در نگاه انتقادیها، برخلاف نظریههای جریان اصلی، دولت دیگر مهمترین عنصر ماهوی در روابط بینالملل بهشمار نمیرود، بلکه دولتها ممکن است جای خود را بهاجتماع بزرگتری بهنام اجتماع جهانی بدهند. مهمترین مانع شکلگیری اجتماع جهانی، وجود حاکمیتهای جداگانة دولتها و تعریف دولتها از دوستان و دشمنان خود میباشد. بهعبارت دیگر، متمایزسازی جوامع و نظامهای سیاسی سبب درونگرایی جوامع میشود. ازاینرو، برای رسیدن بهامنیت جهانی، باید سیاست بینالملل از فضای «خودی ـ بیگانه» و «درونی ـ بیرونی» خارج شود. (مشیرزاده، 1384ب: 226)
2. تحول در نظام بینالملل
بررسی ایدهها و آموزههای امامخمینی(ره) نشان میدهد که انقلاب ایران از نظر بینالمللی در واکنش بهساختار نظام بینالملل دوقطبی و تغییر و تحول در نحوة توزیع قدرت میان کشورها رخ داد؛ زیرا انقلاب ایران ضداستعماری و ضدساختاری بود و از همان ابتدا با مداخله و نفوذ قدرتهای خارجی در ایران مخالفت کرد و رژیم پهلوی را بهعنوان دولت دستنشانده، فاقد مشروعیت مردمی دانست. انقلاب ایران سبب سقوط رژیم شاه و قطع مداخله و سلطة آمریکا بر ایران شد و متعاقب آن، باوجود خلأ قدرت ایجادشده، امکان بازیگری شوروی هم در نقش دولت مداخلهگر فراهم نشد و از حیث نظری و رفتاری، نظریة ساختاری با وضعیتی روبهرو شد که توان تبیین آنرا نداشت.
برایناساس، نیروی برآمده از انقلاب ایران در فضای محدودیتهای فزایندة ساختاری نظام بینالملل بر مؤلفههایی تأکید کرد که لازمة آن، تغییر و تحول در ساختارها و فرایندهای بینالمللی و از خصلت محافظهکارانه و حفظ وضع موجود بهدور بود. (ستوده آرانی، 1387) دیدگاههای انتقادی نیز با نقد محافظهکاری جریان اصلی بر ضرورت حاکمشدن عدالت بر سیاست بینالملل و تحول در نظام حاکم برای رسیدن بهیک جامعة جهانی مطلوب تأکید دارند که در آن، تمام بهحاشیه راندهشدگان بهمیانة میدان خواهند آمدند.
براساس اعتقاد انتقادکنندگان، از آنجایی که جهان، اجتماعی «برساخته» است، همواره پویا خواهد بود و با تغییر در رفتار و ماهیت تشکیلدهندگان آن، نظام بینالملل که جزئی از جهان اجتماعی است، از حالت ایستایی خارج میشود. بهعبارت دیگر، بازگشت بهاخلاق هنجاری در روابط بینالملل از خصوصیات اصلی نظریة انتقادی محسوب میشود. کاهش نابرابریهای جهانی، احترام بهتنوع، تکثر و تفاوتها مهمترین نکات مورد توجه نظریهپردازان مکتب انتقادی در بحث امکان تحول بینالمللی است. نظریهپردازان بینالمللی که در مورد امکان تحول در نظام بینالملل و ساختار توزیع قدرت در آن سخن میگویند، این را موضوعی غیرارزشگذارانه میدانند؛ درحالیکه نظریة انتقادی برای تبیین تحولات، خواهان سمتوسو و هدفی خاص برای آن است.
رسالت نظریهپردازان انتقادی شکل دادن بهنظریههایی است که بهآشکار ساختن و از میان بردن ساختارهای سلطه متعهد باشند. (همان: 239) در نگاه انتقادیها عناصر ماهوی روابط بینالملل یعنی مفاهیمی همچون دولت مدرن، دیپلماسی، نهادهای بینالمللی و... معناهایی بیناذهنیاند که بهعادات و انتظارات رفتاری تداوم میبخشند، اما از آنجایی که از نظر تاریخی مشروطند، دگرگونیپذیرند. (همان: 240)
در دیدگاه انتقادیان، دو عنصر مهم در روابط بینالملل یعنی ساختار و کارگزار، رابطهای تعاملی با یکدیگر دارند؛ یعنی کارگزارِ انسانی میتواند با تغییر رفتارها و برداشتهای خود، ساختار را تغییر دهد. بنابراین، در نگاه انتقادیها ساختار نظام بینالملل، برخلاف نگاه واقعگرایان، تغییرپذیر است؛ زیرا ساختار، متشکل از عناصری نظیر ابعاد بیناذهنی، ایدهها، ایدئولوژی و نظریهها و ساختارهای اجتماعی ـ اقتصادی است که با تغییر هر یک از این اجزا، تغییر در ساختار را شاهد خواهیم بود. بنابراین، رابطة متقابل ساختار ـ کارگزار و ساخت اجتماعی واقعیت ازجمله محورهای اصلی در این نظریه است که فرایند تغییر براساس آن تبیین میشود.
3. رسیدن بهآرمان رهایی و تشکیل جامعة جهانی
نگاهی بهآموزههای امامخمینی(ره) نشان میدهد که بهطور اساسی در این آموزهها بر جمع و امت تأکید میشود که بسیار فراتر از مفهوم ملت است. آنچه در مقطع کنونی ملاک عمل و رفتار دولتهاست تا حد زیادی تفکر فردگرایانه و غلبة سودانگارانة فردی است. تلاش بینالمللی نیز برای رسیدن بهراهحلهای بینالمللی، بیشتر در قالب نفع خودی است و فاصلة زیادی تا شکلگیری تفکر جمعی و اقدام در چارچوب آن دارد.
این مسئله باعث شده سیاستها و اقدامات، صبغة جمعی بهخود بگیرد، ولی ماهیت آن همچنان فردی باقی بماند. تأکید ادبیات و آموزههای امامخمینی(ره) همواره بر خارج شدن از نفع شخصی و اهمیتیافتن نفع جمعی و محاسبة سود و زیان در چارچوب نظم و خیر اجتماعی است، بهگونهای که نفع فردی در پرتو نفع جمعی تأمین شود. (ستوده آرانی، 1387: 240)
بنابر رویکرد آموزههای انقلاب اسلامی بهروابط انسانی در مقیاس جهانی، سرزمین و مرزهای ملی نمیتواند معیاری برای زندگی اجتماعی انسانها باشد. بهعبارت دیگر، وجوه تمایز سرزمینی، قومی، نژادی و فرهنگی، امری واقعی است که در خلقت انسانها و در نظام تکوین نهاده شده است، اما همة انسانها ملزمند که این عوامل را منشأ تفرقه، جدایی و رویارویی قرار ندهند و مرزهای ملی منشأ جدایی نشود.
آنچه در نظام بینالملل دولتمحوری، مبنای اجتماعات ملی قرار گرفته، مرزهای ملی است. این امر، پیامدهای متعددی برای کشورها ایجاد کرده و عملاً سلطة کشورهای قدرتمند بر کشورهای ضعیف و کوچک و بروز جنگهای بسیاری بهنام ناسیونالیسم و دفاع از سرزمین را باعث شده است. در حالیکه اسلام، اجتماع را بر پایة عقیده میسازد، نه نژاد و ملت و وطن.
عنصر عقیده از نظر فکری و اندیشهای میتواند زمینههای شکلگیری تفکر اجتماعی را تقویت کند؛ تفکری که بهجای ملاک قرار دادن نفع شخصی یا سرزمینی، نفع و مصلحت دینی و امت را جایگزین آن میسازد. متفکران مکتب انتقادی نیز با اشاره بهتبعیضهای روا داشتهشده بهنام مدرنیته، خواستار تغییر این وضعیت و برداشته شدن حصارهای برساختهای نظیر مرزهای ملی برای رسیدن بهشرایط ایدهآلی که این مکتب نامش را «رهایی» گذارده است، شدهاند.
نظریهپردازان انتقادی معتقدند مدرنیته نتوانسته انسان را به«رهایی» برساند، بلکه برعکس او را اسیر حصارهای عصر خرد و روشنگری کرد که جلوههایی از آن در استالینیسم و نازیسم نمود یافته است. (قوام، 1384: 192) از دیدگاه انتقادکنندگان، رهایی عبارتست از: رفع زمینههای بیعدالتی و تلاش برای بازصورتبندی عدالت جهانی. زمینههای بیعدالتی همان ساختارهای ستم در سیاست جهانی و اقتصاد جهانی است که تحت کنترل قدرتهای هژمونیک قرار دارد. (مشیرزاده، 1384ب: 243)
بنابراین، نظریة انتقادی در کنار نقد فلسفة مدرن، با مطرح ساختن عنصر یوتوپیایی (تفکر آرمانی و جامعة مطلوب) در اندیشههای خود قائل بهسعادت و آزادی و رهایی بشر میشود و با تأثیرپذیری از اندیشههای هگل و تکیه بر مفهوم عقل او، که رابطة مستقیمی با آزادی دارد، درصدد ارائة الگویی برای دستیابی بهآزادی و رهایی از قید و بندهای موجود است. (سلیمی، 1380: 44)
زیرا براساس این نظریه، حاکمیت عقل ابزاری بر جامعه و نظام سرمایهداری سبب سرکوب خواستههای راستین انسانی میشود. بهعبارت دیگر، این نظریه، تحلیلی انتقادی از مسایل و معضلات جامعه ارائه میدهد و همین امر، از این نظریه، نظریهای ارزشی و هنجاری میسازد که در تعارض کامل با پوزیتویسم و اثباتگرایی است که قائل بهعلم رها از ارزش میباشد. بنابراین، در نگاه انتقادیها عقل در کنار تجربه توانایی فهم واقعیت اجتماعی را دارد.
نتیجه
داعیة اصلی این مقاله آن بود که دیدگاه نظریهپردازان مکتب انتقادی روابط بینالملل در پرداختن بهموضوع عدالت جهانی را با آرا و اندیشههای امامخمینی(ره) در اینباره مقایسه و مشابهتهای این دو دیدگاه را ارزیابی کند. ازاینرو، در ابتدا آرا، نظریات و اندیشههای امامخمینی(ره) دربارة روابط بینالملل، نظام بینالملل و بهویژه عدالت جهانی مورد مداقه قرار گرفت.
در بخش دیگر، به همین موضوعات در آرای برجستهترین اندیشمندان مکتب انتقادی روابط بینالملل ازجمله کاکس، اشلی، گیل، لینکلیتر و روپرت توجه شد و سپس در انتها بهموارد مشترکی که بین آرای ایشان در برابر موضوع عدالت جهانی مطرح بود، اشاره نمودیم. همانگونه که مشخص شد، مفهوم عدالت و جایگاه آن در نظام بینالملل، در آموزههای امام و انتقادیان، دارای مشابهتهایی است که در سه محور بازیگران اصلی روابط بینالملل، تحول در نظام بینالملل و رسیدن بهآرمان رهایی و تشکیل جامعة جهانی بدان پرداخته شد.
منابع و مآخذ
1. اشلی، ریچارد، 1386، «فقر نوواقعگرایی»، مندرج در: مفاهیم اساسی در روابط بینالملل: نوواقعگرایی، نظریه انتقادی و مکتب برسازی، ویراستار اندرو لینکلیتر، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه.
2. امامخمینی(ره) ، سیدروحالله، بیتا، ولایت فقیه، تهران، نشر کاوه.
3. جمشیدی، محمدحسین و مسعود درودی، 1389، «مفهوم و شاخصههای عدالت سیاسی در گفتمان سیاسی امامخمینی»، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، سال هفتم، ش 22، پاییز89 .
4. دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال، 1389، «تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر نظریههای روابط بینالملل»، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، سال هفتم، ش 20، بهار89 .
5. ستوده آرانی، محمد و علیرضا دانشیار، 1388، «آسیبشناسی روابط بینالملل از دیدگاه امامخمینی(ره) »، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، سال ششم، ش 19، زمستان88 .
6. سلیمی، حسین، 1380، نظریه انتقادی، پستمدرنیسم، نظریههای مجازی در روابط بینالملل، تهران، گام نو.
7. صالحی، زهرا، 1388، «مناسبات عدالت و صلح جهانی از دیدگاه امامخمینی»، ماهنامه معرفت، ش142، شهریور88 .
8. طاهایی، سیدجواد، 1388، «امامخمینی و مبانی سیاست خارجی ج.ا.ا»، فصلنامه بینالمللی روابط خارجی، ش1، بهار88 .
9. عبداله،خانی، علی، 1383، نظریههای امنیت: مقدمهای بر طرحریزی دکترین امنیت ملی(1)، جلد1، تهران، انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران.
10. قوام، عبدالعلی، 1384، روابط بینالملل: نظریهها و رویکردها، تهران، انتشارات سمت.
11. کاکس، رابرت، 1371، «چندسوگرایی و نظم جهانی»، ترجمه سیروس سعیدی، مجله اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، سال هفتم، شماره سوم و چهارم، آذر و دی 71.
12. گیل، استفن، 1385، «جهانی شدن، تمدن بازارنگر و نولیبرالیسم انضباطآفرین»، در مفاهیم اساسی در روابط بینالملل: مارکسیسم، اندرو لینکلیتر، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه.
13. محمدی، منوچهر، 1387، «برخورد تمدنها یا برخورد با نظام سلطه»، فصلنامه حکومت اسلامی، تابستان87 .
14. مشیرزاده، حمیرا، 1384الف، تحول در نظریههای روابط بینالملل، تهران، سمت.
15. ــــــــــــــــــ ، 1384ب، «بازبینی نظریه انتقادی در روابط بینالملل»، فصلنامه سیاست، ش65، بهار84 .
16. Gill, s, 1993, "Epistemology, Ontology and Italian school" in Stephen Gill, ed, Gramsci, Historical Materialism and International Relations , Cambridge, Cambridge University Press.
17. Jacson, R and Sorensen, J, 1997, Introduction to International Relations, New York and Oxford, Oxford, University Press.
18. Rupert, M, 1993, Producing Hegemony: The Politics of Mass Production and American Global Power, Cambridg University Press.
19. Stean, J and Pettiford, L, 2001, International Relations: Perspectives and Themes, London, Longman.
20. Griffiths, Martin, 1999, Fifty key Thinkers in International Relations, New York, Rutledge.
سایتهای اینترنتی
21. احمدیان، فاطمه، 1388، «نظریه انتقادی یا مکتب فرانکفورت در روابط بینالملل»، مندرج در: http://www.political.ir/post-362.aspx
22. امامخمینی، سیدروحالله، 1357 الف، «ایران پس از شاه، ماهیت جمهوری اسلامی»، صحیفه امام، جلد 5، مندرج در سایت جماران به آدرس:
http://jamaran.ir/fa/BooksahifeBody.aspx?id=1174.
23. ــــــــــــــــــ ، 1357ب، «مسایل جاری نهضت اسلامی در ایران و مواضع ملت و دولت پاکستان»، صحیفه امام، جلد5، مندرج در سایت جماران به آدرس:
http://jamaran.ir/fa/BooksahifeBody.aspx?id=1184.
24. ــــــــــــــــــ ، 1358ج ، «صلح جهانی و نابودی مستکبرین»، صحیفه امام، جلد 12، مندرج در سایت جماران به آدرس:
http://jamaran.ir/fa/BooksahifeBody.aspx?id=2236.
25. پایگاه بررسی استراتژیک، 1389، « مبانی نگرش امامخمینی(ره) بهسیاست خارجی و نظام بینالملل»، مندرج در: http://strategicreview.org/?p=16394
26. ستوده آرانی، محمد، 1387، «امامخمینی(ره) و نظریهپردازی در روابط بینالملل»، مندرج در: http://noorportal.net/90/124/130/12366.aspx
27. محمدی، منوچهر، 1388، «امامخمینی(ره) با انقلاب خود سیر تحولات نظام بینالملل را بهچالش کشید»، مندرج در:
http://www.ghatreh.com/news/5489177.html.
منبع: فصلنامه مطالعات انقلاب - شماره 26