ياد پر مهر تو در ان روز نخست
نرود از دل من تا نرود از تن جان
چون شدم شيفته روي تو از شرم مرا
برلب اوردن ان شيفتگي بود گران
من فرومانده در انديشه كه ناگاه نگاه
جست از گوشه چشم من و امد به ميان
دردمي با تو بگفت انچه مرا بود به دل
كرد دشوارترين كار بزودي اسان
تو به پاسخ نگهي كردي و در چشم زدن
گفتني گفته شدو بسته شد انگه پيمان
(رعد اذرخشي )
----------------------------
كاش حالا هم به همين اسوني بود!