ریچارد سی در ادامه بحث تحدی ،یاد می کند که تحدی به همانند آوری قرآن، پس از حیات حضرت، کم رنگ شد و افرادی زیاد پس از او نسبت به خلیفه بلا فصل او ابابکر مرتد شدند، گرچه که افرادی چون مسیلمه که تحدی کردند در نظر مسلمانان به کذّابون معروف شدند (دائره المعارف لایدن ، مقاله اعجاز، ترجمه ، ص 6)؛ در حالی که قضاوت ریچارد نادرست می باشد ؛ زیرا تحدی هم چنان ادامه یافت و اختصاص به زمان خاصی نداشت و همواره برای همه ایام و دوره ها بوده است و کسانی نیز چون مسیلمه اگر تحدی کردند ، تحدی آنان قابل قبول نبود؛ ضمن آنکه از نظر منابع متقن امامیه ، خلافت ابا بکر ، از نظر همه مسلمانان پذیرفتنی نبوده و بر اساس مدارک روایی مانند حدیث غدیر (حنبل، مسند، 1/109؛ الغدیر فی الکتاب السنه، 1/36) خلافت از آن حضرت علی (ع) است و مفسران در ذیل آیه 67 مائده به تفصیل از آن یاد کردهاند (طبرسی، مجمع البیان، 2/344؛ مکارم، تفسیر نمونه، 5/ 4).
3ـ معارضان با قرآن یا رقیبان
ریچارد سی در بخشی از مقاله خود از مسیلمه کذّاب یاد می کند که برخی او را رقیب پیامبر (ص) دانسته اند؛ نه کسی که به معارضه با حضرت رسول (ص) پرداخت و پس از نقل قول یادشده ، هر دو احتمال را نفی نمی کند و می گوید: «مارگولیوث ، بحث نموده که مسیلمه خود را پیش از محمّد به عنوان یک پیامبر، اعلام کرده بود ، گرچه دیگران با این نتیجه مخالف هستند ، ولی نزاع یاد شده ، دارای این ثمره است که آیا مسیلمه در تاریخ باید به عنوان یکی از تحدی کنندگان با پیامبر و قرآن ،تلقی شود و یا به عنوان یک رقیب ارشد (دائره المعارف لایدن، همان، ص 6). در ادامه میگوید: «هر نوع نتایجی که احتمالاً در مورد مسئله گرفته شود، تفاوتی ندارد مورخان گزارش کردهاند که مسیلمه درصدد برآمد به محمد نزدیک شود» (همان).
کلام ریچارد سی در خصوص مسیلمه نادرست است ؛ زیرا در تاریخ قطعی است که مسیلمه پس از پیامبر ادعای رسالت کرد و در آغاز به او ایمان آورد، لکن پس از مدتی مرتدّ شد و در یمامه بر پیامبر (ص) خروج کرد و معتقد بود که شراب حلال است و نماز واجب نیست (تاریخ طبری، 2/ 499) و از جمله بافته های او سوره فیل بود که: «الفیل و ماالفیل له ذنب وبیل و له خرطوم طویل». رافعی در خصوص معارضه مسیلمه معتقد است: تمامش کلام اوست و بی ارزش است و قابل تمسّک نیست و کلامی پریشان، مبتذل و بی معنا است» (اعجاز القرآن و البلاغه النبویه، ص 175).
4ـ معتقدان به صرفه
ریچارد سی در بخشی از مقاله از برخی نظریات سنتی در خصوص اعجاز قرآن یاد می کند که کسانی مانند نظّام، معتقد به امکان همانند آوری قرآن بودند، ولی اعجاز قرآن در «صرفه» بوده است و میگوید: «نظّام بر این عقیده بود که ویژگیهای زبانی قرآن، فراتر از توانایی افراد خاص نیست (دائره المعارف لایدن ، همان ، ص 9) در ادامه به استناد برخی منابع کلامی مذهب معتزلی بصره می آورد که «نظّام این موضع را برگزید که قرآن تنها از جهت « صرفه » معجزه است و مفهوم صرفه این است که عربها تا زمانی که پیامبر فرستاده نشده بود، می توانستند سخنانی نظیر قرآن از حیث فصاحت و بلاغت، ارائه نمایند، ولی با ظهور پیامبر این ویژگی از آنها سلب گردید» (همان)
ریچارد سی مینویسد: «بعد از نظّام، نویسندگان دیگری از این فکر و اندیشه دفاع کردند، ولی چنین اندیشه ای از سوی جاحظ که از جمله شاگردان نظّام بود، ردّ گردید ؛ گرچه کسانی که طرفدار شاخه معتزلی بغداد بودند و همین طور شیعیان آنهارا تایید کردند» (همان، ص 10)
ریچارد از سید مرتضی نیز یاد می کند که نظریه صرفه را پذیرفته است و در ادامه از تلاش معتزله بصره یاد می کند که تلاش کردند ثابت کنند قرآن تقلید ناپذیر است و قول به صرفه صحیح نمیباشد؛ بدین جهت اعتقاد معتزله بصره را علیه اعتقاد رایجی که سران صوفیه و امامان شیعه داشتند، میداند که صوفیه و امامیه می توانند معجزاتی ارائه دهند و هستند کسانی که می توانند شاهکارهای اعجاز آمیز انجام دهند (همان، ص 12)؛ در حالی که چنین نسبتی به امامان شیعه صحیح نیست و سید مرتضی هم قول به صرفه را به صورت مطلق قبول نداشت بلکه به صرفه به معنی صرف علوم و دانشها معتقد (الذخیره، ص 380)
در هر حال آن چنان که ریچارد گزارش کرده است قول به صرفه نمی تواند صحیح باشد ؛زیرا قول به صرفه که در قرن چهارم و پنجم در اوج خود بود ، در قرون بعدی متزلزل گشت و از اعتبار آن کاسته شد و مخالفان در صحت آن تردید نمودند و برای نشان دادن سستی آن ایراد و ضعفهایی ارائه کردند؛ ضعفهایی که گرچه برخی از معتقدان به صرفه (مانند سید مرتضی در کتاب الذخیره، ص 381) بدان آگاه بودند و در پاسخ دادن به آنها مطالبی را نیز ارائه نمودند؛ ولی آن پاسخها برای اقناع مخالفان کافی به نظر نمی رسد و آن اشکالها به ضمیمه مواردی دیگر همواره ملازم قول به صرفه بوده است که به مهمترین آنها اشاره می شود.
4.1ـ نفی اعجاز متن قرآن: اگر اعجاز قرآن به فصاحت، بلاغت و دیگر وجوه اعجازی آن برنگردد، بلکه «صرفه» و منع خداوند از آوردن مانند قرآن معجزه باشد، قرآن کتاب خارق العاده و معجزه نخواهد بود (همان، ص 382)، بلکه، آن «صرفه» معجزه خواهد بود که ربطی به متن قرآن ندارد. در این صورت قرآن کتابی معمولی و حداکثر کتاب تخصصی در ردیف بهترین کتابها است و از این جهت مانند آن هست و ارائه کتابی مانند آن مشکل نیست؛ در حالی که عالمان مسلمان معتقدند متن قرآن معجزه است؛ زیرا در آیات قرآن آمده است: «قُل لَّئنِِ اجْتَمَعَتِ الْانسُ وَ الْجِنُّ عَلىَ أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْءَانِ لَا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ...» (اسراء/ 88)؛ بگو اگر انسانها و پریان گرد هم آیند تا مانند این قرآن را بیاورند، همانندش را نخواهند آورد .
آیه یاد شده دلالت بر آن دارد که قرآن امتیاز ویژهای دارد که مانند آوری آن ممکن نیست؛ انسان نیز توانایی انجام این کار را ندارد و تعبیر «لَا یَأْتُونَ» ظهور در ناتوانی انسان و جن دارد؛ نه آنکه میتوانند، اما خدا آنها را از این کار باز میدارد.
4.2ـ لغو بودن دعوت عمومی: با دقت در آیات تحدّی میتوان به این واقعیت پی برد که قرآن از مرتبه بالایی از فصاحت، بلاغت و دیگر زیباییهای کلامی و مفهومی برخوردار است به گونهای که آفرینش نظیر آن از توان دیگران خارج است و اگر قرآن چنین امتیازی نداشت، تعبیر اتفاق، اجتماع و همراهی جنّ و انس برآوردن مانند آن بیهوده بود (مودت، اعجاز القرآن، ص 23)؛ در حالی که خداوند با تعبیر یادشده، ارزش و اهمیت قرآن را بیان داشت و فرمود:«قل لَّئنِِ اجْتَمَعَتِ الْانسُ وَ الْجِنُّ عَلىَ أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْءَانِ لَا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کاَنَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا» (اسراء/ 88) بگو ! اگر انسانها و پریان اتفاق کنند که همانند قرآن را بیاورند، نمیتوانند، گرچه که برخی به همراهی برخی دیگر در آیند.
4.3ـ شگفتی فصیحان عرب در رویارویی با قرآن: اگر اعجاز قرآن به صرفه بازگردد؛ نه قرآن، لازم می آید عربها در آن زمان و دورانهای بعد، بتوانند مانند آن را، دست کم مانند آن در فصاحت و بلاغت بیاورند، در حالی که فصحای بزرگ عرب و شاعران بلیغ و سخنوری مانند «ولید بن مغیره»، «لبید»، «کعب»، «نابغه» و ... وقتی آیات قرآن را میشنیدند، شگفت زده می شدند و در برابر عظمت فصاحت و بلاغت قرآن خضوع میکردند و آن را در رتبه بالایی از فصاحت و بلاغت میدیدند؛ بدین جهت هیچ یک ادعای همانند آوری نداشتند و هیچ یک قرآن را کلامی در ردیف کلام خود نمیدانستند (الذخیره، ص 385).
معتقدان به «صرفه» در برابر این اشکال میگویند: علّو مرتبت قرآن در فصاحت و بلاغت امری قابل قبول است و در آن تردیدی نیست، لکن، رابطه میان کلام فصیح و بلیغی که در اوج است، مانند قرآن و کلام فصیح دیگری که در رتبه پایین تری است، رابطه فاصله میان معجزه و غیر معجزه نیست و بسا ارائه کلام فصیح که در اوج است، معجزه نباشد و در توانایی بشری باشد.
به نظر می رسد این پاسخ کافی نباشد، چون کلامی که مانند قرآن در اوج فصاحت و بلاغت است، یا بشر از آوردن آن ناتوان است و در توانایی او نبوده و نیست (چون کار بشری نیست که درآن صورت سبب اثبات اعجاز قرآن و بیانگر شگفتی فوق العاده قرآن است و ربطی به صرفه ندارد ) و یا بشر از آوردن آن ناتوان نیست که در این صورت آن کلام در اوج و رتبه بالایی که در دسترس بشر نباشد، نخواهد بود و لازمهاش همان است که قرآن کلامی و کتابی است که در حوزه توانایی بشر است تا مانند آن را بیاورد و حداکثر آنکه در ردیف برجسته ترین کتابها است و افراد خاصی می توانند مانند آن را بیاورند و لازمه آن عدم اعجاز متن قرآن خواهد بود که بزرگان و فصحای عرب ، باوری بر خلاف آن داشتند و معتقد بودند قرآن کلامی فوق العاده و خارق العاده است.
4.4.ـ ضرورت وجود همسان قرآن، قبل از صرفه:
اگر اعجاز قرآن به قول به صرفه باز گردد، لازم می آید پس از نزول قرآن و تحدی و ایجاد صرف الهی ، عربها در آوردن مانند آن ناتوان و محدود شده باشند و چون چنین صرفهای قبل از نزول وجود نداشت، باید سخنان یا عباراتی که همانند قرآن است ، قبل از نزول قرآن وجود داشته باشد و عربها بتوانند با کمک آنها به معارضه قرآن بپردازند؛ در حالی که هیچ گواه و شاهدی در تاریخ یافت نمیشود که عربها با اشعار و سخنان، پیش از صرفه، به معارضه پرداخته باشند (شرح مواقف، 8/ 249).
4.5ـ اعتراف نکردن اعراب بر سلب قدرت: اقتضای صرفه از سوی خدای متعال آن است که عربها پس از تحدی قرآن و تحقق صرفه، توانایی و قدرت خود را در ایجاد خطبه ها و اشعار فصیح و بلیغ از دست داده باشند و این سلب قدرت تاکنون ادامه داشته باشد و حال عربها، بویژه شعرا و فصحا پس از صرفه و قبل از آن ، از جهت ذوق و استعداد و ارائه سخنان فصیح و بلیغ فرق کرده باشد ؛ در حالی که چنین اعترافی مشهود نیست و عربها خود را از آوردن کتابی مانند قرآن، پس از تحدی و پیش از آن، عاجز می دانستند (الطراز ، عن وجوه الاعجاز، 3/395) و کسی در خود احساس نمی کرد که سلب قدرت ، از او شده باشد .
4.6ـ ناسازگاری صرفه با مباهات قرآن: تحدی قرآن میباید مبنی بر مباهات قرآن باشد و مباهات قرآن سزاوار قول به صرفه و جبر در برابر مخالف نیست .
5ـ اعجاز ادبی قرآن
ریچارد سی در بخش بیان وجوه اعجاز قرآن تلاش می کند بیان نماید که متکلمان مسلمان از آغاز تا قرون معاصر، اعجاز قرآن را در وجوه ادبی آن دانسته اند و بیان می دارد که قرآن یک دست آوردی بی نظیر است که زبان آن میان افراد بشر تقلید ناپذیر میباشد (دائره المعارف لایدن ، همان، ص4). او از متکلمان قرن اول، دوم، سوم و چهارم و ... هجری یاد میکند که همه در خصوص«اعجاز ادبی و زبانی» قرآن، سخن گفته اند و آثار آنها مثل «دلائل اعجاز» جرجانی و «اعجاز قرآن» باقلانی و خطابی و «اعجاز القرآن البیانی »، حنفی ، «الاعجاز القرآن البیانی » ، بنت شاطی و ... تنها در جهت بیان سبک ادبی قرآن است و کمتر از نظریات جدید دیگری برخوردار بوده اند (همان، ص 13).
کلام ریچارد سی در خصوص تمایل شدید متکلمان در انحصار وجوه اعجاز به معجزه ادبی ،گرچه در خصوص برخی اشخاص و متکلمان صحیح می باشد؛ جنبه غالب ندارد، حتی خطابی که از نخستین پیشگامان در بحث وجوه اعجاز قرآن در قرن چهارم است، به دیگر وجوه هم که برخورداری قرآن از صحیح ترین معانی است ، پرداخته است (ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص 27) باقلانی نیز که در آغاز قرن پنجم میزیست، اساس اعجاز را سه وجه می داند که آخرین آنها اعجاز ادبی است و می گوید اعجاز قرآن در وجوه اخبار از غیب ، کتابی علمی از پیامبر امّی و بلاغت و فصاحت آن است (رمانی، اعجاز القرآن ، ص 57).
فخر رازی از مفسران قرن ششم، وجوه معنایی قرآن را مهم میداند و برخورداری قرآن از نظر توصیف مشاهدات ،مراعات صدق و درستی، اهتمام به بیان واجبات و جامعیت آن را، از شگفتیهای قرآن میداند (فخر رازی، التفسیر الکبیر، 3 / 511) رافعی نیز ضمن بیان اهمیت اعجاز ادبی، به دیگر وجوه نیز میپردازد و آن را مخصوص قلمرو خاصی نمیداند (رافعی، اعجاز القرآن و البلاغه النبویه، ص 139).
6ـ ضرورت بررسی همه آراء مسلمانان در اعجاز به ویژه شیعیان
ریچارد سی در بررسی وجوه اعجاز تنها از برخی آرا و آثار متکلمان اسلامی بویژه اهل سنّت استفاده کرده است، در حالی که لازم بود از دیگر دانشمندان مسلمان مانند زملکانی ، زرکشی ، قرطبی ، عبدالله دراز و ... از اهل سنت و شیخ مفید ، شیخ طوسی ، شیخ طبرسی ، قطب الدین راوندی ، علامه مجلسی ، علامه شبّر ، علامه بلاغی ، علامه طباطبایی ، آیه الله خوئی و ... از شیعیان نیز توصیفی به اختصار داشته باشد تا مقالهاش که بررسی اعجاز از نظر مسلمانان است ،کاملتر باشد؛ بویژه عالمان شیعه که بخوبی بحث اعجاز قرآن را بیان نمودهاند و نوع بیان آنها متفاوت با وجوه اعجاز اهل سنت است ؛ زیرا بیشتر به جنبه محتوایی و بیانی آیات توجه داشته اند (مفید، اوائل المقالات، ص 70؛ طوبی، التبیان فی تفسیر القرآن، 1/ 3؛ طبرسی، مجمع البیان، 1/42؛ راوندی، الخرائج و الجرائح، 3/ 971؛ مجلسی، بحار الانوار، 89/ 127؛ مودب، اعجاز قرآن، ص100ـ55 (اعجاز از نظر عالمان شیعه).
7ـ ضرورت بررسی همه وجوه اعجاز قرآن در کنار هم
ریچارد سی از منابع اهل سنت کمک گرفته و بیشتر بر اعجاز ادبی قرآن، تاکید نموده است، در حالی که در آیات تحدّی ، اعجاز به مثل آن شده و خداوند می فرماید: «فَلْیَأْتُواْ بحَِدِیثٍ مِّثْلِهِ إِن کاَنُواْ صَدِقِینَ» (طور/ 34) «قُل لَّئنِِ اجْتَمَعَتِ الْانسُ وَ الْجِنُّ عَلىَ أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْءَانِ لَا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ» (اسراء/ 88) در هر دو آیه و دیگر آیات تحدی، اعجاز قرآن به وجه خاصی، منحصر نشده است، بلکه به کتابی همانند قرآن در همه خصوصیات از جمله وجوه ادبی و زبانی »همانند آوری شده است.
بنابراین گرچه هنگام نزول، اعجاز ادبی قرآن بسیار مطرح شد و اقتضای صدر اسلام نیز توجه به اعجاز ادبی بود، نمیتوان اعجاز قرآن را، منحصر به وجه خاصی دانست؛ بلکه قرآن برخوردار از دهها ویژگی است که همه در کنار هم اعجاز آن را تشکیل می دهند؛ زیرا تاکید بر هر یک از وجوه مانند اعجاز ادبی، صوتی، عددی، اخبار از غیب، سلامت متن، معارف بلند آن ، شگفتیهای علمی آن ... گرچه ارزشمند است، هر یک نمیتوانند فراگیر تمامی آیات باشند؛ ضمن آنکه پاسخ به تحدی هر یک از آنها به تنهایی ممکن است رخ بدهد .
امام صادق (ع) نیز بدین جهت تاکید بر بی نظیر بودن قرآن دارد و می فرماید: «کتابه المهیمن الباهر لعقول الناظرین» قرآن او که برترین کتاب خیره کننده عقل کسانی است که در قرآن تامل مینمایند (همان، بحار الانوار، 89/ 117).
علامه بلاغی هم در بررسی وجوه اعجاز بر وجوه ششگانه قرآن در کنار هم برای همه مردم اشاره دارد که شامل، اعجاز قرآن در مباحث تاریخی، احتجاجات قرآن، سلامت قرآن از هر گونه تناقض، نظام قانون گذاری و ارائه جامعه مدنی بر اساس عدل، نظام اخلاقی قرآن و اخبار غیبی آن می باشد (بلاغی، آلاء الرحمن، 1/ 8 ـ 16) و در عصر حاضر کتابهای مستقلی پیرامون برخی وجوه اعجاز قرآن نوشته شده است، مثل پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، دکتر محمد علی رضائی اصفهانی.
علامه طباطبایی هم می فرماید: «تحدی قرآن عام و برای همه هست و لذا قرآن منحصر به اعجاز خاصی نمی شود و بنابراین قرآن هم برای بلیغ ترین و فصیح ترین افراد ، در فصاحت و برای حکماء در حکمت و برای علماء در مباحث علمی و برای قانون گذاران در قوانین و مقررات و هم برای حکام در حکومت و برای تمامی جهانیان در آن حقایقی است که راهی برای کشف آن نداند معجزه است» (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، 1/60).
نتیجه
ریچارد سی در بیان اعجاز قرآن با کمک برخی عالمان مسلمان به بررسی وجوه ادبی پرداخته ؛ در حالی که قرآن کتاب همه انسانها و برای همه اعصار است و اعجاز آن نمی تواند به وجه خاصی منحصر شود، بلکه میتواند همه وجوه را در کنار هم فراگیرد، آن چنان که با گذشت زمان ، وجوه دیگری از اعجاز قرآن آشکار می شود.
منابع:
1. ابن جریر، تاریخ طبری، موسسه الاعلمی، بیروت، 1403 ق .
2. ابن ندیم، فهرست ابن ندیم، امیرکبیر، تهران، 1366 ش.
3. باقلانی، اعجاز قرآن، تحقیق حیدری، موسسه الکتب الثقافیه، بیروت، 1406 ق.
4. بلاغی، محمد جواد، آلاء الرحمن، فی تفسیر القرآن، داراحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.
5. جاحظ، الحیوان، داراحیا التراث، بیروت، 1388ق .
6. جرجانی، شرح المواقف، انتشارات شریف رضوی، قم، بی تا.
7. الحنفی، محمد شرف، اعجاز القرآن البیانی، الجمهوری العربیه، المجلس الاعلی، 1390 ق .
8. خطیب، الاعجاز فی دراسات السابقین، دارالفکر العربی، بیروت، 1974 م .
9. دیاری، محمد تقی، درآمدی بر تاریخ علوم القرآنی، دانشگاه قم، قم، 1385 ش.
10.رافعی، اعجاز القرآن و البلاغه النبویه، دارالکتب، بیروت، 1393 ق.
11. راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، موسسه امام المهدی، قم، 1409 ق.
12. رمانی، النکت فی اعجاز القرآن، دارالمعارف، مصر، بی تا .
13. زمخشری، جارالله، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، نشرالبلاغه، قم، 1413 ق.
14. الزیدی، الحسینی، الطراز عن وجوه الاعجاز، بی جا، بی تا.
15. سید مرتضی، الذخیره فی علم الکلام، بی جا، بی تا.
16. شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، احیا التراث، بیروت، بیتا .
17. شیخ مفید، اوائل المقالات، تبریز، 1370 ق .
18. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، احیاء التراث، بیروت، بی تا.
19. طبرسی، مجمع البیان لعلوم القرآن، دارالمعرفه، بیروت، بی تا.
20. علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، مکتبه المصطفوی، قم، بی تا .
21. فخر رازی، التفسیر الکبیر، دارالکتب العلمیه ، طهران ، بی تا .
22. قرآن و مستشرقان ، مرکز تحقیقات قرآن کریم ، قم ، ش اول (و فصلنامه).
23.لایدن، مقاله اعجاز قرآن ریچارد سی، ترجمه دکتر اسکندر لو، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، 1386.
24.مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، احیاء التراث، بیروت، بی تا .
25.محمد، ابو زهره، معجزه الکبری، دارالفکر العربی، بیروت، بی تا .
1. مسند احمد بن حنبل، موسسة الوفا، بیروت، 1403 ق .
2. منیر البعلبکی، المورد، دارالعلم للملایین، بیروت، 1983 م.
مودب، سید رضا، اعجاز قرآن، انتشارات مرکز جهانی، قم، 1386ش.
منبع: مجله قرآن پژوهی خاورشناسان شماره 3