0

هنر در اسلام

 
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

پژوهش نياز ضرورى سينماى دفاع مقدس

مهتاب نصير پور در نمايي از فرزند خاک

گفت وگو با محمدعلى آهنگر، كارگردان فيلم فرزند خاك

 

فرزند خاك با يك پروسه پژوهشى و تحقيقاتى شكل گرفت. چقدر فرايند پژوهش در حوزه جنگ براى فيلمسازان اين سينما مهيا است

ما چيزى به عنوان حوزه پژوهش چيزى كه بتوان به آن مراجعه كنيم، نداريم. به جز مرتضى سرهنگى عزيز، جايى در اختيار شما نيست. جاى ديگر وقتى مى رويد به اينجا مى رسانند و پشيمان مى شويد.

ناچاريد از منابع زنده استفاده كنيد.

منابع زنده هم يا دچار فراموشى، ياازبين مى روند يا اصلاً نمى خواهند حرف بزنند. گرفتارى ما در حوزه پژوهش اين است.

ما كالك مى كشيم و از روى كالك حرف مى زنيم. الآن هم كالك سينماى دفاع مقدس را كشيده ايم و راجع به آن صحبت مى كنيم. الآن مركز پژوهش ما بايد ميلياردها تومان هزينه كند زيرساخت ادبيات شفاهى دفاع مقدس را تا باقيمانده رزمنده ها وجود دارند جمع آورى كند. وقتى مى گويم رزمنده ها فقط خودشان نيستند. زنها و بچه هايشان هم هستند. الآن شما چقدر از نظرگاه بچه هاى شهدا را داريد. كجا مى توانيد دو تا مطلب پيدا كنيد كه مثلاً پسر شهيد باكرى چه تفكرى نسبت به پدرش دارد. چه مى كند و كجاست. اينها مغفول است مى رود و ازدواج مى كند و در جريان زندگى فراموش مى كند.

به نظر جزئيات براى شما اهميت زيادى دارد.

بله. در كالك هاى عمليات جنگى اين اهميت زيادى دارد. ما در زمينه ساخت سينماى دفاع مقدس هم به جزئيات روحى و روانى و تفكرى احتياج داريم. الآن كلى گويى مى شود. ما نياز به هيأت هاى پژوهشى متخصص داريم. چند نفر را بفرستند كه حرف از دهان گفت وگو شونده بيرون بكشند.

ممكن است چهار صد نوار توسط فلان انجمن جمع آورى شده باشد اما آن نوارها به درد ما نمى خورد چون همه به شكل كلى حرف مى زنند.

تحقيقات فرزند خاك چگونه صورت گرفت

خيلى سخت بود. ما دوره اى تحقيق كرديم كه تفحص هنوز جنازه ها را روى تريلى نگذاشته بود و يك نوع اطلاعات طبقه بندى شده محسوب مى شد. براى نزديك شدن به اين قضيه ما اصلاً نمى دانستيم به كجا بايد رجوع كنيم. يك اخبار خيلى كوتاه در روزنامه ها زده مى شد كه در فلان منطقه دارند تفحص مى كنند.

يعنى مركز رسمى نبود

نه. نخستين جرقه تفحص از جايى شروع مى شود كه يك سرى از بچه هاى لشكر ?? براى عرض تسليت سالگرد مى روند منزل شهيد راحت. همسر راحت كه خيلى زن دلير و سلحشورى است مى گويد: براى چه آمده ايد اينجا مى گويند سالگرد است براى تسليت آمده ايم. مى گويد سالگرد است خب. اگر رفيق او هستيد، جنازه اش سال هاست افتاده در رمل هاى فكه برويد پيدايش كنيد و بياوريدش. اينها ناگهان تلنگر مى خورند. اينها دو تا بيل و كلنگ برمى دارند. پول ها را روى هم مى گذارند و خيلى غيررسمى شبيه بهNGOها عمل مى كنند. مى روند فكه و وقتى مى رسند مى گويند از كجا شروع كنيم رمل همه جا را گرفته. فرسايش بادى و خاكى جابه جايى رمل ها. مين گذارى است و يكى يكى مشكلات مى رسيد وارتباطات گسترش پيدا مى كند.

با چه كسانى براى شكل گيرى فيلمنامه صحبت كرديد.

جانباز غلامى، آقاى باقرزاده، شهيدرضا شهبازى، شهيد مجيد پازوكى، شهيد على محمود وندا و محمود طاهرى بودند. هر كدام حرف هايى زدند كه خيلى به تقويت تحقيقاتى من كمك كرد.

داستان و شخصيت هاى فيلم چگونه از دل اين حرف ها بيرون آمده و شكل گرفتند.

شهيد پازوكى جمله اثرگذارى گفت كه خط سير داستان را تعيين و بر من كاملاً اثرگذار بود. وى گفت: «تو كجا بودى كه دختران و زنان عراقى جنازه هاى ما را از دره ها و كوهها پيدا مى كردند و مى آمدند سر مرز به دلار به ما مى فروختند، گفت: اگر اهلش باشى مى روى همين را پيدا مى كنى. ديگر با من كلامى صحبت نكرد. شهيد پازوكى شرايط تفحص را براى من تدوين كرد.

منابع زنده هم يا دچار فراموشى، ياازبين مى روند يا اصلاً نمى خواهند حرف بزنند. گرفتارى ما در حوزه پژوهش اين است.

نگاه به مسئله زن و مركزيت قرار دادن اين مسئله در اين ژانر سينمايى هم متفاوت است چه از ابعاد همسر چه مادر و.‎/‎/ پرسوناى كاملى دارند.

خيلى سخت است در جامعه مردسالار در مورد زن صحبت شود، اما من ? خواهر داشتم با مادرم ? تا و با همسرم ? نفر در كنار همين بوده ام. شما در اين جامعه ريزه كارى زنان را متوجه مى شويد و مى بينيد كه آنها خيلى بيشتر از مردها زحمت مى كشند و مؤثرند. وقتى پژوهش نباشد شما نقاط عطف را نمى بينيد و فقط سبزى پاك كردن، بادمجان سرخ كردن، بافتنى كردن و آب ريختن دنبال رزمنده را مى بينيد. اما در آناليز شما مى گوييد اين مادر على رغم اين كه پسر پاره جگرش است او را به جبهه مى فرستد. اين را من زمانى كه پدر شدم مى فهمم كه پدر و مادرم چطور گذاشتند بروم جبهه. در انديمشك از دست پدرم فرار كردم بروم جبهه، ما از آبادان به انديمشك و سپس به كاشان برويم. تا ترمينال انديمشك به آنها نگفته بودم مى خواهم از دست شما فرار كنم، آمدم از دست آنها فرار كنم، متوجه شدم دلم نمى آيد به پدرم بگويم و به مادرم گفتم به كاشان نمى آيم ولى نگفت نرو. ولى به پدرم نمى توانستم بگويم. گفت اون فهميده رفته برايت شيرينى بخرد.

مادرم بيسواد بود اما خيلى بيشتر از روشنفكران امروزى مى فهميد، خب من مى توانم بى اعتنا باشم مى توانم تتمه رفتارش را در آن سكانس محمدرضا و مادر نگذارم. بخشى از ديالوگ ها آنجا در اصل فيلمنامه تغييراتى پيدا كرده است. گفت من نمى توانم بگويم نرو يا با من بيا، اين كشور به تو احتياج داره و بايد بروى. مادر من فقط سبزى پاك نمى كرد، مربا درست نمى كرد. مادر من براى من يك ليدر بود و همسرى كه در ??? مترى اروندرود با من زندگى كرد و گلوله هايى كه اطراف آنها مى خورد از گلوله هاى اطراف ما سنگين تر بود. زن ها اينطورى اند. زنى كه ?? سال منتظر شوهر بود، جايگاهش از رزمنده رفيع تر خواهد بود. چطور ما نيمى از جامعه مان را فراموش مى كنيم.

تم سفر درونى و بيرونى خيلى به احساس گرايى فيلم كمك كرده است.

آدم ها بين زمين و آسمان سرگردان اند، يك روز خدايى مى شوند يك روز زمينى. در صدم ثانيه شايد شما خدايى شويد. براى همين است شخصيت منفى نداريم. سيروان كه به نظر منفى ترين است و وقت شير خوردن مينا چه نگاه انسانى و عجيبى به مينا مى كند.

ريتم فيلم حساب شده است. داستان و ماجراها نوعى هدفمند و مرتبط با هم هستند. حتى منزل هايى كه اينها مى روند يك جور گويا رفتن به سوى وادى هاى عرفانى است. به نظرم اين امر لايه هاى زيرزمينى به فيلم مى دهد كه يكى از اينها ابعاد عرفانى است. مينا گويا به يك معرفت شناسى مى رسد.

اين سير و سلوك مينا است. زنى مى خواهد پيكر همسرش را براى خودش ببرد و دفن كند و بالاى مزار او گريه كند، ولى وقتى مينا مى رسد به يك چشم انداز جديد از رابطه ميان خودش و شوهرش دست پيدا مى كند. اين اندك اندك به رابطه بين خودش و خدا تبديل مى شود. گويا مصطفى به خدا رسيده است. اين امر در منزلگاه هاى مختلف بايد اتفاق مى افتاد. مانند منزلگاه هاى انسان از بدو تولد تا پيرى و آخرت. داستان از ما فكر برد كه چطور و اندك اندك به مينا انتقال پيدا كند، از جايى كه مينا مى فهمد پول ها را برده اند و نمى دهند شروع مى شود تا جايى كه بحث كاسه شير و افشاى هويت مينا مى شود و زنان ده مى آيند. خودش هم احساس مى كند كه لايق اين هدايا نيست، براى همين زير گريه مى زند. اينها ذره ذره جمع مى شود تا مينا شكل بگيرد. مينا وقتى برمى گردد مينا شده است.

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:07 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

فيلم ‌و ‌سريال‌هاي ماورايي‌و‌مذهبي

فيلم ‌و ‌سريال‌هاي ماورايي‌و‌مذهبي

واعظ موسوي‌ـ ‌كارشناس مذهبي سيما:

عرصه‌ي مباركي است... اما نبايد عرصه‌ي لغزش و سوءاستفاده ديني شود

حجت الاسلام واعظ موسوي ضمن تاكيد بر لزوم تداوم ساخت فيلم‌ها و سريال‌هاي معناگرا كه به مفاهيم ماورايي و تخيلي اشاره مي‌كنند گفت: اين عرصه عرصه مباركي است ولي عرصه لغزش و سوءاستفاده از معارف دين نيز مي‌تواند باشد، بنابراين بايد يك ضامن اجرايي و كارشناس مذهبي قوي در نوشتن سناريو و حتي ساخت اين فيلم‌ها وجود داشته باشد.

حجت‌الاسلام واعظ موسوي ـ كارشناس مذهبي رسانه ، در خصوص لزوم و اهميت ادامه ساخت فيلم‌ها و سريال‌هاي معناگراي مذهبي مثل «اويك فرشته بود»، «اغما» و «بي‌گناهان» كه بر عناصر ماورايي و مذهبي اشاره مي‌كنند گفت: جهان سه دوره را پشت سر گذاشته است ؛ بعد از تندروي‌هاي كليسا مبني بر خردستيزي و دخالت بدون صلاحيت در همه شئونات مردم بشر از مسائل ماورايي و شريعت روي گرداند و پس از مدتي در عرصه فيزيك و تجربه به شكل ولع آميزي پيش رفت. آرام آرام بشر احساس كرد كه اين نيز او را قانع نمي‌كند بنابراين به متافيزيك و مسائل مابعد الطبيعه مثل فلسفه روي آورد ولي پس از مدتي اين نيز او را راضي نكرد و در عصر ما بشر به ترنس‌فيزيك و ماوراء الطبيعه روي آورده است.

گاهي اوقات عوامل سازنده فيلم تخيل قوي دارند و قوه خيال‌انگيزي آن‌ها بالاست و كار خوبي نيز از لحاظ هنري خلق مي‌كنند ولي آن با معارف دين منطبق نمي‌شود و باعث بد فهمي در معارف مي‌شود .

اين كارشناس مذهبي نتيجه گرفت كه رويكرد تلويزيون و سينماي ايران در پرداختن به ساخت فيلم‌ها و سريال‌هايي مانند «او يك فرشته بود» و «اغما»، متاثر از همين رويكرد ترنس فيزيك و ماوراء الطبيعه نگري بشر است.

وي ادامه داد: چون اين فيلم‌ها از اولين كارهاي تلويزيون در اين زمينه بوده است قطعا نقدهايي را به دنبال داشته است و خواهد داشت ولي ورود به اين عرصه امر مباركي است.

حجت الاسلام واعظ موسوي ضمن تاكيد بر لزوم ادامه ساخت چنين فيلم‌هايي اظهار كرد: اين فيلم‌هاي معناگرا مخاطب و اثرگذاري خاص خودش را دارد.

فيلم ‌و ‌سريال‌هاي ماورايي‌و‌مذهبي

وي ادامه داد: حوزه‌هاي علميه و فضلاي جواني كه با عرصه هنر نيز آشنايي دارند بايد فصل مشتركي رابا سازندگان اين فيلم‌ها برقرار كنند و به عنوان يك مشاور اثر گذار در سناريو و حتي اجراي آنها مشاركت و حضور داشته باشند تا غناي هنري و معارفي اين فيلم‌ها پيشرفت كرده، نقدها و حساسيت‌ها بر روي آنها كاهش يابد.

اين كارشناس مذهبي اظهار كرد: اين عرصه‌،عرصه مباركي است اما عرصه لغزش و سوء استفاده از معارف ديني هم مي‌تواند باشد يا به عبارتي آفت هم مي‌تواند دامن اين عرصه را بگيرد كه اگر خوشبينانه بگويم مي‌تواند از بد‌سليقگي در انتخاب مفاهيم و نحوه انتقال آنها ناشي شود.

وي گفت: مغرضان و معارف ستيزان مي‌توانند از اين عرصه براي به تخفيف كشاندن و تحقير مفاهيم ديني كه در باور مردم نهفته است سوء استفاده كنند.

حجت الاسلام واعظ موسوي با تاكيد بر اين كه در آسيب شناسي اين فيلم‌ها بايد اين دو لغزش و آفت را مورد توجه قرار داد، گفت: بايد يك ضامن اجرايي و كارشناس مذهبي قوي در مرحله نوشتن سناريو و حتي ساخت اين فيلم‌ها و سريال‌ها وجود داشته باشد كه هر كسي نتواند از معارف ديني سوء‌استفاده كند.

جهان سه دوره را پشت سر گذاشته است ؛ بعد از تندروي‌هاي كليسا مبني بر خردستيزي و دخالت بدون صلاحيت در همه شئونات مردم بشر از مسائل ماورايي و شريعت روي گرداند و پس از مدتي در عرصه فيزيك و تجربه به شكل ولع آميزي پيش رفت.

وي تاكيد كرد: براي جلوگيري از بد سليقه‌گي در انتخاب مفاهيم نيز بايد حتما از فضلاي جوان، متدين و باورمند حوزه‌هاي علميه كه با عرصه هنر به خوبي آشنا هستند استفاده شود تا مفاهيم به زيبايي آن طور كه در معارف ماست به تصوير كشيده شود نه اين كه بر اساس تخيلات و توهمات سازنده فيلم باشد.

اين كارشناس مذهبي ادامه داد: گاهي اوقات عوامل سازنده فيلم تخيل قوي دارند و قوه خيال‌انگيزي آن‌ها بالاست و كار خوبي نيز از لحاظ هنري خلق مي‌كنند ولي آن با معارف دين منطبق نمي‌شود و باعث بد فهمي در معارف مي‌شود، برخي نيز اطلاعات معارفي دين را دارند ولي خلاقيت لازم را براي تجسم اين مفاهيم بلند ندارند لذا لزوم ايجاد يك فصل مشترك ميان فضلاي متدين و جوان كه از خلاقيت و آفرينندگي ذهني برخوردارند با عرصه هنر و سينما احساس مي‌شود؛ چرا كه اين امر باعث غنا بخشيدن به مفاهيم ماوراء الطبيعي در اين فيلم‌ها شده و به اثر گذاري آن از رهگذر غناي آثار و از لحاظ معارفي و هنري كمك مي‌كند .

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:08 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

راهكارهاي پرداختن به فرهنگ مهدويت در سينماي ايران

مهدويت

 

 

سه تن از سينماگران ايراني راهكارهاي پرداختن سينماي ايران را به فرهنگ مهدويت مورد بررسي قرار دادند.

  

 

«محمدعلي باشه‌آهنگر» كارگردان فيلم «فرزند خاك» ، گفت: حديثي است كه مي‌گويد هر كسي امام زمان خود را نشناسد اگر بميرد به مرگ جاهليت مرده و اين رمز موفقيت ما در شناخت اين قضيه است. يعني به عبارتي ديگر اگر چنين باشدما در شناخت آقا امام زمان(عج) قصور كرده‌ايم و هنوز او را نشناخته‌ايم.

* باشه آهنگر: براي پرداخت به فرهنگ مهدويت در سينما، بايد از نظر تكنيكي و پژوهشي قوي شويم

وي افزود: شما مي‌دانيد كه در سينما - كه يكي از مهمترين رسانه‌هاي غرب در حال حاضر است- مهمترين عنصر براي اينكه شما بتوانيد با مخاطب و تماشاگر ارتباط برقرار كنيد اين است كه بخواهيد مطلبي را انتقال بدهيد از پژوهش و تحقيق بي نصيب نباشد، ما اگر مي‌خواهيم در مورد امام زمان صحبت كنيم، اول بايد ايشان را بشناسيم. وقتي ما به اين معرفت رسيديم ، آن موقع اين موضوع كه ما از منتظران ورود و حضور او هستيم، خودبه خود درجهان بيني ما متبلور مي‌شود و چه بخواهيم و چه نخواهيم، مي‌توانيم در مورد اين فرهنگ صحبت كنيم و آن را در تمام شئونات زندگي‌مان نصب‌العين قرار دهيم.

وي ادامه داد : فرهنگ آخرزماني به جز شيعه در مسيحت و در برخي از فرقه‌هاي مذهبي هم وجود دارد كه در ما خيلي قوي‌تر است ولي اين فرهنگ هم مثل همه چيز ما كه دچار غفلت و فراموشي شده، بيش از همه چيز مورد غفلت واقع شده است.

حديثي است كه مي‌گويد هر كسي امام زمان خود را نشناسد اگر بميرد به مرگ جاهليت مرده و اين رمز موفقيت ما در شناخت اين قضيه است. يعني به عبارتي ديگر اگر چنين باشدما در شناخت آقا امام زمان(عج) قصور كرده‌ايم و هنوز او را نشناخته‌ايم.

باشه‌آهنگر گفت: مهمترين عنصري كه دراين زمينه مي‌تواند كمك كند اين است كه مراكز مربوط به فرهنگ مهدويت در حوزه‌هاي علميه بيايند و اين فرهنگ را براي فيلمساز تبيين كنند چرا كه فيلمساز اگر قرار است دراين زمينه كار كند، خودش بايد در شناخت از اين قضيه، پر باشد و خودش بايد باور داشته باشد كه آخرالزمان هست و بايد چگونه به آن بپردازد.

وي ادامه داد: مشكل ديگر از زيرساخت‌هاي سينماي ما است كه موجب مي‌شود سينماي ما از ورود به مسائل ماورايي به هر شكل، از نظر ايجاد تصوير دچار مشكل باشد در حالي كه مي‌بينيم در كشورهايي كه از نظر صنعت و تكنولوژي سينما قوي هستند، چه فيلم‌هاي با عظمتي مي‌سازند و چگونه از تكنيك و جلوه‌هاي ويژه استفاده مي‌كنند و گاه آن چيزي را كه وجود ندارد، به‌وجود مي‌آورند.

كارگردان «فرزند خاك» به فارس گفت: به جز تلاش در رهايي از اين غفلت فني و تكنيكي، من فكر مي‌كنم مهمترين چيزي كه در زمينه فرهنگ مهدويت مي‌تواند به داد هنر و سينماي ما برسد، ايجاد مراكز پژوهشي دراين زمينه است كه اگر اين اتفاق بيفتد، ما كاملا مي‌توانيم در داستان‌هايمان از اين فرهنگ بهره ببريم.

* شاه حسيني: باور فردي و حمايت عملي راهكار رسيدن به سينماي مهدوي است

انسيه شاه‌حسيني در گفت‌وگو با خبرنگار سينمايي فارس، گفت: اول از همه اعتقاد مطرح است. مي‌دانيد كه اساس سينما فيلمنامه است و فيلم، با فيلمنامه شروع مي‌شود. يعني براي عزيمت به ماورا و رسيدن به مقصد و معنا، نقطه شروع، فيلمنامه است بنابراين وقتي كه فيلمنامه نويس اين سفر را شروع مي‌كند، اگر به فلسفه انتظار يا هر مسئله ارزشي (خدايي، پيامبري، مذهبي و انساني ) اعتقاد داشته باشد، نيمي از راه را پيموده است. كافي است به آن حرفي كه مي‌زند، اعتقاد داشته باشد و آنگاه، مي‌تواند راه را درست برود. چرا؟چون براساس خصلتش حركت مي‌كند.

موعود ما نجات دهنده فردي نيست يعني تعريفي كه ما از موعود و منجي و نجات بخش داريم، متكي بر مردم و متكي برفرهنگ، شعور و درجات فكري، فرهنگي، علمي، اعتقادي و ايماني مردم است.

وي اظهار داشت: اگر چنانچه تلويزيون را باز كنيد، ببينيد كه فلان مدير گفته كه مسئله مهدويت بايد وارد سينما شود و اگر كسي چنين كند، حمايت مي‌شود و در اين اوضاع و احوال، جشنواره بين‌المللي مهدويت برگزار مي‌كنيم و به هنرمندان بگوئيم بشتابيد! و من هنرمند هم بدوم و بگويم كه اينجا تنورش داغ‌تر است! به جايي نمي‌رسيم چون امكان ندارد كه من چيزي را بنويسم كه با فطرتم در تضاد است چرا كه صرفا ديده‌ام يك جايي خبري هست و من هم رفته‌ام به اين جمع پيوسته‌ام. اين يك فرآيند سفارشي است و من براي همين مي‌گويم، اعتقاد، اولين شرط در كار در زمينه‌هاي مذهبي و خصوصا فرهنگ مهدويت است. يعني اگر اين مسئله اول؛ يعني باور و اعتقاد فيلمساز به آن چيزي كه مي‌گويد، درست باشد، فيلمساز خيلي راحت مي‌تواند به مسئله مهدويت هم نزديك شود.

كارگردان «شب‌به خير فرمانده» گفت: دومين مسئله‌اي كه اهميتش از مسئله اول، كمتر هم نيست توجه مسئولين محترم است. يعني كساني كه مي‌گويند درمورد معنويت و مهدويت فيلم بسازيد. آنها اگر كساني باشند كه تا آخرين مرحله پاي حرف خودشان بايستند، كارشان مؤثر و سازنده است وگرنه اگر اينطور باشد كه بودجه بدهند، فيلم به مرحله توليد هم برسد، توليد هم بشود، يك بار هم درجشنواره فجر نمايش داده شود، هزار و يك جايزه هم به آن تعلق بگيرد، با حمايت به اين سو و آن سو هم برود، آن را به جشنواره ايتاليايي فيلم‌هاي مذهبي هم بفرستند اما موقع اكران هيچ سينماداري به خودش اجازه ندهد كه اين فيلم را پخش كند، اين حمايت فقط در حد شعار باقي مي‌ماند.

وي ادامه داد: صاحبان سينما هميشه فرياد مي كنند كه پرسنل ما بايد هميشه حقوقشان را بگيرند و صادقانه مي‌گويم كه حق هم دارند، بنابراين براي آن كه آنها هم راضي باشند و بتوانند آن فيلم خاص را هم نمايش دهند و ضرر نكنند، بهترين راه اين است كه مديريت سينما، يا آن كسي كه متولي فيلم سفارشي است، بگويد كه سينمادار عزيز، من صندلي‌هايتان را مي‌خرم يا بليت‌هايتان را درمدارس يا ارتش و...مي‌فروشم تا اين فيلم فرهنگي را نشان دهيد و آنگاه كه صاحب فيلم ببيند اين كمك همه جانبه وجود دارد، آن وقت مي‌توانيم ادعا كنيم كه ساخت فيلم در زمينه موضوع مهدويت، ممكن است.

وي درمورد خوش‌بيني‌اش نسبت به اين قضيه، گفت:‌ اينجا سرزمين معجزه‌ها است، يعني ما با معجزه زندگي مي‌كنيم و اميدواريم اين معجزه هم اتفاق بيفتد.

شما مي‌دانيد كه در سينما - كه يكي از مهمترين رسانه‌هاي غرب در حال حاضر است- مهمترين عنصر براي اينكه شما بتوانيد با مخاطب و تماشاگر ارتباط برقرار كنيد اين است كه بخواهيد مطلبي را انتقال بدهيد از پژوهش و تحقيق بي نصيب نباشد، ما اگر مي‌خواهيم در مورد امام زمان صحبت كنيم، اول بايد ايشان را بشناسيم.

* شيخ‌طادي: فيلمسازي درباره مهدويت و انتظار با فرمول هاليوود غيرممكن است

«پرويز شيخ‌طادي» در گفت‌وگو با خبرنگار سينمايي فارس، گفت: اعتقادم بر اين است كه اگر ما بخواهيم به شكل هاليوودي و با همان فلسفه غرب بخواهيم در اين زمينه جلو برويم، چون آنها بيشتر قهرمان مي‌سازند و اصلا به ستاره سازي اعتقاد دارند و ما در سطح مديريت، ديدگاه‌هاي‌مان معمولا اعتقادي بر اين نيست كه ستاره‌سازي صورت بگيرد، به آنچه مي‌خواهيم دست نمي‌يابيم. از سويي در شكل ديگر قضيه، اگر بخواهيم برپايه فلسفه شرق و فلسفه اسلامي و جلو برويم و فيلم بسازيم، بايد فاكتورها و اجزايش را بشناسيم و رعايت كنيم. يعني ما نياز نداريم كه حتما در يك فيلم، يك قهرمان را نشان بدهيم. يعني نياز نداريم و نبايد هم نشان دهيم، بلكه بيشتر به فرهنگش بپردازيم و بتوانيم با سينما، ويژگي‌هاي يك جامعه منتظر و مفهوم انتظار را معنا كنيم، برايش داستان تهيه كنيم و بعد بتوانيم بر اساس آن، فيلم و قصه بسازيم. وي ادامه داد: ما مادامي كه بخواهيم تصورمان براين باشد كه بخواهيم موجودي را مثل موجودات ترسيم شده در فيلم‌هاي اروپايي و آمريكايي با آن فلسفه و فرهنگ طراحي كنيم، به جايي نمي‌رسيم چون آن نگاه در فلسفه ما جواب نمي‌دهد، ضمن اين كه موانع خودش را هم دارد.

وي گفت: چيزي كه مي‌توانيم در اين زمينه مطرح كنيم، فقط بحث ويژگي‌هاي انتظار و حكومت منتظر را معني كنيم و براساس آن داستان بنويسيم و الي آخر.

كارگردان فيلم‌هاي «پشت پرده مه» و «سينه سرخ» به فارس گفت: ما بايد در اين زمينه به كليه فاكتورها توجه كنيم. موعود ما نجات دهنده فردي نيست يعني تعريفي كه ما از موعود و منجي و نجات بخش داريم، متكي بر مردم و متكي برفرهنگ، شعور و درجات فكري، فرهنگي، علمي، اعتقادي و ايماني مردم است.

وي اظهار داشت: چننين موعودي تعريفش خيلي فرق مي‌كند با اسطوره‌هايي هاليوودي چون آن الگوها متكي بر باورهاي مردمي نيستند و متكي برشخص يا يك ستاره يا يك قهرمان فردي‌اند.

اين كارگردان گفت: اگر قرار است كار روي فرهنگ مهدويت در سينماي ايران جا نهادينه شود و مثل تصميمات و شعارهاي ديگر، فصلي و زودگذر نباشد، بايد كار ريشه‌اي در اين زمينه صورت گيرد و نبايد با اين مسأله بزرگ، با ساده‌انگاري و نگاه شعاري برخورد كرد.

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:08 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

تعزیه حضرت قاسم (ع) در جمکران

تعزیه حضرت قاسم (ع) همه سال هر شب در ایام محرم در جمکران برگزار می شود.

 

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:08 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

 

تعزیه در هنر نقاشی عامیانه  

تعزیه

 مدرّس هنرهای تجسّمی

 

به یاد دارم سالها قبل درویشی پرده نقاشی بزرگی را به دیوار مسجد محله آویخته بود و نقالی می‏کرد. ایام محرم بود و مردم روی زمین نشسته گوش می‏دادند. من مسحور تصاویر صحنه نقاشی بزرگ بودم.

از آن زمان به بعد به ندرت در اطراف حرم امام رضا علیه‏السلام معرکه نقالی را می‏دیدم که پرده نقاشی تعزیه‏ای را به دیوار آویخته، در باره وقایع و مصیبت کربلا ذکر بگوید. آن زمان تلویزیون نبود، پرده خوان و نقاشی‏اش «صدا و سیما» بود. از طرفی به خاطر منع تصویرگری، نقاشی هر چند با مضامینی مذهبی به داخل اماکن اسلامی و مساجد راه نیافته بود؛ زیرا روا نیست نمازگزاران در هنگام عبادت ذهنشان به موضوعات دیگری معطوف شود. به خصوص در خراسان، تصویر به داخل مساجد راه نیافته بود مگر در اختفای بصری و در نمای بیرونی بنا و یا لابلای کاشی‏کاریها در ابعادی بسیار کوچک که نمی‏توان به حساب آورد. امّا در شهرهایی مانند اصفهان به واسطه سابقه تاریخی این شهر که مرکز صفویان و تشیع به عنوان مذهب رسمی ایران بود اوضاع تفاوت می‏کرد؛ زیرا توجه خاصی به برگزاری مراسم عزاداری می‏شد. «همه ساله به دستور شاه عباس از روز نوزدهم تا روز بیست و هفتم ماه رمضان به مناسبت واقعه شهادت حضرت علی علیه‏السلام و در ده روز اول ماه محرم از طرف شاه و بزرگان و اعیان کشور در پایتخت و شهرهای دیگر ایران مجالس روضه‏خوانی دایر می‏شد.»(1)

توجه خاص صفویان به مراسم عزاداری و سوگواری و وجود نقاشیهایی دیواری بر دیوارهای کلیسای جُلفای اصفهان سبب تأثیر در ایجاد تصاویری بر دیوار تکایا و مساجد اصفهان می‏گردد(2). در تهران نیز به سبب جامعه شهری بزرگ‏تر و محیط بازتر در نمای اغلب حسینیه‏ها، امامزاده و تکیه‏ها شاهد نقاشیهای تعزیه بر روی کاشی هستیم. نمونه‏های دیگری را می‏توان در یزد، کرمان، شیراز، کرمانشاه و گیلان سراغ گرفت، ولی به طور کلی هنرمندان دوره‏های اسلامی استعداد خود را در جهت موضوعات تزئینی که منع تصویرگری شامل حالشان نمی‏شد به کار گرفته، در این زمینه خلاقیت نشان می‏دادند.

در اروپا، در دوره حاکمیت بیزانس نیز (سده‏های هفتم و نهم میلادی) بر سر اعتبار نقاشیهای مذهبی اختلافات سختی برقرار بود، ولی سرانجام چون تصاویر بهتر می‏توانستند داستانهای انجیل را به خصوص برای افراد بی‏سواد که قادر به خواندن کتاب مقدس نبودند روایت کنند، تصویرگری مفید واقع شد. شمایل‏شکنی منع شد و در روم غربی هنرهای تجسمی به طرز چشمگیری پیشرفت کرد و ممنوعیت تصویرگری در نمای داخل و خارج کلیساهای کاتولیک برداشته شد، تا جایی که راه افراط را پیمود و به واسطه تجمل‏گرایی در تزئین کلیساهای کاتولیک و اشباع شدن فضاهای عبادی از نقاشی و مجسمه پس از نهضت ولتر(3)، در کلیساهای پروتستان(4) سادگی فضا تشویق شد و هنرهای تجسمی به کثرت کلیساهای کاتولیک نبود.

به هر حال به نظر می‏رسد وجود برخی آثار تجسمی در مساجد و تکایا نشاندهنده آن بوده که ممنوعیت تصویرگری شامل حال آنان نمی‏شده و یا در برخی نواحی به سنتهای پیشین پایبند نبوده‏اند. با این حال سهم هنر تصویری در اماکن مذهبی اسلامی بسیار ناچیز و اندک است.

نقاشی کاشی و نقاشیهای دیواری

 

گذشته از سوابق دور و مبهم تاریخی، نقاشیهای دیواری(5) در ایران دوره صفوی می‏توانست منبع و الهام‏بخش نقاشیهای تعزیه از نظر تکنیک و شیوه اجرایی کار باشد. نقاشی کاشی(6) کاخ هشت بهشت (1080 ق)، فرسکهای عمارت عالی قاپو (اوایل قرن یازدهم قمری) و نقاشیهای دیواری کاخ چهل ستون (1057 ق)(7) از لحاظ ابعاد و بزرگی نقاشیها تحت تأثیر نقاشیها و تصاویر کلیساهای ارامنه جلفا است.

نمونه پرده نقاشی تعزیه با ابیاتی معروف از محتشم کاشانی (م 996 ق) که در موزه آستان قدس رضوی نگهداری می‏شود، هر چند به لحاظ موضوع و شیوه کار متفاوت است، ولی ذهن ما را به یاد نقاشی رزمی چهل ستون می‏کشاند.

نقاشیهای مذهبی با موضوعات تعزیه در دوره قاجار نیز به واسطه رونق مجالس روضه‏خوانی و برپایی مراسم سوگواری در ماه محرم مورد توجه قرار گرفت و در نمای حسینیه‏ها و تکیه‏ها جای گرفت و بر پرده‏های بزرگ منزل کرد. با این حال فضای داخل مساجد همچنان ساده و بی‏پیرایش باقی ماند.

کاشیهای منقوش دوره قاجار اغلب از نظر هنری ضعیف و ناچیز و شیوه کارشان عامیانه است و با آنکه ناصرالدین شاه کسانی را برای تحصیل نقاشی به خارج فرستاده بود، ولی کاشیکاران آن زمان صنعتگرانی نبودند که بتوانند به خوبی از طرح و رنگهای آنان بهره بگیرند.

تزئین بناها که در طول چند قرن با شکوه و عظمت دنبال می‏شد و در دوره صفوی به اوج خود رسیده بود، در دوره قاجاریه سیر نزولی داشت، ولی عنصر تصویر یا «نقاشی کاشی» بیشتر از هر زمانی بر نمای بناها اجرا شد. تکیه‏ها روز به روز رونق افزون‏تری یافت.

تکیه حاج میرزا آقاسی معروف به تکیه عباس آباد در تهران و تکیه معاون الملک در کرمانشاه(8) برای انجام مراسم تعزیه ساخته شده بود. در این اماکن، مراسم مذهبی و عزاداری شامل روضه‏خوانی و شبیه‏خوانی و همچنین زنجیرزنی و سینه‏زنی برقرار بود.

نقاشیهای این تکیه‏ها نیز به نمایشهای مذهبی و خصوصاً واقعه مصیبت کربلا می‏پرداخت. در تکیه معاون الملک صحنه‏هایی از شیوه‏های مختلف عزاداری مانند قمه‏زنی و سینه‏زنی با شیوه نقاشی کاشی تکنیک هفت رنگی بر روی نمای حسینیه اجرا شده است.

شیوه طراحی پرده‏های تعزیه در نقاشی کاشیهای این تکیه کاملاً مشهود است. نقاشیهای تعزیه در امامزاده اصفهان از نادرترین نقاشیهای تصویری در اماکن مذهبی تاریخی ایران است که به شیوه خیالی سازی ولی طبیعت‏گرایانه و واقعی نقاشی شده است؛ مانند تصویر سیدالشهدا سوار بر اسب سفید با هاله سرو نما به صورت محو در پس نقابی سفید، در حالی که تیرهای زیادی سراسر بدن مبارک آن حضرت و اسب سفیدش را پوشانده و در محل فرو رفتن تیر به بدن لکه‏های خون دیده می‏شود، همچنان استوار بر اسب نشسته و در صحنه دیده می‏شود. در رکاب او شیری خروشان نعره برمی‏کشد و به سوی دشمن حمله می‏آورد.

این شیر جنبه نمادین دارد. در اطراف حضرت فرشتگانی در پروازند و از او نگهبانی می‏کنند. شمشیر حضرت در غلاف است و او آرام بر مرکب نشسته، گویی پذیرای شهادت است.

نقاشیها دارای سایه روشن و سادگی در طرح با تناسبهای ذهنی اجرا شده، رنگها زنده و پر نگاره مجزا از دیگر تصاویر است. زمینه کار، سفیدی گچ دیوار است. ندرتا حجمی مانند ساختمان یا بوته‏ای گل و گیاه زمینه را می‏پوشاند و تقریبا بیشترین فضای نقاشیها را پیکره‏های آدمها پوشانده است.

بقعه امامزاده ابراهیم، نواده امام موسی کاظم علیه‏السلام در شیراز نیز صحنه‏هایی از وقایع کربلا و صحرای محشر بر روی کاشی هفت رنگی شیوه «نقاشی کاشی» دارد. نقاشیها به صورت قالبهای مجزا شده پیشانی بنا را پوشانده‏اند. تصاویر شخصیتهای اصلی همچون امام حسین علیه‏السلام روشن‏تر و بزرگ‏تر از سایر نگاره‏ها به تصویر درآمده است. هر قطعه از کادر گویای صحنه‏ای از وقایع کربلاست.

در تصویر دیگر امام حسین علیه‏السلام از آب فرات با لباس رزم می‏گذرد، در حالی که هاله‏ای نورانی بر گرد چهره مبارکش شعله می‏کشد. این صحنه نقاشی کاشی کوچکی است مربوط به سقاخانه ابوالفضل در بند شیر خیابان قاآنی قدیم تهران، نزدیک حسینیه مشیر که بر اثر آتش سوزی ساختمان آسیب زیادی دیده است.

در تصویر دیگری امام حسین علیه‏السلام سوار بر اسب با نیزه‏ای که پرچم «نصر من اللّه‏ و...» را حمل می‏کند در حال حرکت دیده می‏شود. ملازم او بانوی مطهره و بر گرد چهره آنان هاله‏ای نورانی و مدور به چشم می‏خورد. صحنه خیمه‏های صحرای کربلا، خارهای مغیلان که تبدیل به گُل شده و زیر پای اسب مبارک است و درختان نخل و پرنده‏ای در پرواز دیده می‏شود.

این «نقاشی کاشی»، مربوط به سقاخانه مسجد خیابان صفوی مشهد است و بالای کاشی نوشته شده: «سلام اللّه‏ علی الحسن و الحسین و اصحاب الحسین علیه‏السلام».

نقاشیهای دیواری خانقاه نعمة اللهی در یزد، خیابان امام، کوچه مونسی، که به رقم نقاش فرح‏خان و مربوط به سال 1286 ق است نیز یاد کردنی است. آثار و بناهای تاریخی گیلان که صحنه‏های زیادی از موضوعات مختلف نقاشی تعزیه را بیان می‏نماید بسیار متنوع و حکایتگر «هنر نقاشی عامیانه» است:

صحرای کربلا، کشته شدن امام حسین علیه‏السلام ذوالجناح، حضرت علی اکبر، حضرت زینب(س)، تصاویری از شمر، ضربت خوردن حضرت علی بن ابی طالب علیه‏السلام ، مسمومیت حضرت رضا علیه‏السلام با انگور زهرآلود، زنده شدن شیران پرده، حضرت ابوالفضل، زهر دادن موسی بن جعفر در زندان، جنگ حضرت قاسم با ازرق شامی، آمدن حضرت سیدالشهدا بر نعش حضرت علی اکبر، آمدن ام لیلی بر روی نعش حضرت علی اکبر، جنگ مسلم با کوفیان، حارث و دو طفلان مسلم، حرکت اسیران کربلا و اجساد شهدا در میدان کربلا، امام حسین علیه‏السلام با علی اصغر در بغل و زغفرجنی در پشت سر او، علی اکبر و ام لیلی و گهواره علی اصغر و رباب، عَلَم و نخلها، نقابها و هاله‏ها و فرشتگان، همه عناصر و موضوعاتی هستند که دیوارهای بقعه‏ها، حسینیه‏ها و امامزاده‏های گیلان را پوشانده است.

در اینجا فهرستی از نقاشانی که به خلق این مضامین پرداخته‏اند، می‏آوریم:

«غلامحسین لاهیجانی، نقاش آستانه سفر علی کیا در دهکده کویه که نقاشیهای زیادی از او به جای مانده است. آقا جان ولد، استاد غلامحسین لاهیجانی که دیوارهای چندین بقعه را در لاهیجان و توابع آن نقاشی کرده است. رضا کفاش صورتگر، مجالس نقاشی بقعه دموچال لاهیجان را در سال 1366 کشیده است. ابوالقاسم کلیشمی، مجالس نقاشی بقعه سید حسین را در کش کلایه رانکوه ترسیم کرده است»(9).

پرده‏های نقاشی تعزیه

 

سبک نقاشیهای دیواری و کاشی نقاشی در بناهای دوران اسلامی و مجالس مصور کتابهای خطی و تا حدودی شیوه کلاسیک نقاشی اروپایی که از دوران صفویه به ایران راه یافته بود، منابع بصری و مؤثری در خلق پرده‏های نقاشی تعزیه می‏باشد. این تأثیرات حسی بودند نه فنی و منبع تجلّی این حس، حماسه حسینی کربلا بود.

پدید آورندگان این آثار جزء هنرمندان کوچه و بازار بودند که تحصیلات آکادمیک نداشتند و در مدرسه و مکتب خاصی دوره هنری ندیده بودند. از این رو پرده‏های نقاشی تعزیه را می‏توان جزء آثار هنر عامیانه به شمار آورد. در تهران پرده‏های تعزیه را تحت عنوان «نقاشی قهوه‏خانه» معرفی کرده‏اند، امّا حقیقت آن است که این نقاشیها مختص قهوه‏خانه نبود، بلکه هنری بود که به میان مردم کوچه و بازار می‏رفت. پرده‏خوانی که به واقع هنر تئاتر خیابانی آن زمان بود، توسط افرادی که به مرثیه‏خوانی، مداحی و حرکات بازیگری و اجرای صدای گیرا و رسا و حزن‏انگیز مسلط بودند، انجام می‏شد.

نقاشیها به شیوه رنگ روغن بر روی پارچه‏ای محکم که نوع خوب آن ابریشمین، کرباس ضخیم و بعدها برزِنت بود انجام می‏شد. طریقه بوم‏سازی به گونه‏ای بود که پرده نقاشی را می‏توانستند به صورت طوماری لوله کنند بی‏آنکه بوم ترک بردارد و بشکند و سبب ریزش رنگها شود.

 بوم را نرم تهیه می‏کردند و از روغن بَزْرَک برای مخلوط کردن رنگها استفاده می‏کردند. زیرسازی با چسبی انجام نمی‏شد که بوم ترد و شکننده شود. از این رو قابلیت حمل پرده نقاشی آسان بود. رنگها را نیز خود نقاشان می‏ساختند و چون رنگها دست ساز بود و کیفیت خوبی نداشتند و یا به کرّات بوم را روغن مالی می‏کردند، پرده‏ها دوامی نداشته و رنگها اغلب ترک خورده و گاه نقاشیها از بین می‏رفتند. نقال یا پرده خوان غالبا در ایام محرم و در مراکز تجمع پرده را می‏گشود و آن را بر دیواری نصب می‏کرد.

 آن گاه با استفاده از تصاویر که درک مفاهیم را آسان‏تر می‏نمود وقایع کربلا را در دیدگان مردم زنده و مجسم می‏نمود و موجب تهییج مردم و برانگیختن عواطف و احساسات مذهبی آنان می‏شد. این معرکه‏گیری و نمایش خیابانی تا ظهور تلویزیون و ترویج رادیو ادامه داشت، ولی به تدریج تصاویر متحرک تلویزیون و سینما جای نقاشیهای ثابت و صامت را گرفت و جاذبه پرده‏ها کم شد.

رواج پرده‏های تعزیه در دوره قاجار بود. جایگاه ارائه این هنر در شهرستانها در معابر عمومی و یا اطراف اماکن مذهبی بود و در تهران در کوچه و بازار و یا در قهوه‏خانه در معرض دید مردم قرار می‏گرفت.

از نظر شیوه کار در پرده‏های تعزیه رابطه‏ای بین نقاشیهای دیواری و مینیاتور وجود دارد. امّا این پرده‏ها حال و هوای خود را دارد و آن استفاده از رنگ روغن و ابعاد بزرگ‏تر و جانبخشی به چهره‏ها و حرکت در نگاره‏هاست، و مانند مینیاتور، فاقد پرسپکتیو و دور نماسازی است. حالتهای اکسپرسیو در چهره‏ها ملموس است، حتی اغراقهای هنری که در برخی از آثار تجسمی مشهود است در چهره‏های خوب و بد، فرشته آسا و اهریمنی دیده می‏شود.

نقاش جسارت تخیل سازی به خود داده و در قلمروی ممنوعه پای گذاشته و چهره ائمه اطهار، اهل بیت علیهم‏السلام و یاران ائمه را با اوصاف خود شنیده و احساسات قلبی خویش نشان داده است. چهره‏های امام حسین علیه‏السلام ، حبیب بن مظاهر، حضرت عباس، مسلم، زین العابدین علیه‏السلام ، حضرت علی علیه‏السلام و مالک اشتر، حضرت موسی بن جعفر، و امام رضا علیهم‏السلام با محاسن، چشمهای فراخ، بینی کشیده و چهره‏ای معصوم و آراسته با هاله‏ای مدور و طلایی رنگ که همچون خورشید نورافشانی می‏کند، نشان داده شده‏اند. برخی از نقاشان نیز که صورتگری را حرام می‏دانستند؛ چهره ائمه علیهم‏السلام را با نقاب سفید پوشانده‏اند؛ مانند میرزا مهدی نقاش شیرازی. چهره معصومین علیهم‏السلام عموماً با حجاب کامل سفید یا سیاه و با نقاب سفید و سراپا پوشیده نقاشی شده‏اند و نقاشان جسارت تصویرگری آنان را به خود راه نداده‏اند. فرشتگان و ملازمان نیز به واسطه نشان دادن بزرگی مقام آنان، با تاجهای مرصع بر سر و گاه با لباسهای جواهرنشان به تصویر کشیده شده‏اند.

در مقابل با چهره‏های تابناک و معصوم و پاک، چهره‏های منفی و اهریمنی شمر و قاتلان امام حسین علیه‏السلام بسیار کریه المنظر نقاشی شده‏اند؛ دارای سبیلهای کلفت بلند و آویزان، با چشمهای از حدقه درآمده، بدون محاسن و زره‏پوش.

عموما شخصیتهای اصلی در مرکز پرده بزرگ‏تر از سایر پیکره‏ها نشان داده شده‏اند و بقیه آدمها تقریباً صحنه را به یک اندازه پُر کرده‏اند. پرده‏ها با آنکه در ابعاد چند متری اجرا شده‏اند، ولی در تمام کار ریزه‏کاری مشهود است. انگار نقاشان این سبک قادر نبودند در تمام صحنه بزرگ‏نمایی کرده، تصاویر را واضح و بزرگ مصور کنند و یا به نظر می‏رسد تحت تأثیر مینیاتورهای کتابها بوده و ریزه‏کاری تصویرسازی را از مینیاتور به عاریت گرفته‏اند.

گاه پرده با خطوط و کادربندی تقسیم شده است. گاه شعر و نام شخصیتها و رقم نقاش نیز در متن پرده گنجانده شده است. به این طریق کلید نمایش بصری به پرده‏خوان داده شده که در معرفی شخصیتها و داستان تصویر دچار اشتباه نشود.

طراحی پیکره‏ها فاقد آناتومی و اصول حجمی و تناسبات دقیق انسانی است. با این حال طرحها نشان‌دهنده قدرت تخیل و تجسم بسیار قوی این نقاشان است که این نقص را پوشش داده‏اند. به این خاطر این نقاشان به سبک کارشان «خیالی سازی» می‏گفتند. در مجلسهای تعزیه هر نقش روایتگر گوشه‏ای از داستان است و تکیه نقاش به چهره‏سازی و نمایش تضاد بدی و خوبی در حالت چهره‏ها به رغم رعایت نکردن اصول علمی طرح از ویژگیهای این پرده‏هاست و دیگر اینکه شرح مصیبت وقایع با شور و حال غریب و تراژیک و کاملاً احساسی و مردمی در کمتر آثاری همچون نقاشیهای تعزیه دیده می‏شود.

نقاشان پرده‏های تعزیه هنرمندان معروف و صاحب نام نبودند. گاه در پای پرده‏ها هیچ امضایی دیده نمی‏شد. این هنرمندان از محل خاصی حمایت نمی‏شدند و مانند تصویرگران کتابهای خطی نقاشان درباری نبودند.

با پرده‏های تعزیه، نقاشی ایرانی از ذهنی‏گرایی به سوی واقع‏گرایی و هنر روایتگری و تصویرپردازی حرکت داشته، نقاشی از قالب مینیاتور و تصاویر کوچک کتابها خارج شده، ابعاد بزرگ پیدا کرده و به کوچه و بازار راه یافته است. هنری که برای دربار و اشرافیت به وجود نیامده بود، بلکه برای مردم و به زبان دل آنان مصور شده بود. به این طریق حماسه عاشورا و مظلومیت سرور شهیدان حسین بن علی علیهماالسلام در صحرای کربلا بر روی بوم پدید آمد و به قوت احساسات و شورآفرینی قلمهای پر رمز و راز طرح و رنگ هنرمندانی گمنام این آثار به دل مردم کوچه و بازار راه یافت.

«در میان نقاشان قهوه‏خانه‏ای نامهایی مانده است: نام سید رسول امامی مرشد، علی رضا قولر آقاسی، حسین قولر آقاسی، محمد مدبر دوست و همراه حسین قولر و بسیاری که از شاگردان این هنرمندان بودند»(10).

«عباس آقا بلوکی‏فر خوش‏دست‏ترین و ماهرترین شاگرد مرحوم حسین قولر، حسن اسماعیل زاده (چلیپا) شاگرد مرحوم مدبّر، فتح‏اللّه‏ قولر پسرخوانده مرحوم حسین آقا حاج رضا عباسی از شاگردان قولر، عنایت اللّه‏ روغنچی، حسین همدانی از شاگردان محمد مدبر، محمد حمیدی شاگرد حسین آقا»(11).

هم اکنون از این نقاشان مجموعه‏ای در موزه رضا عباسی و مجموعه فرهنگی سعدآباد تهران نگهداری می‏شود که از مهم‏ترین این آثار گردآوری شده می‏توان پرده‏ها و تابلوهای زیر را نام برد:

1ـ پرده «مصیبت کربلا»، کار قولر آقاسی، 1330، موزه سعدآباد، اندازه 130×241 س م، رنگ روغن روی بوم.

2ـ بار یافتن حضرت مسلم خدمت امام حسین علیه‏السلام کار قولر آقاسی، موزه رضا عباسی، اندازه 5/170×171 س م.

3ـ مصیبت کربلا، کار محمد مدبر، 1325، موزه رضا عباسی، اندازه 180×211 س م، رنگ روغن روی بوم.

4ـ مصیبت کربلا، کار محمد مدبر، بدون تاریخ، موزه رضا عباسی، اندازه 94×185 س م، رنگ روغن روی بوم.

5ـ دارالانتقام مختار، کار عباس بلوکی فر، موزه رضا عباسی، اندازه 88×136 س م، رنگ روغن روی بوم.

6ـ پرده درویشی، کار حسین همدانی، موزه رضا عباسی، اندازه 375×180 س م، رنگ روغن روی بوم.

7ـ پرده درویشی، منسوب به محمد فراهانی، موزه رضا عباسی، اندازه 156×341 س م، رنگ روغن روی بوم.

8ـ مصیبت کربلا، منسوب به سید عرب، موزه رضا عباسی، اندازه 94×128 س م، رنگ روغن روی بوم.

9ـ پرده درویشی، کار نقاشان گمنام خیالی ساز شیراز، موزه رضا عباسی، اندازه 139×345 س م، رنگ روغن روی بوم.

از میان این آثار، کار قولر آقاسی، محمد مدبر، عباس بلوکی فر و عباس موسوی کیفیت بهتر هنری دارند. بسیاری از این نقاشان در فقر و گمنامی زندگی کرده‏اند و تنها چند صباحی است که آثار یاد شده به عنوان شیوه‏ای که هنر مذهبی و مردمی را متجلی می‏سازد شناخته شده و مورد توجه و علاقه هنردوستان قرار گرفته است. سبب اشتهار آثار هنری این نقاشان سیر هنر در سده نوزدهم اروپا بود. پس از انقلاب صنعتی از بسیاری جهات جامعه اروپایی خود را در تضاد با فرهنگ صنعتی و شهری خود یافت، هنر ناتورالیستی به اوج خود رسیده بود، حتی انبارهای موزه‏ها از آثار مجسمه و نقاشیهای واقع‏گرایانه اشباع شده بود. توجه به سایر فرهنگها و هنر سایر ملل موجب تحول و تنوع جدید در هنر و سرانجام پیدایش مکاتب هنری شد(12). این توجه نشانی از بار فرهنگی و مذهبی نداشت، بلکه تنها شکل ظاهری آثار سایر اقوام به مذاق و سلیقه افزون‏طلب هنرمند معاصر غربی خوش آمد و موجب گردید که حتی به هنر اقوام بدوی نیز توجه نمایند.

پل گوگن، پیکاسو کنستانتین برانکوزی، هنری مور و ماتیس(13) و بسیاری دیگر از نام‏آوران هنر مُدرن تحت تأثیر تجرید و ساده‏سازی، دو بعد نمایی و اغراق در بازی فرمهای انسانی، رنگهای شاد، خطوط منحنی و پیچنده اسلیمیها و مینیاتورهای ایرانی و ملل دیگر از جمله هنر ژاپنی و هنر افریقایی و هنر اقوام بدوی قرار گرفته بودند.

همراه با پیشرفت و تکامل تکنولوژیکی در غرب هنر نیز توسط رسانه‏های مختلف تبلیغ و جهانی شد. این بار تکنیکهای جدید در هنر یا بهتر است بگوییم شیوه‏ها و اصولی که از سایر ملل اقتباس شده بود، به خود آنان در قالب ایسم‏های جدید بازگردانده شد و به این طریق هنر دوباره بیدار شد و پی به ارزشها و اصالتهای پیشین خود بُرد. یکی از این خودباوریها نقاشیهای تعزیه موسوم به نقاشی قهوه‏خانه بود. وقتی منتقدان دیدند چگونه هنر عامیانه مانند آثار «هنری روسو»(14) کارمند گمرکی که از مبانی هنر و اصول و پایه هنرهای تجسمی چیزی نمی‏دانست به اشتهار جهانی رسیده است و یا آثار هنر عامیانه یوگسلاو موسوم به «هنر نعیف»(15) چگونه جهانی شده است، دهقانهای نقاشی که آناتومی و طراحی نمی‏دانستند؛ به این طریق بیگانه بیش از خودی در معرفی و کشف این آثار نقش داشت و ما را متوجه خویشتن نمود. حال آثار تعزیه که توسط هنرمندان گمنام و بی‏ادعا به وجود آمده بود، به رغم ناشیگری در طراحی و رنگ و کمپوزیسیون و اصول آکادمیک مورد توجه قرار گرفت و ارزشهای آن به لحاظ جنبه‏های هنری فرهنگ عامه مورد توجه قرار گرفت.

به یاد دارم دولت وقت یک مجموعه از آثار نقاشیهای عامیانه «قهوه‏خانه» را در نمایشگاهی از زوریخ به ارزش بیست میلیون تومان خریداری کرد و به ایران باز گرداند. موزه کاخ مرمر و سعدآباد که قبلاً این آثار بر دیوار کاهگلی کوچه‏ها و یا دیوار دود زده قهوه‏خانه‏ها به زحمت جای داشت، بر دیوارهای پر جلال خود آویخت و آثار موزه‏ای شد.

نقاشان تحصیلکرده تهرانی به تقلید از این آثار «مکتب سقاخانه» را به وجود آوردند. وزارت فرهنگ و آموزش عالی، سازمان میراث فرهنگی و اداره کل موزه‏های تهران در سال 1369 کتاب نفیسی با عنوان «نقاشی قهوه‏خانه» از نمونه این آثار چاپ کردند، برخی مانند آقای ایرج نبوی به فکر گردآوری مجموعه این آثار افتادند و به این طریق آثاری که به مدد ایمان باطنی و احساسات مذهبی و شور و عشق به وجود آمده بود، به رغم ناتوانیهای تکنیکی، مطرح شد و به اشتهار رسید.

النّاسُ عَبیدُ الدّنیا و الدّینُ لَعقٌ علی ألسِنَتِهِم، یَحُوطونَه ما دَرَّتْ مَعایِشُهم. فإذا مُحِّصوا بالبلاء قلَّ الدَّیّانون

 مردم بنده دنیایند و دین بر سر زبانهاشان هست [لقلقه زبانی است نه از ته دل]. آن را نگه می‏دارند و دیندار هستند تا برای زندگیشان سود داشته باشد، اما وقتی که [با پیشامدهای دشوار ] در بوته آزمایش قرار گرفتند دینداران کم می‏شوند (تحف العقول، 249).

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:09 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

تذهیب ، هنری الهام از طبیعت

تذهیب هنر ایرانی

محمد طریقتی نگارگری است كه با خط و نقاشی،‌جلوه‌گر زیبایی‌هایی است كه از طبیعت نشأت می‌گیرد.

او متولد سال1337 در شهرستان رودسر استان گیلان است و اكنون 32سال می‌شود كه به تذهیب، تشعیر، گل و مرغ و نقاشی ایرانی می‌پردازد.او در این مدت حدود268 جلد كتاب ادبی، هنری و36 جلد آلبوم را تذهیب و تشعیر كرده است.

 این به جز پوسترها و قطعه‌های خوشنویسی شده‌ای بوده كه به مناسبت‌های مختلف كار تذهیب آن به وی گذار شده است. او  چندی مسئولیت نمایشگاه‌های انجمن خوشنویسان ایران را نیز برعهده داشته است. با او درباره تذهیب و جایگاه این هنر اصیل در كشور صحبت كرده‌ایم كه می‌خوانید.

• پس از 25سال فعالیت در زمینه نگارگری، هنر را چگونه تعریف می‌كنید؟

البته هنر را به طور جامع و مانع نمی‌توان تعریف كرد. هرچند تعاریف متعددی از هنر شنیده باشیم اما باید به این نكته توجه كنیم كه هنر كیفیتی است معنوی و فقط خواص و آثارش را می‌توان تعریف كرد ولی ماهیت هنر قابل تعریف نیست؛ مثل روح انسان كه قابل تعریف نیست ولی می‌توانیم آثار و خواص روح را بیان كنیم. به طور كلی هنر بخشی از فرهنگ است و فرهنگ بدون هنر مفهوم ندارد؛ همانطور كه هنر بی‌فرهنگ مفهومی ندارد.

این دو از حیث هدف و مقصد، اشتراك و خویشاوندی دارند. هدف فرهنگ، كمال است؛ یعنی رهایی از آنچه  پلید، دست‌پاگیر و محدود‌كننده است اما منشأ هنر احساس انسان است؛ البته احساس متعالی انسان. این را نیز بگویم هنر همیشه از علم یك گام جلوتر بوده است. هنر در عمق روح هنرمند در آن سوی دست نیافتنی پرواز می‌كند. مدت‌ها قبل از اینكه علم بتواند به ماورای جو دسترسی پیدا كند هنرمندان عالم هنر و خیال خود، انسان را به كهكشان‌ها برده بودند؛ جایی كه انسان تصور آنجا را هم نمی‌توانست بكند چه برسد به آنكه در عالم خارج به آن دسترسی پیدا كند.

محمد طریقتی نگارگری است كه با خط و نقاشی،‌جلوه‌گر زیبایی‌هایی است كه از طبیعت نشأت می‌گیرد.

 یك نكته بسیار مهم دیگر در هنر نهفته است و آن عبارت است از نقشی كه هنر در جهت دادن به زندگی فرد و جامعه دارد. گفتیم منشأ هنر احساس انسان است، تا احساس نباشد انگیزه نیز نیست و تا زمانی كه انگیزه‌ای نباشد عمل نیز نخواهد بود و از آنجایی كه عمل در زندگی انسان و سرنوشت جامعه و قوم نقش اساسی را ایفا می‌كند پس هنر به عنوان اینكه احساس را زنده می‌كند و به عمل می‌رساند مورد توجه بوده است. خلاصه اینكه هنر و فرهنگ یك هدف مشترك دارند كه همانا به كمال رساندن انسان و جامعه است.

• با این تعریف جامع از هنر، خاستگاه نگارگری ایرانی و به خصوص تذهیب را چگونه می‌بینید؟

نگارگری در ایران چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام یك خمیرمایه توحیدی داشته و به‌طور كل ممزوج شده از مبدا وجود حضرت باری‌تعالی است. قبل از اسلام كتاب مانی مثل ارژنگ یا ارتنگ یك نوع انتقال معنوی بوده است.

این كتاب پایه اصلی هنر كتاب آرایی یا تذهیب بعد از اسلام است. بعد از اسلام بهترین جلوه‌های نگارگری را آرایه‌بندی كلام آسمانی می‌بینیم.  در این دوره در جامعه ایران هنرمندان با نهایت علاقه و اردت در جهت هرچه باشكوه‌ جلوه‌دادن كلام الهی سعی و اهتمام از خود نشان دادند و به همین منظور از بهترین مصالح نیز استفاده كردند. این امر در انتخاب بهترین طرح‌‌ها نیز بی‌تاثیر نبوده است. نگارگر ایرانی اغلب از طرح فصل بهار كه نماد جنت و فردوس است در كتاب‌آرایی كلام آسمانی یا قطعات خوشنویسی استفاده كرده است. گل و برگ و سبزه‌هایی كه با شادابی در حواشی اجرا می‌شود برداشتی است كه  هنرمند از طبیعت و محیط خود دارد، البته این برداشت‌ها سلیقه‌ای است.

از همان آغاز هنرمندان این سرزمین كوشیده‌اند نقش‌‌هایی بنگارند كه كنایه و نشانه‌هایی از اشكال و اشیای دوروبر آنها باشد. اینگونه نگاره‌ها نه‌تنها اشیاء را به شكل انتزاعی نشان می‌دهد بلكه جنبه‌ عاطفی آنها را نیز جلوه‌گر می‌سازد و چون این نقش‌ها بر باورهای دینی استوار است ژرف‌ترین تاثیر را پدیدار می‌سازد. باید باورداشت این‌گونه از هنر تنها برای خوشایندی چشم یا شادی ذهنی شكل نمی‌گیرد بلكه مضامینی بسیار ژرف‌تر دارد كه نشانه ارادت هنرمندان به مذهب و كلام الهی یا معصومین است.

• هنر نگارگری ایرانی- اسلامی كلا به چند بخش تقسیم می‌شود؟

نگارگری را كلا می‌توان به 4 بخش تذهیب، تشعیر، گل و مرغ و مینیاتور تفكیك كرد.

تذهیب، یا همان آرایه‌بندی یا كتاب‌آرایی است یا به عبارتی به‌زرگرفتن، طلاكاری، طلااندودكردن و  زراندودكردن نیز اطلاق می‌شود. هر گاه هنرمندی با استفاده از رنگ‌های جسمی مثل گواش یا رنگ‌های روحی مانند آبرنگ شفاف، مجموعه‌ای از طرح‌های اسلیمی همچون درخت، گل و غنچه یا برگ‌ها را در حواشی كتاب‌های مذهبی، مرقعات تاریخی یا قطعات خوشنویسی به نمایش گذارد تذهیب‌كاری یا كتاب‌آرایی كرده است. پیشینه هنر تذهیب در ایران به دوره ساسانی برمی‌گردد.

منبع الهام هنر خطاطی كه در طول تاریخ اسلام همواره حضور دارد مذهب است چون كه قرآن نزد مسلمانان منزلتی عظیم دارد.

ظهور اسلام و گرایش هنرمندان به دین اسلام باعث به‌وجود آمدن نوعی هنر شد كه الهام آن از طبیعت بود و به آن حركت اسلیمی یا ختایی می‌گویند كه بعدها این هنر به مكتبی مستقل نامگذاری شد كه همان تذهیب است. تشعیر هم‌نوعی از تذهیب است كه طرح آن گرفت‌وگیر یا جنگ حیوانات است. این حیوانات خواه پرنده باشند، خواه‌ دو غزال یا دو حیوان درنده، فرقی نمی‌كند. اما خطوط تشكیل‌دهنده در این نقش‌ها بسیار ظریف‌تر از قبلی و با تار مویی از گربه یا سنجاب یا سمور اجرا می‌شود. این روش هم یا مطلاست یا الوان.می‌توان گفت این هنر از نقش‌برجسته‌های حیوانات در طاق‌بستان و تخت جمشید كه به طرز زیبایی حجاری شده الهام گرفته شده و در نهایت كاربرد آن را در هنر تشعیر می‌بینیم.

مینیاتور برای تزئین كتب خطی، گیاه‌شناسی، فیزیك، نجوم و مخصوصا دیوان‌های شعر به كار رفته است و احتمال بسیار دارد كه از شعر كه از تخیل برخوردار است الهام گرفته شده باشد.

• در كتاب‌آرایی مذهبی مثل قرآن یا قطعات خوشنویسی از كدام فرم بیشتر استفاده می‌شود؟

در كتاب‌آرایی مذهبی یا قطعات خوشنویسی كه به نوعی به مذهب ربط داده می‌شوند یا به نوعی پیام مذهبی دارند اغلب از طرح‌های اسلیمی، ختایی، تذهیب و گل و مرغ استفاده می‌شود. پایه طرح‌های اسلیمی همان‌طور كه از نامش پیداست شاخه،  برگ، ساقه و كلا   تنه درختی است مارپیچ‌گونه برگی و گلدار كه به طرز ویژه و اغراق‌آمیز عارفانه با ریتم خاص منظم و سیستماتیك توسعه و گسترش می‌یابد. جالب اینكه این هنر زیبا و این حركت هنرمندانه عالمگیر شد و در نیمه اول قرن شانزدهم به طور مقتدری وارد هنر كشورهای اروپایی از جمله ایتالیا، فرانسه، آلمان و اسپانیا شد؛ هرچند این تاثیرپذیری در اسپانیا به سختی شكل گرفت. با این حال هنر اسپانیایی بیشتر اسلامی است اما براساس گونه‌ای از آن كه نام مورسك برایش نهاده اند.

این هنر آنچنان دقیق و منضبط نیست و وحدت شكلی آن چندان سختگیرانه و مقید نبوده چرا كه ساختار اسلیمی را با عناصر دیگری تركیب كرده‌اند. با این حال سبك اسلیمی به غرب نیز شتافت. غرب هم با توجه به سیاست‌های استعماری‌اش آنچنان كه هر تازه‌وارد خوب را به نام خود ثبت می‌كند اسلیمی را نیز مال خود كرده و با نام مورسك به شیوه جدیدی بنا كرد.

• خط و كتابت چطور در كنار هم یك هنر زیبا به نام مذهب را بنا نهادند؟

منبع الهام هنر خطاطی كه در طول تاریخ اسلام همواره حضور دارد مذهب است چون كه قرآن نزد مسلمانان منزلتی عظیم دارد.

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:09 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

سینما بهترین زبان برای طرح معانی دینی است

برزیده

عبدالحسن برزیده گفت: موضوعات دینی پیچیدگی و حساسیتهای خاصی دارد که به راحتی در قاب تصویر نمی گنجند اما در عین حال سینما از بهترین زبان برای طرح معانی دینی برخودار است.

عبد الحسن برزیده  در گفتگو با خبرنگار مهر در مشهد با تاکید بر این که سینما قابلیتهای فراوانی برای طرح مسایل دینی دارد اظهار داشت: البته سینما صنعت پیچیده ای است و تسلط بر آن با دشواریهایی همراه است، اما کسی می تواند سینما را در خدمت اعتقادات و آرمانهای خود قرار دهد که با شناخت ظرفیتهای موجود از آنها بهترین بهره را ببرد.

کارگردان فیلم "دکل" به دشواریهای ساخت فیلمهای دینی اشاره کرد و گفت: موضوعات دینی پیچیدگی و حساسیتهای خاصی دارند که به راحتی در قاب تصویر نمی گنجند و این مسایل ساخت فیلمهای دینی را با دشواریهایی همراه کرده است.

کارگردان "شوخیهای خدا" با اشاره به این که زبان سینما در برابر معارف دینی کامل نیست تصریح کرد: اگر چه سینما در مقابل مضامین دینی با محدودیتهایی روبرو است، اما در عین حال از بهترین زبان برای طرح معانی دینی برخودار است.

وی با بیان این که امام رضا(ع) به عنوان تنها امامی که میهمان سرزمین ما هستند افتخار ایرانیها محسوب می شوند گفت: شخصیت امام رضا(ع) و اتفاقات و معجزاتی که پیرامون ایشان رخ داده موقعیتهای سینمایی نابی را در اختیار فیلمسازان قرار داده تا با نگاهی ویژه و نو به این مباحث بپردازند.

موضوعات دینی پیچیدگی و حساسیتهای خاصی دارد که به راحتی در قاب تصویر نمی گنجند اما در عین حال سینما از بهترین زبان برای طرح معانی دینی برخودار است.

وی تصویر ارایه شده از اماکن زیارتی به ویژه حرم امام رضا(ع) در برخی آثار سینمایی را ستود و گفت: بعضی فیلمهای سینمایی نظیر «کیمیا» تصویری زیبا و چشم نواز از این بارگاه ملکوتی ارایه کرده اند که بر بیننده تاثیرگذار است.

برزیده با اشاره به این که برخی هنرمندان از این که فیلم سفارشی دینی بسازند دوری می کنند گفت: البته این موضوع فقط یک سوء تفاهم است چرا که در همه جای دنیا فیلمسازان آثار خوب و شاخص بسیاری را به صورت سفارشی تولید می کنند.

کارگردان سریال"مثل هیچکس"  ادامه داد: این آسیب جدی در بین هنرمندان فیلمساز وجود دارد که سراغ برخی مضامین دینی به دلیل سفارشی بودن نمی روند و این امکان و فرصت را از خود سلب می کنند در حالیکه ساخت آثار دینی به دلیل هزینه بالا معمولاً فقط با سرمایه گذاری نهادهای دولتی ممکن است.

برزیده در مورد علاقه اش به فیلمسازی درباره امام رضا(ع) گفت: مستندی ساخته ام که در فضای مشهد می گذرد و در آن سعی کرده ام تصویری زیبا از حرم امام رضا(ع) ارائه کنم.

وی با ابراز تاسف از این که تا کنون موقعیت ساخت فیلم داستانی با مضمون امام رضا(ع) برایش پیش نیامده افزود: خیلی علاقه دارم درباره امام رضا(ع) فیلم بسازم اما متاسفانه به عنوان یک فیلمساز بودجه و امکانات لازم برای ساخت آثار مورد علاقه سینمایی را در اختیار ندارم.

برزیده در پایان اعلام آمادگی کرد: در صورت ارائه فیلمنامه یا پیشنهادی مناسب برای ساخت اثری با موضوع امام رضا(ع) به عنوان کارگردان وارد عرصه شود.

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:09 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

گزارش تصویری تعزیه خوانی دو طفلان مسلم ابن عقیل

تعزیه خوانی همه روزه عصرها در فرهنگسرای بهمن برگزار می شود.

 

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:10 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

اپرای سنتی و مذهبی ما هنر تعزیه است

اپرای سنتی و مذهبی ما هنر تعزیه است

برای هنر تعزیه جایگاه ویژه ای قائلم چراکه معتقدم اپرای سنتی و مذهبی ما همان هنر تعزیه است که با دارا بودن موسیقی حماسی و عزاداری که اغلب آن در موسیقی ردیف دستگاهی جای می گیرد می تواند به اپرا تبدیل شود.

بهروزغریب پور کارگردان اپرای عروسکی "مکبث" با بیان این مطلب درباره جایگاه هنر نمایشی اپرا در ایران گفت : موسیقی مذهبی ما به دلیل ویژگی های تراژدی و یا حماسی که دارد به شدت قابلیت تبدیل به اپرا را دارد .

 وی افزود:گرایش به موسیقی نمایشی و یا نمایش موسیقایی در مشرق زمین به ویژه در چین ، هند و ایران بسیار زیاد است و خوشبختانه به دلیل داشتن ادبیاتی غنی به طور بالقوه پتانسیل برنامه ریزی و اجرای هنر اپرا را داریم که به نظرمن برای قوت گرفتن این هنر وهمراهی آن با موسیقی کلاسیک و یا موسیقی  ایرانی و همچنین استفاده از سازهای بومی در مناطق مختلف سرزمین مان باید این هنر هم از سوی مسئولان در وزارت ارشاد و هم از سوی خود هنرمندان جدی گرفته شود.

وی در ادامه خاطر نشان کرد : به نظرمن در درجه اول با جدی گرفتن اپرا بود یا نبود این هنرهم برای دست اندرکاران امور فرهنگی نیز جدی گرفته می شود بنابراین به همان اندازه که این هنر جدی گرفته شود سرمایه گذاری های دولتی و یا خصوصی هم این محصول فرهنگی فراموش شده را جدی می گیرند .

کارگردان اپرای عروسکی رستم و سهراب در ادامه به مضامین موجود در ادبیات  ایران برای اجرای صحنه ای اشاره کرد و گفت : گنجینه های ارزنده ای درشعر کلاسیک ایرانی و جود دارد که با استفاده از کسانی که در این زمینه کار کرده اند به راحتی می توان آن را به روی صحنه برد ولی این در حالی است که که در همه جای دنیا برای تبدیل متنی به اپرا در ابتدا باید آن را به شعر بکشند و بعد از روی آن ساختار اپرا را طراحی و کارگردانی کنند و خود این کار که به عنوان اساس اپرا محسوب می شود مدت ها زمان می برد اما خوشبختانه ما چنین مشکلی را نداریم و با داشتن شاعرانی چون نظامی گنجوی ، عطار و فردوسی می توان برنامه ریزی درستی برای احیاء این هنر کرد به عنوان نمونه حدود 18 داستان در شاهنامه وجود دارد که با خلاصه کردن آن می توان هنر اپرا بار دیگر زنده کرد و به همین پتانسیل موجود بود که برای اجرای اولین اپرا (رستم و سهراب) سراغ شاهنامه رفتم .

وی درباره گذشته اپرا در ایران گفت : در گذشته موسیقدان هایی مانند لوریس چکناوریان و حسین دهلوی کارهایی را نوشتند اما به دلیل اینکه کارگردان و میزانسن درستی برای اپرا نداشتیم وغالبا رهبر ارکستر مجبور بود این نمایش موسیقایی را رهبری کند هیچ یک از آن اپراها آثار مطلوبی از آب در نیامدند بنابراین برای شروع مجدد باید نگاهی جدی به این هنر می شد و زمانی که ساخت اپرای رستم و سهراب را شروع کردم خیلی از دوستانم پیشنهاد دادند که این اپرا به عنوان اولین اپرای زنده بعد از انقلاب ارائه دهم که من مخالفت کردم چراکه معتقد بودم هنوز بستر مناسب برای این هنر موسیقی فراهم نیست چون اپرا به دلیل خصلت و ویژگی هایی که دارد باید به طور محدود در 5 یا 10 شب اجرا شود و امکانات و نیروی موجود در این زمینه جوابگو نبود به همین دلیل شیوه اجرای عروسکی را انتخاب کردم تا هم امکان این را داشته باشد به کرات اجرا شود و هم بتوانیم در این زمینه مخاطب پروری کنیم چون یکی از ضروریات رشد اپرا مخاطب پروری و آموزش این هنر به مخاطب است.

بهروزغریب پور مدیرعامل سابق خانه هنرمندان در پایان به فعالیت های موسیقی که در این مرکز فرهنگی و هنری در طول سال ها مدیریت وی انجام شده اشاره کرد و گفت : پیشرفت هنر موسیقی در دوره های مختلف مدیریت همیشه مد نظرم بوده است  خوب یادم هست زمانی که مدیریت فرهنگسرای بهمن را به عهده داشتم ارکسترسمفونیک فرهنگسرای بهمن را به وجود آوردم چون معتقد بودم برای پیشرفت ارکستر سمفونیک تهران باید رقیبی به وجود آید که این رقیب می توانست ارکستر فرهنگسرای بهمن باشد گو اینکه بسیاری این ایراد را به من می گرفتند که برخی از نوازنده های ارکستر فرهنگسرا از نوازنده های ارکستر سمفونیک هستند اما اینطور نبود شیوه کار و برنامه ای که من ریخته بودم بسیار متفاوت بود و تا زمانی که مدیریت این مرکز را داشتم این ارکستر هم بر پا بود.     

وی در پایان گفت : در خانه هنرمندان هم به همین شکل اما به دلیل محدود بودن فضا نمی توانستیم اجراهای زنده با ارکسترهای بزرگ داشته باشیم اما از آن فضای محدود هم تا آنجا که امکان داشت استفاده مفید کردیم به عنوان مثال دوره آموزش و آشنایی با اپرا برای علاقه مندان گذاشتیم که خیلی طرفدار پیدا کرد و واقعا یک نسلی با اپرا آشنا شدند برخی دیگر از این فعالیت ها مقاله های پژوهشی بود که مرکز موسیقی انجام داده بود و خروجی آنها در خانه هنرمندان عرضه می شد و درراستای این برنامه باشگاه موسیقی مقامی را با هدف شناخت نسل جوان از گنجینه های پربار موسیقی را تاسیس کردیم ؛ بخش دیگر از فعالیت ها برگزاری کنسرت هایی که برای پرورش گروه های آماتوری و گروه هایی تازه کار ترتیب داده شد و یا بخشی از اجراهای جشنواره موسیقی فجر مانند تکنوازی ها را درسالن بتهوون خانه برگزار کردیم به هر تقدیر تا آنجا که در توان داشتم در زمانی که میزبان خانه هنرمندان بود از مهمانان و هنرمندان در حوزه های مختلف به خوبی پذیرایی کردم که هنر ارزشمند موسیقی هم از جمله آن بود.   

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:12 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

گزارشی از تعزیه

 

 

هر سال با آغاز ماه محرم و صفر، گروه‌های تعزیه خوان در سراسر كشور به اجرای مجالس گوناگون تعزیه می‌پردازند به گفته‌ی این گروهها، آنها اغلب در طول سال برنامه خاصی ندارند و به مناسبت این ماهها به اجرای برنامه می‌پردازند.

 

برخی از این گروههای تعزیه خوان شركت‌كننده در همایش آیین‌های عاشورایی از دغدغه‌ها و مشكلاتشان می گویند.

 

نبود گروههای ثابت

 

ابراهیم میرزاعلی تعزیه خوان 73 ساله‌ای كه از 7 سالگی در این عرصه فعالیت كرده است، نبود گروه‌های ثابت را از جمله مشكلات تعزیه خوانان دانست و گفت: گروه ثابت نداریم، بنابراین اعضای گروه برای اجرای هر مجلس عوض می‌شوند و به همین خاطر سلیقه بانی است كه گروه را تغییر می‌دهد.

 

او ادامه می‌دهد: مشكلات اقتصادی، یكی از بزرگترین مشكلات ماست به خاطر همین مشكلات است كه نمی‌توانیم همیشه در كنار هم باقی بمانیم، تنها در ایام محرم و صفر است كه می‌توانیم با هم بمانیم چون اكثر اعضا با هم سازش ندارند و اعضای گروه‌ها در طول سال از یكدیگر جدا می‌شوند.

 

مهران فرج الهی، تعزیه خوان 35 ساله‌ هم معتقد است: در صورتی كه بتوان یك گروه ثابت هماهنگ پیدا كرد، می‌توان مجالسی را اجرا كرد كه جوانان را میخكوب كند، اما جمع آوری و نگه‌داشتن گروه، كار دشواری است.

 

نبود یك مكان ثابت

 

بسیاری از تعزیه خوانان از نبود یك مكان ثابت كه ویژه اجرای مجالس تعزیه باشد، گله‌مند هستند، آنان معتقدند با اختصاص دادن یك مكان ثابت، می‌توان در طول سال هم به اجرای مجالس تعزیه پرداخت تا بدین ترتیب هم آموزش جوانان، شكل جدی‌تری به خود بگیرد و هم اجرای تعزیه به یك برنامه فصلی محدود نشود.

 

اسماعیل محمدی، تعزیه خوان 56 ساله نیز گفت: تعزیه فاقد یك مكان مناسب است، در حالیكه نیازمند مكانی مانند تكیه دولتی هستیم در حالیكه حتی یك اتاق كوچك هم در اختیار نداریم.

 

او ادامه داد: با این وضعیت حتی اگر بودجه‌ای هم به تعزیه اختصاص پیدا كند، در محل‌های دیگری خرج می‌شود و به این ترتیب گروه‌های تعزیه خوان در طول سال سرگردان هستند.

 

مرتضی صفاریان،‌ دیگر هنرمند 73 ساله هم در این باره می‌گوید: دولت باید مكانی را به اجرای تعزیه اختصاص دهد تا ما حتی بدون دریافت دستمزد بتوانیم در آن جا كار كنیم. جوانان علاقه‌مند بسیاری وجود دارند كه می‌توانند تماشاگران ثابت تعزیه باشند و این هنر را نیز در یك مكان ثابت بیاموزند.

 

تعزیه‌خوان‌ها در سفر

 

بسیاری از گروه‌های تعزیه خوان علی رغم تمام مشكلاتی كه پیش روی خود دارند، به شهرها و كشورهای گوناگون سفر می‌كنند، تجربه سفر این گروه‌ها به دیگر شهرها و كشورها نشان داده تعزیه در سراسر جهان، ‌تماشاگران و طرفداران خاص خود را دارد.

 

بندر عباس، اصفهان، یزد، شیراز، خوانسار، تفرش، قم، سیرجان، دماوند در كنار كشورهایی همچون ایتالیا، فرانسه، آمریكا و انگلستان مكان‌هایی هستند كه شاهد حضور بیشترین تعداد گروه‌های تعزیه خوان هستند و آن گونه كه محمدی، میرزاعلی، ‌فرج الهی و صفاریان اشاره می‌كنند اجرای تعزیه در این مكان‌ها همیشه با استقبال گرم مردم روبرو می‌شود.

 

بی‌توجهی متولیان مسوول به هنر تعزیه؟

 

گروه‌های تعزیه خوان بر ضرورت توجه به این هنر، همواره تاكید كرده و می‌كنند.

 

تعزیه‌خوانی مانند اسماعیل محمدی به ایسنا گفت: با اینكه در یك كشور مذهبی زندگی می‌كنیم، اما به تعزیهبی‌توجهی می‌شود در حالیكه تعزیه، كلامی است كه با هنر همراه است، اما تعزیه‌خوانان نه بیمه هستند و نه سابقه كاری برایشان لحاظ می‌شود و نمی‌دانم چرا مسئولان نسبت به این هنر بی‌توجه هستند.

 

او در عین حال به جایگاه تعزیه در میان مردم اشاره كرد و گفت: تعزیه در كشور ما سابقه طولانی دارد و جزو زندگی مردم، محسوب می‌شود و امروزه حتی در دهكده‌های كوچك هم همچنان حفظ می‌شود اما امیدواریم روزی برسد كه مسوولان نیز آن گونه كه شایسته‌ی این هنر است به آن توجه كنند.

 

مرتضی صفاریان هم از بی توجهی رسانه ملی – تلویزیون – به این هنر ملی گله‌مند است.

 

او می‌گوید: حدود یكی دو سال است كه تعزیه‌ كمتر از تلویزیون پخش می‌شود و برای این هنر تبلیغ چندانی نمی‌شود در صورتی كه این هنر بین مردم و در سراسر كشور رواج دارد اما از طریق دولت چندان مورد توجه نیست.

 

می‌توان سال‌ها نسخه‌های غیرتكراری خواند اما ...

 

آن گونه كه تعزیه‌خوان‌ها می‌گویند نسخه‌های فراوانی از تعزیه وجود دارد، به طوری كه می‌توان سالها نسخه‌های غیر تكراری خواند اما در عمل این نسخه‌ها چندان خوانده نمی‌شوند و معمولا به همان نسخه‌های قدیمی همیشگی بسنده می‌شود.

 

مهران فرج الهی هنرمندی كه جزو نسل جوان تعزیه خوان‌هاست در این باره به خبرنگار تئاتر ایسنا گفت: اجرای نسخه‌های مهجور در گفتن آسان است، اما در عمل مشكلات فراوانی در این زمینه وجود دارد. تعدادی از نسخه‌ها، مفقود شده‌اند و برای پیدا كردن آنها به كمك پیشكسوتان و اساتید نیازمند هستیم.

 

اما ابراهیم میرزاعلی كه به نسل قدیمی تر تعزیه خوان‌ها تعلق دارد معتقد است: مردم به تعزیه‌های آشنا عادت كرده‌اند و اگر تعزیه‌های غیرآشنا برایشان بخوانیم، آنها را نمی‌پسندند.

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:13 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

واقعه عاشورا؛ دستمایه اى غنى براى هنر و ادبیات شیعى

 

محمد رضاسرشار

 

حقیقت این است كه واقعه عاشورا چنان شگفت، فوق العاده بزرگ، باشكوه، حماسى و زیباست، كه به خلاف حماسه هاى ملى و قومى و نژادى، اصلاً نیازى به افزودن شاخ و برگ به آن و در آمیختنش با تخیل و آمال و آرزوهاى بازگوكنندگان، براى هر چه جذاب تر شدن، نیست. به عكس، قهرمانان آن، در چنان ارتفاعى از معنویت، انسانیت و بزرگى ایستاده اند، كه بزرگترین و اصلى ترین اهتمام بازگوكننده، اگر همین باشد كه آنان و اعمالشان را، همان گونه كه بوده اند وصف كند، به وظیفه خود عمل كرده و اجرخویش را برده است. با این همه، عمده ذاكران، در همین كار نیز به شدت احساس عجز كرده و آشكارا به این ناتوانى اعتراف كرده اند. اما، به مصداق ضرب المثل «آب دریا را اگر نتوان كشید، هم به قدر تشنگى باید چشید» و به قصد قربت و نیت ثواب هم كه شده، قدم در این راه نهاده و قلمى زده اند.

این جریان به حدى فراگیر و همگانى بوده، كه بى كمترین تردید مى توان گفت كه در طول تاریخ شیعه، هیچ حادثه و مراسم مذهبى، به اندازه واقعه عاشورا، ذهن و دل مردم را به خود مشغول نكرده است.

اما واقعه عاشورا اگر از منظر آسمانى، همه حماسه است، از نگاه دنیایى و انسانى، یك تراژدى محض است.

پایان واقعه عاشورا، شهادت همگى مردان و جوانان- حتى پیران و نوجوانان و حتى یك پسر شیرخواره- و اسارت زنان و كودكان مربوط به طیف قهرمان است. در تاریخ ادبیات جهان، شاید هیچ حماسه اى را نتوان یافت كه پایان آن، تا بدین پایه تلخ و سوگ آمیز باشد. و حماسه، چون چنین «سوگ انجام» شد، تبدیل به نوعى تراژدى (سوگنامه) مى شود؛ كه خود یك نوع باستانى دیگر ادبى است.

اگر در تراژدى، تقدیر شوم گریز ناپذیر، موقعیتى تلخ و دشوار را بر قهرمانان تحمیل مى كند، در این جا، این جبر، ناشى از شرایط تاریخى و اجتماعى حاكم بر سرزمین هاى اسلامى، و در مقابل، احساس تعهد دینى و انسانى امام حسین(ع) و یاران اوست كه چنین شرایط دشوارى بر ایشان تحمیل مى شود.

 

اما امام و یاران و خانواده اش نیز، همانند قهرمانان تراژدى هاى كهن، حتى در این شرایط تلخ و دشوار، ذره اى از آن اوج و رفعت معنوى خود فرود نمى آیند و بى نشان دادن كمترین ضعف، تا آخرین نفس، در برابر این جبر مى ایستند، و مغلوب و مقهور آن نمى شوند. براى آنان آسان است كه خواسته به ظاهر ساده دشمن را بپذیرند، و به بهاى مرگ روح، زندگانى تن را حفظ كنند. اما هیهات كه آنان چنین ذلتى را بپذیرند! پس، جسم را فداى عزت و آزادگى روح مى كنند. اینجاست كه آن عمل شگرف، كه لازمه و اساس تراژدى است، صورت مى پذیرد؛ و به واقع، اراده آزاد انسان، با انتخاب شایسته خود، سبب رستگارى او مى شود.

با این رو، واقعه عاشورا، اینها همه را دارد، ولى همه، اینها نیست. بلكه داراى یك سلسله ویژگى هاى اضافى خاص خود نیز هست. پس، در بیان نمایشى نیز، قالب ابداعى ویژه خود را مى طلبد، بنابر این، «تعزیه» پدید مى آید؛ كه از هر جهت، بدیع، خاص و بى بدیل است. اما مدت ها باید بگذرد و مقدماتى باید طى شود، تا این هنر برجسته مركب شیعى، شكل كامل و نهایى خود را بیابد:

رایج ترین قالب ادبى زمانه وقوع حادثه عاشورا در بلاد عرب نشین، شعر است. پس، ادبیات، نخست از طریق قالب شعر، از این واقعه تأثیر مى گیرد و آن را در خود بازتاب مى دهد و در حافظه تاریخ، ماندگار مى سازد. این اشعار كه متضمن بیان واقعه عاشورا و زبان حال شهیدان و اسیران این عرصه است، هنگامى كه از سر سوز دل و سویداى جان، توسط مویه گران خوش صدا خوانده مى شود، مبدل به «نوحه» مى شود؛ كه از نخستین هنرهاى نمایشى اسلامى، خاصه شیعى است. از اینجاست كه مداحان و مرثیه گران اهل بیت، در كنار واعظان روایتگر واقعه عاشورا پا به عرصه وجود مى گذارند، و مداحى، به عنوان یك هنر ناب شیعى، شكل مى گیرد.

آمیختگى تدریجى روایت و زبان حال شهیدان و اسیران واقعه كربلا، با برخى حركات نمایشى، براى هر چه مؤثر تر ساختن این بازنمایى نیز، به مرور، هنر نمایشى تعزیه را در جهان اسلام و خاصه ایران شیعى، بنیان مى نهد.

البته، تعزیه، مجموعه اى از نمایش هاى مذهبى است كه مبتنى بر مصیبت هایى است كه بر خاندان پیامبر اسلام و بعضاً حتى دیگر پیامران الهى وارد شده است. اما مهم ترین و مشهورترین نوع آن، مربوط به رویداد عاشورا (61 هـ) است.

هنر مركب تعزیه را آمیزه اى از نوحه خوانى، روضه خوانى، شبیه سازى و داستان ها و روایت هاى مذهبى شكل مى دهد، در عین حال كه از بسیارى عناصر داستانى مورد توجه مردم، بهره مى گیرد (1).

 

-------------

پى نوشت:

1- در تاریخ هاى موجود، راجع به تعزیه آمده است:

تعزیه در واقع از زمان آل بویه (نیمه اول قرن 4) شكل گرفت. احمد بن بویه در سال 1320 به حكومت رسید. در 1334 بغداد را گرفت و خلیفه المستكفى را تحت سلطه خود در آورد، و خلیفه او را «معزالدوله» لقب داد.

معزالدوله كه شیعه بود از محرم همان سال دستور داد تمام بازارهاى بغداد را ببندند و همه جا را سیاه بپوشند و به عزادارى سید الشهدا بپردازند. بعد، تا پایان حكومت آل بویه یا دیالمه (320 تا 448 هـ) كه در ایران جنوبى و عراق حكومت مى كردند، همه ساله، شیعیان در دهه اول محرم، در تمام شهرها عزادارى مى كردند.

در دولت سلجوقیان (449 تا 700 هـ.ق) سوگوارى براى خاندان رسول اكرم (ص) عمومى شد. طى چندین سده، مرحله به مرحله شكل نمایشى تعزیه یا شبیه خوانى به خود گرفت.

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:13 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

تعزیه، سوگواری ، مدیحه سرایی و موسیقی ایرانی

 

تعزیه یا شبیه‌خوانى در اصل نمایشى است برپایه قصه‌ها و روایات مربوط به زندگى و مصائب خاندان پیامبر اسلام و بخصوص وقایع ماه محرم سال 61 هجرى در کربلا براى امام حسین (ع) و خاندانش. ابتدا دسته‌هایى وجود داشتند که از برابر تماشاچیان مى‌گذشتند و با سینه زدن، زنجیر زدن و کوبیدن سنج و نظایر آن و حمل نشانه‌ها و علم‌ها و نیز هم‌آوازى و هم‌سرایى در خواندن نوحه، ماجراى کربلا را به مردم یادآورى مى‌کردند. در مرحله بعد آوازها کمتر شد و نشانه‌ها بیشتر و یکى دو واقعه‌خوان ماجراى کربلا را نقل مى‌کردند و سنج و طبل و نوجه آنها را همراهى مى‌کرد. چندى بعد، تعدادى از نقالان، چند شبیه یا لباس‌هاى نزدیک به واقعیت، شبیه‌سازى مصائب خود را شرح مى‌دادند. در مرحله بعد، شبیه‌ها با هم گفت و شنید مى‌کردند. بعد بازیگران پدید آمدند. در آخرین نیم قرن دوره صفویه، تعزیه تحول نهائى خود را طى کرده و به شکلى که مى‌شناسیم در آمد.بدلیل حفظ حرمت، فقط مردان در این دسته‌ها حضور مى‌یافتند و نقش زنان را جوانان کم سال بازى مى‌کردند.

 

در ابتداى دوره قاجاریه، تعزیه، بدلیل حمایت شاهان و طبقه مرفه جدید بازرگان و سیاسی، دامنه‌دار تر شد. بعدها در نمایش‌خانه‌هاى موقت بنام تکیه یا حسینیه این نمایش‌ها اجرا مى‌شدند. تاریخ دقیق ساختمان یکى از این تکیه‌هاى ثابت یعنى تکیه نوروزخان، 1177 ه.ش ، مقارن اوایل سال‌هاى سلطنت فتحعلى‌شاه است. در نخستین مراحل تعزیه، بسیارى از نقالان مذهبى و غیرمذهبى به بازى در آن پرداختند. به این ترتیب تعزیه از مایه و سبک نقالى تاثیر گرفت. تعزیه در دوره ناصرالدین‌شاه قاجار به اوج خود شکوه و توسعه خود رسید. ساختمان مدور تکیه دولت در چهار طبقه، مجلل‌ترین نمایش‌خانه‌هاى تعزیه بوده است. همینطور مى‌توان از تکیه شاهی، تکیه ولى‌خان، سپهسالار، تکیه قورخانه، تکیه سرچشمه، تکیه عزت‌الدوله، تکیه نوروزخان، تکیه چهل تن، تکیه سید ناصرالدین‌و ... یاد کرد.

 

متن تعزیه یا تعزیه‌نامه، اغلب به شعر بود و شعر تعزیه عامیانه بود. زمینه شعرى تعزیه را رسم مرثیه‌سرایى ایجاد مى‌کرد و وقایع و داستانش را اساطیر و حماسه‌هاى مذهبى که از طریق نقالى مذهبى به او رسیده بود، تشکیل مى‌داد. از اوایل دوره ناصرالدین‌شاه نوعى مقدمه به تعزیه اضافه شد که پیش‌واقعه خوانده مى‌شد. کم‌کم شکلى از تعزیه با رنگ هزل و مضحکه و مسخره بوجود آمده که ”گوشه“ نام گرفت، گوشه تعزیه نامه‌اى بود تفننى و فکاهى که افراد آن اشخاص اساطیر مذهبى اسلامى بودند. هر تعزیه‌نامه کامل را یک مجلس یا دستگاه مى‌گفتند و به اشخاص بازى شبیه گفته مى‌شد. به کارگردان نیز تعزیه‌گردان یا شبیه‌گردان یا استاد مى‌گفتند. پس از دوره ناصرالدین‌شاه از اهمیت و جلال تعزیه کم‌کم کاسته شد، اما عمومیت آن محفوظ ماند. در دوره محمدشاه و احمدشاه ، تعزیه تدریجا حمایت اشراف را از دست داد. در تعزیه موسیقى جایگاه مهمى داشت و تعدادى سنت در موسیقى از طریق اجراى تعزیه بوجود آمد. یکى از ازرش‌هاى نمایشى آوازهاى تعزیه در آن بود که قطعه‌ها و مقام‌هاى موسیقى با موضوع و شخص انطباق مى‌یافت.دسته‌هاى نوازنده موسیقى در هیئت‌هاى هفت یا هشت نفرى قرار مى‌گرفتند و سازها عبارت بود از شیپور، نی، قره‌نی، طبل، دهل، کرنا و سنج.

 

اثر چندین عامل موسیقایی را می توان در موسیقی تعزیه یافت که مهم ترین آنها تقسیمات موسیقی ایرانی است که اجزای اصلی آوازهای تعزیه را شکل می دهد. در اکثر شهرها برای شبیه سازی ، ردیف خاصی را سرمشق قرار می دهند.

مثل شبیه سازی حضرت عباس = چهارگاه ، حر = عراق .

آوازهای دشتی و شوشتری ، بیشترین کاربرد را در آوازهای مذهبی و تعزیه دارند. در بین آنها موسیقی ای که در مناطق مختلف ایران اجرا می شود نقش مهمی در تعزیه دارد. در کنار تعزیه هایی که در مناطق مرکزی و قسمتی از پایتخت اجرا می شود ، تعزیه در فارس ، گیلان ، مازندران ، آذربایجان ، لرستان و کرمانشاه و بوشهر به وسیله آوازهای محلی در کنار تقسیمات موسیقایی ایرانی همراهی می شود. هر کسی می تواند به راحتی حضور موسیقی سنتی ایرانی را در اکثر تعزیه ها در شکل آواز یا موسیقی دستگاهی تعزیه که به وسیله آلات موسیقی چون بوق و نی و کرنا و ... اجرا می شود ، تشخیص دهد.

 

***

سوگ‌ها و عزاهاى ملى و مذهبى ،استان چهارمحال وبختیارى :

 

مراسم سوگوارى در میان بختیارى‌ها اهمیت خاصى دارد و همراه با مراسم پرسوز و گدازى برگزار مى‌شود که محتملاً نشانه?‌انس و الفت و همبستگى عمیقى است که میان آن‌ها وجود دارد. این اهمیت هم در عزادارى‌هاى مذهبى و هم در عزادارى‌هاى خصوصى به بارزترین شکل مشهود است. عزادارى براى ائمه? اطهار به ویژه در ماه محرم مثل تمام نقاط ایران باشکوه برگزار مى‌شود. شیوه? اجراى مراسم تقریباً مثل سایر نقاط ایران است. دسته‌هاى زنجیرزنى، سینه‌زنى و حضور در مراسم مساجد و تکایا و گوش دادن به سخنان وعاظ از جمله جلوه‌هاى برگزارى اینگونه مراسم است.

 

 

 

عزادارى و تعزیه‌خوانى، استان مازندران :

 

 

عزادارى و تعزیه‌خوانى در روستاى میخسار کجور معروف است. رونق و اوج آن در ده روز اول محرم است. اهالى از نقاط مختلف و شهرستان‌هاى دیگر به زادگاه خود مى‌آیند تا در مراسم سوگوارى شرکت کنند. مرثیه‌خوان‌ها نیز که خود بومى هستند، در این مراسم شرکت مى‌کنند. کسانى هم که نذر دارند به ترتیب نوبت، یا ناهار یا شام نذرى در مسجد روستا احسان مى‌‌کنند. سابقاً مراسم تعزیه‌خوانى و شبیه‌خوانى حوادث کربلا رواج داشت و انواع لباس، سپر، کلاه‌خود و زره جمع‌آورى و نگهدارى مى‌شد. گاهى نیز از طالقان و قزوین براى تعزیه‌خوانى به میخسار مى‌آمدند. اکثر شب‌ها، به شکل و حالت ایستاده و با خواندن مرثیه‌هاى ضربى و آهنگین سینه مى‌زدند. عمل این حلقه ایستاده را که مى‌چرخید، «جوش زدن» مى‌نامیدند، یک نفر در وسط حلقه، حفظ هماهنگى و نظم را به عهده داشت تا آهنگ سینه‌زنى را تنظیم کند. معمولاً انبوه سینه‌زن‌ها تلاش مى‌کردند با ابراز احساسات در میان مردم کسب اعتبار کرده و به ثواب اخروى برسند. ظهر عاشورا یا روز دهم محرم که مراسم سینه‌زنى به اوج خود مى‌رسید، اسبى را با پارچه‌اى سفید که تمامى آن با ماده‌اى قرمز، به نشان محل خونفشان تیرهاى اشقیا رنگ شده بود و همچین با پارچه‌اى رنگین و شمشیر و چکمه مى‌آراستند و به شکل ذوالجناح در مى‌آوردند و در روستا مى‌گرداندند. مرثیه‌خوان‌ها پیشاپیش ذوالجناح در کوچه‌هاى روستا راه مى‌افتادند و از هر خانه‌‌اى پول، قند، ‌ چاى و نبات جمع مى‌‌کردند؛ تا از این رهگذر، هم زحمات کسانى که در این ده روز مرثیه و نوحه خوانده بودند، جبران شود و هم قند و چاى کافى براى مراسم بعدى مسجد محل تأمین گردد. این مراسم که با شرکت‌تمامى اهالى و همراه با علم و کتل و اسب ذوالجناح انجام مى‌گرفت، مرثیه? بسیار معروفى دارد که براى همه? افراد آن مرز و بوم آشنا و خاطره‌انگیز است.

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:13 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

 

 

تعزیه کوتاه جذابتر و فراگیرتر است / تعزیه نمایشی ملی مذهبی است

 

در شهرهای بزرگ که مردم گرفتارترند و وقت کمتری برای دیدن تعزیه صرف می‌کنند، باید گوشه‌ها و فقره‌های تعزیه را حذف کنیم و آن را به یک ساعت اجرا برسانیم تا تعزیه جذابتر و همه‌گیرتر شود.

محمدحسین ناصربخت، استاد دانشگاه و کارگردان تئاتر، در گفتگو با خبرنگار تئاتر"مهر"، درباره تعزیه گفت: "امروز صنعت تکیه‌سازی بعد از وقفه‌ای چندساله دوباره احیا شده و بانیان متعهدی این قضیه را دنبال می کنند. ضمن اینکه این ایام، همه محلات تهران تکیه برپا کرده اند و سنت تعزیه خوانی رواج دارد. من فکر می کنم هنوز مردم تعزیه را دوست دارند و استقبال زیادی هم از آن می کنند."

 

وی افزود: "امروز مردم گرفتارتر از گذشته هستند و تعزیه ها باید کوتاهتر اجرا شوند. این قابلیت در تعزیه وجود دارد و اگر گوشه‌ها و فقره ها را از تعزیه برداریم، بدون آنکه به روح آن لطمه ای وارد شود، تعزیه کوتاه و متناسب با شرایط روز جامعه می شود. در قدیم هم همینطور بوده، اگر مجلس گردانی می دید مجلس تعزیه شرایط لازم را برای اجرای مثلا 4 ساعت ندارد، همین کار را می کرد .هر چند در مناطق تعزیه خیز مثل اصفهان و خوانسار اگر تعزیه کمتر از 4 ساعت اجرا شود، مردم اعتراض می کنند."

ناصربخت ادامه داد: "در کشور ما که در حال گذار است، از آیین ها و سنن بیشتر استقبال می شود و این را می توان در شهرستان ها که گرفتاری کمتری دارند، مشاهده کرد. تعزیه جزو پرطرفدارترین نمایش های ایرانی است. من در زواره تعزیه 7ساعته دیدم که مردم تا آخرین لحظات نمایش با آن همگام بودند. معتقدم تعزیه در بدترین شرایط دوام می آورد. همانطور که تاریخ ما نشان می دهد."

این استاد دانشگاه در ادامه افزود: "اگر به خاطرات هاشم فیاض و غیره مراجعه کنیم، می بینیم در دوران رضاخانی که تعزیه ممنوع شده بود، با گذاشتن مراقب، به طور مخفی تعزیه خوانده می شد. برای همین تعزیه در هر برهه ای از زمان باز هم طرفدار دارد و از بین رفتنی نیست. تعزیه یک نمایش ملی و مذهبی است."

وی گفت: "من هر حرکتی که باعث رشد و ارتقاء تعزیه شود، دوست دارم و از آن حمایت می کنم. فکر می کنم حرکتی که امروز با عنوان "همایش های عاشورایی" آغاز شده و ما شاهد آن هستیم، حرکت خوبی است. فکر می کنم دفاع از نمایش سنتی یعنی دفاع از هویت ایرانی. این مفهوم کاملا جدید است و شعار قدیمی و منسوخ شده به حساب نمی آید. امروه قدرتمندان و صاحبان فرهنگ های بزرگ تصمیم دارند خرده فرهنگ ها را از بین ببرند و ما مسئولیم در برابر این تهاجم مقاومت کنیم. یکی از راههای مقابله حفظ دستاوردهای ملی است. بنابراین هر حرکتی که باعث احیا و دفاع از این دستاوردها باشد قابل ستایش است و من از آن حمایت می کنم. من فکر می کنم باید از تمام کارهای فرهنگی را دفاع کرد. چه در آن شرکت مستقیم داشته باشیم و چه نداشته باشیم."

ناصربخت در پاسخ به اینکه ریشه اصلی تعزیه از کجاست، گفت: "تعزیه ریشه ایرانی دارد و جزو فرهنگ ملی و مذهبی ماست. ضمن اینکه یک نظریه وجود دارد که تعزیه پس از اسلام از آیین ها و مراسمی برداشت شده که ایرانیان در گذشته برای قهرمانان و اساطیر خود برپا می داشتند."

وی افزود: "ولی ما اطلاع دقیقی از اینکه آن موقع چه اتفاقی می افتاده نداریم. مثلا در گذر سیاوش همین قدر می دانیم که یک آیین مذهبی برگزار می شده و حاضرین در این جمع، ضمن ارتباط حسی خالصانه با این مراسم، دسته روی و نوحه سرایی می کردند. این مراسم امروز خیلی به عزاداری امام حسین(ع) شبیه است. چون آنجا هم شبیه خوانی می شد. با توجه به این شباهت ها می شود گفت که ممکن است از آنجا آمده باشد، ولی اینکه آیا دقیقا این اتفاق افتاده یا نه سندی بر صحت آن نداریم."

 

 

 

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:13 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

با اختصاص شب‌های پنجم و ششم شهریور به اجرای برنامه‌های ایران،

 

تعزیه، رقص چوب و موسیقی بندری در حاشیه المپیك آتن اجرا می‌شود

 

 

جمهوری اسلامی ایران با شركت در مجموعه برنامه‌های فرهنگی المپیك 2004آتن خواهد درخشید.
  رایزن فرهنگی جمهوریاسلامی ایران در آتن، با اعلام این خبر گفت: شهرداری آتن در حاشیه بازی‌های المپیك 2004بیش از 630 برنامه فرهنگی - هنری اجرا می‌كند و ایران در بخش‌هایی از اینبرنامه‌ها حضوری مؤثر ایفا خواهد كرد.
سیدمحمدرضا دربندی افزود: برنامه‌هایشهرداری آتن شامل اجرای موسیقی، تئاتر و برگزاری نمایشگاه با موضوعات مختلف است وجمهوری اسلامی ایران با اعزام گروه‌های نمایشی (تعزیه) و رقص چوب سیستان و بلوچستانو موسیقی بندری، از تاریخ سی‌ام مردادماه جاری تا هفتم شهریور ماه برنامه‌هایمتنوعی در شهرهای آتن و والتاچیو اجرا خواهد كرد.
وی افزود: شركت در همایش ”ادیان الهی و صلح جهانی“ در آتن با اعزام دو نفر از اساتید مركز قم، بیستم و بیستو یكم مرداد ماه جاری، از دیگر برنامه‌های فرهنگی ایران در این ایام است.
دربندیخاطرنشان كرد: شهرداری آتن از بیست و سوم مرداد تا دهم شهریور هر شب تا نیمه‌های شبدر 22 میدان در شهر آتن برنامه‌های فرهنگی و هنری را به اجرا خواهند گذاشت كهشب‌های پنجم و ششم شهریور ماه به اجرای برنامه‌های فرهنگی - هنری ایران اختصاصدارد.
وی گفت: در این برنامه‌ها كه به منظور پر كردن اوقات فراغت گردشگران وورزشدوستان طراحی شده است، حدود 120 هنرمند خارجی با همكاری 12 سفارتخانه شركتخواهند كرد.
المپیك 2004 آتن بیست و سوم مرداد ماه جاری با برنامه‌های ویژهنمایشی افتتاح خواهد شد.

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:14 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

 

 

اخبار ادبی و هنری 14 اسفند ماه 1382

 

عكس های عزاداری دوران قاجاریه در كاخ گلستان

 

 

 

330 قطعه عكس از مجموعه عكس های آلبوم خانه كاخ گلستان كه شامل عكس هایی از سلسله قاجاریه به بعد است، به مراسم عزاداری امام حسین (ع) تعلق دارد.

به گزارش «میراث خبر» ، در آلبوم خانه كاخ گلستان بیش از 42 هزار قطعه عكس وجود دارد كه از آن بین 330 قطعه عكس متعلق به مراسم عزاداری، تعزیه و شبیه خوانی و همین طور اشخاص مرتبط با تعزیه مانند تعزیه خوان و بازیگران و محل عزاداری هاست.

«سید جواد هستی» ، سرپرست اموال آلبوم خانه و شیشه های دوره قاجار كاخ گلستان درباره مختصات این عكس ها چنین توضیح می دهد: «این عكس ها در اندازه های متفاوت از 13 در 18 سانتی متر تا 30 در 40 سانتی متر است و تعدادی از آنها به همراه شیشه های همراهشان نگهداری می شود.»

او زمان عكسبرداری از این مراسم، را از سال 1276 ه.ق به بعد دانست و افزود: «محل عكسبرداری این عكس ها تهران و شهرستان هاست و هیچ كدام از آنها را ناصرالدین شاه شخصاً نگرفته است.»

از مكان های عزاداری كه در این عكس ها به چشم می خورد می توان به تكیه دولت، تكیه كامرانیه (نایب السلطنه)، تكیه سلطنت آباد، تكیه صاحبقرانیه، تكیه خوانساری و تكیه عزیز السلطان اشاره كرد كه همگی از بین رفته اند.

از تعداد این 330 قطعه عكس، تعداد 100 قطعه از آن در كتابی ویژه تعزیه كه به زودی منتشر می شود، چاپ خواهد شد.

 

 

 

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:14 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها