0

عدالت جهانی در اندیشة امام‌‌ خمینی(ره) و نظریة انتقادی روابط بین‌الملل 2

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

عدالت جهانی در اندیشة امام‌‌ خمینی(ره) و نظریة انتقادی روابط بین‌الملل 2

 

بخش دوم و پایانی

مفهوم عدالت جهانی در اندیشة امام‌خمینی(ره)  و نظریة انتقادی روابط بین‌الملل

بسیاری از صاحب‌نظران بر این باورند که امام‌خمینی(ره)  با قیام الهی خود نه‌تنها آغازگر عصر جدیدی در تاریخ اسلام بود، بلکه دنیای دیانت را نیز زنده کرد. آنان معتقدند ندای قدسی امام، جهان را به‌لرزه درآورد و به‌واسطة سیرة فکری و عملی امام، اسلام جلوة خود را در سراسر جهان نشان داده است، تا آنجا که تأثیرات قیام امام در اروپا و آمریکا هم روشن است. نتیجة گفتمان امام‌خمینی(ره)  ظهور اسلام سیاسی در جهان بود. ظهور اسلام سیاسی به‌عنوان نیروی مؤثر در روابط بین‌الملل، مفروض اصلی نظریه‌های سکولار روابط بین‌الملل مبنی بر تأثیرنگذاشتن دین بر تحولات بین‌المللی را باطل می‌کند؛ زیرا هیچ‌یک از این نظریه‌ها، نقش تعیین‌کننده برای دین در سیاست بین‌الملل قائل نیستند. (دهقانی فیروزآبادی، 1389: 18)

به‌جرئت می‌توان گفت که با آغاز عصر امام‌خمینی(ره)  دین و دینداری در جهان گسترش یافته است و مفاهیمی همچون عدالت که تا پیش از آن به‌شکل مضیق و در قالب نظریات مادی تعریف می‌گردید، در قالب مفاهیم دینی و قدسی و با تعریفی جامع در زندگی اجتماعی بشر تعریف شد.

عدالت، مفهومی است که نفوذ آن در میان بسیاری از مشاهیر عرصه‌ها و دوره‌های گوناگون آشکار است. این مفهوم، از مفاهیم بنیادین در اندیشه و عمل سیاسی امام‌خمینی(ره)  بوده است، به‌گونه‌ای که باید واژة عدالت را «واژة کلیدی» ادبیات دینی و اجتماعی امام‌خمینی(ره)  بدانیم. نظریه‌پردازان مکتب انتقادی روابط بین‌الملل (که شرح نظریات برخی از برجسته‌ترین آنها در بخش قبلی به‌اختصار بیان شد) نیز بیش از هر واژه و مفهوم دیگری بر عدالت تأکید کرده‌اند.

معنای مفهوم عدالت همواره مورد مناقشه بوده و است. این تفاوت در تعریف این مفهوم در تعریفی که این نظریه‌پردازان از عدالت دارند نیز به‌چشم می‌خورد و هرکس تعریف خاص خود را از این مفهوم ارائه داده است. به‌تبع این امر، تفاوت تعریف میان نظریه‌پردازان انتقادی روابط بین‌الملل‌ (اگر تمام آنها را به‌عنوان یک کل در نظر بگیریم) با تعریف امام‌خمینی(ره)  از این مفهوم چندان دور از انتظار نیست، هرچند با نگاه به‌تعاریف، در بسیاری از موارد شباهت‌ها عیان است.

هرچند تفاوت‌هایی در تعریف از واژه واحد عدالت در تعریف امام‌خمینی(ره)  و نظریه‌پردازان انتقادی به‌چشم می‌خورد، اما هیچ‌کدام در قبال وجود بی‌عدالتی در شرایط کنونی و نظم حاکم بین‌المللی تردیدی ندارند. بسیاری از نظریه‌پردازان انتقادی، هماهنگ با رویکرد توحیدی امام‌خمینی(ره)  تنها راه برقراری صلح پایدار در جهان را برقراری عدالت دانسته و همان‌گونه که کاکس اشاره کرده است هرگونه تلاش برای برقراری صلح پایدار جهانی بدون اتخاذ شرایطی برای استقرار عدالت و رفع بی‌عدالتی‌های موجود بیهوده خواهد بود و اساساً صلح پایدار در گرو استقرار عدالت در جهان است و عدالت جهانی پیش‌مقدمه‌ای برای برقراری صلح پایدار جهانی خواهد بود.

در میان نظریه‌های موجود در حوزة روابط بین‌الملل، همان‌گونه که مشخص است، نظریه‌های انتقادی در بسیاری از جهات دغدغه‌های مشترکی با آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران دارد. هدف این نظریه‌ها نقد وضع موجود، رهایی از آن و ترسیم آینده‌ای مطلوب از جهان است که صلح، جایگزین خشونت ساختاری شود.

از دیدگاه امام‌خمینی(ره)  و نظریة انتقادی روابط بین‌الملل، وضع موجود به‌شدت اثرپذیرفتة ازخودبیگانگی است و بی‌عدالتی و استثمار در آن حکمفرماست. براساس این دو دیدگاه، خشونت ساختاری در روابط بین واحدهای نظام بین‌الملل حاکم است و این وضعیت، خشونتی است که از ماهیت سلطه‌گونة روابط میان واحدها (سلطه و زیردستی) ناشی می‌شود و در دل خود نوعی از استعمار، استضعاف و استثمار را جای داده است.

وقتی ماهیت نظام بین‌الملل را از سال‌های آغازین شکل‌گیری انقلاب اسلامی و پس از آن بررسی می‌کنیم، چیزی جز خشونت ساختاری در آن نمی‌یابیم. این تعبیر در مورد هر دوبلوک قدرت شرق و غرب صادق است. درحقیقت، در تمام این دوران، دونوع خشونت ساختاری وجود داشته است؛ یکی حالت عمودی دارد که دوابرقدرت ضد هم اعمال می‌کردند و دیگری افقی است که هریک از دوابرقدرت در روابط خود با مجموعه‌های زیردست به‌ویژه در کشورهای جهان سوم اعمال می‌کردند.

از مهم‌ترین هدف‌های انقلاب اسلامی به‌مانند نظریة انتقادی، پایان دادن به‌این وضعیت و ارائة راهی نو برای تعامل واحدهای نظام بین‌الملل است. درحقیقت، ماهیت انقلاب اسلامی به‌مانند مکتب انتقادی روابط بین‌الملل، ماهیتی انتقادی به‌وضع موجود است. اعتقاد به‌وجود چنین شرایط ناعادلانه و ظالمانه برجسته‌ترین نقطة اشتراک میان اهداف امام‌خمینی(ره)  با نظریة انتقادی است.

از منظر خشونت ساختاری معطوف به‌کل نظام بین‌الملل باوجود دوبلوک قدرت اصلی باید گفت که هر کدام از این دوبلوک از سه‌جزء تشکیل شده بود: ابرقدرت‌ها (یا قدرت‌های مرکزی)، قدرت‌های شبه پیرامونی که به‌طور عمومی در محدودة جغرافیایی اروپا واقع شده بودند و کشورهای پیرامونی که بیشتر، کشورهای جهان سوم را شامل می‌شد.

در این تقسیم‌بندی، به‌طور اساسی، قدرت از بالا توزیع و تصمیم نهایی توسط ابرقدرت‌ها گرفته می‌شد. درحقیقت، هرچه از کانون اصلی تصمیم‌گیری یعنی ابرقدرت‌ها به‌مناطق حاشیه‌ای حرکت می‌کنیم، میزان مشارکت در تصمیم‌گیری‌ها کاهش می‌یابد. این در حالی است که اساساً قاعدة بازی میان بلوک شرق و غرب آن بود که تسویه‌حساب‌ها ضد یکدیگر در کشورهای پیرامونی صورت گیرد. پس کشورهای پیرامونی قربانی تضاد منافع مسکو و واشنگتن بودند، بدون آنکه این مسئله، منافع چندانی برای آنها داشته باشد و فقط چنین القا شده بود که امنیت واحدهای سیاسی در جهان دوقطبی در گرو پیوستن به‌یکی از دوبلوک است و همین معمای امنیت، هر کشوری را وادار می‌کرد تا خشونت ساختاری موجود را تحمل کند.

یکی دیگر از جنبه‌های خشونت ساختاری، معطوف به‌رابطة شمال و جنوب است که باعث شد تمامی نظریه‌پردازان انتقادی و همچنین شخص رهبری انقلاب اسلامی ایران از آن انتقاد کنند. این وجه از خشونت ساختاری، بیشتر جنبة اقتصادی دارد. در این رابطه، عدة معدودی از کشورها (شمال) به‌استثمار و استضعاف عدة کثیری از کشورها می‌پردازند. این روند هنوز هم از ویژگی‌های برجستة نظام بین‌الملل است.

در هر حال، انقلاب اسلامی به‌رهبری امام‌خمینی(ره)  با توجه به‌چنین شرایط محیطی پدید آمد. یکی از اهداف مهم انقلاب اسلامی این بودکه این محیط‌ها را که از خشونت ساختاری رنج می‌برد، متحول سازد. به‌عبارت دیگر، هدف انقلاب اسلامی، تغییر بود و این تغییر را نیز از راه تحول و دگرگونی در افکار و اذهان جست‌وجو می‌کرد.

هیچ‌گاه و هیچ‌یک از حاملان اصلی اندیشة انقلاب اسلامی درصدد اصلاح و دگرگونی آن خشونت ساختاری از راه قوة قهریه و تسخیر سرزمین‌ها نبودند. همه و در همه‌جا خواهان تحول افکار (فراهم ساختن شرایط ذهنی) از راه افزایش آگاهی‌ها بودند. این رویکرد فرهنگی بود که تحسین بسیاری از انتقادکنندگان به‌وضع موجود جهانی ازجمله نظریه‌پرداز مشهور پست‌مدرن فرانسوی، میشل فوکو را برانگیخت. تمامی نظریه‌پردازان انتقادی همانند رهبری انقلاب اسلامی بر رویکرد فرهنگی برای تحول در شرایط ناعادلانه موجود و برقراری نظم عادلانه تأکید کرده‌اند.

با حرکت انقلابی امام‌خمینی(ره)  خشونت ساختاری در نظام بین‌الملل دچار لرزش‌های اساسی به‌ویژه در زیرسیستم‌های منطقه‌ای شد. نظام بین‌الملل دوقطبی موفق شد برای یک‌دهه ساختارهای لرزان خود را حفظ کند، ولی این ساختارها درنهایت محکوم به‌فروپاشی بود. با فروپاشی اتحاد شوروی، نظم دوقطبی پایان یافت، اما خشونت ساختاری به‌شکل دیگری ادامه یافت. جهان، اکنون به‌دوقطب سلطه و زیردستی تقسیم شده است. زیردستان برآن هستند تا به‌شیوه‌های متفاوت، با قطب سلطه مقابله کنند و قسط و عدل را برپا کنند. در این میان، امام ضمن اولویت‌بخشی به‌ملت‌ها، به‌عنوان بازیگران اصلی در عرصة روابط بین‌الملل، تقسیم‌بندی سه‌گانه‌ای مطرح می‌کنند:

1. ملت به‌معنای اسلامی یا همان امت اسلامی؛

2. ملت به‌معنای غربی؛

3. ملت به‌صورت کلی، بدون قید اسلامی و غربی که تمام بشریت را شامل می‌شود. هریک از موارد سه‌گانه، در شرایط مختلف مورد خطاب امام‌خمینی(ره)  واقع شده‌اند و آسیب‌های مختلفی برای آنها بیان کرده‌اند. (ستوده آرانی و دانشیار، 1388: 18 و 19)

بررسی ماهیت انقلاب اسلامی ایران و دیدگاه‌های امام‌خمینی(ره)  در بارة روابط بین‌الملل نشان می‌دهد که انقلاب ایران در زمرة نظریه‌های انتقادی قرار می‌گیرد. اگرچه انقلاب ایران در چارچوب ارائة نظریة روابط بین‌الملل ظاهر نشد، ولی مؤلفه‌های فکری و نظری مطرح‌شده در انقلاب نشان می‌دهد که مهم‌ترین ویژگی انقلاب ایران تغییر و دگرگونی در نظم بین‌المللی است و از این نظر که با رهیافت انتقادی و با نگاه بیرونی در پی طرح مباحث نظری و ارائة ادبیات جدیدی در روابط بین‌الملل بود، افق نوینی را در مطالعات نظری و نظریه‌پردازی در روابط بین‌الملل مطرح کرد.

در مجموع، دیدگاه‌های امام‌خمینی(ره)  به‌عنوان اصلی‌ترین ایدئولوگ انقلاب اسلامی ایران دستیابی به‌عدالت جهانی، از سه‌منظر با نظریات انتقادی روابط بین‌الملل در همین موضوع مشابهت دارد.

1. بازیگران اصلی در روابط بین‌الملل؛

2. تحول در نظام بین‌الملل؛

3. رسیدن به‌رهایی و تشکیل جامعة جهانی.

1. بازیگران اصلی در روابط بین‌الملل

یکی از بحث‌های اساسی در مطالعات و نظریه‌پردازی در روابط بین‌الملل مربوط به‌کارگزاران بین‌المللی است. با توجه به‌دیدگاه‌های امام‌خمینی(ره) ، روابط بین‌الملل به‌روابط میان دولت‌ها محدود نمی‌شود. از این‌رو، می‌توان گفت نظریه‌های واقع‌گرایی و ساختارگرایی که بر دولت‌محوری تأکید دارند، بخش دیگری از بازیگران روابط بین‌الملل را در حاشیه قرار می‌دهند، در حالی‌که براساس آموزه‌های امام‌خمینی(ره) ، ملت‌ها، کارگزار اصلی روابط بین‌الملل محسوب می‌شوند و دولت‌ها به‌تبع ملت‌ها و در راستای منافع و مصلحت آنها معنی و مفهوم می‌یابند.

درواقع، از این دیدگاه، قلمرو روابط بین‌الملل باید در سطح جامعه جهانی گسترش یابد و نظریة روابط بین‌الملل در سطح جهانی عمل کند. ازاین‌رو، تمایز شدید میان دو قلمرو داخلی و بین‌المللی، به‌طور عملی، پویایی نظریه را در فهم فرایندهای جهانی با مشکل رو‌به‌رو می‌کند و فرایندهای متأثر از مجموعه‌ای از متغیرهای درون‌ملی، فراملی و جهانی و نیز ترسیم مرزهای معیّن میان قلمروهای سه‌گانه، مانع نفوذپذیری و تعاملات آنها نمی‌شود. (Griffiths, 1999: 106)

آنچه در انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد، حکایت از نقش‌آفرینی کارگزاران و نیروهایی دارد که فراتر از ساختار نظام بین‌الملل موجود قرار می‌گیرند؛ زیرا انقلاب اسلامی ایران از حمایت گسترده و فراگیر مردمی بهره‌مند بود و آموزه‌های آن، سطح وسیعی از تقاضاها و نیازهای طبقات اجتماعی را در سطح بین‌المللی نمایندگی می‌کرد و همچنین از توان و ظرفیت‌های ایدئولوژیک فزاینده‌ای برخوردار بود. نظریه‌پردازان انتقادی نیز با نقد دیدگاه نظریه‌پردازان جریان اصلی به‌ویژه رئالیسم، بر این انگاره که دولت‌ها تنها کنشگران اصلی روابط بین‌الملل هستند، نقد اساسی وارد کرده و خواستار توجه بیشتر به «حاشیه‌نشین‌ها» شده‌اند. کاکس می‌گوید:

در مفهوم واقع‌گرایانه نظم جهانی، نهادهای بین‌المللی و اصول کلی حقوق و رفتار بین‌المللی نیز نقش ایفا می‌کنند، ولی نقش آنها به‌تعبیر مارکسیست‌ها، خصلتی روبنایی دارد. این بدان معناست که به‌ارزش ظاهری نهادها و اصول مورد بحث نباید توجه کرد و آنها را باید وسیلة تحقق اهدافی پنداشت که از برخورد واقعی منافع در درون نظام ناشی شده‌اند. (کاکس، 1371: 45)

چهارشنبه 21 اسفند 1392  9:21 AM
تشکرات از این پست
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:عدالت جهانی در اندیشة امام‌‌ خمینی(ره) و نظریة انتقادی روابط بین‌الملل 2

در نگاه انتقادی‌ها، برخلاف نظریه‌های جریان اصلی، دولت دیگر مهم‌ترین عنصر ماهوی در روابط بین‌الملل به‌شمار نمی‌رود، بلکه دولت‌ها ممکن است جای خود را به‌اجتماع بزرگ‌تری به‌نام اجتماع جهانی بدهند. مهم‌ترین مانع شکل‌گیری اجتماع جهانی، وجود حاکمیت‌های جداگانة دولت‌ها و تعریف دولت‌ها از دوستان و دشمنان خود می‌باشد. به‌عبارت دیگر، متمایزسازی جوامع و نظام‌های سیاسی سبب درون‌گرایی جوامع می‌شود. از‌این‌رو، برای رسیدن به‌امنیت جهانی، باید سیاست بین‌الملل از فضای «خودی ـ بیگانه» و «درونی ـ بیرونی» خارج شود. (مشیرزاده، 1384ب: 226)

2. تحول در نظام بین‌الملل

بررسی ایده‌ها و آموزه‌های امام‌خمینی(ره)  نشان می‌دهد که انقلاب ایران از نظر بین‌المللی در واکنش به‌ساختار نظام بین‌الملل دوقطبی و تغییر و تحول در نحوة توزیع قدرت میان کشورها رخ داد؛ زیرا انقلاب ایران ضداستعماری و ضدساختاری بود و از همان ابتدا با مداخله و نفوذ قدرت‌های خارجی در ایران مخالفت کرد و رژیم پهلوی را به‌عنوان دولت دست‌نشانده، فاقد مشروعیت مردمی دانست. انقلاب ایران سبب سقوط رژیم شاه و قطع مداخله و سلطة آمریکا بر ایران شد و متعاقب آن، باوجود خلأ قدرت ایجاد‌شده، امکان بازیگری شوروی هم در نقش دولت مداخله‌گر فراهم نشد و از حیث نظری و رفتاری، نظریة ساختاری با وضعیتی رو‌به‌رو شد که توان تبیین آن‌را نداشت.

براین‌اساس، نیروی برآمده از انقلاب ایران در فضای محدودیت‌های فزایندة ساختاری نظام بین‌الملل بر مؤلفه‌هایی تأکید کرد که لازمة آن، تغییر و تحول در ساختارها و فرایندهای بین‌المللی و از خصلت محافظه‌کارانه و حفظ وضع موجود به‌دور بود. (ستوده آرانی، 1387) دیدگاه‌های انتقادی نیز با نقد محافظه‌کاری جریان اصلی بر ضرورت حاکم‌شدن عدالت بر سیاست بین‌الملل و تحول در نظام حاکم برای رسیدن به‌یک جامعة جهانی مطلوب تأکید دارند که در آن، تمام به‌حاشیه رانده‌شدگان به‌میانة میدان خواهند آمدند.

براساس اعتقاد انتقادکنندگان، از آنجایی که جهان، اجتماعی «برساخته» است، همواره پویا خواهد بود و با تغییر در رفتار و ماهیت تشکیل‌دهندگان آن، نظام بین‌الملل که جزئی از جهان اجتماعی است، از حالت ایستایی خارج می‌شود. به‌عبارت دیگر، بازگشت به‌اخلاق هنجاری در روابط بین‌الملل از خصوصیات اصلی نظریة انتقادی محسوب می‌شود. کاهش نابرابری‌های جهانی، احترام به‌تنوع، تکثر و تفاوت‌ها مهم‌ترین نکات مورد توجه نظریه‌پردازان مکتب انتقادی در بحث امکان تحول بین‌المللی است. نظریه‌پردازان بین‌المللی که در مورد امکان تحول در نظام بین‌الملل و ساختار توزیع قدرت در آن سخن می‌گویند، این را موضوعی غیرارزش‌گذارانه می‌دانند؛ در‌حالی‌که نظریة انتقادی برای تبیین تحولات، خواهان سمت‌وسو و هدفی خاص برای آن است.

رسالت نظریه‌پردازان انتقادی شکل دادن به‌نظریه‌هایی است که به‌آشکار ساختن و از میان بردن ساختارهای سلطه متعهد باشند. (همان: 239) در نگاه انتقادی‌ها عناصر ماهوی روابط بین‌الملل یعنی مفاهیمی همچون دولت مدرن، دیپلماسی، نهادهای بین‌المللی و... معناهایی بیناذهنی‌اند که به‌عادات و انتظارات رفتاری تداوم می‌بخشند، اما از آنجایی که از نظر تاریخی مشروطند، دگرگونی‌پذیرند. (همان: 240)

در دیدگاه انتقادیان، دو عنصر مهم در روابط بین‌الملل یعنی ساختار و کارگزار، رابطه‌ای تعاملی با یکدیگر دارند؛ یعنی کارگزارِ انسانی می‌تواند با تغییر رفتارها و برداشت‌های خود، ساختار را تغییر دهد. بنابراین، در نگاه انتقادی‌ها ساختار نظام بین‌الملل، برخلاف نگاه واقع‌گرایان، تغییرپذیر است؛ زیرا ساختار، متشکل از عناصری نظیر ابعاد بیناذهنی، ایده‌ها، ایدئولوژی و نظریه‌ها و ساختارهای اجتماعی ـ اقتصادی است که با تغییر هر یک از این اجزا، تغییر در ساختار را شاهد خواهیم بود. بنابراین، رابطة متقابل ساختار ـ کارگزار و ساخت اجتماعی واقعیت ازجمله محورهای اصلی در این نظریه است که فرایند تغییر براساس آن تبیین می‌شود.

3. رسیدن به‌آرمان رهایی و تشکیل جامعة جهانی

نگاهی به‌آموزه‌های امام‌خمینی(ره)  نشان می‌دهد که به‌طور اساسی در این آموزه‌ها بر جمع و امت تأکید می‌شود که بسیار فراتر از مفهوم ملت است. آنچه در مقطع کنونی ملاک عمل و رفتار دولت‌هاست تا حد زیادی تفکر فردگرایانه و غلبة سودانگارانة فردی است. تلاش بین‌المللی نیز برای رسیدن به‌راه‌حل‌های بین‌المللی، بیشتر در قالب نفع خودی است و فاصلة زیادی تا شکل‌گیری تفکر جمعی و اقدام در چارچوب آن دارد.

این مسئله باعث شده سیاست‌ها و اقدامات، صبغة جمعی به‌خود بگیرد، ولی ماهیت آن همچنان فردی باقی بماند. تأکید ادبیات و آموزه‌های امام‌خمینی(ره)  همواره بر خارج شدن از نفع شخصی و اهمیت‌یافتن نفع جمعی و محاسبة سود و زیان در چارچوب نظم و خیر اجتماعی است، به‌گونه‌ای که نفع فردی در پرتو نفع جمعی تأمین شود. (ستوده آرانی، 1387: 240)

بنابر رویکرد آموزه‌های انقلاب اسلامی به‌روابط انسانی در مقیاس جهانی، سرزمین و مرزهای ملی نمی‌تواند معیاری برای زندگی اجتماعی انسان‌ها باشد. به‌عبارت دیگر، وجوه تمایز سرزمینی، قومی، نژادی و فرهنگی، امری واقعی است که در خلقت انسان‌ها و در نظام تکوین نهاده شده است، اما همة انسان‌ها ملزمند که این عوامل را منشأ تفرقه، جدایی و رویارویی قرار ندهند و مرزهای ملی منشأ جدایی نشود.

آنچه در نظام بین‌الملل دولت‌محوری، مبنای اجتماعات ملی قرار گرفته، مرزهای ملی است. این امر، پیامدهای متعددی برای کشورها ایجاد کرده و عملاً سلطة کشورهای قدرتمند بر کشورهای ضعیف و کوچک و بروز جنگ‌های بسیاری به‌نام ناسیونالیسم و دفاع از سرزمین را باعث شده است. در حالی‌که اسلام، اجتماع را بر پایة عقیده می‌سازد، نه نژاد و ملت و وطن.

عنصر عقیده از نظر فکری و اندیشه‌ای می‌تواند زمینه‌های شکل‌گیری تفکر اجتماعی را تقویت کند؛ تفکری که به‌جای ملاک قرار دادن نفع شخصی یا سرزمینی، نفع و مصلحت دینی و امت را جایگزین آن می‌سازد. متفکران مکتب انتقادی نیز با اشاره به‌تبعیض‌های روا داشته‌شده به‌نام مدرنیته، خواستار تغییر این وضعیت و برداشته شدن حصارهای برساخته‌ای نظیر مرزهای ملی برای رسیدن به‌شرایط ایده‌آلی که این مکتب نامش را «رهایی» گذارده است، شده‌اند.

نظریه‌پردازان انتقادی معتقدند مدرنیته نتوانسته انسان را به‌«رهایی» برساند، بلکه برعکس او را اسیر حصارهای عصر خرد و روشنگری کرد که جلوه‌هایی از آن در استالینیسم و نازیسم نمود یافته است. (قوام، 1384: 192) از دیدگاه انتقادکنندگان، رهایی عبارتست از: رفع زمینه‌های بی‌عدالتی و تلاش برای بازصورت‌بندی عدالت جهانی. زمینه‌های بی‌عدالتی همان ساختارهای ستم در سیاست جهانی و اقتصاد جهانی است که تحت کنترل قدرت‌های هژمونیک قرار دارد. (مشیرزاده، 1384‌ب: 243)

بنابراین، نظریة انتقادی در کنار نقد فلسفة مدرن، با مطرح ساختن عنصر یوتوپیایی (تفکر آرمانی و جامعة مطلوب) در اندیشه‌های خود قائل به‌سعادت و آزادی و رهایی بشر می‌شود و با تأثیرپذیری از اندیشه‌های هگل و تکیه بر مفهوم عقل او، که رابطة مستقیمی با آزادی دارد، درصدد ارائة الگویی برای دستیابی به‌آزادی و رهایی از قید و بندهای موجود است. (سلیمی، 1380: 44)

زیرا براساس این نظریه، حاکمیت عقل ابزاری بر جامعه و نظام سرمایه‌داری سبب سرکوب خواسته‌های راستین انسانی می‌شود. به‌عبارت دیگر، این نظریه، تحلیلی انتقادی از مسایل و معضلات جامعه ارائه می‌دهد و همین امر، از این نظریه، نظریه‌ای ارزشی و هنجاری می‌سازد که در تعارض کامل با پوزیتویسم و اثبات‌گرایی است که قائل به‌علم رها از ارزش می‌باشد. بنابراین، در نگاه انتقادی‌ها عقل در کنار تجربه توانایی فهم واقعیت اجتماعی را دارد.

نتیجه

داعیة اصلی این مقاله آن بود که دیدگاه نظریه‌پردازان مکتب انتقادی روابط بین‌الملل در پرداختن به‌موضوع عدالت جهانی را با آرا و اندیشه‌های امام‌خمینی(ره)  در این‌باره مقایسه و مشابهت‌های این دو دیدگاه را ارزیابی کند. از‌این‌رو، در ابتدا آرا، نظریات و اندیشه‌های امام‌خمینی(ره)  دربارة روابط بین‌الملل، نظام بین‌الملل و به‌ویژه عدالت جهانی مورد مداقه قرار گرفت.

در بخش دیگر، به همین موضوعات در آرای برجسته‌ترین اندیشمندان مکتب انتقادی روابط بین‌الملل ازجمله کاکس، اشلی، گیل، لینکلیتر و روپرت توجه شد و سپس در انتها به‌موارد مشترکی که بین آرای ایشان در برابر موضوع عدالت جهانی مطرح بود، اشاره نمودیم. همان‌گونه که مشخص شد، مفهوم عدالت و جایگاه آن در نظام بین‌الملل، در آموزه‌های امام و انتقادیان، دارای مشابهت‌هایی است که در سه محور بازیگران اصلی روابط بین‌الملل، تحول در نظام بین‌الملل و رسیدن به‌آرمان رهایی و تشکیل جامعة جهانی بدان پرداخته شد.

منابع و مآخذ

1. اشلی، ریچارد، 1386، «فقر نوواقعگرایی»، مندرج در: مفاهیم اساسی در روابط بین‌الملل: نوواقع‌گرایی، نظریه انتقادی و مکتب برسازی، ویراستار اندرو لینکلیتر، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه.

2. امام‌‌خمینی(ره) ، سیدروح‌الله، بی‌تا، ولایت فقیه، تهران، نشر کاوه.

3. جمشیدی، محمدحسین و مسعود درودی، 1389، «مفهوم و شاخصه‌های عدالت سیاسی در گفتمان سیاسی امام‌خمینی»، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، سال هفتم، ش 22، پاییز89 .

4. دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال، 1389، «تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر نظریه‌های روابط بین‌الملل»، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، سال هفتم، ش 20، بهار89 .

5. ستوده آرانی، محمد و علیرضا دانشیار، 1388، «آسیب‌شناسی روابط بین‌الملل از دیدگاه امام‌خمینی(ره) »، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، سال ششم، ش 19، زمستان88 .

6. سلیمی، حسین، 1380، نظریه انتقادی، پست‌مدرنیسم، نظریه‌های مجازی در روابط بین‌الملل، تهران، گام نو.

7. صالحی، زهرا، 1388، «مناسبات عدالت و صلح جهانی از دیدگاه امام‌خمینی»، ماهنامه معرفت، ش142، شهریور88 .

8. طاهایی، سیدجواد، 1388، «امام‌خمینی و مبانی سیاست خارجی ج.ا.ا»، فصلنامه بین‌المللی روابط خارجی، ش1، بهار88 .

9. عبداله،‌خانی، علی، 1383، نظریه‌های امنیت: مقدمه‌ای بر طرح‌ریزی دکترین امنیت ملی(1)، جلد1، تهران، انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر تهران.

10. قوام، عبدالعلی، 1384، روابط بین‌الملل: نظریه‌ها و رویکردها، تهران، انتشارات سمت.

11. کاکس، رابرت، 1371، «چندسوگرایی و نظم جهانی»، ترجمه سیروس سعیدی، مجله اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، سال هفتم، شماره سوم و چهارم، آذر و دی 71.

12. گیل، استفن، 1385، «جهانی شدن، تمدن بازارنگر و نولیبرالیسم انضباط‌آفرین»، در مفاهیم اساسی در روابط بین‌الملل: مارکسیسم، اندرو لینکلیتر، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه.

13. محمدی، منوچهر، 1387، «برخورد تمدن‌ها یا برخورد با نظام سلطه»، فصلنامه حکومت اسلامی، تابستان87 .

14. مشیرزاده، حمیرا، 1384الف، تحول در نظریه‌های روابط بین‌الملل، تهران، سمت.

15. ــــــــــــــــــ ، 1384ب، «بازبینی نظریه انتقادی در روابط بین‌الملل»، فصلنامه سیاست، ش65، بهار84 .

16. Gill, s, 1993, "Epistemology, Ontology and Italian school" in Stephen Gill, ed, Gramsci, Historical Materialism and International Relations , Cambridge, Cambridge University Press.

17. Jacson, R and Sorensen, J, 1997, Introduction to International Relations, New York and Oxford, Oxford, University Press.

18. Rupert, M, 1993, Producing Hegemony: The Politics of Mass Production and American Global Power, Cambridg University Press.

19. Stean, J and Pettiford, L, 2001, International Relations: Perspectives and Themes, London, Longman.

20. Griffiths, Martin, 1999, Fifty key Thinkers in International Relations, New York, Rutledge.

سایت‌های اینترنتی

21. احمدیان، فاطمه، 1388، «نظریه انتقادی یا مکتب فرانکفورت در روابط بین‌الملل»، مندرج در:   http://www.political.ir/post-362.aspx

22. امام‌‌خمینی، سیدروح‌الله، 1357 الف، «ایران پس از شاه، ماهیت جمهوری اسلامی»، صحیفه امام، جلد 5، مندرج در سایت جماران به آدرس:

http://jamaran.ir/fa/BooksahifeBody.aspx?id=1174.

23. ــــــــــــــــــ ، 1357ب، «مسایل جاری نهضت اسلامی در ایران و مواضع ملت و دولت پاکستان»، صحیفه امام، جلد5، مندرج در سایت جماران به آدرس:

http://jamaran.ir/fa/BooksahifeBody.aspx?id=1184.

24. ــــــــــــــــــ ، 1358ج ، «صلح جهانی و نابودی مستکبرین»، صحیفه امام، جلد 12، مندرج در سایت جماران به آدرس:

http://jamaran.ir/fa/BooksahifeBody.aspx?id=2236.

25. پایگاه بررسی استراتژیک، 1389، « مبانی نگرش امام‌‌خمینی(ره)  به‌سیاست خارجی و نظام بین‌الملل»، مندرج در:    http://strategicreview.org/?p=16394

26. ستوده آرانی، محمد، 1387، «امام‌خمینی(ره)  و نظریه‌پردازی در روابط بین‌الملل»، مندرج در:   http://noorportal.net/90/124/130/12366.aspx

27. محمدی، منوچهر، 1388، «امام‌خمینی(ره)  با انقلاب خود سیر تحولات نظام بین‌الملل را به‌چالش کشید»، مندرج در:

http://www.ghatreh.com/news/5489177.html.

منبع: فصلنامه مطالعات انقلاب - شماره 26

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

چهارشنبه 21 اسفند 1392  9:22 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها