچ ساران جای دارد. واژه دُل در گویش لری به معنای شکاف‌های بزرگ و شیب دار کوه است که در زمستان آب‌های گرد آمده از آنها سرازیر می‌شوند. این رشته کوه را نیز چنین ویژگی است. از کناره آنها است که دره‌های ژرف و کوهستان‌های بلند فارس آرام آرام به دشت پهن و یک دست خوزستان می‌پیوندد و تنها راه مناسب و کم خطر گذر از پوزه کوه بن‌دو است. جاده امروزین نیز چون هزاره‌های بسیار دور ناگزیر به گذر از همین راه است و این نیست مگر جبر و پیروی از طبیعت. این ویژگی ارزشمند سبب شده که فرهنگ مردمان پیشین تُل بن‌دو از یک سو متاثر از دشت خوزستان کهن و از دیگر سو تحت تاثیر جلگه مرودشت باستان قرار گیرد که می‌توان این مهم را به روشنی دید و دریافت. نتایج دو فصل کاوش این تپه و یافته‌های سطحی همه نمایانگر آن است که زندگی انسانی در تُل بن‌دو حداقل متوالیا از هزاره چهارم پیش از میلاد تا اوایل دوره هخامنشی و پس از آن تا سده‌های هفتم، هشتم هجری به گونه متواتر و با وقفه‌هایی چند ادامه داشته است. در نخستین فصل کاوش این تپه جز بقایای بسیاری از استخوان‌های جانوران اهلی چون گاو، گوسپند، بز، الاغ و ... و وحشی چون گراز، شیر، روباه، گرگ، سمور، شغال و حتی لاک‌پشت، به نمونه‌های بسیاری از سردوک‌های سفالین، سنگ‌هایی کوچک و بزرگ برای دباغی، سنگ‌های توزین، تعرفه‌های سفالین داد و ستد و خاک سپاری‌هایی از دوره ایلام نو و ایلام میانی گوشه‌هایی از بافت معماری ویژه این تپه نیز به دست آمد. ساختار معماری مردمان این تپه به گونه بلوک‌های خشتی بزرگ است که بدون ملات کنار یا روی هم چیده شده است. در این شیوه معماری که اصطلاحا مشته یا مشتی نامیده می‌شود، زوایای اتاق‌ها هندسی است و در گوشه هر اتاق دست کم یک اجاق برای گرما و هم چنین کز دادن پوست دیده می‌شود. سقف آنها از نی و یا حصیر است که این سادگی را شاید بتوان برای ماندگاری موقت (6 یا 7 ماه در سال) به شمار آورد. دکتر احسان یغمایی سرپرست کاوش در سخنرانی سال گذشته خود در شیراز اشاره کرد که هر چند به هیچ گل نبشته Tablet یا سفال نبشته‌ای دست نیافته‌ایم، اما در خاک‌های زیر و رو شده و طبقات مضطرب و در هم ریخته تپه برای نخستین بار در کاوش‌های باستان‌شناسی ایران به یک شی ارزنده دست یافتیم که به احتمال بسیار زیاد «قلم کتابت» یا «قلم نگارش» است. این یافته یگانه به درازای 9 سانتی متر و از سنگ آهکی خاکستری رنگ است. دو سوی آن به گونه‌ای ساخته شده که با فشار کمی روی گل نم دار خط میخی را به آسانی حک و نقر کند. پیش از به دست آمدن این قلم کتابت «دکتر زنفوند»، «پروفسور دمرگان» و در این اواخر «پروفسور کلی» سه گونه قلم کتابت پیشنهاد کرده‌اند که بسیار ساده بوده و می‌تواند از چوب نی یا فلز باشد، اما تاکنون ساختار قلم از سنگ گفته نشده است. قلم کتابت تُل بن‌دو نیز ساختاری بسیار ساده دارد. یک نوک آن کمی پهن و مثلثی شکل و نوک دیگر کمی برجسته و تیز است، به راحتی در بین انگشتان جا می‌گیرد، بدنه آن به گونه‌ای طراحی شده که می‌توان گل نبشته را سطر بندی و یا حتی نوشته را پاک کرد. در فصل دوم کاوش با به دست آمدن یک کارگاه گسترده ساخت سفال از گونه سفال‌های «لپویی» تُل بن‌دو به عنوان یک مرکز ساخت و صدور سفال نیز شناخته شد. نتایج دو فصل کاوش این تپه و یافته‌های سطحی همه نمایانگر آن است که زندگی انسانی در تُل بن‌دو حداقل متوالیا از هزاره چهارم پیش از میلاد تا اوایل دوره هخامنشی و پس از آن تا سده‌های هفتم، هشتم هجری به گونه متواتر و با وقفه‌هایی چند ادامه داشته است. احسان یغمایی سرپرست گروه کاوش در مورد این کارگاه می‌گوید، پیش از کاوش تُل بن‌دو گمان می‌شد سفال لپویی (که سفالی است سرخ رنگ و ظریف ساخت) از تپه لپویی در جلگه مرودشت به سراسر فارس و خوزستان صادر می‌شده است. کاوشگران تُل باکون A-Langsdorff و D. E. McCown نیز بر این عقیده بوده‌اند، اما در تُل بن‌دو یک کارگاه بسیار پیش رفته برای ساخت این گونه سفال به دست آمد. کان سارهای بسیار گسترده خاک اخرا یا گل اخرا ockre در سراسر دامنه و دشت کوه‌های مشرف به این تپه که در ژرفایی چندان زیاد هم نیستند به آسانی از دیرباز تا چندگاه پیش استخراج می‌شده است. در این کارگاه پس از استخراج گل اخرا آن را با سنگ‌های درشت، خرد و نرم می‌کرده‌اند سپس در کارگاه یا کارگاه‌هایی بزرگ که سوخت آن از بلوط‌های وحشی، درختچه‌های بادام کوهی، بنه، جگن، نی زار‌های دور و بر و یا چشمه‌های جوشان و حوضچه‌های نفتی جاری بر سطح زمین تامین و سفالینه‌هایی بسیار خوش‌رنگ، ظریف، کاربردهای گونه‌گون ساخته و پرداخته می‌شده است. سرپرست کاوش بر این تاکید دارد که حتی با نگرش به موقعیت جغرافیایی بن‌دو این سفالینه‌ها تا جلگه مرودشت و دشت خوزستان صادر می‌شده است. تاکنون در کاوش و گمانه زنی چند تپه در دشت نور‌آباد توسط گروه باستان‌شناسان استرالیایی به سرپرستی «پاتس» نه تنها کوره‌های ساخت سفال از گونه لپویی به دست نیامده، بلكه بیشتر سفالینه‌های لپویی این تپه‌ها از دست ساخت‌های مردمان تُل بن‌دو است. دکتر احسان یغمایی نتایج کلی کاوش را به گونه چکیده چنین می‌شمارد: ساختار اقتصادی _ اجتماعی مردمان تُل بن‌دو را می‌توان به گونه یک هرم دانست که یک مثلث آن ساخت سفال از گل اخرا، با تولید انبوه و متنوع و صدور آن، دیگر مثلث آن با نگرش به استخوان‌های بسیار به دست آمده جانوران اهلی دام‌پروری، دام‌داری، تولید گوشت و فرآورده‌های دامی و مثلث سوم دباغی، چرم‌سازی و کاربرد بهینه از پوست جانوران حتی گراز است. سه مثلث این هرم بر پایه موقعیت ویژه جغرافیایی و حتی منحصر به فرد تُل بن‌دو استوار بوده است، چه می‌توان کم و بیش آن را نقطه پایانی رشته کوه‌های زاگرس جنوبی دانست. از پوزه این کوه آرام آرام کوه‌های سر بر آسمان سپرده، دره‌های ژرف، راه‌های پرپیچ و خم خطرناک پایان می‌گیرند و چشم‌انداز دل‌نشین دشت‌های یک دست سبز و راه‌های هموار آغاز می‌شود و آدمی با پشت سر گذاشتن پارس باستان، دشت دیرپای خوزستان را پیش روی گسترده می‌بیند. پارس باستان از هزاره‌های بسیار دور پیوندهای مشترک فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، هنری، و ... داشته و روی یکدیگر تاثیرگذار بوده‌اند. نقطه این پیوند دشت نور‌آباد است و راه آن به ناگریز از کناره کوه بن‌دو یعنی نقطه مشترک، حساس و مرز بین این دو استان دیرپا. ساختار معماری مردمان این تپه به گونه بلوک‌های خشتی بزرگ است که بدون ملات کنار یا روی هم چیده شده است. در این شیوه معماری که اصطلاحا مشته یا مشتی نامیده می‌شود، زوایای اتاق‌ها هندسی است و در گوشه هر اتاق دست کم یک اجاق برای گرما و هم چنین کز دادن پوست دیده می‌شود. اینک این پرسش پیش می‌آید که چگونه تُل بن‌دو با قابلیت و توانایی‌های متوسط و شاید کم تر از متوسط خود می‌توانسته است پیوند بازرگانی با کلان شهرهایی چون شوش، هفت تپه و یا تل باکون و تل ملیان داشته باشد؟ پاسخ این پرسش به ساختار اجتماعی _ اقتصادی ایران از دیرباز تا امروز بر می‌گردد و آن این که همواره و از هزاره‌های دور این روستاها و آبادی‌ها کوچک بوده‌اند و هستند که بزرگ شهرها و کلان شهر‌ها را تغذیه می‌کنند. امروز جاجیم‌هایی که در دورافتاده‌ترین روستاهای نور‌آباد بافته می‌شود، نه تنها در شیراز و تهران، بلكه در شهرهای اروپایی خواستاران بسیار دارد. از این روی در ارتباط بازرگانی بین دو قطب تجاری دنیای باستان تردیدی نیست. از آن جا که هنوز در جلگه نورآباد، روستای تُل بن‌دو امروزین و تمامی روستاها و آبادی‌های دور و نزدیک آن تیمار و مراقبت از حیوانات اهلی، گردآوری علوفه، دوشیدن شیر و هم چنین گلیم بافی و نساجی را زنان به عهده دارند _ که این ریشه در هزاره‌های دور دارد _ می‌توان ساختار اجتماعی بن‌دو را در این هزاره‌ها جامعه‌ای که زنان چرخ اقتصاد آن را به گردش در می‌آورده‌اند، به شمار آورد. چنانچه این معیار ریشه دار را با جامعه دیروز بن‌دو برابر بدانیم، باید پذیرفت که در کاوش آن با یک جامعه «زن سالار» روبه‌رو هستیم. در چنین جامعه‌ای قدرت اقتصادی در دست زنان است. بیش‌ترین سهم ثروت را آنان در اختیار دارند، خدایان زن هستند ، فرزندان دختر ارزش بیشتری دارند و زنان می‌توانند چندین همسر اختیار کنند. در چنین جامعه‌ای اقتصاد و ثروت دست زنان است و پویایی جامعه نیز. جگن زارهایی که تا نیم سده پیش هنوز خشک نشده بودند و کهن‌سالان روستا به روشنی از آن یاد می‌کنند، نشانه‌های نی‌های سوخته ، یافته‌های استخوانی سگ‌سانان و گربه‌سانان، چهارپایان، گراز و حتی گونه‌ای از گوراسب لاک پشت و استخوان‌هایی که نیاز به پژوهش بیش دارند، هر چند خطوطی ناقص اما پررنگ از اکوسیستم و زیست بوم منطقه ترسیم و به دست می‌دهد. در پایان دومین فصل کاوش بی هیچ گمان و تردید بر این باور درست هستیم که یکی از نقاط شهرنشینی تُل بن‌دو و احتمالاً دشت نور‌آباد است اینک در کاوش سومین فصل که پیش روی داریم، در پی آن هستیم که بدانیم آغاز شهرنشینی در این جا پیشینه‌ای کهن تر دارد یا جلگه مرودشت و یا هم زمان و توأمان هستند.
یک شنبه 3 فروردین 1393  7:25 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

ویدئو اینستالیشن ویدئو اینستالیشن شیوه ای هنری در هنر معاصر غرب است که تکنولوژی ویدئو را با اینستالیشن آرت در هم آمیخته است. ویدئو اینستالیشن این شکل در دهه ی 1980 گسترش بیشتری یافت آن گاه که ویدئو پروژکتورهای کیفیت بالا ارزان تر و قابل اعتماد تر شدند . یکی از پیشگامان ویدئو اینستالیشن نام جون پایک (Nam June paik) بود که در آثارش از میانه ی دهه ی 60 از چندین مونیتور تلویزیون با آرایشی تندیس گون استفاده می کرد. پایک به کار خود در زمینه ی دیوارهای ویدئوی و پروژکتورها ادامه داد و موفق شد فضاهای فراگیر عظیمی ایجاد نماید. گری هیل (Gary hill) ویدئو انیستالیشن های در هم بافته ای با استفاده از ترکیب مونیتورهای اوراق شده، تکنولوژی های پروژکشن و دیسک لیزری خلق کرده است که به کمک آنها تماشاگر می تواند با اثر تعامل کند. مثلاً در قطعه ای که نامش کشتی های بلند (tall ships) است و در سال 1992 تهیه شده تماشاچی وارد فضایی می شود که تصاویر شبح گون از اشخاص نشسته بر روی یک دیوار نقش بسته است. حرکت تماشاچی موجب می شود که آن تصاویر برخیزند و به طرف بیننده حرکت کنند. آثار تونی آرسلر (Tony oursler) از تکنولوژی پیشرفته ی اوایل دهه ی 1990 استفاده می کند مانند ویدئو پروژکتور های بسیار کوچک که می توانند داخل مجسمه یا بناها تعبیه شوند و همچنین از پیشرفت در روشنی تصاویر که بنابر آن تصاویر می توانند در سطوح غیر از یک پرده ی تحت نمایش داده شوند. در بریتانیا ویدئو اینستالیشن الگوی خاصی را بسط داد. این امر عمدتاً به خاطر وجود جشنواره های مرتب در لیورپول و هول و تمایشگاه هایی همچون موزه ی هنر مدرن آکسفورد است که معمولاً آثار را نمایش می دهند. گری هیل (Gary hill) ویدئو انیستالیشن های در هم بافته ای با استفاده از ترکیب مونیتورهای اوراق شده، تکنولوژی های پروژکشن و دیسک لیزری خلق کرده است که به کمک آنها تماشاگر می تواند با اثر تعامل کند. مثلاً در قطعه ای که نامش کشتی های بلند (tall ships) است و در سال 1992 تهیه شده تماشاچی وارد فضایی می شود که تصاویر شبح گون از اشخاص نشسته بر روی یک دیوار نقش بسته است. حرکت تماشاچی موجب می شود که آن تصاویر برخیزند و به طرف بیننده حرکت کنند. ژانر- كنتپری ری آرت(Contemporary Art ) با هنر معاصر در دهه 70 به وجود آمد ، اما ریشه های آن به دهه ها قبل و آثاركسانی همچون مارسل دوشامپ – كرت شویترز بر میگردد. این دو نفر كسانی بودند كه اولین چیدمان های هنری را انجام دادند. بعد از آنها و در دهه 60 هنرمندان دیگری در قالب كانسپتچوال آرت اقدام به خلق آثاری كردند كه بعد ها در ژانر اینستالیشن یا هنر چیدمان قرار گرفت. جالب است بدانید كه در دهه 50 در ژاپن هنرمندانی اقدام به خلق آثاری كرده بودند كه به سادگی در این ژانر جای گرفت. به هر حال هنر چیدمان با اینستالیشن تعاریف بسیار زیادی دارد كه به طور مثال می توانید تعاریف زیر را بخوانید. هنر چیدمان یا Installation art استفاده كردن از عناصر مختلف است برای بیان تجربه هنرمند از فضایی مشخص . موادی كه در چیدمان استفاده می شوند، شامل طیف وسیعی هستند : ازمواد و اشیای زندگی روزمره و طبیعت تا رسانه های جدید نظیر ویدیو ، صدا ،پرفورمانس ( هنر اجرا ) ، كامپیوتر و حتی اینترنت. هنر چیدمان لزوما در گالری های هنری اجرا نمی شود ، بلكه ممكن است در هر فضای عمومی یا شخصی اجرا شود. بعض از چیدمان ها فقط برای فضای خاصی طراحی شده اند . ویدئو اینستالیشن سبك های استفاده شده در هنر چیدمان بسیار متنوع هستند ؛ از انتزاعی ( آبستره ) گرفته تا روایی ، از سیاسی تا صرفا نظری ، اثری موقتی یا ماندگار. نامگذاری این سبك هنری در دهه 1970 بود ، ولی پیشروان آن متعلق به اوایل قرن بیستم بودند . در اواخر دهه 1910 جلوه هایی از هنر چیدمان در آثار هنرمندانی كه می خواستند فراتر از قرارداد های مرسوم هنر نقاشی و مجسمه سازی بروند دیده می شود. این افراد معتقد بودند هنر های زیبا باید با معماری در آمیخته شود اینستالیشن آرت ازلحاظ كاربرد وعمل بخش وسیعی ازهنرمعاصرجهانی را دربرمیگیرد.این شیوه هنری از ایده (نمایشگاه ) یا نمایش برگرفته شده است. اینستالیشن عبارتی است مختلط كه از تاریخ های چندگانه ای تشكیل شده است و شامل معماری – پر فورمنس آرت ( هنر اجرا ) – چیدمان و بسیاری از روش های برای بهم پیوستن روش های دیگر در هنر معاصر می شود. اینستالیشن به معنایی كه ما هم اكنون می شناسیم از سال 1960 با برپایی نمایشگاه های جفت وجور كاری ( Assemblage ) و نمایشگاه های هنر محیطی به كار رفت . از خصوصیات اینستالیشن ، فعال سازی یك محیط با یك مفهوم یا یك مفهوم با برخورد های ظاهرا هنری است كه باعث می شد اثر معنا و مفهوم و ارزش هنری پیدا كند . در سال 1989 – گالری واحد 7 – لندن به هنر اینستالیشن اختصاص یافت و زمینه ساز تاسیس موزه اینستالیشن گردید . سبزی های غول پیكر در هنر چیدمان حتماً تا به حال كلمه «اینستالیشن» یا ترجمه فارسی آن- چیدمان- به گوشتان خورده است. «اینستالیشن» (چیدمان)، یكی از انواع هنر مدرن است و اولین هنرمندی كه در واقع صاحب این سبك هم هست، «مارسل دوشان» است. او برای اولین بار به جای اینكه چیزی را به عنوان یك اثر هنری بسازد، چیزهایی را در یك اثر قرار داد. هنر چیدمان یا Installation art استفاده كردن از عناصر مختلف است برای بیان تجربه هنرمند از فضایی مشخص . موادی كه در چیدمان استفاده می شوند، شامل طیف وسیعی هستند : ازمواد و اشیای زندگی روزمره و طبیعت تا رسانه های جدید نظیر ویدیو ، صدا ،پرفورمانس ( هنر اجرا ) ، كامپیوتر و حتی اینترنت. هنر چیدمان لزوما در گالری های هنری اجرا نمی شود ، بلكه ممكن است در هر فضای عمومی یا شخصی اجرا شود. بعض از چیدمان ها فقط برای فضای خاصی طراحی شده اند . یكی از معروف ترین هنرمندان این سبك، «جوزف كورنر» آمریكایی است با جعبه های شیشه ای معروفش كه پر از اشیاء ریز و درشتی است كه در زندگی روزمره به كار می رود و شاید هیچ كس توجه چندانی به آنها نكند. ولی او با مهارت و البته دانشی كه قبلاً آموخته، آنها را در آن جعبه های شیشه ای می چیند و به نمایش می گذارد. شاید این سبك از هنر، باعث شود خیلی ها فكر كنند كه ما هم می توانیم مثل آنها بسازیم، ولی چیزی كه در مورد این نوع هنر (و دیگر شاخه های هنر جدید) مهم است، فكری است كه پشت اثر هنری پنهان است. در اینجا نمونه دیگری ازچیدمان را می بینیم: سبزی های منور قالب گیری شده كه با لایه ای از رزین پوشانده و به صورت كاملاً هنرمندانه ای طراحی و جاسازی شده اند. این اثر هنری كه «علم مشكوك» نام دارد و برای یك نمایشگاه دائمی به سفارش موزه ای در هوای آزاد ساخته شده است، سبزی های عظیم الجثه ای است با پوشش رزین كه ماده اصلی سازنده آنها خاك رس یا خاك سفالگری است. قطعه های بزرگ سبزی توسط نیروی برق روشن می شوند. كل مجموعه الهام گرفته از منظومه شمسی است كه در مدارهایی به هم وصل می شوند. هنگام غروب، وقتی بازدیدكنندگان به این مجموعه نزدیك می شوند، سبزی های عظیم الجثه ای نورافشانی می كنند.
یک شنبه 3 فروردین 1393  7:25 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

اینستالیشن آرت هنر چیدمان اینستالیشن آرت (هنر چیدمان) هنری است که مواد مجسمه سازی و دیگر رسانه ها را به کار می بندد تا شیوه ی رویا رویی ما با فضایی مخصوص را اصلاح کند. اینستالیشن آرت اینستالیشن آرت لزوماً به فضای نمایشگاه محدود نیست و می تواند به هر مداخله ی مادی در فضاهای عمومی یا خصوصی روزمره اشاره کند. اینستالیشن آرت تقریباً همه ی اشکال رسانه را در هم می آمیزد تا تجربه ای غریزی و یا مفهومی در محیطی مشخص خلق کند. مواد مصرفی در اینستالیشن آرت معاصر از مواد طبیعی و روزمره تا رسانه های جدید همچون ویدئو، صدا، پرفورمنس، کامپیوتر و اینترنت را شامل می شود. برخی اینستالیشن ها مختص مکان (site-specific) هستند و به گونه ای طراحی شده اند که وجودشان در گرو مکانی است که برای آن طراحی شده اند. تاریخ این گونه هنر معاصر در دهه ی 1970 پر آوازه شد. بسیاری ریشه های این شکل از هنر را در هنرمندان قدیمی تر همچون مارسل دوشان (Marcel Duchamp) و استفاده از مواد پیش ساخته به جای شکلهای سنتی تر پیکر تراشی دستی، می دانند. هدف هنرمندان در اینستالیشن آرت های متأخر تر که ریشه در هنر مفهومی دهی 1960 دارد، بسیار مهم است. این انحراف دیگری است از مجسمه سازی سنتی که کانونش را بر فرم قرار می دهد. اینستالیشن آرت های اولیه ی غیر غربی، شامل رخدادهایی می شود که توسط گروه گوتای(Gutai) در ژاپن (تأسیس شده در 1954) به اجرا در آمدند، که پیشگامان اینستالیشن آمریکایی همچون آلن کاپرف (Allan kaprow) را تحت تأثیر قرار داد. اینستالیشن به عنوان نامی برای شکل خاصی از هنر نسبتاً به تازگی استفاده شده است. اولین کاربردش آنگونه که توسط OED ثبت شده در 1969 بوده است. اینستالیشن در این متن برای ارجاع به شکلی از هنر به کار رفته که قطعاً از پیش از تاریخ وچود داشته اما تا میانه ی قرن بیستم به آن به عنوان مقوله ای جدا اعتنایی نشده آلن کاپرف اصطلاح زیست محیط(Environment) را در 1958 برای توصیف دگرگون کردن های فضاهای داخلی اش به کار برد، این بعد ها با اصطلاحاتی چون هنر پروژه ای (Project art) و هنر زمان مند (temporary art) در آمیخت. اینستالیشن آرت تقریباً همه ی اشکال رسانه را در هم می آمیزد تا تجربه ای غریزی و یا مفهومی در محیطی مشخص خلق کند. مواد مصرفی در اینستالیشن آرت معاصر از مواد طبیعی و روزمره تا رسانه های جدید همچون ویدئو، صدا، پرفورمنس، کامپیوتر و اینترنت را شامل می شود. برخی اینستالیشن ها مختص مکان (site-specific) هستند و به گونه ای طراحی شده اند که وجودشان در گرو مکانی است که برای آن طراحی شده اند. هیچ کس نتوانسته است تعریفی از اینستالیشن آرت ارائه کند که موجب رضایت همه باشد. شاید به خاطر اینکه این (اینستالیشن آرت) بیش از هر پیشرفت قطعی دیگر در رسانه های خاص، نشانگر تحولی در عرف دریافت هنری است. اساساً هنر اینستالیشن زیست محیطی به جای سیال ساختن نقاط تمرکز نگاه ما بر جداره ای (خثی) یا به نمایش در آوردن اشیای جدا از هم بر روی یک پایه ی ستون، اساساً کل تجریه ی حسی بیننده را در نظر می گیرد. این هنر فضا و زمان را به عنوان نتنها ابعاد جایی ناپذیر رها می کند و متعهد می شود که شیوه ی انتقادی و جامع از دریافت (تجربه) را به وجود آورد یا حداقل شامل شود. این موضوع از هم پاشیدگی مرز بین هنر و زندگی را ایجاب می کند. کاپرف نوشته است: «اگر ما "هنر" را کنار بگذاریم و خود طبیعت را به عنوان الگو یا نقطه ی حرکت بگیریم قادر خواهیم بود گونه ی متفاوتی از هنر بیافرینیم... خارج ار چرندیات حسی زندگی روزمره» اینستالیشن آرت کنش آگاهانه ی مخاطب قرار دادن هنرمندانه ی همه ی حواس با عنایت به تجربه ی مخاطب در کل، اولین حضور چشمگیر خود را در 1849 داشت یعنی آن زمان که ریچارد و اگنر اثر هنری فراگیر را در سر می پروراند، اثری اپرایی برای نمایش با الهام از تئاتر یونان باستان و شامل همه ی اشکال هنر نقاشی، موسیقی، نویسندگی و غیره ... واگنر در خلق آثار اپرایی برای تصرف مخاطب هیچ چیزی را نادیده باقی نمی گدارد: معماری، فضا، و حتی خود مخاطب مورد توجه و مورد استفاده قرار می گیرند تا به حالتی از جذب شدن کامل هنرمندانه برسند. در هنر و ابژگی (art and objecthood) مایکل فرید هنری را که مخاطبش را به حساب می گیرد با لحنی مسخره آمیز (تئاتری)لغب می دهد. تشابه استواری میان اینستالیشن و تئاتر (theater) وجود دارد: هر دو برای مخاطبی اجرا می شود که انتظار می رود در آن واحد غرق در تجربه ی حسی روایی ای که او را احاطه کرده است شود و درجه ای از هویت شخصی را به عنوان مخاطب حفظ کند. یک تئاتر روی سنتی فراموش نمی کند که از خارج به داخل آمده است تا بنشیند و یک تجربه ی ساخته شده را تماشا کند، یک ویژگی اینستالیشن آرت مخاطب کنجکاو و مشتاق و در عین حال آگاه بدان بوده است که در نمایشگاهی طراحی شده حضور دارد و محتاطانه جهان بدیع اینستالیشن را کاوش می کند. تعدادی سازمان متمرکز بر اینستالیشن از دهه ی 1980 به این سو به وجود آمدند که بر نیاز به انگاشتن اینستالیشن به عنوان رشته ای مجزا اشاره داشتند . از آن جمله می توان به Mattress Factory، Pittsburgh و Museum of Installation در میان دیگران اشاره کرد. هنرمند و منتقد ایلیاک باکوف (Ilya kabakov) به این پدیده ی اساسی در مقدمه ی سخنرانی اش اینستالیشن تام گرا اشاره کرده است.( {هر کس} در آن واحد "قربانی" و "مخاطب" است، که از یک طرف اینستالیشن را مورد بررسی و سنجش قرار می دهد و از طرف دیگر آن تداعی ها و یاد آوری هایی که در او بر می خیزد را درک می کند او مغلوب فضای فشرده ی تو هم مطلق می شود.) اینستالیشن به عنوان نامی برای شکل خاصی از هنر نسبتاً به تازگی استفاده شده است. اولین کاربردش آنگونه که توسط OED ثبت شده در 1969 بوده است. اینستالیشن در این متن برای ارجاع به شکلی از هنر به کار رفته که قطعاً از پیش از تاریخ وچود داشته اما تا میانه ی قرن بیستم به آن به عنوان مقوله ای جدا اعتنایی نشده آلن کاپرف اصطلاح زیست محیط(Environment) را در 1958 برای توصیف دگرگون کردن های فضاهای داخلی اش به کار برد، این بعد ها با اصطلاحاتی چون هنر پروژه ای (Project art) و هنر زمان مند (temporary art) در آمیخت. اینجا اینستالیشن آرت اهمیتی بی سابقه ای به درگیری تماشاگر در آنچه تماشا می کند می دهد. توقعات و عادات اجتماعی که مخاطب با خود به فضای اینستالیشن می برد همان طور که وارد می شود با او باقی می ماند، خواه به محض ورود در فضای جدید آن عادات را حفظ کند و خواه نفی شان کند. آن چه تقریباً در همه ی آثار اینستالیشن آرت مشترک است بررسی تجربه در کلیت آن و مسائلی که این نحوه ی بررسی ممکن است پیش بیاورد، یعنی کشمکش دائم بین نقد بی طرفانه و درگیری همدلانه با موضوع . تلویزیون و ویدئو انواع تجربه ی غوطه خوردن در محیطی نو را عرضه می کنند، اما کنترل مداوم بر آهنگ زمان گذرا و آرایش تصاویر مانع تجربه ی دیداری شخصی صمیمانه ای می شود. سرانجام تنها چیز هایی که مخاطب می تواند هنگام تجربه ی یک اثر خاطر جمع باشد افکار و پیش پنداشتهای خودش و قواعد بنیادین فضا و زمان است. هر چیز دیگری می تواند توسط دستان هنرمند ساخته شود. محوریت نظرگاه ذهنی (سوپژکتیو) در حین تجربه ی اینستالیشن آرت ناظر است بر نوعی کنار نهادن نظریه ی افلاطونی سنتی در خصوص تصاویر ذهنی (ایماژها) در عمل کل اینستالیشن خصلت وانموده ها یا تندیش های ترک دار را به خود می پذیرد: اینستالیشن هر صورت آرمانی را کنار می گذارد و به جای آن ظاهر یا نمود بی واسطه ی آن را برای تماشاگر به حد کمال می رساند. اینستالیشن آرت کاملاً درون قلمرو ادراک حسی عمل می کند، به این معنی که با محوریت دادن به ادراک ذهنی تماشاگر او را در درون نوعی نظام مصنوعی مستقر می سازد(installeng)
یک شنبه 3 فروردین 1393  7:26 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

مسجد وکیل شیراز مسجد وکیل در مجموعه بناهای زندیه، در کنار بازار وکیل و حمام وکیل در مرکز شهر شیراز قرار دارد. مسجد وکیل شیراز در غرب بازار وکیل و در انتهاى راسته شمشیرگرها مسجد وسیع بسیار زیبایى بنا شده است که به نام مسجد سلطانى وکیل یا مسجد وکیل شهرت دارد این بنا یکی از بناهای زیبا و بسیار مستحکم دوره زندیه ‌می‌باشد که از لحاظ هنری و معماری دارای اهمیت زیادی است این مسجد به دستور کریم‌خان زند ساخته شده است. طرح این مسجد دو ایوانی بوده و دارای دو شبستان جنوبی و شرقی است شبستان جنوبی با ستون‌های سنگی یکپارچه و مارپیچ از شاخصه‌های معماری ایرانی و از مناطق دیدنی این مسجد است که دارای 48 ستون سنگی یکپارچه می‌باشد در سمت شمال مسجد طاق بلند و مهمی ساخته شده که به طاق مروارید معروف است و در دور این طاق با قلم درشت و خط ثلث عالی یکی از سوره‌های قرآن به صورت هلالی نوشته شده‌است این مسجد بر طبق بافت معماری سنتی این مرز و بوم در یک مجموعه اجتماعی قرار گرفته و هماهنگی زیبایی در پیوند دین و دنیا، بوجود آورده‌است کاشی‌کاری صحن و ایوان‌های شمالی و جنوبی نیز بسیار زیبا و از انواع هفت رنگ و معرق است تاریخ بناى این مسجد سال 1187 هجرى همزمان با بناى بازار و میدان در زمان کریم‌خان زند بوده و وسعت مسجد 8 هزارو 660 متر مربع است ورودى مسجد از سمت شمال طراحى شده و سنگ سر در آن یکپارچه است در دو طرف بالاى سردر ورودى کاشیکارى و مقرنس‌هاى زیبایى به کار رفته و پس از گذشتن از درب ورودى مسجد 2 راهرو به سمت چپ و راست مشاهده مى‌شود که پس از چند متر با زاویه‌اى تقریبا 90 درجه به صحن مسجد راه می‌یابند این بنا یکی از بناهای زیبا و بسیار مستحکم دوره زندیه ‌می‌باشد که از لحاظ هنری و معماری دارای اهمیت زیادی استاین مسجد به دستور کریم‌خان زند ساخته شده است. طرح این مسجد دو ایوانی بوده و دارای دو شبستان جنوبی و شرقی است شبستان جنوبی با ستون‌های سنگی یکپارچه و مارپیچ از شاخصه‌های معماری ایرانی و از مناطق دیدنی این مسجد است که دارای 48 ستون سنگی یکپارچه می‌باشد معماران مسجد براى این که قبله مسجد با قبله شرعى مطابقت کرده و از طرفى نماى مسجد با درهاى فرعى بازار و خود بازار همخوانى داشته باشد راهروها را به طریقى به صحن مسجد متصل کرده‌اند که در عین کجى تغییر زاویه صحن مشخص نباشد وسعت این شبستان نزدیک به 5 هزار متر مربع است در کنار محراب، منبر معروف و یکپارچه 14 پله اى ساخته شده از سنگ مرمر سبز قرار دارد و در کتیبه‌هاى سردر ورودى و حاشیه ایوان از آیات قرآنى با خطوط ثلث و نسخ به رنگ سفید در زمینه لاجوردى استفاده شده است این بناى تاریخى به شماره 182 در تاریخ 18 تیرماه 1311 در فهرست آثار ملى ایران به ثبت رسیده و تحت مراقبت و حفاظت این سازمان است. مسجد وکیل شیراز سرقت کتیبه مسجد و پیداشدن مجدد آن سارقان در اردیبهشت سال 1389 با ورود به مسجد وکیل، این کتیبه سنگی را به سرقت برده و زمانی که نگهبان مسجد متوجه سارقان می شود دست و پای وی را بسته و فرار می کنند. حق نگهدار، عضو هیئت امنای مسجد گفت: این کتیبه سنگی با قدمتی حدود 200 سال از جنس سنگ یشم یک پارچه، در ابعاد 125 در 70 سانتی متر و با قطر 10 سانتیمتر، آیت الکرسی بر روی آن حک شده است. وی افزود: سارقان پس از بستن دست و پای خادم پیر این مسجد و با استفاده از خلوتی شب و نبود نیروی انتظامی با استفاده از چکش و قلم کتیبه را از دیوار مسجد جدا کردند. واحد حقوقی اوقاف پیگیر موضوع سرقت کتیبه مسجد وکیل شیراز است. این کتیبه احتمالا به دوره‌ی متأخر اسلامی مربوط می‌شود. این کتبه سنگی در ابعاد 40 در 90 سانتی‌متر است و حجاری آن به خط کوفی است که آیاتی از سوره توحید و بخشی از آیت الکرسی روی آن نقش بسته شده است. خوشبختانه با پیگیری نیروی انتظامی کتیبه فوق پیدا و از دست سارقان میراث فرهنگی بازپس گرفته شد. مدیر کل فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، 'محمدرضا بذرگر' گفت: از زمان سرقت كتیبه سنگی مسجد وكیل شیراز پیگیری این موضوع به دستور رییس سازمان میراث فرهنگی و استانداری فارس در برنامه‌های اداره كل میراث فرهنگی این استان قرار گرفت و سرانجام با تلاش یگان حفاظت این اثر تاریخی كشف شد. وی افزود: با پیگیری نیروی انتظامی استان فارس و یگان حفاظت این اداره كل كتیبه سنگی در یكی از شهرستان‌های استان فارس پیدا شد و هم اكنون در اختیار یگان حفاظت این اداره كل قرار دارد.
یک شنبه 3 فروردین 1393  7:26 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

هنر تصویرسازی در ایران و جهان بشر از بدو پیدایش برای تجسم ایده ها، روایات و اندیشه به تصویر کردن آنچه می پنداشت پرداخت و امروزه نیز هنر تصویرسازی، در تبلیغات و زندگی روزمره، همچنان نقشی کلیدی دارد. هنر تصویرسازی تاریخچه تصویرسازی در جهان: تصویرسازی در طول تاریخ چیزی جز روایت گری تصویری یا داستان پردازی تصویری نبوده است. اما شروع داستان سرایی به صورت مكتوب خود با آغاز تمدن های اسطوره ای وپیدایش اشكال خطوط نوشتاری ( كه قدیمیترین آنها خطوط تصویری مانند خط هیروگلیف مصری وخطوط میخی باستان از قبیل خط سومری و عیلامی) بوده است كه به كمك آنها افسانه هـــــای اساطیری در كتیبه های سنگی و مهرها یا پاپیروس نوشته می شد . در خلال تمام آن تصاویر داستانهایی در مورد خلقت جهان و انسان ،نیروهای مافوق طبیعی وراز تولد ومرگ و جهان ماورا موجود بود كه در پلانهای داستانی به هم مربوط میشدند . هنر تصویرسازی قبل از پیدایش خط در دوران پارینه سنگی و میان سنگی در نمونه هایی مثل نقاشی غارها مثل غارهای لاسكو و التامیرا و غار میر ملاس در لرستان چیزی جز نقاشی جادویی نبوده است . درآن دوران نقوش در ارتباط با انتقال جادویی قدرتهای مرموز جهان طبیعت به درون زندگی جمعی انسانها در موقع شكار برای سیطره بر قدرت حیوانات در مواقع دیگر به همراه مراسم ورقصهای آیینی به منظور چیرگی بر قدرتهای تخریب گر طبیعت یا ظاهر كردن باران وامثالهم به تصویر كشیده میشدند . سپس به تدریج در دوران نوسنگی با به وجود آمدن كشاورزی ودامپروری و ظهور هسته های اولیّه زندگی اجتماعی انسان در شهرها وتوتم های افسانه ای ( علامتهای مقدس ) وحماسه ها شكل می گیرند و تصویر سازی به همراه متون كتابهای مقدس ( مانند انجیل عهد عتیق و انجیل عهد جدید ) وسیله ای می شود برای بازگو كردن روایتهای مذهبی وداستانهای پیامبران ومردمان هم عصر آنها وتجسم چهره های ادیسه وفرشتگان و رویارویی نیروهای خیر وشر. درمشرق زمین مثلاًدر سرزمین چین تصویرسازی باز گویی نمادین گونه نقوش بود و به تدریج تحت تأثیر تعلیمات فرزانگانی چون كنفسیوس و لائوتسه پس از دورانها تصویرسازی حكایتی اندرزگونه وپرداختی شاعرانه از پدیده های طبیعی میشود . به تدریج در دوران نوسنگی با به وجود آمدن كشاورزی ودامپروری و ظهور هسته های اولیّه زندگی اجتماعی انسان در شهرها وتوتم های افسانه ای ( علامتهای مقدس ) وحماسه ها شكل می گیرند و تصویر سازی به همراه متون كتابهای مقدس ( مانند انجیل عهد عتیق و انجیل عهد جدید ) وسیله ای می شود برای بازگو كردن روایتهای مذهبی وداستانهای پیامبران ومردمان هم عصر آنها وتجسم چهره های ادیسه وفرشتگان و رویارویی نیروهای خیر وشر. تاریخچه تصویرسازی در ایران: در سرزمین ایران درسنت نقاشی مینیاتور پس از دوره عباسی (مكتب بین المللی عباسی ) سلجوقی (مكتب سلجوقی تا دوره تیموریان مكتب هرات ) و سپس آغاز عصر نوین در عهد صفویّه (مكتب تبریز و قزوین و اصفهان ) نقوش تصویری روایی (دارای محتوی داستان ) راوی قصص وحكایتهای منظوم شعرگونه بوده اند . آثار منظومی چون مقامات حریری ورقه و گلشاه ،كلیله ودمنه ودیوانهای اشعار چون شاهنامه وداستانهای عاشقانه در منظومه هایی مثل خمسه نظامی كه در این ها تصاویر بیانگر مضامین داستانی موجود در اشعار می باشند.سپس دردوره صد ساله اخیر تصویرسازی معاصر در سبكهای قهوه خانه ای و سقا خانه ای دیگر بار داستانهای حماسی شاهنامه در پرده سازی و حكایت های مذهبی مانند داستانهای مربوط به واقعه كربلا به تصویر كشیده شدند . انواع متون داستانی : متون داستانی بر اساس دو مولفه: 1) شخصیّت قهرمان وقهرمان پردازی. 2) محیط وفضای داستان تقسیم میشوند كه شامل : اسطوره ،رمانس (داستانهای دیو وپری )، محاكات (تقلیدی اندرزگونه ازنوع برتر وفروتر) ،طنزآمیز می باشند. پیدایش تصویرسازی گرافیكی در غرب: پایه ریزی طراحی گرافیكی در دهه 1920 به وسیله لاسلو ماهولی ناگی و یان تاشی كولد انجام گرفت . آنها در كتابی به نام تایپوگرافی جدید استانداردهای جدیدی رادرجهت ستایش سازه های ماشینی درتصاویر فتوگرافیك طرح ریزی كردند .و از این پس شاخه ای به نام طراحی محض از تصویرگری داستانی جدا شد و گسترش یافت. توسعه دوربین عكاسی به عنوان یك ابزار ثبت در اواخر قرن نوزدهم میلادی بسیاری از هنرمندان را از مسئولیّت واقعه نگاری رهایی بخشید ،دوربین جزئیات محیط بیرونی را ثبت میكرد واز این طریق هنرمندان را به جستجوی ذهن وگستره های نهان مجاز كرد ابتدا به وسیله نهضت امپرسیونیسم (اصالت دریافت حسی ) وسپس اكسپرسیونیسم (اصالت بیان) هنرمندان آن قرن از سخت گیریهای رئالیسم (واقع گرایی ) آكادمیك رهایی یافتند و پوسته های حفاظتی را از احساسات خود به كناری افكندند. هنر تصویرسازی سپس در اوایل قرن بیستم به وسیله كوبیست ها فهم جدیدی از روابط فضایی و زمانی و گسترش تكنیكی در هنرهای تجسمی پا گرفت و رفته رفته به واسطه وسایل جدید ارتباطات نظیر رادیو تصاویر متحرك ونهایتاً تلوزیون خصیصه های بصری جدید در حوزه تبلیغات برای فروش كالاهـا و تجارت شكل گرفت .در اواسط قرن نوزدهم تصویرسازی فقط به منظور اهداف روزنامه نگاری به كارگرفته شد اما از دهه 1870 به بعد طراحی تصویرسازانه به شكل جدیدی كه همانا تركیبی از تایپ ورسّامی بود به وسیله ژول شره در پوسترهای تبلیغاتی تغییر یافت .حروف نگاری او در هماهنگی با تصاویر سحر انگیز و رنگارنگ و مملو از تأثیرات حسی (امپرسیون) طراحی می شدند . پوسترهای او پیشاهنگ نهضت جدیدی به نام آرت نووه (هنر جدید) شد كه توسط فرم های اندام وار (ارگانیك) زاده شده و از ماشین برای دنیای جدید مصرف تعریف می شد . سپس این سبك گرافیكی توسط افراد دیگری چون تولوز لوترك و آلفونز موكا پی گیری شد و در دهه اول قرن بیستم طراحی تصویرسازانه با سبك جدیدی كه پوسترهای (شی واره) نامیده می شد ابتدا در آلمان وسپس در انگلستان و فرانسه و ایتالیا ادامه یافت. این سبك ابتدا توسط (لوسیان برنارد) هنرمند آلمانی با طرد عناصر غیر ضروری تصویری و نوشتاری به نفع صورت پردازی از یك شی یا موضوع تبلیغی شكل گرفت .چنین پوسترهایی معمولاً فقط با علامت تجاری كالا به جای متن ارائه می شدند. آن پوسترها كه از لحاظ زیبایی شناختی گیرا وبه لحاظ تجاری موفق بوده اند وحدت عمیقی از رسّامی وطراحی را به نمایش میگذارند. پوسترهای برنارد برای كمپانی پریستر مچ مصادیقی بودند برای قدرت تصویر ونوشتار طراحی شده در یك مجموعه موزون. در طی سالیان نخستین قرن بیستم تصویرسازی وعكس با وزن و ارزشی یكسان البته در ارتباط با متن نیاز و بودجه ای خاص استفاده می شدند. عكس بهترین وسیله برای نشان دادن واقعیت بود در حالی كه تصویرسازی برای افسانه پردازی و قهرمان پردازی از یك كالا یا یك ایده مناسب تر بود و چنین چیزی یك استراتژی (روش راهبردی دراز مدت) معمول برای فروش بود خصوصاً در ایالات متحده كه رقابت برای كالاهای بیشتر سرعت بیشتری نسبت به اروپا داشت این روش تا نیمه اول قرن بیستم ادامه داشت. در اواسط قرن نوزدهم تصویرسازی فقط به منظور اهداف روزنامه نگاری به كارگرفته شد اما از دهه 1870 به بعد طراحی تصویرسازانه به شكل جدیدی كه همانا تركیبی از تایپ ورسّامی بود به وسیله ژول شره در پوسترهای تبلیغاتی تغییر یافت .حروف نگاری او در هماهنگی با تصاویر سحر انگیز و رنگارنگ و مملو از تأثیرات حسی (امپرسیون) طراحی می شدند . ما بین دو جنگ جهانی واقع گرایی در هنرهای زیبا و كاربردی آمریكا بالاترین مرتبه را داشت. در حالیكه اروپاییان به سمت تصاویر انتزاعی و ماشین واره پیش می رفتند.حتی در اروپا دو رویكرد به صورت موازی (گهگاه ادغام شده)ظاهر شد یكی خالص ودیگری دكو راتیو. ساده كردن فـــرم در بعضی از هنرهای كاربردی معمول گشت كه تحت تاثیر جنبشهای ایدئولوژیك و مكتبهای هنر مدرن قرار داشتند . چنین امری مشتمل بر بكارگیری كولاژهای تصویری و تجزیه فرمهای نوشتاری به عنوان عناصر طراحی كه همانا سمبل عصر ماشین بودند می باشند.رویكردی كه هم فتوریست های ایتالیایی وهم دستیل های هلندی و سازه گراهای روسی و اروپای شرقی و هم چنین باهاوس آلمانی را در بر می گرفت . تصویرسازیهای (ال لیستیزكی) برای كتاب اشعار انقلاب (ولادیمرمایاكوفسكی)با عنوان (برای صدا) مثال بسیار خوبی است برای یك تصویر سازی غیر تزیینی كه در آن سمبلهای گرافیكی هم برای همراهی با متن و هم به لحاظ زیبایی شناسی طراحی استفاده شده است .به عنوان یك شیوه متفاوت و تجاری در مقابل رویكرد مدرن ،طراحان ،یك نوع شیوه گرایی استیلیزه (سبكی) را در آثار متنوعی به كار گرفتند كه در آن موقع با عنوان (هنر مدرن یا مدرنستیك) یا عامه آن به عنوان (آرت دكو) نامیده می شد. در اواخر دهه 20 واویل دهه30 یك نوع آمیزه ویژهای از مدرن ومدرنه توسط پوستر سازان فرانسوی به نامهای (ای-ام كاساندر) (ژان كارلو) (چارلزلوپو) و دیگران ظهور كرد . تبلیغات آنها به طور مشخص،طراحی تصویر سازانه آن روزگار را به خوبی مجسم می ساخت كه در خلال آنها شیوه های متعددی برای تركیب تایپ و گرافیك و تصاویر نقاشانه به چشم میخورد .
یک شنبه 3 فروردین 1393  7:26 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

تخریب زیارتگاه به دست غارتگران روستای کهن خانقاه فولادلو از توابع بخش مرکزی شهر هیر از توابع استان اردبیل که در دل کوه‌ها و چشمه‌سارهای ماندگار و واقع‌شده مامن آشنای بزرگان این سرزمین است که قدم براین تربت نهاده‌اند و آنجا را محلی برای سکنی برگزیده‌اند. تخریب زیارتگاه به دست غارتگران این روستا که تقریبا در 30کیلومتری اردبیل واقع شده هم از نظر معنوی و هم ازنظر طبیعت دارای ویژگی‌های خاص خود است. در اصل این روستا با بقعه معروفش برای عده‌زیادی آشناست. این دیار درگذشته محل انجام مراسم دراویش و نیز به‌عنوان مکانی امن دور از توطئه‌ها و هجمه‌های راهزنان بوده و زمانی نیز به‌عنوان مکات تجمع صوفیان به شمار می‌آمده است که نام روستا نیز از آنجا برگرفته شده و به خانقاه شهرت یافته است. براساس شنیده‌ها، قـدمت بقعه خانقاه بــه 600 سال پیش و دوران صفویه برمی‌گردد. براساس روایت و گفته‌های بزرگان درطول تاریخ گویی این بقعه تخریب شده را خود باباسعید کاشانی ساخته که اهالی بعد از درگذشت این شخصیت وارسته جنازه باباسعید را در این مکان دفن کرده و بعد روی قبر را صندوقچه‌ای گرانبها قرار دادند. ساختمان این بقعه در یک طبقه احداث شده بود و دارای صندوقچه‌های متعدد گرانبها و قندیل‌هایی از جنس طلا و برنز بوده که همه به تاراج رفته و تنها خرابه‌ای از این کهن ساخت برجای مانده است.بابا سعید از شاگردان شیخ جبرائیل و از مریدان شیخ صفی‌الدین اردبیلی بوده است. حفاری‌های غیرمجاز،داشته‌های ما را به تاراج برده است .در این بین آنچه تاسف‌بار است اینکه بسیاری از سرمایه‌های تاریخی و معنوی ما با حفاری‌های غیرمجاز سود‌جویان و فرصت‌طلبان به تاراج رفته است. بقعه باباسعید کاشانی در خانقاه هیر نیز از این یغماگری در امان نمانده است. براساس مشاهدات در نتیجه حفاری‌های غیرمجاز و دستبرد افراد ناآگاه به میراث واقع در بقعه باباسعید، این بقعه تخریب شده و تنها سنگ‌نوشته‌هایی از مزار این مرید شیخ جبرائیل باقی مانده است. هرچند گذشتگان ما این مکان را گرامی می‌داشتند اما امروز این محل به حمایت مسئولان و متولیانی نیاز دارد که بر اثر غفلت آنها این بلا بر سر میراث گرانبهای فرهنگی‌مان آمده است. کوره‌های آجرپزی که در اطراف این بقعه وجود دارد در حال حاضر به متروکه‌ای تبدیل شده که ظاهری نازیبا از این مکان در چشم مشاهده‌کنندگان به تصویر می‌کشد. معماری اصفهانی بقعه با طاق‌ها و گنبدهای اسلامی از زیر خروار‌ها خاک نمایان است و شایسته است که میراث فرهنگی و امور اوقاف در این احیا آستینی بالا زده و این مکان را بازسازی کند. یکی از ریش‌سفیدان محل درباره بقعه خانقاه چنین می‌گوید: این بقعه که ما در زبان محلی به آن توربه می‌گوییم جزو نماد روستای ماست که از زمانی که من به یاد دارم به همین شکل به‌صورت خرابه بوده و کسی برای رسیدگی به آن توجهی نمی‌کند. براساس روایت و گفته‌های بزرگان درطول تاریخ گویی این بقعه تخریب شده را خود باباسعید کاشانی ساخته که اهالی بعد از درگذشت این شخصیت وارسته جنازه باباسعید را در این مکان دفن کرده و بعد روی قبر را صندوقچه‌ای گرانبها قرار دادند. ساختمان این بقعه در یک طبقه احداث شده بود و دارای صندوقچه‌های متعدد گرانبها و قندیل‌هایی از جنس طلا و برنز بوده که همه به تاراج رفته و تنها خرابه‌ای از این کهن ساخت برجای مانده است.بابا سعید از شاگردان شیخ جبرائیل و از مریدان شیخ صفی‌الدین اردبیلی بوده است. علائی فرد در ادامه می‌گوید: من از زبان پدرم وقتی که درمورد بقعه صحبت می‌کرد شنیده بودم که مردم از روستاهای دور و نزدیک اطراف و حتی شهرهای دیگر به‌دلیل اعتقاد بالایی که به باباسعید داشتند با پای پیاده برای زیارت این بقعه می‌آمدند و همراه خود نذورات و هدایایی می‌آوردند ولی بعد از مدتی اشیای تاریخی و قیمتی بقعه توسط حفاری‌های غیرمجاز افراد سودجو به یغما رفت و ساختمان بقعه هم کم‌کم به شکل خرابه درآمد. وی به خبرنگار ما می‌گوید: چرا میراث فرهنگی یا امور اوقاف استان هیچ توجهی به اینگونه مکان‌ها که در برخی روستاهای دورافتاده که برای مردم آن روستا دارای ارزش معنوی و اعتقادی هستند توجه نمی‌کنند؟ درحالی‌که مشابه این بقعه در هیر وجود دارد و با کمک میراث فرهنگی آن را مورد بازسازی قرارداده‌اند ولی این بقعه مظلوم واقع شده است و کسی صدای ما را نمی‌شنود. همکاری میراث فرهنگی و اوقاف در بازسازی بقاع متبرکه برای بررسی اقدامات مسئولان به سراغ مسئول بقاع متبرکه استان، مستقر در اداره کل اوقاف و امور خیریه رفتیم و در این زمینه با او هم صحبت شدیم. مسئول بقاع متبرکه استان اردبیل در پاسخ به سۆال ما که در استان چند بقعه متبرکه شناسایی شده است،گفت: دراین استان 194بقعه وجود دارد که 130باب از آنها در شهرستان خلخال است و از این تعداد70الی 80باب از آنها ساختمان داشته و مابقی نیز در حال مرمت و ساختمان‌سازی‌ است. قوام صابری از اجرای طرح مودت توسط سازمان اوقاف خبر داد و گفت: با اجرای این طرح و به همت خیرین و بانیان نیکوکار تعمیر و مرمت امامزاده‌ها در اولویت است. وی همچنین اظهارداشت: تمامی امامزاده‌ها و بقاع متبرکه کشور در 5شاخص ملی، منطقه‌ای، استانی، شهرستانی و محلی رتبه‌بندی می‌شوند. به‌عنوان نمونه امامزاده سلیمان فخرآباد مشکین از رتبه و شاخص کشوری برخوردار است. صابری در ادامه در مورد تخصیص اعتبار مناسب برای مرمت آثار مخروبه برخی بقاع و امامزاده‌های جلیل القدر خبر داد و گفت: مرمت این اماکن اعتبار میلیاردی می‌خواهد و ما تنها سالانه قادر هستیم 5الی 7مورد از این اماکن را به‌دلیل کمبود اعتبارات مرمت کرده و امارات آنها را بازسازی کنیم و این امر در سایه تعامل و همکاری خوب میراث فرهنگی و نیز با حفظ شاخصه‌های تاریخی و باستانی مرمت این آثار مورد توجه قرار می‌گیرد و سعی داریم که در این زمینه اختلالی به‌وجود نیاید. معماری اصفهانی بقعه با طاق‌ها و گنبدهای اسلامی از زیر خروار‌ها خاک نمایان است و شایسته است که میراث فرهنگی و امور اوقاف در این احیا آستینی بالا زده و این مکان را بازسازی کند. وی تصریح کرد: در حال حاضر فراوانی بقاع متبرکه و امامزاده‌ها را در کشور شاهد هستیم به‌طوری‌که برای تبدیل این اماکن به قطب‌های فرهنگی با هماهنگی معاونت فرهنگی اوقاف و امور خیریه استان طرح‌هایی همچون نشاط فرهنگی معنوی محافل قرآنی و برنامه‌هایی نیز به مناسبت‌های مختلف به‌ویژه اعیاد و شهادت ائمه اطهاررا شاهد و ناظر هستیم. صابری در مورد بقعه باباسعید کاشانی روستای خانقاه فولادلو گفت: بقاع متبرکه همگی در لیست مرمت و یا بازسازی اماکن متبرکه ما وجود دارد و هیچ کدام از آنها از قلم نیفتاده و قرار است در روزهای آینده بازدیدی همراه با هیات مهندسان و کارشناسان از این مکان داشته باشیم و با تعیین هیات امنای این منطقه بقعه باباسعید با تعیین اعتبارات لازم و نیز با کمک و همراهی خوب مردم منطقه مرمت و بازسازی آن آغازشود. وی علت قصور و کوتاهی در مورد مرمت برخی از بقاع و اماکن متبرکه را گستردگی کار و کمبود اعتبار اعلام کرد و گفت: هرچند از شجره نامه برخی از بقاع متبرکه اطلاعی نداریم اما در تلاش هستیم با همکاری و همیاری مهندسان و کارشناسان فنی ارزیابی دقیق از اعتبار و نحوه مرمت اماکن مذهبی و مورد اقبال مردم انجام دهیم تا بتوانیم با همراهی افراد خیر در این کار به نتایج مطلوبی برسیم. وی در پایان سخنان خود از تعامل و همکاری بین میراث فرهنگی استان و سازمان اوقاف و امور خیریه گفت: در تعامل با میراث فرهنگی و حتی جذب برخی از اعتبارات از این محل هیچ مشکلی وجود ندارد به‌طوری که سازمان میراث فرهنگی پیش از این در مرمت امامزاده سلیمان فخرآباد یاریگرما بود. سرقت قدیمی‌ترین قرآن دست‌نویس مسئولان امر در مورد اشیای تاریخی و باستانی به تاراج رفته از بقعه بابا سعید نیز پاسخی ندارند اما آنچه به‌نظر می‌رسد اینکه این مکان معنوی از گذشته‌های دور دارای برخی اشیای گرانبها بوده به‌طوری‌که براساس اسناد تاریخی در بقعه متبرکه باباسعید کاشانی برخی سفالینه‌ها و ظروف مفرغی بوده و در کنار آن برخی کتب تاریخی و قدیمی‌ترین کتاب دست‌نوشته قرآن کریم بوده که به‌نظر می‌رسد مورد تاراج و یغمای افراد فرصت‌طلب و سودجو قرار گرفته است.
یک شنبه 3 فروردین 1393  7:26 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

مدرسه چهارباغ؛ اوج معماری و هنر مدرسه چارباغ اصفهان، که امروزه به مدرسه علمیه امام صادق مشهور است از بناهای زیبا و شکوهمند دوران صفوی است. مدرسه چهارباغ؛ اوج معماری و هنر این مدرسه که «مدرسه سلطانی» و «مدرسه مادر شاه» نیز نامیده می‌شده در زمان سلطنت شاه سلطان حسین آخرین حکمران سلسله صفوی احداث گردید. تاریخ شروع عمارت 1116 هجری قمری و سال اتمام آن 1126 هجری قمری است و آخرین بنای با شكوه عهد صفویه است كه برای تدریس و تعلیم طلاب علوم دینی ساخته شده است. درختهای چنار كهنسال و نهر آبی كه در آن جریان دارد بر زیبایی تزئینات نفیس كاشیكاری این بنا افزوده است. قسمتهای دیدنی مدرسه عبارت است از: معماری و طرح زیبای كاشیكاری گنبد مدرسه درب مجلل تزئین شده با طلا و نقره محراب با شكوه منبر یك پارچه مرمری حجره مخصوص شاه سلطان حسین كاشیكاری بی نظیر مدخل مدرسه خطوط نستعلیق كتیبه ها و پنجره های آلت بری شده در ضلع شرقی خیابان چهارباغ بنای باشکوه و نفیسی است که می‌توان آن را آخرین بنای مهم و با عظمتی دانست که در عصر صفویان در اصفهان ساخته شد. هیچ یک از آثار موجود در اصفهان به اندازه مدرسه چهارباغ، (کلکسیون کاشیکاری ایران) جهانگردان و سیاحان و بازدید کنندگان خارجی را تحت تأثیر جاذبه های خود قرار نداده است. این مطلب را نوشته ها و خاطرات آنان تأیید می‌کند. بطوریکه برخی از آنها مدرسه را با عبارتی همچون سحر آمیز، جذاب و دلپذیر توصیف کرده اند. از جمله این سیاحان: اوژن فلاندن، دیولافوا، کنت دوگوبینو هستند که مدرسه چهارباغ را شاهکار مسلم معماری دوران صفوی به حساب آورده اند. وجه تسمیه مدرسه به سلطانی به این علت است که در زمان شاه سلطان حسین ساخته شده و بدین جهت مدرسه چهارباغ نامیده می شود که در خیابان چهارباغ واقع شده است. و دلیل آنکه مدرسه مادر شاه گفته می‌شود این است که مادر شاه سلطان حسین چند کاروانسرا و بازار و سایر نهادهای اقتصادی را وقف بر آن کرده است. مدرسه چهارباغ به صورت چهار ایوانی است. نمای خارجی عمارت شامل سردری رفیع و با شکوه و زیبا است هفده طاق نمای دو طبقه آجری در اطراف در ورودی خودنمایی می‌کنند. سردر ساختمان مزین به کاشیهای ریز و ظریف همراه با مقرنس های پر نقش و نگار و خطوط مختلف است که بخش ورودی بنا را تشکیل می‌دهد. کتیبه سردر به خط نستعلیق سفید بر زمینه کاشی لاجوردی است که تاریخ 1112 را بر خود دارد و به وسیله عبدالرحیم جزایری کتابت شده است. وجه تسمیه مدرسه به سلطانی به این علت است که در زمان شاه سلطان حسین ساخته شده و بدین جهت مدرسه چهارباغ نامیده می شود که در خیابان چهارباغ واقع شده است. و دلیل آنکه مدرسه مادر شاه گفته می‌شود این است که مادر شاه سلطان حسین چند کاروانسرا و بازار و سایر نهادهای اقتصادی را وقف بر آن کرده است. دو دهانه سردر با کاشی های فیروزه ای تزئین شده و بر روی دو پایه سنگ مرمری، گلدانی به شکل بسیار زیبا قرار گرفته است در طرفین سر در دو سکوی مرمر بسیار نفیس و عالی وجود دارد. در اصلی مدرسه که با طلا و نقره تزئین شده نمونه بارز هنر زرگری و قلمزنی است که در دوران صفویه به نهایت تعالی و تکامل رسیده است. بر دو لنگه چپ و راست این در به خط نستعلیق بسیار زیبا و به صورت برجسته، اشعاری نوشته شده است. خطاط این اشعار محمد صالح اصفهانی خوشنویس برجسته آن عصر است. قسمت داخلی مدرسه شامل هشتی، ورودی، حیات داخلی، گنبد، مناره و اطاقهاست. زیباترین قسمت مدرسه از نظر کاشیکاری هشتی ورودی آن است. در وسط دالان مدرسه سنگاب نفیسی قرار دارد که صلوات بر چهارده معصوم با تاریخ 1110 هجری بر روی آن حجاری شده است. این سنگاب شاهکار هنر سنگتراشی و خوشنویسی است. ایوان ها و حجره های صحن چهار ایوانه مدرسه رو به باغی پر درخت قرار دارد که جویباری از میان آن می‌گذرد. این نهر به نام فرشادی است (در اصفهان این گونه نهرها را مادی می‌گویند). مادی فرشادی شعبه ای از زاینده رود است. صحن مدرسه چهارباغ نمونه کامل یک معماری درون گرا و بومی به شمار می‌رود. حجره هایی که در دو طبقه و در فواصل ایوان های مدرسه ساخته شده که اختصاص به سکونت طلاب علوم دینی داشته است. اکثر این حجره ها دارای نقشه یکسانی است که از یک اتاق نشیمن در جلو و قسمتی به صورت صندوقخانه در عقب و قسمتی به نام بالا خانه تشکیل می‌شود. در جلوی این حجره ها ایوان زیبا و خوش طرحی قرار دارد. در جبهه شمالی مدرسه، ایوان شمالی با دهانه نسبتاً عریض و ارتفاع زیاد قرار دارد. که در جبهه مقابل آن گنبد و مناره های ایوان جنوبی دیده می‌شود. کتیبه فوقانی داخل گنبد به خط عبدالرحیم جزایری خوش نویس عصر صفویه می‌باشد. تمامی سطوح داخلی بنا به قطعات کوچکی تقسیم می‌شود که با کاشی تزئین شده است. منبر دوازده پله مدرسه که یکپارچه از سنگ مرمر ساخته شده از بهترین نمونه های هنر حجاری و سنگتراشی آن روزگار است. در کنار این منبر، محراب نفیس و بسیار زیبای مدرسه قرار دارد که کتیبه بالای محراب و منبر نیز به خط عبدالرحیم جزایری است. مدرسه چهارباغ؛ اوج معماری و هنر اشعاری که در اطراف سرسرای مدرسه به خط نستعلیق بسیار زیبا به رنگ سفید بر زمینه کاشی خشت لاجوردی نوشته شده به خط محمد صالح اصفهانی و مورخ به سال 1119 هجری است. کتیبه افقی داخل گنبد نیز به خط عبدالرحیم جزایری و تاریخ 1121 هجری است. شبستان مسقف مدرسه چهارباغ که در ضلع شرقی مدرسه واقع شده با درب منبت کاری بسیار نفیسی به محوطه زیر گنبد مربوط می‌شود در این شبستان سه محراب وجود دارد که کتیبه های اطراف آنها را محمد مۆمن الحسینی به سال 1118 هجری کتابت کرده است. در شمال مدرسه چهارباغ بازارچه ای زیبا و مرتفع وجود دارد که در عصر صفویه بازارچه بلند و بازارچه شاهی نیز نامیده می‌شد. این بازارچه نمونه ارزنده ای از بازارهای عصر صفوی است. در شرق مدرسه چهارباغ کاروانسرای مادر شاه واقع شده که مهمانسرای عباسی امروز است. مدرسه چهارباغ دارای کتابخانه کم نظیر و با ارزشی بوده که در حمله افغانها نابود شده است این کتابخانه با کتب بسیار نفیس و کمیاب در اختیار طلاب علوم دینی و سایر پژوهشگران و محققین آن روزگار بوده است. مدرسه چهارباغ موقوفاتی بسیار نیز داشته است که شامل باغها، مزارع، روستاها، املاک، دکانها، کاروانسراها و سایر مستغلات بوده است که چگونگی آنها با حمله افغانها نامعلوم مانده است به طور کلی مدرسه چهارباغ که به قول بسیاری از محققین هم مدرسه و هم مسجد بوده است، با 8500 متر مربع مساحت از آثار مهم و با ارزش عصر صفوی است که در اواخر حکومت این خاندان در اصفهان ساخته شده است. مدرسه چهارباغ اصفهان که پس از پیروزی انقلاب اسلامی «مدرسه علمیه امام صادق (ع)» نامگذاری شد در حال حاضر به آموزش طلاب علوم دینی و حجره های آن نیز همانند عصر صفویه به اقامت طلاب اختصاص دارد. مرمت بنا یا تخریب! گنبد تاریخی مدرسه چهارباغ اصفهان که قدمت احداث آن به دوران صفویه می‌رسد در حال مرمت به شیوه نادرست و با استفاده از چکش‌های برقی است. مدرسه چهارباغ دارای کتابخانه کم نظیر و با ارزشی بوده که در حمله افغانها نابود شده است این کتابخانه با کتب بسیار نفیس و کمیاب در اختیار طلاب علوم دینی و سایر پژوهشگران و محققین آن روزگار بوده است. به گزارش خبرگزاری مهر کارشناسان آثار تاریخی از مدرسه چهارباغ اصفهان به دلیل وجود هنرهای مختلف همچون هفت‌رنگ، معرق، گره‌سازی، پیلی و معقلی به کار رفته در آن به‌عنوان موزه کاشی‌کاری یاد می‌کنند.یک مرمتگر گنبدهای تاریخی درخصوص مرمت غیراصولی گنبد مدرسه تاریخی چهارباغ گفت: تنها یک ترک این گنبد دچار آسیب شده بود و مشخص نیست چرا ترک کناری آن را که کاشی‌هایش مشکلی نداشته است تخریب کرده‌اند. به گفته وی، کاشی‌های دارای ارزش تاریخی این گنبد که تاکنون سالم مانده بودند تخریب شده است. این مرمتگر که خواسته است نامش محفوظ بماند مرمت‌های گنبد تاریخی مسجد چهارباغ را غیرکارشناسی خواند و گفت: در حال حاضر با چکش برقی مشغول تخریب گنبد زیبای مدرسه تاریخی چهارباغ هستند که باید از این اقدام جلوگیری شود. وی که شاهد تخریب این گنبد تاریخی بوده، افزود: کاشی‌ها آن اندازه سفت و محکم است که ابتدا لعاب آن را با همین چکش برقی سوراخ و پس از آن اقدام به تخریب کاشی‌ها می‌کنند.رئیس دانشکده مرمت دانشگاه هنر اصفهان نیز گفت: استفاده از چکش‌های تروماتیک در حوزه آثار تاریخی باب نیست و اگر استفاده شود باید درخصوص آن دلیل خاصی وجود داشته باشد. حسین احمدی افزود: درصورتی که ملات کاشی‌ها تخریب شده باشد و در واقع چسبنده نباشد، این چکش ها ارتعاش آنچنانی را به بنا وارد نمی‌کند ولی باز هم صدای چکش‌های برقی به بنای تاریخی آسیب می‌رساند.
یک شنبه 3 فروردین 1393  7:26 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

ابنیه وزیر اعظم شاه صفی در این مقاله با خدمات ساروتقی وزیر اعظم شاه صفی آشنا خواهید شد. ابنیه ساروتقی ، وزیر اعظم شاه صفی در آغاز سلطنت شاه‌صفی جانشین شاه‌عباس بزرگ ساروتقی مأمور شد كه به نجف اشرف برود وگنبد آرامگاه حضرت امیر(ع) را كه ترک یافته بود از نو بسازد و حرم آن حضرت را توسعه دهد و به آنجا از رود فرات نهری جاری كند. ساروتقی این مأموریت را در ظرف سه سال انجام داد و در سال 1042 به پایان رسانید. روز جمعه شانزدهم صفر سال 1044 ساروتقی به مقام وزارت اعظم شاه‌صفی رسید. دقت و توجه او در نظارت و جمع آوری عواید واموال دیوان و شخص شاه تا آنزمان در ایران بی‌نظیر بوده‌است. از رشوه‌دادن وگرفتن سخت تنفر داشت وآنچه را كه حكام و مأمورین و وزیران ولایات برای جلب توجه او و تحصیل مشاغل تازه یا عفوگناهان خویش به او پیشكش می‌كردند به خزانه شاهی می‌فرستاد. اولئاریوس (Qleَrius) سفیرهُلشتاین كه در آن زمان در اصفهان بوده‌است می‌نویسد كه ما یك انگشتر طلا كه نگین آن الماس درشت بسیار گرانبهائی بود به ساروتقی اعتماد‌الدوله پیشكش كردیم اما چون در ایران به حكم دین اسلام هیچكس انگشتر طلا به دست نمی‌كند ساروتقی نگین الماس را در حلقه‌ای از نقره نشانده و به پادشاه تقدیم كرد. ساروتقی پس از آنكه به مقام وزارت اعظم رسید در خانه حاتم بیك وزیر اعظم شاه‌عباس بزرگ منزل گزید. شاه‌صفی غالباً به خانه او می‌رفت و حتی سفیران ممالك خارجی را در خانه او مهمان می‌كرد. وزیر نیز در خدمت شاه از هیچگونه فداكاری و حتی از بذل جان دریغ نداشت از آن جمله نوشته‌اند در سال 1045 هنگامی‌كه شاه‌صفی قلعه ایروان را محاصره كرده بود روزی در ضمن جنگ برای تحریك سرداران قزلباش در كمال بی‌باكی اسب خود را بسوی حصار قلعه راند و چنان خود را در تیررس قلعه‌داران قرار داد كه جانش در خطر افتاد هیچیك از سرداران جرئت جلو رفتن نداشت اما ساروتقی جان خود را به چیزی نشمرد و با شتاب از دنبال شاه اسب تاخت و چون به او رسید بهر دو دست عنان اسبش را گرفت و از پیش رفتن بازداشت و با اصرار و استدعا شاه را بازگردانید. ساروتقی در دربار شاه عباس دوم پس از مرگ شاه‌صفی كه روز دوشنبه 12 صفر سال 1052 اتفاق افتاد فرزندش شاه‌عباس دوم كه كودكی ده ساله بود جانشین وی شد و اختیار امور دولت بدست ساروتقی و مادرشاه آنا‌خانم كه بانوئی چركسی و بسیار زیرك بود افتاد. ساروتقی تا سال سوم پادشاهی شاه عباس دوم با جلب رضایت مادر شاه به استقلال و استبداد تمام حكومت كرد و چون خواست به حساب داودخان حكمران گیلان كه از تصفیه مطالبات دولت خودداری كرده بود رسیدگی كند با مخالفت جانی‌خان قورچی‌باشی كه از بستگان داودخان بود مواجه گردید و كینه و كدورت میان او و قورچی‌باشی تا آنجا بالا گرفت كه قورچی‌باشی كمر قتل وزیر را بست و عده‌ای مانند نقدی‌خان بیگلربیگی معزول كوه گیلویه و عرب‌خان بیگلربیگی معزول شیروان و ابوالفتح‌بیك جبه‌دارباشی و علی میرزابیك یساول صحبت و عباسقلی بیك استاجلو قورچی تیروكمان وعلی میرزابیك شیخاوند را در قتل وزیر با خود همداستان كرد و روز چهارشنبه بیستم شعبان سال 1055 صبح زود به خانه ساروتقی رفتند و او راغافلگیر كرده به قتل رسانیدند. مادر شاه كه به لیاقت و كفایت وزیر اطمینان تمام داشت از شنیدن این خبر بی‌اندازه متأثر شد و پادشاه خردسال را به گرفتن انتقام از قاتلان وی تشویق نمود و انجام این كار را به‌عهدة مرتضی قلیخان بیجولوی شاملو ایشیك آقاسی باشی و علی قباد بیك چوله ایشیك آقاسی باشی حرم و قلندر سلطان تفنگچی آقاسی واگذار كرد. روز جمعه شانزدهم صفر سال 1044 ساروتقی به مقام وزارت اعظم شاه‌صفی رسید. دقت و توجه او در نظارت و جمع آوری عواید واموال دیوان و شخص شاه تا آنزمان در ایران بی‌نظیر بوده‌است. از رشوه‌دادن وگرفتن سخت تنفر داشت وآنچه را كه حكام و مأمورین و وزیران ولایات برای جلب توجه او و تحصیل مشاغل تازه یا عفوگناهان خویش به او پیشكش می‌كردند به خزانه شاهی می‌فرستاد. صبح روز یكشنبه 24 شعبان كه پنج روز از قتل ساروتقی گذشته بود شاه‌عباس دوم لباس غضب پوشید و در تالار بار عام امارت عالی‌قاپو برجای خود قرار گرفت و سردارانی كه نام آنها برده شد به اتفاق حق نظربیك قورچی باشی تركش كه معلم پادشاه بود مسلح و آماده به خدمت ایستادند و هنگامی كه جانی‌خان قورچی‌باشی كه با كوكب و جلال فراوان به دیوانخانه آمده‌بود به تالار قدم گذاشت شاه وی را ملامت كرد و سئوال كرد برای چه وزیر مرا كشتی؟ و هنگامی‌كه جانی‌خان دهان باز كرد تا جوابی بدهد شاه فرصت نداد و از جای خود برخاست و فرمان داد «بزنید» و به اطاق دیگر رفت. بلافاصله سرداران و غلامان با شمشیرهای برهنه برسر قورچی‌باشی و همراهانش ریختند و به یك چشم برهم زدن او و24 نفر رفقایش را روی قالیهای گرانبهای تالار قطعه‌قطعه كردند و جسد قورچی‌باشی و یاران او را در میدان شاه مقابل سردر عمارت عالی‌قاپو انداختند و به این ترتیب پادشاه جوان صفوی انتقام وزیر پیر و مجرب خود را از قاتلین وی گرفت. آثار دوره صدارت ساروتقی در اصفهان در اصفهان یك بازار و چهارسو و یك كاروانسرا و دو مسجد از آثار دوره صدارت ساروتقی هنوز وجود دارد اما كاخ ساروتقی كه به قول شاردن یكی از زیباترین كاخهای ایران بوده‌است پس از مرگ وی به حال ویرانی افتاد و مدتی به فرمان شاه مسكن داروغه یا فرماندار شهر بوده‌است. شاردن نوشته‌است كه فرماندار شهر فعلاً اسكندر میرزا پسر شاهنواز‌خان نایب‌السلطنه گرجستان است كه از پول شخصی خود زمینی جنب این كاخ خریده و در آن عمارتی عالی و گرمابه‌ای بزرگ بنا نهاده‌است( از این كاخ فعلاً اثری موجود نیست) . ابنیه ساروتقی ، وزیر اعظم شاه صفی مسجد ساروتقی این مسجد در فاصله ی بین بازار مقصود بیک و بازار حسن اباد در مجاورت امامزاده احمد واقع گردیده و در سال 1053 هجری توسط محمد تقی/فرزند هدایت اله تبریزی نانوا/معروف به ساروتقی صدر اعظم شاه عباس دوم مقتول 1055 هجری قمری به همراه بناهای دیگری ساخته شده است. به نقل است که گزینش نام ساروتقی توسط شاه عباس دوم برای صدراعظمش به یکی از دو دلیل زیر است: به مناسبت رشادت او را سارو تقی یعنی شیر تقی نامیده اند. به مناسبت موهای بور و زردش او را سارو تقی لقب داده است. این بنای نام برده شده هنوز به اتمام نرسیده بود که جمعی از توطئه کنندگان بانی آن یعنی ساروتقی را به قتل رساندندولی به دلیل محبوبیت وی نزد حکومت ساخت آن دنبال شد و به اتمام رسید. بنای مسجد وسعت چندانی ندارد ولی گنبد آن به دلیل وجود تزئینات زیبا از دیگر مساجد این دوره متمایز است. مولف «نصف جهان فی تعریف الاصفهان » به صنعت زیبای تذهیب در گنبد زرنشانی انجام شده است. نمای خارجی گنبد، آجر چینی ساده است ولی سطح داخلی آن با نقاشی و گچبری های بسیار زیبایی ترئین شده است این تزیئنات در اصل سطوح دیوار ها را نیز پوشانده است که در دوره های بعد گچ اندود شده اند. در داخل گنبد هیچگونه کتیبه ای موجود نیست ولی سردر مسجد که مشرف به بازار است دارای کتیبه ای کاشی کاری به خط ثلث سفید معرق بر زمینه ای کاشی لاجوردی رنگ به خط محمدرضا امامی اصفهای مورخ 1053 هجری قمری نصب شده. کتیبه سردرمسجد کوچک ساروتقی بخط محمدرضا امامی بر دیواره ای بازار چهار سوی سارو تقی کتیبه ای که شرح حال بنیان گذار ان را بیان می کند. حیاط ( میانسرا ) مسجد کوچک شش وجهی است ودارای چهار ایوان است. در اصفهان یك بازار و چهارسو و یك كاروانسرا و دو مسجد از آثار دوره صدارت ساروتقی هنوز وجود دارد اما كاخ ساروتقی كه به قول شاردن یكی از زیباترین كاخهای ایران بوده‌است پس از مرگ وی به حال ویرانی افتاد و مدتی به فرمان شاه مسكن داروغه یا فرماندار شهر بوده‌است مسجد مخدوم الامرا وخادم الفقرا ساروتقی مسجد ساروتقی كه صحن آن چندان وسعت ندارد و گنبد آن در نوع خود از گنبدهای منحصر‌بفرد مساجد تاریخی اصفهان است در فاصله بین بازار مقصود‌بیك و بازارچه حسن‌آباد در مجاورت امام‌زاده احمد كه یكی دیگر از بناهای تاریخی اصفهان است واقع شده. قسمتهائی از طاق بازار ساروتقی خراب شده ولی برفراز سردر مسجد و منزل ساروتقی قسمت جالبی از بازار زمان وی باقی مانده‌است. نمای گنبد مسجد ساروتقی در خارج آجر ساده است ولی در داخل مانند سقف قصرهای زمان صفویه با نقاشی وگچ‌بری تزیین شده و این نوع تزیینات گنبد مسجد ساروتقی را از سایر گنبدهای مساجد اصفهان ممتاز می‌سازد. در داخل گنبد هیچگونه كتیبه‌ای موجود نیست ولی سردر مسجد كه مشرف به بازار است دارای كتیبه‌ایست كه به خط محمدرضا امامی می‌باشد. ساروتقی در كتیبه تاریخی این مسجد پس از تجلیل از شاه عباس ثانی صفوی خود را مخدوم الامرا و خادم الفقرا خوانده‌است. چهارسوی ساروتقی شاردن پس از توصیف قسمتی از بازاراز مدرسه جده نام می‌برد ومی‌گوید این مدرسه به اسم بانی آنست كه یكی از زنان شاه‌صفی است و در هشتاد سال قبل ساخته شده و بعد به بازار ساروتقی می‌رسیم. در این بازار در یك سمت كاروانسرا و در سمت دیگر یك حمام است كه هر دو را بنام ساروتقی سازنده آنها می‌خوانند. نقشة ساختمان این كاروانسرا وسیعترین نقشه‌ها بوده ولی به علت آنكه تا هنگام قتل ساروتقی به اتمام نرسیده ناقص است. فقط طبقه پائین آن بسیار زیبا و مسكون است. چنانكه ذكر شد ساروتقی در سال 1055 هجری كشته شد و بنای چهارسو و مسجد دیگری در زیر گنبد این چهارسو به هنگام قتل وی ناتمام مانده و پس از درگذشت او به اتمام رسیده‌است.
یک شنبه 3 فروردین 1393  7:27 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها