روزی علی علیه السلام در میان راه بود... روی تخته سنگی نشست... یک نفس بلند کشید... تصمیم گرفت با نامه ... در راه تربیت حسن علیه السلام بکوشد... با نامه ، با او درد دل کند.... با نامه راه را به او نشان دهد...
از بنده ی خدا به بنده ی خدا !
از :پدری که خواهد رفت... کوچ خواهد کرد ...
به : پسری که جانشین مردگان است ...
پسر گلم ! قلب جوان مانند زمین خالی است... هر چه در این زمین کاشتی ... همان را برداشت می کنی ...(نامه 31 نهج البلاغه بند 21)
من علی ( یعنی پدرت) میخواهم سریع به تو ادب بیاموزم و تربیت کنم و درس زندگی به تو یاد دهم قبل از اینکه دلت سنگ شود و ذهنت مشغول شود (و دیگران دانه ی فاسد خود را در زمین تو بکارند )
***
استاد صفایی... مردی از مردان خدا ... از امامش علی علیه السلام الگو می گیرد...
و برای فرزند هایش -هنگام بلوغ آنها - نامه می نویسد ...
که راه را نشان دهد... که تجربه ها را بگوید... که با آنها رفیق شود...
این ما و شما و این گوی و این میدان !!! " یا علی مدد "