0

قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

 
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

شب را با پنجره
و تو را تكرار مي كنم
همه شب
يا تو را بر دوش مي كشم
دستت را مي گيرم
قدم مي زنيم در اتاق كوچكم
نور كمي دارد
اما
باران از پنجره اش پيداست
من هم باران مي شوم
و مي چكم
بر بنودن هم اكنونت سنجاق مي كنم

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  8:31 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

با یک دل غمگین به جهان شادی نیست
تا یک ده ویران بود آبادی نیست
تا در همه جهان یکی زندان هست
در هیچ کجای عالم آزادی نیست

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  8:31 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

عشقی که به من فرصت فرياد نمی داد
کاش اين همه بيداد به تو ياد نمی داد
يا قصه شيرين به دهانت نمی آموخت
يا در کف من تيشه فرهاد نمی داد
حيرانم از اين نکته که طوفان غرورت
خاکستر مارا زچه بر باد نمی داد
مرغ دل از آنروز که در دام تو افتاد
ديگر نفسی نغمه دلشاد نمی داد
شاعر اگرت آتش اقبال نمی سوخت
کس نکته ای از عشق به تو ياد نمی داد

 

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  8:32 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

رفتی و
نديدی
خروش دو رود کوچک را در چشمان عشق زده مردی
که خيس می کند
ريل های متروک را بعد رفتنت
ايکاش
عقربه های ساعت ايستگاه
بر می گشت به
ساعت 20/7 دقيقه
به نگاه آخرت
وقتی
دستت را برايم تکان می دادی
و لبخندی سرد
که زیبا ئيت را دوچندان می کرد
دلم آشوب می شود
بانو
وقتی می انديشم
که این ريل ها که تو را با خود می برند
به پريشانی من ختم می شود
دلتنگم بانو
دلتنگ ...

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  8:32 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

حالا تو فكر كن كه من هر روز دلم برايت تنگ مي شود.. 
تو فكر كن كه تمام روز ها را برايت شعر مي گويم و شبها دلم مي گيرد...
تو فكر كن تنهايي من بي تو هرگز پر نمي شود...
و من هم فكر مي كنم كه تو شايد گاهي دلت برايم تنگ شود .. و گاهي...تنها شايد گاهي ياد من باشي ..
و من هم فكر مي كنم كه اين هم مي گذرد و تمام دلخوشي هاي منطقي ام را براي خود تكرار مي كنم.

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  8:32 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

اعتراف مي کنم!
هميشه از آخر نبودن تو ترسيده ام 
از اتفاق رنجيدنت 
از دوباره خواب نديدنت 
از تنهايي سياه ترانه هايم 
از سکوت ممتد نفسهايم 
از خودم !
از تو !
آنقدر بچگي کردم 
تا مجبور شدي به پرسيدن سال تولدم 
باورت نشد 
خنديدي و گفتي :
خانمي شدي براي خودت 
خنديدم : براي خودم ؟
خنديدي !! خنديدي !! خنديدي !! 
اعتراف مي کنم !
گاهي از تکرار خنده هايت ترسيده ام 
از تامل و فکري که مي کني 
از نگاههاي کش دارت 
از بزرگيت ، صبوريت 
از تحمل دستهاي سخاوتمندت 
از خودت !
از من !
اعتراف مي کنم !
من ، ساده به دنيا آمده ام 
و اين بي انصافي است

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  8:32 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

ديده اي گنجشگكي كوچك را؟
او را ميان دستان خود گرفته اي هيچ ؟

ضربان قلب كوچكش را لمس كرده اي ؟

از خود پرسيده اي كه تندي طپش قلبش از چه روست ؟


آياز ترس چنين سراسيمه ميطپد؟

ترس از مرگ ... ؟

ترس از گرفتار آمدن ... ؟

ترس از قفس ... ؟

نه نه نه ... كه ضربان قلبش گرمي دست ترا تجربه ميكند

گرمی مهربانيت را لمس ميكند

وازرخوت و عطش گرماي دستانت كه مهربانست

همچنان مي طپد و مي طپد و مي طپد

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  8:32 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

شعرهايم را باد برد
مثل هرشب از كنار پنجره
و من تنها شدم مثل غريبه در خودم
در هجوم بي كسي ها
در حصار خستگي ها
منزجر از باد وحشي شب و آوار غم
آينه را در هم شكستم بازم
خسته از دار و ندار زندگي
چشم به ديوار اتاق
پيش رو آينه و شمعدان قديمي و كبود
روي طاقچه آنطرف
ساعت كهنه و خاك خورده پنجاه سال پيش
لحظه ها دلگير است
نفسم مي گيرد
موج فرياد در اتاق خالي از حجم و صدا مي پيچد
باد وحشي ناگهان
پنجره ها را در هم مي كوبد
قلب ساعت بي صدا مي ايستد
لحظه ها آهسته در قلب زمان مي ميرند
شعرهايم در هوا پر مي زنند
باد آنها را در فضا گم مي كند
لحظه ايي مي گذرد - به خودم مي آيم - ولي انگار دير است
متحير لب پنجره باز مي نشينم
پر پر شعرهاي خود را توي باد مي نگرم

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  8:33 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

بگذار
باران بيايد
و تو بيايي و بماني
تا تمام خاطره را
زير باران
تا يك نگاه عميق
تا يك تبسم عاشقانه
تا لبخند
تا بوسه
تا يك آغوش گرم
و تا يك نفسي دوباره
پيش ببري

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  8:33 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

خيال ميکنم
در آبهاي جهان قايقي است
ومن - مسافر قايق - هزارها سال است
سرود زنده دريانوردي هاي کهن را
به گوش روزنه هاي فصول مي خوانم
و پيش مي رانم
مرا سفر به کجا مي برد ؟
کجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند
وبند کفش به انگشتهاي نرم فراغت
گشوده خواهد شد؟
کجاست جاي رسيدن , و پهن کردن يک فرش
و بي خيال نشستن
و گوش دادن به
....
و در کدام بهار درنگ خواهي کرد
و سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد؟
شراب بايد خورد
و در جواني يک سايه راه بايد رفت
همين

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  8:33 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

دشت مي بلعيدكم كم پيكر خورشيد را
بر فراز نيزه مي ديدم سر خورشيد را
اسمان كو تا بشويد با غبار اشكها
گيسوان خفته در خاكستر خورشيد را
چشم هاي خفته در خون شفق را واكنيد
تا بيبيند كهكشان پرپر خورشيد را
بوريايي نيست در اين دشت تا پنهان كند
پيكر از بوريا عريانتر خورشيدرا
نيمي از خورشيد در سيلاب خون افتاده بود
كاروان مي برد نيم ديگر خورشيد را 
كاروان بود و گلوي خمي زنگوله ها
ساربان دزديده بود انگشتر خورشيدرا
اه اشتر ها چه غمگين و پريشان ميروند 
بر فراز نيزه مي بينم سر خورشيد را

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  8:33 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

بشنو اين نكته كه خود را زغم آزاده كني / خون خوري گر طلب روزي ننهاده كني
آخرالامر گِل كوزه گران خواهي شد / حاليا فكر سبو كن كه پر از باده كني
گر از آن آدمياني كه بهشتت هوس ست / عيش با آدمئي چند پريزاده كني
خاطرت كي رقم فيض پذيرد هيهات / مگر از نقش پراكنده ورق ساده كني
تكيه بر جاي بزرگان نتوان زد به گزاف / مگر اسباب بزرگي همه آماده كني
اجر ها با شدت اي خسرو شيرين دهنان / گر نگاهي سوي فرهاد دل افتاده كني
كار خود گر به خدا باز گذاري حافظ / اي بسا عيش كه با بخت خدا داده كني

 

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  8:33 PM
تشکرات از این پست
mehregan
mehregan
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 132
محل سکونت : فارس

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

بیایید بیایید به گلزار بگردیم

بر این نقطه اقبال چو پرگار بگردیم

بیایید که امروز به اقبال و به پیروز

چو عشاق نوآموز بر آن یار بگردیم

 

بسی تخم بکشتیم بر این شوره بگشتیم

بر آن حب که نگنجید در انبار بگردیم

هر آن روی که پشت است به آخر همه زشت است

بر آن یار نکوروی وفادار بگردیم

 

چو از خویش برنجیم زبون شش و پنجیم

یکی جانب خمخانه خمار بگردیم

در این غم چو نزاریم در آن دام شکاریم

دگر کار نداریم در این کار بگردیم

 

چو ما بی‌سر و پاییم چو ذرات هواییم

بر آن نادره خورشید قمروار بگردیم

چو دولاب چه گردیم پر از ناله و افغان

چو اندیشه بی‌شکوت و گفتار بگردیم 

 

 

 

یه دونم از حافظ بگم

 

 

مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده‌ام فالی و فریاد رسی می‌آید

ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس
موسی آنجا به امید قبسی می‌آید

هیچ کس نیست که در کوی تواش کاری نیست
هر کس آنجا به طریق هوسی می‌آید

کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید

جرعه‌ای ده که به میخانهٔ ارباب کرم
هر حریفی ز پی ملتمسی می‌آید

دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است
گو بران خوش که هنوزش نفسی می‌آید

خبر بلبل این باغ بپرسید که من
ناله‌ای می‌شنوم کز قفسی می‌آید

یار دارد سر صید دل حافظ یاران
شاهبازی به شکار مگسی می‌آید

پنج شنبه 7 فروردین 1393  8:47 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

حالا تو فكر كن كهمن هر روز دلم برايت تنگ مي شود.. 
تو فكر كن كه تمام روز ها را برايتشعر مي گويم و شبها دلم مي گيرد...
تو فكر كن تنهايي من بي تو هرگز پرنمي شود...
و من هم فكر مي كنم كه تو شايد گاهي دلت برايم تنگشود .. و گاهي...تنها شايد گاهي ياد من باشي ..
و من هم فكر مي كنم كه اين هم مي گذرد و تمام دلخوشي هاي منطقي ام را برايخود تكرار مي كنم...

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  9:08 PM
تشکرات از این پست
takround
takround
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 5906
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:قشنگ ترین شعرهایی که خوندی

گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگي


با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید

گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا 


تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید

گفتمش تصویری از لیلی ومجنون رابکش


عکس حیدر(ع) در کنار حضرت زهرا(س)کشید



گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن


در بیابان بلا، تصویر یک سقا کشید

قدر لحظات رو باید دانست

پنج شنبه 7 فروردین 1393  9:08 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها