پاسخ به:تاریخ هنر
ژان (هانس) آرپ
ژان (هانس) آرپ از هنرمندان پیشرو در جنبش های مدرن قرن بیستم است و در این مقاله به بررسی و تحلیل آثار وی خواهیم پرداخت.
ژان (هانس) آرپ
هنرمند مهمی که از دل دادائیسم زوریخ برخاست ژان یا هانس آرپ بود. وی متولد استراسبورگ بود. پسر مادری فرانسوی و پدری آلمانی. ابتدا به تحصیل در زمینهی شعر و نقاشی پرداخت، و در 1904 در پاریس به نقاشی مدرن توجه پیدا کرد و سپس در مدرسهی هنری وایمار و در آکادمی ژولیان پاریس، به تحصیل در همین زمینه ادامه داد.
در سال 1904 به پاریس رفت؛ جایی که برای اولین بار شعرهایش را به چاپ رساند. او همچنین در سراسر عمر خود اشعاری با اصالت فراوان و ویژگی خاص سرود. از 1907 تا 1905 در ویمر آلمان تحصیل کرد و در سال 1908 به پاریس بازگشت. وی در سال 1915 در دوران جنگ جهانی اول به سوئیس نقل مکان کرد.
تفاوت بین آموختههای رسمی او و نقاشیهایی که او ارزشمند میدانست در او ایجاد تردید و دودلی کرد، و او سالهای میان 1908 و 1910 را در دهکدههای کوچک و گوناگون سوئیس به تفکر گذراند. ظاهراً مناظر سوئیسی تأثیری پایا بر او نهاد: انتزاعگرایی که او عاقبت به آن روی آورد مبتنی بر طبیعت و ترکیبهای زندهی اورگانیک بود.
آرپ در سوئیس با پل کله آشنا شد؛ و پس از بازگشت به آلمان به سوی جرگهی کاندینسکی و نقاشان گروه سوار آبی کشانده شد. در 1912 آثارش را در نخستین سالون پاییزی هروارث والدن به تماشا گذاشت و پیش از 1914، در بازگشت به پاریس، جزو حلقهی پیکاسو، مودلیانی، آپولینز، ماکس ژاکوب و دولونی شد.
آرپ در سال 1916 یک عضو شناخته شده از جریان دادای زوریخ بود. در سال 1920 با نام هانس آرپ به همراه ماکس ارنست و آلفرد گرونوالد کلنی دادا را راه اندازی کردند. در سال 1925 کارهایش را در اولین نمایشگاه سورئالیست در گالری پییر در پاریس به نمایش گذاشت.
در طول سال 1926 وی دست به تولید مجسمههایی انتزاعی از چوب زد، اما بعد از 1928 به طور فزایندهای به ساخت مجسمه در سه بعد پرداخت. این مجسمهها ساده و به شکل انتزاعی معرف اشکال آلی موجود در طبیعت هستند.
در سال 1926 وقتی نازیها پاریس را تقسیم کردند، به جنوب پاریس یعنی مدن نقل مکان کرد.
در سال 1931 او از جریان سورئالیسم جدا شده و به دنبال خلق آثار انتزاعی پرداخت. وی از حدود 1930 تا زمان مرگش مشغول به نوشتن و چاپ مقاله و اشعارش بود.
همسر اول آرپ سوفی تویبر بود. آرپ در سال 1949 به نیویورک رفته و نمایشگاهی انفرادی در گالری بوکهولز اجرا کرد. وی در سال 1954 جایزهء اول بیینال ونیز را برای مجسمه دریافت کرد.
ژان (هانس) آرپ
آرپ بهطور غیر معمول زمان درازی را صرف یافتن راه خود کرد. از آنجا که او بیشتر نقاشیهای پیش از 1915 خود را از میان برده است، ردیابی راه پر چم و خم او در این دوره اگر ناممکن نباشد، بسیار سخت است. او به تجربه با انتزاعگرایی هندسی مبتنی بر کوبیسم پرداخت؛ پیش از 1915 در زوریخ، به سرعتی که انگشتهای دستش میتوانست کار کند، سرگرم آفرینش طراحیها و کلاژهایی بود که ترکیبهایشان یادآور برگها و حشرات یا زندگی جانوران، اما در واقع به صورتهای انتزاعی، بود. با همکاری سوفی تابر (1889-1943)، که در 1915 با او آشنا شد و بعد ازدواج کرد، به طراحی برای منسوجات پرداخت. به کمک هم او به نظریات خود روشنی بیشتر داد: «این تصاویر به خودی خود واقعیتهایی هستند بدون معنا یا منظور و هدف فکری. ما... گذاشتهایم که پدیدههای ابتدایی و همزمان در آزادی کامل واکنش داشته باشند. از آنجا که ترتیب صفحات تصویر، و نسبتها و رنگهای آنها، ظاهراً فقط بستگی به تصادف دارد، من میگویم که این آثار، بمانند طبیعت، طبق قوانین شانس و تصادف نظم یافتهاند. شانسی که به نظر من صرفاً بخش محدودی از یک علت وجودی غیرقابل درک است، از یک نظر دستنیافتنی یا همهی کلیتش...» همچنین چیز دیگر که در این زمان سربرآورد اعتقاد هنرمند به واقعیت ماوراء طبیعی اشیاء و خود زندگی بود – برخی از معرفهای مشترک متعلق به عالیترین و دانیترین شکلهای جانوران و گیاهان. ممکن است این به خاطر شور و شوق او برای بیان واقعیتش به عینیترین صورت ممکن، یعنی به صورت یک انتزاغگرایی ارگانیک (یا آنطور که خود او میپسندید، یک عینیگرایی ارگانیک) باشد که او را از نقاشی به کلاژسازی و سپس به نقش برجسته و پیکرهسازی کشاند.
آرپ در سوئیس با پل کله آشنا شد؛ و پس از بازگشت به آلمان به سوی جرگهی کاندینسکی و نقاشان گروه سوار آبی کشانده شد. در 1912 آثارش را در نخستین سالون پاییزی هروارث والدن به تماشا گذاشت و پیش از 1914، در بازگشت به پاریس، جزو حلقهی پیکاسو، مودلیانی، آپولینز، ماکس ژاکوب و دولونی شد.
در 17-1916 آرپ کلاژهایی از کاغذپاره به وجود آورد؛ تکههای مستطیلی شکلی از کاغذهای رنگی پراکنده بهطوری مبهم بر یک زمینهی کاغذی به شکل یک مستطیل نظم یافته بود. داستان پیدایش آنها به گونه نقل شده است که آرپ یک طرح را که چندان مورد پسندش واقع نشده بود پاره کرد و آنها را روی زمین ریخت، بعد ناگهان در نظم و ترتیبی که تکههای کاغذ پیدا کرده بود راه حل مسائلی را یافت که با آنها مشغول کلنجار بود. سوای حقیقتی که در این ظریفه هست خود نقاش نیز به این شیوه تجربههایی در زمینهی کلاژهایش میکرد، درست به همانگونه که تریستان تزارا شعرهایی را به کمک کلمات بریده شده از روزنامه و تکان دادن و پراکندنشان روی میز میآفرید.
ژان (هانس) آرپ
آرپ طی همان دوره نوعی نقش برجسته ابتکار زد مرکب از لایههای نازک چوب با ترکیبهایی که یادآور گیاهان، سبزیجات اگزوتیک، خرچنگها، یا حرکت جمعی آمیبها، در رنگهای روشن با حضور ضمنی زندگی، رشد و دگردیسی بود. یک ترکیب خاص ممکن بود یادآور یک شیء خاص باشد و به همین ترتیب عنوان نقش برجسته معلوم میشد هر چند که خاستگاه این ترکیب در ابتدا کشف و شهود بود (یک خطخط کردن روی یک تکه کاغذ، یک خط کلینمای حک شده بر یک قطعهی نازک چوب)، این ترکیب به ندرت خط مستقیم و فقط گهگاهی و سهلانگارانه مدور بود. خطوط کلی نما به این معنا ارگانیک بود که بیقاعدگی یک انداموارهی زنده را به یاد میآورد. به رغم پرهیز عمدی آرپ از روندهای عقلانی طراحی یا برش دادن، دست راهنمایی ناشده اما پرتجربهی او بناگزیر جهتهایی را تکرار میکرد که ترکیبهای قابل تشخیصی را شکل میداد که تنها میتوانست از آن خود او باشد. ترکیب یک ویولا نمایانگر نیمتنهی یک زن است؛ اما سطح یکدست آن به تأکیدی نیاز دارد؛ این تأکید با حک دایرهای تأمین میشود که یک ناف میگردد. برای دورهای در دههی 1920 هر دایرهای برای آرپ، صرفنظر از محتوایش، یک ناف بود.
گرچه آرپ کمتر از همکاران دادائیستی دیگرش در نمایشهای گروهی شرکت کرد، ولی بین سالهای 1916 و 1919، ضمن کامل کردن خیالپردازی انتزاعی و ارگانیک خود، طرحها و اشعاری را برای نشریات دادائیستی تدارک دید. او معمولاً در کارهایش به ارگانیک بودن آنها توجه داشت، چه یک سردیس یا نیمتنهی انسانی باشد یا چیزی که زیر میکروسکپ دیده شود. در پیکرههای آزاد مرمری یا برنز بعدی خود، غالباً نشانی از سردیس یا نیمتنه را بهطور آشکار وارد ساخت. هنگامی که در سال 1956 دربارهی قطعهای به نام جانور آبزی، شکل لمیدهای یادآور نوعی موجود دریایی متکی به ته خود، یک نیمتنهی زنانهی احساسانگیز – از او سۆال شد گفت: «پیکرههای من همیشه به نحوی از انحاء به شکل نیمتنه هستند.» همانطور که دِ کیریکو پیشگام شاخهای از سورئالیسم است که تکنیکهای واقعگرایانه و تصویرهای مشخص را به کار میبرد، آرپ نیز پیشگام شاخهی دیگری است که ترکیبهای انتزاعی ارگانیک و دلبخواه و رنگآمیزی غیرتوصیفی را به کار میبرد تا دنیای خیالی آن سوی دنیای مشهود را بیافریند. تنها تأثیر قابل تشخیصی که در کار او میتوان دید از آن برانکوزی است، اما پیروان خلف او خوان میرو، الکساندر کالدر و نسل بعدی نقاشان و پیکرهسازان بودند.
یک شنبه 3 فروردین 1393 4:57 PM
تشکرات از این پست