0

تاریخ هنر

 
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

پرچم ایران از آغاز تا امروز از عقاب تا شیر، از آیین میترا تا اسلام ایران با تمدنی که یکی از پرسابقه ترین تمدن های جهانی است، (اگر نگوییم قدیمی ترین تمدن جهان) در بسیاری از پدیده های انسانی گوی سبقت را از سایرین ربوده است. این گونه است که به عقیده برخی نخستین پرچم جهان هم از ایران و ایرانیان بوده است. در این نوشتار به سیر تحول پرچم در ادوار تاریخی می پردازیم. همان طور که بیان شد شواهدی از جمله پرچم گونه برنزی از عهد باستان چنین مدعایی را تقویت می کند و افسانه ها و داستان هایی چون کاوه آهنگر که در ادبیات شفاهی و کتبی مردم وجود دارد؛ اما پرچم ایرانیان از ابتدا تا به حال چه تغییراتی داشته است؟ آنچه از نخستین سلسله ایرانی یعنی هخامنشیان برآمده نشانگر این است که پرچم یا درفش در این حکومت وجود داشته و حتی از برخی دیوارنگاره ها مشخص می شود شخصی به عنوان درفشدار مسئول نگهداری از درفش بوده است قانونی شدن پرچم در دوران قاجار سرنوشت علم یا پرچم ایران به دو بازه زمانی مختلف تقسیم می شود. از ابتدای این سلسله تا زمان مشروطه، علم ایران در میانه خود نقش شیر و خورشید داشت؛ گاهی با پس زمینه قرمز و کبود و گاه با پس زمینه سفید و حاشیه قرمز و سبز، گاهی به صورت مستطیل و گاهی به شکل مثلث. هرچه هست در کار پرچم هم مثل بسیاری از مسائل مدیریتی و حاکمیتی آن زمان، قانونی وجود نداشته، اما مشروطه همه چیز را حداقل از نظر شکلی به سمت قانونی شدن برد. در اصل 5 قانون اساسی مشروطه مصوب 1285 آمده الوان رسمی بیرق ایران سبز و سفید و سرخ و علامت شیر و خورشید است. به این شکل و به گزارش کتاب تاریخ پرچم ایران، نخستین پرچم رسمی ایران ده سال پس از صدور فرمان مشروطیت در کرمانشاهان دوخته می شد و با هواپیما به اهتزاز در آمد و بعد از آن به تهران فرستاده شد. این پرچم هم اکنون در موزه ملی ایران است. این بیرق در دوره بعدی یعنی پهلوی اول حفظ شد با این تفاوت که پرچم ایران به سه شکل درآمده بود؛ پرچم ملی که آرم شیر و خورشید نداشت و مردم از آن استفاده می کردند، پرچم نظامی که در آن حلقه ای به دور شیر و خورشید کشیده شده بود و پرچم دولتی که همان پرچم مذکور در قانون اساسی مشروطه بود و این پرچم تا پایان حکومت پهلوی باقی ماند، البته در آن دوران، خاندان سلطنتی و هر یک از اعضای آن شامل شاه، همسر و ولیعهد او هم بیرق مخصوص به خود را داشتند. پرچم ایران از آغاز تا امروز تغییر نمادهای روی پرچم با ورود اسلام با ورود اسلام به ایران محتوای روی پرچم و بیرق تغییری اساسی کرد و به سمت دینی شدن رفت. در این دوره معمولا روی پرچم عبارت «لااله الاالله» نقش بسته بود و البته پرچم ها یک ویژگی دیگر هم داشت؛ بیرق های این دوره بعضا به شکل عمودی بود و نه مستطیل یا مثلثی و افقی. از این دوره تا زمان صفویان همه سلسله ها به نوعی پرچم مخصوص به خود را دارند، اما بی توجهی مورخان به این پدیده باعث شده از جزئیات پرچم ها اطلاع چندانی در دست نباشد. در دوره صفویه علم ها یا پرچم های متفاوتی توسط دولت مورد استفاده قرار می گرفت. از جمله این پرچم ها پرچمی مثلثی و نوک تیز بود که نقش شیر و خورشید روی آن نقش بسته بود. شیر و خورشید نمادی است که هم عنصری ایرانی تحت عنوان خورشید را در خود دارد و هم بنا بر برخی تفاسیر از شیری استفاده می کند که نماد حضرت علی(ع) است. در عین حال از پرچمی با علائم شمشیر، ماه و ستاره هم به عنوان بیرق ایران در دوره صفوی یاد شده است. بیرقی با سه رنگ آبی و قرمز و سبز. نادرشاه هم از بیرقی با نماد شیر و خورشید بهره می جست و البته پرچمی خاص متشکل از رنگ های آبی، قرمز، سفید و زرد هم داشت. بعد از او در زمان زندیه پرچم ایران به مثلثی دارای علامت شیر و خورشید تبدیل شد. پرچم ایران از آغاز تا امروز شیر و خورشید می رود اما انقلاب اسلامی که باعث تغییرات عمده در نظام حکومتی کشور شده بود، پرچم رسمی را هم تغییر داد. اوایل انقلاب بحث هایی بر سر تغییررنگ این پرچم مطرح بود، اما بسیاری از افراد با بیان این دلیل که سه رنگ پرچم برای بسیاری از افراد در جهان شناخته شده، خواهان باقی ماندن این طرح شدند و در نهایت هم چنین شد و صرفا به جای نماد شیروخورشید، نماد جمهوری اسلامی گذاشته شد. پرچم جمهوری اسلامی ایران، تیر 59 به تصویب شورای انقلاب رسید و پس از آن هم بخشنامه ای برای استانداردسازی آن ابلاغ شد. استاندارد این پرچم از سوی سازمان استاندارد کشور سال 91 ابلاغ شد. پرچم ایران از آغاز تا امروز پرچم های باستانی با نمادهایی از حیوانات آنچه از نخستین سلسله ایرانی یعنی هخامنشیان برآمده نشانگر این است که پرچم یا درفش در این حکومت وجود داشته و حتی از برخی دیوارنگاره ها مشخص می شود شخصی به عنوان درفشدار مسئول نگهداری از درفش بوده است. در عین حال این موضوع روشن است که در آن زمان به دو نماد گل نیلوفر و عقاب توجه ویژه ای می شده است با این حال خبری از جزئیات دقیق پرچم این دوره در دست نیست. در دوران پهلوی دوم و در اثنای جشن های 2500 ساله تلاش شد پرچم های آن دوران مورد بازسازی قرار گیرد و از این رو چهار درفش نمادین آن دوران در این مراسم ها به نمایش درآمد. در این دوران درفش های سلسله اشکانیان هم که نمادهایی از میترا، اژدها، خورشید، ماه و خورشید، اسب سفید و خوشه زرین بود، بازسازی شده بود. روشن است تا این زمان اثری از پرچم هایی به سبک و سیاق امروزی در ایران وجود ندارد، اما در دوره انتهایی پیش از ورود اسلام، یعنی در دوره ساسانیان پرچم هایی با نشانه هایی که اغلب از حیوانات است، دیده می شود. در این دوران برای نخستین بار پای شیر به نمادهای پرچم ایران باز می شود و البته در کنار این حیوان، گراز، گرگ، عقاب، قوچ و چند حیوان دیگر هم وجود دارد. این بیرق ها هم برای آن جشن های کذایی مورد بازسازی قرار گرفته بود.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:36 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

حقایقی جالب از تمدن اسرارآمیز مایا گفته شده که مایاها تمدنی نیمه آمریکایی هستند که تنها با خط کاملا پیشرفته پیش از کلمبیایی شناخته می‌شدند، در زمینه هنر، معماری و تجهیزات نجومی ‌و ریاضیات نیز شهرت داشتند. حقایقی جالب از تمدن اسرارآمیز مایا تصورات اشتباه خیلی زیادی در مورد تمدن مایا وجود دارد و این فهرست مطمئنا خط بطلانی بر حداقل یک یا دو مورد از این اشتباهات خواهد کشید. علاوه براین در این متن حقایقی که شما هیچ وقت در مورد تمدن مایا نمی‌دانستید در اختیارتان می‌گذاریم. 1. راز باستانی هیچ کس واقعا نمی‌داند که چه چیزی باعث نابودی فرهنگ مایا شد. به خاطر دلایلی که هنوز هم مورد بحث اند، مناطق اصلی زندگی مایا که در سطحی پایینتر از زمین اصلی قرار داشت به مرور و در طول قرون 8 و نهم شیب بیشتری پیدا کرد و پس از آن کم کم رو به نابودی رفت. این ادعا با نوشته‌های تاریخی و سازه‌های معماری در مقیاس بزرگ پیوند دارد. تئوریهای غیر اکولوژی در مورد نابودی مایا به چندین زیر گروه در یک رده، مثل زیاد شدن جمعیت، تاراج خارجیها، شورش و طغیانهای محلی و فروپاشی مسیرهای تجاری دسته بندی می‌شوند. فرضیه‌های اکولوژی شامل حوادث طبیعی، ‌بیماریهای واگیردار وتغییرات آب و هوایی می‌شوند. حالا دلیل و شاهدی دال بر افزایش جمعیت اضافه بر ظرفیت محیط بوده که موجب فرسودگی پتانسیل‌های زراعتی و شکار بیش از اندازه حیوانات می‌شده و همین عامل نابودی تمدن مایا را تضمین می‌کرده است. برخی از محققین به تازگی استدلال کردند که خشکسالی 200 ساله شدید و سختی منجر به سقوط و فروپاشی تمدن مایا شده است. 2. زندگی ادامه دارد... تقویم مایایی پایان جهان را پیشگویی نمی‌کند. اول از همه اینها باید بگوییم که مایاها فقط یک تقویم ندارند بلکه آنها تقویمهایی دارند که با هم ارتباط دارند. در افسانه‌هایی گفته شده که در این تقویم long count (که در بالا آورده شده) زمان به پایان رسیدن جهان مشخص شده است. طبق افسانه‌های مایا ما در جهان چهارم یا جهان «آفرینش» که در افسانه‌ها ازش صحبت شده زندگی می‌کنیم. در تقویم long count آخرین خلق یا آفرینش در 12.19.19.17.19 به پایان می‌رسد. که این سلسله مراتب دوباره در 20 دسامبر 2012 اتفاق می‌افتد. طبق این گفته مایاها الان زمان جشن بزرگ به خاطر رسیدن به انتهای چرخه آفرینش فرا رسیده است. این سخن به معنی رسیدن به پایان جهان نیست بلکه منظور از این جمله شروع یک عصر جدید است. مگر 31 دسامبر هر سال پایان جهان محسوب می‌شود؟ خیر- ما در این روز وارد سال جدیدی می‌شویم. این مساله شبیه دوره‌های آفرینشی تمدن مایاست. درحقیقت مایاها ارجاعهای زیادی به تاریخهایی دارند که بعدها در سال 2012 رخ می‌دهد. در حقیقت نظریه پایان یافتن جهان در سال 2012 (باتوجه به افسانه مایایی) را اولین بار خوزه آرگیولس سال 1987 در کتابش به نام The Mayan Factor: Path Beyond Technology مطرح کرد. قربانی کردن انسان برای اهداف مذهبی و یا پزشکی یکی از موضوعاتی است که اکثر مردم در مورد مایاها می‌دانند- اما آنچه اغلب مردم نمی‌دانند این است که آنها هنوز هم قربانی می‌کنند. اما هیجان زده نشوید! الان خون مرغ جای خون انسان را گرفته است 3. آخرین قلمرو حکومتی مایا آخرین حکومت تمدن مایا تا سال 1697 وجود داشت. شهر جزیره‌ای تایاسال مکان آخرین پادشاهی مستقل تمدن مایا محسوب می‌شد و برخی از کشیشان اسپانیایی تا سال 1969 با مسالمت و آرامش آخرین پادشاه ایتزا یعنی کانک Canek را ملاقات و موعظه می‌کردند. پادشاهی ایتزا بالاخره در 13 مارچ 1697 تسلیم اسپانیایی‌ها شد. حالا مصنوعات و بناهای باستانی در چیچن ایتزا که همه ما می‌شناسیم، در این آخرین منطقه خودمختار واقع شده است. قابل توجه اینکه بیشتر زمینهایی که این مکانهای باستانی در آنجا واقع شده، جزو زمینهای خصوصی یک خانوده محسوب می‌شود، درحالیکه دولت آنها را متعلق به خود و درحقیقت خود را اداره کننده این مکانها می‌داند. 4. سونا مایاها از سونا استفاده می‌کردند! حمامهای آرامش بخش یا zumpul-ché جایی بود که مردم مایایی زمان باستان خودشان را در آنجا تطهیر و شستشو می‌کردند. این حمامها خیلی شبیه سونای امروزی و ساختاری، دیوارهای سنگی و سرپوشیده داشت همراه با یک دریچه یا سوراخ کوچک در قسمت سقف. آبی که از صخره‌های سنگین وارد اتاق می‌شد تولید بخار کرده و این روند شرایطی فراهم می‌کرد که تمام ناپاکیها و کثیفیها نابود شود. پادشاهان مایا عادت داشتند بعد از ملاقاتهایشان حمام سونابگیرند تا احساس سرزندگی و همچنین پاکی داشته باشند. حقایقی جالب از تمدن اسرارآمیز مایا 5. Ball Courts مایاها ball court را به عنوان محلی برای بازی کردن می‌ساختند. بازیهای توپی Mesoamerica ورزشی با انجمنهای آیینی بود که مردم پیش-کلمبیایی بالغ بر 3000 سال از این ورزش استقبال می‌کردند. در طول دوره ای هزار ساله انواع مختلفی از این بازی در سرزمینهای مختلف وجود داشته و هنوز یک نمونه مدرن از این بازی به نام ulama در معدودی از مکانها و بین افراد بومی ‌طرفدار دارد. Ballcourts مکانهایی عمومی ‌بودند که برای حوادث مهم فرهنگی و فعالیتهای آیینی مثل جشنواره‌ها و اجراهای موسیقی مورد استفاده قرار می‌گرفتند. این مکان از سراشیبی‌های پله دار تشکیل می‌شد که به صحن مراسم یا پرستشگاه‌های کوچک منتهی می‌شد، ball court‌ها شبیه حرف “I”‌ بود که تقریبا در تمام شهرهای کوچک مایا یافت می‌شد. 6. قربانیان بعضی از افراد مایا هنوز هم قربانی و خونریزی دارند قربانی کردن انسان برای اهداف مذهبی و یا پزشکی یکی از موضوعاتی است که اکثر مردم در مورد مایاها می‌دانند- اما آنچه اغلب مردم نمی‌دانند این است که آنها هنوز هم قربانی می‌کنند. اما هیجان زده نشوید! الان خون مرغ جای خون انسان را گرفته است. امروز هنوز هم اقوام مایا سنتهای آیینی اجدادشان را حفظ کرده اند.آیین نماز و دعا، هدایا، قربانی‌های خونی (که الان مرغها جای انسان را گرفته اند)، رقصها، مهمانی‌ها، و نوشیدنی‌های آیینی هنوز هم از رسومات دینی و سنتی آنها محسوب می‌شود. 7. دکترهای عالی مایاها روشهای درمانی بسیار خوب و جالبی دارند. سلامت و علم پزشکی در میان مایای باستانی ترکیب پیچیده ای از ذهن، بدن، مذهب، مراسم آیینی و دانش محسوب می‌شد. مهم‌تر از همه اینها کسانی برای وظایف پزشکی انتخاب می‌شدند که آموزشهای عالی و درستی دیده بودند. این مردان «شامان» نامیده می‌شدند و به عنوان واسطه ای بین دنیای فیزیکی و دنیای معنوی عمل می‌کردند. آنها برای رسیدن به هدفشان یعنی شفا بخشیدن بیماران، و پیش‌بینی کردن و کنترل کردن حوادث فوق طبیعی تمرین جادوگری هم می‌کردند. از زمانیکه دانش پزشکی شدیدا با جادوگری و مذهب غرابت پیدا کرد، برای شامانها هم بسیار ضروری و واجب بود که مهارتهای پزشکی و دانش خود را توسعه بخشند. معروف بود که مایاها زخمها را با موی انسان بخیه می‌زدند، شکستگی استخوان را درمان می‌کردند و حتی در زمنیه جراحی دندان هم مهارت داشتند از سولفید آهن برای پر کردن دندان استفاده می‌کردند و ابزارهای جراحی می‌ساختند. حقایقی جالب از تمدن اسرارآمیز مایا ٨. دوران کودکی مایا مایاها به زیبایی و تربیت بچه‌هایشان اهمیت می‌دادند مایاها همواره آرزو داشتند بچه‌هایشان تواناهایی جسمی‌ غیرطبیعی داشته باشند. برای مثال در سنین خردسالی تخته‌هایی را روی پیشانی بچه‌ها محکم فشار می‌دادند تا پیشانی پهنی داشته باشند. یکی دیگر از معیارهای زیبایی برای بچه‌های مایا چپ بودن چشمها محسوب می‌شد! بنابراین پدر و مادرها برای رسیدن به این هدف اشیائی را جلوی چشمهای نوزاد تازه به دنیا آمده آویزان کرده و آن را تکان داده تا بر اثر مداوت و تکرار این عمل چشمهای بچه دیگر برای همیشه چپ بشود!! حقیقت جذاب دیگر در مورد کودکان مایا این است که بیشتر آنها را بر اساس روزی که در آن به دنیا می‌آمدند نام گذاری می‌کردند. هر روز سال برای بچه‌های پسر و دختر و والدین اسم خاصی داشت و ازشان انتظار می‌رفت که این سنت را انجام دهند. 9. فرهنگی که ادامه دارد... هنور افراد زیادی از تمدن مایا در مناطق خاص خودشان زندگی می‌کنند درحقیقت بالغ بر 7 میلیون مایایی در مناطق خاصی زندگی می‌کنند، تعداد زیادی از آنها نیز طوری زندگی می‌کنند تا بتوانند آنچه از میراث فرهنگی برایشان باقیمانده را حفظ کنند. بعضی از آنها به طور کامل با فرهنگ مدرن منطقه ای که در آن زندگی می‌کنند خودشان را وفق داده اند، در حالیکه دیگران زندگی ویژه سنتی و باستانی خود را ادامه می‌دهند و اغلب اوقات به یکی از زبانهای مایایی به عنوان زبان اول صحبت می‌کنند. بیشترین جمعیت از افراد مایا در ایالتها و شهرهای مکزیک مثل Yucatán، Campeche، Quintana Roo، Tabascoو Chiapas، و در بعضی کشورهای آمریکای مرکزی مثل Belize، گوآتمالا و قسمتهای غربی هوندوراس و الساوادور پراکنده اند. و جالب است بدانید امکان دارد بعضی از کلمات مثل shark به معنی کوسه و cocoa به معنی کاکائو از زبان مالایی گرفته شده باشند. حالا برایتان یک جمله مالایی را می‌نویسیم تا اگر با یک مالایی برخورد کردید حداقل بتوانید یک جمله صحبت کنید! در زبان Yucatec مالایی جمله Jach Dyos b’o'otik برای تشکر کردن به کار می‌رود و معنی آن می‌شود "ازت متشکرم"
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:37 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

کشف قلم‌زنی‌های غول‌آسای قوم مایا باستان‌شناسان در تونلی بر جای مانده از چپاول دزدان عتیقه‌های باستانی به کتیبه‌ای به ابعاد 8 در 2 متر زیر شالوده‌های هرمی مستطیلی در هولمول گواتمالا برخورد کردند. فرانچسکو استرادا-بلی و گروهش مشغول حفاری در تونلی بر جای مانده از چپاول دزدان عتیقه‌های باستانی بودند، که ناگهان به کتیبه‌ای غول‌آسا برخورد کردند؛ کتیبه‌ای به ابعاد 8 متر در 2 متر که منقش به پیکره‌های انسانی با زمینه‌ای اساطیری بود. آنها جایزه تلاش خود را ماه جولای / تیرماه، و در زیر شالوده‌های هرمی مستطیلی در هولمول گواتمالا پیدا کرده‌اند. تاریخ بخشی از معبد هولمول که این کتیبه در آنجا پیدا شده است، به سال 590 میلادی باز می‌گردد؛ زمانی که مطابق با دوره کلاسیک مایاها است. این عصر با کشمکش قدرت میان دو سلسله بزرگ قوم مایا تعریف می‌شود: سلسله تیکال و سلسله کانول. هنوز مشخص نیست که سلسله هولمول به کدام یک از این دو پادشاهی وفادار بوده است، اما شاید کشفیات تازه بتواند به این سوال پاسخ دهد. فرانچسکو استرادا-بلی و گروهش مشغول حفاری در تونلی بر جای مانده از چپاول دزدان عتیقه‌های باستانی بودند، که ناگهان به کتیبه‌ای غول‌آسا برخورد کردند؛ کتیبه‌ای به ابعاد 8 متر در 2 متر که منقش به پیکره‌های انسانی با زمینه‌ای اساطیری بود بر اساس نوشته‌های کتیبه تازه کشف شده، حاکمیت معبد در اختیار آجووساج بود؛ حاکم شهر-ایالت همسایه معبد به نام نارانجو، که بر اساس سایر کشفیات باستان‌شناسان مشخص شده است خراج‌گزار سلسله کانول بوده است. کشف قلم‌زنی‌های غول‌آسای قوم مایا کشف بزرگ آنیا شتلر باستان‌شناس مشغول تمیز کردن سنگ‌نوشته زیر حاشیه یک کتیبه گچی باستانی است که زیر شهر مدفون مایاها در گواتمالا کشف شده است. نور خورشیدی که از یکی از تونل‌های ورودی می‌گذرد، پاهای پادشاهی باستانی را روشن کرده است؛ پادشاهی که بر بالای سر یکی از ارواح کوهستانی مایاها نشسته است. کشف قلم‌زنی‌های غول‌آسای قوم مایا پادشاهی محلی؟ این عکس موزاییکی از کتیبه‌ای که اخیرا از زیر شهر هولمول در آورده شده است، ترکیبی از صدها عکس باکیفیت است که الکساندر توکووینی، کتیبه‌شناس دانشگاه هاروارد و عضو گروه باستان شناسی کاشف کتیبه تهیه کرده است. این کتیبه نمایانگر سه پیکره انسانی است که با سه سرپوش پرنده‌شکل و جواهراتی از یشم سبز آراسته شده‌اند. این پیکره‌ها چهارزانو بر بالای سر یکی از ارواح کوهستان قوم مایا نشسته‌اند. گلوله توپی که روی سرپوش هر کدام از آنهاد قرار دارد، نام هر کدام را مشخص می‌کند. پیکره‌ای که در مرکز قرار گرفته است، تنها پیکره‌ای است که نام آن قابل خواندن است: اوچ چان یوپات، به معنای «خدای طوفان وارد آسمان می‌شود.» کشف قلم‌زنی‌های غول‌آسای قوم مایا نشان سلطنتی نشان هیروگلیف بزرگی که در عکس می بینید، نشانی است که پیرامون ساختمان محل کشف کتیبه با آن تزئین شده است. این نشان بیانگر این است که ساختمان عمارتی سلطنتی بوده که به احتمال فراوان به حکمرانان محلی تقدیم شده است؛ حکمرانانی که در شهر به عنوان خدا پرستش می‌شدند. کشف قلم‌زنی‌های غول‌آسای قوم مایا سنگ نوشته مذهبی عکس بالا جزئیات بخشی از سنگ نوشته‌ای است که در اطراف پایه کتیبه حکاکی شده است. این پیام در بر گیرنده یکی از افعال غیرمعمول مایا است که معنای «وی سر جای خود است» می‌دهد. در ادامه این فعل، نام یکی از خدایان گمنام قوم مایا آمده است که استرادا-بلی و گروهش حدس می‌زنند از خدایان محافظ محلی مربوط به سلسله کانول است. استرادا-بلی می‌گوید: «این سنگ نوشته به ما می‌گوید که در تاسیس دوباره پادشاهی کانول و سلسله‌های وابسته آن، تعدادی از خدایان مذهبی نیز درگیر سیاست شده‌اند. کشف قلم‌زنی‌های غول‌آسای قوم مایا پیشکش مقدس این خدای باستانی در هر دو دست خود نشانه‌ای را حمل می‌کند که نآه واج خوانده می‌شود. این واژه اشاره به ظرفی است که محتوی غذای پیشکش شده به خدایان است. در پشت وی سر ماری بزرگ و پوشیده از پر دیده می‌شود. نوشته‌های روی بدن مار نشان می‌دهد که این موجود روحی مقدس است که از دهان کوهستان بیرون آمده است؛ جایی که محل تولد پیکره‌های اجدادی سلسله هومول است. کشف قلم‌زنی‌های غول‌آسای قوم مایا تدفین باستانی استرادا-بلی به دقت در حال پاک کردن خاک‌های اسکلت مرد بالغی است که جزئی از طبقه حاکم هومول بوده است. بدن وی درون مقبره‌ای قرار داشت که زیر پله‌های منتهی به ساختمان محل قرارگیری کتیبه واقع شده بود. در میان اقوام مایا معمول بود که سازه‌های جدید را بر روی بقایای ساختمان‌های قدیمی‌تر بسازند. دلیل این کار این بود که هم به دلیل موجود بودن شالوده سازه در زمان صرفه‌جویی می‌شد، و هم اینکه حس پیوستگی هدف را زنده نگاه می‌داشت.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:39 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

هنر معاصر ایرانی یک هنرمند نقاش گفت: ما در جریان بسیاری از مۆلفه‌های مدرنیسم نبودیم. اگر با تسامح بگوییم هنر مدرن ایرانی داریم و می‌توان درباره ویژگی‌ مهم‌اش گفت که کمتر به سمت‌وسوی اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها گرایش پیدا کرده است . هنر معاصر ایرانی بهنام کامرانی گفت: ما تا اندازه‌ای از هنر مدرن ایرانی فاصله گرفته‌ایم. من موضوع هنر مدرن و هنر معاصر را از یکدیگر جدا می‌کنم. هنر مدرن راهکارهایی را پیشنهاد می‌کند که بسیاری از آن‌ها مبتنی بر فرم و مۆلفه‌های پلاستیک نقاشی یا مجسه‌سازی است. اما قسمتی از آن به مۆلفه‌های قومی برمی‌گردد که شاید نقدهایی که اکنون نوشته می‌شوند، بیشتر به این مسئله توجه دارد. برای مثال وقتی هنر مدرنیست‌های ژاپنی را با مدرنیست‌های اروپایی مقایسه کنیم، مۆلفه‌های قومی آن‌ها قابل مشاهده است. وی ادامه داد: اگر با جرأت بگوییم هنر مدرن ایرانی داریم، یک علامت تعجب در آخر این جمله نیاز است. به این دلیل که ما در جریان بسیاری از مۆلفه‌های مدرنیسم نبودیم. اما اگر با تسامح بگوییم هنر مدرن ایرانی، آن‌گاه می‌توانیم بگوییم که یکی از ویژگی‌های هنر مدرن ایرانی، ویژگی‌ مهمی است که کمتر به سمت‌وسوی اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها گرایش پیدا کرده است و همواره هنر مدرن ایران، جهتی شاعرانه، محتواگرایانه و طبیعت نگاهانه داشته است. این کارشناس هنری با اشاره به این که ما هم در هنر سنتی،‌ هم در هنر مدرن و همچنین در هنر معاصر پتانسیل لازم را داریم گفت: به نظر من آن‌هایی که فقط می‌خواهند هنر ما را به سمت هنر سنتی سوق دهند،‌ قصد دارند ما را از جریانات روز دنیا عقب نگه دارند. ما هم در هنر سنتی پتانسیل داریم، هم در هنر مدرن و هم در هنر معاصر. هر یک باید در جای خود آموزش داده شود و اهمیتش کشف شود. همچنین مقالات و پژوهش‌های دامنه‌داری در موردش انجام شود. این نقاش تصریح کرد: نمی‌توان یک سری جریانات، سبک‌ها و نقاشی‌ها را در یک جمله خلاصه کرد. اما جهت کلی که جهانی‌بودن مدرنیسم در خود محفوظ داشته است،‌ جهتی رو به پالایش فرم و ارجاع به مولفه‌هایی که نقاشی و مجمسه‌سازی بر پایه‌اش قرار گرفته است، بود. کامرانی افزود: مدرنیست‌ها سعی می‌کردند هر گونه محتوایی را حذف کنند و به کشف فضا، رنگ و مسائلی که مربوط به رسانه‌های هنری نقاشی و مجسمه‌سازی است، بپردازند. این جریان باعث شد که بسیاری از موزه‌ها، مانند موزه هنر مدرن نیویورک، طبقه‌بندی خود را براساس پیشرفت فرم انجام دهند و نقدهایی که نوشته می‌شود بر این پایه است. در حالی که در مواردی اشتباه بوده و اصولا جریان‌های دیگر و همچنین هنرمندان فیگوراتیوی در کنار جریان پیشرفت فرم داریم که مۆلفه‌هایشان را براساس فرم تنظیم نمی‌کردند. این نقاش با اشاره به نقدهایی کمی که راجع‌به هنر مدرن ایرانی نوشته می‌شود، گفت: اگر هنر مدرن ایرانی نتوانسته خود را به جهان بشناساند، به دلیل نوشته‌ها، مقالات و نقدهای کمی بود که ارائه شده است، در حالی که با توجه به مطالعاتی که روی هنر کشورهای شرقی داشتم،‌ هنر مدرن ایرانی از هنر شرق چیزی کم ندارد و حتی در برخی موارد می‌تواند یک سر‌وگردن بالاتر از آن باشد. مدرنیست‌ها سعی می‌کردند هر گونه محتوایی را حذف کنند و به کشف فضا، رنگ و مسائلی که مربوط به رسانه‌های هنری نقاشی و مجسمه‌سازی است، بپردازند. این جریان باعث شد که بسیاری از موزه‌ها، مانند موزه هنر مدرن نیویورک، طبقه‌بندی خود را براساس پیشرفت فرم انجام دهند و نقدهایی که نوشته می‌شود بر این پایه است کنفرانس‌های مهمی در سراسر جهان راجع‌ به هنر مدرن ایران برگزار می‌شود که نشان دهنده این است که هنر جهان نیز به تازگی به هنر ایرانی توجه می‌کند.به عنوان مثال، امسال در مجمع آسیایی هنر نیویورک، کنفرانس‌ها و نمایشگاه‌های مهمی راجع‌ به هنر مدرن ایرانی برگزار شده است. کامرانی در پایان سخنانش گفت: فکر می‌کنم جای نمایشگاه‌های پژوهشی که می‌تواند روی هنر مدرن، هنر معاصر و حتی هنر سنتی ما برگزار شود، خالی است. در حالی که موزه هنرهای معاصر در سال‌های اخیر در این زمینه تلاش‌های زیادی داشته است و امیدوارم به این مسأله توجه بیشتری شود.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:39 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

نقش برجسته بیستون مهمترین و مشهورترین اثر باستانی در محوطه کوه بیستون، نقش برجسته و کتیبه داریوش بزرگ می باشد که به نخستین سال فرمانروایی داریوش بزرگ از زبان خود او می پردازد. با آشنا شدن با این اثر باستانی می توانیم خط میخی پارسی باستان را بشناسیم و در مورد پوشاک، طرز آرایش سر و صورت، اسلحه شناسی و اعتقادات مذهبی مردمان 2500 سال پیش در امپراطوری هخامنشیان، اطلاعات ارزنده ای بدست آوریم. نقش برجسته بیستون نقش برجسته و کتیبه بیستون سنگ نبشته سه زبانه بیستون، به نخستین سال فرمانروایی داریوش بزرگ از زبان خود او می پردازد. سالی که داریوش، سراسر آن را در جنگ با شاهان دروغزن سپری کرد. پس از کشته شدن بردیا و افتادن حکومت به دست داریوش، در سراسر امپراطوری هخامنشی 19 شورش بزرگ و کوچک اتفاق افتاد. داریوش بزرگ پس از اینکه این شورش ها را فرونشاند تصمیم گرفت که مردم امپراطوریش را (و جهان پس از خود را) در جریان چگونگی به دست گرفتن قدرت و نخستین سال فرمانروایش قرار دهد. او این بنای یادبود و بیانیه مهم را در بیستون بر سر یک راه کهن به ثبت رساند. راهی پر رفت و آمد که محل عبور کاروانها و نظامیان از بابل و بغداد به سوی کوههای زاگرس و همدان بود و به علت جایگاه ویژه اش که از دیر باز سرزمین خدایان (بغستانَ) نامیده می شد، شهرت داشت. این نقش برجسته -نگاره داریوش و اسیران- در سطحی عمودی به بلندی 3 متر و در پهنای 5/5 متر قرار دارد. داریوش لباس پارسی بر تن کرده، ریشی آشوری دارد و افسری کنگره دار بر سر گذاشته است و در سمت چپ مجلس بیستون قرار دارد. اندازه داریوش در مقایسه با اسیران برای نشان دادن شکوه و عظمت این مجلس، بزرگ تر می باشد. بلندی قامت اسیران 17/1 و بلندی قامت داریوش72/1 متر می باشد. دو تن از یاران داریوش (هفت تنان)، شامل ویندَفْرَناه کمان دار و گئوبَروَه (گوبریاس) نیزه دار، پشت سر او ایستاده اند. داریوش که در دست چپش کمانی دارد، پای چپ خود را بر سینه نخستین دشمنش، گئوماتَ مُغْ گذاشته است و گئوماتَ دست هایش را به حالت التماس به بالا دراز کرده است. پشت سر گئوماتَ 8 تن اسیر قرار دارد. که به ترتیب نام های آنها آثرین، ندئیتَ بَ ئیرَ، فِرَورتیش، مَرتی یَ، چیسن تَخمه، وَه یَزداتَ، اَرخ و فرادَ می باشند. گردن های این اسیران را با طناب به یکدیگر و دست هایشان را از پشت سر بسته اند. بعدها اسیر نهم یعنی سکونخای سکایی با خُود تیز به جمع اسیران اضافه گردید. بر فراز سر اسیران، رو به روی داریوش، نگاره فَرَوهر قرار دارد و داریوش دست راست خود را به نشانه نیایش اهورامزدا به بالا بلند کرده است. امروزه از سنگ نبشته بیستون 4 متن در دست داریم: متن پارسی باستان، متن عیلامی، متن بابلی و متن ترجمه آرامی متن پارسی باستان که ظاهرا به صورت بخشنامه برای آگاهی ساتراپی های گوناگون به جاهای دور و نزدیک فرستاده شده است که نسخه ای از آن در اِلِفانتین مصر به دست باستان شناسان افتاده و در بابل هم قطعه ای از نگاره بیستون به دست آمده است. داریوش در بیستون (ستون4 بند15) می گوید: تو که پس از این، این نبشته و نگاره را می بینی، مبادا به آنها آسیب بزنی. تا می توانی آنها را همان گونه که می بینی، نگهداری کن. ولی گذر زمان و فرسایش های ناشی از باران و باد تمام سنگ نبشته ها را و مخصوصا سنگ نبشته به زبان بابلی را دچار آسیب های فراوانی کرده است. ولی بیشترین خسارت در همین قرن اخیر اتفاق افتاده است. زمانی که سربازانی که در جنگ جهانی دوم در پایین جاده بیستون گشت زنی می کردند، نگارها و کتیبه با ارزش بیستون را هدف گرفتند و آسیب های جبران ناپذیری را به این اثر تاریخی وارد نمودند. ولی ما باید از داریوش بزرگ سپاسگزاری کنیم بخاطر اینکه بعد از اتمام کار بنای یادبود بیستون، فرمان داد که زیر این بنای یادبود را بتراشند و همین عمل باعث شد که تا قرنها دست بشر این اثر با ارزش تاریخی را لمس نکند و از آسیب های ناشی از خوی زشت انسانها دور نگهداشته شود. نکته جالبی که در مورد این نقش برجسته وجود دارد شباهت زیاد آن با نگاره شاه لولوبی ها، آنوبنی نی است که در 140 کیلومتری بیستون در سرپل ذهاب قرار دارد. در این نگاره هم آنوبنی نی (آنوبانینی) کمانی در دست چپ و تبرزینی در دست راست خود دارد و پای خود را بر سینه دشمنی که بر زمین افتاده، نهاده است و الهه ایشتار در حال دادن حلقه حکومت به اوست. شش اسیر در زیر پای آنوبنی نی نقش بسته اند. دو اسیر هم رو به روی آنوبنی نی در حالیکه دستهایشان از پشت، بسته شده و طنابی به گردن یکی از آنها آویخته شده. این احتمال وجود دارد که داریوش پیش از فرمان حجاری ها در بیستون، نگاره آنوبنی نی را دیده بوده است و یا شاید هم این شباهت فقط یک تصادف باشد. بیشترین خسارت در همین قرن اخیر اتفاق افتاده است. زمانی که سربازانی که در جنگ جهانی دوم در پایین جاده بیستون گشت زنی می کردند، نگارها و کتیبه با ارزش بیستون را هدف گرفتند و آسیب های جبران ناپذیری را به این اثر تاریخی وارد نمودند محل انتخاب شده برای تراشیدن سنگ‌نگاره و سنگ‌نبشتة بیستون، جایی در ارتفاع چند ده متری سطح زمین و در دامنة رو به جنوبِ كوه انتخاب بوده است. به نظر می رسد كه در زمان ساخت، راهی برای دستیابی آسان به محل كارگاه وجود داشته. بقایای مبهم پلكانی در بخش‌های بالاییِ كوه و نیز آثار تراشیدن تخته‌سنگ‌های زیر كتیبه تا نزدیكی‌های زمین، نشان‌دهندة وجود راهی به سوی بالا است. راهی كه سنگ‌تراشان پس از پایان كار و به هدف دسترس ناپذیر كردن كتیبه، در ضمن پایین آمدن، آنرا نیز تراشیده و محو كرده‌اند. نبشتن كتیبه‌ای تاریخی در چنین بلندای دست ناپذیری كه از پایین كوه نیز به هیچوجه قابل خواندن نیست، نشان‌دهندة اینست كه داریوش این متن را نه برای مردمان روزگار خود، بلكه منحصراً برای آیندگان نوشته بوده است. آثار حجاری شده در بیستون از نگرگاه فن‌آوری و سازو‌كار ساخت، از بهترین نمونه‌های هنر هخامنشی است. ما از ابزارها و شیوه‌های ساخت و پرداخت چنین نگاره‌هایی بر روی سنگ آهك كه هنوز پس از 2500 سال بسیار صیقلی و براق هستند، اطلاعی در دست نیست. با توجه به رنگ لعاب‌گونة و قهوه‌ای مانندی كه پس از همراه شدن با ذرات اكسیده شدة عناصر آمیختة سنگ آهك، در سراسر نمای كتیبه به چشم می‌خورد و نیز با توجه به اینكه در داخل حروف چند سطرِ نخست متن پـارسی باستان، بقایای سرب دیده شده است. به نظر می‌رسد كه پس از پایان نوشتن متون، داخل آنها را برای پایداری بیشتر با سرب، و تمام نمای كتیبه را با اندودی كه برای ما ناشناخته است، پوشانده بوده‌اند. در حین ساخت، هر كجا كه به دلیلی سطح سنگ تخریب می‌شد، قطعه سنگ دیگری را به اندازة محل تخریب شده می‌تراشیده و در جای آن نصب می‌كرده‌اند. نمونة این وصله‌ها در قوس كمان داریوش و سردارِ همراه او و نیز در كلاه و دستِ “گوی بالدار”‌ (نشان ملی ایران باستان و نماد خورشید و اهورامزدا) دیده می‌شود.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:40 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

تمدن مایا و عروس باران قرنها پیش از پیداش مسحیت در اروپا، قبایل متمدنی در دره های حاصلخیز و جنگلهای سرسبز آمریکای مرکزی و جنوبی زندگی می کردند که در کشاورزی ، معماری ، علوم ، ریاضی و ستاره شناسی به پیشرفتهای زیادی رسیده بودند . از جمله این قبایل می توان " مایا ، اینکا ، آزتک و تولتکس " را نام برد . تمدن مایا و عروس باران مایا نام گروهی از اقوام سرخ‌پوست در جنوب مکزیک و شمال آمریکای مرکزی و نام تمدّنی قدیمی در همین منطقه‌است. مایاها که از مشهورترین قبایل سرخپوست بودند، معمولا شهرهایشان را در دل جنگل‌های بارانی می‌ساختند. حوزهء زندگی و فعالیت مایاها حدود جنوبی کشور مکزیک و نیز سرتاسر گواتمالا و السالوادر را شامل می‌شد. قوم مایا پدیدآورندهء یکی از تمدن‌های بسیار پیشرفته آمریکای مرکزی بوده که دست‌آوردهای بسیار چشمگیری در هنر، معماری، ستاره‌شناسی و ریاضیات داشته‌است. هم‌اکنون نیز گروه‌هایی از اقوام مایا در مکزیک و گواتمالا بسر می‌برند. مایاها با بهره‌گیری از تمدن‌های گذشته خود نظیر اولمک توانستند در خلال سال‌های250 تا900 پس از میلاد تمدنی عظیم را در آمریکای مرکزی پایه‌گذاری نمایند. تاریخ مایاها به سه دورهء مهم بخش‌بندی شده‌است و دوران‌های پیشاکلاسیک یا زندگی ابتدایی و دوران کلاسیک یا عصر طلایی و دورهء پساکلاسیک یا افول این تمدن را شامل می‌شود. این قوم که به گویش‌های متعدد زبان مایایی تکلم می‌کردند و نوعی خط ابتدایی هیروگلیفی نیز داشتند که آثاری را به آن می‌نوشتند. قبیله " مایا " ، خورشید را به خدایی برگزیده بودند و آن را پرستش می کردند ، به همین جهت خود را "فرزندان خورشید " می نامیدند . " مایا " ها حدود سالهای نخستین پیدایش مسیحیت در اروپا ، شروع به ساختن شهری بزرگ با ساختمانها و معبدهای عظیم کردند و زندگی خود را با جشنها و مراسم با شکوه رونق بخشیدند . آنها در این جشنها ، ماسک حیوانات به چهره می زدند و با خواندن سرود و زدن طبل ، به پایکوبی می پرداختند تا خدایان کوچک و بزرگ خود را ستایش کنند . به درستی معلوم نیست چه شد و چه پیش امد که مایا ها دل از ان همه نعمت ، رفاه و زندگی آسوده بر کندند و دست به یک مهاجرت گروهی و ناگهانی به سوی جنگل های شمال زدند . دلیل این مهاجرت مرموز ، شاید شیوع نوعی بیماری مرگبار مثلا طاعون یا وقوع تغییرات ناگهانی آب وهوا ، و شاید هم بروز قحطی و خشکسالی بوده است . به هر روی ، دلیل واقعی این مهاجرت مرموز و ناگهانی هنوز معلوم نیست و شاید هم هرگز روشن نشود . " مایا " با این مهاجرت ، سالها در جنگلها و کوهها ودره ها سرگردان بودند . هر گروه به سویی و هر دسته در جهتی پیش می رفت . بر اساس مدارک و شواهد تاریخی ، بزرگترین گروه مهاجر از قوم مایا ، در محلی که امروز یوکاتان نامیده می شود ، سکونت گزیدند و شهر شگفت انگیز چی چن ایتزا را به وجود آوردند . زیبایی و شوکت این شهر به قدری خیره کننده بود که حسادت و کینه دیگر قبایل را برانگیخت . سرانجام در سال 1200 میلادی ، این شهر درگیر جنگ خونین با اقوام وحشی شد و چون اهالی آن از عهده دفاع از خود برنیامدند ، یک بار دیگر همچون اجداد خود خانه و زندگی خود را بر جای گذاشتند و رفتند . بدین سان ، چی چن ایتزا به غارت رفت و خانه ها ومعبدها ، ستونها و مجسمه های ان شهر خالی از سکنه ، در اعماق جنگل از نظر ناپدید شد . از این ماجرای غم انگیز ، 350 سال گذشت . در سال 1541 جهانگشایان اسپانیایی به امریکای جنوبی و مرکزی یورش بردند و شهر یو کاتان به چنگ انها افتاد . اما سرانجام یک نفر پیدا شد که کتاب کشیش دیه گودولاندا را بخواند و اطمینان پیدا کند که مطالب آن حقایقی از گذشته های دور است . او ، یک جوان آمریکایی به نام " ادوارد تامسون " بود که شیفته ماجراهای نوشته شده در آن کتاب شد و با خود عهد بست که روزی به کشور مکزیک و شهر یوکاتان برود و تمدن مایا را کشف کند ! سربازان مهاجم اسپانیایی را کشیشی به نام دیه گو دولاندا همراهی می کرد . او به هر سرزمینی که قدم می نهاد ، به یادداشت برداری از آداب و رسوم مذهبی مردم ان منطقه می پرداخت . او در بازگشت به اسپانیا نتیجه تحقیقات خود را به صورت کتابی تنظیم کرد و به کتابخانه مرکزی سپرد ، به این امید که مورد توجه دانشمندان و باستانشناسان قرار گیرد . اما این کتاب جالب تا سیصد سال بعد هم خواننده ای نیافت ، زیرا کمتر کسی حاضر بود مطالب عجیب آن را درباره خدایان سرخپوستان امریکای جنوبی و آداب و سنن مربوط به آنها را بپذیرد و باور کند . باستانشناسان بزرگ جهان نیز در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ، بیشتر به فکر کشف آثار تمدنهایی از یونان ، روم و مصر بودند و توجهی به اعماق جنگلهای آمریکای جنوبی نداشتند . اما سرانجام یک نفر پیدا شد که کتاب کشیش دیه گودولاندا را بخواند و اطمینان پیدا کند که مطالب آن حقایقی از گذشته های دور است . او ، یک جوان آمریکایی به نام " ادوارد تامسون " بود که شیفته ماجراهای نوشته شده در آن کتاب شد و با خود عهد بست که روزی به کشور مکزیک و شهر یوکاتان برود و تمدن مایا را کشف کند ! مهمترین قدم در این راه ، یافتن آثار و بقایای شهر چی چن ایتزا در قلب جنگلهای مکزیک بود . تامسون از خود پرسید : " چی چن ایتزا " چیست؟ این کلمه بسیار قدیمی در زبان سرخپوستان مایا بود . تامسون سرانجام کشف کرد که " ایتزا " لقب فرمانروایان قوم مایا بوده و چی چن به معنای " دهانه چاه " است . او نتیجه گرفت که در شهر چی چن ایتزا چاههایی بوده که در زندگی ساکنان شهر اهمیت بسیار داشته است ،آن قدر که مراقبت از ان چاهها به فرمانروایان و حکمرانان سپرده می شده است . دیه گو دو لاندا نیز در کتاب خود به وجود این چاهها اشاره کرده و از گودال عمیقی نام برده بود که در اعتقاد مردم مایا به " خدای باران " تعلق داشت و آن را " چاه قربانی می نامیدند " . به نوشته او ، مردم مایا خدای باران را " یوم چاک " می گفتند و معتقد بودند که یوم چاک در اعماق آن گودال عمیق و در لابه لای آن آبهای سرد و زلال ان زندگی می کند . او اگر چه اژدهایی بود به شکل یک مار بزرگ که بدنی پوشیده از پر داشت ، اما به قدری نازک طبع و لطیف بود که اگر غمگین می شد ، قحطی به بار می آورد و مزرعه های ذرت را ، که غذای اصلی قوم مایا بود ، از بی آبی خشک و نابود می کرد ! . رضایت خاطر یوم چاک زمانی فراهم می شد که پیروانش هدایایی برای او به درون چاه می ریختند . کاهنان معبد بزرگ می گفتند که بهترین هدیه برای یوم چاک ، قربانی کردن دوشیزه ای از میان دختران قوم و افکندن او به عنوان عروس باران به " چاه قربانی " بود . داستان "عروس باران " در کتاب کشیش نیز آمده است و به مدد تحقیقات و یافتن شواهد عینی تامسون این افسانه به حقیقتی تاریخی و آیینی تبدیل شد. جمعیت مایاهای امروزی که از بازماندگان فرمانروایان دوران باستان آمریکای مرکزی می‌باشند، حدود هفت میلیون نفر است که بیشتر در جنوب مکزیک و نواحی کوهستانی گواتمالا و بلیز به‌سر می‌برند.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:40 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

نقش کاروانسراها در سیر زندگی ایرانیان از زمان های کهن تا روزگار پهلوی اول، کاروانسراها نقش مهمی در سیر زندگی ایرانیان و روابط و تعامل اجتماعات گوناگون فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، آیینی، اعتقادی و… داشته اند. نقش کاروانسراها در سیر زندگی ایرانیان هنگامی که تنها وسیله رفت و آمد پای پیاده یا استفاده از چهارپا بود، طی کردن مسیرهای طولانی و صعب العبور برای خرد و کلان به وجود منازلی وابسته بود که در مسیر راه های ارتباطی قرار داشت که این منازل پل ارتباطی با منزلی دیگر تا رسیدن به نقطه هدف بود. این منازل امکانات ناچیزی داشتند که در مواردی توسط افراد و مسافران یا کاروان هایی که از شهری به شهری و از دیاری به دیار دیگر می رفتند فراهم می شد و رونق این کاروانسراها بستگی به میزان تردد مسافران و کاروان ها داشته چه کاروانسرایی که پر تردد می بود بالطبع دارای امکانات بیشتر و بهتری نسبت به کاروانسرای مشابه با تردد مسافران کمتر می داشت. اما شکل و ساختار کاروانسراها از جهت ساختمان، به شکل پیش آمده و در چهار جهت دارای در برای ورود و خروج کاروانیان بوده که با در ورود و خروج کالاها و چهارپایان تفاوت داشت و در وسط ساختمان آن اکثرا گنبدی وجود داشت که بهترین نقطه بنای کاروانسرا محسوب شده و این گنبد دارای بادگیرهایی بود که در مواقع گرم سال موجب خنکی و محلی برای فرار از گرمای تابستان و پناهگاهی برای کاروانیان جهت رستن از گرمای شدید بوده است. کاروانسراها از بیرون مکعبی شکل بوده که دو یا سه پا بلندتر از زمین ساخته شده است، در خارج بنا در سراسر طول دیوارها پلکانی ساخته اند که در عین حال آخور حیوانات نیز بود، برای داخل شدن به ساختمان باید از این پلکان بالا رفت در هر یک از اضلاع چهارگانه ساختمان هفت، هشت گنبد قرار گرفته بود که از هر چهار در اصلی بدان وارد می شدند. تالار، عمومی است و همه می توانند برای خنک شدن و استراحت از آن استفاده کنند. در گذشته بهترین شیوه مسافــرت و حمل مال التجاره و در کــــــل نقل و انتقال از نقطه ای به نقطه دیگر، همراهی با کاروانیان بود، چون در میان کاروانیان از هر طایفه و سن و سال وجود داشت لذا کاروانسراها در بین راه و حتی داخل شهر بهترین و مناسب ترین موقعیت برای تجدید قوای مسافران و آمادگی ایشان برای طی منزل بعدی را فراهم می آورد تا مسافر خستــه آبی به صورت زده و وضویی ساخته و به مسائل شخصی بپردازد. کاروانسراها بهترین پناهگاه شبانه و حتی روزانه برای امنیت کاروانیان محسوب می شد، چنانچه به رسم کاروانیان و برنامه ریزی کاروانسالاران که هدایت کاروان های بزرگ یا کوچک را بر عهده داشتند باید تا شب نشده و تا غروب خورشید خود را به منزل بعدی که لاجرم کاروانسرایی بین منزلی می بوده برسانند تا از حمله احتمالی دزدان و راهزنان و حیوانات درنده در امان بوده و مال و جان به عبث نبازند. همچنین کاروانسراهای شهری در داخل شهرها در مواقعی نیز انبار مایحتاج عمومی محسوب شده و گهگاه مکانی برای مبادله و عرضه کالاها و بده بستان های تجاری بازرگانان و بازاریان بوده و حـــتی فضایی برای کسب و کار در روزگاران گذشته محسوب می شد. در این مکان ها مبادلات فرهنگی و اطلاعات و آگاهی های روزمره میان نقاط مختلف کشور انجام می گرفت چنانچه در برخورد چند کاروان در کاروانسرایی اخبار مختلف مابین کاروانیان مبادله می شد، مانند عزل و نصب وزیر یا اسیری یا فوت فلان تاجر یا داروغه یا کم و زیاد شدن قیمت یک یا چند کالا و…. در کل می توان گفت کاروانسراها پل ارتباطی مابین جوامع و اجتماعات گوناگون موجود در کشور و در میان توده مردم بودند که البته امرا و حکام نیز از این اخبار توسط ماموران خود آگاه می شدند. همچنین در شب های طولانی در همین کاروانسراها توسط سالخوردگان، علما و فضلا به رسم دیرین ایرانیان قصه ها و داستان هایی نقل می شده که علاوه بر گذراندن وقت و سرگرمی دارای مضامین حکمی و پندهای اخلاقی و ایضا گوشزدهایی برای مسافرین جوان یا ناوارد داشته که این امر سینه به سینه از زمان هایی قبل تا به گذشته نه چندان دور ساری و جاری بوده است. کاروانسراها در مواقعی نیز چاپارخانه های منازل محسوب می شدند چنانچه در این مکان ها ماموران دولتی و حتی اشخاص عادی و متمکن می توانستند اسبان خود را تعویض کرده یا اسبان و مرکب جدید به جای مرکب بیمار و سقط شده فراهم کنند. همچنین کاروانسراهای شهری در داخل شهرها در مواقعی نیز انبار مایحتاج عمومی محسوب شده و گهگاه مکانی برای مبادله و عرضه کالاها و بده بستان های تجاری بازرگانان و بازاریان بوده و حـــتی فضایی برای کسب و کار در روزگاران گذشته محسوب می شد این مکان موقعیتی را فراهم می کرد تا بیماران در راه مانده و غریب در این امکنه تا بهبودی تام سکنی گزیده و گهگاهی نیز پزشکانی در صورت امکان بر بالین مرضا حاضر و به مداوا می پرداختند. چون ساختار کاروانسراها طوری بوده که یا در نزدیکی رودخانه یا دارای چاه آب و آب انبار در مناطق خشک و کویری که در موسم بارانی به ذخیره آب می پرداختند ساخته می شدند و نیز مورد استفاده عموم مردم و مسافران از هر نقطه ای بود، لذا اکثر کاروانسراها در ایران هبه و وقف مومنان و پرهیزکارانی بود که برای غربا و مسافران تهیه دیده می شد و در مواقعی نیز دیده می شد که امرا و حکام از این کاروانسراهای پر رونق که وقف عام بودند مالیات دریافت می کردند، اما می توان گفت کاروانسراهای ایرانی قاطبه آن مردمی و توسط مردم اداره می شد و چندان توجه و حمایتی از طرف حکام به آن انجام نمی گرفت مــگر پادشاه یا امیری عادل به ایــــن امر بذل عنایتی می کرد مانند شاه عباس صفوی که خود دستور ساخت کاروانسراهای متعدد در ایران به فاصله منازل مشخص را صادر کرد که به کاروانسراهای عباسی معروف و مشهور است که در چند سفر پیاده از اصفهان تا مشهـــد به همراه شیخ بهایی امر به ساخت این کاروانسراها داده تا غربا و مسافرین و کاروان ها دارای سرپناه شاهی باشند. وجود کاروانسراهای متعدد و پر تردد در شهرها موجب رونق اجتماعی و اقتصادی و گسترش آن و در نتیجه ایجاد و ایجاب بازارهای سنتی در شهرهایی مانند تبریز، اصفهان، شیراز، تهران و… شده و نیز این امکنه در شهرهای بزرگ مرکزی برای واردات و صادرات کالاهای مورد نیاز اقصی نقاط ایران بوده است. حتی با ایجاد و ایجاب کاروانسراها در مسیرهای مختلف و منزلگاه های متعدد مانند کاروانسراها در مسیر جاده ابریشم یا مسیر های طولانی مابین ممالک اسلامی به خصوص در مسیر ایران به عراق و مکه و ایران به قسطنطنیه (ترکیه فعلی) و شامات از نمونه های بارز اهمیت این گونه از امکنه در میان شرقیان و بخصوص ایرانیان داشته است و از این طریق تبادلات اجتماعی و اقتصادی در جوامع مسلمین فراهم می شده است. در کل وجود و ساختار فرهنگی و نیاز اجتماعی این نوع از مکان تحت عنوان کاروانسرا امکان و جرأت ایجاد ساختار تبادلات گوناگون در کشور پهناور ایران و در مسیرهای خطرناک و دشوار در اقلیم های مختلف و فصول متغیر آب و هوایی را برای مردم این سرزمین کهن مهیا و ممکن می نمود، و باز وجود این گونه از مکان ها میراث های کهن و والای اخلاقی که در طول سفرهای متعدد برای افراد فراهم می آورد از نسلی به نسلی و از فرهنگی به فرهنگ دیگر منتقل می نمود که حفظ میراث ماندگار فرهنگی اجتماعی کاروانسراها در شهرها و منازل بین راهی ضمن ایجاد امکانات و تجـــهیزات به روز در شکل و ساختار سنتی می تواند یکی از هزاران نکته از میراث معنوی و فرهنگی کشور پاک ایران زمین باشد و در بحث جذب گردشگری داخلی و خارجی از سرمایه ها و میراث گرانبهای این مرزو بوم محسوب می شود.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:40 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

دانستنی‌های جالب از بیستون همه ما ایرانیان افسانه عاشقانه فرهاد و شیرین را شنیده ایم، بر اساس آن افسانه خسروپرویز به فرهاد دستور می دهد که دور کوه بیستون را برش بزند تا به آب برسد و اگر موفق شد می تواند با شیرین ازدواج کند. پس از سال‌ها و حذف نیمی از کوه آب پیدار می‌شود و در این بین خسرو به فرهاد خبر می‌دهد که شیرین فوت کرده است. فرهاد دلشکسته می شود و تبر را به بالا می اندازد و در اثر ضربه تبر در جا می‌میرد. برطبق این روایت، محل این حادثه کوه بیستون است که در نزدیکی شهر بیستون و 32 کیلومتری شهر کرمانشاه و در شهرستان هرسین قرار دارد. یسُتون، بیسِتون، بیسْتون، بهیسْتون، نام امروزی یک صخره برافراشته در شمال یک راه باستانیِ پر رفت و آمد که محل عبور کاروانها و نظامیان از بابل و بغداد به سوی کوههای زاگرس و همدان (اکباتان) بوده است. نام پارسی باستان این کوه بَغستانَ و بگستانَ به معنی جایگاه خدایان و در نوشته های یونانی بگیستانُن (اُروس) است. در آثار جغرافیدانان عرب سده های میانی مثل ابن حَوقل، اصطخری و یاقوت هم این کوه بَهِستون، بِهِستون (ستونهای خوب) و بهیستان آمده است. در مجموع دگرگونی این واژه بدین گونه است: بَغستانَ – بگستانَ – بهستون – بهستان – بیستون. نکته ی جالب درباره این کوه اساطیری آن است که از دوران غارنشینی تا دوره اسلامی در این محل آثاری شگفت انگیز از تمدن ها و فرهنگ های مختلف بدست آمده که نشان از تقدس و جایگاه ویژه ی این محل در ادوار مختلف می دهد. به طوریکه تا کنون 28 اثر از آثار تاریخی کوه بیستون در فهرست آثار ملی و 13 اثر همراه سنگ‌نبشته بیستون در 8 ژوئیه 2005 به ثبت جهانی رسیده است این آثار عبارتند از: 1-غار شکارچیان 2-غار مرخرل 3-غار مر تاریک 4-غار مَر آفتاب 5-غار مَر دودر 6-تپه نادری 7-سراب بیستون 8-جاده تاریخی حاشیه سراب 9-بقایای گورستان قدیمی10-دژ تاریخی مدفون 11-نیایشگاه مادی 12-نقش برجسته و کتیبه داریوش بزرگ 13-مجسمه هرکول 41-نقش برجسته متریدات دوم 15-نقش برجسته گودرز 16-سنگ بلاش 17-پرستشگاه پارتی 18-بقایای شهر پارتی 19-بقایای بنای ساسانی 20-فرهاد تراش 21-بقایای پل ساسانی 22-بقایای سد ساسانی 23-سنگهای تراشخورده ساسانی 24-کاروانسرای ایلخانی 25-بقایای بنای ایلخانی 26-کاروانسرای صفوی 27-وقف نامه شیخ علی خان زنگنه 28-پل بیستون. اما اکثر ایرانیان کوه بیستون را تنها به نقش برجسته بیستون اثر دوران داریوش هخامنشی می شناسند . در این مقاله قصد داریم به موارد تاریخی و هنری دیگر از این کوه افسانه ای بپردازیم. مواردی که شاید تا کنون از وجود آنها در این محل بی خبر بودید. سراب بیستون سراب بیستون، چشمه‌ای است که از دل زمین می‌جوشد و آب آن در برکه‌ای نه چندان بزرگ جمع می‌شود. وجود این سراب یکی از دلایل اصلی استقرارهای انسانی از دوره پارینه سنگی تا عصر حاضر در این نقطه بوده است. در دوران تاریخی نیز به عنوان محل اتراق مسافران و کاروانیان در مسیر مرکز و غرب ایران به بین‌النهرین مورد استفاده قرار می‌گرفته است. بیش‌تر آثار تاریخی بیستون پیرامون این سراب قرار دارند. دانستنی‌های جالب از بیستون غارهای بیستون در دامنه کوه بیستون چند غار به نام‌های مرتاریک، مر دو در، مرخِر و شکارچیان وجود دارد که همگی مربوط به دوره پارینه سنگی میانی هستند و موادی چون استخوان‌های انسانی و جانوری و ابزارها و تراشنده‌های سنگی و استخوانی در آن‌ها کشف شده است. برای نمونه، در غار شکارچیان استخوان حیواناتی مانند گوزن، غزال، گاو وحشی و گراز به دست آمده است. گمان می‌رود که شکارچیان از این غار به عنوان پناهگاه موقت استفاده می‌کرده‌اند و پس از قصابی شکارها، آن‌ها را به اقامتگاه اصلی می‌برده‌اند. غار شکارچیان تا دوران تاریخی مورد استفاده بوده و سفال‌هایی از دوره آشوری و هخامنشی در آن کشف شده است. دانستنی‌های جالب از بیستون کتیبه بیستون کتیبه و نقش برجسته بیستون، معروف‌ترین اثر تاریخی بیستون و از نخستین اسناد مکتوب تاریخ ایران است. این کتیبه به سه زبان عیلامی، بابلی و پارسی باستان و به خط میخی نوشته شده است و پیروزی داریوش اول هخامنشی بر شورشیان را شرح داده و به تصویر می‌کشد. اینان، پس از مرگ کمبوجیه، با رهبری فردی به نام گئومات مغ (بردیای دروغین) دست به شورش زدند اما داریوش موفق شد که همگی‌شان را شکست دهد و مجازات کند. گوردخمه برناج این گوردخمه کوچک که از دوره مادها تا دوره ساسانی تاریخ گذاری شده است، با فاصله زیادی در سمت راست کتیبه داریوش اول و در ارتفاعی پایین‌تر از آن قرار دارد. دانستنی‌های جالب از بیستون مجسمه هرکول مجسمه هرکول در پایین کوه بیستون و در سمت راست کتیبه داریوش قرار دارد. این مجسمه که هرکولس، خدای جنگ یونانیان را نشان می‌دهد، در سال 153 پیش از میلاد و در دوران موسوم به یونانی مآبی که خدایان یونانی در ایران پرستش می‌شدند، ساخته شده است. این مجسمه در سال 1337 خورشیدی و هنگام ساخت جاده همدان به کرمانشاه کشف شد. نقش بلاش در دامنه کوه بیستون، یک تخته سنگ چهارضلعی به بلندای 2،5 متر وجود دارد که در سه طرف آن نقش سه مرد دیده می‌شود. نقش اصلی مربوط به بلاش اشکانی است که به علت مخدوش شدن نوشته‌ها مشخص نشده کدامین بلاش است. دو نقش دیگر نیز از آنِ مردانی ناشناس است که گویی به سمت بلاش حرکت می‌کنند. گمان می‌رود نقش بلاش، صحنه نیایش مذهبی را به تصویر کشیده است. نقش برجسته بهرام دوم و گودرز دوم و کتیبه شیخ‌علی‌خان در دامنه کوه بیستون و در پایین کتیبه داریوش، نقش برجسته‌ای از بهرام دوم و گودرز دوم اشکانی وجود دارد که به علت قرار گرفتن کتیبه‌ای از دوره صفویه در میانه آن به شدت مخدوش شده است. این کتیبه متعلق به شیخ‌علی‌خان زنگنه، حاکم کرمانشاه در دوره صفویه است که وقف املاکی برای کاروانسرای بیستون را شرح می‌دهد. پل خسرو این پل با حدود 150 متر طول و 7 متر عرض در جنوب غربی شهر بیستون و روی رودخانه گاماسیاب قرار دارد. نام و سبک معماری آن نشان می‌دهد که در اواخر دوره ساسانی و احتمالا در دوره خسرو دوم، پرویز ساخته شده است . فرهاد تراش فرهاد تراش که نام خود را از فرهاد کوهکن و عاشق دلباخته شیرین سریانی گرفته، دیواره بزرگی به طول 200 و بلندای 36 متر است که در دامنه کوه بیستون و در غرب کتیبه داریوش تراشیده شده است. اگرچه عده‌ای بر این باورند که این دیواره متعلق به دوران هخامنشی است اما نظریات جدید حاکی از آن است که احتمالا در دوره خسروپرویز ساسانی برای ایجاد کتیبه‌یا نقش برجسته آماده شده اما با سقوط و مرگ خسرو ناتمام مانده است. کاخ ناتمام ساسانی و کاروانسرای ایلخانی این کاخ، پایین کوه بیستون و مقابل فرهاد تراش جای دارد. سبک معماری و شواهد پیرامونی آن نشان می‌دهد که از آثار اواخر دوره ساسانی است که به علل نامعلوم، نیمه کاره رها شده است. روی بقایای این کاخ در دوره ایلخانان مغول، کاروانسرایی ساخته شده که بقایایایش همچنان باقی است. کاروانسرای بیستون این کاروانسرا از آثار دوره صفوی است و ساختمان آن در دوره شاه سلیمان و به همت شیخ‌علی‌خان زنگنه به پایان رسیده است. این بنا در دهه‌های اخیر به عنوان پاسگاه و زندان مورد استفاده بود اما به منظور ثبت جهانی آثار تاریخی بیستون، تخلیه و مرمت شد.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:41 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

کتیبه بیستون بیستون، مجموعه‌ای است تاریخی در فاصله حدود 30 کیلومتری شرق کرمانشاه. این مجموعه و منظر طبیعی آن (کوه و دشت) در سال 2006 میلادی توسط سازمان یونسکو در فهرست میراث فرهنگی جهان ثبت شد. کتیبه بیستون کهن‌ترین آثار موجود در این محوطه، متعلق به دوران پارینه سنگی میانی و جدیدترین آنها مربوط به دوران صفویه است اما شهرتش را بیش از همه مدیون کتیبه و نقش برجسته داریوش اول هخامنشی (521-486 پیش از میلاد) است که در ارتفاع حدود 80 متری از پای کوه، بر دل صخره نقر شده. داستان کتیبه داریوش – معروف به کتیبه بیستون – چنین است که وقتی کمبوجیه، فرزند و جانشین کورش، برای فتح مصر به آن سرزمین لشکر کشید، یکی از مُغان به نام گئومات(Gaumata) علم طغیان برافراشت و خود را “بردیا”‌ برادر کمبوجیه معرفی کرد. این در حالی بود که کمبوجیه پیش از رفتن به مصر، برادر خود را از ترس آن که مبادا در غیابش مدعی تاج و تخت شود، کشته بود. بردیای دروغین با بخشودن مالیات سه ساله ایالات، موفق شد که تقریبا همگی را به اطاعت وادارد و چالش بزرگی را برای کمبوجیه و دودمان هخامنشی رقم زند. کمبوجیه به سرعت راه ایران را در پیش گرفت تا تاج و تخت خویش را بازستاند اما در میانه راه به طرز مشکوکی درگذشت.(١) چنین می‌نمود که مانع دیگری پیش پای گئومات باقی نیست اما هفت نفر از نجبای هخامنشی به رهبری داریوش بر ضد او قیام کردند و سرنگونش ساختند. بدین ترتیب، داریوش که متعلق به شاخه دیگری از دودمان هخامنشی بود به تخت نشست و پادشاهی از خانواده کورش به خانواده او منتقل شد. داریوش دستور داد که داستان این پیروزی بزرگ را که به منزله نجات یافتن سلسله هخامنشی از سقوط حتمی بود، بر دیواره کوه بیستون نقر کنند. در آن زمان، کوه بیستون نه فقط از اهمیت مذهبی برخوردار بود بلکه از آن مهم‌تر، بر کناره شاهراه مرکز و غرب ایران به بین‌النهرین قرار گرفته و در معرض دید مسافران و کاروانیان بود. بررسی‌های باستان شناسان و پژوهش‌های تاریخی نشان می‌دهد که کتیبه بیستون در یک مرحله ایجاد نشده است. در مرحله نخست، نقش داریوش در حالی که هشت همدست گئومات دست بسته در مقابلش صف کشیده بودند و خودِ گئومات زیر پایش لگدکوب می‌شد، همراه با کتیبه‌ای به خط میخی و زبان عیلامی بر دل صخره نقر شد. در این قسمت، نقش فروهر بر فراز پیکره داریوش و اسیران دیده می‌شود و یک کماندار و یک نیزه دار نیز پشت سر داریوش ایستاده‌اند. بعدها که داریوش شورش سکاها را فرونشاند، نقش “سکایی تیزخود”‌ به انتهای صف اسیران افزوده شد و پس از آن نوشته‌های دیگری به خط میخی و به دو زبان بابِلی و پارسی باستان در کنار نقوش قدیمی قرار گرفت. نخستین کسی که موفق به خواندن کتیبه بیستون شد، هِنری رالینسون انگلیسی(Rawlinson) بود. او که در دهه 1830 میلادی و اوایل دهه 1840 به عنوان افسر ارتش هندِ انگلستان، مأمور خدمت در غرب ایران بود، موفق به رمزگشایی از خطوط کتیبه شد و نخستین ترجمه آن را به دست داد مهم‌ترین گفته‌های داریوش در کتیبه بیستون چنین است: معرفی داریوش و گستره شاهنشاهی او؛ داستان شورش گئومات و فرونشاندن آن؛ داستان سرکوب شورش‌های گوناگون در سرزمین‌های عیلام، بابِل، ماد، پارت، پارس، ارمنستان و مرو؛ تأکید بر راست بودن مفاد سنگ نبشته بیستون؛ مبرّا دانستن داریوش از پلیدی و دروغگویی و تبهکاری؛ درخواست از آیندگان برای نگاهداری کتیبه؛ دعا برای حافظان آن و نفرین بر آسیب زنندگان. در دوره‌های بعد که ‌زبان‌ها و خطوط باستانی به دست فراموشی سپرده شد، کتیبه بیستون نیز ناخوانا شد؛ نه تنها کسی نمی‌توانست متن آن را بخواند، بلکه اصلا معلوم نبود که از آنِ چه کسی و مربوط به چه دوره‌ای است. در همین زمان بود که کتیبه داریوش و سایر حجاری‌های موجود در کوه بیستون که از دوران اشکانی و ساسانی بر جای مانده بودند، به فرهاد و عشق آتشین او به شیرین سریانی نسبت داده شدند و طنین بلندی در نظم و نثر پارسی یافتند: بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد! نخستین کسی که موفق به خواندن کتیبه بیستون شد، هِنری رالینسون انگلیسی(Rawlinson) بود. او که در دهه 1830 میلادی و اوایل دهه 1840 به عنوان افسر ارتش هندِ انگلستان، مأمور خدمت در غرب ایران بود، موفق به رمزگشایی از خطوط کتیبه شد و نخستین ترجمه آن را به دست داد. رالینسون بعدها در اواخر دهه 1850 برای مدت کوتاهی، به سمت وزیرمختار انگلستان در ایران منصوب شد. کتیبه بیستون پس از رالینسون، افراد دیگری راه او را پی گرفتند و ترجمه‌های کامل‌تر و دقیق‌تری از کتیبه بیستون را بدست دادند؛ با این حال، بخش‌هایی از این کتیبه باستانی به علت فرسایش در برابر باد و باران از میان رفته و ناخواناست؛ و نیز بدین خاطر که در دوره‌ای از بی‌خبری ایرانیان، نقوش و خطوط آن به عنوان نشانه تیراندازی مورد استفاده قرار می‌گرفت. امروزه، مانند زمان داریوش، جاده مرکز و غرب ایران به بین‌النهرین (عراق) همچنان از کنار کوه بیستون می‌گذرد. معمولا مسافرانی که از کیلومترها آن‌سوتر مجذوب بلندی و سترگی کوه بیستون و مسحور زیبایی دشت پیرامون آن شده‌اند، چاره‌ای جز این نمی‌یابند که لختی پای کوه توقف کنند و به دیدار کتیبه داریوش بشتابند؛ کتیبه‌ای که بزرگ‌ترین سنگ نبشته تاریخی ایران و در عین حال، نخستین سند رسمی به زبان پارسی باستان است. و این همان خواست داریوش و میل او به جاودانگی است: داریوش شاه گوید: تو که از این پس، این نبشته را که من نوشتم یا این پیکرها را ببینی، مبادا که آنها را تباه سازی؛ تا هنگامی که توانا هستی آنها را نگاه دار. اگر این نبشته یا این پیکرها را ببینی و تباهشان نسازی و تا هنگامی که ترا توانایی است نگاهشان داری، اهورا مزدا ترا دوست باد و دودمان بسیار و زندگیت دراز باد و آنچه کنی آن را به تو اهورامزدا خوب کناد.”‌ پی‌نوشت: 1- این روایت از وقایع مربوط به مرگ کمبوجیه و انتقال قدرت به داریوش، مبتنی بر گفته‌های داریوش در کتیبه بیستون است که با روایت مورخان یونانی، کمابیش، همخوانی دارد. برخی پژوهشگران معاصر، روایت‌های دیگری را به دست داده‌اند که ماجرا را به مراتب پیچیده‌تر می‌سازد و روایت داریوش را به چالش می‌کشد.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:41 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

جام زرین در موزه ایران باستان جام حسنلو یکی از آثار باستانی ایران است که اکنون در موزه ایران باستان نگهداری می شود. این جام سال 1336 در جریان کاوش های رابرت دایسون در تپه حسنلوی نقده یا همان سولدوز در 12 کیلومتری جنوب غربی دریاچه ارومیه کشف شد. براساس ارزیابی کارشناسان باستان شناسی، قدمت این تپه به 6000 سال قبل از میلاد می رسد و تا دوره اسلامی نیز محل سکونت و استقرار بوده و کاوش ها نشان می دهد چند بار به علت آتش سوزی تخریب و مجدد بنا شده است. با اکتشافات انجام شده و خارج شدن شهر باستانی از زیر خاک، علاوه بر این جام آثاری از جمله زیورآلات زنانه، مجسمه های تزئینی، خنجرها و دشنه های آهنی و برنزی و... کشف شده است. جام حسنلو 3200 سال قدمت دارد. این جام زرین که نقوش حک شده روی آن روایتگر داستانی حماسی است، اکنون در موزه ملی ایران نگهداری می شود. این اثر 21 سانتی متر بلندی، 25 سانتی متر قطر و 950 گرم وزن دارد. جام زرین در موزه ایران باستان روی جام نقش خدایگان سه گانه، خدای زمین، آب و خورشید حک شده است. نقش پهلوانی که با هیولامی جنگد، الهه ای ایستاده روی دو قوچ، نقش بدن انسان بر پشت یک پرنده از نقش های موجود روی این جام است. جام زرین در موزه ایران باستان بیان تصویری جام با تولد کودکی آغاز می شود. کودک بین مادر خود و یک روحانی دست به دست می شود. پشت سر صحنه تولد، صحنه مرگ و شکنجه دیوی دیده می شود. این کشتار توسط پهلوان عظیم الجثه ای انجام می شود که زوبینی (نیزه کوچک) در دست راست دارد و در دست چپ قبضه کمانی را گرفته و به نشانه قدرت سر کمان را بر پای خود گذاشته است. صحنه اصلی اسطوره مانایی در جام حسنلو نبرد هیولایی با پیکر آدم، تنه صخره و دمی از مار با سرهای سه گانه و پهلوانی که سپرهای آهنین در دو دست خود دارد، است. در صحنه بالایی جام، خدای ماه سوار بر ارابه ای که دو گاو نر آنها را می کشند به پهلوان در حال جنگ کمک می کند.به فرمان خدای ماه، باران از او نازل می شود و از دهان گاوسیلابی می ریزد که صخره هیولارا بشکند. خدای ماه در جرگه دو خدای خورشید و زمین است. صحنه اصلی اسطوره مانایی در جام حسنلو نبرد هیولایی با پیکر آدم، تنه صخره و دمی از مار با سرهای سه گانه و پهلوانی که سپرهای آهنین در دو دست خود دارد، است. صحنه بالایی جام از این سه خدای در حال حرکت نشان دارد که هر یک بر ارابه ای نشسته اند. این جام طلایی از آغوش استخوان های تاریخی فردی به دست آمد که آن را در پس شمشیر بلندش پنهان کرده بود. کارشناسان بر این باورند این مرد با در دست داشتن جام در حال فرار از دست سپاه مهاجمان بود و چون در حال فرار جانش را از دست داده، جام زیر فشار بدنش ضربه خورده و کج شده است. اکنون این جام در موزه ایران باستان نگهداری می شود. جام حسنلو به لحاظ تاریخی به تمدن های پیش از مادها یعنی دوران مانائی تعلق دارد. این اثر ارزشمند برای نخستین بار سال 1377 در موزه ایران باستان به نمایش درآمد. توضیح تصویر: 1- تصویر جام حسنلو که متاسفانه بر اثر ماندن زیر آوار و گذشت زمان از شکل اصلی خود خارج و مچاله شده است. 2- نقش دیاگرام نقوش اساطیری مصور در جام حسنلو
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:42 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

اسرار اهرام 2 هزار ساله مایاها كمتر از یك ماه قبل انتشار خبر تخریب یكی از معروف ترین و قدیمی ترین هرم های متعلق به اقوام مایا در كشور بلیز آه از نهاد هر باستان شناس و علاقه مند به آثار باستانی برآورد. اسرار اهرام 2 هزار ساله مایاها هرچند معمولاً وقتی سخن از هرم به میان می آید، بیشتر مردم به اهرام ثلاثه مصر اشاره می كنند، اما هرم تخریب شده در بلیز نیز كه متعلق به سایت باستان شناسی نومول بود، با قدمتی حدود 2 هزار و 300 سال از ارزشمندترین اهرام دنیا محسوب می شد. این هرم كه در جریان یك عملیات راهسازی به وسیله یك بولدوزر تخریب شد، نشان دهنده وجود تمدنی دیرین در قاره امریكا بود. تمدنی كه از وقایع گوناگون طبیعی همچون بارش شهاب سنگ ها، زلزله های عظیم و سیل و توفان جان سالم به در برد، اما در نهایت آن گونه كه باستان شناسان و دانشمندان بررسی كردند، به علت تغییرات شدید جوی و یك خشكسالی 200 ساله نابود شد. تمدن 4 هزار ساله مایاها از اقوام ساكن در قاره امریكا همچون آزتك ها بودند كه گستردگی تمدن آن ها از جنوب مكزیك تا هندوراس كنونی و السالوادور كشیده شده بود و البته تمدن آن ها كه در نجوم و پزشكی سرآمد بودند، از 2 هزار سال پیش از میلاد مسیح تا سال 1600 میلادی و فتوحات اسپانیایی ها در قاره امریكا ادامه داشت، اما هرم های معروف آن ها در فاصله 200 تا 900 بعد از میلاد مسیح بنا شد. اهرام مایاها یكی از جالب ترین دستاوردهای معماری به جا مانده از تاریخ باستان است. طراحی آن ها بسیار دقیق بوده و هرم های به جا مانده نشان می دهد تلاش بشری بسیاری پشت آن وجود داشته است. تصاویر نقش بسته روی این هرم ها نیز اطلاعات ارزشمندی را از نوع زندگی مایاهای باستانی در اختیار بشر امروز قرار می دهد؛ اطلاعاتی همچون قربانی كردن انسان ها، تشریفات مذهبی گاه مخوف و رفتارهای ستمگرانه با همنوع. شیب اهرام مایاها نسبت به اهرام مصری های باستان تندتر است و بر سطح دست كم یك سمت از آن ها پلكان هایی قرار داشت كه روحانیون مایا از آن ها بالامی رفتند تا بر قله هرم بایستند و در معبد بالای هرم مراسم مذهبی خاص خود و قربانی كردن را كه بیشتر در آن یك انسان قربانی می شد، به جا آورند ویژگی های اهرام مایا شیب اهرام مایاها نسبت به اهرام مصری های باستان تندتر است و بر سطح دست كم یك سمت از آن ها پلكان هایی قرار داشت كه روحانیون مایا از آن ها بالامی رفتند تا بر قله هرم بایستند و در معبد بالای هرم مراسم مذهبی خاص خود و قربانی كردن را كه بیشتر در آن یك انسان قربانی می شد، به جا آورند. بر دیوارهای این معابد تصاویری از این نوع مراسم حكاكی شده است و نوشته هایی وجود دارد كه باستان شناسان هنوز موفق به رمزگشایی آن ها نشده اند. این معابد دارای چندین اتاق بود كه هر اتاق به یكی از تشریفات مذهبی اختصاص داشت. برخی از این تشریفات كاملاً سری بود. اسرار اهرام 2 هزار ساله مایاها اما كل هرم به معبد اختصاص نداشت. در طبقات پایین تر هرم كاخ هایی ساخته شده بود و در آن ها اتاق هایی وجود داشت كه شبیه سوناهای امروزی بود. این سوناها به شكلی ساخته شده بود كه آب خارج شده از صخره ها وارد آن ها می شد و در اتاق مزبور تولید بخار می كرد. این بخار از سوراخی كوچك خارج می شد. یكی دیگر از بخش های این هرم ها «زمین توپ» (Ball Court) بود كه در آن نه فقط یك نوع بازی انجام می شد كه برای اجرای موسیقی و جشن هم مورد استفاده قرار می گرفت. در شماری از این اهرام هم اتاق هایی كشف شده است كه در آن ها مقبره شاهان مایا وجود داشته است. شمار بیشتری از اهرام مایا هم به شكلی طراحی و ساخته شده بودند كه بتوانند بزرگترین علاقه اقوام مایا یعنی نجوم را برآورده كنند. مایاها در اتاق های ویژه نجوم در این معابد قادر بودند همه وقایع و رویدادهای نجومی را رصد و در نهایت پیش بینی كنند.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:42 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

برج رادکان، تقویم 700 ساله تا چند سال قبل تصور می شد که برج رادکان، آرامگاه یکی از ایلخانیان باشد، اما تحقیقات بعدی باستان شناسان مشخص کرد که این برج بلند با کلاهک جالبش، تنها برجی است که توانایی تعیین چهار فصل، سال کبیسه و آغاز نوروز را دارد. در این نوشتار می توانید اطلاعات جالبی درباره این برج بخوانید. برج رادکان، تقویم 700 ساله به هر بنای تاریخی كه نگاه كنید، گذشته از تزیینات و سبك معماری كاربردهایی دارد كه تدبیر گذشتگان را در ساخت آن بنا به خوبی روشن می كند. بناهایی كه نیازهای بشر را در چند صد سال پیش در زمینه های مختلف علوم برآورده كرده است، از جمله این بناها آثاری هستند كه نه”‰فقط رصدخانه نبوده كه در آن هیچ وسیله ای كه كاربرد نجومی داشته باشد هم وجود نداشته است اما از طریق تزیینات و اشكال به كار رفته در آن بنا می توان تغییرات زمانی را تشخیص داد. این آثار كه بیشتر شكل برج دارند در بیشتر نقاط كشور هم به چشم می خورد، از مهمترین آن ها می توان به برج 25 متری رادکان که مهمترین جزییات تقویم خورشیدی را برای منجمان دوران مشخص می كرد، اشاره كرد. تا چند سال قبل تصور می شد که برج رادکان، آرامگاه یکی از ایلخانیان باشد، اما تحقیقات بعدی باستان شناسان مشخص کرد که این برج بلند با کلاهک جالبش، تنها برجی است که توانایی تعیین چهار فصل، سال کبیسه و آغاز نوروز را دارد. برجی که در شهر چناران استان خراسان رضوی قرار گرفته و ارتباطی با برج رادکانی که در مینودشت استان گلستان قرار گرفته است، ندارد، چرا که برج رادکان گلستان فاقد هر ویژگی نجومی است و تنها یک برج آرامگاهی به شمار می رود. ابزاری برای تعیین اعتدالین در ایران، شاید هیچ کس به اندازه مهندس آرین، پژوهشگر نجوم باستانی درباره رادکان پژوهش نکرده باشد. مهندس آرین که نتایج بررسی های خود را در کتاب «نگاهی دیگر به برج ها» گردآوری کرده، معتقد است که این برج سندی استواربر کار علمی خواجه نصیرالدین طوسی، منجم بزرگ ایران است و تاریخ منقوش بر کتیبه برج هم سال 660 هجری قمری را نشان می دهد که همزمان با پایان ساخت بناهای وابسته به رصد خانه مراغه است. وفا ثابتی، كارشناس میراث فرهنگی اداره كل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خراسان رضوی درباره برج رادكان می گوید: برج رادكان با توجه به كتیبه ای كه در این بنا باقی مانده است مربوط به قرن هفتم است كه به دوره ایلخانان مغول و پادشاهی هلاكوخان می رسد، براساس تحقیقاتی كه صورت گرفته است این برج به دستور وزیر مقتدر این پادشاه ایلخانی خواجه نصیرالدین طوسی ساخته شده است، اما این تحقیقات مستند نیست، براساس اطلاعاتی كه در كتاب قدیمی تاریخ جغرافیای «حافظ ابرو خافی» آمده است طراحی این برج را به خواجه نصیرالدین طوسی نسبت داده اند. این برج در قریه رادك واقع است و دارای 12دریچه بوده كه از هر دریچه آن نور وارد می شود. تا قبل از این بنا، كعبه زرتشت به عنوان یك ابزارمنحصر به فرد برای رصد آسمان و خورشید و تعیین زمان های مختلف كاربرد داشته است و بعد از ساخت برج رادكان این اثر تاریخی به عنوان ابزاری برای تعیین اعتدالین جایگزین شد. مهندسی معماری این بنا طوری است كه از طریق آن می توان آغاز فصول را تشخیص داد یعنی می توان اول بهار، تابستان، زمستان و پاییز را تعیین كرد كه این مساله از طریق كارشناسان نجوم نیز اثبات شده است. به عنوان مثال در اول فروردین از طریق دریچه های قسمت بالایی، نور وسط درگاه ورودی برج می افتد و در اول تابستان هم خورشید به موازات دو در برج كه روبه روی هم است، غروب می كند تشخیص آغاز فصول سال برج رادكان از نظر عرض و طول جغرافیایی در 59”‰درجه طولی گرینویچ و 37 درجه عرض آن واقع شده است. مهندسی معماری این بنا طوری است كه از طریق آن می توان آغاز فصول را تشخیص داد یعنی می توان اول بهار، تابستان، زمستان و پاییز را تعیین كرد كه این مساله از طریق كارشناسان نجوم نیز اثبات شده است. به عنوان مثال در اول فروردین از طریق دریچه های قسمت بالایی، نور وسط درگاه ورودی برج می افتد و در اول تابستان هم خورشید به موازات دو در برج كه روبه روی هم است، غروب می كند. برای تعیین زمان در اول زمستان هم اشعه آفتاب از وسط درگاه می گذرد و در اول پاییز از روزنه بالای در، نور عبور می كند، سازندگان این بنا این سازه را طوری جانمایی كردند كه با تغییرات زمین هماهنگ باشد و بتوان از طریق آن تغییر فصول را مشخص كرد. همه اندازه گیری هایی كه در ساخت این بنا در نظر گرفته شده است براساس مقیاس ها و اندازه های ایرانی است به طوری كه اگر خط كش در بندكشی های این بنا گذاشته شود، این امر ثابت می شود. در كاوش های باستان شناسی در برج هیچ سردابه ای كشف نشده كه نشان دهد این بنا مقبره است، مرمت بنا از سال ها قبل از انقلاب شروع شده و در سال های 85 هم كارهای مرمتی ادامه پیدا كرده است. گنبد این بنا دو پوسته بوده و شكل رك و مخروطی دارد، تزیینات آن هم آجری است و از كاشیكاری های آن چیز زیادی باقی نمانده است. برای جذب گردشگر بیشتر نیز طرح مطالعاتی تهیه شده است كه از جمله برنامه های گنجانده شده در آن محوطه سازی است و برنامه های زیادی برای گردشگری آن در دستور كار است، زیرا این بنا شهرت جهانی دارد و حتی گردشگران خارجی هم برای بازدید این بنا می آیند.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:43 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

شکستن مرزها در اثر آنتونی گورملی آنتونی گورملی با چیدمان ها و مجسمه های خود طی سال ها، جهان ویژه ای خلق کرده که او را به یکی از شناخته شده ترین هنرمندان این روزهای جهان بدل کرده است. اما شاید نوجویی و توانایی اش در خلق آثاری تازه، او را وادار کرده که پا در حیطه های دیگری هم بگذارد: نتیجه، همکاری او با هنرمند جوانی به نام هافش شکتر است که حاصلش به عنوان «بازمانده» در تالار باربیکن لندن اجرا شد و تماشاگران را متحیر کرد. شکستن مرزها در اثر آنتونی گورملی «بازمانده» در واقع داستانی ندارد و به انتزاعی ترین شکل ممکن اجرا می شود و به دلیل بکارگیری موسیقی، نمایش، تاتر، ویدئو و تصاویر خاص هنرمند می توان آن را در دسته کانسپچوآل ارت و یا پرفورمنس آرت قرار داد. در ابتدای نمایش کسی رو به دیواری که در جلوی صحنه ساخته شده ایستاده و پس از باز شدن دیوار، حدود سی نوازنده را می بینیم که در صحنه ای بسیار عظیم- که مدیون عمق زیاد صحنه تالار باربیکن است- در جای خود قرار می گیرند و می نوازند و رفته رفته چند بازیگر در فضایی که به کمک دوربین ویدئویی و پرده ای بزرگ، شکلی انتزاعی تر می یاید، موسیقی را همراهی می کنند و به اجرای حرکاتی انتزاعی می پردازند. ترکیبی غریب «بازمانده» ترکیب غریبی است از کنسرت، موسیقی، تئاتر و ویدئوآرت که مجزا کردن آنها از یکدیگر ناممکن به نظر می رسد. غالب منتقدان انگلیسی با این مشکل روبرو شدند که نقد این اثر را باید در بخش موسیقی چاپ کنند، یا تاتر یا هنرهای تجسمی. اما مشکل برخی از تماشاگران با این اجرا هم از همین نقطه آغاز می شود: آنها قائل به تفکیک هستند و «بازمانده» را به عنوان یک کنسرت تماشا می کنند. اما اگر این اثر را به عنوان یک تاتر داوری کنیم، قطعاً نتیجه خوشایندی عایدمان نخواهد شد. (مثل منتقد روزنامه "ایوینینگ استاندارد" که حرکات اثر را بدون در نظر گرفتن جهان گورملی داوری می کند و به این نتیجه می رسد که بازیگران گویی در لیبی در حال شکنجه شدن هستند!) همین نتیجه حاصل می شود اگر اثر را به عنوان یک کنسرت موسیقی داوری کنیم: تردیدی نیست که هافش شکتر موسیقیدان نیست و موسیقی این اثر هم چندان برجسته نیست. درباره آنتونی گورملی آنتونی گورملی (آنتونی مارک دیوید گورملی) در سال 1950 در بریتانیا به دنیا آمد. در خانواده ای ثروتمند بزرگ شد. پس از تحصیلات از جمله تحصیل تاریخ هنر، به مدت سه سال به هند و سریلانکا رفت تا بیشتر درباره مذهب بودا بداند. پس از آن به ادامه تحصیل در مجسمه سازی در دانشگاه گلدسمیت لندن پرداخت. اولین نمایشگاه انفرادی اش را در سال 1981 برپا کرد و در سال 1994 جایزه معروف ترنر را از آن خود کرد. در سال 2007 در گالری هیوارد لندن یکی از بزرگ ترین مجموعه آثارش گرد آمد. مجسمه های مشهور او در خیابان های شهرهایی چون لندن، نیویورک و لیورپول در معرض تماشا قرار گرفته اند. حس جست و جوی مرگ را در «بازمانده» هم می توان دید. پرده ای که در صحنه های مختلف به عنوان ویدئوآرت به کار گرفته می شود و پرواز پرنده تا حس های طبیعت را ثبت می کند، در واقع روابط پیچیده زندگی و مرگ را تشریح می کند. همه اثر در واقع روایتگر یک زندگی پر پیچ و خم و پیچیده است که در نهایت به مرگ ختم می شود. پرواز زیبای پرنده ها، استعاره ای است از مرگ نهایی شخصیت اصلی اما برای نزدیک شدن به اثر ترکیبی ای چون «بازمانده» باید زاویه دیدمان را تغییر دهیم. بازمانده نه با داده های از پیش تعیین شده نقد موسیقی قابل نقد است و نه نقد تاتر. با اثر تازه ای روبرو هستیم که مرزها را می شکند و - خوب یا بد- جهان خاص خود را بازمی آفریند که ربطی به جهان پیشتر از خود ندارد. اثری که بی محابا از ابتدا تا انتها بر نواختن موسیقی یک گروه سی نفره بنا شده - که گاه با ورود صد نفر نوازنده دهل بر روی صحنه، اوج می گیرد- و در کنار آن جهان اثر با تصویر ویدئویی همزمان و حرکاتی غریب پیوند می خورد، قطعاً شبیه هیچ اثر دیگری نیست و ابزار متفاوتی برای نقد می طلبد. به همین دلیل بهترین راه برای درک اثر، نزدیک شدن به اثر از طریق جهان آنتونی گورملی است. گورملی هنرمند مولفی است که تم های همیشگی اش را در آثارش تکرار می کند. در «نور کور» او جهان خاصی را خلق می کرد که در آن اندیشیدن و تجربه مرگ نکته اصلی و اساسی بود. حس مرگ، حس غالب آثار گورملی است و در نور کور هم تماشاگرانی که وارد مکعب شیشه ای می‌شوند و داخل آن در فضایی پر از مه غلیظ روشن، هیچ چیز دیده نمی‌شود جز یک سفیدی رۆیاگونه، با مرگ روبرو می شوند. تماشاگران سردرگم در داخل آن غوطه‌ور می‌شوند و‌ گاه که می‌توانند به کناره‌ اتاق و شیشه‌های آن برسند، از بیرون تنها دست‌هایی دیده می‌شود که در داخل فضایی مات و بسته، عاجزانه دست بر شیشه می‌کشند و راه خود را در جهانی پیچیده و پر از وهم و ترس - جهان معاصر ما- می‌جویند. یک ایده‌ شگفت‌انگیز و یک تجربه‌ کم‌نظیر و به ‌یادماندنی برای تماشاگرش. مجسمه های کز کرده و دست بسته ای که گورملی بر اساس اندام خودش می سازد، حکایت روزگار سردی را باز می گویند که در آن آدم ها شبیه یکدیگر می شوند و به مرگ نزدیک تر. این مجسمه‌های غریب یک ‌شکل اما در حالت‌های مختلف قرار گرفته‌اند: ‌گاه خوابیده،‌ گاه ایستاده، ‌گاه نشسته و‌ گاه آویزان. مجسمه‌هایی که با طناب به صورت برعکس از سقف آویزان شده‌اند، حالت‌های گونه گون انسان بی ‌پناهی را نشان می ‌دهند که زندگی پایشان را بسته و در جهانی نا‌شناس، سردرگم و آویزان هستند این حس جست و جوی مرگ را در «بازمانده» هم می توان دید. پرده ای که در صحنه های مختلف به عنوان ویدئوآرت به کار گرفته می شود و پرواز پرنده تا حس های طبیعت را ثبت می کند، در واقع روابط پیچیده زندگی و مرگ را تشریح می کند. همه اثر در واقع روایتگر یک زندگی پر پیچ و خم و پیچیده است که در نهایت به مرگ ختم می شود. پرواز زیبای پرنده ها، استعاره ای است از مرگ نهایی شخصیت اصلی. سردرگم و آویزان مجسمه های کز کرده و دست بسته ای که گورملی بر اساس اندام خودش می سازد، حکایت روزگار سردی را باز می گویند که در آن آدم ها شبیه یکدیگر می شوند و به مرگ نزدیک تر. این مجسمه‌های غریب یک ‌شکل اما در حالت‌های مختلف قرار گرفته‌اند: ‌گاه خوابیده،‌ گاه ایستاده، ‌گاه نشسته و‌ گاه آویزان. مجسمه‌هایی که با طناب به صورت برعکس از سقف آویزان شده‌اند، حالت‌های گونه گون انسان بی ‌پناهی را نشان می ‌دهند که زندگی پایشان را بسته و در جهانی نا‌شناس، سردرگم و آویزان هستند. حالا این جا در «بازمانده»، حرکات بازیگر ها -بیش از آن که وامدار هافش شکتر باشند - تنها تلاشی هستند برای خلق همان موقعیت مجسمه های گورملی با همان زاویه و نوع نگاه. آویزان شدن بازیگر از پا با طناب، تنها تکرار این تم در آثار گورملی است. در نتیجه عدم شناخت جهان گورملی، حرکات آنها را کاملاً بی معنی می کند و راه را برای نتیجه گیری هایی دور از ذهن (شکنجه در لیبی) باز می کند. حالا اینجا دوربین ویدئویی گورملی هم به کمک اثر می آید و به خلق جهانی بیشتر انتزاعی مدد می رساند. دوربین با بازیگر ها یکی می شود و از زاویه های غریب چیزهای کوچکی از صحنه را بر روی پرده بزرگ می کند؛ چیزهایی که طبق گفته کلیدی مارسل دوشان، «اهمیت نگاه و انتخاب هنرمند» را برجسته می کنند.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:44 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

فراواقع‌گرایی فرا واقع‌گرایی یا سوررئالیسم یکی از جنبش ‌های معروف هنری در قرن بیستم است. در این نوشتار می توانید با مهمترین نظریات و اندیشه های این جنبش آشنا شوید. فراواقع‌گرایی زمانی که دادائیسم در حال از بین رفتن بود، پیروان آن به دور آندره برتون که خود نیز زمانی از دادائیست‌ها بود گرد آمدند و طرح مکتب جدیدی را ریختند که در سال 1922 به طور رسمی فراواقع‌گرایی نامیده شد. این جنبش در عمل با انتشار مجله‌ انقلاب فراواقع‌گرا توسط برتون آغاز شد. تاریخچه فرا واقع ‌گرایی (سوررئالیسم) محصول تغییرات بعد از جنگ جهانی اول و فراموشی دادائیسم بود که از سال 1921 آغاز شد. ظهور سوررئالیسم زمانی بود که نظریه ‌های فروید روانشناس اتریشی درباره ضمیر ناخودآگاه و رویا و واپس‌زدگی (سرکوب)، فرهیختگان اروپا را به خود مشغول کرده بود. آندره برتون و لویی آراگون که هر دو پزشک امراض روانی بودند از تحقیق‌های فروید الهام گرفتند و پایه مکتب جدید خود را بر فعالیت ضمیر ناخودگاه بنا نهادند. وی معتقد بود ادبیات نباید به هیچ چیز به جز تظاهرات و نمودهای اندیشه ای که از تمام قیود منطقی و هنری یا اخلاقی رها شده باشد بپردازد و در اعلامیه ای که انتشار داد نوشت: "سورئالیسم عبارت است از فعالیت خود به خودی روانی که به وسیله آن می توان خواه شفاهاً و خواه کتباً یا به هر صورت و شکل دیگری فعالیت واقعی و حقیقی فکر را بیان و عرضه کرد." در سورئالیسم هدف هنرمند این است که یک واقعیت تازه و مطلق در بیاورد، به عبارت دیگر واقعیت و رویا را به هم بیامیزد"واقعیتی برتر از واقعیت" بیافریند. از مشهور ترین هنرمندان سورئالیست، "سالوادور دالی" و "رنه ماگریت" هستند. سورئالیست ها می گویند بسیاری از تصورات و تخیلات و اندیشه های آدمی هست که انسان بر اثر مقید بودن به قید اخلاقی و اجتماعی و سیاسی و رسوم و عادات از بیان آن ها خودداری می کند و این تصورات را به اعماق ضمیر پنهان خویش می راند. این قبیل افکار و اندیشه ها و آرزوها غالباً در خواب و رویا و در شوخی ها و حرف هایی که از زبان انسان می پرد تجلی می کند و سورئالیستم طرفدار بیان صادقانه و صریح این قبیل افکار و تصورات و اوهام و آرزوها است. سورئالیست ها فعالیت اصیل انسان را همان فعالیت رویا مانند ندای درونی دنیای ناخودآگاه می دانند. از دیگر سورئالیست های معروف می توان به "پل الوار" و "گیوم آپولینر" اشاره کرد. سینما را شیوه ی بیان شورانگیزی می شمردند؛ وسیله انصراف خاطر یا "شگفتی آفرین" با نیروی تاثیر گذاری كه می توانند فرد را برای لحظاتی از زندگی شخصی خود جدا كنند. از این رو سورئالیست ها به صورت غیر عادی به سینما می رفتند: آنها وارد یك سالن سینما می شدند و بدون توجه به دنباله و پایان فیلم بیرون می آمدند و به سراغ سالن دیگر می رفتند ، از فیلمی به فیلم دیگر بی ان كه كوچكترین توجهی به سناریو فیلم داشته باشند و تنها به تصویرهایی توجه داشتند كه جدا از زمینه ی روایی‌ شان بهانه ای می شد برای رویا و ساختارهای خیالی سورئالیسم در سینما و عکاسی دوران شكل گیری سورئالیسم تقریبا با اولین موفقیت های سینمای صامت همزمان است. با گسترش سینما در قرن 20 م بسیاری از سورئالیست ها، رسانه ای آرمانی یافتند كه می توانستند با آن دنیا های دیگر را كاوش كنند. اعتقاد سورئالیست ها سینما را شیوه ی بیان شورانگیزی می شمردند؛ وسیله انصراف خاطر یا "شگفتی آفرین" با نیروی تاثیر گذاری كه می توانند فرد را برای لحظاتی از زندگی شخصی خود جدا كنند. از این رو سورئالیست ها به صورت غیر عادی به سینما می رفتند: آنها وارد یك سالن سینما می شدند و بدون توجه به دنباله و پایان فیلم بیرون می آمدند و به سراغ سالن دیگر می رفتند،از فیلمی به فیلم دیگر بی آن كه كوچكترین توجهی به سناریوی فیلم داشته باشند و تنها به تصویرهایی توجه داشتند كه جدا از زمینه ی روایی‌ شان بهانه ای می شد برای رویا و ساختارهای خیالی. آنها در ساخت فیلم نیز از مونتاژ برای ایجاد فضای سورئال استفاده می كردند. چرا که مونتاژ فیلم امكان می دهد كه زمان و مكان را به كلی زیر رو كنند و واقعیت و خیال را در نمایشی محسوس در آمیزند. من ری، هانس ریشتر، فرانسیس پیکابیا هنرمندانی بودند که با رویکرد سورئالیستی به تجربه گرایی در فیلم پرداختند. و رنه کلر و بونوئل نیز هر دو کارشان را با همکاری سورئالیست ها آغاز کردند. لوئیس بونوئل و سالوادور دالی در 1928 با همکاری هم فیلم "سگ آندلسی" را ساختند که یک فیلم سورئالیستی تمام عیار محسوب می شود. مثلا در یكی از سكانس ها: ابری از برابر ماه می گذرد و در پلان بعد تیغی چشمی را در می آورد. یا در سكانسی دیگر از این فیلم: مرد جوان دهان خود را از چهره اش جدا می كند و کف دستش می گیرد. زن از این عمل ناراحت می شود و موهای زیر بغل خود را می نگرد؛ مویی وجود ندارد، سپس مبهوت می شود چون موها مانند ریش بر چهره مرد است. یا نمایی از فیلم که خرهای مرده بر روی پیانوها خودنمایی می کنند. و دستی که از آن مورچه بیرون می آید! وی معتقد بود ادبیات نباید به هیچ چیز به جز تظاهرات و نمودهای اندیشه ای که از تمام قیود منطقی و هنری یا اخلاقی رها شده باشد بپردازد و در اعلامیه ای که انتشار داد نوشت: "سورئالیسم عبارت است از فعالیت خود به خودی روانی که به وسیله آن می توان خواه شفاهاً و خواه کتباً یا به هر صورت و شکل دیگری فعالیت واقعی و حقیقی فکر را بیان و عرضه کرد" فیلم های بونوئل، این سینماگر شاعر عبارت بود از: عصر طلایی، فراموش شدگان، سرزمین بی نان، ملك الموت و ... بطور كلی می توان گفت : سورئالیست ها در فن سینماتوگرافی، مجموعه ای از وسائل را پیدا می كنند كه مخصوصا می تواند بازگوی رویاها و اشتیاق و فعالیت های ضمیر ناخودآگاه باشد. یك فیلم سورئالیستی از طریق ذهن بر عواطف تاثیر می گذارد و فرد را از ضمیر آگاه به ضمیر ناخودآگاه می برد. اگر جنبش سورئالیسم به خودی خود عمر كوتاهی داشت تاثیرش هنوز كاهش نیافته است. این جنبش به خودی خود یك چیز است. و حساسیتی كه آن را ایجاد كرد و هنوز ادامه دارد كاملا چیز دیگری است. "وقتی كودك بودم، مانند یک كودك سخن گفتم . مانند یك كودك فهمیدم. مانند یك كودك فكر كردم. اما وقتی مرد شدم، چیزهای كودكانه را كنار گذاشتم. " چیزی که امروز در دنیای عکاسی شاهد آن هستیم به تصویر کشیده شدن سورئالیسم توسط دوربین عکاسی است. در هم آمیختگی واقعیت و توهم. آنچه بیش از هر چیز روش سوررئالیستی را مشخص می کند نوعی آزادی مطلق در شکل و محتوا است که سوررئالیست ها از آن با عنوان نوشتار و بیان اتوماتیک یا خود کار نام می برند.و یا شاید تقلیدی آگاهانه از تابلوهای نقاشی دالی و دیگر نقاشان سورئالیست. شاید به جرات بتوان گفت سورئالیسم بیشتر حرکتی تجسمی است تا ادبی، نفی واقعیت از خلال دگرگون کردن تصویر و بهم ریختگی عناصر تجسمی. و شاید بتوان ادعا کرد که بزرگترین دستاورد سورئالیسم گسترش دیدگاه های فرویدی در تصاویر بود و از این طریق راه بر گرایش های نمادین، ذهن گرایانه و تفسیری ازفرا واقعیت گشود.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:44 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

هفت تپه، یادگار تمدن ایلام محوطه تاریخی هفت‌تپه شامل بقایای یک شهر و اجتماع بزرگ مربوط به دوران ایلام میانه (حدود قرن چهارده پیش از میلاد) بوده که از تپه‌های متعددی تشکیل شده است که با توجه به آثار و لوح‌های به دست آمده از این محوطه احتمالا نام این شهر باستانی "کَبنَک" بوده است. در این مقاه به شرح و بسط این تمدن می پردازیم. هفت تپه، یادگار تمدن ایلام تمدن ایلام ایلامیان یا عیلامی‌ها مجموعه اقوامی بودند که از هزاره چهارم تا هزاره نخست پیش از میلاد، بر بخش بزرگی از مناطق جنوب غربی ایران فرمانروایی داشتند. بر اساس تقسیمات جغرافیایی امروز، ایلام باستان سرزمین‌های خوزستان، فارس، ایلام و بخش‌هایی از استان‌های بوشهر، استان کرمان، لرستانو کردستان را شامل می شد. ایشان نه آریایی بودند و نه سامی و زبان ایلامی زبانی تکخانواده است. بعنی خویشاوندی آن با هیچ خانواده زبانی در جهان اثبات نشده است. ولی برخی از دانشمندان زبان آنها را با زبان دراویدیان هند هم‌خانواده میدانند. پادشاهی ایلام در اوج برتری‌اش، بر بخش‌هایی از میانرودان (بین النهرین) سیادت داشته و حتی تمامی پهنه سرزمین ایران آن روزی را هم شامل نمیشده است. پادشاهی ایلام اتحادی از ایلات و طوایف منطقه را شامل میشد، اما چنین اتحادی لزوما" به معنی امپراتوری نبوده. هرگاه ایلامیها قدرت یافته‌اند، نقشی در سیاست میانرودان ایفا نموده‌اند و حتی بر بخش‌هایی از آن سرزمین، اگر چه کوتاه مدت، فرمان راندند. پروفسور گیرشمن عقیده دارد که محل کنونی مسجد سلیمان قدیم‌ترین پایتخت پادشاهی هخامنشی بوده است. پیش از کورش بزرگ شش پادشاه از خاندان هخامنشی در ایلام حکومت کرده‌اند. تمدن ایلامیان از راه دریایی و بلوچستان با تمدن پیرامون رود سند هند و از راه شوش با تمدن سومر مربوط می‌شده است. به قدرت رسیدن حکومت ایلامیان و قدرت یافتن سلسله عیلامی پادشاهی اوان در شمال دشت خوزستان مهم ترین رویداد سیاسی ایران در هزاره سوم پ. م. است. تا پیش از ورود مادها و پارسها حدود یک هزار سال تاریخ سرزمین ایران منحصر به تاریخ سیاسی ایلام است. تمدن ایلام به دست آشور بانیپال ، پادشاه قدرتمند آشور منقرض شد. دیرینه ایلام، پس از هزاران سال مقاومت در برابر اقوام نیرومندی‌ چون سومریها، اَکَدی ها، بابلی‌ها و آشوری‌ها از دشمن خود آشور شکست خورد و از صفحه روزگار محو گردید. از مهمترین مراکز تمدن عیلام می توان به شوش، سرپل ذهاب، انشان، چغازنبیل و هفت تپه اشاره کرد. کاوش‌های باستان‌شناسی هفت تپه از نظر کشف متون کتیبه‌دار یکی از حفاری‌های نادری است که در کشور ما انجام شده، حفاری‌های هفت تپه تاکنون چند کتیبه سنگی بزرگ متجاوز از هزاران گل نوشته را به خط میخی و زبان اکدی عرضه نموده است هفت تپه پایگاه حفاظت و مرمت چغازنبیل و هفت‌تپه در سال 1998 میلادی (1377 خورشیدی) برای جلوگیری از تخریب هر چه بیشتر این شهر کهن طی توافق به عمل آمده بین سازمان میراث فرهنگی ایران، یونسکو، بنیاد اعتباری ژاپن و همکاری موسسه کراتر فرانسه (موسسه بین‌المللی حفاظت از بناهای خشتی) طرح مطالعاتی حفاظت و مرمت محوطه تاریخی چغازنبیل را در زمینه‌های مختلف علمی آغاز کرد. محوطه باستانی هفت تپه حدود 15 کیلومتری جنوب شرقی شهر شوش واقع شده و همان طور که از نام آن پیدا است از تپه‌های متعددی تشکیل شده ‌است. گستردگی این محوطه باستانی به مراتب باعث جلب توجه کاوشگران مختلف قرار گرفته‌ است. اولین عملیات حفاری به سرپرستی دکتر عزت‌الله نگهبان در سال 1344 در این محل آغاز گردید که تا سال 1357 ادامه یافت. بررسی‌های سطح الارضی که قبلاً مَک آدامز (Robert McC Adams) در این ناحیه انجام داده بود گویای این مساله بودند که این محوطه گسترده باستانی فقط در دوره محدودی مسکونی بوده‌ است. کاوش‌های باستان‌شناسی هفت تپه از نظر کشف متون کتیبه‌دار یکی از حفاری‌های نادری است که در کشور ما انجام شده، حفاری‌های هفت تپه تاکنون چند کتیبه سنگی بزرگ متجاوز از هزاران گل نوشته را به خط میخی و زبان اکدی عرضه نموده است. پیکرک‌هایی که در این منطقه کشف شدند به دو دسته انسانی و حیوانی تقسیم می‌شوند. پیکرهای انسانی خود شامل انواع مختلفی است که عبارتند از پیکرهای مرد و زن و و نوازندگان. این پیکرها غالبا به روش قالب‌گیری ساخته شده و سپس در کوره پخته شده‌اند. پیکرک‌های حیوانی بیشتر به شکل گاو کوهاندار است که به صورت مسبک با کوهان‌های بزرگ ساخته شده است. این اشیا عمدتا مفرغی بوده که خنجرها، تبرها، پیکان‌ها، اسکنه‌ها، مغارها، درفش‌ها، سوزن‌ها، دکمه‌ها، سرنیزه‌ها، قلاب‌ها، میخ‌ها و غیره مهمترین نها هستند مهرهای مکشوفه از هفت تپه به صورت مسطح یا استوانه‌ای و از مواد مختلفی چون سنگ و گل پخته و بدل چینی ساخته شده‌اند. اثر مهرها دارای نقوش مختلف و با صحنه‌هایی همچون پیش کشی هدایا به خدایان و نیایش و غیره بوده و بیشتر بر روی پوشش گلی زده می‌شدند که برای مسدود کردن دهانه محفظ‌ها یا تنگ‌های سفالی به کار می‌رفته است. این ظروف به صورت ساده و یا منقوش و در اشکال مختلفی همچون کوزه‌های کف گرد و نوک تیز، ساغرهای پایه دکمه‌ای، خمره‌هایی با کف مسطح و کاسه‌های کوچک و بزرگ و غیره دیده می‌شوند. ظروف ساده عمدتا نخودی رنگ بوده و سفال‌های منقوش با نقش‌های ساده هندسی به رنگ‌های قهوه‌ای روشن و تیره تزیین شده‌اند. پیکرک‌هایی که در این منطقه کشف شدند به دو دسته انسانی و حیوانی تقسیم می‌شوند. پیکرهای انسانی خود شامل انواع مختلفی است که عبارتند از پیکرهای مرد و زن و و نوازندگان. این پیکرها غالبا به روش قالب‌گیری ساخته شده و سپس در کوره پخته شده‌اند. پیکرک‌های حیوانی بیشتر به شکل گاو کوهاندار است که به صورت مسبک با کوهان‌های بزرگ ساخته شده است. این اشیا عمدتا مفرغی بوده که خنجرها، تبرها، پیکان‌ها، اسکنه‌ها، مغارها، درفش‌ها، سوزن‌ها، دکمه‌ها، سرنیزه‌ها، قلاب‌ها، میخ‌ها و غیره مهمترین آنها هستند. در ضمن کاوش‌های هفت تپه آثاری از نقاشی دیواری به صورت قطعات گلی منقوش به طور پراکنده به دست آمده است که احتمالا در هنگام ویرانی بنا فروریخته‌اند. بیشتر نقوش هندسی و به رنگ‌های آبی، نیلی، قرمز، نارنجی، زرد، خاکستری و سیاه و سفید است. سه نمونه جالب از این اشیا که شامل سردیس یک مرد و زن ایلامی و ماسک چهره یک مرد می‌باشد از حفاری‌های هفت تپه به دست آمده است. تابوت‌هایی که در این منطقه کشف شده است در ابعاد و اندازه‌های مختلف و جنس آنها سفالی است. همچنین انواع تیغه‌ها و ابزار سنگی و حلقه‌های سنگی و سنگ وزنه‌ها و سرگرزها و ظروف سنگی از مهمترین آثار سنگی مکشوفه از هفت تپه است. آثار تزیینی که در این منطقه کشف شده تنها جنبه تزیینی داشته و توسط هنرمندان این دوره ساخته شده است که از جمله مهمترین اشیای تزیینی مکشوفه گردن‌بندهایی از جنس سنگ‌های نیمه قیمتی چون عقیق و بدل چینی و سنگ سلیمان و پلاک‌های منقوش از جنس گل و مفرغ و یا قیر طبیعی و دکمه‌های تزیینی به اشکال مختلف دایره‌ای و چهارگوش و از جنس بدل چینی و یا استخوان و قطعات موزاییک با نقوش هندسی هستند.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:44 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها