0

تنها آرامشی که هرگز از دست نمی رود!!

 
yasbagheri
yasbagheri
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1390 
تعداد پست ها : 6297
محل سکونت : تهران

تنها آرامشی که هرگز از دست نمی رود!!

تنها آرامشی که هرگز از دست نمی رود!!
 

ارتباط با خدا، ظرفیت روانی انسان را برای تحمل مشکلات بالا می‌برد. به همین دلیل، انسان دیندار در مراحل بالاتر ایمان، نه از چیزی در هراس است و نه از حادثه‌ای محزون و افسرده می‌شود.

ایمان

عبادت با توجه دادن آدمی به عوالم بالاتر و پرواز دادن او از دنیای مادی، افق دید وی را بازتر می‌کند و به آن وسعت می‌بخشد. انسان پرستش‌گر با عالمی بسیار فراتر از عالم ماده مرتبط است و در نتیجه، بسیاری از مشکلات و نگرانی‌های دیگران را ندارد و اصولاً آنها را مشکل به حساب نمی‌آورد. به بیان دیگر، ارتباط با خدا، ظرفیت روانی انسان را برای تحمل مشکلات بالا می‌برد. به همین دلیل، انسان دیندار در مراحل بالاتر ایمان، نه از چیزی در هراس است و نه از حادثه‌ای محزون و افسرده می‌شود. «بدانید که دوستان خدا نه ترسی دارند و نه غمگین می‌شوند».[«أَلَا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لَا هُمْ یحْزَنُونَ» (یونس، 62)]

«اولیا و دوستان راستین خدا به خاطر آشنایی با خدا، که وجود بی‌انتها و قدرت بی‌پایان و کمال مطلق است، ماسوای خدا در نظرشان کوچک، کم‌ارزش، ناپایدار و بی‌مقدار است. از اینجا روشن می‌شود که چرا آنان ترس و اندوهی ندارند؛ زیرا ترس معمولاً از احتمال فقدان نعمت‌هایی که انسان در اختیار دارد، یا خطراتی که ممکن است در آینده او را تهدید کند ناشی می‌شود، چنان‌که اندوه معمولاً نسبت به گذشته و فقدان امکاناتی است که در اختیار داشته است.

آنان از هرگونه وابستگی و اسارت جهان ماده آزادند و زهد به معنی حقیقی بر وجود آنان حکومت می‌کند. نه با از دست دادن امکانات مادی نا‌آرامی می‌کنند و نه ترس از آینده در این‌گونه مسائل، افکارشان را به خود مشغول می‌دارد. بنابراین، غم‌ها و ترس‌هایی که دیگران را دائماً در اضطراب و نگرانی نسبت به گذشته و آینده نگه می‌دارد، در وجود آنان راه ندارد.

منظور، غم‌های مادی و ترس‌های دنیوی است و گرنه دوستان خدا وجودشان مالامال از خوف او است، ترس آنان از عدم انجام وظایف و مسئولیت‌ها و اندوه بر موقعیت‌های از دست رفته فوت است، که این ترس و اندوه جنبه معنوی دارد و مایه تکامل وجود انسان و ترقی اوست، برعکس ترس و اندوه مادی که مایه انحطاط و تنزل است».[2]

راهکارهایی برای رسیدن به آرامش روانی

براى رسیدن به حالت آرامش و قرار روانى، توجه به نكات زیر ضرورت دارد:

1- ناآرامى عوامل و زمینه‏هایى دارد كه باید شناسایى و زدوده شود؛ مثلاً گذراندن وقت به بیهودگى و انجام كارهاى بى‏هدف و بیهوده، خود علّت تشویش و بى‏قرارى است. در مقابل خلوت‏گزینى، غور در باطِن و حضور در مجالس وعظ و پند و كسب معارف خود به خود آرامش ظاهرى و باطنى به ارمغان مى‏آورد.

«اولیا و دوستان راستین خدا به خاطر آشنایی با خدا، که وجود بی‌انتها و قدرت بی‌پایان و کمال مطلق است، ماسوای خدا در نظرشان کوچک، کم‌ارزش، ناپایدار و بی‌مقدار است. از اینجا روشن می‌شود که چرا آنان ترس و اندوهی ندارند؛ زیرا ترس معمولاً از احتمال فقدان نعمت‌هایی که انسان در اختیار دارد، یا خطراتی که ممکن است در آینده او را تهدید کند ناشی می‌شود، چنان‌که اندوه معمولاً نسبت به گذشته و فقدان امکاناتی است که در اختیار داشته است

2- برنامه‏ریزى در امور زندگى و اختصاص اوقاتى براى تفریحات سالم و تهى از گناه، مثل راهپیمایى در فضاى روح‏بخش و شنا، در آرامش انسان تأثیر شگرف دارد.

3- مشاوره‏هاى علمى و تخصصى و نیز تغذیه مناسب در تقویت اعصاب و روان مۆثر است. گرسنگى شدید و مفرط و حتى پرخورى و زیاده‏روى در خورد و خوراك موجب ناراحتى‏هاى روحى و روانى مى‏گردد.

4- گناه و معصیت و نافرمانى خداوند متعال از عوامل اصلى ناراحتى‏هاى روانى است. گناه یعنى خارج شدن از مسیر خداوند. گناه به معناى برآشفتن و تیره ساختن درون و باطن است. روح آدمى با رسیدن به ساحل پاكى و اجتناب از گناهان، به قرار و آرامش مى‏رسد؛ چون روح با طهارت سنخیت دارد و با گناه ناسازگار است. از این رو، گناه قرار را از انسان مى‏گیرد. هر گناه قبح فعلى و قبح فاعلى در بردارد. قبح و زشتى فعلى، به مفاسد موجود در خود عمل مربوط است و قبح فاعلى به شرایط ذهنى و روحى گنهكار مربوط مى‏شود. شرایط ذهنى گنهكار عبارت است از داشتن روح تمرّد، طغیان، قانون‏شكنى و عدم اهتمام به حقوق خدا و خلق. چنین روحى جز با ترك گناه به آرامش دست نخواهد یافت.

گناه

5- انجام واجبات و انس با خدا مخصوصاً نماز اول وقت و با جماعت‏. در واقع آرامش قلبى ثمره یاد خدا است: «فاذكرونى أذكركم»1. خداوند به ما دستور داده پیوسته وى را یاد كنیم و او را حاضر و ناظر بر احوال خود بدانیم. جریان حضرت یونس را كه مضمون نماز غفیله‏2 با ایشان ارتباط دارد، بررسى كنید. وقتى گرفتارى‏هاى حضرت به بالاترین حد مى‏رسد، انس و یاد خدا او را از گرفتارى‏ها مى‏رهاند: «لااله الا انت سبحانك انّى كنت من الظالمین، فاستجبنا له و نجّیناه من الغمّ و كذلك ننجى المۆمنین»3.

امام صادق(علیه السلام) مى‏فرماید: تعجب مى‏كنم از كسى كه غمگین و نگران است و به فرمایش الهى پناه نمى‏برد؛ «لا اله الا الله انت...». چون خداوند به دنبال آن مى‏فرماید: «فنجّیناه من الغمّ و كذلك ننجى المۆمنین»4. خداوند به واسطه ذكر خودش، حضرت یونس را از گرفتارى‏ها نجات داد و هر مۆمنى را كه به این ریسمان الهى چنگ زند، نجات خواهد داد.

6- شركت در مجالس عمومى دعا مثل دعاى كمیل، ندبه... .

برخى بزرگان مى‏فرمایند: هیچ مشكلى نداشتم مگر این كه با دعاى توسّل حلّ شد.5

ناآرامى عوامل و زمینه‏هایى دارد كه باید شناسایى و زدوده شود؛ مثلاً گذراندن وقت به بیهودگى و انجام كارهاى بى‏هدف و بیهوده خود علّت تشویش و بى‏قرارى است. در مقابل خلوت‏گزینى، غور در باطِن و حضور در مجالس وعظ و پند و كسب معارف خود به خود آرامش ظاهرى و باطنى به ارمغان مى‏آورد

7- رفتن به زیارت اهل قبور و شهدا و یاد قبر و قیامت و برزخ و معاد و توجه به آرامگاه اصلى و ابدى، در رهایى از تألمات و ناراحتى‏هاى دنیوى مۆثر است. اصولاً توجه صِرف به دنیا و قطع توجه از آخرت و منزلگاه قبر و برزخ، اعراض و روگردانى از یاد خدا را در پى دارد و هر كه از یاد خدا اعراض كند، روزگارش تباه خواهد شد.

8- انجام اعمال مستحبّى كه شخص از آن لذت مى‏برد، اگر با استمرار و مراقبه انجام شود، در طول مدت زمان متناسب، شخص را به قرار و آرامش مى‏رساند.

در مجموع، مى‏توان گفت ناآرامى ریشه‏هایى دارد كه باید خشكانیده شود؛ آنگاه زمینه مناسب براى رسیدن به آرامش از راه‏هاى عقلانى و شرعى فراهم مى‏آید و انسان با توكل و اعتماد به منبع اصلى آرامش(خداوند) به مقصود دست مى‏یابد؛ «الذین آمنوا و تطمئنّ قلوبهم بذكرالله، الا بذكرِالله تطمئنّ القلوب»6.

در پایان توجه به این نكته ضرورى است كه آرامش روحى مراتبى دارد و دستیابى به آن به تدریج حاصل مى‏شود؛ درست مانند سایر ملكات روحى كه با تمرین و گذشت زمان حاصل مى‏شود. رسیدن به آرامش نیز نیازمند طى این مراحل است. این مراحل بعضى جنبه سلبى دارد مانند ارتكاب محرمات كه دل را آلوده و در نتیجه ناآرام مى‏كند. كسى كه مى‏خواهد به آرامش واقعى دست یابد راهى ندارد جز این كه در گام اول مطیع نواهى خداوند متعال شود و از آنچه حضرت حق نهى كرده اجتناب كند؛ و بعضى جنبه ایجابى دارد؛ یعنى بعد از این كه دل از گرد غبار گناه پاك گردید، مستعد پذیرش حقایق و ملكات پسندیده نفسانى مى‏شود و این كار صرفاً از طریق انجام تكالیف الهى و واجبات و مستحبات امكان‏پذیر است. بنابراین، آرامش دل محصول عبودیت محض حق تعالى است و راهكار عملى آن نیز اجتناب از گناهان و انجام واجبات و مستحبات است و در هر زمانى به تناسب استعداد و توانمندى‏هایى كه انسان دارد، متوجه او مى‏شود.

یک شنبه 25 اسفند 1392  10:22 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها