0

من را ببخش مرد غزل های ناتمام

 
karimiz
karimiz
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 200
محل سکونت : اصفهان

من را ببخش مرد غزل های ناتمام

امشب دوباره آمده ام ، باز هم سلام

من را ببخش مرد غزل های ناتمام

 

من را ببخش بابت احساس خسته ام

من را ببخش بابت این فکرهای خام

 

این حرف ها درون دلم درد می کشید

این حرف ها وجود مرا داد التیام

 

گفتی کلافه می شوی از این حضورمحض  !

گفتی عذاب می کشی از دست من مدام

 

گفتی نگاه هرزه ی من با تو جور نیست

گفتی که پاک هستی و این فعل ها حرام!

 

گفتی و باز گفتی و هی اشک پشت اشک

مابین پلک های ترم، کرد ازدحام

 

می خواستم فقط بنویسم چرا؟چرا؟

می خواستم بگیرم از این شعر انتقام

 

اما دلم شکسته تر از این بهانه هاست

خو کرده ام به عادت دنیای بی مرام

 

من با زبان تلخ تو بیگانه نیستم

من با هزار درد غم انگیز، آشنام!

 

شاید غزل هوای دلم را عوض کند

 شاید رها شوم کمی از این ملودرام

 

 این بیت ها همیشه مرا فاش می کنند

 این بیت ها روایت تلخی ست هر کدام...

یک شنبه 25 اسفند 1392  10:43 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها