0

قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

 
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

امير كشور دلهاست عباس
به يكتايي قسم يكتاست عباس
اگر چه زاده ي ام البنين است
وليكن مادرش زهراست عباس

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  9:08 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

چه ها بياين تماشا
بابا رفته سمت نخلا
خم شدو يه چيزي برداشت
داره ميبوسه با اشكاش
چيه تو دست بابا ؟مگه قران خداست؟
الهي من بميرم دستاي عمو جداست

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  9:09 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

پرسیدم از هلال چرا قامتت خم است؟ 


گفتا خموش که ماه محرم است 

گفتم محرم است چرا چنین خموش؟ 


گفتا مگر عزای حسین ماتمی کم است 

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  9:09 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

داني كه چرا خون خدا خون حسين (ع) است ؟


چون عالم و آدم همه مجنون حسين (ع)است

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  9:09 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

دستهایم را تا ابرها بالا برده ای 

و ابرها را تا چشمهایم پایین

عشق را در کجای دلم .....

پنهان کرده ای که :

هیچ دستی به آن نمیرسد

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  9:09 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

بوي بهشت مي وزد از كربلاي تو 

اي گشته بادجان دو عالم فداي تو 

برخيز و باز بر سر ني آيه اي بخوان 

اي من فداي آن سر از تن جداي تو 

اندر منا ذبيح يكي بود و زنده رفت 

اي صد ذبيح كشته شده در مناي تو

رفتي بپاس حرمت كعبه بكربلا 

شد كعبه ي حقيقي دل، كربلاي تو 

اجر هزارعمره وحج درطواف تست

اي مروه و صفا بفداي صفاي تو

با گفتن رضاً بِقَضائِك به قتلگاه

شد متحد رضاي خدا با رضاي تو

تو هرچه داشتي بخدا دادي اي حسين

فردا خداست جلّ جلالُه جزاي تو

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  9:09 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

چشم چشم دو ابرو نگاه من به هر سو 
پس چرانيستي پيشم نگاه خيس تو كو
گوش گوش دو تا گوش دو دست باز يه آغوش
بيا بگير قلبمو يادم تو را فراموش
چوب چوب يه گردن جايي نري تو بي من
دق ميكنم ميميرم اگه تو دور شي از من
دست دست دو تا پا ياد تو مونده اينجا 
يادت مياد كه گفتي بي تو نميرم هيچ جا؟
من؟ من؟ يه عاشق
همون مجنون سابق

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  9:09 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

شاه باشی ، عشق کیش ماتت میکند

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  9:09 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

با سلام
نگار دلپسند من توئی ، تو ***** مه خورشید بند من توئی ، تو
نباشد دور از تو قلبم نارسایی **** بتا ، شعر بلند من تویی ، تو

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  9:10 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

دنگ ... دنگ ...
ساعت گیج زمان در شب عمر
میزند پی دی پی زنگ
زهر این فکر که این دم گذراست
می شود نقش به دیوار رگ هستی من
لحظه ام پرشده از لذت
یا به زنگار غمی آلوده است
لیک چون باید این دم بگذارد
پس اگر میگریم
گریهام بی ثمر است
و اگر می خندم
خندهام بیهوده است
دنگ ... دنگ ...
لحظه ها می گذرد
آنچه بگذشت،نمی آید باز
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز
مثل این است که یک پرسش بی پاسخ
برلب سرد زمان ماسیده است
تند بر می خیزم
تا به دیوار همین لحظه که در آن همه چیز
رنگ لذت دارد،آویزم
آنچه می ماند از جهد به جای
خنده لحظه پنهان شده از چشمانم
و انچه بر پیکر او می ماند
نقش انگشتانم
دنگ ... دنگ ...
فرصتی از کف رفت
قصه ای گشت تمام
لحظه باید پی لحظه گذرد
تا که جان گیرد در فکر دوام
این دوامی که درون رگ من ریخته زهر
وارهانیده از اندیشه من رشته حال
وز رهی دور و دراز
داده با پیوندم با فکر زوال
پرده ای می آید
می رود نقش پی نقش اگر
رنگ می لغزد بر رنگ
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ :
دنگ ... دنگ ...
دنگ

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  9:10 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

آمدي جانم به قربان ولي حالا چرا ؟
بي وفا بي وفا حالا كه من افتاده ام از پا چرا ؟
نوشدارويي و بعد از مرگ سهراب آمدي
سنگدل اين زودتر مي خواستي حالا چرا ؟
عمر مار ار مهلت امروز و فرداي تو نيست
من كه يك امروز مهمان توام فردا چرا ؟
نازنينا ما به ناز تو جواني داده ايم
ديگر اكنون با جوانان نازكن با ما چرا ؟
وه كه با اين عمر هاي كوته بي اعتبار
اين همه غافل شدن از چون مني شيدا چرا ؟
آسمان چون جمع مشتاقان ، پريشان مي كند
درشگفتم من نمي پاشد ز هم دنيا چرا ؟
شهريارا بي حبيب خود نمي كردي سفر
راه عشق است اين يكي بي مونس و تنها چرا ؟
بي مونس و تنها چرا ؟ 
تنها چرا ؟
حالا چرا ؟

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  9:10 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

دم به کله میکوبد و شقیقه اش به دو شقه میشود


بی آنکه بداند حلقه آتش را خواب دیده است


عقرب عاشق

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  9:11 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

مردي كه در تنهايي خود ني لبك مي زد
گويي دم از بي اعتباري فلك مي زد
مي سوخت، مي افروخت ، مي فرسود در جانش
خود را به سنگ عاشقي هايش محك مي زد
از يك طرف غربت و از يك سوي تنهايي
بر زخمهاي كهنه اش دائم نمك مي زد
در حسرت چشم خماريني دل شاعر
ديشب براي يك پُك سيگار لك مي زد
حس غريبي مثل رويايي ترين اميد
دزدانه بر اعماق احساسش سرك مي زد
مردي كه روزي از نگاهش عشق جاري بود
مي ماند و در تنهايي غربت كپك مي زد
گر چه زميني بود و پادر گِل هرزگاهي
طبع بلندش طعنه بر مُلك ومَلك مي زد
مي رفت تا در سايه شب گم كند خود را
مردي كه در تنهايي خود ني لبك مي زد

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  9:11 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

عشقمون زلال و پاكه مي دونم كه خوب مي دوني
يادمه يه روزي گفتي اينو از چشمام مي خوني
تو اگه روي زميني ،هديه اي از آسموني
دوس دارم تا وقت مردن نري و پيشم بموني
دوس دارم دستاي گرمت مرهم غربت من شه
آرزوم اينه كه يك شب دلت هم صحبت من شه
سر بزارم روي زانوت ، تو برام قصه بخوني
بگي تا هميشه هستي نمي ري پيشم مي موني
مگه من از تو چي ميخوام غير مهربوني ،هيچي
با يه لبخند تو مي توني نسخه منو بپيچي
آره من مريض عشقم ، تو طبيبمي مي دونم
بين خوشگلاي دنيا تو حبيبمي مي دونم
مَثَل من وتو مِثل مَثَل تشنه و آبه
من و تو كه خوب مي دونيم درمون تشنگي آبه
وقتي كه من تو رو دارم چه نيازي كََس نميخوام
بخدا وقتي تو باشي حتي من نفس نميخوام
تو برام جون و جهوني ، بسكه خوب و مهربوني
دوس دارم همه بدونن تو برام آروم جوني
مثل محرابه دو ابروت چه مقدسه نگاهت

 

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  9:11 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

اي عشق بسوي تو دويدن تا كي؟
هي وعدۀ رفتن ورسيدن تا كي ؟
در حسرت پروانه شدن مانده دلم
هي پيله به دور خود تنيدن تا كي ؟
احساس پلنگي ام به جوش آمده است
اي ماه به سوي تو جهيدن تا كي؟
يك شب بنشين سير تماشا كنمت
اي خوب، تو را خوب نديدن تا كي؟
شيريني محضي و عنايت نكني
آن شهد لبت را نمكيدن تا كي ؟
از پاي فتاده ام به فريادم رس
اي عشق بسوي تو دويدن تا كي

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  9:11 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها