0

هنر در اسلام

 
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

  حجه الاسلام و المسلمین حسینی رژفا ( نویسنده ، شاعر ، پژوهشگر)

              

  -,g 'd'3d'e h 'de3dejf -3jfj 1˜a' ( fhj3f/g  4'91  ~˜hg4¯1)

      من همیشه در میان دوستان حوزه متهم هستم یا اگر خدا بخواهد مفتخرم که هنر را دارای ساحت قدسی می دانم اصلاً چیزی به نام هنر مبتذل را قائل نیستم اگر هنرمندی کاری به ابتذال انجام می دهد نه از آن روز که کاری هنری انجام دهد. از جاده هنر از مسیر هنر از شاه راه هنر منحرف شده است

نیز معتقدام که هیچ اثر هنری به خودی خود آنچه كه می گویند و تبلیغ می کنند نمی توانند مانع انحراف و کج تابی بشود این را عمیقاً ازش دفاع می کنم .شاید تا آخرین دم حیات هم به این معتقدام که این همه تبلیغ سو در باب هنر یا ندانسته

هست و یا ناشی از تعصب،

 ‌از غذا معتقدم رابطه هنر با اخلاق آن قدر شریف و برجسته است که همین رابطه شریف سبب شده است هنر این اندازه متعهم بشود و هنرمند این اندازه بد نمایان بشه بعنوان کسی که 30 سال در میان هنرمندان این سرزمین زیست ام با آنها نفس کشیده ام و دسته کم یک ربع قرن بطور جدی شعر گفته ام در حلقه شاعران این کشور بودم نزد خداوند حجت دارم

که این همه بد گفتن از اخلاق هنرمندان خود بی اخلاق و بد اخلاقیست

 .

دقیقا‌ به همان اندازه که اگر بگویم دنبال پول رفتن دنبال کار بازاری رفتن بد است چون شما را آلوده دنیا می کند به همان انداز این سخن صحیح است که بگویم پی هنر نروید چون ممکن است آلوده بشوید و دقیقاً‌ به همان اندازه که بزرگان ما استادان ما مثلاً‌ استاد شادروانمان جناب حضرت آیت اله مجتهدی تهرانی (ره) اسرار داشته طلبه اگر می خواد طلبه خوبی بشه باید یک مدت برود توی بازار بگردد جو بازار را ببینه بعد بیاد در عالمه طلبگی به همان اندازه معتقدام که اگر راستی کسی می خواهد مبلغ دین خدا بشود باید در ساحت های هنری بچرخد خیلی چیزهای دستش می یاد که کسی که در این ساعت های نچرخید اصلاً‌ نمی فهمد ضمن احترام فراوان به همهٔ اهل علم که هنرمند نیستن.

رابطه هنر و اخلاق: دربارهٔ پیوند هنر و اخلاق 3 دیدگاه نسبتاً رایج وجود دارد:

1-  یک دیدگاه هنر را ابزار می داند

 دیدگاهی که همیشه من درش تاختم و متاسفانه‌ معمولاً حوزویان ما اهل دین ما سوزمندان متدین ما ملتفد به همین دیدگاه و گاهی هم ملتفد نیستن که به چیه ملتفتند .ابزاري نگاه کردن به هنر بی نهایت اعتقادیست خطرناک سابقاً‌ هم در جمع شما گفتم ره آورد ماترياليسم ها به این سرزمین بود و ماند و متاسفاً‌ مدتها خواهد ماند این که ما هنر را صرفاً‌ ابزار بدانیم صرفاً‌ در خدمت راه اندیشه و اخلاق بدانیم دارای آفات وخطرهای فراوان که در این سخن نمی توانم بهش بپردازم و ظاهراً‌ منشأ اصلی این سخن اندیشته های جناب افلاطون است حالا یا با بدفهمی یا خوش فهمی و آرای فیلسوفان یونان.

2-  دیدگاه دوم هنر را اصولاً‌ از اخلاق بی گانه می داند 

هنر بدون اخلاق ،

دیدگاهی که در قرن هفدهم و هجدم اروپا را فرا گرفت بزرگان مهد هنر مثل  كروچه مثل سانتایانا و خیلی های دیگر هم به این دیدگاه معتقدند .

این جمله مشهور استاكاروایت را حتماً همه تون به یاد دارید که می گوید ما اصلاً‌ کتاب خوب و کتاب بد نداریم کتابها یا خوب نوشته می شوند یا بد فقط همین كروچه می گوید این که ما از هنر بخواهیم مردم را به سمت نیکی راهنمایی كند که یا از بدی بیزار کنه مثل این است که یه همیچین وظیفه ای را از علم هندسه بخواهیم همين مقدار بی ربط است .

اصولاً قرن مدرنیسم معاصر تحت تاثیر آموزه های کاپیتالسمی بویژه قرن نوزده ام هنرمند را از هر قید و بند اخلاقی رهايي می پسندند هر کس که چنین ارتباطی را بررسی و یا پیگری بکند یا می کرد به ماترياليسم بودن متهم بود .

آنشبرد می گوید که هرگونه رابطه هنر و اخلاق به نوعی نگرش گمراه کنند مارکسیستی را در خود دارد هنوزم که هنوز است در این سرزمین هرگاه از این حرف ها زده می شود زود آدم متعهم می شود به کمونیسم بودن و ماترياليسم بودن و هنر را در خدمت به ابزار اخلاق دانستند.

3- اما دیدگاه سوم

 که ما گمان می کنیم و مدعی هستیم دیدگاه معتدلي است و بنده هم فکر می کنم از صاحبان نظریه در این دیدگاه هستم این است که هنر هم از اخلاق مستقل است و هم با اخلاق تباين ندارد هنر مسیر و نقشی متفاوت از افراد دارد. در خدمت اخلاق نیست ابزار اخلاق نیست راه خود را می رود اما راهی که هنر میرود در نهایت به کمال می انجامد که هدف اخلاق است.

  -,g 'd'3d'e h 'de3dejf -3jfj 1˜a' ( fhj3f/g  4'91  ~˜hg4¯1)

 به عبارتی اخلاق و هنر در نقطهٔ به تغییر(من می گویم مرحوم کسی هم نرنجد) به تعبیر دکتر مرحوم پرویز ناطق خانلری هنر و اخلاق در انتها به یکدیگر میرسند.

 خانلری از محدود صاحبان اندیشه در باب هنر و ادبیات به آثار او رجوع بکنید حالا وزیر زمانه شاه بوده خیلی بدی ها داشته همه ما خیلی بدی ها داریم بحث علمی داریم می کنیم کتاب هفتاد سخن او را بنگرید و اندیشه های او در باب هنر و نقد هنر و ادبیات را جدی بگیرید.

در مسیر هنر مخصوصاً اهل تعصب نباشید او می گوید نقطه تلاقی هنر و اخلاق در هدف نهایست که دنبال می کنند منتهی (حالا از اینجاش را من می گم) منتهي اخلاق به شما یک اصول نشان می دهد هنر به شما اصول نمی دهد هنر به شما راه نشان میدهد اخلاق می گوید این را بکن این را نکن اما هنر باید و نبایدی ندارد هنر فلش ها ، پیکان ها و بردارهای را دارد مجموعه مسیر را به شما نشان میدهد.اگر حضرت استاد شفیعی مفرمایند که حسرت نبرند به خواب آن مرداب كه آرام دورن دشت شب خفت است دریایم و نیست باکم از طوفان دریا هم عمر خوابش آشفته است. به شما نمی گوید کاری بکنید، نمی گوید کاری نکنید، نمی گوید این خوب است، نمی گوید این بد است، برای شما فقط در این دو بیت تصویری از دریا و مرداب و حسرت او و سوز او نشان می دهد تو خود از این دو بیت تاثیر می پذیری که مرداب وار زندگی نکنی و دریاوار زندگی بکنی یکی از جدی ترین نظریه پردازان این اندیشه سوم لوئي جيجوي فرانسوی می گوید: هنر بیشتر از آنکه حرف بزند نشان می دهد ادوار سعید می گه روشنفکر از کوه و منبر بالا نمی رود تا از فراز آنها سخنرانی بکند، صدای روشن فکر تنهاست اما پرطنین من فکر می کنم در میان صاحبان اندیشه خودمان باید دیدگاه های دو بزرگوار را در این ضمنیه پیگیری کنیم دنبال کنیم درش بی اندیشیم یکی بی هیچ تعصب پیشگاه حکیم فرزانه حضرت آقای سیدعلی(مقام معظم رهبری) و دیگری استاد شادوران شهید مطهری.

هنر دینی الزامی به استفاده از واژه گان یا نماد ديني ندارد این جمله شان را بخونم که امانتداری بشه در هنر دینی الزامی به استفاده از واژه گان یا نمادهای مذهبی نیست بلکه ترویج هنرمندان مقولاتی نظیر عدالت، حقوق انسانی و مسائل اخلاقی و پرهیز از ابتذال و استحالة هویت انسان و جامعه می توانند نمونه خوبی از هنر دینی باشد

 امسال در جمع سالانه شاعران که به محضر رهبر بزرگ میرسند. آقا براینکه باید هنرمندان ما بیش از پیش به اخلاق توجه کنند خیلی تاکید کردند تقریباً همه سر محورها و سر خط کلامشان این بود مثال های هم زدن که الان فرصت ندارم بگويم یادم آمد از گفته های که ایشان قریب 8 سال پیش در جای بطور جدی در باب هنر زدن آن ها را در پیوند با سخنی که عرض کردم خدمتتان چکیده اش را مطرح می کنم در اون جمع فرمودند هنر حقیقتی بسیار فاخر و اطیعهٔ از جانب پروردگار است

 حجه الاسلام و المسلمین حسینی رژفا ( نویسنده , شاعر , پژوهشگر)

 گاهی همینجور شعاری ازش رد میشیم ولی واقعاً به عمق کلمات توجه کنید هنر حقیقتی بسیار فاحر و اطیعه اي از جانب پروردگار است كه مانند هر موهبت دیگر الهی مسئولیت عالي را برای صاحبان آن همراه می آورد.

 بعد در تعبیري (شاهد سخن من) می فرمایند که هنر و اخلاق ممذوج یکدیگر هستند هر قدر این هنرمند به مرحله بالاتی از فکر، اندیشه و درک عقلانی برسد جوهرة کارهای هنری او کیفیت و ارتقاء بیشتری می یابد و درک هنری او از پشتوانه بیشری برخوردار خواهد شد بعد همان دردی که سال ها با خودم منتقل می کنم و فریاد می کنم میفرمایند که هنر دینی با هنر ریاکارانه تعبیر ایشان همین است هنر ریاکارنه متفاوت است.

هنر دینی الزامی به استفاده از واژه گان یا نماد ديني ندارد این جمله شان را بخونم که امانتداری بشه در هنر دینی الزامی به استفاده از واژه گان یا نمادهای مذهبی نیست بلکه ترویج هنرمندان مقولاتی نظیر عدالت، حقوق انسانی و مسائل اخلاقی و پرهیز از ابتذال و استحالة هویت انسان و جامعه می توانند نمونه خوبی از هنر دینی باشد

یعنی چیزی که ما خیلی وقت ها میگیم هنر دینی معماری اسلامی و جلد قرآن مثال می زنیم و کاشی کاری فلان و طرح اسليمی این اصلاً‌ ربطی به هنر دینی ندارد هنر دینی ممکن است از گلولي احمد شاملو بطراود هنر دینی ممکن است در شعر فروغ فرحزاد تجليی کند به همان اندازه که هنر دینی را من و شما روحانی طلبه می توانیم متجلی کنیم هنر دینی هنری نیست که لزومند یک آدم با مشخصات ظاهری دینی ابراز می کند، هنر دینی آن است که به تعبیر پیشگاه حکیم مقولاتی نظیر اینهای که عرض کردم را ترویج هنرمندانه بکند نه بیش از این بنابراین بعد خودشان می فرمایند اصلاً‌ تفاوت هنر دینی با هنر ریاکارانهٔ متعجر و قشري گرا به تعبیر ایشان همین است.

 لذا برای شما که در وادی هنر به طور جدی قدم نهادید همیشه این توصیه را کرده ام و باز هم متواضعانه این خواهش را می کنم که مرزهای متعارف اینجوری را بشکنید بی آنکه از آن طرف بام بیفتید از این طرف هم انقدر احتیاط نکنید که بشود عدم الحتیاط به قول خود علما.

 هنر دینی ذاتش و نهادش ترویج هنرمندانه همین مقولات خیره است این مقولات خیر را ممکن است ابوالقاسم لاهوتی ترویج بکند که از بزرگان توده بوده است و حتی از سیاستمدارانه بخش سیاستشون خارج از ایران سیاستمداری کرد و غزل توحیدی دارد که انسان کیف بکند، ممکن است از سوی هنرمندی یک ظاهر حوزوی است خیلی هم متدین است خیلی هم اهل منبر و محراب است چون بلد نیست بیان هنرمندان بکند کارش در مقوله هنر دینی جا نگیرد .

سخن را به حضرت شهید مطهری ختم بکنم او هم در بعضی از آثارش وقتی به بررسی رابطه زیبایی شناسی و اخلاق می پردازد از دائیه دارانه همین نقطه سوم است که یک جایی نظرییه این که عالم انسان از فعلش کسب زیبایی می کند یا فعل انسان از انسان کسب زیبایی می کند مطرح می فرماید و بعد از اون می فرماید چنین نیست روح زیباست از روح زیبا فعلی صادر می شود که به ناچار زیباست زیرا معلول آن علت است.

مجموعه اندیشه؛ این بزرگ اندیش، آزاد روشن فکر این است که زیبایی اخلاقی اخلاق کریمانه اخلاق بزرگوانه را اگر انسان حس بکند این جمال را اگر بفهمد دیگر دروغ نمی گوید دیگر خیانت نمی کند دیگر سراغ رفتارهای نابهنجار و غیر نرمیک نمی رود. علت اینکه بعضی دورغ می گویند این است که زیبایی راستی را درک نکرد ه علت اینکه بشر خیانت میکند این است که زیبایی امانتداری را درک نکرده 

 پایان سخن اینکه اگر هنر را بشناسیم اگر مبلغان خوبی برای هنر به معنای واقعی هنر نه اینکه ریشه های نخ نما باشیم اگر چه به عنوان یک مبلغ دینی و چه خارج از این لباس و ساحت زیبایی شناسی و جمال شناسی را در کنه جان پرورش بدهیم و با او همگام بشیم بهترین ضمینه ها را برای پیشرفت اخلاقی را هم برای خود و هم برای جامعه رقم می زنیم. درود بر همه شما عزیزان التماس دعا

یک شنبه 3 فروردین 1393  3:56 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

فرمایشات حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی درباره هنر

فرمايشات، حضرت آيت الله العظمي نوري همداني، درباره هنر،تبيان ،حوزه وهنر

فرمایشات حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی درباره هنردر جمع مدیران جشنواره هنر آسمانی ویژه طلاب سراسر کشور

 

بسم ا....الرحمن الرحيم.

الحمدلله رب العالمين و صلوت و السلام علي خاتم الانبياء و المرسلين سيدنا و نبينا ابي القاسم محمد و علي اهل بيته الطيبيين الطاهرين المعصومين سيما بقيه ا... العرضين و العن علي اعدائهم اجمعين.

مسئله هنر مسئله بسيار مهمي است قبل از هر چيز بايد ما توجه كنيم كه هنر منفي و هنر مثبت دو جور به كار رفته هنر منفي هنري است كه سابقاً خيلی معمول بود ،هنري بود كه در خدمت ظالمان و ستمكاران و در خدمت لذت گرايان و پادشاهان و در خدمت مستكبران بود كه قرآن كريم از آن به خيال واقعي تعبير مي كند.

مثلاً مثل شب است و شاهد و شمع و شراب و شيريني سعي كرده كه در اين شعر آنچه در آن شين است جمع كند و يا تملق هائي را، نه كرسي فلك نهد انديشه زير پاي تا بوسه به پاي غزل ارسلان.

 حتي در اشعار حافظ مثلا جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند متأسفانه از اين قبيل اشعار در اشعار شعراء بسيار است.

اما هنر مثبت هنري است كه در خدمت انقلاب باشد در خدمت اسلام باشد.فرمايشات، حضرت آيت الله العظمي نوري همداني، درباره هنر،تبيان ،حوزه وهنر

 هنر مثبت هنري است كه ارزش هاي اسلامي را به تصوير بكشد.

 حالا يا با فيلم هاي جذاب يا قلم هاي رسا يا با اشعار پر محتوا يا با نقاشي به هر شكلي كه هنر بتواند ارزشهاي اسلام و انقلاب را به تصوير بكشاند. و همچنين چنان چه بتوانيم با فيلم، با قلم، با اشعار جنايات سلاطين استبداد را كه مثلاً در غزه اين همه جنايت مي كنند را به تصوير بكشيم خدمت بزرگي كرديم، اگر بتوانيم درد و رنج مستضعفان در طول تاريخ را به تصوير بكشيم كار بزرگي كرده ايم، بنابراين هنر قبل از هر چيز به دو قسمت تقسيم مي شود ،هنر منفي و هنر مثبت، پس اينكه شما هنرمندان، هنر دوستان كه سازمان هنري حوزۀ علميۀ قم چه اينكه حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي چه مركز پژوهشهاي اسلامي واقعاً كار بسيار بسيار بزرگي انجام مي دهيد چون

تأثيري كه هنر دارد آن تأثير را موضوعات ديگر ندارد. خداوند متعال در وجود انسان دو كانون آفريده يك كانون عقل است كه تابع منطق و استدلال و فكر است .اما كانون ديگري هم در وجود انسان وجود دارد كه آن كانون احساسات و عواطف است كه هنر با اين دومي سر و كار دارد يعني هنر آن احساسات و عواطف را تحريف مي كند احياء مي كند تقويت مي كند تأثير جنبۀ احساسات در زندگي از جنبه عقل و فكر كمتر نيست

اين تأثير احساسات حركت مي آفريند شور مي آفريند خروش مي آفريند و در ميدانهاي جنگ و جهاد احساسات و عواطف حركت بوجود مي آورد بنابراين ما بايد بدانيم كه در حوزۀ علميۀ قم و ساير مراكز مربوطه دو گروه خدمت مي كنند يك گروه خدمتشان ارتباط دارد با عقل و فكر و استدلال و منطق كه آن هم در جاي خود بسيار بسيار مؤثر است اما گروهي هم خدمتشان با احساسات و عواطف ارتباط دارد احساسات و عواطف در زندگي نقش كمتر از عقل و فكر ندارد، بلكه بيشتر دارد . سر و كار شما و هنرمندان كه خداوند به شما توفيق داده با اين جنبه است اين جنبه دو چيز دارد اول محتواي آن كه بايد صحيح باشد به نحو صد در صدي و دوم آن كه آن محتوي صحيح در غالب هنر قرار بگيرد حال چه فيلم باشد چه نقاشي چه عكاسي.

 قرآن مجيد ،صحيفۀ سجاديه، نهج البلاغه، اين دو را با هم دارند از لحاظ الفاظ و عبارات بسيار زيبا جذاب و محتواي هم محتواي صد در صد صحيح و شما هم بايد اين مطلب را در نظر بگيريد.اول محتواي صد در صد صحيح انتخاب كنيد .

فرمايشات، حضرت آيت الله العظمي نوري همداني، درباره هنر،تبيان ،حوزه وهنر

هر محتوايي كه در آن ضعفي است ولو كه ما پيرايۀ هنر را بر روي آن ببنديم اثر نخواهد داشت.

اما در انتخاب محتوا خيلي دقت كنيد كه صد در صد صحيح و ارزشي باشد، بعد از آن هر قدر در هنر مهارت داشته باشيم كه بتوانيم اين محتوا را لباس زيبا بپوشانيم اثر بيشتري خواهد داشت امام صادق (ع) مجلسي داشتند و احكام و فقه و ساير علوم مي فرمودند يك زمان شاعري وارد مي شد.

امام صادق درس را تعطيل مي فرمودند و به آن شاعر خير مقدم مي گفتند و مي فرمودند شما اشعاري براي ما بخوانيد و شاعر مي خواند و اشعار اشعار مصيبت حضرت سيد الشهداء بودند.

وقتي ما خود نيز مقتل مي خوانيم البته متأثر مي شويم اما زماني يك مداح اين اشعار را مي خواند كه منقلب مي شويم و چشمها پر از اشك مي شود اين اثر براي آن هنر است .

هرچه ما بتوانيم حقايق را درغالب هنر ارائه دهيم بسيار اثر گذاري بيشتري دارد.مانند علامه اميني كه در غالب اشعار وارد ميدان مي شوند و چقدر هم اثر گذار است اشعاري كه ايشان توضيح دادند ائمه هم دوست داشتند در همان الغدير است كه شاعري به نام ابن حجاج از شعراي زبر دستي است كه اشعاري راجع به عيد غدير گفته است.

شعر اولش اين است كه:

‌يا صاحب القبة البيضاء في النجفي

                                                                   من زار قبرك و استشفاء ولديك شفي

اي صاحب قبۀ بيضاء در نجف هركس تو را زيارت كند و شفاء بخواهد خدا شفاء مي دهد.اين اشعار را نگه داشته بود در زبان عضد الدوله ديلمي كه اينها شيعه بودند و عضد الدوله روزي دعوت كرد از سپاهيان و بزرگان كه بيايند براي افتتاح صحن و سرائي كه عضد الدوله ساخته بود و ابن حجاج هم اشعارش را آورد آنجا كه بخواند و وقتي كه خواست آن شعر اول را بخواند بعد از آنكه خواند در آن جلسه كه سيد مرتضي هم حضور داشت،

در قرآن مجيد در سورۀ شعراء بعد از آنكه استثناء مي فرمايد 4 صفت براي شعراء متعهد بيان مي فرمايد كه درس بزرگي است اول: ايمان، دوم: عملشان بيانگر تعهد آنهاست كه عمل صالح انجام مي دهند، سوم: ‌زياد به ياد خداوند هستند و چهارم: ‌پيروزي آن ها بعد آنكه مورد ظلم قرار مي گيرند.

بنده خود نيز اشعاري دارم اما وقتي شعر مي خوانم اثر آن بسيار بسيار بيشتر از صحبت كردن است مثلاً وقتي درباره جبهه در سفر اولم به جبهه اين اشعار را گفتم اثر آن را بيشتر از صحبت كردن ديدم.

 

خطوط جبهه جنگ آن‌چنان كه من ديدم  
  همه چو آهن پولاد سخت بنيان است
همه قواي مســــلح قوي و نيرومــند 
      قيافه ها همگي جلوه گاه ايمان است
كنار سنــــگر هر رزمجوئي ســــجاده  
     مــــحل ذكر خــــدا نغمه گاه قرآن است
ميان آتش و دود آن مجاهدان شجاع   
        براي حمله به دشمن چو سيل و طوفان است
خروش و غرش و شور و حماسه و حركت      
      به كوه و دشت و بيابان همه نمايان است
ز توپهاي130، ز راكت و از بــــمب   
          فـــــتاده لرزه به جــــان عدو گريزان است
به آرپيجي متلاشي شده است چندين تانك
  جـــنازه هاي عــــدو نقش بر بيابان است
سلام من به تو اي پاسدار جبهه حق  
   سپاه كفر عراق ازتو سخت ترسان است

 

                                  

              

                

و غيره كه اشعار بسيار است همچنين راجع به انقلاب.

خلاصه تأثير هنر خيلي والاست اميدواريم شما انشاء ا... توفيق بيشتري پيدا كنيد كه بتوانيد حقايق اسلام و انقلاب را هم به تصوير بكشيد و اميدوارم خداوند در اين كار مقدس شما را موفق بدارد.

یک شنبه 3 فروردین 1393  3:56 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

 

گفت و گویی با آخناتون

گفت و گویی با آخناتون

گفت‌وگو با رحیم نوروزی:

در ایفای نقشی چون «آخناتون» بیش از هر چیز اعمال بازیگر به چشم می‌آید .

 

بازیگر نقش « آخناتون » در سریال یوسف پیامبر (ع) گفت: چنین نقش‌هایی متكی به چند ژست در برخاستن و نشستن بود و آخناتون گویشی كم و بیش كتابی داشت بنابراین حركات او باید زاویه دار می‌بود.

رحیم نوروزی در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس تلویزیون خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، افزود: نقش « آخناتون» در اصطلاح تئاتری است و حركات منحنی را بر نمی‌تابید؛ به ویژه آن كه او یك فرد اشرافی بود. زمانی چنین كنش‌هایی برای یك نقش انتخاب شود، بیش از هر چیز اعمال بازیگر هنگام نقش آفرینی به چشم می‌آید.

او كه از سال 84 تا اوایل 86 مشغول بازی در نقش «آخناتون» بود، در پاسخ به این پرسش كه ‌آیا تنها از فیلمنامه به عنوان منبع پژوهش درباره‌ی این نقش استفاده كرده یا از متون دیگری نیز بهره برده است، گفت: می‌توان زیرمتن‌ها را از دیالوگ‌های فیلمنامه استخراج كرد. اگر درامی‌ قوی و ساختار دراماتیك منسجمی‌داشته باشد،‌ می‌توان آن را تحلیل كرد و روابط را از طریق آن كشف كرد ،با این حال فیلمنامه اصلا منبع تحقیق نیست.

این بازیگر درباره‌ی میزان منابع موجود درباره‌ی «آخناتون» گفت: از مصر باستان آثار زیادی به جا مانده است چرا كه مردمان آن زمان به جاودانگی معتقد بودند و جسدها را مومیایی می‌كردند و همراه آن‌ها غذا و حتی بردگان را دفن می‌كردند و بنابراین می‌توان به دیوار نگاره‌ها،‌ نقش برجسته‌ها و آنچه كه مربوط به مطالعات باستان شناس است رجوع كرد اما برای یك بازیگر این منابع كفایت نمی‌كند علاوه بر آن تخصص درك كامل آن‌ها را ندارد.

او اضافه كرد: در كتاب «تاریخ تمدن» ویل دورانت اطلاعات بیشتری نسبت به منابع دیگر درباره‌ی«آخناتون» بود.علاوه بر آن از كتاب مقدس قرآن كریم استفاده كردم. به موزه لوور پاریس نیز رفتم و به دقت لباس‌ها و ابزارهای بخش مصر آن را نگاه كردم و حدود دو هزار عكس گرفتم البته این كارها الزاما به بازی خوب ختم نمی‌شود چرا كه بازیگر در نهایت باید كنشی مناسب با نقش را انتخاب كند.

 

***

چنین نقش‌هایی متكی به چند ژست در برخاستن و نشستن بود و آخناتون گویشی كم و بیش كتابی داشت بنابراین حركات او باید زاویه دار می‌بود.

نوروزی كه در سریال «شیخ بهایی» نیز در نقش «علیمحمد» بازی داشت اظهار كرد: حمله‌ی راهزنان به تاجران و ماجراهای مربوط به آن ،رویدادی بود كه در دوران شاه عباس رخ داده بود،به این موضوع شهرام اسدی-نویسنده و كارگردان- در فاز دوم «شیخ بهایی» پرداخت. در این زمان شیخ گماشته‌ای به نام«علیمحمد» داشت كه ماموریت‌های شخصی خود را به او می‌سپرد بنابراین «علیمحمد»نقش موثری نبود و شاید بیش از 20 جمله حرف نزد.

او اضافه كرد: قصه آن قدر خلاصه بود كه برایم عجیب بود، اسدی قصد استخراج چه موضوعی را از آن دارد و از ماجرای سرقت اموال دو تاجر و اتفاقات مربوط به آن چگونه كرامات شیخ بهایی معلوم می‌شود اما با توجه اعتمادی كه به اسدی داشتم ایفای این نقش را پذیرفتم چرا كه اسدی فردی دقیق و حساس به كار خود است.

نوروزی در پاسخ به این پرسش كه آیا گویندگان می‌توانند حس بازیگر را به خوبی هنگام دوبله منتقل كنند، گفت: دوبله در طول سال‌ها در ایران به تخصص تبدیل شده است، این تخصص ارزشمند است و باید به آن حرمت گذاشت و جایگاه آن محفوظ است.

گفت و گویی با آخناتون

 در كتاب «تاریخ تمدن» ویل دورانت اطلاعات بیشتری نسبت به منابع دیگر درباره‌ی«آخناتون» بود.علاوه بر آن از كتاب مقدس قرآن كریم استفاده كردم. به موزه لوور پاریس نیز رفتم و به دقت لباس‌ها و ابزارهای بخش مصر آن را نگاه كردم و حدود دو هزار عكس گرفتم البته این كارها الزاما به بازی خوب ختم نمی‌شود چرا كه بازیگر در نهایت باید كنشی مناسب با نقش را انتخاب كند.

نوروزی با اشاره به حضور خود در دوبله‌ی مدار صفردرجه، یادآور شد: هر كسی نمی‌تواند گویندگی كند. گروهی از بازیگران این سریال از جمله من هنگام نقش گویی به جای خود مشكل داشتیم و اگر بهرام زند ما را راهنمایی نمی‌كرد از پس این كار بر نمی‌آمدیم.

او تاكید كرد: در نهایت همه‌ی امور مربوط به فیلم یا سریال باید در جهت تامین نگاه كلی كارگردان باشد و تلاش شود كه شخصیت‌ها درست معرفی و پرداخت شوند و داستان به خوبی روایت شود یكی از ابزار شخصیت‌ها نیزگویش و كلام است. هر كس بتواند بهتر دیالوگ‌ها را بگوید انتخاب بهتری است ،چه دوبلور باشد و چه بازیگر.

این بازیگر درباره‌ی گویندگی به جای علیمحمد گفت: در مقطعی كه در حال دوبله‌ی مدار صفر درجه، زیر نظر بهرام زند بودیم من از او مطالب زیادی آموختم و تجربه بسیار شیرینی بود. در این زمان اسدی برای دوبله‌ی «شیخ بهایی» مراجعه كرد و به پیشنهاد او و زند، من به جای علیمحمد صحبت كردم البته از قبل هم تصمیم داشتند كه هنگام دوبله نیز به جای علیمحمد حرف بزنم در هر حال نوعی توفیق اجباری شد.

نوروزی در پایان بازی در نقش «الغ بیك» در سریال «نردبام آسمان» را از آخرین فعالیت‌های خود تا كنون دانست.

 

یک شنبه 3 فروردین 1393  3:57 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

 

«شیخ‌بهایی» شاخص‌ترین سریال سیما

خسرو شکیبایی

 

جعفری‌نژاد: «شیخ‌بهایی» شاخص‌ترین سریال در حال پخش است

خبرگزاری فارس: یك منتقد با بیان این كه «شیخ‌بهایی» شاخص‌ترین سریال در حال پخش است،گفت: سریال از بازی‌ها ،انتخاب لوكیشن، موسیقی و كارگردانی منسجمی برخوردار است.

«شهرام جعفری‌نژاد» درگفت‌و گو با فارس،در مورد سریال«شیخ‌بهایی»گفت: یكی از مهم‌ترین ویژگی‌های این سریال، پرداختن به رابطه شیعیان ایران و لبنان است و نشان می‌دهد كه این رابطه از زمان «شیخ‌بهایی» یعنی چیزی حدود 400 تا 500 سال قبل تا به امروز ادامه دارد.

یكی از ویژگی‌های مجموعه، بازی‌های آن است به طوری كه می‌توان گفت بخشی از خوش ساختی سریال در بازی‌های روان بازیگران (بخصوص زنده‌یاد خسروشكیبایی) نمود داشته است.

وی تصریح كرد: فیلمبرداری و انتخاب لوكیشن یكی از بهترین انتخاب‌هایی‌است كه می‌توانسته برای ساخت چنین سریالی صورت بگیرد.

جعفری‌نژاد در مورد كارگردانی سریال افزود: شهرام اسدی مثل همیشه عالی كاركرده و «شیخ بهایی» شاخصه یك اثر ملی را در خود دارد و از نظر زیبایی‌شناختی «شیخ‌بهایی» سریال ماندگاری است و در میان سریال‌های در حال پخش تلویزیون، شاخص‌ترین سریال محسوب می‌شود.

این منتقد و صاحب امتیاز مجله «صنعت سینما» گفت: یكی از ویژگی‌های مجموعه، بازی‌های آن است به طوری كه می‌توان گفت بخشی از خوش ساختی سریال در بازی‌های روان بازیگران (بخصوص زنده‌یاد خسروشكیبایی) نمود داشته است. در مجموع سریال از بازی‌های روان، فیلمبرداری و انتخاب لوكیشن خوبی برخوردار است. همچنین از نكات مثبت سریال موسیقی بی‌نظیر مجید انتظامی است كه همراه سریال است و تاثیرگذاری زیادی دارد.

«شیخ بهایی» شاخصه یك اثر ملی را در خود دارد و از نظر زیبایی‌شناختی «شیخ‌بهایی» سریال ماندگاری است و در میان سریال‌های در حال پخش تلویزیون، شاخص‌ترین سریال محسوب می‌شود.

وی گفت: در سریال‌های اینچنین معمولا قسمت‌های اول ویترین كار است و جذب مخاطب می‌كند و گروه تمام تلاش‌شان را انجام می‌دهند تا كار شروع خوبی داشته باشد و در میانه راه شاید كار دچار افت بشود كه این قضیه در مورد این سریال هم رخ داده كه امیدوارم در ادامه «شیخ بهایی» دوباره اوج بگیرد و پایانی عالی داشته باشد.

 

یک شنبه 3 فروردین 1393  3:57 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

 

 

 

تا فلسطینی هست فلسطین هم هست

پرفسور حسین فخیمی

 

یادداشت حسین فخیمی برای غزه ؛

 

پس تا فلسطینی هست فلسطین هم هست

پرفسور حسین فخیمی - مجسمه‌ساز- طی یادداشتی از فجایع رژیم صهیونیستی در غزه سخن گفت.

به گزارش بخش هنرهای تجسمی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، در متن كامل یادداشت این هنرمند آمده است: «من فلسطینم، از تبار قدسیانم، در خاك پاك این دیار شرربار ‌زاده شده‌ام. من ندای برآمده از نای فلسطینم. من به حكم قدس می‌غرم و این غرش را با عشق آمیخته‌ام . من نه دیروزم و نه امروز و نه فردایم.

من زاده این مكان و پرورده هر زمانم. راه من راه آزادی. دین من اسلام و رسانه‌ام فریاد خشم ظالم سوز و ستم ستیز است.

 

من زنده به عشقم؛ عشقی كه از حسین و حسینیان میراث یافته‌ام.

پس عشق من نه عشق عالم خاك است كه ودیعه پروردگار آسمان و افلاك است. عشق من در واژه نمی‌گنجد كه جایگاهش در دل است.

عشق من جود است و برآمده از ژرفای وجود و هر بار از خاكستر عشقم ققنوس دیگر زاید و هم‌چنین است تا فلسطین و فلسطینی هست، بدان، هر دلی سیراب از عشق است.

پرفسور حسین فخیمی

فریاد واعطشا نمی‌داند كه دریا و تشنگی بهم در نیاید و درجاییكه فریاد عشق آسمانش را پركرده است. از غرش توپ و تانك و از یورش وحشیانه اهریمنان دژخیم بیمی در دل ندارد. كسی كه زنده به عشق است ضرب شمشیر ننگ تگفیر را در او اثری نیست.

ای پلیدی كه چشم طمع به خاك من دوخته‌ای، خاك مطلق و زمینی معلق را اعتباری نیست كه خاك من به خون من عجین است و فلسطین و فلسطینی در هم آمیخته است پس تا فلسطینی هست، فلسطین هم هست. و روح و جان را از هم جدا نتوانی‌ كردن.

ترا زور و زر و تزویر در كار است و مرا عشق خدایی یار. سلاح تو زور است و سلاح من شور و غرور است و هنر.

در كدامین رزمگاه بی‌عشق حاصل آید. شاید كه درنده خوئی و تیزچنگالی چند گاهی نه دراز، تو را دل خوش دارد. اما نیروی من صبر است و عشق .

صبر من عشق می‌آفریند و عشق زاده صبر من است و دود مباد آن روز كه شعله‌های سوزان عشق من هستیت را به نیستی ابدی بدل سازد.

 

در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد           عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد »

 

 

 

یک شنبه 3 فروردین 1393  3:58 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

 

 

 

راويان موسيقي مذهبي به رديف تسلط ندارند

محرم

جهانگير نصراشرفي گفت: در قديم مداحان، سحرخوانها، مناجات‌خوانها،چاوش خوانها، تعزيه‌خوانها و ذاكرين و ... همه موسيقي رديف را مي‌دانستند در حالي‌كه امروز كمتر مداح، ذاكر و راوي به رديف تسط دارد.

جهانگير نصراشرفي پژوهشگر موسيقي در گفت‌وگو با خبرنگار موسيقي فارس در خصوص كمرنگ شدن پيوند الحان موسيقي آوازي با مداحي گفت: طي سه - چهار دهه گذشته تغييرات و تحولات گسترده‌اي در روند اجتماعي- اقتصادي ايران صورت گرفت و بسياري از موضوعات و مفاهيمي كه ما با عنوان موضوعات سنتي مي‌شناختيم، دچار تغيير شد كه بر اساس تغيير در نحوه نگرش، شيوه معيشت و مجموعه رفتارهاي جامعه و خيلي از ساختارهايي كه داراي قدمت بود و ما از آنها به عنوان رفتارهاي با اصالت ياد مي‌كنيم دستخوش تغيير شدند.

وي ادامه داد: در حال حاضر تمامي رسانه‌هاي موجود اعم از خارجي و حتي داخلي وقتي انواع موسيقي‌هايي را كه هيچ ارتباطي با ساختار فرهنگي و موسيقايي ما ندارد، تبليغ مي‌كنند طبيعتا تأثيرگذار است و شكل و محتواي اين موسيقي مذهبي را عوض مي‌كند.

در قديم مداحان، سحرخوانها، مناجات‌خوانها،چاوش خوانها، تعزيه‌خوانها و ذاكرين و ... همه موسيقي رديف را مي‌دانستند در حالي‌كه امروز كمتر مداح، ذاكر و راوي به رديف تسط دارد.

 

*موسيقي مذهبي از سنتي جدا نيست

اين پژوهشگر موسيقي با بيان اينكه موسيقي و الحان مذهبي ما ناشي از موسيقي سنتي و يا قومي‌ماست، اظهار داشت: موسيقي كه ما به عنوان موسيقي مذهبي و يا ديني -مذهبي مي‌شناسيم چيزي جدا از موسيقي سنتي،رديفي ، قومي و نواحي نيست.بر اين اساس وقتي تمامي ساختارهاي موسيقي قومي و ملي ما دستخوش تغيير شد، موسيقي مذهبي هم بالطبع دستخوش تغيير مي‌شود.

وي با اشاره به استفاده موسيقي مذهبي از رديف موسيقي سنتي ادامه داد: در تعزيه از گوشه‌هايي كه مأخوذ از موسيقي رديف بود،استفاده مي‌شد.همچنين انواع سحري‌ها، مناجات خواني‌ها، استغاصه‌ها و ندبه‌ها همه اينها مواردي بوده كه از موسيقي سنتي و قومي ما ماخوذ بوده است .اما وقتي در حال حاضر موسيقي ملي ما(انواع موسيقي رديفي ،نواحي يا موسيقي‌هايي كه در سنت‌هاي فرهنگي ايران قابل تعريف است) دستخوش تغيير شده بالطبع موسيقي مذهبي هم كه برداشتي از آنهاست دچار تغيير مي‌شود و باعث از بين رفتن ساختارهاي اصالت آميز آنها مي‌گردد.

 

 

*راويان موسيقي مذهبي رديف را از تعزيه‌خوانان ياد مي‌گرفتند

وي با اشاره به آموزش مداحان در گذشته بر اساس موسيقي رديف دستگاهي گفت:مداحان و اساسا ذاكرين ، مجريان و راويان موسيقي مذهبي در گذشته به موسيقي رديف يا به موسيقي قومي زادبوم خودشان آشنا بودند و آن را كاملا مي‌شناختند و اجرا مي‌كردند كه البته ممكن است آموزش آنها به طرق مختلف صورت گيرد مثلا در گذشته خيلي از راويان موسيقي مذهبي كه به رديف واقعا مسلط بودند و خودشان رديف‌دان‌هاي بزرگي بودند از كودكي در گروه‌هاي تعزيه حضور داشتند و از طريق تعزيه خوان‌هاي قديمي رديف را ياد مي‌گرفتند.

نصر اشرفي ادامه داد: خيلي از رديف‌دان‌ها به شيوه‌هاي كلاسيكي كه در ايران متداول بوده رديف را فرا مي‌گرفتند و الحان و نغماتي را كه به عنوان موسيقي مذهبي ارائه مي‌دادند مأخوذ از رديف بوده ، بر اين اساس بايد گفت كه راويان موسيقي مذهبي اعم از مداح‌ها، سحرخوانها،مناجات‌خوانها،چاوش خوانها، تعزيه‌خوانها و ذاكرين و .... همه موسيقي رديف را مي‌دانستند و اين چيزي است كه امروز تقريبا استثناء است يعني امروز كمتر مداح، ذاكر و راوي موسيقي مذهبي به رديف تسط دارد.

در تعزيه از گوشه‌هايي كه مأخوذ از موسيقي رديف بود،استفاده مي‌شد.همچنين انواع سحري‌ها، مناجات خواني‌ها، استغاصه‌ها و ندبه‌ها همه اينها مواردي بوده كه از موسيقي سنتي و قومي ما ماخوذ بوده است .

 

*موسيقي مذهبي و سنتي ساختار و فرم يكسان دارند

اين پژوهشگر موسيقي در ادامه يادآور شد: موسيقي سنتي و موسيقي مذهبي دو موضوع جداگانه نيستند. در حقيقت موسيقي مذهبي به اين معني موسيقي مذهبي است كه از مضامين خاص مذهبي برخوردار است و يا در مناسبت‌هاي ويژه‌اي مورد استفاده قرار مي‌گيرد در غير اين صورت موسيقي مذهبي چيزي غير از موسيقي رديفي يا سنتي ما نيست.البته موسيقي سنتي هم چيزي غير از موسيقي مذهبي ما نيست.

وي ادامه داد: اين دو موسيقي از نظر ساختار و فرم يكي هستند و تنها چيزي كه موجب لقب دادن مذهبي به برخي الحان مي‌شود اين است كه يا برخي متن‌ها خود داراي مضامين مذهبي هستند و يا به دليل كاربرد مستمر در مناسبت‌هاي خاص مذهبي به الحان مذهبي و موسيقي مذهبي مشهور مي‌شوند.

نصر اشرفي بيان داشت: اكثر خوانندگان و هنرمندان دوره قاجار مثل احمدخان ساوه‌اي هم راوي موسيقي مذهبي و هم راوي رديف بودند. به عبارت ديگر اين افراد در ايام مذهبي لحن‌هاي مذهبي را و در ايام غيرمذهبي، رديف را مي‌خواندند.همچنين همه خواننده‌هاي برجسته و شاخص قاجاريه و اوايل پهلوي اول بدون استثناء علاوه بر اينكه اذان، مناجات و... مي‌گفتند و رديف هم مي‌خواندند.

اين پژوهشگر در خصوص استفاده از الحان غيرسنتي در مداحي اظهار داشت:‌ شرايط فرهنگي كشور به سمتي رفته كه امروزه بسياري از ساختارهاي فرهنگ ملي و فرهنگ كلاسيك ما كه به اشتباه به عنوان فرهنگ سنتي از آنها نام برده مي‌شود دستخوش تغييراتي شده كه به دنبال آن كم كم يك فرهنگ بي‌هويتي جايگزين آن مي‌شود.

 

 

*استفاده از 7 دستگاه موسيقي در مداحي‌ها

نصر اشرفي در ادامه با بيان اينكه همه دستگاه‌ها در مراسم عزاداري مورد استفاده قرار مي‌گيرند، اظهار داشت: در تعزيه‌خواني‌هاي ايران 7 دستگاه موسيقي ايران كامل استفاده مي‌شود البته استفاده آن به مناطق كشور هم بستگي دارد مثلا دستگاه شور رواج بيشتري دارد .

وي ادامه داد: در مناجات خواني‌ها از دشتي، شور، اصفهان و همايون استفاده مي‌شود و نوحه‌هاي عزاداري در چهارگاه، بيات ترك و سه گاه است كه به عقيده من نمي‌توان ميزاني براي آنها قائل شد.

اكثر خوانندگان و هنرمندان دوره قاجار مثل احمدخان ساوه‌اي هم راوي موسيقي مذهبي و هم راوي رديف بودند. به عبارت ديگر اين افراد در ايام مذهبي لحن‌هاي مذهبي را و در ايام غيرمذهبي، رديف را مي‌خواندند

 

* ايران گسترده‌ترين نوع موسيقي مذهبي را در خاورميانه دارد

اين پژوهشگر موسيقي در خاتمه خاطر نشان كرد: از دوره صفويه به بعد ما در ايران گسترده‌ترين نوع موسيقي اسلامي را داريم ،در واقع در مجموعه خاورميانه كشور ايران گسترده‌ترين نوع موسيقي مذهبي را دارد و از هيچ نظر قابل مقايسه با ساير كشورها نيست.

وي افزود: به عقيده من موسيقي مذهبي در ايران يكي از گسترده‌ترين انواع موسيقي به لحاظ محتوايي و مفهومي است و يكي از گسترده‌ترين و متنوع‌ترين انواع موسيقي از نظر كمي و كيفي در تمام خاورميانه محسوب مي‌شود.

 

 

 

یک شنبه 3 فروردین 1393  3:59 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

 

 

 

چرا در غزه سينماگر و خبرنگار نداريم؟

غزه

 «رضا برجي» با اعلام اين كه به محض كسب اجازه ورود به غزه خواهد رفت، گفت: آقايان فيلم‌ساز مي‌توانند يك پنجم حقوق‌شان را براي غزه بدهند، امضا كردن يك نامه كه كاري ندارد. به راستي چرا ايران در غزه، خبرنگار و فيلمساز ندارد.

«رضا برجي» مستندساز در گفت‌وگو با خبرنگار سينمايي فارس اظهار داشت: قبل از اين اتفاق، هر هفته تلويزيون تصاوير آرشيوي از فلسطين نشان مي‌داد و مي‌گفت غزه در محاصره اقتصادي است، اما حدود 100 فيلم در اين مورد ساخته شده است كه مي‌شد از آنها استفاده كرد چون مشخص بود كه اسرائيل به غزه حمله خواهد كرد.

وي افزود: متأسفانه ما صبر مي‌كنيم كه يك اتفاق بيفتد و يك موج به وجود بيايد و ما خودمان را در ‌آن موج بيندازيم. شبكه الجزيره الان همان كاري را مي‌كند كه شبكه خبر. ولي الجزيره طوري عمل مي‌كند كه همه اخبار را پوشش مي‌دهد. يكي از دلايل ضعف خبري اين است كه ما در غزه خبرنگار نداريم و نمي‌توانيم به آنجا برويم اما جاي سؤال دارد كه در لبنان هم كه خبرنگار داشتيم خيلي شق‌القمر نكرديم.

«رضا برجي» با اعلام اين كه به محض كسب اجازه ورود به غزه خواهد رفت، گفت: آقايان فيلم‌ساز مي‌توانند يك پنجم حقوق‌شان را براي غزه بدهند، امضا كردن يك نامه كه كاري ندارد. به راستي چرا ايران در غزه، خبرنگار و فيلمساز ندارد.

برجي با اشاره به ضعف عملكرد هنرمندان در رويارويي با فاجعه غزه گفت: نكته‌اي كه وجود دارد اين است كه هنرمندان ما ضعيف عمل مي‌كنند و ضعيف عمل كرده‌اند. اگر ما ادعاي رهبري انقلابي جهان اسلام را نداشتيم، بحث ديگري بود اما اكنون بايد به همان ميزان عمل كنيم و عملكرد ما بايد مثل يك رهبر باشد.

وي افزود: عربستان خودش را رهبر جهان عرب مي‌بيند و براي آن هزينه مي‌كند و همچون يك رهبر عمل مي‌كند. ما كه داعيه رهبري انقلابي جهان اسلام را داريم بايد براي اين امر هزينه كنيم ولي نكرده‌ايم.

سازنده مستند «سواحل اشك و زيتون» به فارس گفت: هنرمندان ما، نويسندگان ما و عكاسان در رويارويي با واقعه فلسطين ضعيف عمل كرده‌اند. ما چند عكاس داريم؟ و چند نفر آنها به لبنان و عراق رفته‌اند؟ مرز عراق باز بود و همه مي‌توانستند فقط با 100 دلار تمام عراق را بروند اما چرا نرفتند؟ فيلم‌سازان بزرگ ما چرا هيچكدام‌شان به عراق نرفتند؟

رضا برجي در ادامه افزود: من فكر مي‌كنم دليل اين امر اين باشد كه ما فقط در شعارها حر‌ف‌هاي خوبي مي‌زنيم و فيلم‌سازان ما اين‌طور فكر نمي‌كنند، الان آقايان هنرمند ليستي را امضا كرده‌اند و اسرائيل را محكوم كرده‌‌اند، اين به خودي خود حركت و عملكرد خوبي است اما آيا آنها حاضر هستند كه يك ليتر خونشان را اهدا كنند؟

اين مستندساز كه آثار متعددي در زمينه جنگ‌هاي مختلف ساخته است، گفت: آقايان فيلم‌ساز مي‌توانند يك پنجم حقوق‌شان را براي غزه بدهند. امضا كردن يك نامه كه كاري ندارد. يك‌سري هنرمند در همين مملكت كاملاً نسبت به اين قضيه بي‌تفاوت هستند. خوب است اين اتفاقات را در جنگ 33 روزه هم ديدم و همان‌طور هم عمل كرديم. بيلبرد زديم و برنامه‌هاي آرشيوي نشان داديم، در صورتي كه مي‌توانستيم لااقل چند فيلم‌ساز حرفه‌اي به لبنان بفرستيم تا فيلم مستند بسازند؟ چرا نيامدند، آنها از ترس‌شان نيامدند. چرا فلان شعار نيامد در لبنان حس بگيرد؟ ترس از جان بود.

وي به فارس گفت: در اين موقعيت ما هم مثل باقي كشورها عمل كرديم. اين قصه الان نيست و رايزني‌ها مي‌توانست قبل از اين انجام شود.

وزارت ارشاد بايد فكر اين موقع را مي‌كرد كه اگر اين حمله اتفاق بيفتد چه كنيم. تلويزيون هم بايد اين كار را مي‌كرد كه شيوه‌مان را عوض كنيم.

متأسفانه ما صبر مي‌كنيم كه يك اتفاق بيفتد و يك موج به وجود بيايد و ما خودمان را در ‌آن موج بيندازيم. شبكه الجزيره الان همان كاري را مي‌كند كه شبكه خبر. ولي الجزيره طوري عمل مي‌كند كه همه اخبار را پوشش مي‌دهد.

تا به حال شش جنگ را شاهد بوديم و شيوه‌مان را تغيير نداديم و تحليل‌گران ما بيشتر شده‌اند و دو تحليل‌گر خارجي هم اضافه كرده‌ايم. همه قصه اين است كه اتفاقات منطقه سرعت زيادي را مي‌طلبد و رسانه‌هاي ديگر اين سرعت را دارند.

وي درباره عدم امكان حضور فيلم‌سازان و خبرنگاران در غزه گفت: مثلاً با توجه به اين كه ما قراردادهاي اقتصادي با دولت مصر داريم دولت مي‌تواند آنها را مجبور كند كه اگر عقب‌نشيني نكنند، فلان‌ قراردادشان را لغو مي‌كند كه با فشاري كه به آنها مي‌آيد، خبرنگاران بتوانند به غزه بروند.

وي افزود: ما مي‌توانستيم از قبل در تلويزيون، مطبوعات و رسانه‌ها طوري عمل كنيم كه بتوانيم پخته عمل كنيم. خبرنگاران ما در العالم نسبت به الجزيره عملكرد خوبي نداشته‌اند، در حالي كه حرفي كه العالم مي‌زند حرف حق و واقعيت است و همه مخاطبان مي‌خواهند حرف حق را بشنوند.

وي افزود: مطبوعات هم به همين شكل عمل كردند. الان در كشورهاي خليج فارس يكسري روزنامه ايراني منتشر مي‌شود كه در تيترهايشان دست‌وپا شكسته از غزه نوشته‌اند. يك فارسي‌زبان وقتي كه اين روزنامه را مي‌خواند، نمي‌پرسد واقعاً‌ در ايران چه خبر است، در حالي كه وقتي فلان هنرپيشه غربي فوت مي‌كند يكي از تيترهاي اصلي را به آن اختصاص مي‌دهند؟

 آقايان فيلم‌ساز مي‌توانند يك پنجم حقوق‌شان را براي غزه بدهند. امضا كردن يك نامه كه كاري ندارد. يك‌سري هنرمند در همين مملكت كاملاً نسبت به اين قضيه بي‌تفاوت هستند.

وي گفت: ما از سال‌ها قبل نيز در بحث خبر مشكل داشتيم و اصلاً كسي گوشش بدهكار نيست هيچ‌كس هم نيامده است از من بپرسد كه اين انتقادات شما براي چيست، كه درست است يا غلط.

برجي افزود: ما مي‌توانستيم قبل از اين اتفاقات با پيش‌بيني كه مي‌رفت براي اين امر برنامه‌ريزي كينم و به فكر باشيم به دولت‌هاي منطقه فشار بياوريم تا مصر را ترغيب كنند تا اجازه ورود به غزه را بدهد. تمام اين اتفاقات به اين خاطر است كه ما آمادگي از قبل نداريم كه از قبل رايزني كنيم كه متأسفانه هنگامي كه اين اتفاقات مي‌افتد به فكر چاره هستيم.

برجي در انتهاي سخنانش گفت: من به محض كسب اجازه ورود به غزه به آنجا خواهم رفت. تمام هماهنگي‌هاي لازم براي حضور در آنها فراهم شده و منتظر صدور اين مجوز هستم.

 

 

 

یک شنبه 3 فروردین 1393  3:59 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

 

"سهم گمشده" عاشورايي است

سهم گمشده

 

نجفي: «سهم گمشده» را با درونمايه ظلم‌ستيزي و با باور حسيني ساختم

كارگردان فيلم «سهم گمشده» گفت: گوهر دين ما به لحاظ مفهوم ظلم‌ستيزي است و من احساس كردم مفهوم نهضت امام حسين(ع) در اين فيلم جواب مي‌دهد، ضمن اين كه من از كودكي علاقه قلبي به حضرت علي‌اصعر دارم و تمامي كاراكترهاي فيلم حاصل تجربه‌هاي حسي خود من است.

«حسن نجفي» كارگردان فيلم «سهم گمشده» در گفت‌وگو با خبرنگار سينمايي فارس در خصوص درونمايه فيلم خود كه براساس تجربه‌هاي شخصي خودش است، با اشاره به داستان «سهم گمشده» افزود: داستان فيلم، داستان زني به نام زينب است كه دو فرزند به نام‌هاي ترلان و نورالدين دارد و اين‌ها با مشكل نازايي عروس كه شش سال بچه‌دار نمي‌شود، دست و پنجه نرم مي‌كنند و فيلم در واقع از آن جايي شروع مي‌شود كه بچه دارد به دنيا مي‌آيد ولي بچه با مشكل تنفسي به دنيا مي‌آيد. اين خانواده در معرض فروپاشي قرار مي‌گيرد و زينب با اعتقادات و پيشينه اعتقادي ايراني خودش سعي مي‌كند شيرازه خانواده را نگه دارد و در نهايت ريشه‌هاي اعتقادي و باورهاي مادر است كه اين خانواده از فروپاشي نجات پيدا مي‌كند.

گوهر دين ما به لحاظ مفهوم ظلم‌ستيزي است و من احساس كردم مفهوم نهضت امام حسين(ع) در اين فيلم جواب مي‌دهد، ضمن اين كه من از كودكي علاقه قلبي به حضرت علي‌اصعر دارم و تمامي كاراكترهاي فيلم حاصل تجربه‌هاي حسي خود من است.

وي در مورد دليل انتخاب باكو به عنوان لوكيشن فيلم، اظهار داشت: دليل اول اين است «سهم گمشده» فيلمي چند لايه است و شما لايه‌هايي مختلفي را مي‌توانيد از اين فيلم برداشت كنيد و شرايط سياسي،اقتصادي و اجتماعي باكو اقتضا مي‌كرد كه من فيلمم را در آنجا و به زبان آذري بسازم.

سهم گمشده

نجفي تصريح كرد: دليل دوم به گرايش‌هاي شخصي من برمي‌گردد، چرا كه زبان آذري پتانسيلي دارد كه ما بايد از آن استفاده كنيم و يك وظيفه و تعهد منطقه‌اي هم داريم كه تلاش كنيم تا اين دو كشور مسلمان با همديگر نزديك شوند و تأكيد كنيم بر اشتراكات خودمان كه تنها نقطه اشتراكي كه مي‌تواند ما را زير يك خيمه جمع كند، بحث دين است.

كارگردان فيلم «سهم گمشده» ادامه داد: ما اگر بخواهيم در بحث قوميت، جغرافيا و در بحث جريانات و اتفاقات تاريخي متمركز شويم شايد نتوانيم خيلي به يك نقطه مشترك برسيم ولي دين ما را مي‌تواند دور هم جمع كند.

وي همچنين با اشاره به حضور اين فيلم در بخش سوداي سيمرغ جشنواره بيست و ششم فيلم فجر و انتقاد از نحوه داوري گفت: هيات انتخاب فيلم را خوب فهميد اما متأسفانه داوران اين فيلم را نفهميدند، فهم سينما فقط يكي از شاخصه‌ها مي‌تواند باشد ولي درهمه حجاي دنيا به بحث منافع ملي توجه مي‌كنند و سوال من اينجاست تكليف سينمايي كه داوران آن را متوجه نمي‌شوند اما شاخصه‌هاي ملي و منقطه‌اي دارد، در جشنواره فجر چيست؟

نجفي با اشاره به چند لايه بودن فيلم خود خاطر‌نشان كرد: تصوري كه از آن طرف مرز است و برخي فكر مي‌كنند كه دين عامل فراموش شده‌اي است كاملا غلط است، در آن طرف مرزها به شدت دينداري دارد موج مي‌زند و جرياناتي هم كه راه افتاده است، اينها يك دوره‌اي تحت نفوذ كمونيست‌ها بودند و امروز با تمام وجود دارند اين نياز را احساس مي‌كنند هرچند يكسري آدم‌هايي هستند كه مي‌خواهند در اين جريان خدشه وارد كنند.

كارگردان فيلم «سهم گمشده» تصريح كرد: شايد پيوند اين دو ملت به همديگر موافق منافع خيلي از افراد نباشد و به همين دليل فيلمسازاني از جنس خود من كه مال اين منقطه هستيم وظيفه داريم به مضامين منطقه خود برسيم در حالي كه متاسفانه امروز همه دارند تهراني و مركزي فكر مي‌كنند.

وي افزود: يكي از انگيزه‌هاي اصلي من براي ساخت «سهم گمشده» جواب به يك نياز بود كه احساس مي‌كنم تصوري كه از آن كشورها و معادلات آنها است، كاملا اشتباه است و به همين دليل در اكران خصوصي كه در باكو داشتيم كاملا با استقبال مواجه شد.

 ما اگر بخواهيم در بحث قوميت، جغرافيا و در بحث جريانات و اتفاقات تاريخي متمركز شويم شايد نتوانيم خيلي به يك نقطه مشترك برسيم ولي دين ما را مي‌تواند دور هم جمع كند.

نجفي همچنين در خصوص استفاده از مفهوم عاشورا در فيلم خود، اظهار داشت: گوهر دين ما به لحاظ مفهوم ظلم‌ستيزي است و من احساس كردم مفهوم امام‌حسين(ع) در اين فيلم جواب مي‌دهد ضمن اين كه من از كودكي علاقه قلبي به حضرت علي‌اصغر دارم و به طور كلي تمامي كاراكترهاي «سهم گمشده» حاصل تجربه‌هاي حسي خود من است و حتي مادر اين فيلم دقيقا نمادي از مادر خود من است.

وي خاطرنشان كرد: حتي در اين فيلم من سعي كردم با توجه به تجربياتي كه از قبل داشته‌ام، اجازه ندهم كه افكار و تصاوير افراد ديگري در فيلم من ظهور پيدا كند و مي‌توان گفت كه «سهم گمشده» كاملا براساس تجربيات حسي و شخصي خود من ساخته شده است.

كارگردان فيلم «سهم گمشده» با اشاره به مهجور ماندن موضوع ائمه اظهار در سينماي ما ادامه داد: فيلمسازي در خصوص ائمه و امامان ما به اعتقاد من مقداري مهجور مانده است و واقعا امامان ما در سينماي ايران در غربت مانده‌اند.

نجفي با انتقاد از تعريف غلط سينماي معناگرا و ديني در سينماي ايران تأكيد كرد: به اعتقاد من تصويري كه دارد از سينماي معناگرا و ديني ارائه مي‌شود، تصوير غلطي است و يكسري فيلم‌هايي كه به‌شدت خنثي هستند، تحت عنوان سينماي معناگرا دارد در كشور ساخته مي‌شود.

سهم گمشده

وي افزود: شما در هيچ كجاي دنيا نمي‌توانيد ببينيد كه فيلم‌ها بي‌خاصيت باشند و بالاخره در حول يك محور خاص و يك تفكري هستند اما يك فيلم ديني چگونه مي‌تواند خنثي باشد و هيچ كاركرد اجتماعي نداشته باشد؟

كارگردان فيلم «سهم گمشده» تصريح كرد: بنابراين من با اين ديدگاه «سهم گمشده» را ساختم كه در آن شمايل و نشانه‌هايي از دين ديده شود، در حالي كه در لايه‌هاي آن كاركرد اجتماعي هم وجود دارد و در ضمن در خدمت منافع كشور من هم باشد.

نجفي تاكيد كرد: منظور من از كاركرد اين نيست كه بيائيم سياست‌زده بشويم و يا به ارزش‌هاي انسان بي‌توجه باشيم اما ما يك مرام و آئيني داريم كه بايد در خدمت آن باشيم.

وي همچنين با انتقاد از عدم پخش تيزرهاي اين فيلم توسط تلويزيون افزود: متاسفانه جرياني در سينماي ايران وجود دارد كه دارند ذائقه مردم را خراب مي‌كنند، و شما اگر مي‌بيند كه رويكردي به سمت فيلم‌هاي بي‌خاصيت ايجاد شده است مقصر مردم نيستند بلكه عده‌اي دارند مردم را به اين سمت هدايت مي‌كنند.

كارگردان فيلم «سهم گمشده» ادامه داد: من تصورمي‌كنم آنهائي كه بتوانند ملي صحبت كنند و تجربه‌هاي خود را در غالب كليشه‌ها و سينماي تجاري نشان ندهند، مردم استقبال خواهند كرد، و چيزي كه در سينماي ما حلقه مفقوده است، اين است كه بايد سيستمي ايجاد شود تا دسترسي مردم را به اين قبيل فيلم‌ها آسان كند و مسئوليت اين موضوع با سياستگذاران سينماي كشور است.

گوهر دين ما به لحاظ مفهوم ظلم‌ستيزي است و من احساس كردم مفهوم امام‌حسين(ع) در اين فيلم جواب مي‌دهد ضمن اين كه من از كودكي علاقه قلبي به حضرت علي‌اصغر دارم و به طور كلي تمامي كاراكترهاي «سهم گمشده» حاصل تجربه‌هاي حسي خود من است و حتي مادر اين فيلم دقيقا نمادي از مادر خود من است.

نجفي تصريح كرد: به اعتقاد من فيلم‌هاي‌مان را بايد از اين وضعيت خنثي نجات دهيم و يك مقدار تنوع اقليمي در سينماي ايران بيشتر شود چرا كه تنوع اقوام در يكپارچگي ايران اسلامي اهميت بسيار زيادي دارد، اما متاسفانه ما از ظرفيت‌ها بومي خود به خوبي استفاده نمي‌كنيم.

وي در ادامه اظهار داشت: متاسفانه اتفاق بدتري كه در فرهنگ ما دارد مي‌افتد، اين است كه ما داريم شهروند يك، دو و سه ايجاد مي‌كنيم و اين درست نيست، چرا كه كساني كه دارند از تسهيلات استفاده مي‌كنند اصلا نبايد به خودشان اجازه بدهند كه در اين دام و بند بيافتند، چرا كه مردم دارند اعتمادشان را از دست مي‌دهند و دليل اين كه فيلم من در اين شرايط نابرابر بايد با فيلم‌هاي ديگر رقابت كند چيست؟

كارگردان فيلم «سهم گمشده» با تاكيد بر ادامه روند ساخت فيلم‌هاي ديني خاطرنشان كرد: من نذر كرده‌ام كه فيلم‌هايم همه در خدمت پيوند كشورهاي مسلمان، انسانيت و يك تعريف جديدي از مواجه با ائمه‌اطهار باشد به طوري كه همه چيز را ابزاري نگاه نكنيم.

وي در خاتمه گفت: حسن نجفي در سينماي اين مملكت طلبه‌اي است كه در حال تجربه‌اندوزي است اما از دوستان خواهش مي‌كنم دست من تجربه‌اندوز را بگيرند چرا كه صادقانه مي‌خواهم در خدمت سينماي اين مملكت و فرهنگ مملكتم باشم.

 

یک شنبه 3 فروردین 1393  3:59 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

 

آشنایی با تعزیه

آشنايي با تعزيه
 تعزیه به معنای متعارف، نمایشی است که در آن واقعه کربلا به دست افرادی که هر یک نقشی از شخصیت‌های اصلی را بر دوش دارند، نشان داده می‌شود.

تعزیه نوعی نمایش مذهبی و سنتی ایرانی- شیعی، بیشتر درباره شهادت امام حسین(ع) و مصائب اهل بیت است.

واژه تعزیه- تعزیت در ریشه به معنای توصیه به صبر کردن، خرسندی دادن و پرسش از بازماندگانِ درگذشتگان و در برخی مناطق ایران مانند خراسان به معنای مجلس ترحیم است.

برخی پژوهشگران، پیشینه تعزیه را به آیین‌هایی چون مصائب میترا، سوگ سیاوش و یادگار زریران باز می‌گردانند و برخی پدید آمدن آن را متأثر از عناصر اساطیری میان رودان، آناطولی و مصر و کسانی نیز مصائب مسیح و دیگر افسانه‌های تاریخی در فرهنگ‌های هند و اروپایی و سامی را در پیدایی آن کارساز دانسته‌اند.

آشنايي با تعزيه

ولی به گمان بسیار، تعزیه جدا از شباهت‌هایش با عزاداری‌های آیینی گذشته شکل تکامل یافته‌تر و پیچیده‌ترِ سوگواری‌های ساده شیعیان سده‌های نخستین برای شهدای کربلا است.

 

اگر تعزیه را به معنی عزاداری و سوگواری و نه به معنی شبیه‌خوانی امروز گمان کنیم، نخستین سوگواری بعد از پیشامد عاشورا از سوی گواهان عینی واقعه کربلا بوده که در سنین کودکی و نوجوانی پس از عاشورا به اسارت رفتند، در واقع از هنگامی که قافله اسرا به طرف شام حرکت نمودند.

برخی شبیه‌خوانی و برپایی تعزیه را جهت تماشای عینی واقعه کربلا را به یزید که گویا از عاملین واقعه کربلا خواسته بود تا اعمال زشتی را که مرتکب شده‌اند نمایش دهند و برخی به صفویه، دیالمه و قاجاریه نسبت داده‌اند.

آشنايي با تعزيه

اهمیت موسیقی آوازی در تعزیه چشم‌گیر است به گونه‌ای که ایفاگران نقش‌ها می‌بایست از دستگاه‌های موسیقی آگاه باشند تا اگر نقش آنها تغییر یافت، بتوانند در آواز معین بخوانند.

در موسیقی تعزیه برای نقش‌های افراد سخت‌دل آوازهای متناسب با نقش‌های آنها انتخاب می‌شود مانند شمر که در نوا یا رجز و علی‌اکبر که در دشتی می‌خوانند.

برای پیش‌گیری و آمادگی از جابجا شدن نقش ناگهانی، هر کس باید لحن‌ها و شعرهای دیگر نقش‌ها را فرا بگیرد.

 

 

یک شنبه 3 فروردین 1393  3:59 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

 

از انتقاد آدم‌هایی که با بنده یا با آثار مذهبی عنادی دارند و از نخطئه کردن و کوبید‌نشون اصلاً تعجب نمی‌کنم، بدلیل اینکه مخالف باید مخالفتش را بکند، اما از سکوت دوستان سر در نمی‌آورم، که آنقدر بی‌تفاوت به یک اثر قرآنی حمله می‌کنند، این سکوت دوستان برایم قابل درک نیست و این با اصل امر به همه حرف و نهی از منکر ما نیز نمی‌خواند.

 

 

خالق یوزارسیف در تبیان1

* این تصمیم را نداشتید که یک نسخه سینمایی از حضرت یوسف را اکران کنید!

 

- خیر، به این دلیل که هدف ما پیام رسانی است و پیام رسانی در سینما وجود ندارد بدلیل اینکه سینما خیلی تماشاگر داشته باشد یک میلیون نفر اما در قاب تلویزیون پیام رسانی بسیار قوی‌تر است و من این رسالت را داشتم که این پیام کتاب خدا را به گوش مردم برسانم که این در تلویزیون شدنی است اما در سینما خیلی نازل.

اما سینما نیز عرصه‌ای و سنگری است، بدم نمی‌آمد که این کار در آنجا مطرح بشود، اما خیلی برام مهم نبود و بنا دارم انشاء‌ا... نسخه سینمایی آن را سال آینده به جشنواره بدهم.

چند سالی است که در سینما فیلم نساختید، دوست ندارید کاری برای سینما بسازید.

- در این مقطع فعلاً خیر.

 

* سریال حضرت یوسف چقدر خرج در برداشته است؟

- حدود شش میلیارد چهارصد میلیون قرارداد ما با سیما فیلم بوده است و چیزی در حدود پانصد میلیون هم از ارگان‌ها و شهرداری دریافت کردیم در قالب وسایل و ادوات و... که در مجموع با هفت‌میلیارد پروژه جمع شد.

اگر مردم بدانند سریال‌های همزمان با حضرت یوسف با بودجه‌های بالای 24 و 25 ملیارد و 18‌ملیارد دارند آن موقع می‌فهمند که ما یک سریال 45 قسمتی را با نزدیک به 35هزار متر خرید بنای خارجی، پنج هزار متر زیر بنای داخلی، 110 لوکشین متعدد 5 هزار دست لباس، 10 کامیون وسایل صحنه، اگر بدانند با این مکانات و 4 هزار ؟؟؟ و غیره، چنین کاری را با 6 ملیارد تمام کردیم می‌فهمند که چه صرفه‌جویی عجیبی انجام شد، که خود مسئولین صدا و سینما هم شوکه هستند.

- تا امروز کسی نمی‌تواند بیاید و ادعا کند که کار الف ویژه‌ای ساخته است و در زمان‌بندی مورد نظر تمام کرده باشد، ما دقیقاً در زمان‌بندی مورد نظر و 10 روز زودتر تمام کردیم.

خالق یوزارسیف در تبیان

* ببینید در این چند ساله اخیر ما حتی یک فیلم سینمایی مذهبی،(نه معناگرا) در سینما نداشتیم به غیراز فیلم سینمایی ابراهیم خلیل‌ا... هیچ فیلم سینمایی درباره تاریخ انبیاء و اولیاء وجود نداشته است، حال از این‌طرفارگان هایی مانند  فارابی باز به فکر افتاد و ملک سلیمان را تولید کرد آن هم این‌گونه که می‌گویند با استانداردهای جهانی فیلم ساخته شده، به هر حال این هم النا در کل المعدوم است. نظر شما درباره ضعف تولیدات مذهبی چیست؟

به نظر من یا اصلاً تولید کارهای مذهبی نداشته باشند و بگویند نمی‌کنیم یا اگر قصد تولید دارید پای حرفتان بمانید.

همه مدیران، با دائیه سینمای مذهبی وارد می‌شوند و شروع می کنند به‌کار بعد خروجی‌های جالبی را از متولّیان سینمای دینی دیده می‌شود...!؟

- من صادقانه می‌گویم گمانم به این است که متولیان سینمای دینی این مملکت تحت تأثیر تبلیغات و القائاتی هستند که دشمن به ما تحمیل کرد.

دشمن گفته که مذهب و سینما دو مقوله‌ای است جدا از هم.

دشمن گفته که مذهب و سیاست از هم جداست.

دشمن گفته که مذهب بدرد زندگی اجتماعی نمی‌خورد.

و من فکر می‌کنم بخش اعظم مسئولین مملکت تحت تأثیر این القائات تفکرات دشمن هستند ، حتی قانون هم در مجلس می‌خواهند تصویب کنند تردید دارند که قانون صد درصد مذهبی تصویب بشود یا نشود؟

وقتی می‌‌خواهند مذهب را وارد سینما کنند تردید دارند که، آیا سینما می‌تواند.

ارزش‌های مذهبی را ترویج کند یا خیر...!؟

در حالی که من یقین دارم خداوند سینمای مذهبی را دوست دارد و در این شکی ندارم... نمونه‌اش در یوسف امدادها و عنایاتی که به ما می‌رسید.

یک نمونه‌اش را برای شما می‌گویم.

انتخاب لوکشینی که جلوی پای ما گذاشته‌ شدو بارها اتفاق افتاد که صحنه‌ای آفتابی گرفتیم برگشتیم که ناهار و نماز ، هوا بارانی می شد و همه می‌گفتند دیگر کار تعطیل می‌شود، دوباره موقع برگشت به سر صحنه هوا آفتابی می‌شد. مثلاً 3 سال سه هزار نفر در این پروژه کار کردند و حتی یک نفر هم سرما نخوره آیا این به راحتی اتفاق می‌افتد در حالی که تمام مصریان در فیلم لخت بودند در برف و باران. از این نوع عنایات، خداوند بسیار بوده است.

مثلاً مکان‌های مربوط به خشک شدن نیل و خشک‌سالی را می‌خواستیم بگیریم. در عرض یک ماه مسئولین سد به‌دلیل جمع‌آوری ماهی‌ها دریاچه را بستند و دریاچه خشک شد ، همان خشک‌سالی که ما در مصر می‌خواستیم و بعد هم در عرض دو ماه خداوند با بارش باران، دریاچه‌ای را که 2 سال آبگیریش طول می‌کشد، دو ماهه پر شد.

اینها نشانه‌های این است که خداوند سینمای مذهبی را دوست دارد.

انبیاء برای توضیح کتاب خدا و رهنمود کردن انسان‌ها آمده‌اند. اگر ما فقط نزدیک بشویم مطمئناً خداوند عنایاتش را شامل حال این گروه‌ها خواهد کرد.

این تفکر که سینمای مذهبی، معنا ندارد همش حرف مفت است.

سینما می‌تواند ارزش‌های اسلام را به تمام دنیا تبلیغ کند و اسلام نیز می‌تواند سینما را از این ابتذال و ورشکستگی و سقوط نجات دهد.

خالق یوزارسیف در تبیان

* بسیار جالب بود.

- این بحث یک مقدار طولانی شد اما ارزشش را داشت.

 

* بله، مساله من هم همین است که چرا اتفاقات مثل یوسف، ابراهیم خلیل‌ا... ، مسافر ری و ... چرا 10سال، 10سال این اتفاق رخ می‌دهد چرا ما حتی سالی 1 فیلم مذهبی تولید نمی کنیم.

-فقط سالی یک فیلم قرآنی اگر تولید شود که سینمای ما نجات پیدا می‌کند چون یک فیلمش با صد تا یا هزار تا از آن فیلم‌ها برابری می‌کند.

این متولیان مذهبی و سینمای مذهبی یکی از بزرگترین رسالت‌های آنها است که به این مسئله بپردازند.

اما حساب شده، اینگونه نباشد که اراذل را بکشانند به سینمای مذهبی که هر کس و ناکسی که اهلیّت ندارد برای سینمای مذهبی وارد این وادی بشود.

 

* پروژه بعدی که در پیش دارید...؟

- داریم تلاش می‌کنیم در مورد بی‌بی‌نرجس خاتون مادر امام زمان علیه‌السلام پروژه‌ای آماده ‌کنیم به‌همراه آقای شورجه، منتها در حال حاضر در حد تحقیق و نگارش است.

اما کوتاهتر است از نظر حجم اما از لحاظ دکور و لوکشین ممکن است بیشتر باشد.

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:00 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

- خداوند به ما توفیق داده بود که از بچگی با قرآن محشور باشیم، کمی که بزرگتر شدیم تو مسجد به بچه‌ها قرآن آموزش می‌دادیم و قصه‌های قرآنی می‌گفتیم و این علاقه به قصه‌های قرآنی از قدیم در وجود ما بود.

همه قصه‌های قرآن را دوست دارم از جمله حضرت یوسف را، یکی از علت‌هایی که به سراغ قصه حضرت یوسف رفتم، نگران بودم که خدای نکرده این قصّه توسط نااهل کار بشود.

این قصّه ظریفی است و نکات حساسی دارد به دلیل اینکه به‌جای طرح ارزش‌های الهی و معنوی، ممکن است که فقط به بعد نفسانی و عشقی آن توجه بشود.

تا به امروز بیست و اندی نسخه از داستان یوسف پیامبر در دنیا ساخته شده است، اما هیچ‌کدام از دیدگاه قرآن و اهل‌بیت نبوده است.

 

مردم یک کار قرآنی را با یک کار تفریحی اشتباه نگیرند، نگاه به کار قرآنی نکاتی را در خود دارد که باید با دقت نگاه کرد مثل یک بحث تفسیری که اگر دقت نکنید موضوع از دستتان در می‌رود و ما هم از نوع تفسیرنویسی در این سریال داریم ایجاد می‌کند که به آن دقت شود.

* سریال یوسف از کجا شروع شد.

- اوایل سال 1379 نگارش فیلم‌نامه شروع شد و اواخر سال 1382 نیز فیلم‌نامه آماده گردید، یعنی4 سال تحقیق و نگارش فیلم‌نامه به طول انجامید و در چند مرحله آماده گردید، ولی 6 بار بازنویسی شد. پیش تولید کار از اواخر سال 1382 آغاز گردید و فیلمبرداری کار نیز از 27خرداد سال 1383 شروع شد. اولین دکور که آماده شد، فیلم‌برداری را آغاز کردیم و گروه دکور مشغول به ساخت و تحویل مابقی دکورها شدند.

 

* مبنای انتخاب لوکشین چگونه بود؟

- از ابتدا قرار را به این گذاشتیم که لوکیشن ساخته شود و در عین حال اینکه هیچ‌گونه لوکیشنی به عنوان مصر در ایران وجود ندارد و امکان سفر به مصر نیز وجود نداشت و اگر هم می‌‌رفتیم دکورهای مورد نیاز ما وجود نداشت چون بعد از چند هزار سال دیگر چیزی وجود ندارد. طبیعتاً دکورها باید ساخته می‌شد.

در ابتدا قرار بر این بود که به شهرک سینمایی غزالی برویم، اما به این نتیجه رسیدیم که اصلاً مناسب کار نیست و آلودگی صوتی و تصویری شدید دارد.

دوربین به هر طرف که می‌چرخید دکل برق می‌‌دید یا اتوبان و یا ساختمان‌های بلند، هواپیماهای فرودگاه مهرآباد هم مستقیم از روی شهرک عبور می‌کند و جا هم کم بود و محدودیت اجازه کار نمی‌داد و علیرغم اصرار بچه‌های تلویزیون که می‌خواستند دکوری که ساخته می‌شود برای شهرک بماند، دیدیم اصرار بجایی نیست و به ضرر کار هست.

پیشنهاد دوستان را در مورد شهرک دفاع مقدس پذیرفتیم و رفتیم دیدیم که جای مناسبی است دارای دریاچه خوب و زیبایی است که می‌تواند بجای نیل استفاده شود و در کنارش دکورمان را نیز بزنیم.

ما فضای خیلی باز و گسترده داشتیم، اما هیچ گونه امکاناتی وجود نداشت.

مجبور شدیم که هم برای شهرک برق بیاوریم و هم انتقال آب را ساماندهی کنیم و خطوط تلفن کشیده بشود. همه امکانات را ایجاد کردیم که بتوانیم کار انجام پذیرد و راضی هستیم. و یکی از عنایت‌هایی که خداوند متعال به این پروژه داشت مکانی بود که در آنجا لوکیشن‌های سریال حضرت یوسف ساخته شد.

* البته برکات این کار فقط ملزم به این سریال نبود بلکه به شهرک و برای دیگر پروژه هایی که در آن شهرک کار می‌کنند نیز معطوف بوده است.

خالق یوزارسیف در تبیان

* انتخاب بازیگران یوسف از کجا آغاز گردید؟

- معمولاً بازیگر را به خاطر استعداد و تجربه و تناسب چهره در سینما انتخاب می‌کنند برای نقش یعقوب کاندیداهای زیادی در ذهنم بود اما آقای پاک‌نیت را به خاطر سابقه بازیگری توانمندش و هم مسائل اعتقادیش که برای من بسیار ارزشمند بود، انتخاب کردم.

دوست داشتم یعقوب را کسی بازی کند که قلباً یک تعلق خاطری به این نقش داشته باشد و صرفاً برای بازی کردن و دستمزد گرفتن نباشد و ادای تکلیف هم برایش مهم باشد، که آقای پاک‌نیت چنین ویژگی داشت.

چهره‌اش نیز مناسب بود فقط، سابقه بازیگری آقای پاک‌نیت بیشتر نقش‌های منفی بود که به هر حال او را قانع کردیم، که ارزش‌هایی که آقای پاک‌نیت دارد خیلی بیشتر است از سابقه نقش‌های منفی که بازی کرده است.

خانم ریاحی نیز با همین شرایط با در نظر گرفتن سوابق بازیگری و هم سن و سال ایشان که در مدیومی قرار گرفته بودند که با گریم هم جوان می‌شدند و هم پیر.

و من در بین بازیگرانی که داشتیم خیلی کم بازیگری را دیدم که استعدادش را داشته باشد و هم ذهنیت مثبتی از ایشان در ذهن مردم وجود داشت و چهره ایشان نزدیک به آن نقش باشد.

چهره آقای زمانی هم در رابطه با نقش یوسف اصرار بنده بود که حتماً چهره بکری باشد و هیچ نوع سابقه بازیگری تا بحال نداشته باشد و بگونه‌ای شناخته نشده باشد.

خوب طبیعتاً کار برای ما دشوارتر می‌شد هر چند کسی که انتخاب می‌شد خود نیز باید دارای استعداد هم می‌بود تا بتواند با کمک‌های ما جلوی دوربین برود و الحمدلله در مورد آقای زمانی کاملاً جواب داد.

* معمولاً کارگردان‌هایی که نویسنده کارها نیز خودشان هستند وقتی شروع به نگارش فیلم نامه می‌کنند موقع نگارش کارکترهای داستان، نقش‌ها را بر اساس بازیگرانی که در ذهن دارند می‌نویسند، این برای شما هم صدق می‌کرد؟

- خیر.

 

* اولین لوکیشنی که فیلمبرداری در آن آغاز گردید کجا بود؟

- یکی از شهرهای جنوبی عراق به نام فدان در جنوب بابل، زادگاه حضرت یوسف و برادرانشان بود و دایی حضرت یعقوب در آنجا زندگی می‌کرد، به توصیه‌ مادرش می‌رود که با دختر ایشان ازدواج کند و لذا از کنعان به فدان می‌آید در جنوب عراق و در آنجا ماندگار می‌شود و ازدواج می‌کند و بچه‌دار می‌شود و بعد از رحلت پدرشان حضرت اسحاق از فدان به کنعان بر می‌گردد.

 

* طراحی لوکیشن‌ها، تا چه حد بر اساس مستندات تاریخی و تا چه اندازه بر اساس تخیلات طراح صحنه می‌باشد.

- تقریبا نود درصد براساس مستندات تاریخی ساخته شده ،حال ممکن است در جاهایی تغییرات جزئی صورت گرفته باشد آن هم به هر حال به‌خاطر هماهنگ کردن فضا با مدیوم سینما، که صورت گرفته ولیکن در مجموع همه چیز مستند است.

خالق یوزارسیف در تبیان

- اگر مردم این کار را دیدند و پسندیدند، دعایمان کنند، آنها هم که نپسندیدند به بزرگواری خودشان ببخشند.

* تا چه حد از گریم‌های کار راضی بودید؟

- از بخش اعظمش راضی بودم ولیکن در بعضی جاها مشخص معلوم بود که گروه گریم ناپخته است.

ولیکن وقتی یک گریمور جوانی را انتخاب می‌کنید که به او میدان داده باشید ، رشد بکند و هم  اینکه بچه مومنی را به‌کار گرفته باشید، طبیعتاً باید طبعاتش را نیز بپذیرید.

 

* جمعه قبل داشتم سریال را می‌دیدم در نمایی مدیوم کلوز آپ آقای زمانی (حضرت یوسف) اختلاف بین صورت و گردن بازیگرتون حداقل 3 درجه بود که صورت تیره و گردن سفید و روشن بود.

- بله خودم هم دیدم و قبول دارم.

خالق یوزارسیف در تبیان

* جلوه های ویژه رایانه‌ای چقدر به شما کمک کرد.

- تقریباً می‌توانم بگم که حدود 60 درصد از نیاز ما را برطرف کرد، خیلی از صحنه‌ها بود که اگر جلوه های ویژه رایانه‌ای نبود فیلم‌برداری آن اصلاً شدنی نبود.

مثلاً گاوها از نیل بیرون می‌آیند و همدیگر را می‌خورند، یا ساختن اهرام در آن‌طرف نیل و بعضی جاها تکثیر شهر و جمعیت و همین‌طور بعضی از صحنه‌هایی که امکان ترکیبی کار کردن نبود گروه جلوه های ویژه به کمک‌مون آمد.

بنده به جلوه های ویژه اعتماد نداشتم چون تا به امروز هنوز نتوانستند در ایران جای اصلی خود را پیدا کنند.

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:00 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

 

با تصاوير چشم نواز در شيخ بهايي

با تصاوير چشم نواز در شيخ بهايي

سمانه احمدي

 بهاء الدين محمد بن عزالدين بن عاملي جبعي (جباعي) معروف به شيخ بهائي در سال 953 ه.ق 1546 ميلادي در بعلبك متولد شد. او در جبل عامل در ناحيه شام و سوريه در روستايي به نام "جبع" يا "جباع" مي زيسته و از نژاد "حارث بن عبدالله اعور همداني" از علماي اسلامي بوده است.

بهاءالدين در كودكي به همراه پدرش از جبل عامل به ايران آمد و در پايتخت ايران (قزوين ) كه مركز تجمع دانشمندان شيعه بود سكني گزيد . اين مقطع سني اين دانشمند برجسته جهان اسلام  اكنون بن مايه فاز اول سريال شيخ بهايي را شکل مي دهد .

مقطع کهنسالي و مرگ اين عالم اسلامي بخش ديگري است که به عنوان فاز دوم در مجموعه تلويزيوني که شهرام اسدي ساخته است ، به تصوير کشيده مي شود .  به تصوير كشيدن مقاطع مختلق سني شيخ بهايي در حالي است که در علوم فلسفه، منطق، هيئت و رياضيات تبحر داشت، مجموعه تأليفاتي كه از او بر جاي مانده در حدود 88 كتاب و رساله است. وي چندي نيز در مشهد به تحصيلات خود ادامه داده و مدتي در هرات به جاي پدر مقام شيخ الاسلامي را عهده دار بوده است و بعدها پس از اتمام تحصيلات، شيخ الاسلام اصفهان شد. چون در سال 991 هجري قمري به قصد حج راه افتاد، به بسياري از سرزمينهاي اسلامي از جمله عراق، شام و مصر رفت و پس از 4 سال در حالي كه حالت درويشي يافته بود، به ايران بازگشت.

او در سال 1031 ه.ق در اصفهان درگذشت و بنا بر وصيت خودش، پيكر او را به مشهد بردند و در جوار مرقد مطهر حضرت علي بن موسي الرضا (ع)جنب موزه آستان قدس ، بين صحن امام و صحن آزادي ،‌ و در جايي كه پيشتر محل تدريس او بوده به خاك سپردند .

شايد ثبت نام شيخ بهايي به عنوان يکي از مشاهير ايراني در سازمان يونسکو و پاسداشت مقام اين علم فرزانه همزمان با سال نجوم ( 2009 ) ، امري مباهات برانگيز براي ما ايرانيان باشد، اما جاي بسي تأمل است که مباهات صرف ، بدون شناخت گنجينه هاي فرهنگي، احساسي  زودگذر و امري ابتر خواهد بود .

ساخت و توليد سريال فاخر و ديدني « شيخ بهايي » در مركز تخصصي سيمافيلم تلاشي است تحسين برانگيز  در جهت عمق بخشيدن به مباهات فرهنگي ايرانيان . از اين رو در آستانه پخش اين مجموعه از تلويزيون و در پي رونمايي سريال ، با شهرام اسدي کاررگردان شيخ بهايي گفت و گويي شکل گرفت که آنچه در پي مي آيد ماحصل پرسش و پاسخ مطبوعاتي است که در مرکز سيما فيلم  انجام شد.

 

با توجه به اين که شيخ بهايي از سوي  مرکز سيما فيلم به شما سفارش داده شده ، چقدر  ساخت آن  جنبه سفارشي داشته و چه مقدار از آن منعکس کننده  آراء و نظرات خود شما ؟

من اين کار را عليرغم اين که در سئوال شما  چند بار به عنوان سفارش اشاره شد ، اصلاً به آن معنا و مفهوم  سفارشي نمي بينم . شايد در جريان باشيد که پس از سه سال تحقيقي که آقاي محسن دامادي انجام دادند ، فيلمنامه اي نوشته شده بود که به عقيده من فيلمنامه محکم و منسجمي نبود . در نتيجه با نقطه نظرات و صحبت هايي که پس از بررسي هاي تخصصي در شوراي فيلم نامه آن زمان مطرح شد ، فيلمنامه از ابتدا کاملاً به صورت جديدي نگاشته شد و من بازنويسي دوباره اي بر روي نسخه اي که آقاي دامادي نوشتند ، انجام دادم . بنابراين اين سئوالي که مي پرسيد چقدر از نقطه نظرات من در اين کار لحاظ شده ، بايد بگويم  تا حدود  زيادي اين امر صورت گرفته است.

براي شروع کار به منابع مختلفي هم رجوع کرديد؟

اگر حقيقت اش را بخواهيد ؛ نه . چون منابعي که در اين زمينه  وجود دارد به طوري است که اغلب اصل ماجرا را از  روي هم نوشته اند و در نسخه هاي مختلف چيزهايي را به آن اضافه کرده اند . اگر بخواهيم  درست عنوان کنيم شايد  در اين زمينه دو منبع اصلي  بيشتر وجود نداشته باشد  اما به طور مثال با 60 مورد برخورد کنيم  که همين موضوع را گسترش داده و از منظر ديگري به آن نگاه کرده اند .

در اين سريال نويسنده بيشتر سعي کرده که آنچه مي نويسد مبتني بر واقعيات تاريخي آن عصر و زندگينامه شيخ باشد بعلاوه اين که وجوه دراماتيک  لازم را  به آن بيفزايد ... که کافي است .

يکي از منابع تصويري که بطور ضمني به زندگي  شيخ بهايي در کنار ملاصدرا مي پردازد ، سريال « روشنتر از خاموشي» است ، که سالها پيش ساخته شد . شما آن را قبل از شروع کار ديده بوديد ؟

من در آن دوران ( زمان پخش سريال ) در ايران نبودم و به طور جسته گسيخته بخش هايي از آن را ديده بودم و ذهنيت خاصي هم نداشتم.اما يادم هست چند سال قبل،  ساخت آن به من پيشنهاد شده بود و زماني هم  که آن را خواندم ، احساس کردم فقط 50 و اندي جلسه نشست و بحث علمي  است که شخصيت ها فقط حرف مي زنند . آن نسخه که به من پيشنهاد شد،  بيشتر مناسب اجراي راديويي بود و ... که بحث هاي فني هم در آن مطرح  مي شد اما در زمان ساخت، در سريال تغييراتي در آن داده شده بود که من کامل نديدم .

اما يکي از اشکالات آن کار  که ديده شد اين بود که وجود لهجه هاي مختلف باعث  تشتت افکار بيننده  مي شد . فکر مي کنم بعد از گذشت چند سال خود آقاي فتحي هم در اين زمينه با من هم عقيده باشند .  به همين علت در شيخ بهايي از لهجه خاصي استفاده نکردم.

با تصاوير چشم نواز در شيخ بهايي

در طي انجام  کار چقدر خودتان را جاي مخاطب مي گذاريد؟

من هميشه مثل دو کفه ترازو عمل مي کنم . يعني يک بار از منظر تماشاگر فيلمنامه را مي نويسم ، با بازيگر ها تمرين مي کنم و ... و بار ديگر  از نقطه نظر ايده آل ها و آرمان هاي خودم . اما سعي مي کنم تا جايي که مي توانم ، اين دو کفه را موازي پيش ببرم ولي اگر راهي نداشته باشم ، کفه آرمان گرايي خودم را جلوتر مي برم .

براي جذب  بيشتر مخاطب عام ، چقدر سعي کرده ايد که در نوع روايت تان به وجهه دراماتيک قصه بپردازيد ؟

طبيعاً اين عمل در کار صورت گرفته و وجود دارد  . چون در تاريخ به خودي خود درام  به معناي آنچناني وجود ندارد. مخصوصاً وقتي که  به مسائل علمي و سياسي آن پرداخته مي شود ،مطالب به صورت خشک به مردم مي رسد. به همين علت ما شخصيت هايي را در داستان داخل کرديم و حواشي و شاخ و برگ هايي به آن افزوديم تا درام به صورتي جذاب و ديدني به مردم برسد .

با اين حساب چه مقدار آن مبتني بر مستندات تاريخي است و چه مقدارش محصول تخيل و ذهنيات شما ؟

نمي توان تقسيم بندي دقيقي ارائه داد . اما بهر حال چارچوب کار مبتني بر واقعيات تاريخي است . اما اين که مثلاً غلام شيخ چه نام داشته و يا چه گفت و گو هايي بين شخصيت ها شکل گرفته و ... مواردي هستند که بعضاً از آنها در تاريخ به اندازه يک خط و يا کمتر ياد شده که اين صحنه ها و سکانس ها  بر اساس افت و خيزي که قصه بايد طي کند ، طراحي مي شود . اما هميشه  چارچوب اصلي در روايت وجود دارد که نبايد از آن خارج شد.به عنوان مثال در بازديدي که آقاي ضرغامي و شاهرودي از پشت صحنه سريال داشتند ، آقاي شاهرودي فرمودند  که طبق روايت تاريخي شيخ بهايي مردي زشت رو بودند ، اما شما يک آدم خوش سيمايي به اسم آقاي نصيريان را در اينجا گذاشته ايد . در جواب گفتم : در تصوير کردن تاريخ بايد چنين تغييراتي را لحاظ کرد . چون وقتي قرار است تصويري با صرف وقت و هزينه بسيار و لحاظ نقطه نظراتي که از چنين فردي انتظار مي رود ، ساخته شود ، بايد چشم نواز باشد . 

اين تصاوير  به لحاظ دوره و زمان تاريخي  چقدر باور پذير خواهند بود؟

در کار سعي شده با پرداختن به زواياي دروني تر  زندگي شخصيت ها اين باور پذيري ايجاد شود . چون يکي از عيوب سريال هاي تاريخي به نظر من حرکت در چارچوب هاي خشک و قرار دادي و طرح مسائل مهم و کلي است . من سعي کردم در اين کار با اضافه کردن سکانس هايي از  زندگي هاي خيلي معمولي ، ملموس و روزمره به اصطلاح کوچه اي به قصه ،حتي شوخي هاي شاه عباس و صحبت هاي شيخ بهايي با هم دوره اي هاي خودش ، يا نمايش نزاع و بازي هاي او در کودکي با همسالانش موضوع و بيان را تلطيف کنم . 

با وجود حساسيت بالاي شما در رسيدن به چنين باور پذيري ، چرا با وجود صداي سر صحنه ، سريال در نهايت دوبله شد؟

ما فيلم را در فاز اول با صداي سر صحنه شروع کرديم که مربوط به دوران نوجواني شيخ بهايي مي شد . چون بيشتر لوکيشن هايي که ما در آن مقطع زماني داشتيم ، در بيابان و سياه چادرها و فضاهايي دور از محيط شهري بود که سر و صداهاي آنچناني و مزاحم دور بوديم . اما در مرحله دوم در عرصه اي بوديم که بايد به 67 سالگي به بعد شيخ بهايي تا زمان فوت شان در اصفهان و شهر هايي که هنوز آثار و بقاياي آن وجود داشت ، مي پرداختيم.شما اصفهان امروز  و سر و صداهايش را با زماني که ما مي خواستيم ، تصوير کنيم ، مقايسه کنيد!  در نتيجه علي رغم ميل صد در صد خودم که فکر مي کنم صداي سر صحنه بهترين راه براي نشان دادن حقيقت درون بازي يک بازيگر است ، به دوبله پرداختيم . والحق بايد در اين زمينه از آقاي زند تشکر کنم که به پاي وسواس هاي من صبوري کردند و کاري در حد صداي سر صحنه ارائه دادند.

صداي علي نصيريان توسط ناصر طهماسب دوبله شده  است ، با وجود اين که خود نصيريان صداي خوبي دارد و به تازه گي هم  پخش سريال « مرگ تدريجي يک رؤيا» با بازي طهماسب به پايان رسيده ، تصوير و صداي  وي هنوز در ذهن مخاطب باقي است ، فکر نمي کنيد ، اين انتخاب بر روي ذهن بيننده تأثير لازم را نداشته باشد؟

من در دوبله سريال  تا جايي که امکان داشت از خود بازيگران دعوت کردم که بيايند و جاي خودشان صحبت کنند ، در مورد آقاي نصيريان هم از اول بنا بر اين بود که ايشان خودشان به جاي شيخ بهائي صحبت کنند اما بخاطر مشکل شخصي که در آن مقطع براي شان پيش آمد ، نتوانستند اين کار را انجام دهند و آقاي طهماسب به جاي ايشان صحبت کردند . البته حضور ايشان طبق نظر من و آقاي زند صورت گرفت . از همه مهمتر نظر خود آقاي نصيريان هم بر اين بود که صداي  آقاي طهماسب نزديک ترين صدايي است که مي تواند جايگزين صداي ايشان شود. 

سريال «شيخ بهايي» پيش از اين« آشيانه سيمرغ» نام داشت ، تغيير اسم آن هم بنا بر معذوريت خاصي صورت گرفته ؟

خير . از ابتدا من آن اسم را خيلي دوست داشتم . اما وقتي کارهايي مانند ساخت سريال هاي تاريخي طولاني مي شود ،گه گاه ديده مي شود که اسم ها در جاهاي ديگري هم مورد مصرف پيدا مي کند و مشابهت هاييي ايجاد مي شود . من صرفاً بخاطر اين که ديدم ، چند کتاب ، فيلم و سريال با اسم هاي مشابه و همراه با نام سيمرغ از آن زمان تا کنون  ارائه شده ، تصميم گرفتم نام مستقيم تري را براي سريال  انتخاب کنم که ضمن رساندن مقصود ،  حق مطلب را بيشتر ادا کند .

مورد ديگري که درباره اين سريال حرف و حديث هاي گوناگوني را به راه انداخت ، مسئله حذف بيشتر سکانس هاي آن بود که عده اي اين مطلب را تأييد و برخي تکذيب مي کردند . شما بگوييد اصل مطلب چيست و از کجا ناشي مي شود ؟

يک خلط مطلبي در اين ميان بوجود آمده که لازم است توضيح بدهم . قضيه از اين قرار است که وقتي در مرحله بازنويسي فيلمنامه بوديم ، با دوستاني که آن زمان در مرکز سيما فيلم بودند ، مشورت کرديم که زمان بندي سريال به چه صورت باشد .چون  در اروپا و امريکا استاندارد اين مسئله 52 دقيقه است . اما دوستان گفتند که هر قسمت سريال مي تواند 32 دقيقه باشد. كه با تيتراژ حدود 38 دقيقه روي آنتن مي‌رفت. مجموعه‌اي كه مي‌خواستيم بسازيم حدود 900 دقيقه بود و طبيعتاً مي شد 30 تا 32 قسمت . بعد که جلوتر رفتيم دوستان گفتند که در سريال هاي تاريخي تا بخواهيم وارد قصه شويم ، 30 دقيقه سريال تمام مي شود ، بهتر است که زمان هر قسمت بيشتر شود و با تيتراژ چيزي حدود 58 دقيقه آماده کنيد . به  اين ترتيب جاي مکث ها را تغيير داديم و تقسيم بندي جديدي شکل گرفت . اگر شما 900 دقيقه را تقسيم بر اين زمان کنيد ، تعداد قسمت هاي سريال 17 مي شود ... در واقع همان 32 قسمت است که  17 شده است. اما دوستان در معاونت سيما از جزئيات  اين موضوع اطلاع نداشتند و فکر کردند که 32 قسمت تبديل به 17 شده و در نتيجه 15 قسمت حذف شده و در جلسه اي عنوان کردند و .... که اين طور نبوده است .

با تصاوير چشم نواز در شيخ بهايي

با اين حساب از زمان پخش سريال تان راضي هستيد؟

بهر حال ما کار خودمان  را انجام داديم و نتيجه را به دوستان سپرديم .حتماً دوستاني که در بخش مديريت هستند ، دل شان به اندازه من مي تپد که اين سريال در بهترين جا قرار بگيرد و بيشترين بيننده را داشته باشد . حتماً شبکه دوم هم تمام تلاش خود را به کار خواهد بست که اين سريال به بهترين نحو ارائه شود .

چقدر پيش بيني مي کنيد که «شيخ بهايي » با اصلاحات آن چناني در پخش  مواجه شود ؟

نمي دانم . بهر حال هر کارگردان و مؤلف و مصنفي نهايت آرزو و علاقه اش است که کارش دست نخورد و من هم اميدوارم که اين اتفاق براي سريال من هم بيفتد .

تا کنون اگر اصلاحاتي در سريال صورت گرفته ، چه مقدار از آن با نظر شما بوده است؟

من به قطعيت عنوان مي کنم که هر نقطه نظري تا کنون در مورد سريال بوده چه در مرحله نگارش تا مرحله تصويربرداري و چه در پست پروداکشن و مراحل آماده سازي، من در جريان تمام مسائل آن بوده ام و دوستان کاملاً من را در جريان مي گذاشتند .

انتظار داريد شيخ بهايي هم  همانند «روز واقعه» به اثري ماندگار تبديل شود؟

زماني كه فيلم «روز واقعه» را مي‌ساختم به اين موضوع  فكر نمي‌كردم . آن طوري که به من گفته اند  اين فيلم تا کنون  46 بار از شبكه‌هاي داخلي و خارجي پخش شده ؛اما واقعيت اين است که من  در آن زمان سعي كردم يك فيلم درست بسازم تا اين که اعتقادات و باورهاي خودم را عنوان کنم . منتهي شما بهتر مي دانيد در يک کار جمعي و در روند ساخت سريال،  وقتي موضوع تسري پيدا مي کند ، تنها يك نفر دخيل نيست و بسياري از پارامترها در كار شما تأثير مي‌گذارد .همه چيز از مسائل اجتماعي ، اقتصادي  گرفته تا موارد ريز ديگر . بهر حال اميدوارم آنچه که در نهايت شکل گرفته مجموعه قابل قبولي براي بيننده  باشد. چون نتيجه گيري نهايي بر عهده بيننده است . او بايد  کار را ببيند و نظرش را اعلام کند  و بگوييد که آيا اين سريال مي تواند بدل به مجموعه اي شود که بارها قابل ديدن باشد  يا خير.

منبع: سيما فيلم

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:00 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

 

پرواز با قالیچه سلیمان

 

پرواز با قاليچه سليمان

جلوه‌های ویژه نقش مهمی در فیلم تاریخی- مذهبی «ملك سلیمان» دارد.

خلق صحنه‌های مربوط به این رویدادها، شرایط خاصی را برای كار می‌طلبید و این جلوه‌های ویژه به نوعی جزو ضرورت های فیلم هستند.

به گزارش همشهری مسئول این جلوه‌های ویژه یك هنرمند هنگ‌كنگی به نام« لئولو» است كه به گفته سازندگان فیلم، در تلاش است تا كار به بهترین شكل ممكن انجام شود. ملك سلیمان به كارگردانی شهریار بحرانی، داستان زندگی  حضرت سلیمان را، كه برگرفته از قرآن كریم است، روایت می‌كند. مجتبی فرآورده، تهیه‌كننده فیلم به دوچرخه می‌گوید: «این قصه، قصه جن و شیطان‌ها و پرواز بساط (قالیچه) حضرت سلیمان ایشان است. حضرت سلیمان در زندگی خود با مسائلی مثل تسخیر باد و تسخیر اجنه و شیطان ها  روبه‌رو شد. خلق صحنه‌های مربوط به این رویدادها، شرایط خاصی را برای كار می‌طلبید و این جلوه‌های ویژه به نوعی جزو ضرورت های فیلم هستند. در عین حال، شما وقتی فیلم‌های جدید سینمایی را می‌بینید، متوجه می‌شوید كه نوع نگرش فیلم‌سازی مدرن به گونه‌ای است كه جلوه‌های ویژه كامپیوتری نقش حیاتی در آن دارد. ما هم تصمیم گرفتیم از این رویكرد جدید در دل یك قصه مذهبی استفاده كنیم.»

 

امین زندگانی، محمود پاك‌نیت، حسین محجوب، مهدی فقیه، علیرضا كمالی‌نژاد، الهام حمیدی، سیامك اطلسی و سیروس صابر، بازیگران ملك سلیمان هستند. امین زندگانی در فیلم نقش حضرت سلیمان را  دارد و محمود پاك‌نیت نقش شخصیت منفی قصه یعنی «بازار» را كه یكی از كاهنان اورشلیم است ، بازی می‌كند. حمید خضوعی ابیانه مدیریت فیلم‌برداری آن را به عهده داشته و تدوین آن به تازگی توسط محمدرضا موئینی تمام شده است. پانك‌ چای آهنگساز هنگ‌كنگی این روزها مشغول ساخت موسیقی متن فیلم است. فرآورده در باره علت ساخت موسیقی فیلم توسط یك هنرمند خارجی  می‌گوید: «بعد از دیدن فیلم، خودتان می‌توانید متوجه این موضوع شوید. موسیقی متن فیلم توسط اركستر صد نفره فیلارمونیك پكن اجرا و ضبط می‌شود.»

این قصه، قصه جن و شیطان‌ها و پرواز بساط (قالیچه) حضرت سلیمان ایشان است. حضرت سلیمان در زندگی خود با مسائلی مثل تسخیر باد و تسخیر اجنه و شیطان ها  روبه‌رو شد.
پرواز با قاليچه سليمان

كار فیلم‌برداری ملك‌سلیمان حدود 9 ماه طول كشید و مكان‌های مختلفی به عنوان محل فیلم‌برداری (لوكیشن) مورد استفاده قرار گرفتند. تولید فیلم از روز 41 تیر همزمان با ولادت حضرت زهراس، در رستم‌آباد گیلان شروع شد. بعد از آن گروه سازنده راهی شهریار شدند تا بخش‌های مربوط به شهر« اریحا» را در دكوری واقع در این شهر كار كنند. سپس با بازگشت گروه به شمال كشور، كار فیلم‌برداری در دكورهای شهر بندری «زبولون» ادامه یافت. شهرستان تالش و منطقه شهریار (كه دكورهای شهر اورشلیم در آن قرار داشت) دیگر مكان‌های فیلم‌برداری ملك‌سلیمان بودند.

 

ظار طراحی چهره‌پردازی فیلم را سعید ملكان انجام داده است و ساخت ماكت‌های آن با داریوش میرزایی و حمید رحمانی بوده است. شهریار بحرانی كه فیلم‌نامه فیلم را نوشته، درباره انتخاب قصه زندگی حضرت سلیمان برای فیلم تازه‌اش به دوچرخه  می‌گوید: «می‌خواستم یكی از داستان‌های قرآن را كه درباره حكومت الهی ایده‌آل  روی زمین است، به تصویر بكشم. برایم نمایش سازوكار‌های آن حكومت، ارتباط ولی با مردم و برعكس، تبعیت مردم از ولی و نیاز مردم به تبعیت از او در این قصه، اهمیت داشت. تمام تلاشم را كردم كه از جلوه‌های ویژه‌ای كه در حد و شأن این قصه قرآنی باشد استفاده كنم و از هیچ چیز كم گذاشته نشود.»

سازندگان فیلم امیدوارند قصه فیلم و جلوه‌های ویژه متعدد آن- ملك سلیمان بیش از 600 پلان دارد كه در آنها جلوه‌های ویژه مورد استفاده قرار گرفته است- برای تماشاگران نوجوان جذاب باشد و آنها از تماشای آن لذت ببرند.

 

 

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:01 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

 

 

 

هنر اصیل ایرانی دركشور ما نخواهد مُرد

صفار هرندی

 

موسیقی بومی و هنر اصیل ایرانی دركشور ما نخواهد مُرد

وزیر ارشاد گفت: نسل جوان ما با رجوع به فرهنگ موسیقی ایرانی، جا پای بزرگان این رشته می‌گذارند و به این معنا می‌شود گفت كه موسیقی بومی و هنر اصیل در كشور ما نخواهد مرد.

«محمد‌حسین صفار هرندی» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شب گذشته در حاشیه كنسرت محمد‌رضا لطفی در گفت‌وگو با خبرنگار موسیقی فارس، گفت: حركت ما در موسیقی، حركتی رو به جلو برای نظام‌مند كردن این هنر ارزشمند و تاثیرگذار است.

ما می‌توانیم بگوییم كه هنر موسیقی به میزان وسیع‌تری نسبت به گذشته در سمت‌وسوی تبیین یك نگاه ارزشمند متعالی در چارچوب‌های پذیرفته شده در نظام جمهوری اسلامی حركت می‌كند.

به نظر من قدر این هنر در اندازه‌های واقعی خودش بیشتر دانسته شده و خواهد شد و تا حدی كه جوهر واقعی هنر موسیقی نمایان شود، دل‌های زیادی به سمت گوهر نابش گرایش پیدا می‌كند و از كارهایی كه به اسم موسیقی اما در نهایت برای ضربه زدن به موسیقی انجام می‌شود، اجتناب خواهد كرد.

وی در پاسخ به این سؤال كه موسیقی تا چه میزان به معنای فاخر بودن نزدیك شده، اظهار داشت:رسیدن به مقصد یك فرآیند است. یعنی ما نمی‌توانیم این مقصد را یك نقطه فرض كنیم بلكه حركت در مسیر است كه خوشبختانه این مسیر روبه تعالی بوده و ما راه را گم نكردیم و محصول درست عمل كردن‌مان هم این بود كه در طول این مدت آثار ارزشمندی توسط اساتید موسیقی خلق شده است.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به اتفاقات دیگری كه در موسیقی ایران رخ داده، بیان داشت: نسل جوان ما با رجوع به فرهنگ موسیقی بومی و هنر سرزمینی خودشان جا پای بزرگان این رشته می‌گذارند و مورد تأیید اساتیدشان واقع می‌شوند. به این معنا می‌شود گفت كه موسیقی در كشور ما نخواهد مرد و هنر موسیقی اصیل ایرانی محفوظ خواهد ماند و از هنر عاریتی كه از جاهای دیگر می‌آید، هنرمندان ما با هنرمندی، به خوبی می‌توانند استفاده كنند و آن را در خدمت فرهنگ خودشان قرار دهند. كاری كه با موسیقی پاپ در كشور به میزان قابل توجهی شده است.

وی تصریح كرد: به نظر من خارج كردن پاپ از آن چارچوب‌های خاص خودش و آن را به بندگی هنر ایران درآوردن، هنرمندانه بوده كه توسط بچه‌های ایرانی خودمان انجام گرفته است.

صفار هرندی ادامه داد: هنر موسیقی باید در خدمت آرمان‌ها و ارزش‌های متعالی جامعه باشد كه هم اكنون نیز چنین است.

وزیر ارشاد در خاتمه خاطرنشان كرد: در حال حاضر ما می‌توانیم بگوییم كه هنر موسیقی به میزان وسیع‌تری نسبت به گذشته در سمت‌وسوی تبیین یك نگاه ارزشمند متعالی در چارچوب‌های پذیرفته شده در نظام جمهوری اسلامی حركت می‌كند.

 

 

 

 

 

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:01 PM
تشکرات از این پست
like77
like77
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 514
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هنر در اسلام

 

 

 

خلق دنياي مدرن از چهل تکه سنت

خلق دنياي مدرن از چهل تکه سنت

 

 گفت وگو با ميريعقوب عمامه پيچ به بهانه نمايشگاه اخير در گالري الهه 

 

نقاشي هاي اخير عمامه پيچ به عکس هاي ماهواره يي از دشت ها، زمين هاي کشاورزي رنگين و کرت بندي شده مي مانند؛ فرم هاي رنگين و تکرارشونده، چيده شده در کنار هم، تداعي کننده يک موسيقي ريتميک و شاد و طرب انگيز، پرانرژي و گرم. او در دوره اخير، رها از ابزارهاي پيشين با تکه هاي رنگارنگ پارچه هاي کهنه و قديمي و بعضاً کاغذ به خلق آثاري متفاوت با دوره هاي قبلي اش پرداخته است. عمامه پيچ اگرچه شخصيتي آکادميک است، اما تاکيد زيادي بر شکستن ساختارهاي کهنه دارد. تا جايي که ترجيح مي دهد گفت وگوي نسبتاً طولاني را هم ايستاده انجام دهيم و به پيشنهادات عکاس در قرارگرفتن در جايي که نور مناسب تري دارد نيز بي اعتنا است. گفت وگوي زير به بهانه تازه ترين آثار او شکل گرفت.

---

-آقاي عمامه پيچ وقتي قرار شد با شما گفت وگو کنم، فکر کردم موضوع گفت وگو چه باشد. به نظرم رسيد اصلاً راجع به خود «موضوع» صحبت کنيم. گروهي از مدرسان هنر، شيوه کارشان به اين صورت است که با موضوع از پيش تعيين شده يا طرح مشخص وارد کلاس نمي شوند. اينها بدون هيچ پيش فرضي به کلاس مي روند و از يک اتفاق پيش پا افتاده و ساده که در همان محيط کلاس وجود دارد، درس را شروع مي کنند. اين گروه در آفرينش هنري نيز همين روش را در پيش مي گيرند. گروهي ديگر هم هستند که مي گويند تا زماني که موضوع مشخص نباشد، نتيجه مطلوبي حاصل نمي شود. نظر شما چيست؟ شما براي «موضوع» در تدريس و روند خلق اثر چه جايگاهي قائليد؟

نقاشي هاي اخير عمامه پيچ به عکس هاي ماهواره يي از دشت ها، زمين هاي کشاورزي رنگين و کرت بندي شده مي مانند

خب، اين دو را بايد از هم جدا کرد. در کلاس ممکن است يک روز آزاد کار شود و يک روز بر اساس اصول آکادميک چيزهايي به دانشجويان ياد داده شود. اصلاً بحث آموزش جداست و به کار شخصي ارتباط پيدا نمي کند. گاهي اوقات معلمي سر کلاس مي آيد و مي گويد؛ «الان در دنيا اين طور کار مي کنند.» شاگرد هم بدون پيش ذهن و پايه هاي آکادميک مي خواهد خودش را با چيزهايي که ديده يا شنيده يا استادش هدايتش کرده، همسو کند و به جايي نمي رسد. زماني بود که مي گفتند اصلاً فيگور کار نکنيد. فيگور گناه بود. همه آبستره کار مي کردند و بريز و بپاشي داشتند. اگر بخواهيم در مورد آموزش در 20 سال اخير صحبت کنيم، جاي حرف زيادي دارد. همان بحث التقاط در پست مدرن يا شبه پست مدرن که بچه هاي ما درگيرش هستند، همان تصور بعضي از معلمان کم سواد که مي آيند و مي گويند الان در دنيا اينجوري کار نمي کنند و... پيش مي آيد. دانشکده يعني آکادمي. البته منظورم آکادمي قرن 18 نيست. معلم مي تواند کاري کند که جرقه هاي شاگردها را درک کند، به آنها گوشزد کند، موقع تمرين دادن هم کاري کند که هم رشد کنند هم به جنبه هاي آکادمي مدرن (از سزان به اين طرف) توجه داشته باشند. شاگردي که مي خواهد در کار آزادي عمل نشان بدهد، بعداً بايد بتواند با مطالعه و کار عملي خلاء کم دانشي خود را پرکند. متاسفانه اين حالت نيست. ممکن است الان يک بچه که دانشکده هم نرفته کاري انجام بدهد که با کار يک هنرمند بزرگ در يک سطح به نظر برسد، ولي بايد ديد دانش هر کدام چقدر است؟ هميشه اين مساله در کلاس ها وجود دارد. طرف اصلاً نمي داند فضا چيست، بيان چيست، زبان چيست اما به صورت ظاهري يک چيزي را کپي مي کند، اتفاقاً کارش فروش هم مي رود. اين يک بحث مفصل است که بايد بين هنرمندان، گالري داران و منتقدان صورت بگيرد، چون خيلي خطرناک است. نکته ديگر در مورد تدريس اين است که وقتي مي گوييم دانشکده، يعني دانش يک دانشجو بايد از يک ترم به ترم ديگر بالاتر برود. در هنر اين کار سخت است، چون هم آموزش علمي بايد وجود داشته باشد و هم آموزش خلاقيت. براي يک معلم اين کار واقعاً سخت است. بنده اگر نفهمم دستاورد سبک ها چيست يا اگر نفهمم شاگردم از نظر روانشناسي در چه مرحله يي به سر مي برد و چه بيان ويژه يي دارد نمي توانم کمکش کنم.

خلق دنياي مدرن از چهل تکه سنت

-در بحث خلاقيت همان معلماني که در ابتدا صحبتش شد معتقدند در فضايي که موضوع از پيش تعيين شده يي وجود ندارد خلاقيت شکل مي گيرد.

به نظر من در ابتدا بايد به او ياد داده شود که احساساتش را چگونه انتقال دهد و ياد داده شود که کلاس يک فضاي يک طرفه نيست. به نظر من بايد به نعل و به ميخ بزنيم. معلم بايد ببيند که شاگردش در چه مرحله يي است و از آنجا شروع کند. گاهي اوقات موضوع کمک کننده است. به شرطي که او بتواند مقداري از موضوع فاصله بگيرد. چون بيان، بياني تجسمي است. معمولاً در تصويرسازي اين حالت وجود دارد. موضوع وجود دارد، ولي چگونه گفتن به معادل هاي بصري برمي گردد. به نظر من هيچ فرقي ندارد موضوع باشد يا نباشد، آدم بايد کار خودش را بکند. مهم اين است که چه معناهايي نسبت به آن موضوع حس کرده است. اتفاق هم خيلي مهم است. به دانشجو بايد ياد داده شود که چگونه مي تواند از اتفاق کمک بگيرد.

فرم هاي رنگين و تکرارشونده، چيده شده در کنار هم، تداعي کننده يک موسيقي ريتميک و شاد و طرب انگيز، پرانرژي و گرم. او در دوره اخير، رها از ابزارهاي پيشين با تکه هاي رنگارنگ پارچه هاي کهنه و قديمي و بعضاً کاغذ به خلق آثاري متفاوت با دوره هاي قبلي اش پرداخته است.

-آثار شما هم در بسياري از موارد بر مبناي اتفاق شکل مي گيرد.

من را قاطي نکن. اين دو بحث جدا است.

-مي خواهم بدانم که اتفاق براي شما چه جايگاهي دارد؟

اينها همه اش از طريق اتفاق است. البته من يک موضوع داشتم، منتها اگر به شما پيش ذهن بدهم ممکن است نتوانيد حس تان را بگوييد.

-تعدادي از اين کارها تابلوهاي طبيعتي که چند سال قبل کار کرده بوديد را تداعي مي کنند که الان با متريال و شيوه ديگري کار شده اند.

آن کارها مال سال 81 بود.

-بله، سري ديگري هم وجود دارند که به نظر من در آنها بر همنشيني رنگ و فرم تاکيد شده است.

در اينجا دو چيز اتفاق افتاده. شايد هم سه مساله. اولاً که همه تابلوها آبستره شده اند. من عمداً به خاطر موضوعي که در ذهنم بود، خواستم طوري باشد که تنها يک زمين و آسمان حس شود، فقط در همين حد. يا در بعضي از اينها که تکه يي زرد يا سياه است انگار که معادلي يا احساسي از زمين هاي سوخته يا مزروعي و... آمده است. اين احساس بالا و پايين بودن را در کارم دارم ولي در واقع چيز عيني وجود ندارد. دو حالت پيش مي آيد، يعني دوگانه اند. وقتي مي خواهي آبسترکت ببيني، لکه و خط است. از دور هم احساس مي کني مي توانند منظره هم باشند. به اضافه وسيله يي که جديداً در اين کارها انتخاب شده و اولين بار است که از آن به عنوان يک بيان بي واسطه استفاده کردم و درگيرش شدم تا ببينم در مجموع به من جواب مي دهد يا نه.

-در واقع از ابزاري غير از ابزار قبلي استفاده کرديد.

خلق دنياي مدرن از چهل تکه سنت

بله قبلاً که از پارچه استفاده نمي کردم. تک و توک پارچه مي چسباندم، اما الان مشخصاً مي خواستم از پارچه بيان ويژه يي بگيرم که آن هم البته اتفاقي پيش آمد. من از اين فضا اتود زده بودم و عکس گرفته بودم. اينجا يک کوه در تبريز است که براي من يک سابقه ذهني داشت، چيزي از بچگي و دوران قبل را به يادم مي آورد. من سال ها در آنجا نبودم، دو سه سال است که براي تدريس نقاشي به دانشگاه آزاد تبريز مي روم. در اين دوره برايم اهميت داشت که هرجا مي روم دقت کنم، چون قيافه شهر خيلي تغيير کرده. مثلاً پاي اين کوه که اسمش عينعلي است، همه اش باغ بود. ما براي منظره سازي آنجا مي رفتيم. خيلي دوست داشتم الان هم آن فضا باشد و بروم ببينم، ولي متاسفانه ديگر نيست. همه اش برج و ساختمان هاي بي رويه شده که از دور مثل قوطي هاي کوچک روي هم چيده شده است. پايين اين کوه تعدادي ده بود و زمين هاي مزروعي و باغ هاي ميوه. براي من اين کوه اصلاً حالت خشني نداشت. من از زمان هنرستان که در آنجا بودم زياد به کوه و طبيعت مي رفتم. در طول دانشکده هر هفته کوه بودم. براي کسي که کوه نرفته ممکن است کوه حالت خشن داشته باشد ولي اگر دقت کني اين کوه اصلاً حالت خشني ندارد. اين را هم در جريان همين کارها فهميدم. انگار که من به بهانه کوه به گذشته و تخيلات و حسرت و تاريخ و هرچه که بچگي ام را به ياد مي آورد رفتم. اول اتود زده بودم و عکس گرفته بودم و مي خواستم مثل کارهاي قبلي ام فيگور را هم وارد کنم، چند تا نشانه و نماد را هم بياورم و چند تکنيک و چند موضوع کار کنم. مثل نمايشگاه قبلي که چاپ بود طراحي و رنگ بود و چند تا تکنيک و نشانه از هم جدا بودند و نشان مي داد چطور يک ذهن مي تواند لايه لايه باشد. اما در اين دوره خواستم آن ذهن لايه لايه را در کار آبستره نشان دهم.

-گفتيد قبل از شروع کار اتود زده بوديد. يعني اين کارها برمبناي يک پيش طرح شکل گرفته است؟

نه، آن اتودها اجرا نشد. من عکس گرفته بودم. آن کوه قرمز است و در شرايط مختلف نور و فصل، رنگ هاي مختلف به خودش مي گيرد. شما دقيقاً همين آبي و نارنجي را در عصرهاي زمستان در آنجا مي توانيد ببينيد. من آن را گسترش دادم، اين کار را ذهني کردم. چيزي از ظاهر کوه معلوم نيست و موضوعاتي که گفتم را هم در کار نياوردم. چون پارچه به طور اتفاقي حس ويژه يي به من داد. اين پارچه ها را از قبل داشتم مي خواستم يک کارهايي بکنم...

-پس کارها بدون پيش طرح شکل گرفت.

نه، پيش طرحي نبود. فقط دوتا کار هست. يک طراحي مدادي داشتم در آن کارهاي دوبخشي که طرح شان مثل کارهاي قبلي ام است. در همان مناظري که شما گفتيد مربوط به سال 81 کارهاي دوبخشي داشتم. در اين دوره، پارچه و آبستره بودن دو مساله بود و ديگر اينکه از يک موضوع معمولي خواستم يکسري کار بسازم و به معناهاي مختلف دست پيدا کنم.

-در واقع موضوع برايتان اهميت داشت که دوباره به آن بازگشتيد.

از باستان تا مينياتور گسست عظيمي وجود دارد و چيزي نيست که بتوانيم بر آن انگشت بگذاريم. در مورد شعر اما تداوم هست. براي کسي که مي خواهد دنبال شعر و ادبيات برود پله هايي وجود دارد.

نه به آن صورت. پوسته ظاهري موضوع به درد من نمي خورد. فقط در اين حد که شما از شهر خودتان دور بوديد و بعد از 20ي ، 30 سال مي رويد و همه چيز برايتان معني جديد دارد. هم سن تان بالا رفته و هم تجربه تان تغيير کرده و ديگر مثل زمان جواني فکر نمي کنيد. فکر مي کنم براي آبستره و تجريدي کار کردن لازم است آدم به جايي برسد و بتواند آن طور فکر کند. اگر مي خواستم پوسته ظاهري کوه را بکشم، آن قصه ها و تداعي ها دست نمي داد. مثلاً رنگ ها را اکثراً کهنه گرفتم به خاطر اينکه آدم را ياد قديم مي اندازد. بعضي نقوش هم آشنا است. اگر من همين ها را ببرم تبريز و بگويم عينعلي است، همه سوابق ياد آنها مي افتد، بدون اينکه عاملي از تاريخ و مسائل فرهنگي بياورم. بعضي از اين کارها را با موسيقي آذري شروع کردم، براي همين بدون اينکه من چيزي بگويم مردم را درست به همان فضا مي برد. رنگ ها هم قشقايي است، هم ترکي آذري. بعداً متوجه شدم گليم ها را هم به ياد من مي آورد. اگر ديده باشيد اکثر گليم هاي آذري از دور نارنجي ديده مي شود، جلو که بروي مي بيني رنگ هاي ديگري هم هست ولي نارنجي غلبه دارد. يا نقوشي که گاهي به نظر مي رسد در واقع من آنها را نگذاشتم، چون بر اساس گليم کار نکردم. اينها الان خودش را نشان مي دهد. حس موسيقي الان خودش را نشان مي دهد.

-شما اغلب به عنوان طراح شناخته مي شويد يعني وجه طراح بودن تان بر نقاش بودن غلبه دارد. براي يک طراح خط اهميت ويژه يي دارد، براي شما هم هميشه همين طور بوده است. اما در اين مجموعه رنگ جلوتر آمده است و بيشتر مطرح شده است و همين طور ريتم.

در بعضي از آنها بله. چون قصد من اين بوده رنگي که از آن کوه مي گيرم همان کوه را تداعي کند و آن را گسترش دادم چون زمينه اش وجود داشته است. رنگ چيزي است که آدم به آن علاقه پيدا مي کند، اگر زمينه اش در من نبود حتماً از کوه آن رنگ را نمي گرفتم و به آن نمي پرداختم. ريتمي هم که وجود دارد همان طراحي است حالا ممکن است طراحي فيگوراتيو نباشد. الان در همين کارها درست است که کنش و واکنش رنگ است، اما يا ريتم غلبه دارد يا رنگ. در بعضي از تابلوهاي دوبخشي هر دو مقابل هم است. پايين ريتم است، بالا سطح رنگي. اينها در واقع با هم تناقضي دارد. شدت اين و شدت آن يکي از جنس ديگر در مقابل هم قرار گرفته اند. در کارهاي سفيد فقط ريتم است. وقتي پارچه را دانه دانه کنار هم مي چسباني گاهي آدم اشتباه مي کند و به طرف آن عادتي که دارد مي رود (يعني ريتم) و من که به هر حال به طراحي هميشه توجه داشتم...

خلق دنياي مدرن از چهل تکه سنت

-دقيقاً مي خواهم سوالم را اين طور مطرح کنم که براي يک نقاش اولويت با رنگ است و از طرفي هميشه براي او پيش زمينه و پيش طرح وجود دارد، اما يک طراح بي واسطه و في البداهه کارش را شروع مي کند.

طراحي و نقاشي ديگر امروز مثل قرن هجدهم نيست. طراحي امروز مي تواند يک کلاژ کوچک باشد. رنگ هم در آن وجود دارد. ممکن است چاپ باشد يا هرچيز ديگر که با آنها آدم فکر کند و... اصلاً شرايط فکر کردن را طراحي مي گويند. مثل قديم نيست که طراحي کنند و کاري را اجرا کنند. اين طوري اصلاً نمي شود. من ديگر از طراحي به عنوان خط استفاده نمي کنم. اينها تعاريف کلاسيک است. درست است که خط عنصر اوليه است ولي در کاري که از قبل هيچ چيزي نداري و همين طور پارچه را مي چسباني، يک وقت نقش پارچه ديده مي شود يک وقت ديگر خط که در همان حاشيه پارچه است، ديده مي شود. گاهي هم خودم خط را جدا آورده ام. در واقع تنوع خط و لکه و نقش و... در اينها آورده ام. اگر دقت کنيد در تابلوي سفيد و همين طور زرد، ريتم حاکم است. اين همان خصلت طراحي است که تکرار در آن وجود دارد. تکرار به عنوان يک ريتم قانونمند.

-در واقع از رنگ براي پيشبرد طراحي استفاده کرده ايد.

بله ولي رابطه اين دو بسيار ظريف است. اگر رنگ بخواهد با ريتم به صورت نعل به نعل پيش برود، گوشخراش مي شود. به نظر من بايد يکي بر ديگري غلبه کند. سه کار ديگر هم هست که کنتراست، ويژگي کلي آنها شده است. هر سه هم تقريباً ايماژ يکساني دارند. تداعي طبيعت آنها يک جور است. انگار که يک زمين مزروعي است، حصار باغي ديده مي شود. اين اشاره عمدي است اما ديگر باغ با حجم مشخص وجود ندارد، باغ مثالي است فقط در حد تداعي. در بقيه تابلوها ديگر کنتراست غلبه ندارد. رنگ هارمونيک است و با شتاب يا ريتم ديده مي شود.

-شما به عنوان هنرمندي که آکادميک به شمار مي رود و تدريس هم مي کند، برخلاف هنرمندان ديگري که موقعيت مشابهي دارند، دست به ريسک بيشتري مي زنيد. دوره هاي متنوع تري در کارنامه تان داريد و نمي ترسيد که کاري کاملاً متفاوت ارائه دهيد. اين ريسک پذيري را چطور در خودتان زنده نگه داشته ايد؟

من فکر مي کنم آدم بايد به طور طبيعي به آن يکدستي که ظاهراً در بعضي از هنرمندان وجود دارد، برسد. ممکن است من اسم آن را بگذارم جنبه هاي آکادميک دستاورد سبک ها، مساله فضا، بيان و... اينکه چطور به يک فضاي تجريدي دست پيدا مي کنيد، يا چطور از يک فضاي معمولي فراتر مي رويد، يک دفعه اتفاق نمي افتد. به خصوص که در دوران اخير همه کار مي کنند، نوعي التقاط است. من نمي گويم بد است. اتفاقاً راحتي و آزادي عمل بهتري به آدم مي دهد. اين حالت که مي گوييد در اين نمايشگاه تنها نيست، در نمايشگاه هاي قبلي هم (از 77 به اين طرف) به دنبال پيدا کردن ساختارهاي جديد بودم، عکاسي کردم، روي زمين و به صورت کانسپت کار کردم و آنها را به عنوان يک تجربه به نمايش درآوردم. ولي ايده همچنان بوده است. تقريباً مي توانم بگويم در دوره يي طولاني مشابه بوده است. اينجا هم ممکن است بگويم از کوه استفاده کردم و به گذشته ام رفتم، انگار آدم به فرهنگ و مليت خودش احترام مي گذارد. مثلاً قبلاً کار من اصلاً گل و بته نداشت، ولي در اين دوره آمده. رنگ به آن صورت وجود نداشت، ولي در اينها آمده است. در مورد تکنيک هم هيچ وقت من توجه ويژه يي به آن نداشتم. در کارهاي قبلي کاري کردم که از عهده اش برآيم. اولين بار در اين دوره است که به اين صورت درآمده و پارچه عمده شده و تبديل به بيان بي واسطه براي همه کارها شده است.

-در اين مجموعه راحت تر از دوره هاي قبلي کار کرديد؟

نه، زياد هم راحت نبوده.

-براي خود شما کنار گذاشتن ابزارهاي قبلي و استفاده تنها از پارچه چطور بوده است؟

کنار نگذاشتم. اين هم يک دوره است. يک آزمايش است. ممکن است بعداً دوباره برگردم و فيگورهايم را بياورم. منتها نه به اين معني که موضوع را نشان بدهم، به اين معني که فيگور باشد چون خوشم مي آيد فيگور بکشم. ولي در آنجا هم همچنان خصلت آبسترکت کارها حفظ مي شود. اما در اين دوره فهميدم که در اين کارها بايد خصلت آبستره بودنش بيشتر باشد. يعني نمي توانستم پارچه را با آن موضوع بياورم. اين طوري بگويم که اتفاقي شد.

-در واقع متريال، شما را به اين سو کشاند.

بله، متريال، رنگ و... مثلاً پارچه ها همه کهنه هستند. من يکي، دو تا جهاز شتر و چهل تکه پاره کردم و تازه متوجه شدم که چقدر اينها جالب است و چه تداعي هايي به آدم مي دهد. يک رفيق دارم که در آلمان نقاشي خوانده است و الان در تبريز استاد است. مادرش پارچه هاي قديمي را به هم دوخته بود و چيزي مثل سفره درست کرده بود. او بعضي از اين تکه ها را نشان مي داد و مي گفت اين پارچه را من در بچگي ديدم. خوب اينها تداعي کننده است، کلي خاطره براي آدم مي آورد. دوستم همان پارچه را قاب کرد و به ديوار زد. مادرش هم تازه مرده بود. براي من هم بدون اينکه به آن فکر کنم چنين حالتي داشت.

-در کارهاي قبلي که الان هم به آن اشاره کرديد، چاپ بود و...

هم تکنيک متفاوت بود و هم موضوع ها به لحاظ نشانه.

-عناصر مختلفي بودند که ممکن بود هيچ ارتباطي هم به هم نداشته باشند.

بله. ارتباط مستقيم با هم نداشتند. در واقع يک مجموعه نامتجانس بودند.

-براي خود شما در آن کارها فرم اهميت داشت يا قصد داشتيد در کليتي...

عدم تجانس شان مهم بود. مي خواستم نشان دهم عنصري که چسبانده شده قديمي است و در کنار آن عنصري طراحي کردم که آدم را به دوره جديد مي آورد. در واقع خلاصه ويژگي هايي بود که در کنار هم متفاوت بودند و تناقض داشتند. بيننده خودش با آنها ارتباط برقرار مي کرد و معناسازي مي کرد. در اينجا هم همان مسائل هست، اما به صورت آبسترکت. در آنجا هم خصلت بصري تاثير مي گذاشت. بيننده ظاهراً فکر مي کرد موضوع وجود دارد، در حالي که موضوع فقط براي اين بود که بيننده به چيزهاي آشنا وصل شود. در آنجا زمان در کار بود، در اينجا هم به نوع ديگري وجود دارد.

عدم تجانس شان مهم بود. مي خواستم نشان دهم عنصري که چسبانده شده قديمي است و در کنار آن عنصري طراحي کردم که آدم را به دوره جديد مي آورد. در واقع خلاصه ويژگي هايي بود که در کنار هم متفاوت بودند و تناقض داشتند.

-در واقع در آن کارها زمان، مهم ترين عامل بود.

بله، زمان مهم بود. من در دوره هاي اول، کوبيسم کار کردم. يعني فهميدم که زمان و همزماني در کار يعني چه. براي همين مي گويم که همين طوري نيست آدم آبستره کار کند. بعضي از دانشجوها همين طور که يک واقعيت عيني را کپي مي کنند، يک کار آبستره را هم کپي مي کنند. من واقعاً تعجب مي کنم. الان خيلي جو بدي وجود دارد. ببينيد، نقاشان اروپايي دوره هايي را طي کردند و دستاورد سبک ها، با رنگ فضا دادن و... را فهميدند. ولي در اينجا اين پيش زمينه وجود ندارد. براي همين طرف فکر مي کند چهار تا رنگ بپاشد درست است. بعد مي بينيد حتي رابطه فضاي مثبت و منفي را هم نمي داند. در کار تجريدي ما موضوع و زمينه نداريم. مثل مينياتور که شما اگر آن را به صورت تصويرسازي نگاه کنيد، خب تصويرسازي است. اما نيروها آنقدر کنش و واکنش دارند، درست مثل ارکستر سمفونيک که اصلاً نمي تواني به سمت موضوع بروي. موضوع در درجه دوم کار اهميت دارد. حالا هنرمنداني با تجربه ممکن است بعد از دوره يي آبسترکت، در درجه دوم فيگور را انتخاب کنند. به لحاظ اينکه آزاد باشند و تحت چارچوب سبک ها حرکت نکنند. چون سبک ها و دستاورد آنها برايشان ته نشين شده است. آنها از ماتيس و گوگن عبور کردند. به نظر من در اينجا خيلي از کارها تقليدي است. در آموزش هم الان مدت ها است که ساخت و ساز چهره مد شده است. چرا؟ چون يک هنرمند انگليسي عيني کار مي کند و کار او ملاک شده است. قبلاً فيگور کار کردن گناه بود حالا برعکس شده است.

-هنرمندان مورد علاقه تان در تاريخ هنر؟

در دوره هاي مختلف فرق کرده است. مثلاً در سال هاي حوالي 69 نيمچه نگاهي به نقاشي و نگارگري ايراني داشتم، ولي چون مساله ام نبود، توجه چنداني نکردم. اما بعدها در همان منظره هايم به مينياتور بازگشتم. بخشي از آسمان و درخت ها همان حال و هوا را داشت. ولي الان به آن نوع ايراني بودن اصراري ندارم. ممکن است در دوره هايي کار کنم. ولي اصلاً کار من ايراني است، چون خودم ايراني ام. البته اول ترکم بعد ايراني (مي خندد).

خلق دنياي مدرن از چهل تکه سنت

-هنرمندان غربي چطور؟

هنرمندان امريکاي لاتين را خيلي دوست دارم. مکزيک. بعضي از ايتاليايي ها را هم همين طور. کسي به نام پالادينو، انزو گوچي را دوست دارم. اکسپرسيون کيفر را خيلي دوست دارم. هنرمندان رئاليست روس هنوز هم برايم ويژگي خاصي دارند. از ايراني ها ياسمي را دوست دارم. خيلي به او احترام مي گذارم. تربچه يي که کار کرده است و يک طبيعت بي جان ديگر، معلوم است که بومي است. يا آقاي پشت پناه که معلم من بوده و از فضاي تبريز کار کرده که خيلي خوب است. کارهاي هنرمندان اروپاي شرقي هم همين طور. پوسترهاي دستي شان (نه اين دوره ديجيتالي) را دوست دارم.

-به نظر شما چرا هنرهاي تجسمي در کشور ما در مقايسه با هنري مثل سينما، اينقدر مهجور است؟ در صورتي که پيشينه هنر تجسمي در کشور ما خيلي بيشتر از سينما است؟

خب به خاطر کاربردش است. وقت بيکاري و اوقات فراغت مردم را پر مي کند. به خاطر کم لطفي رسانه هاي عمومي و همين طور آموزش و پرورش هم هست. معلم ورزش را براي هنر مي آورند. اصلاً آموزش قبل از دانشگاه نه تنها در هنر در همه رشته ها يک طرفه است نه خلاقانه. بنده چرا بايد از رياضي بدم بيايد؟ در حالي که اين کارها (اشاره مي کند به نقاشي ها) خودش رياضي است، هم زماني، سازماندهي کردن و... چرا بايد بدم بيايد؟ چون راه درس دادن غلط است. يک طرفه و غيرخلاقانه است. اگر يک بچه از چيزي خوشش بيايد هيچ وقت آن را فراموش نمي کند. يک بعد اين قضيه هم برمي گردد به نوع زبان. زبان ادبيات و نوشتار در فرهنگ ما قوي تر از تصوير است. گسستي که در تصوير وجود داشته، در ادبيات نبوده است. مثلاً از باستان تا مينياتور گسست عظيمي وجود دارد و چيزي نيست که بتوانيم بر آن انگشت بگذاريم. در مورد شعر اما تداوم هست. براي کسي که مي خواهد دنبال شعر و ادبيات برود پله هايي وجود دارد.

هدي امين ( اعتماد )

 

 

 

یک شنبه 3 فروردین 1393  4:02 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها