0

تاریخ هنر

 
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

تاریخ هنر

گزارشی از وضعیت "شبیه خوانی" در گذر زمان سنت هایی که از یاد می رود مضمون شبیه خوانی ، رویارویی دو نیروی خیر و شر با نیکی و بدی است. مضمونی که به نوعی ریشه در بنیان فکری ، مذهبی و اعتقادی ایرانیان دارد. بنابراین "شبیه" به عنوان یک هنر دینی ، دارای طرح ثابت داستانی است. طرحی که در همه ی مذاهب به نوعی رخ نموده و حضور دارد و در شبیه خوانی نیز خود را در هیات "اولیا" و "اشقیا" ظاهر می کند و با رو در رو قرار دادن این دو گروه که سرانجام به پیروزی معنوی خیر و نیکی می انجامد ، شکل گرفته است. در واقع ، ریشه دار بودن مضمون تعزیه در فرهنگ و مذهب ایرانیان باستان ، نکته ای است که از قول نویسندگان فرنگی نیز در گوشه و کنار درج شده است: « در تعزیه نامه ها ، آثاری از روحیه باستانی و زرتشتی ایرانیان و اعتقاد به اصل دوگانگی وجود دارد و ایرانیان در برابر مظهر عدالت و نیکی که خداست ، عنصر دیگری به عنوان اهریمن دارند که نیکی را با اهریمن همواره در ستیز و جنگ می دانند.» تعزیه از نظر نکات تکنیکی ، دارای قابلیت های اجرایی فراوانی است. شکل ساختمان و سبک ِ بازی تعزیه ، به نوعی است که امکان جهش سریع از یک زمان و مکان ، به زمان و مکان دیگری را ایجاد می کند. همین طور آدمهای بازی ، از قبل ، معلوم و شناخته شده اند و نویسنده با خلاقیت خود ، سعی در برجسته کردن چند صفت را در نقش دارد. نکته قابل توجه در تعزیه ، آگاه بودن اشقیا نسبت به شقی بودن خود و همینطور معصوم بودن خاندان پیامبر به معصومیت خود می باشد. از طرفی، داستان بر تماشاگر معلوم است و به هر حال او از قبل ، اشقیا را با قضاوتی ناشی از معلومات پیشین خود ، مطلقاً به بدی می شناسد. به همین دلیل ، گاه در همان بدو ورود ، اشقیا خود را برای تماشاگر معرفی می کنند و نقش های خود را شرح می دهند. نکته دیگری که در نگارش تعزیه به چشم می خورد این است که تعزیه نویس ، یا مقتل نویس ، تقریبا آدم عام و ساده ای است. او فقط حس خود را منتقل می کند و صداقت و ایمان او باعث می شود که در متن ، حداقل چند نکته واقعاً گیرا و تکان دهنده بیافریند. سطور پیش ، نشان می دهد که تعزیه علاوه بر داشتن جنبه های دراماتیک ، ویژگی های خاصی دارد که توجه به آنها ( که بعد اجرایی و تکنیکی آن مستتر است ) می تواند آغازگر راهی تازه در تاریخ حیات تعزیه و در کل تئاتر ایران زمین باشد. اما چرا چنین نشده و نمی شود؟ به عقیده کارشناسان ، سیر نزولی تعزیه ، که امید آن می رفت با پیروزی انقلاب اسلامی دستخوش دگرگونی شود ، همچنان ادامه دارد. هر چند طی یکی دو سال اخیر ، جشنواره هایی چون ، همایش سیر عزای کاشانی و ... راه اندازی شده اند که خاص تعزیه اند ، اما این نمایش ها نیز دردی را از تعزیه دوا نکرده و نمی کنند ، چرا که مشکل جای دیگری است. قطب الدین صادقی نویسنده و کارگردان تئاتر ، تا حدودی این مشکل را بیگانگی طبیعی تعزیه با مردم کوچه و بازار که روزگاری مخاطبانش بوده اند ، می داند. صادقی معتقد است : « این مسأله در نتیجه ی گذر زمان و تغییر سلیقه ی مردم ایجاد شده است ؛ اما برای زنده نگه داشتن نمایش های سنتی - از جمله تعزیه - دو راهکار وجود دارد: 1- حفظ آنها به صورت حوزه ای 2- تکیه بر جنبه های جذاب و افزودن فضاهای جدید به آن.» هر چند چنین نوآوری هایی که صادقی به آن اشاره می کند در کار برخی از نمایشنامه نویسان و کارگردانان تئاتر دیده می شود ، اما هنوز مشکلی از «تعزیه» حل نکرده است. در اینجا شنیدن سخنان مؤلف کتاب "نمایش در ایران" چندان خالی از لطف نیست. بهرام بیضایی ، درباره مشکلات هنر تعزیه می گوید: " اگر تعزیه به صورت خود جوش اجرا شود ، جلوه پیدا خواهد کرد." وی نظارت کردن بر تعزیه را باعث جدا شدن این هنر از روح اصیل آن می داند و می افزاید: متاسفانه طی سالهای گذشته هر کس بنا بر سلیقه خودش می خواست بر تعزیه نظارت کند و حتی در طراحی لباس ها و ... اعمال سلیقه می شد ، اما تعزیه به دلیل ریشه داشتن در این آب و خاک در طول تاریخ ، خودش راه خودش را پیدا کرده و می کند. به گفته این نویسنده ، کارگردان و پژوهشگر تئاتر ، در واقع اگر بخواهیم تعزیه را هدایت کنیم یا آن را با برخی مسائل هماهنگ کنیم ، خود به خود تعزیه را تهدید کرده ایم. سال ها پیش ، زمانی که "پیتر بروک" به ایران آمد ، از ارتباط مردم با شبیه خوانی و تکنیک های اجرایی این هنر شگفت زده شد. تعریف و تمجید این کارگردان نامدار از شبیه خوانی باعث شد بانیان جشن هنر شیراز بخشی از این جشن را به اجرای تعزیه اختصاص دهند. دست بر قضا در هنگام اجرای تعزیه در جشن هنر شیراز و در منظر کسانی که مخاطب این هنر نبودند ، پیتر بروک نیز حضور داشت. وی پس از پایان اجرای تعزیه گفته بود: من تازه فهمیدم که تماشاگر چقدر می تواند به یک نمایش لطمه بزند. این حکایت تلخ تاریخی (!) را می شود به نوعی به فضای امروز نیز تعمیم داد. چرا که در حال حاضر تعزیه در زمان و مکانی اجرا می شود که هیچ سنخیتی با روح این نمایش ندارد. صادقی در این باره معتقد است که در حال حاضر برخی از تشکّلات مذهبی ، به تعزیه بها می دهند و از آن حمایت می کنند ، نه مردم. وی می افزاید: توده های مردم به غیر از ایام سوگواری وعزاداری ، چندان رغبتی به دیدن تعزیه ندارند. هم چنین در این زمینه ، داود فتحعلی بیگی رئیس کانون نمایش های سنت دلیل انزوای تعزیه را در بی اعتنایی سیاست گذاران اصلی نسبت به تعزیه می داند و متاسفانه اینها کسانی هستند که امکانات اصلی را در اختیار دارند و تا زمانی که به تعزیه بی اعتنا باشند ، با برگزاری همایش و آیین ، دردی درمان نمی شود. وی درباره ی جایگاه فعلی تعزیه می افزاید: اجرای تعزیه در فصلش نشان می دهد که تعزیه هنوز هم نزد مردم جایگاه خود را دارد ، اما باید به این نکته هم توجه کرد که تعزیه ، تنها محدود به همین 10 - 12 روز محرم نمی شود ؛ تعزیه یک تجربه طولانی و سنتی با قدمت است که متاسفانه هر روز بخش هایی از این سنت از بین می رود. اما در این بین چه باید کرد؟ بسیاری از کارشناسان و دست اندرکاران تئاتر معتقدند که استفاده از ویژگی های نمایش های سنتی و روز آمد کردن این ویژگی ها از طریق پیوند آنها با تجربه های نمایش معاصر می تواند منجر به شکل گیری "تئاتر ملی" شود . بهرام بیضایی در آخرین اظهار نظر خود در این باره (سخنرانی وی در حاشیه برپایی چهارمین جشنواره ی کانون های نمایش) گفته است: تزریق مدرنیسم مصنوعی به پیکر تعزیه یا دیگر نمایشهای سنتی ایرانی باعث از بین رفتن اندک باقی مانده ی نمایش های سنتی می شود. با این وجود ایرج راد ، بازیگر و کارگردان تئاتر با بیان این مطلب که برای رسیدن به تئاتر ملی باید از تمام عناصر نمایش سنتی و مذهبی خودمان استفاده کنیم ، می گوید: نمایش های سنتی ما دارای عناصر نمایشی خاصی هستند. در استفاده از این نمایش ها ، نباید تنها به تقلید اکتفا کنیم. اما "هادی مرزبان" مشکل تعزیه را در رسمیت پیدا کردن این هنر می داند و معتقد است که این رسمیت ، اصالت تعزیه را از بین برده است. او خاطر نشان می سازد: ما باید اول خودمان را بشناسیم و بعد به سراغ مرغ همسایه برویم ، ولو اینکه ، مرغ همسایه غاز باشد. مرزبان اضافه می کند که باید نسل جوان را به سمت نمایش های سنتی سوق بدهیم. چون این نسل جوان است که می تواند با پرداختن به تعزیه و گونه های نمایش سنتی ، دستاوردهای جدیدی خلق کند. در هر حال ، جایگاه امروزین تعزیه ، و مشکلاتی که این هنر با آن روبه روست ، همه گواهی به از یاد رفتن این هنر ملی - مذهبی می دهد ؛ هنری که سالها راوی رؤیا ، اندوه و قصه پردازی های مردم ما بوده است. جایگاه نداشتن تعزیه نزد نسل جوان ، خطری است که تنها این هنر را تهدید نمی کند. به نظر می رسد که از دست رفتن میراث های ملی ایران و فراموش شدن هنرهای دیرپا و سنتی این مرز و بوم ، که رنگ عادت به خود گرفته است و بی اعتنایی و چاره نیندیشیدن برای آن ، به صورت قانونی نانوشته در آمده است.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:31 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

جیمز تورل، هنرمند نور جیمز تورل متولد 1943 در شهر پاسادانا واقع در ایالت کالیفرنیا است. در این نوشتار می توانید با این هنرمند نابغه و آثار فوق العاده اش بیشتر آشنا شوید. جیمز تورل، هنرمند نور اولین کارهای تجربی نور خود را در استودیوی سانتامونیکا در سال 1966 شروع کرد. او این کار را با پوشاندن پنجره‌ها شروع کرد، به نحوی که نور از نواحی و روزنه‌های خاصی به داخل می‌آمد. در همان سال او اولین کار جدی خود را در موزه‌ی هنر لوس‌آنجلس با همکاری یک فیزیکدان و یک هنرمند محیطی دیگر اجرا کرد که با استقبال زیادی هم روبه‌رو شد. جیمز تورل کارهای فراوان و خلاقانه‌ای در کارنامه‌ی خود دارد. اما همچنان با اثر معروف خود «آتشفشان رادن - Roden Crater» در دنیا شناخته شده است. یکی از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین پروژه‌های هنری در جهان پروژه‌ی هنری آتشفشان رادن - Roden Crater، آتشفشانی خاموش در آریزونا است. جیمز تورل هنرمند مکزیکی با صرف هزینه‌های زیاد که توسط اسپانسر‌هایش، موزه‌ی گوگنهایم و موسسه‌ی هنری «دایا» تامین شده بود، سعی کرد بلندی‌های یک تپه(که یک آتشفشان خاموش بود) در میان کویر آریزونا را طوری تغییر شکل بدهد که شبیه یک تکه از کره ماه بشود. مدل و الگو هم برگرفته از تصاویری بود که از کره ماه گرفته شده است. گویی اگر کسی در ماه باشد از دور یک تکه از سرزمین خودش را بر روی زمین می‌بیند. این بیشتر شبیه به یک دیالوگ همیشگی میان ساکنین ماه و زمین است. هنرمند در این اثر تلاش کرده که بین واقعیت ماه و خیال و رویای آن روی زمین ارتباطی به وجود آورد و با اطمینان می‌توان گفت که کاملا موفق هم بوده است. جیمز تورل، هنرمند نور این پروژه یکی از گران‌ترین پروژه‌های تاریخ هنر است؛ نه تنها به خاطر عملیات مکانیکی سنگینی که به این تپه شکل داده بلکه به خاطر تاسیسات پیچیده و علمی دقیقی که زیر تپه تعبیه شده است. زیر تپه تاسیساتی برای رصد کردن کهکشان با چشم طبیعی تعبیه شده است، نه جایی شبیه رصدخانه‌های دقیق علمی برای دانشمندان بلکه فضایی علمی آموزشی برای افراد معمولی که از طریق آن با حرکت کهکشان‌ها و ستارگان آشنا شوند. این اثر از لحاظ ساخت‌وساز صنعتی‌اش و تاکیدی که بر ماهیت ماده دارد یک اثر مینیمالیستی محسوب می‌شود. بعد از این اثر جیمز تورل به سراغ چیدمان‌های جذاب دیگری رفت که از سویی کارهایی فوق العاده مفهومی و از سوی دیگر به نوعی در امتداد چیدمان‌های نوری «دان فلوین» هستند. «جیمز تورل» اولین اثر هنری خود را در سن 6سالگی، زمانی که جنگ بود و اتاق خواب وی را پرده‌های سیاه پوشانده بود، خلق کرد. او پرده‌ها را پایین آورد و با سوراخ کردن آن‌ها صورفلکی ساخت. جیمز احساس خود در مورد این کار را چنین بیان می‌کند: «فکر می‌کردم دیدن ستاره‌های روی پرده در روز ایده بکر و جالبی باشد، ولی مادر چنین نظری نداشت. به عقیده او پرده‌ها شبیه کهکشان راه شیری شده بودند.» شیفتگی تورل در مورد نور در طول زندگی‌اش ادامه یافت. وی ده سال پیش بحثی را با عنوان «ماهیت نور» آغاز کرد. منشأ آن این جمله بود «من به نور و موجودیتی که به ما می‌دهد علاقه دارم.» تورل با این کلمات انگیزه پشت پرده آثار هنری خود و نیرویی که حرفه‌اش را تسخیر کرده، توصیف نمود. تورل در سال 1943 در لس آنجلس در خانواده «کواکر» که از طبقه متوسط جامعه بودند متولد شد و د منطقه «پاسادنا» بزرگ شد. پدرش مهندس هوانوردی بود و در زندگی تورل جوان تأثیر بسزای داشت. جیمز پس از مرگ پدرش که در دوران نوجوانی وی روی داد، تحت آموزش خلبانی قرار گرفت تا بتواند پرواز کند. پرواز کردن به همراه علاقه بی‌پایانش به نور بخش کلیدی زندگی و حرفه او را تشکیل داد. فعالیتی که تورل آن را «زمان آتلیه» می‌نامد. کار او ارائه‌ی فضا توسط رنگ و نور است. کارهایی فوق العاده تکان دهنده و روح انگیز که مخاطبش را هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ فیزیکی تحت تاثیر قرار می‌دهد. در این کارها معنویت از طریق فیزیک، طبیعت نور و رنگ به بیننده القا می‌شود. در سال 1965، تورل مدرک کارشناسی خود در رشته روانشناسی ادراکی را از دانشگاه پومونا گرفت. این رشته شامل دروسی از قبیل شیمی طبیعی، نجوم و زمین شناسی بود که بعد‌ها هر یک نقشی را در روند «مطالعه نور» تورل بازی کردند. در پاییز 1965، وی دوره کارشناسی ارشد خود را در رشته تئوری و تاریخ هنر در دانشگاه کالیفرنیا –که اتفاقاً شعارش «بگذارید آن جا نور باشد» بود- آغاز کرد. تورل در دوران تحصیلات تکمیلی‌اش شروع به استفاده نور به عنوان رسانه خود نمود. وی مصمم بود وارد حرفه هنر شود و مصرانه به دنبال راهی برای به کارگیری رسانه‌اش می‌گشت. بدین ترتیب آثار فوق العاده و منحصر به فرد وی خلق شد. کار او ارائه‌ی فضا توسط رنگ و نور است. کارهایی فوق العاده تکان دهنده و روح انگیز که مخاطبش را هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ فیزیکی تحت تاثیر قرار می‌دهد. در این کارها معنویت از طریق فیزیک، طبیعت نور و رنگ به بیننده القا می‌شود. این چیدمان‌ها عبارتند از اتاق‌های تاریک پی‌در‌پی که در تاریکی محض ارتباط‎هایی مبتنی بر نور دارند. او یک اتاق را کامل تاریک می‌کند، اتاق دیگری هم هست که پشت این اتاق تعبیه شده تا وقتی در باز می‌شود حتی ذره‌ای از نور به داخل اتاق نیاید، بیننده ابتدا وارد اتاق اول و سپس وارد اتاق دوم می‌شود، به این ترتیب اتاق دوم در تاریکی است. نه یک تاریکی محض، بلکه با نوری کم در حدی که شخص تازه وارد، باید کمی زمان بگذارد تا چشم‌هایش به این نور کم عادت کنند و بتواند چیزی ببیند. در فضای اتاق‌های تاریک جیمز تورل در دقایق اول جز سیاهی چیزی نیست؛ اما بعد از گذشت چند دقیقه نور کمی در انتهای اتاق مشاهده می‌شود. بر اساس غریزه، انسان‌ها وقتی در فضایی تاریک روزنه‌ی نوری مشاهده کنند دوست دارند که به سمت نور حرکت کنند؛ این اتفاق عینا برای همه رخ می‌دهد و افراد ناخوداگاه به سمت نور کشیده می‌شوند. بدون این که مطمئن باشند رفتن به سمت نور کار درستی است و یا این شیطنت هنرمند است که ممکن است کار دستشان بدهد. جیمز تورل، هنرمند نور نکته جالب این است که نور طوری طراحی شده است که مخاطب راه خودش را گم می‌کند و سردرگم می‌شود بنابراین جیمز تورل افرادی را در این اتاق‌های تاریک مامور کرده که دست بازدید کننده را می‌گیرند و به سمت جلو هدایت می‌کنند. ناگهان دستی به پیش می‌آید و بیینده را به سمت مورد نظر هدایت می‌کند، این در حالی است که بازدیدکننده حتی نمی‌تواند تصویر راهنما و نجات‌بخش خودش را ببیند. در این چیدمان‌ها بیننده هر چه به سمت نور می‌رود متوجه می‌شود که این یک قاب است، یک قاب رنگی. و باز هرچه جلوتر بروید می‌بینید مستطیل رنگی‌ای که شما می‌دیدید یک قاب رنگی نیست؛ بلکه پنجره‌ای است به یک اتاق تاریک دیگر که ابعاد مشخصی ندارد. احساس اولیه‌ی شما این است که اتاق پشتی یک فضای بی‌نهایت است، گویی شما در یک کهکشان هستید و یک کهکشان دیگر پشت قاب رنگی وجود دارد. تورل خود در این باره می‌گوید: «مسیری که افراد در چیدمان‌های نوری من طی می‌کنند باعث نوعی سلوک و تفکر در آن‎ها می‌شود. حرکت به سوی نور همیشه از بار معنایی زیادی برخوردار بوده است. همان طور وقتی که افراد در مقابل آتش قرار می‌گیرند به نوعی آرامش و خلسه‌ی درونی می‌رسند، ناخوداگاه شروع به فکر می‌کنند و خاطرات آن‌ها مرور می‌شود، شبیه این حس در چیدمان من وجود دارد. وقتی که در اتاق بسیار تاریک کسی دست شما را می‌گیرد و به سمت نور راهنمایی می‌کند به شما حسی دست می‌دهد که گویی در تاریکی محض هم تنها نیستید و کمک در کنار شما است که این یک حس متافیزیکی قوی است. این در واقع خصلت ماده است که وقتی در آن دقیق بشوید شما را به سمت اندیشه سوق می‌دهد. امتداد طبیعت دنیای ماوراالطبیعه و امتداد فیزیک دنیای متافیزیک است. خیلی نوع ماده فرق نمی‌کند، می‌تواند ماده‌ی نور، آتش و یا دریا باشد. وقتی به آن‌ها دقیق شوید ناگاه از یک سلوک و اندیشه فیزیکی به سمت دنیای متافیزیکی می‌روید.» پی نوشت:
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:32 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

مجسمه‌ای 3500 ساله در جنوب قاهره سر مجسمه گرانیتی با قدمتی بیش از 35 قرن در پرستشگاهی در جنوب قاهره کشف شد. در این نوشتار می توانید با ویژگی های این اثر تازه کشف شده و تاریخ مختصری از هنر مصری آشنا شوید. مجسمه‌ای 3500 ساله در جنوب قاهره یک گروه باستان‌شناس مصری- اسپانیایی روز پنج‌شنبه در منطقه تاریخی «الاقصر»، واقع در جنوب مصر موفق به کشف سر یک مجسمه گرانیتی در معبد مخصوص «توتمس» سوم شدند. به گزارش شبکه خبری «اسکای نیوز» امارات،‌ توتمس سوم حدود 35 قرن پیش در مصر حکومت می‌کرد و یکی از بزرگترین فراعنه مصر محسوب می‌شد. تاریخ شناسان وی را «ناپلئون عصر کهن مصر» می‌دانند. وزارت گردشگری و حفاظت از آثار باستانی مصر در بیانیه‌ای اعلام کرد: صاحب این مجسمه‌ی 30 سانتی‌، یکی از پادشاهان عصر نوین مصر (در حدود 1567 تا 1085 قبل از میلاد) است و در حال حاضر تحقیقات گسترده‌ای برای کشف هویت صاحب مجسمه در حال انجام است. شهر تاریخی الاقصر که در 960 کیلومتری قاهره جنوبی واقع است تعداد زیادی از آرامگاه‌ها و پرستشگاه‌ها را در خود جای داده است. آشنایی با هنر مصر مصریان باستان میراث هنری ارزنده ای از خود به یادگار گذاشتند که با هنرهای دیگر تمدن های جهان تفاوت دارد، آنها همیشه جلوه های خوب زندگی را در آثارشان منعکس می کردند و برای زنده نمایی پیکره ها از رنگ استفاده می کردند. نقاشی ها و نقوش برجسته آنها دو بعدی و توصیفی است. طبق سنت آنها، پیکره باید از بهترین زاویه نمایش داده شود. از این رو در نقاشی های افراد مهم، سر با نمای نیم رخ، اما چشم ها و شانه ها از روبرو، سینه ها از نیم رخ، کمر و کفل در نمای سه رخ، و پاها از نیم رخ و در حالتی آرام و با وقار نشان داده شده اند، ولی افراد فرودست پرتحرّک و زنده هستند. هنر مصری هنر محافظه کار، ایستا و با دوامی است که در طول تاریخ خود یکسان مانده است. هنسر مصری به خاطر استفاده آگاهانه از هندسه در معماری، شیوه تندیس سازی، خوشنویسی، ساخت تالار های ستون دار بر تمدن های یونان و روم و دیگر تمدن های خاورمیانه تأثیر گذار بوده است. مجسمه‌ای 3500 ساله در جنوب قاهره تاریخ هنرسلسله های مصر سلسله های اولیه با شروع سلسله های اولیه، هنر حجاری، تندیس سازی و نقاشی شکوفا شده و در ساخت مصنوعات هنری، قواعدی پایه گذاری شد، بطور مثال در حجاری و تندیس سازی همیشه پای چپ جلوتر است. مهمترین اثر هنری این دوره که برای شناخت خصوصیات هنر مصر مناسب است یک لوح سنگی است که به شاه نارمر نسبت داده می شود. نقش کنده کاری شده در دو سوی این لوح به یک رویداد سیاسی اشاره دارد و گویای اتحاد مصر علیا و سفلی توسط نارمر است. در این دوره ساخت مقبره اهمیت یافت. مقبره ها را به صورت حفره های مستطیل شکل می ساختند و متوفی را داخل آن قرار داده و روی آن را با سقف چوبی پوشانده و درون آن هدایا و لوازم زندگی برای جهان بعد از مرگ قرار داده و سطوح داخلی آن را با نقاشی و حجاری تزیین می کردند. مجسمه‌ای 3500 ساله در جنوب قاهره سلسله های قدیم هنر سلسله های قدیم با پادشاهی زوسر آغاز می شود و جانشینان او بزرگ ترین مقبره ها را که به اهرام سه گانه شهرت دارند، در منطقه جیزه ساختند. تندیس مشهور ابوالهول (پدرترس) نگهبان هرم ها با سر انسان و بدن شیر، در نزدیکی آن قرار دارد.بدنه این هرم ها با سنگ های صاف ساخته شده و اتاق تدفین در داخل آن قرار دارد. هنر این دوره حالتی حماسی و شاعرانه دارد و در کلیه زمینه ها به اوج می رسد. آثار هنری بر اساس یک طرح از پیش تعیین شده ساخته شده و قواعد هندسی به دقت در آن رعایت می شد. تندیس های این دوره در نگاه اول خشک و بی روح جلوه می کنند اما باید توجه داشت که در نظر مصریان زیبایی امری باطنی است. آنها برخلاف یونانی ها به زیبایی ظاهری توجه نداشتند و هدف آنها ایجاد نظم، استقامت و روح ابدی در مواد جامد و بی روح بود. در مصر، هنر تندیس سازی مانند دیگر هنرها جنبه مذهبی داشت. مصریان به زندگی ابدی در جهان بعد از مرگ باور داشتند و معتقد بودند که روح در موقع مرگ، بدن را ترک و در جهان دیگر مجدداً در جسم متوفی حلول می کند و چون جسم انسان فانی است، مصریان برای متوفی پیکره ای بدلی از جسمی سخت (معمولاً سنگ خارا) می ساختند تا روح که در نزد مصریان «کا » نام داشت در جسم بدلی حلول کند و در جهان دیگر به حیات خود ادامه دهد. هنرمندان مصری در ساخت تندیس ها شبیه سازی نمی کردند اما برای شناخت صاحب تندیس نام وی را می نوشتند. شکل کلی تندیس ها اکثراً مکعبی و استوانه ای است. تندیس های ایستاده در حالت خبردار و پای چپ مردان همیشه در جلو پای راست قرار دارد اما پاهای زنان به هم چسبیده و یا کمی از هم فاصله دارند و معمولاً بالاتنه دقیق تر ساخته می شد. وزارت گردشگری و حفاظت از آثار باستانی مصر در بیانیه‌ای اعلام کرد: صاحب این مجسمه‌ی 30 سانتی‌، یکی از پادشاهان عصر نوین مصر (در حدود 1567 تا 1085 قبل از میلاد) است و در حال حاضر تحقیقات گسترده‌ای برای کشف هویت صاحب مجسمه در حال انجام است. در این زمان، تندیس سازی به اوج خود می رسد. پیکره کاتب نشسته از آثار برجسته این زمان است، که سیمایی بسیار زنده و جاندار دارد و آماده شنیدن مطالب برای نوشتن است. نقش برجسته ها و نقاشی های مصری به صورت ترکیب نیم رخ و تمام رخ اجرا می شدند. مجسمه‌ای 3500 ساله در جنوب قاهره سلسله های میانی و جدید در دوره سلسله های میانه آثاری چون گذشته به وجود نیامدند اما با شروع سلسله های جدید شکوه تازه ای در هنر به وجود می آید و باید این عصر را دوره طلایی معبد سازی تلقی کرد یکی از یادمان های برجستهء این دوره معبد «حَت شِپ سوت » در دیرالبحری است. دو تن از حاکمان این دوره، اخناتون و توت عنخ آمون بسیار مشهور هستند. اخناتون تلاش می کرد از محدودیت های سنتی بکاهد و در پی این تلاش، هنرمندان نیز از آزادی محدودی برخوردار شدند و آثاری را خلق کردند که در آنها واقع گرایی و طبیعت گرایی به چشم می خورد که نمونه آن سر اخناتون است. اما شهرت توت عنخ آمون به دلیل مقبره اوست که دست نخورده کشف شد. در ماسک طلایی روی صورت او آزادی حرکت و حالت به چشم می خورد. از دیگر آثار سلسله های جدید، نقاشی های دیواری درون مقبره هاست. نقاشی های دیواری، نقوش و نوشته های روی کاغذ پاپیروس و بدنه تابوت، مراحل زندگی بعد از مرگ رانشان می دهند که مجموعهء آن به نام کتاب مردگان شهرت یافته است . آخرین فرمانروایان قدرتمند مصر، رامسس دوم و سوم هستند که بار دیگر مصر را به اوج قدرت رساندند. یادگار برجسته معماری عهد آنها کاخ ها و معبد آمون در الاقصر است که دارای سر در، تالارهای ستوندار و حیاط است.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:32 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

چالش های نقاشی خط نقاشی‌خط گرایشی هنری است که آن را منتسب به جریان هنر سقاخانه می‌دانند؛ چالش های نقاشی خط جریانی که توجه به سنت‌ها برای ارائه اثر هنری با گرایش مدرن را در دستور کار داشت، از دهه40شمسی آغاز شد و 2دهه هنر ایران را راهبری کرد اما با ظهور انقلاب اسلامی برخی هنرمندان این جنبش هنری یا از دنیا رفتند یا ایران را ترک کردند. از میان این جنبش نقاشی‌خط توسط برخی هنرمندان نسل اول این جریان ادامه یافت و پس از 2دهه تلاش با باز شدن دروازه بازارهای هنری به روی هنر ایران، نقاشی‌خط توانست در بازار جهانی هم به ایفای نقش بپردازد. توفیق به‌دست آمده در بازار جهانی، نقاشی‌خط را در داخل ایران با مناقشه‌های بسیار روبه‌رو کرد که طی سال‌های اخیر همچنان ادامه دارد. رویکردهای جدید به این هنر، سوق یافتن به سمت جریان مورد پسند بازار و مناظره‌های نقاشان و خوشنویسان در رابطه با موضوع نقاشی‌خط و مبدا آن ازجمله این مناقشه‌هاست که همچنان ادامه دارد. اظهارنظرها در سال‌های اخیر باعث شده که طی نشست‌های مختلف در گالری پردیس ملت، خانه هنرمندان و... به بررسی این جریان هنری پرداخته شود. در این میان عباس مشهدی‌زاده، مجسمه ساز و پژوهشگر، معتقد است، نقاشی خط ثمره وصلت کتابت و نقش است که امروزه به عنوان فرزندی برومند در هنر ایران رخ نشان می‌دهد. مشهدی‌زاده درباره چگونگی پرداختن هنرمندان به نقاشی خط در دوران معاصر معتقد است: در دهه‌های سی و در اثر ایجاد مراکز آکادمیک آموزش هنر که اسلوب‌های غربی را در هنر دنبال می‌کردند، همچنین تاسیس دانشکده هنرهای تزئینی که به هنرهای سنتی توجه داشت آرام آرام زمینه تلفیق و امتزاج نقاشی و خط فراهم می‌شود. در همین دوران جلیل ضیاءپور به اتفاق چند نفر دیگر هنرستان هنرهای زیبای تهران را تاسیس می‌کنند که در آن رشته‌های مینیاتور و نقاشی و مجسمه‌سازی تدریس می‌شود. در همین دوران است که تناولی و زنده‌رودی هریک از مسیری توجه به عناصر تصویری سنتی را پی می‌گیرند و چنین فضایی را در جامعه هنری آرام آرام ایجاد می‌کنند. توفیق به‌دست آمده در بازار جهانی، نقاشی‌خط را در داخل ایران با مناقشه‌های بسیار روبه‌رو کرد که طی سال‌های اخیر همچنان ادامه دارد. رویکردهای جدید به این هنر، سوق یافتن به سمت جریان مورد پسند بازار و مناظره‌های نقاشان و خوشنویسان در رابطه با موضوع نقاشی‌خط و مبدا آن ازجمله این مناقشه‌هاست که همچنان ادامه دارد تناولی محقق کبیری است و در کتاب‌های پژوهشی‌اش مثل «سنگ قبر‌ها»، «قفل‌ها»، «طلسم‌ها» و.... جستجو‌هایش را برای بازخوانی این عناصر دنبال می‌کند. «گبه» را اوست که به عنوان یک محصول تجاری رئالیزه می‌کند. تناولی و زنده رودی تمام برگه‌های جادو، طلسم‌ها و چیزهایی که در فرهنگ نانوشته ما ارج و قربی داشتند و درفرهنگ ما جاری بودند را جمع آوری می‌کنند و در آثار آن دوره‌شان که با نام سقاخانه می‌شناسیم نمود پیدا می‌کند. در همین دوره است که هنرمندان به زیبایی‌شناسی سیاه مشق‌های خوشنویسی توجه می‌کنند و در کار‌هایشان مورد استفاده قرار می‌دهند. زنده رودی از همین شکل سیاه مشق‌ها که به ظاهر ابتدایی و کمال نیافته است در کارهای خود استفاده زیادی می‌برد. او درباره ویژگی آثار هنرمندانی که در این دوره به خط نقاشی پرداخته‌اند می گوید:برای مثال زنده رودی اصلا خط خوشی نداشت و در واقع خیلی هم بدخط بود. یا فرامرز پیلارام که اصلا معلم خوشنویسی نداشت و در دوره نوجوانی کارش را با نوشتن روی شیشه مغازه‌های کسبه محل‌شان شروع کرده بود. این‌ها در اواخر دهه سی چنین فعالیتی را آغاز کرده بودند. از اینجا شروع می‌شود به اینکه خط هم کاربردی شود و هم از قالب خوشنویسی بیرون بیاید. زنده رودی این حرکت را با خط بد شروع کرد. این پژوهشگر هنرهای تجسمی در پایان در تعریف نقاشی خط گفته: از نظر من تعریف خط و نقاشی این است، وصلتی است بین کتابت و نقش و رسامی. در تمام دوران اسلامی ما در این پانزده قرن تا دوره صفوی این کتابت است که اعلی است چرا چون خواندن و نوشتن‌ها را کاتب‌ها بلد بودند. اما اکنون مولود دیگری به وجود آمده که‌ همان خط نقاشی است. تقریبا از سال 1337 که مارکو گریگوریان بی‌ینال را راه اندازی می‌کند شروع می‌شود به اینکه مسائل آبستراکسیون هم روی بوم‌ها بیاید یعنی اینکه به جای یار و نگار و چشمه و درخت و ابر هیچ را به طرزی زیبا به تصویر بکشیم. اینجا به نظر من آخرین تپش‌های حروف نگاری وپس از آن نگاهی نو به تلفیق این دو هنر و تولد رویکردی تازه به هنر ایرانی است.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:32 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

استاکیست‌‌ها به رسمیت شناخته می‌شوند؟! هفته گذشته نمایشگاه ‌استاکیست‌های بین الملل‌ که در گالری دی برپا شده بود به کار خود پایان داد. نمایشگاهی که علاوه بر نقاشان ایرانی هنرمندانی از آمریکا، انگلستان، اسپانیا، آفریقای جنوبی، پاکستان و ترکیه آثارشان را در این مجموعه به نمایش درآورده بودند. این مجموعه که دومین نمایشگاه استاکیست‌های ایرانی محسوب می‌شد، نشان از گسترش و فراگیر شدن این جنبش در میان هنرمندان ایرانی دارد. حال این سوال مطرح است که آیا "استاکیست "ها به رسمیت شناخته خواهند شد؟ ˝استاکیست‌˝ها به رسمیت شناخته می‌شوند؟! اولین نمایشگاه "استاکیست"های ایرانی که در سال 1389 در تهران برگزار شد، نقطه پیوند آنان با هنرمندان مکتبی شد که علیرغم عنوان غلط‌‌انداز "گیر کرده" یا "از رده خارج" که برای خود انتخاب کرده بودند، سال ها بود که به عنوان یکی از جریان‌های مهم و فراگیر دهه اول همین قرن شناخته شدند و برای خود اسم و رسمی به هم زده و با بیش از 200 گروه در 48 کشور جهان پراکنده هستند. به نظر می‌رسد در دومین نمایشگاه استاکیست‌ها در تهران همسویی و انسجام بیشتری با جریان جهانی استاکیسم شکل گرفته بود. با کسب تجربه‌های اولیه و پیدا کردن بیان و زبان ویژه که در آغاز هر راهی طبیعی به نظر می‌رسد، در این نمایشگاه شاهد کلنجار رفتن هنرمندان با مبانی فکری این مکتب برای دست یافتن به هویتی شخصی و منحصر به فرد بودیم که می‌تواند در به وجود آمدن افق‌هایی تازه در این رویکرد امید بخش باشد. مسلما "استاکیسم" که بیش از یک دهه قبل با هدف اصلی ترویج نقاشی به جای هنرهای مفهومی و به عبارت دیگر جایگزین کردن بازآفرینی‌ مدرنیسم به جای پست‌مدرنیسم شکل گرفت، نمی‌تواند تنها با تمرکز بر نقش جایگزین داشتن، با موفقیت به راه خود ادامه دهد در واقع تاکید بر ارزش‌های نقاشی و هنر فیگوراتیو به عنوان وسیله‌ای برای خودشناسی و برقراری ارتباط و نیز اهمیت استفاده از آن برای بیان احساسات، تجربیات و اندیشه‌های درونی و ساختاری است که می تواند تحولات و دگرگونی‌هایی را برای پویایی بخشیدن به این حرکت تا حدی تضمین کند. مسلما "استاکیسم" که بیش از یک دهه قبل با هدف اصلی ترویج نقاشی به جای هنرهای مفهومی و به عبارت دیگر جایگزین کردن بازآفرینی‌ مدرنیسم به جای پست‌مدرنیسم شکل گرفت، نمی‌تواند تنها با تمرکز بر نقش جایگزین داشتن، با موفقیت به راه خود ادامه دهد در واقع تاکید بر ارزش‌های نقاشی و هنر فیگوراتیو به عنوان وسیله‌ای برای خودشناسی و برقراری ارتباط و نیز اهمیت استفاده از آن برای بیان احساسات، تجربیات و اندیشه‌های درونی و ساختاری است که می تواند تحولات و دگرگونی‌هایی را برای پویایی بخشیدن به این حرکت تا حدی تضمین کند. این ضرورت با یکی از شاخصه‌های اصلی استاکیست که دور از جایگاه حرفه‌ای، همواره در کسب تجربه پیشتاز است و فارغ از این نیاز که مصون از خطا جلوه کند معتقد است که جهش‌های بشر توسط افراد بی‌باک صورت می‌پذیرد نیز منطبق است. چرا که او ملزم به حفظ موقعیت حرفه‌ای خود نیست و از شکست نمی‌هراسد. استاکیست هنر زنده‌ای را فریاد می‌زند که شامل تمام جنبه‌های تجربیات بشری است و شهامت این را دارد که ایده‌هایش را تنها به‌وسیله عمل نقاشانه بیان کند. استاکیست‌‌ها به رسمیت شناخته می‌شوند؟! هنرمند استاکیست در بازگشت به مدرنیسم ترجیح می‌دهد یادگیرنده باشد تا آموزنده. او بینش معنوی بنیان‌گذاران مدرنیسم را زنده نگه می‌دارد و شجاعت و درستی آن‌ها را در به نمایش گذاشتن دردهای بشر به‌وسیله‌ی هنر جدیدی که دیگر در قید ایدئولوژی‌های جامد نباشد ارج می‌نهد. او در جستجوی هنری است که جسم و روح را درگیر یکدیگر می‌کند و به قوانین پیچیده و اساسی‌ای پی می‌برد که حافظ خرد و بصیرت تاریخ بشر هستند. توجه و علاقه استاکیست در پرداختن به انسان و موقعیت‌های روزمره و اغلب ملموس ترکیبی است که همواره با مفاهیمی چون آسیب‌پذیری ، ضعف و درد عمیق انسان بودن درهم آمیخته است. این درحالی است که جهان انسان به محض روبرو شدن با چنین واقعیتی خرد شده و درهم خواهد شکست و این دقیقا کاریست که او با خلق آثاری از این دست انجام می‌دهد و احساس خودبینی و خودپرستی انسانی را به چالشی عمیق می‌کشد. او با اقرار به موقعیتی که در آن هستیم به خودش اجازه می‌دهد تا احساساتش را بدون واسطه بیان کند و به فرآیندی از عمل، احساس، فکر و بینش و آشکار ساختن تمام این‌ها با وسعت نظر و جزئیاتی صادقانه و دقیق وفادار بماند. استاکیسم نمونه‌ای از هنر را ارائه می‌دهد که جهان‌شمول است. این نمونه تلاقی‌ای است از خودآگاه و ناخودآگاه، فکر و احساس، معنوی و مادی، شخصی و عمومی که از طریق پدید‌ آوردن آثار هنری و نمایش آن‌ها به عموم و به این ترتیب توسعه جامعه به‌وسیلهء بخشیدن قالبی مشترک به تجربهء شخصی را مدنظر قرار می دهد.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:32 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

البسه کهن تمدن‌های گذشته آنقدر که می‌پنداریم عقب افتاده نبوده‌اند زیرا تا به حال آثاری کشف شده است که نشان از بزرگی و دانش آن‌ها دارد. در این نوشتار می توانید با مختصری از تاریخ ابداع پارچه و لباس و برخی از قدیمی ترین البسه یافته شده از تمدن بشری آشنا شوید. البسه کهن تاریخچه پارچه احتمال داده می شود اولین لباس ها توسط گروه های انسانی كه به ویژه در مناطق سردسیر زندگی می كردند تهیه شده است. آنها بعد از آن كه حیواناتی مانند گوزن، ماموت، گاو و حتی اسب را شكار می كردند كم كم به این نتیجه رسیدند كه می توان از پوست آنها برای پاپوش و یا تن پوش استفاده كرد و قطعاً فیزیك این حیوانات و تناسب آن با یك نیم تنه برای انسان تبلور این اندیشه را در ذهن آنها بیشتر كرد كه مثلاً بعد از شكار یك حیوان بزرگ، با كندن پوست آن می شود از این پوست به عنوان تن پوش استفاده نمود. همانگونه كه پیداست فرم پوست به صورتی است كه گویا یك خط از زیر گردن تا انتهای بدن كه به پاها و باسن ختم می شود ادامه دارد كه می توان پس از جدا كردن سر، از همان خط روی پوست را برش داد، پس پوست، خود راهنمای بسیار مناسبی بود و طبیعت، خود به انسان كمك كرد تا چگونه از پوست حیوانات به عنوان البسه استفاده كند. این روش هنوز هم در بسیاری از مناطق سردسیر از جمله مناطق عشایر نشین شمال خراسان و یا اسكیموهای قطب شمال دیده می شود كه از پوست حیوانات برای خود لباس تهیه می كنند. آنچه مسلم است تاریخ استفاده از پوست برای تهیه پوشاك به دوران خیلی گذشته می رسد كه مطمئناً بافت در آن هنوز جایگاهی نداشته و در آغاز دوران نوسنگی می‌توان حدس زد كه انسان كماكان از همان تجربه های گذشته استفاده می كرده است. باستان شناسان بر این گمان اند كه همزمان با استفاده از الیاف گیاهانی مانند نی، (كه هنوز هم در شمال ایران رواج دارد) سبد بافی با استفاده از تركه های بید نیز معمول بوده است اما تجربه استفاده از سایر الیاف مربوط به زمانی است كه انسان ها گوسفند و بز را اهلی كردند و با پشم آشنا شدند. در هزاره ششم قبل از میلاد انسان استفاده از پشم را به صورت بافت و البته به صورتی خیلی ساده و ابتدایی آغاز نمود. ولی هنوز به دلیل نداشتن ابزار قادر به چیدن نبود. در نخستین لوحه های به دست آمده كه متعلق به چهار هزار سال قبل از میلاد است نیز به واژه «پشم كنی» به جای «پشم چینی» اشاره شده است و به نظر می‌رسد كه در آن زمان بشر به كمك دست یا تیغ سنگی موی گوسفندان را می كنده است. باستان شناسان بر این گمان اند كه همزمان با استفاده از الیاف گیاهانی مانند نی، (كه هنوز هم در شمال ایران رواج دارد) سبد بافی با استفاده از تركه های بید نیز معمول بوده است اما تجربه استفاده از سایر الیاف مربوط به زمانی است كه انسان ها گوسفند و بز را اهلی كردند و با پشم شنا شدند. آشنایی با فلز در هزاره پنجم قبل از میلاد، انسان را قادر به ساختن اشیای فلزی كرد و احتمال می رود كه ابزاری مانند قیچی نیز در این زمان ساخته شده باشد، لیكن تا هزاره چهارم ق.م. در گل نوشته های به دست آمده، اشاره ای به واژه «پشم چینی» نشده بود و این، احتمال ساخت قیچی را در هزاره قبل كم می كرد، اما قطعاً در این دوران دوك را می‌شناختند. دوك اولین و اساسی ترین وسیله برای بافت بود و كار ریسیدن پشم را با آن انجام می دادند. دوك های سفالی و چوبی اولین دوك های به دست آمده مربوط به هزاره پنجم و ششم ق.م. است (آثار به دست آمده در تپه سیلك، تپه قیچی ،‌ شهر سوخته و نیز كشورهای همجوار). در 3500 قبل از میلاد تحول تازه ای به وجود آمد و آن تشكیل نخستین جوامع شهر نشین بود. در این دوره جامعه قادر بوده كارگاه هایی به وجود آورد كه در آن از گروه هایی از دختران و زنان برای پارچه بافی استفاده كند. در مورد چگونگی بافت قطعاً آنها تكنیك های خیلی ساده ای برای داشته اند كه هنوز هم آن تكنیك ها در مناطق عشایری و بعضی شهر ها مانند یزد و كرمان رواج دارد. البسه کهن در مورد چگونگی تكنیك های به كار رفته در بافندگی، با توجه به این كه پارچه های به دست آمده از آن دوران كم است،‌اطلاعات زیادی در دست نیست. همزمان با استفاده از پشم در بین النهرین و ایران، «مصری ها» پی به الیاف كتان بردند و علاقه مند شدند كه پارچه هایشان كتانی باشد. چون پارچه های كتانی مناسب با آب و هوای مصر و محل رویش طبیعی آن بود. پس دومین الیافی كه انسان پی به استفاده از آن برد كتان بود. سومین محصولی كه جهت تهیه پارچه شناخته شد و مورد استفاده واقع گردید كنف بود. البته كنف را در آغاز نه برای بافت بلكه از ریشه آن به عنوان مواد مخدر استفاده می كردند ولی به مرور زمان انسان متوجه شد كه كنف توانایی مناسبی برای الیاف شدن و بافت دارد. در حدود 1500 ق.م. ایرانیان با پنبه آشنا شدند و پارچه های پنبه ای در كنار پارچه های دیگر قرار گرفت. ولی كماكان پارچه های پشمی به دلیل ماندگاری، سازگاری و یا شاید هم عادت در درجه اول اهمیت قرار داشتند. کشف قدیمی ترین ها باستان‌شناسان همیشه به دنبال کشف قدیمی‌ترین‌ها بوده‌اند تا شاید بتوانند از میان آنها راهی برای درک گذشته پیدا کنند. آن‌ها با سال‌ها کاوش به آثار عظیمی دست پیدا کرده‌اند که از میان آنها می‌توانیم به قدیمی‌ترین آثار کشف شده در تاریخ اشاره کنیم : قدیمی‌ترین کیف زنانه: در یکی از جالب‌ترین کشفیات باستان شناس‌های آلمانی، یک کیف زنانه پیدا شد که در زمان خودش نهایت تیپ و زیبایی به حساب می‌ ‍ آمده است. این کیف زنان که در یکی قبر باستانی پیدا شده است نزدیک به 2500 سال قدمت دارد و باستان شناس‌ها جنس آن را از چرم خالص اعلام کرده‌اند. طرح‌های روی این کیف با استفاده از دندان حیوانات بوده است که البته بر اثر گذر زمان بخش زیادی از آن نابود شده است. سومین محصولی كه جهت تهیه پارچه شناخته شد و مورد استفاده واقع گردید كنف بود. البته كنف را در آغاز نه برای بافت بلكه از ریشه آن به عنوان مواد مخدر استفاده می كردند ولی به مرور زمان انسان متوجه شد كه كنف توانایی مناسبی برای الیاف شدن و بافت دارد. در حدود 1500 ق.م. ایرانیان با پنبه آشنا شدند و پارچه های پنبه ای در كنار پارچه های دیگر قرار گرفت. ولی كماكان پارچه های پشمی به دلیل ماندگاری، سازگاری و یا شاید هم عادت در درجه اول اهمیت قرار داشتند. قدیمی ترین کفش: در مکاشفاتی که در سال 2010 در منطقه غارهای ارمنستان انجام شد باستان‌شناسان توانستند قدیمی‌ترین کفش دنیا را پیدا کنند. این کفش که بسیار عالی و به سبک امروزی دوخته شده بود نزدیک به 5500 سال قدمت داشت و به طور شگفت‌آوری این مدت را دوام آورده است. به گفته باستان شناسان این کفش برای یک خانم با سایز پای بزرگ بوده است و این لنگه کفشی که یافت شده برای پای راست دوخته شده است. قدیمی‌ترین لباس: قدیمی ترین لباس دنیا نیز در منطقه ارمنستان پیدا شده است. این لباس که از جنس نی است نزدیک به 5900 سال قدمت دارد. از سال 2007 که حفاری در این منطقه شروع شده باستان‌شناسان توانسته‌اند آثار شگفت‌انگیزی پیدا کنند برای مثال قدیمی‌ترین حیوان مومیایی شده نیز در این منطقه با قدمت 5900 سال پیدا شد که بیش از 1000 سال از نمونه مصری خود بزرگتر است.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:32 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

جنبش سقاخانه مقابل جریان پرهیاهوی هنر غرب هم اکنون نمایشگاهی از آثار هنرمندان مکتب سقاخانه در موزه معاصر تهران برپاست . در این نوشتار می توانید آرائ دوتن از پیشکسوتان و اساتید هنر را پیرامون این جنبش هنری بخوانید. جنبش سقاخانه مقابل جریان پرهیاهوی هنر غرب ابراهیم جعفری استاد دانشگاه و ازهنرمندان پیشکسوت نقاشی معتقد است: در نگاه من جریان سقاخانه تنها یک جریان است بین افراد آن، همبستگی و مشارکت در یک دلی و یک زبانی نیست زیرا کلمه مکتب یا سبک معنی مشخصی دارد. ابراهیم جعفری از هنرمندان نقاش و از استادان دانشگاه در ارتباط با نمایشگاه مروری بر آثار جنبش سقاخانه در هنر معاصر ایران گفت: سقاخانه یک مکتبی که دور هم جمع شوند و تصمیم بگیرند که کاری انجام دهند نیست. در حقیقت نقاشانی که به طرف درون گرایی حرکت می‌کردند و دوست داشتند در مقابل جریان پر هیاهوی غرب کاری هنرمندانه و درون گرا انجام دهند مثل شاعری که بیشتر به دیار خود و گذشته خود فکر می‌کند کارهایی را آغاز کردند که هرگز چنین اسمی را در نظر نداشتند. یکی از این هنرمندان زنده یاد منصورقندریز بود که با توجه به اینکه در عنفوان جوانی از بین رفت، در خیلی از کارهایش شما اثری حتی از تقلید ظاهری فضاهای معماری و معماری داخلی مساجد را نمی‌بینید؛ اما در درون کار حسی اصیل از بودن در این فضاها و تاثیر درونی این کارها موجود است. ابراهیم جعفری در ادامه گفت: در حقیقت وقتی که از افرادی که وقتی نامشان را ببریم ناچاریم همگی را نام ببریم و از ذکر نام آنها می‌گذریم، دقت و دیدار از آثار صنعتگران و هنرمندان قدیم را که در حقیقت از طریق صنایع دستی به هنر اصیل شان رسیده بودند منبع الهام خود و گاه سرمشق خود قرار دادند. هنوز بعضی از هنرمندان مشهور و موفقی که در این نمایشگاه آثارشان در مجموعه سقاخانه قرار دارد از پذیرش این واقعیت اجتناب می‌کنند. جعفری درباره نمایشگاه مکتب سقاخانه و نگاه هنرمندانه خودش نسبت به این نمایشگاه افزود: در نگاه من جریان سقاخانه تنها یک جریان است بین افراد آن، همبستگی و مشارکت در یک دلی و یک زبانی نیست زیرا کلمه مکتب و یا سبک معنی مشخصی دارد که برای دست اندرکاران هنر مشخص است و این از نظر من تنها جریان است که هنوز هم با همدلی و هم زبانی گروهی جوان جای حرکت داشته و قادر است نگاه جوانان را که متاسفانه امروز به طور عجیبی به خارج از مرزها کشیده شده است به دنیای درون خود و الهام از این گذشته راز آمیز و پربرکت راهنمایی کند. من به رنگ ابر و به بوی خاک و به طعم اشک و به عمق آسمان صمیمی ام، تشنه قطره آبی قدیمی ام. این یک شعر نو است ولی ریشه در کهن دارد. در حقیقت نقاشانی که به طرف درون گرایی حرکت می‌کردند و دوست داشتند در مقابل جریان پر هیاهوی غرب کاری هنرمندانه و درون گرا انجام دهند مثل شاعری که بیشتر به دیار خود و گذشته خود فکر می‌کند کارهایی را آغاز کردند که هرگز چنین اسمی را در نظر نداشتند. عبدالمجید حسینی راد استاد دانشگاه از هنرمندان نقاش و از پژوهشگران هنر در ارتباط با نمایشگاه مروری برآثار جنبش سقاخانه در هنر معاصر ایران نیز گفت: این حرکت را مکتب سقاخانه نمی توان گفت که به اعتقاد من جنبش است چون ویژگیهای یک مکتب را ندارد با توجه به شرایط اجتماعی خاص که در آن دوره وجود داشت و توجهی که رژیم گذشته به بازنگری برخی از هنرهای قدیمی ایران داشت وهمینطور تاسیس دانشگاه هنرهای تزیینی وهمچنین شرایط اقتصادی خاص ایران زمینه ای فراهم شد تا این جنبش شکل بگیرد. حسینی راد همچنین به شروع حرکتی تحت عنوان بی ینال تهران از سال 1337 که نیاز به نوعی بازنگری در هنر آن روز ایران احساس می شد را عنوان کرد گفت: این شرایط که به نحوی ادامه مسیر تحول نوگرایی در هنر ایران بود که از اواخر دوره پهلوی اول به وجود آمده بود، موجب شکل گیری جنبش و بازگشت به ویژگی های هنر ایران واساس توجه به تحولات مدرنیسم در هنر ایران شد. نباید فراموش کنیم که جنبش فکری، نظری، سیاسی واجتماعی ایران هم عوامل تاثیر گزار به این رویکرد به هنر ملی بوده اند.که این نمایشگاه می تواند آثار بیشتری از این گرایش به هنر ملی را در برگیرد. در نمایشگاه مروری برآثارجنبش سقاخانه درهنرمعاصر ایران 92 اثرنقاشی وحجمی از آثارهنرمندانی همچون ناصراویسی،صادق تبریزی،ژازه تباتبایی،فرامرزپیلارام،منصورقندریز،مسعودعربشاهی،پرویزتناولی و حسین زنده رودی ازمجموعه گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران و گنجینه موزه هنرهای دینی امام علی (ع) به نمایش درآمده است. این نمایشگاه تا 21 آبان ماه همه روزه به جز جمعه ها وایام تعطیل از ساعت 10صبح تا 6 بعداز ظهر برقرارمی باشد.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:33 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

تقابل معماری کلاسیک و ایرانی هنر معماری از جمله هنرهای کاربردی در طول تاریخ بشر است. در این نوشتار می توانید با برخی از ویژگیهای معماری کلاسیک غرب و هنر معماری سنتی ایران آشنا شوید. تقابل معماری کلاسیک و ایرانی معماری كلاسیك معماری و تمدن غرب همچنان وامدار دوره كلاسیك یونان باستان است و به آن می بالد. قرن پنجم و چهارم قبل از میلاد مسیح، زمان تكامل معماری یونان باستان بوده كه با كشورگشایی های اسكندر مقدونی پایان یافت اما تمام سبك های معماری غرب تا امروز به گونه ای تحت تاثیر آن مانده است. معماری كلاسیك باستان به رهبری فیدیاس معمار و پیكره تراش دولت یونان باستان به اوج خود رسید. در اواخر قرن پنجم قبل از میلاد، یكی از مجموعه بناهای باشكوه یونان در عصر كلاسیك آكروپلیس در شهر آتن است. این مجموعه به رهبری «پریكلس» در اواخر قرن پنجم ق. م یعنی هنگامی كه آتن به اوج قدرت رسیده بود احیا گردید؛ بزرگ ترین كاری بود كه در تاریخ معماری یونان پدید آمد و موجب شد عالی ترین یادگاری از دوران اعتلای هنر بر جای بماند. همه بناهای آكروپلیس، هنر معماری دوره كلاسیك یونان را در آن هنگام كه به كمال رشد خود رسیده بود به منصه ظهور رسانده است. این مجموعه شامل بناهای معبد پارتنون، دروازه پروپالایا، معبد ارختئوم، معبد آرتمیس، معبد الهه پیروزی «نیكه»، نگارخانه كالكوئیكی، محل معبد قدیمی آتنا و چند بنای كوچك است. مردم واری به معنای رعایت تناسب میان اندام های ساختمانی با اندام های انسان و توجه به نیازهای او در كار ساختمان سازی است. سبك كلاسیك در دوره رنسانس اروپا از نو كشف شد و مورد استفاده قرار گرفت، این سبك بر پایه خطوط منظم، قوانین ریاضی، با وقار و خویشتنداری، تقارن و تعادل، فرم های هندسی، خطوط واضح و جزئیات معمارانه چون ستون ها، سرستون ها و غیره مشخص می شود. تقابل معماری کلاسیک و ایرانی اصول معماری ایران معماری ایران از گذشته بر پایه های مردم واری، پرهیز از بیهودگی، نیارش، خودبسندگی و درونگرایی ساخته می شد. مردم واری به معنای رعایت تناسب میان اندام های ساختمانی با اندام های انسان و توجه به نیازهای او در كار ساختمان سازی است. در معماری ایران تلاش می شده كار بیهوده در ساختمان سازی نكنند و از اسراف پرهیز می كردند. این اصل هم پیش از اسلام و هم پس از آن مراعات می شده است. واژه «نیارش» در معماری گذشته ایران بسیار به كار می رفته است.نیارش به دانش ایستایی،فن ساختمان و ساختمایه (مصالح)شناسی گفته می شده است. معماران گذشته به نیارش ساختمان بسیار توجه می كردند و آن را از زیبایی جدا نمی دانستند.آنها به تجربه به اندازه هایی برای پوشش ها و دهانه ها و جرزها دست یافته بودند كه همه بر پایه نیارش به دست آمده بود. «پیمون»، اندازه های خرد و یكسانی بود كه در هرجا درخور نیازی كه بدان بود به كار گرفته می شد. معماران ایرانی تلاش می كردند ساختمایه مورد نیاز خود را از نزدیك ترین جاها به دست آورند و چنان ساختمان می كردند كه نیازمند به ساختمایه جاهای دیگر نباشد و «خودبسنده» باشد. بدین گونه كار ساخت با شتاب بیشتری انجام می شده و ساختمان با طبیعت پیرامون خود «سازوارتر» در می آمده است و هنگام نوسازی آن نیز همیشه ساختمایه آن در دسترس بوده است. اصولاً در ساماندهی اندام های گوناگون ساختمان به ویژه خانه های سنتی، باورهای مردم، بسیار كارساز بوده است. یكی از باورهای مردم ایران ارزش نهادن به زندگی شخصی و حرمت آن و نیز عزت نفس ایرانیان بوده كه این امر به گونه ای معماری ایران را درونگرا ساخته است.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:33 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

گنج های فرعون در سوئیس نمایشگاهی از مجموعه گنج های «تتنخامون» فرعون مشهور مصری در شهر «ژنو» سوئیس افتتاح شد.این نمایشگاه در مساحتی بالغ بر 3500 مترمربع و در سه بخش بیش از هزار قطعه از اشیای تاریخی مربوط به تتنخامون، فرعون جوان و مشهور مصری را به نمایش گذاشته است. گنج های فرعون در سوئیس وسایل شخصی تتنخامون از جمله نقابی که وی در جشن ها از آن استفاده می کرد و تماما از طلاساخته و با جواهرات تزیین شده است و هزاران قطعه اثر تاریخی دیگر که همراه وی دفن شده بود، از جمله آثار به نمایش در آمده است. در این نمایشگاه امکان نمایش سه بعدی مقبره تتنخامون واقع درمنطقه اهرام مصر برای بازدیدکنندگان فراهم شده است. در سال 2008 شهر «زوریخ» سوئیس در نمایشگاهی مشابه شاهد حضور هزاران بازدیدکننده از شهرهای مختلف اروپا از جمله مونیخ، بارسلونا، بوداپست، بروکسل، پاریس و برلین بود و پیش بینی می شود این نمایشگاه نیز از استقبال میلیون ها اروپایی بویژه سوئیسی برخوردار شود. اگر بخواهیم هنر دوران تتنخامون را بررسی کنیم ناچار خواهیم بود که به تحولات دوران پادشاهی پدرش آمنحوتپ چهارم نیز اشاره کنیم. در سال 1353 پیش از میلاد، آمنحوتپ چهارم بر تخت نشست.او بر خلاف پیشینیانش، هیچ جنگجوی بزرگ یا فرمانروای قدرتمندی نبود، بلکه دانشمندی محتاط و متفکر بود، که شانه‌های لاغر و نحیفی داشت.آمنحوتپ از کودکی به خدایان متعدد اعتقاد نداشت و فقط یک خدا، آتون، خدای خورشید را ستایش می‌کرد که قرص خورشید مظهر آن بود و به همین دلیل، در سال 1348 پیش از میلاد او نام آخناتون(به معنی خدمت گزار آتون یا خرسند کننده آتون) را برای خود انتخاب کرد. آخناتون در پایتخت جدیدش، عمارنه، که پیش از هر کاری به پایه‌گذاری آن پرداخته بود تا ارائه آیین اعتقادی جدیدی را در آن آغاز کند، کانون مذهبی بزرگی با قصرها و معابد گوناگون ایجاد کرد که آفتاب به همه جای آن راه داشت-خدایان قدیمی در اندرونی‌های مرموز و تاریک معابد ستایش می‌شدند. آخناتون در پایتخت جدیدش، عمارنه، که پیش از هر کاری به پایه‌گذاری آن پرداخته بود تا ارائه آیین اعتقادی جدیدی را در آن آغاز کند، کانون مذهبی بزرگی با قصرها و معابد گوناگون ایجاد کرد که آفتاب به همه جای آن راه داشت-خدایان قدیمی در اندرونی‌های مرموز و تاریک معابد ستایش می‌شدند. معابد خدایان پیشین بسته و نامشان در همه جا محو شد.اگرچه آخناتون خود را شاهی خداگونه می‌دانست اما مردمی تر از برخی فراعنه پیش از خود رفتار می‌کرد. او با همسر اصلی و زیبایش، نفرتیتی همچون موجودی فانی و کاملاً معمولی در میان مردم می‌گشت، حتی وقتی یکی از شش فرزندش مرد از گریستن در مقابل عامه مردم خودداری نکرد. گنج های فرعون در سوئیس اما تنها معدودی از افراد نظریه جدید آخناتون را درباره خدای واحد درک می‌کردند و چون او در برابر سنت‌های معمول می‌ایستاد، دشمنان بسیاری پیدا کرد و همچنین وقتی اقتدار مصر در آفریقا وآسیا زوال یافت، منابع ثروت او نیز تحلیل رفت. بعد از مرگ آخناتون، در سال 1335 پیش از میلاد، مصری‌ها دوباره به خدایان قدیمی روی آوردند. به دنبال حکومت هشت ساله تتنخامون (تصویر زنده آتون) بر تخت نشست.او آیین قدیمی و اعتقاد به خدای اصلی، آمون و خدایان دیگر را دوباره رواج داد و نام خود را نیز به توت عنخ آمون تغییر داد. حال، گویی طوفانی در مصر به پا شد:عمارنه، پایتخت آخناتون، با خاک یکسان شد، تندیس‌های آخناتون نابود شدند، و دوباره ممفیس پایتخت کشور قرار گرفت. تتنخامون جوان تنها ده سال حکومت کرد ودر سال 1323 پیش از میلاد درگذشت، او نقش مهمی در باستان‌شناسی نوین دارد-هرچند که کمی پس از مرگ وی دزدان تا حجره پیشین آرامگاهش نفوذ کردند و سپس از آنجا بیرون رانده شدند. گنج های فرعون در سوئیس اما از سر خوش اقبالی، حادثه‌ای رخ داد که به 200 سال بعد مربوط می‌شود:دویست سال بعد، مقبره فرعون رامسس ششم را درست در مجاورت آرامگاه توت عنخ آمون بنا کردند. هنگام احداث این مقبره خاک و ضایعات به جا مانده از عملیات ساختمانی، همچون پشته‌ای محاف1 روی در ورودی و حجره مقبره آخرین شاه عمارنه ریخته شد و تا 3000 سال، جسد و گنجینه‌های همراهش را از دست دیگر غارتگران طلاجو در امان نگه داشت. از 6300 قطعه عرضه شده در بخش آثار مصری موزه قاهره فقط 1700 قطعه از مقبره تتنخامون به دست آمده‌است، که در سال 1992 کشف و گشوده شد.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:33 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

صف آرایی رنگ ها و نمادها در سقاخانه درآمدی بر یك مكتب نقاشی ایرانی هم اکنون نمایشگاهی از آثار هنرمدنان مکتب و جنبش سقاخانه در موزه معاصر تهران برپاست که علاقمندان می توانند تا 21آبان ماه سال جاری برای بازدید از آن به محل موزه معاصر واقع در خیابان کارگر شمالی مراجعه کنند. در این مقاله می توانید با این جنبش آشنا شوید. صف آرایی رنگ ها و نمادها در سقاخانه هنوز اگر در كوچه پس كوچه های قدیمی همین كلانشهر قدم بزنیم با تورفتگی هایی در دیوار رو به رو می شویم كه با پنجره های مشبكی آراسته شده است. درون این طاقچه ها شمایلی از حضرت علی(ع)، امام حسین(ع) و حضرت عباس (ع) به چشم می خورد كه با پارچه های سبز و پنجه ها تزئین شده اند. بوی گلاب می دهند و قسمتی دارند برای روشن كردن شمع. در جلوی پنجره ها نیز شیرهای آب وجود دارد برای رفع تشنگی. هر قوم و ملیتی برای خود نشانه هایی دارد كه با دیدن آن به معنایشان پی می برد. آلفرد نورث وایتهد از فیلسوفان پیشگام نوواقع گرایی، نمادگرایی را به عنوان یك مساله خاص زبان شناسی تحلیل نمی كند بلكه آن را از منظر فلسفی، معرفت شناسی و جامعه شناسی مورد توجه قرار می دهد و می نویسد: «ذهن انسان هنگامی كه بعضی از عناصر تجربه او موجب آگاهی، باور و عواطف می شود، به نحو نمادگرایانه ای عمل می كند و آن ها را در رابطه با سایر عناصر تجربه خود به”كار می گیرد. مجموعه اول آن عناصر نمادها هستند و گروه بعدی بر معانی نمادها، دلالت می كنند. كاركرد ارگانیك آن یعنی انتقال از نماد به معنا، ارجاع نمادگرایانه نامیده می شود.» سقاخانه نیز برای مردم این سرزمین نماد است. آب در آن نماد زندگی، جریان و حیات است و شمع نماد نور و روشنایی و قداست. رنگ سبز نماد پاكی و شمایل ها نماد مردان خدا و شجاعت. پنجه نماد دستان بریده یا قداست عدد 5 و یا پنج تن آل عبا. اما هیچ كس فكر نمی كرد كه شاید روزی این نمادها، دخیل باشد در جنبشی كه بعدها كریم امامی به آن «مكتب سقاخانه» گفت. البته در اولین جنبش مدرن هنر ایران تنها سقاخانه دخیل نبود بلكه استفاده از دیگر فرم های سنتی ایرانی چون كلید، قفل، نگین انگشتری، مهر، اعداد، تصاویر نگارگری ایرانی، طلسم ها، حرزها، كاسه ها، الواح شمایل ها و ضریح های اماكن متبركه نیز رایج بود. مكتب قهوه خانه و پرده های عاشورایی نیز مورد توجه قرار گرفت. خوشنویسی نیز در آثار به كار می رفت، البته خط در هنر ایرانی اسلامی به عنوان یك شناسه هویتی نیز جایگاهی ویژه دارد. پیشتازترین فرد از جنبش سقاخانه در استفاده از خط، حسین زنده رودی بود. پرویز تناولی از مهمترین بنیانگذاران این جریان چنین نقل می كند: «روزی، حدود سال 1340، من و « حسین زنده رودی» به حضرت شاه عبدالعظیم رفتیم و آنجا توجه مان به تعدادی تصویر چاپی مذهبی كه برای فروش عرضه شده بود، جلب شد. در آن وقت ما هر دو در جست و جوی انواعی از مواد و مصالح ایرانی بودیم كه بتوانیم از آن ها در كار خود استفاده كنیم و آن تصاویر را خریدیم و به خانه بردیم. از سادگی فرم آنها، از تكرار نقش ها در آن ها و از رنگ های چشمگیر آنها، خوش مان آمد. نخستین طرح هایی كه «زنده رودی» با الهام از آن تصاویر كشید در واقع نخستین كارهای سقاخانه ای هستند.» و این گونه بود كه جنبش سقاخانه شكل گرفت. حال با گذشت بیش از 40 سال از عمر این جنبش، موزه هنرهای معاصر تهران با گردآوری مجموعه عظیمی از آثار سقاخانه و نمایش آن، اولین جنبش مدرن ایرانی را كه با نگرش به جریان هنر مدرن جهان و با استفاده از منابع بومی، سعی در خلق هنری ملی و بین المللی داشت را به قضاوت بازدیدكننده می كشاند. همزمان با تولد جنبش هنری سقاخانه در تهران، پایگاه هنری جهان از پاریس به نیویورك منتقل شده بود، سال 1340 هجری شمسی تقریباً همزمان با دهه 1970 میلادی در امریكا بود. زمانی كه هنر غرب، هنر مدرن را پشت سر گذاشته و وارد فضای پست مدرن شده، هنر ایران فضای مدرن را تجربه می كند آن هم توسط هنرمندانی كه خود را «نسل دوم هنرمندان نوگرای ایران» می نامند. سقاخانه نیز برای مردم این سرزمین نماد است. آب در آن نماد زندگی، جریان و حیات است و شمع نماد نور و روشنایی و قداست. رنگ سبز نماد پاكی و شمایل ها نماد مردان خدا و شجاعت. پنجه نماد دستان بریده یا قداست عدد 5 و یا پنج تن آل عبا. هنر نقاشی ایران كه به نگارگری شهره است، برای اولین بار تاثیرات هنر غرب را در دوره شاه عباس صفوی آن هم به شكل محدود تجربه می كند كه نمونه های آن را در آثار محمد زمان به خوبی می توان دید. پیش از او رضا عباسی هنرمند دربار صفوی، كمی از تاثیرات هنر اروپا را در آثار خود هویدا كرده بود، البته نقاشی های سقف كلیسای وانك در اصفهان توسط هنرمندان ارمنی جلفا و تابلوهای هدیه داده شده به دربار و درباریان هم بی تاثیر نبود. پس از آن، میل به هنر غرب در آثار هنرمندان بعدی دوره قاجار به خوبی قابل تمییز است و با سفر هنرمندانی چون صنیع الملك و پس از آن كمال الملك به اروپا و بازگشت آنها، شیوه كاملاً غربی وارد ایران شد و هنرجویان به یادگیری آن پرداختند به طوری كه مكتب كمال الملك همچنان در هنر امروز پیروانی دارد. اما تفاوت در اینجا بود كه هنر غرب شیوه، قواعد و مسیر خود را چندهزار سال پیموده بود كه به اولین ایسم خود یعنی امپرسیونیسم رسید و به قولی هنر مدرن خود را با ایسم هایی كه به سرعت زاده می شد آغاز كرد و با گذشت 100 سال پس از زاده شدن اولین ایسم، به پست مدرن رسید و این درحالی بود كه نقاشی ایران در مسیر خود از آنچه در نقاشی های مانی در كتاب ارژنگ به یادگار مانده تا اوج آن توسط جنید و كمال الدین بهزاد و بعدها میراث داران آنها، به ناگاه تغییر مسیر داد و خود را بدون آن تاریخچه هنر غرب، همراستا با آن كرد و به ناگاه، البته نه آنقدر به ناگاه، دست به شكل دهی جنبش هنری مدرن زد. اما باز با این حال، جهان در حال تغییر بود و سبك ها و ایسم های هنری در پی هم می آمدند و ناگفته نماند كه گوگن پس از دیدن نگاره ها و قالی های ایرانی اظهار داشت «شرق ما را نجات داد»، هنرمندان نوگرای ایرانی نیز نیاز داشتند تا از این بازی عقب نمانند و هنر ایرانی را به شیوه ای مدرن، آنچه دنیای آن روز و امروز طالب بود، معرفی كنند؛ هم هویت ایرانی داشته باشد و هم اسلامی و هم با هنر جهان برابر. بنابراین جنبش سقاخانه شكل گرفت. با این تاریخچه بود كه حسین زنده رودی، منصور قندریز، مسعود عربشاهی، فرامرز پیلارام، صادق تبریزی، ناصر اویسی، ژازه طباطبایی و پرویز تناولی، هنرمندان نوگرای ایرانی در دهه 1330 و 1340 شمسی در یك مسیر منسجم شروع به حركت كردند. بنابراین در آثاری كه در موزه هنرهای معاصر از این هنرمندان به نمایش گذاشته شده، می توان تجربه و هوشیاری، خلاقیت و تنوع و تركیب بندی های قوی، آگاهی از رنگ، شناخت از هنر نگارگری ایران، نمادهای ایرانی، سمبل ها و نیز مطالعه هنر آن روزگار غرب را شاهد بود. آثاری كه تجربه های جهش یك باره هنر ایران را به نمایش می گذارد، جهشی كه به شكل فراگیر تاریخ هنر این سرزمین را ورق زد، چه به درست، چه به غلط، هنوز قضاوت آن زود است. اما نتیجه این جنبش و نیز هنرمندان نوگرای نسل اول ایران، هنرمندانی را تربیت كرد كه امروزه به آن ها نسل سومی گویند. هنرمندانی كه گاه از استادان خود پیشی گرفته و هوشیار تر قدم بر می دارند و این پیشی از استاد برای استاد ارزشمند است. اما آیا این اتفاق در هنر ایران كافی است؟ چرا آنچه زاده جنبش سقاخانه بود و جهان را به خود جلب كرد دیگر تولد نیافت؟ چرا ما دیگر جنبشی اینچنینی در هنر ایران نمی بینیم؟ شاید دلیل آن همان فردگرایی ایرانی در كار است كه زود از گروه و جماعت روی بر می گرداند و نمی تواند ادامه دهد. امروز موزه هنرهای معاصر تهران، آثار گروهی هنرمند را به نمایش گذاشته كه چه با یكدیگر موافق بودند و چه نبودند اما مسیر منسجم را پیمودند كه نتیجه اش همچنان باقی است و این درسی است برای نسل سومی ها كه با داشتن توانایی و امكانات بیشتر به چنین انسجام هایی برای اثرگذاری بر آیندگان نیاز دارند. به اعتقاد آیدین آغداشلو «مكتب سقاخانه به خاطر رسیدن به هدفی شكل گرفت كه می خواست شاهین ترازویی را كه به سوی مدرنیسم غربی سنگین شده بود، دوباره متعادل كند. پس حاصل تركیبی شد از عناصر و نقش مایه های هنر عامیانه ملی و هنر مذهبی از یك سو، و مدرنیسم آزاد و تزیینی و گاهی انتزاعی غربی از سویی دیگر»، «مكتب سقاخانه كج هم رفت با سر هم كردن مقداری زلم زیمبو، نه توانستند به عمق مستور مانده یك سنت بصری قدیمی برسند و نه توانستند به حاصلی بیشتر از خرت و پرت های توریست پسند دست یابند.» به گفته زنده یاد كریم امامی در مرداد ماه 1356، «واقع این است كه مكتب ها به خودی خود شاهكار خلق نمی كنند. شاهكارها را هنرمندان داخل یا خارج از مكاتب بر حسب توانایی های ذاتی خود پدید می آورند. مكتب ها تنها راه می گشایند و محیط را آماده می كنند. آثار ماندنی سقاخانه ای، در این میان، از دستاوردهای ماندنی دیگران نه كمتر است و نه بیشتر. آنچه مهم است روحیه ای است كه مكتب سقاخانه با خود آورد. مكتب «ملی» پیش از ظهور سقاخانه ای ها یك رویای آسمانی بود. سقاخانه ای ها نشان دادند كه با استفاده از مصالح آشنای دم دست، خیلی آسان تر می توان به این مكتب رسید». و به اعتقاد آیدین آغداشلو «مكتب سقاخانه به خاطر رسیدن به هدفی شكل گرفت كه می خواست شاهین ترازویی را كه به سوی مدرنیسم غربی سنگین شده بود، دوباره متعادل كند. پس حاصل تركیبی شد از عناصر و نقش مایه های هنر عامیانه ملی و هنر مذهبی از یك سو، و مدرنیسم آزاد و تزیینی و گاهی انتزاعی غربی از سویی دیگر»، «مكتب سقاخانه كج هم رفت با سر هم كردن مقداری زلم زیمبو، نه توانستند به عمق مستور مانده یك سنت بصری قدیمی برسند و نه توانستند به حاصلی بیشتر از خرت و پرت های توریست پسند دست یابند.»
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:33 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

سرگذشت آثار فرهنگی كشور نگاه غیرکارشناسی به امور تخصصی در عرصه میراث تاریخی مروری بر کارنامه مدیران سازمان میراث فرهنگی در 8 سال فعالیت دولت‌های گذشته که این سازمان تخصصی را تبدیل به یک اداره پرحاشیه کرد بیانگر آن است که در 8 سال گذشته سازمان میراث فرهنگی یکی از پرچالش‌ترین سازمان‌های دولت‌های نهم و دهم به‌عنوان یکی از معاونت‌های زیرمجموعه دولت در سال‌های گذشته بوده است. سرگذشت آثار فرهنگی كشور در سال‌های گذشته انتصاب مدیران و رۆسای غیرمتخصص و دستگیری برخی از آنها، برگزاری همایش‌های پرهزینه، ارائه آمارهای عجیب و غیرعلمی از رشد محیرالعقول روزانه همه فعالیت‌ها و اجرای طرح‌های عجولانه همچون انتقال کارکنان این سازمان به شهرهای دیگر موجب شد تا پیکان انتقادات کارشناسانه بر این سازمان تخصصی نشانه رود. در مروری که این خبرگزاری به 8 سال گذشته سازمان میراث فرهنگی داشته است در دوران حضور محمود احمدی‌نژاد در نهاد ریاست‌جمهوری، 5مرتبه رئیس این سازمان و به تبع آن ده‌ها تن از مدیران ارشد آن سازمان تغییر کردند. مدیران بی‌تخصص در پست‌های حساس مشایی که از سازمان میراث فرهنگی رفت، حمید بقایی رئیس سازمان میراث فرهنگی شد. بقایی که به سازمان میراث فرهنگی آمد معلم زبان خصوصی خود را که لیسانس میکروب شناسی داشت به ریاست موزه ملی ایران به‌عنوان مهم‌ترین گنجینه اسناد و اشیای تاریخی و باستانی کشور و موزه مادر ایران منصوب کرد. این انتصاب در میان موزه‌داران و جامعه میراث فرهنگی غوغایی برپا کرد که تبعات آن تاکنون نیز ادامه دارد. گشودن مخزن موزه ملی باز شدن درهای مخزن موزه ملی ایران در دوران ریاست آزاده اردکانی بر این گنجینه تاریخ ایران (به‌نوشته مهر) به‌خودزنی در سازمان میراث فرهنگی تعبیر شد. با گشودن درهای این مخزن مشخص شد موریانه‌ها چگونه گنجینه‌های تاریخ ایران باستان را جویده‌اند و میراث چند هزارساله در جعبه‌های شیرینی و پیتزا نگهداری می‌شوند. سفر پر ابهام یک منشور دوره مدیریت حمید بقایی بر سازمان میراث فرهنگی البته از دوره مشایی و حتی دوره‌های پس از آن نیز پر چالش‌تر بود. این گزارش یادآوری می‌کند که با آمدن منشور کورش به ایران نظرات مختلفی از سوی کارشناسان آثار باستانی و از جمله مترجم خطوط حکاکی شده بر این منشور مطرح و غیرمستقیم گفته شد که این منشور مولاژ منشور واقعی است و منشور اصلی به ایران نیامده است. اما هم موزه ملی ایران و هم موزه بریتانیا تمام این ادعاها را رد کردند. آزاده اردکانی رئیس موزه ملی ایران و مدیرعامل صندوق حفظ و احیا، معاون سابق گردشگری سازمان و مدیرانی که از سازمان میراث فرهنگی به مناطق آزاد رفته بودند در همان دوره دستگیر شدند. سال 89 براساس آنچه خبرگزاری مهر اعلام کرد، احمد میرزاخوشنویس، رئیس تازه منصوب‌شده پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی پرسیده بود که جسد کوروش کجاست؟ او تصور می‌کرد جسد مومیایی شده کوروش در پاسارگاد و احتمالا در عمق 35‌متری زیرزمین به‌صورت مومیایی شده وجود داشته باشد. درحالی که نمی‌دانست مومیایی کردن اموات مربوط به تمدن مصر بود نه ایران باستان. او حتی طرحی را برای یافتن جسد کوروش طراحی کرده بود که تکرار آن تبدیل به طنزی تلخ در رسانه‌ها شد کوچ کارکنان دولت تصمیم به کم‌جمعیت‌کردن تهران و ترغیب شهروندان به خروج از پایتخت گرفته بود. بهانه اصلی احتمال وقوع زلزله شدید در تهران و ظرفیت کم این شهر برای جمعیت بود و بقایی بود که فرمان رئیس دولت را اجرا کرد. براساس این گزارش، بقایی در اقدامی ناگهانی معاونت صنایع‌دستی را به اصفهان و پژوهشگاه و معاونت میراث فرهنگی را به شیراز منتقل کرد. این جا به جایی منجر به سردرگمی کارکنان میراث فرهنگی و حتی استعفای کارشناسان از سازمان میراث فرهنگی شد. بازگشت با آمدن موسوی حسن موسوی سومین رئیس این سازمان طرح بقایی را ملغی کرد و کارکنان خارج شده از تهران را به ساختمان ارگ آزادی بازگرداند. این جا به جایی و رفت و برگشت علاوه بر آنکه هزینه زیادی به سازمان میراث فرهنگی تحمیل کرد بلکه موجب شد تا بخشی از اسناد با ارزش پژوهشکده و کتابخانه آن سازمان نابود و حتی برخی پژوهشکده‌ها همچون پژوهشکده زبان و گویش منحل شوند. جست‌وجو برای یافتن جسد کوروش سال 89 براساس آنچه خبرگزاری مهر اعلام کرد، احمد میرزاخوشنویس، رئیس تازه منصوب‌شده پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی پرسیده بود که جسد کوروش کجاست؟ او تصور می‌کرد جسد مومیایی شده کوروش در پاسارگاد و احتمالا در عمق 35‌متری زیرزمین به‌صورت مومیایی شده وجود داشته باشد. درحالی که نمی‌دانست مومیایی کردن اموات مربوط به تمدن مصر بود نه ایران باستان. او حتی طرحی را برای یافتن جسد کوروش طراحی کرده بود که تکرار آن تبدیل به طنزی تلخ در رسانه‌ها شد. آگاهی رسانی درباره خروج آثار از فهرست ملی این گزارش می‌افزاید، مسعود علویان صدر، معاون وقت میراث فرهنگی در دولت‌های نهم و دهم در سال 90 در مصاحبه‌ای راهکارهای خروج آثار تاریخی کشور از فهرست میراث ملی را به مالکان بناهای تاریخی تشریح کرد. همین موضوع باعث شد تا بسیاری از مالکان خانه‌های تاریخی درخواست خروج بناهایشان از فهرست میراث ملی کشور را در دیوان عدالت اداری مطرح کنند. تحمیل هزینه‌های بی‌مورد به سازمان میراث فرهنگی از دیگر مشکلات این سازمان به‌ویژه در دوره مدیریت اخیرنیز مورد انتقاد است. برگزاری همایش‌های پرهزینه و بی‌مورد چون همایش تجلیل از اعضای ستاد تسهیلات سفر در ورزشگاه آزادی یا همایش‌های بزرگ مربوط به واگذاری تصدیگری‌ها و ده‌ها همایش دیگر که ارتباطی با وظایف سازمان میراث فرهنگی ندارد همگی بیانگر آن است که در طول فعالیت دولت‌های نهم و دهم سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری کارکرد تخصصی خود را از دست داده و به موضوعات حاشیه‌ای پرداخته است.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:35 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

کهن‎ترین فسیل انسان محققان بین‎المللی اعلام کردند که موفق به کشف فسیل به‌دست آمده از انسان «هومونید» یا راست‌قامتان اولیه در غرب اروپا شده‎اند. کهن‎ترین فسیل انسان این کهن‎ترین فسیلی است که تاکنون از این‌گونه بشر اروپایی در کاوش‌های باستان‌شناسی به‌دست آمده است. قدمت این فسیل‎ها به عصر شکل‌گیری نخستین کلونی‎ها از این‌گونه انسان در اروپای غربی و پس از مهاجرت آنها از آفریقا بازمی‎گردد. یافته‎های اخیر شامل فسیلی از دندان است که در جریان کاوش‎های باستان‌شناسی در سایت بارانکو لئون در منطقه‌ای در جنوب شرقی اسپانیا کشف شده و تاریخ آن به حدود یک‌میلیون و 400هزار سال قبل بازمی‌گردد. فسیل دندان این‌گونه انسانی درون بستری متشکل از سنگ مصنوعی لیتیک و بقایای یک پستاندار بزرگ ماقبل تاریخ پیدا شده است. پیش از این نیز منطقه دیگری در رشته کوه‎های شمال اسپانیا رکورد کشف کهن‌ترین فسیل انسان اولیه را در غرب اروپا داشت. فسیل دندان‎ها به‌عنوان دندان‎هایی متعلق به‌گونه‎ای از انسان هومونید که شامل انسان مدرن و گونه‎های نزدیک به آنهاست، شناسایی شده است. محققان هنوز بقایای گونه انسانی را که دندان‎ها متعلق به وی است شناسایی نکرده‎اند اما محل کشف فسیل در اروپا که عموما منطقه مرتبط با انسان هومو ارکتوس و شکل‌گیری نخستین کلونی‎های این نوع انسان در اوراسیاست، نکته تعیین کننده‎ای است. معروفترین نقاشی های انسانهای نخستین در غارها – یا غارنگاره های پیش از تاریخ – در غار لاسکائوکس ( لاسکوئه) فرانسه و آلتامیرا در اسپانیا قرار دارند . جالب اینجاست که هر دو غار و نقاشی هایشان بطور اتفاقی و توسط کودکان کشف شدند . استفاده از کربن چهارده ( که برای تشخیص قدمت اشایاء بکار می رود) در تعیین قدمت نقاشی های این دو غار نشان می دهد که نگاره های دیوارهء غار لاسکائوکس هفده تا بیست هزار سال و نقاشی های غار آلتامیرا دو برابر آن قدمت دارند . نقاشی دیگری که در غار گوگنای فرانسه یافت شده نیز بیش از ده هزار سال عمر دارد. کهن‎ترین فسیل انسان بیشتر نقاشی هایی که انسانهای نخستین روی دیواره های غارها کشیده اند صحنه های شکار و حیوانات مورد علاقهء آنها را برای نشان میدهند . این حیوانات جملگی بزرگ هستند ، از جمله : گاو ، گوزن ، اسب و ماموت . در نقاشی های انسانهای نخستین که درون غارها کشیده اند هیچ اثری از آسمان ، خورشید و ستارگان وجود ندارد . این نشان می دهد که انسانهای نخستین بجز شکار و حیواناتی که برای خوردن لازم داشتند ، به موضوع دیگری توجه نمی کردند و به کشف علت پدیده هایی مانند شب و روز علاقه ای نداشتند . علیرغم اینکه تصور میشود مهمترین غذای آن انسانها میوه جات درختی بوده ، در غارنگاره ها هیچ اثری از درخت ها و میوه ها نیز دیده نمیشود انسان شناسان و کارشناسان علوم مربوط به زندگی انسانهای ماقبل تاریخ تصور می کنند که نقاشی های یافت شده در غارهای مذکور به نوعی علت مذهبی داشته اند و ممکن است انسانهای نخستین به شکلی معتقد به ادیانی ابتدایی بوده اند و این نقاشی ها با باورهای آنها در ارتباط بوده است . به این ترتیب غارهایی که روی دیواره هایشان نقاشی یاقت شده است را به نوعی پرستشگاه می دانند . اما در مقابل ، برخی دیگر از دانشمندان این نظریه را رد می کنند و معتقدند که دین و اعتقاد به قدرت های موهوم یا ماوراء الطبیعه هزاران سال بعد در میان انسانها پدیدار شد. استفاده از کربن چهارده ( که برای تشخیص قدمت اشایاء بکار می رود) در تعیین قدمت نقاشی های این دو غار نشان می دهد که نگاره های دیوارهء غار لاسکائوکس هفده تا بیست هزار سال و نقاشی های غار آلتامیرا دو برابر آن قدمت دارند . نقاشی دیگری که در غار گوگنای فرانسه یافت شده نیز بیش از ده هزار سال عمر دارد در غار نرجا واقع در اسپانیا که نقاشی های انسانهای نخستین بروی دیواره هایش کشف شده اند ، دانشمندان متوجه شدند که در گوشه ای از آن غار و روی بخشی از دیوارها و سنگچین ها جای صربات سنگ باقی مانده است اما کسی نمی دانست که چرا انسانهای اولیه به آن قسمتهای خاص از دیوار سنگ می کوبیده اند . وقتی دانشمندان سنگی را برداشتند و جای همان کوبش ها زدند ، صدایی که برخاست شبیه به صدای ساز زیلوفون بود . زیلوفون همان سازی است که به سنتور شباهت دارد و کودکان با وسیله ای روی ردیفی از چوبها یا نوارهای باریک فلزی آن می زنند . خلاصه اینکه مشخص شده انسانهای ماقبل تاریخ اروپا که در غارها نقاشی می کشیده اند ، اهل موسیقی هم بوده اند و از شنیدن صدای خوش لذت می برده اند.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:35 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

موزه مردم شناسی در عمارت آصف ساخت بنای اصلی عمارت آصف که به تالار تشریفات معروف است، براساس نقل قول های مختلف احتمالاً مربوط به دوران صفویه است که در دوره های بعدی به ویژه در دوران قاجار و پهلوی به تدریج بخش هایی به آن افزوده شده است. موزه مردم شناسی در عمارت آصف عمارت آصف که با نام خانه کرد در سنندج معروف است، به عنوان نمادی از هویت فرهنگی اقوام کرد و گنجینه مردم‌شناسی مردم کرد از با ارزشترین آثار فرهنگی و تاریخی کردستان است. عمارت آصف که امروز در برگیرنده بخشی از پروژه فرهنگی خانه کرد، شامل فضاها و غرفه‌های نمایشی موزه‌است، که یکی از قدیمی‌ترین بناهای شهر سنندج محسوب می‌شود و در خیابان شاپور، نزدیک مسجد دارالاحسان قرار دارد. این عمارت توسط «آصف اعظم» (میرزا علی نقی خان لشکر نویس) در دوره صفویه احداث شد. این ساختمان دارای 4 حیاط که به ترتیب عبارتند از بیرونی، اندرونی، حیاط مطبخ و حیاط اصطبل است که 2 حیاط آن سالم مانده و یکی از آن ها تخریب شده است. سر در ورودی بنا با نمای آجری و به شکل نیم هشتی، متاثر از سبک باروك ساخته شده است. تالار تشریفات ایوان ستوندار ارسی پرکار آن از بخش های بسیار زیبای بنا محسوب می شود. در بخش غربی نیز ارسی های زیبایی تعبیه شده است. موقعیت جغرافیایی عمارت آصف در ضلع شمالی خیابان امام خمینی(ره) واقع شده است. این بنا در بافت قدیمی محله سرتپوله در مجاورت بناهایی همچون «دژسنه» (قلعه سنندج) مسجد جامع، عمارت ملالطف الله شیخ الاسلام (عمارت حبیبی و سالار سعید مشیر دیوان) قرار دارد. این مجموعه بزرگ نزدیك به 4 هزار مترمربع عرصه و اعیانی دارد و در زمره خانه اعیانی مسکونی مورد توجه است. در حال حاضر عمارت آصف به شماره 1822 درفهرست آثار ملی به ثبت رسیده و در تملک اداره میراث فرهنگی استان کردستان است. ساختمان آن 4حیاط دارد، نخست حیاط اصلی بیرونی دوم حیاط مطبخ سوم حیاط اندرونی و چهارم حیاط مستخدمان است. تاریخچه شکل گیری شکل گیری عمارت آصف به چهار دوره تقسیم می‌شود که دوره اول آن مربوط به بخش شمالی شامل تالار تشریفات، اتاق‌ها و راهروهای طرفین و قسمتی از فضاهای بخش شرقی مربوط به دوره صفویه‌است. دوره دوم شکل گیری عمارت آصف مربوط به نیمه نخست دوره قاجار است، در این دوره ضلع‌های شرقی و غربی حیاط بیرونی و حمام عمارت ساخته شده‌است. دوره سوم که شامل احداث فضاهای اندرونی، سردر ورودی نیم هشتی و بازسازی بخش غربی تالار تشریفات می‌شود مربوط به سال‌های 1312 تا 1316 هجری شمسی است. دوره چهارم شکل گیری عمارت آصف مربوط به سال‌های 1378 تا 1382 است که شامل مرمت کلیه قسمت‌های عمارت، تعویض سنگفرش کف حیاط، ساخت دوباره حیاط مستخدمان به شکل امروزی است. این مجموعه بزرگ نزدیك به 4 هزار مترمربع عرصه و اعیانی دارد و در زمره خانه اعیانی مسکونی مورد توجه است. در حال حاضر عمارت آصف به شماره 1822 درفهرست آثار ملی به ثبت رسیده و در تملک اداره میراث فرهنگی استان کردستان است. ساختمان آن 4حیاط دارد، نخست حیاط اصلی بیرونی دوم حیاط مطبخ سوم حیاط اندرونی و چهارم حیاط مستخدمان است تالار اصلی با ایوان ستوندار چوبی دارای پلان مستطیل شکل و یک ایوانی و یادآور معماری سبک اصفهان است، در داخل حیاط آبنمای زیبایی در مقابل تالار اصلی قرار گرفته و در کنار آن باغچه بزرگی نیز تعبیه شده است. در ضلع شمالی این حیاط، تالار اصلی با ایوان ستوندار چوبی و سرستون های مقرنس کاری شده، قرار دارد. تالار اصلی به فرم چهار طاقی و گنبدی آن را مسقف كرده است. در ضلع جنوبی این فضا ارسی پرکاری با طرح هندسی دیده می شود که در نوع خود در منطقه غرب کشور بی نظیراست. بخش شرقی حیاط قدیمی بوده و همزمان با تالار ساخته شده است، اما بخش غربی جدیدتر و براساس روایات و اسناد موجود گرفتار حریق شده و در سال های اوایل حکومت پهلوی تقریباً همانند فضاهای بخش شرقی بازسازی شده است. نوع معماری این بنا علاوه بر سر در نیم هشتی، دالان ورودی و اتاق تقسیم آب دارای چهار حیاط بیرونی، اندرونی، مستخدمین و مطبخ است. حیاط بیرونی که حیاط اصلی هم هست دارای پلانی مستطیل شکل و دو ایوان و آب نما و باغچه با طرح چهار باغ است و در ضلع شمالی آن تالار اصلی با تزیینات منحصر به فرد شامل گچ بری‌ها، مقرنس کاری و اورسی زیبا و پرکاری با نقوش هندسی قرار دارد. در ضلع شرقی حیاط بیرونی فضاهایی شامل راهروهای ارتباطی و دو سه در و یک چهار دری و دو اتاق وجود دارد و در ضلع غربی آن ایوانی سراسری با ستون‌های آجری واقع شده و در پشت این ایوان یک تالار با اورسی بسیار زیبا که دارای طرح اسلیمی است و دو اتاق در طرفین آن قرار دارد. از قسمت ای مهم حیاط بیرونی حمام عمارت است که زیباترین حمام تاریخی سنندج است و دارای ستون‌های سنگی حجاری شده و تزیینات آهک بری و کاشی کاری است. موزه مردم شناسی در عمارت آصف حیاط اندرونی در ضلع شمالی عمارت واقع شده و در اوایل دوره پهلوی و بر اساس معماری بومی ساخته شده‌است. فضاهای حیاط اندرونی به صورت دو اشکوبه، با یک طبقه زیر زمین و ایوانی با شش ستون چوبی و تزیینات گچبری ساخته شده و دارای آب نمایی لوزی شکل با باغچه‌هایی در اطراف است. حیاط مستخدمین در ضلع جنوبی مجموعه و در کنار دالان ورودی واقع شده‌است فضاهای معماری این بخش در سال‌های گذشته به طور کلی تخریب شده بود و آثاری که نمایانگر شیوه ساخت و ساز آن باشد باقی نمانده بود و به همین دلیل بازسازی حیاط مستخدمین بر اساس طرحی جدید منطبق با اصول معماری سنتی بوده که شامل حیاطی مرکزی با رواق‌های پیرامون، نگارخانه، سرویس بهداشتی و فضاهای تاسیساتی است. برای تنظیم و تقسیم مناسب آب، فضایی در کنار دالان ورودی ساخته شده که به اتاق تقسیم آب معروف است و اکنون آب، آب نمای مقابل تالار، حوض حیاط‌های مستخدمین، مطبخ و اندرونی از آن تامین می‌شود. ویژگی‌های دیگر این بنا در قسمت به اصطلاح شاه نشین وجود یک ایوان دوستونه و دو ردیف پله در طرفین و استفاده از همین راه پله به عنوان ورودی مشترک بین شاه نشین و فضای مسکونی واقع در طرفین آن می‌باشد. لازم به توضیح است که اینگونه الگوی معماری مسکونی در خانه‌های اصفهان و تهران و خصوصا در ابنیه مسکونی دوره قاجار کاملا به چشم می‌خورد.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:35 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

افس، زادگاه اصحاب كهف سفر به یونان هم به علت هزینه های بالاو هم به علت شرایط اقتصادی نابسامان آن شاید به سادگی برای هر كسی میسر نباشد، اما علاقه مندان به معماری روم باستان می توانند با پیمودن مسیری كوتاه و ارزان تر به استان ازمیر تركیه سفر كنند تا هم از مناظر زیبای ساحلی این استان لذت ببرند و هم با سفر به شهر تاریخی «افس» جلوه های هنر معماری روم باستان را به تماشا بنشینند. غرب تركیه در زمان یونان باستان یكی از ممالك تحت تسلط یونان به شمار می آمد و داستان اسب تروا كه ویرژیل داستان «انه اید» خود را به شرح آن اختصاص داده است و در آن لشكر اسپارتی ها برای حمله به تروا از اسب چوبی توخالی كه پر از سربازان اسپارتی بود، استفاده كردند. در همین بخش از تركیه رخ داده است و بقایای این اسب هنوز هم در نزدیكی چاناق قلعه در شمال غربی تركیه موجود است و از جمله آثار ثبت شده در فهرست میراث جهانی یونسكو به شمار می رود. شهر تاریخی افس كه گفته می شود اصحاب كهف از ساكنان آن بودند، نیز از جمله شهرهایی بود كه یونانیان به علت حاكمیت روم باستان در این سرزمین بنا كردند و به همین علت از همه ویژگی های معماری رومی برخوردار است. یونانیان همزمان با این شهر11 شهر دیگر را نیز در جایی كه تركیه امروزی قرار دارد، بنا كردند. بنابر تحقیقات جمعیت افس كه یك قرن پیش از میلاد مسیح بنا شد، به 250 هزار نفر می رسید و از همین نظر یكی از بزرگترین شهرهای مدیترانه محسوب می شد. «افس» پس از چندین حمله و خرابی و بازسازی سرانجام در قرن پانزدهم میلادی تخلیه و به حال خود رها شد. با این حال امروزه مورد توجه و علاقه جهانگردان بسیاری است بیشترین شهرت این شهر به علت معبد آرتمیس بود كه بنای آن حدود 550 سال قبل از میلاد به پایان رسید. نام این معبد در فهرست عجایب هفتگانه دنیای باستان در كنار اهرام مصر و باغ های معلق بابل قرار دارد. البته باید یادآور شد پیش از این كه شهر افس بنا شود از 5 هزار سال قبل از آن و به عبارتی 6 هزار سال قبل از میلاد مسیح ساكنانی در این منطقه می زیستند و فقط قدمت شهر افس به 3 هزار سال می رسد. «افس» پس از چندین حمله و خرابی و بازسازی سرانجام در قرن پانزدهم میلادی تخلیه و به حال خود رها شد. با این حال امروزه مورد توجه و علاقه جهانگردان بسیاری است. افس بزرگترین سایت معماری روم باستان در شرق مدیترانه است. با این حال تاكنون فقط 15 درصد آن حفاری شده است و احتمال دارد در حفاری های بیشتر آثار بیشتری نیز به دست آید. همین میزان از بقایای شهر كه اكنون مشهود است نشان می دهد شهر از شكوه و جلال خاصی برخوردار و از همه امكانات یك شهر مدرن در زمان خود برخوردار بوده است. از مهمترین بخش های شهر می توان به این اماكن اشاره كرد: افس، زادگاه اصحاب كهف كتابخانه سلسوس: ساخت این بنا را ژولیوس آكویلادر سال 117 میلادی آغاز كرد و 3 سال پس از آن این بنا تكمیل شد. این بنا از معدود آثار به جا مانده از دوران باستان است كه نشان دهنده تاثیر كتابخانه های روم باستان در سرتاسر اروپا و خاورمیانه است. بنای داخلی كتابخانه و همه كتاب های آن در جریان یك آتش سوزی كه به دنبال زلزله معروف 262 میلادی به پا شد از دست رفت. فقط بخش ورودی كتابخانه در این آتش سوزی سالم ماند. صحن كتابخانه رو به شرق بوده است كه ورودی ها نور محوطه داخلی كتابخانه را برای كسانی كه صبح زود برای مطالعه بیدار می شدند تامین می كردند. سالن كتابخانه 3 ورودی داشته كه هنوز پابرجا است. برای رسیدن به این 3 ورودی، پلكانی سراسری كه شامل 9 پله است، ساخته شده بود. در كنار این ورودی ها در مجموع 4 مجسمه روی پایه هایی با ارتفاع 5/1 متر قرار داده شده بود. یكی از این مجسمه ها تندیس آتنا، الهه حقیقت است. مجسمه مرمری سلسوس نیز در این كتابخانه قرار داشته است كه اكنون در موزه باستان شناسی استانبول جای دارد. افس، زادگاه اصحاب كهف كلیسای سنت جان: این كلیسا كه سرسرایی طویل دارد قرن ششم میلادی از سوی ژوستینین اول ساخته شد. محل ساخت كلیسا ماقبل آن مدفن حواری «جان» یكی از 12 حواری مسیح بوده است. مقبره او هنوز هم در كلیسای سنت جان موجود است. این كلیسا بعدها تبدیل به مدل سازندگان كلیسای حواریون مقدس در قسطنطنیه شد كه البته از این كلیسای دوم چیزی باقی نمانده است. كلیسای سنت جان از سنگ و آجر ساخته شده بود كه بخش آجری آن به شكل تقریبی از بین رفته است. ستون های این بنا نیز از سنگ مرمر ساخته شده بود كه هنوز هم پابرجا است. افس، زادگاه اصحاب كهف معبد آرتمیس: این معبد كه از آن به عنوان معبد دیانا هم یاد می شود، از زمانی كه ساخته شد تا زمانی كه ساكنان شهر افس آن را تخلیه و به اماكن دیگر مهاجرت كردند، 3 بار بازسازی شده است. این معبد پس از متروك شدن شهر به دست فراموشی سپرده شد و غبار سالیان دراز بر آن نشست تا آن كه سرانجام در دهه 1870 میلادی كاوش های موزه باستان شناسی بریتانیا در این منطقه به بار نشست و ویرانه های معبد از دل خاك بیرون كشیده شد. انگلیسی ها بخش هایی از این معبد را با خود به لندن بردند كه در موزه این شهر نگهداری می شود. بخشی دیگر از ویرانه ها نیز در موزه باستان شناسی استانبول قرار داده شده است. آنچه از این معبد در شهر افس باقی مانده، فقط یك ستون كامل و تعدادی از پایه های ستون ها و دیوارها است. افس، زادگاه اصحاب كهف اودئون: اودئون یك سالن تئاتر كوچك مسقف بود كه حدود سال 150 میلادی بنا شد. این سالن كه اختصاص به نمایش های كوچك و كنسرت داشت، می توانست پذیرای هزار و 500 نفر باشد. قسمت بالای تئاتر با ستون های گرانیتی قرمز رنگی تزئین شده بود. 2 ورودی در دو سوی سالن وجود داشت كه دارای پله هایی كوتاه بود. افس، زادگاه اصحاب كهف معبد هادریان: تاریخ ساخت این معبد به قرن دوم میلادی برمی گردد، اما در قرن چهارم میلادی هم یك بار در دست تعمیر قرار گرفت و بخش هایی از آن هنوز هم پابرجاست. سنگ های حكاكی شده كه زمانی قسمت بالاو سر در ورودی معبد را آذین می بست، اكنون در موزه باستان شناسی افس نگهداری می شود. این حكاكی ها شامل چهره هایی از افراد معروف آن زمان چون امپراتور تئودئوس اول، همسر و پسر بزرگ او است. تصویر این معبد در فاصله سال های 2001 تا 2005 میلادی روی اسكناس های 20 میلیون لیره ای تركیه كه از سری اسكناس های قدیم این كشور محسوب می شد و پس از آن از سال 2005 تا 2009 روی اسكناس های 20 لیره ای هم چاپ شد. افس، زادگاه اصحاب كهف معبد دومیتیان: این معبد یكی از بزرگترین معابد شهر افس بود. در این معبد 8 ردیف ستون كه در هر ردیف آن 13 ستون وجود داشت، سقف معبد را نگه می داشتند كه نشان دهنده بزرگی و وسعت آن است. مجسمه هایی در معبد دومیتیان وجود دارد كه همگی مربوط به دومیتیان، از امپراتورهای روم باستان است. برآورد می شود تئاتر این مجموعه گنجایش 24 هزار نفر را داشته است. افس، زادگاه اصحاب كهف معبد و سرچشمه پولیو: این معبد و آب نمای چشمه آن سال 97 میلادی از سوی یكی از افراد ثروتمند افس به نام پولیو ساخته شد. آب از 3 سرچشمه مختلف به طرف این آب نما كه مجسمه ای در آن تعبیه شده بود هدایت می شد. به جز این مجسمه تندیس های دیگری نیز در معبد قرار داده شده بود كه از جمله آن ها تندیس زئوس بود كه اكنون در موزه افس نگهداری می شود.
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:36 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخ هنر

خانه مشروطه قرار ما شهری است كه در طول سال های دراز، دوش به دوش تاریخ گام برداشته است و در این شهر، گذار ما به راسته ای قدیمی می افتد كه گویند: پرافتخارترین خانه شهر را در آغوش گرفته است.صحبت از تبریز است و خانه ای قاجاری كه در صد و اندی سال پیش مامن مبارزان خستگی ناپذیر مشروطه خواه بوده است. خانه مشروطه اینجا را «خانه مشروطه» می نامند كه در محله قدیمی «راسته كوچه»،در خیابان شهید مطهری و در ضلع غربی بازار بزرگ تبریز قرار دارد و روزگاری ملك شخصی تاجر خوشنام تبریزی «حاج مهدی كوزه كنانی» بود. او كه «ابوالمله» تبریز هم خوانده می شد، بی شك یكی از تاثیرگذارترین و بزرگترین حامیان مشروطه خواه تبریزی بوده است. حاج مهدی در سال 1247 سفارش ساخت این خانه قاجاری را به معمار معروف آن زمان؛ «حاج ولی معمار»؛ می دهد كه در آن روزگار ساكن روسیه بوده و برای ساخت این خانه روانه تبریز می شود. خانه ای با 1300 متر مربع بنا كه در 2 طبقه و به سبك معماری التقاطی آن روزگار ساخته شده است. این تاجر تبریزی در دوران اوج گیری مشروطه خواهی،به جمع مبارزان می پیوندد و به یكی از اصلی ترین پشتیبانان مالی انقلاب تبدیل می شود تا جایی كه خانه خود را تمام و كمال در اختیار مشروطه خواهان تبریزی می گذارد تا در آن به تشكیل جلسات سیاسی و چاپ و نشر اعلامیه های خود بپردازد. پس از جنگ جهانی دوم و اشغال تبریز نیز این خانه همچنان تاریخ سازی خود را حفظ كرده و مركز اجلاس سران فرقه دموكرات آذربایجان می شود. پس بی علت نخواهد بود كه اینجا را پرافتخارترین خانه تبریز بنامند.خانه ای كه در آن روزگار محل تجمع سران صدر مشروطیت از جمله ستارخان، باقرخان، ثقه الاسلام، حاج میرزا آقا فرشی، حاج میرزا حسین واعظ و بیشتر مشروطه خواهان بود. متاسفانه پس از مرگ حاج مهدی این خانه به حال خود رها شده تا این كه در سال 1354 در فهرست آثار ملی به ثبت رسید. از در اصلی كه وارد می شویم، پس از گذشتن از حیاط باصفا و پردرخت خانه، چشم ما به عمارت اصلی می افتد كه در دوطبقه و زیر سایه ستون های سنگی برافراشته است. تندیس سردار و سالار ملی؛ ستارخان و باقرخان؛ در ورودی عمارت به یادبود همه آن لحظاتی كه این مكان در محاصره 11 ماهه تبریز مركز فرماندهی مجاهدان مشروطه خواه و مركز تصمیم گیری برای پایین آوردن پرچم های تسلیم در برابر شاه قاجار بوده است، قرار گرفته اند. به علت اهمیت تاریخی، این خانه در سال 1367 ازسوی سازمان میراث فرهنگی خریداری شد و سرانجام نیز در سال 1375 پس از مرمت و گردآوری اشیا و اسناد تاریخی به عنوان موزه مشروطه آغاز به كار كرد قسمت عمده خانه را زیربنای آن مشتمل بر حوضخانه، سرسرا و 2 طبقه بنا، تشكیل می دهد. نورگیر سرسرا روی 4ستون بلند با سر ستونهای گچبری قرار گرفته كه داخل آن با آیینه و شیشه های رنگی زینت یافته است. در طبقه نخست 6 اتاق و سرسرا و در طبقه دوم یك سالن وجود دارد كه پنجره های بزرگ ارسی و درهای چوبی با نقش و نگار اسلیمی به زیبایی آن ها افزوده اند. طبقه نخست از طریق 2 پلكان از چپ و راست به بالامی رسد جایی كه مجسمه نیم تنه حاج مهدی كوزه كنانی با آن ردای قدیمی و كلاه قاجاری دیده می شود.كلاه بلندی كه نقش مهمی در پیروزی مشروطه برعهده داشته، وقتی حاج مهدی آن را در میانه بازار بر زمین می گذاشت و تجار تبریزی به واسطه اعتبار و احترام او و حمایت از مبارزان مشروطه طلب و خانواده شهدای انقلاب، پول در آن می ریختند. به علت اهمیت تاریخی، این خانه در سال 1367 ازسوی سازمان میراث فرهنگی خریداری شد و سرانجام نیز در سال 1375 پس از مرمت و گردآوری اشیا و اسناد تاریخی به عنوان موزه مشروطه آغاز به كار كرد. خانه مشروطه تا جایی كه امروز داخل اتاق ها و سرسرای آن شاهد مجسمه های مبارزان و شهدای مشروطه، اسناد و اشیای مهم تاریخ ساز مانند اسلحه كمری ستارخان و غلاف چرمی آن، دفترچه حساب و كتاب دخل و خرج های مبارزات كه از سوی حاج مهدی نوشته می شد، وصیتنامه او كه خانه را وقف مبارزات كرد، عینك و قلمدان ثقه الاسلام تبریزی، تمبرهای قاجاریه، گلوله های توپ و تعداد زیادی از نشریه های محلی و روزنامه های مختلف ایران آن زمان، هستیم. عكس هایی از مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه و دسته های مخالف مشروطه، دستگاه چاپ برای تكثیر شب نامه های دوره مشروطه، تصویر اسناد تاریخی مربوط به انقلاب و فرمان مشروطیت را نیز می توان در همین خانه دید. اتاق گوشواره كه در 2 سوی اتاق بزرگ خانه قرار دارد، به جنبش زنان مشروطه خواه اختصاص یافته و شامل عكس ها، مجسمه و سرگذشت زنان مبارزی چون زینب پاشا است. و اما فرش مشروطه بانقوشی از اشعار تركی درباره جنبش مشروطه ایران نیز در این موزه قراردارد. فرش نفیسی با قدمت نزدیك به 100 سال كه در قره باغ آذربایجان بافته شده است و در لابه لای تار و پود نفیس آن خطی خوش به چشم می خورد كه می گوید: یاشاسین مشروطه آباد، اولسون ملك ایران
یک شنبه 3 فروردین 1393  4:36 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها