تاریخ هنر
گزارشی از وضعیت "شبیه خوانی" در گذر زمان
سنت هایی که از یاد می رود
مضمون شبیه خوانی ، رویارویی دو نیروی خیر و شر با نیکی و بدی است. مضمونی که به نوعی ریشه در بنیان فکری ، مذهبی و اعتقادی ایرانیان دارد. بنابراین "شبیه" به عنوان یک هنر دینی ، دارای طرح ثابت داستانی است. طرحی که در همه ی مذاهب به نوعی رخ نموده و حضور دارد و در شبیه خوانی نیز خود را در هیات "اولیا" و "اشقیا" ظاهر می کند و با رو در رو قرار دادن این دو گروه که سرانجام به پیروزی معنوی خیر و نیکی می انجامد ، شکل گرفته است. در واقع ، ریشه دار بودن مضمون تعزیه در فرهنگ و مذهب ایرانیان باستان ، نکته ای است که از قول نویسندگان فرنگی نیز در گوشه و کنار درج شده است: « در تعزیه نامه ها ، آثاری از روحیه باستانی و زرتشتی ایرانیان و اعتقاد به اصل دوگانگی وجود دارد و ایرانیان در برابر مظهر عدالت و نیکی که خداست ، عنصر دیگری به عنوان اهریمن دارند که نیکی را با اهریمن همواره در ستیز و جنگ می دانند.»
تعزیه از نظر نکات تکنیکی ، دارای قابلیت های اجرایی فراوانی است. شکل ساختمان و سبک ِ بازی تعزیه ، به نوعی است که امکان جهش سریع از یک زمان و مکان ، به زمان و مکان دیگری را ایجاد می کند. همین طور آدمهای بازی ، از قبل ، معلوم و شناخته شده اند و نویسنده با خلاقیت خود ، سعی در برجسته کردن چند صفت را در نقش دارد.
نکته قابل توجه در تعزیه ، آگاه بودن اشقیا نسبت به شقی بودن خود و همینطور معصوم بودن خاندان پیامبر به معصومیت خود می باشد. از طرفی، داستان بر تماشاگر معلوم است و به هر حال او از قبل ، اشقیا را با قضاوتی ناشی از معلومات پیشین خود ، مطلقاً به بدی می شناسد. به همین دلیل ، گاه در همان بدو ورود ، اشقیا خود را برای تماشاگر معرفی می کنند و نقش های خود را شرح می دهند.
نکته دیگری که در نگارش تعزیه به چشم می خورد این است که تعزیه نویس ، یا مقتل نویس ، تقریبا آدم عام و ساده ای است. او فقط حس خود را منتقل می کند و صداقت و ایمان او باعث می شود که در متن ، حداقل چند نکته واقعاً گیرا و تکان دهنده بیافریند.
سطور پیش ، نشان می دهد که تعزیه علاوه بر داشتن جنبه های دراماتیک ، ویژگی های خاصی دارد که توجه به آنها ( که بعد اجرایی و تکنیکی آن مستتر است ) می تواند آغازگر راهی تازه در تاریخ حیات تعزیه و در کل تئاتر ایران زمین باشد.
اما چرا چنین نشده و نمی شود؟
به عقیده کارشناسان ، سیر نزولی تعزیه ، که امید آن می رفت با پیروزی انقلاب اسلامی دستخوش دگرگونی شود ، همچنان ادامه دارد. هر چند طی یکی دو سال اخیر ، جشنواره هایی چون ، همایش سیر عزای کاشانی و ... راه اندازی شده اند که خاص تعزیه اند ، اما این نمایش ها نیز دردی را از تعزیه دوا نکرده و نمی کنند ، چرا که مشکل جای دیگری است.
قطب الدین صادقی نویسنده و کارگردان تئاتر ، تا حدودی این مشکل را بیگانگی طبیعی تعزیه با مردم کوچه و بازار که روزگاری مخاطبانش بوده اند ، می داند.
صادقی معتقد است : « این مسأله در نتیجه ی گذر زمان و تغییر سلیقه ی مردم ایجاد شده است ؛ اما برای زنده نگه داشتن نمایش های سنتی - از جمله تعزیه - دو راهکار وجود دارد:
1- حفظ آنها به صورت حوزه ای 2- تکیه بر جنبه های جذاب و افزودن فضاهای جدید به آن.»
هر چند چنین نوآوری هایی که صادقی به آن اشاره می کند در کار برخی از نمایشنامه نویسان و کارگردانان تئاتر دیده می شود ، اما هنوز مشکلی از «تعزیه» حل نکرده است. در اینجا شنیدن سخنان مؤلف کتاب "نمایش در ایران" چندان خالی از لطف نیست.
بهرام بیضایی ، درباره مشکلات هنر تعزیه می گوید: " اگر تعزیه به صورت خود جوش اجرا شود ، جلوه پیدا خواهد کرد."
وی نظارت کردن بر تعزیه را باعث جدا شدن این هنر از روح اصیل آن می داند و می افزاید: متاسفانه طی سالهای گذشته هر کس بنا بر سلیقه خودش می خواست بر تعزیه نظارت کند و حتی در طراحی لباس ها و ... اعمال سلیقه می شد ، اما تعزیه به دلیل ریشه داشتن در این آب و خاک در طول تاریخ ، خودش راه خودش را پیدا کرده و می کند.
به گفته این نویسنده ، کارگردان و پژوهشگر تئاتر ، در واقع اگر بخواهیم تعزیه را هدایت کنیم یا آن را با برخی مسائل هماهنگ کنیم ، خود به خود تعزیه را تهدید کرده ایم.
سال ها پیش ، زمانی که "پیتر بروک" به ایران آمد ، از ارتباط مردم با شبیه خوانی و تکنیک های اجرایی این هنر شگفت زده شد. تعریف و تمجید این کارگردان نامدار از شبیه خوانی باعث شد بانیان جشن هنر شیراز بخشی از این جشن را به اجرای تعزیه اختصاص دهند. دست بر قضا در هنگام اجرای تعزیه در جشن هنر شیراز و در منظر کسانی که مخاطب این هنر نبودند ، پیتر بروک نیز حضور داشت. وی پس از پایان اجرای تعزیه گفته بود: من تازه فهمیدم که تماشاگر چقدر می تواند به یک نمایش لطمه بزند.
این حکایت تلخ تاریخی (!) را می شود به نوعی به فضای امروز نیز تعمیم داد. چرا که در حال حاضر تعزیه در زمان و مکانی اجرا می شود که هیچ سنخیتی با روح این نمایش ندارد.
صادقی در این باره معتقد است که در حال حاضر برخی از تشکّلات مذهبی ، به تعزیه بها می دهند و از آن حمایت می کنند ، نه مردم. وی می افزاید: توده های مردم به غیر از ایام سوگواری وعزاداری ، چندان رغبتی به دیدن تعزیه ندارند.
هم چنین در این زمینه ، داود فتحعلی بیگی رئیس کانون نمایش های سنت دلیل انزوای تعزیه را در بی اعتنایی سیاست گذاران اصلی نسبت به تعزیه می داند و متاسفانه اینها کسانی هستند که امکانات اصلی را در اختیار دارند و تا زمانی که به تعزیه بی اعتنا باشند ، با برگزاری همایش و آیین ، دردی درمان نمی شود.
وی درباره ی جایگاه فعلی تعزیه می افزاید: اجرای تعزیه در فصلش نشان می دهد که تعزیه هنوز هم نزد مردم جایگاه خود را دارد ، اما باید به این نکته هم توجه کرد که تعزیه ، تنها محدود به همین 10 - 12 روز محرم نمی شود ؛ تعزیه یک تجربه طولانی و سنتی با قدمت است که متاسفانه هر روز بخش هایی از این سنت از بین می رود. اما در این بین چه باید کرد؟
بسیاری از کارشناسان و دست اندرکاران تئاتر معتقدند که استفاده از ویژگی های نمایش های سنتی و روز آمد کردن این ویژگی ها از طریق پیوند آنها با تجربه های نمایش معاصر می تواند منجر به شکل گیری "تئاتر ملی" شود .
بهرام بیضایی در آخرین اظهار نظر خود در این باره (سخنرانی وی در حاشیه برپایی چهارمین جشنواره ی کانون های نمایش) گفته است: تزریق مدرنیسم مصنوعی به پیکر تعزیه یا دیگر نمایشهای سنتی ایرانی باعث از بین رفتن اندک باقی مانده ی نمایش های سنتی می شود.
با این وجود ایرج راد ، بازیگر و کارگردان تئاتر با بیان این مطلب که برای رسیدن به تئاتر ملی باید از تمام عناصر نمایش سنتی و مذهبی خودمان استفاده کنیم ، می گوید: نمایش های سنتی ما دارای عناصر نمایشی خاصی هستند. در استفاده از این نمایش ها ، نباید تنها به تقلید اکتفا کنیم.
اما "هادی مرزبان" مشکل تعزیه را در رسمیت پیدا کردن این هنر می داند و معتقد است که این رسمیت ، اصالت تعزیه را از بین برده است.
او خاطر نشان می سازد: ما باید اول خودمان را بشناسیم و بعد به سراغ مرغ همسایه برویم ، ولو اینکه ، مرغ همسایه غاز باشد.
مرزبان اضافه می کند که باید نسل جوان را به سمت نمایش های سنتی سوق بدهیم. چون این نسل جوان است که می تواند با پرداختن به تعزیه و گونه های نمایش سنتی ، دستاوردهای جدیدی خلق کند.
در هر حال ، جایگاه امروزین تعزیه ، و مشکلاتی که این هنر با آن روبه روست ، همه گواهی به از یاد رفتن این هنر ملی - مذهبی می دهد ؛ هنری که سالها راوی رؤیا ، اندوه و قصه پردازی های مردم ما بوده است. جایگاه نداشتن تعزیه نزد نسل جوان ، خطری است که تنها این هنر را تهدید نمی کند. به نظر می رسد که از دست رفتن میراث های ملی ایران و فراموش شدن هنرهای دیرپا و سنتی این مرز و بوم ، که رنگ عادت به خود گرفته است و بی اعتنایی و چاره نیندیشیدن برای آن ، به صورت قانونی نانوشته در آمده است.
یک شنبه 3 فروردین 1393 4:31 PM
تشکرات از این پست