تنها آرامشی که هرگز از دست نمی رود!!
ارتباط با خدا، ظرفیت روانی انسان را برای تحمل مشکلات بالا میبرد. به همین دلیل، انسان دیندار در مراحل بالاتر ایمان، نه از چیزی در هراس است و نه از حادثهای محزون و افسرده میشود.
عبادت با توجه دادن آدمی به عوالم بالاتر و پرواز دادن او از دنیای مادی، افق دید وی را بازتر میکند و به آن وسعت میبخشد. انسان پرستشگر با عالمی بسیار فراتر از عالم ماده مرتبط است و در نتیجه، بسیاری از مشکلات و نگرانیهای دیگران را ندارد و اصولاً آنها را مشکل به حساب نمیآورد. به بیان دیگر، ارتباط با خدا، ظرفیت روانی انسان را برای تحمل مشکلات بالا میبرد. به همین دلیل، انسان دیندار در مراحل بالاتر ایمان، نه از چیزی در هراس است و نه از حادثهای محزون و افسرده میشود. «بدانید که دوستان خدا نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند».[«أَلَا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لَا هُمْ یحْزَنُونَ» (یونس، 62)]
«اولیا و دوستان راستین خدا به خاطر آشنایی با خدا، که وجود بیانتها و قدرت بیپایان و کمال مطلق است، ماسوای خدا در نظرشان کوچک، کمارزش، ناپایدار و بیمقدار است. از اینجا روشن میشود که چرا آنان ترس و اندوهی ندارند؛ زیرا ترس معمولاً از احتمال فقدان نعمتهایی که انسان در اختیار دارد، یا خطراتی که ممکن است در آینده او را تهدید کند ناشی میشود، چنانکه اندوه معمولاً نسبت به گذشته و فقدان امکاناتی است که در اختیار داشته است.
آنان از هرگونه وابستگی و اسارت جهان ماده آزادند و زهد به معنی حقیقی بر وجود آنان حکومت میکند. نه با از دست دادن امکانات مادی ناآرامی میکنند و نه ترس از آینده در اینگونه مسائل، افکارشان را به خود مشغول میدارد. بنابراین، غمها و ترسهایی که دیگران را دائماً در اضطراب و نگرانی نسبت به گذشته و آینده نگه میدارد، در وجود آنان راه ندارد.
منظور، غمهای مادی و ترسهای دنیوی است و گرنه دوستان خدا وجودشان مالامال از خوف او است، ترس آنان از عدم انجام وظایف و مسئولیتها و اندوه بر موقعیتهای از دست رفته فوت است، که این ترس و اندوه جنبه معنوی دارد و مایه تکامل وجود انسان و ترقی اوست، برعکس ترس و اندوه مادی که مایه انحطاط و تنزل است».[2]
راهکارهایی برای رسیدن به آرامش روانی
براى رسیدن به حالت آرامش و قرار روانى، توجه به نكات زیر ضرورت دارد:
1- ناآرامى عوامل و زمینههایى دارد كه باید شناسایى و زدوده شود؛ مثلاً گذراندن وقت به بیهودگى و انجام كارهاى بىهدف و بیهوده، خود علّت تشویش و بىقرارى است. در مقابل خلوتگزینى، غور در باطِن و حضور در مجالس وعظ و پند و كسب معارف خود به خود آرامش ظاهرى و باطنى به ارمغان مىآورد.
«اولیا و دوستان راستین خدا به خاطر آشنایی با خدا، که وجود بیانتها و قدرت بیپایان و کمال مطلق است، ماسوای خدا در نظرشان کوچک، کمارزش، ناپایدار و بیمقدار است. از اینجا روشن میشود که چرا آنان ترس و اندوهی ندارند؛ زیرا ترس معمولاً از احتمال فقدان نعمتهایی که انسان در اختیار دارد، یا خطراتی که ممکن است در آینده او را تهدید کند ناشی میشود، چنانکه اندوه معمولاً نسبت به گذشته و فقدان امکاناتی است که در اختیار داشته است
2- برنامهریزى در امور زندگى و اختصاص اوقاتى براى تفریحات سالم و تهى از گناه، مثل راهپیمایى در فضاى روحبخش و شنا، در آرامش انسان تأثیر شگرف دارد.
3- مشاورههاى علمى و تخصصى و نیز تغذیه مناسب در تقویت اعصاب و روان مۆثر است. گرسنگى شدید و مفرط و حتى پرخورى و زیادهروى در خورد و خوراك موجب ناراحتىهاى روحى و روانى مىگردد.
4- گناه و معصیت و نافرمانى خداوند متعال از عوامل اصلى ناراحتىهاى روانى است. گناه یعنى خارج شدن از مسیر خداوند. گناه به معناى برآشفتن و تیره ساختن درون و باطن است. روح آدمى با رسیدن به ساحل پاكى و اجتناب از گناهان، به قرار و آرامش مىرسد؛ چون روح با طهارت سنخیت دارد و با گناه ناسازگار است. از این رو، گناه قرار را از انسان مىگیرد. هر گناه قبح فعلى و قبح فاعلى در بردارد. قبح و زشتى فعلى، به مفاسد موجود در خود عمل مربوط است و قبح فاعلى به شرایط ذهنى و روحى گنهكار مربوط مىشود. شرایط ذهنى گنهكار عبارت است از داشتن روح تمرّد، طغیان، قانونشكنى و عدم اهتمام به حقوق خدا و خلق. چنین روحى جز با ترك گناه به آرامش دست نخواهد یافت.
5- انجام واجبات و انس با خدا مخصوصاً نماز اول وقت و با جماعت. در واقع آرامش قلبى ثمره یاد خدا است: «فاذكرونى أذكركم»1. خداوند به ما دستور داده پیوسته وى را یاد كنیم و او را حاضر و ناظر بر احوال خود بدانیم. جریان حضرت یونس را كه مضمون نماز غفیله2 با ایشان ارتباط دارد، بررسى كنید. وقتى گرفتارىهاى حضرت به بالاترین حد مىرسد، انس و یاد خدا او را از گرفتارىها مىرهاند: «لااله الا انت سبحانك انّى كنت من الظالمین، فاستجبنا له و نجّیناه من الغمّ و كذلك ننجى المۆمنین»3.
امام صادق(علیه السلام) مىفرماید: تعجب مىكنم از كسى كه غمگین و نگران است و به فرمایش الهى پناه نمىبرد؛ «لا اله الا الله انت...». چون خداوند به دنبال آن مىفرماید: «فنجّیناه من الغمّ و كذلك ننجى المۆمنین»4. خداوند به واسطه ذكر خودش، حضرت یونس را از گرفتارىها نجات داد و هر مۆمنى را كه به این ریسمان الهى چنگ زند، نجات خواهد داد.
6- شركت در مجالس عمومى دعا مثل دعاى كمیل، ندبه... .
برخى بزرگان مىفرمایند: هیچ مشكلى نداشتم مگر این كه با دعاى توسّل حلّ شد.5
ناآرامى عوامل و زمینههایى دارد كه باید شناسایى و زدوده شود؛ مثلاً گذراندن وقت به بیهودگى و انجام كارهاى بىهدف و بیهوده خود علّت تشویش و بىقرارى است. در مقابل خلوتگزینى، غور در باطِن و حضور در مجالس وعظ و پند و كسب معارف خود به خود آرامش ظاهرى و باطنى به ارمغان مىآورد
7- رفتن به زیارت اهل قبور و شهدا و یاد قبر و قیامت و برزخ و معاد و توجه به آرامگاه اصلى و ابدى، در رهایى از تألمات و ناراحتىهاى دنیوى مۆثر است. اصولاً توجه صِرف به دنیا و قطع توجه از آخرت و منزلگاه قبر و برزخ، اعراض و روگردانى از یاد خدا را در پى دارد و هر كه از یاد خدا اعراض كند، روزگارش تباه خواهد شد.
8- انجام اعمال مستحبّى كه شخص از آن لذت مىبرد، اگر با استمرار و مراقبه انجام شود، در طول مدت زمان متناسب، شخص را به قرار و آرامش مىرساند.
در مجموع، مىتوان گفت ناآرامى ریشههایى دارد كه باید خشكانیده شود؛ آنگاه زمینه مناسب براى رسیدن به آرامش از راههاى عقلانى و شرعى فراهم مىآید و انسان با توكل و اعتماد به منبع اصلى آرامش(خداوند) به مقصود دست مىیابد؛ «الذین آمنوا و تطمئنّ قلوبهم بذكرالله، الا بذكرِالله تطمئنّ القلوب»6.
در پایان توجه به این نكته ضرورى است كه آرامش روحى مراتبى دارد و دستیابى به آن به تدریج حاصل مىشود؛ درست مانند سایر ملكات روحى كه با تمرین و گذشت زمان حاصل مىشود. رسیدن به آرامش نیز نیازمند طى این مراحل است. این مراحل بعضى جنبه سلبى دارد مانند ارتكاب محرمات كه دل را آلوده و در نتیجه ناآرام مىكند. كسى كه مىخواهد به آرامش واقعى دست یابد راهى ندارد جز این كه در گام اول مطیع نواهى خداوند متعال شود و از آنچه حضرت حق نهى كرده اجتناب كند؛ و بعضى جنبه ایجابى دارد؛ یعنى بعد از این كه دل از گرد غبار گناه پاك گردید، مستعد پذیرش حقایق و ملكات پسندیده نفسانى مىشود و این كار صرفاً از طریق انجام تكالیف الهى و واجبات و مستحبات امكانپذیر است. بنابراین، آرامش دل محصول عبودیت محض حق تعالى است و راهكار عملى آن نیز اجتناب از گناهان و انجام واجبات و مستحبات است و در هر زمانى به تناسب استعداد و توانمندىهایى كه انسان دارد، متوجه او مىشود.