از گريه عرش ، آسمان دريا شد
يك قطره چكيد و مثل عاشورا شد
با شال عزا مرد غريبي مي گفت
ايام عزاي مادرم زهرا شد
الا ای چاه یارم را گرفتند
گلم، باغم، بهارم را گرفتند
میان کوچه ها با ضرب سیلی
همه دار و ندارم را گرفتند
دل از غم فاطمه توان دارد، نه
وز تربت او کسی نشان دارد، نه
آن تربت گم شده به بَر زوّاری
جز مهدی صاحب الزمان دارد، نه
زهرا که شهید گشت بی جرم و گناه
هست از غم او سینه ی عالم پر آه
ناموس خدا کجا و سیلی خوردن
لا حول و لا قوة الا بالله
بر عالمیان رحمت رحمان زهراست
در هر دو جهان سرور نسوان زهراست
نوری که دهد شاخه ی طوبی از اوست
کوثر که خدا گفته به قران زهراست
اندر آن برهه حساس علی تنها بود
خانه تحت نظر و کوچه پر از اعدا بود
هیچ کس یاری آن سید مظلوم نکرد
از علی آنکه دفاع کرد فقط زهرا بود