0

متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

 
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

وقتي كه چشمام روي هم بسته

ميشه وقتي دلم از زمونه خسته ميشه

ياد قديما مي كنم

عقده هامو وا مي كنم

چشمامو دريا مي كنم

يادش بخير با بچه هاي كوچمون

با چادرهاي مادرامون

گوشه يك پياده رو

ياد محرم كرده بوديم

تكيه علم كرده بوديم

همه پيرهن مشكي به تن

سينه و زنجير مي زدن

يه قلب كوچيك تو سينه

مست و خريدار حسين

نوشته بود رو پرچمها

عباس علمدار حسين

سر زلفش دل فريبه

رگ پيشونيش

نصر من الله و فتح القريب

همه عاشقن او حبيبه

كار چشاش دلبريه

قد و بالاي قشنگش

عجب محشريه

تيغ دود مش صفدريه

غضب نگاش حيدريه

آخه ماه زينبه

نور نگاه زينبه

يك نفره

اما سپاه زينبه

قوت زانوي شه كرب و بلا

عباس علمدار حسين

یا صاحب الزمان علیه السلام

چهارشنبه 21 اسفند 1392  8:10 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

اين من و اين شور و شرر

من و پر قنداقه علي اصغر

اين همه يار و ياور و دل و دلبر

من و پر قنداقه علي اصغر

اين من و اين شور و شرر

من و پر قنداقه علي اصغر

اين همه يار و ياور و دل و دلبر

بسته يك موي توام

اگه تو نبودي من هم نبودم

دست خودم نيست آقاجان

دوستت دارم با همه وجودم

ريخته خدا روز ازل

گِل وجودم از گِل وجود تو

از نفست زنده مي شم

بود و نبودم بود و نبود تو

اين همه يار و ياور و دل و دلبر

من و پر قنداقه علي اصغر

اين من و اين شور و شرر

من و پر قنداقه علي اصغر

اين همه يار و ياور و دل و دلبر

قبل از ولادت مي زده

دلي ميون سينه پرتابم

بعد ولادت يادمه

علي علي شده لالايي خوابم

از كوچيكيم تا به حالا

با شنيدن نام تو خراب خرابم

آقا ميشم تا وقتي كه

گداي هميشگي عزيز ربابم

اين همه يارو ياور و دل و دلبر

من و پر قنداقه علي اصغر

اين من و اين شور و شرر

من و پر قنداقه علي اصغر

اين همه يار و ياور و دل و دلبر

كتاب حق تويي تويي

گهواره تو مثل رحل كتابه

دور فلك بسته به يك

چرخش چشماي طفل ربابه

خنده تو دل ميبره

دل مي بري از دل ابوفاضل

خدا نخواد گريه كني

گريه هاي تو قاتل ابوفاضل

اين همه يار و ياور و دل و دلبر

من و پر قنداقه علي اصغر

یا صاحب الزمان علیه السلام

چهارشنبه 21 اسفند 1392  8:10 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

آي همه عالم بدونيد

عمويي دارم نمي دونيد

كه چقدر مهربونه

قامتش تا كهكشونه

نگاهش رنگين كمونه

توي چشماي قشنگش

هزار هزار آسمونه

وقتي شبها خواب ندارم

روي شونش سر مي ذارم

تا كه خوابم مي بره

آروم آروم تو گوشم

شعر محبت مي خونه

واي كه چقدر مهربونه

عمو جونم تا تو بودي

سرو ساموني داشتيم

تا تو رفتي دل پر خوني داشتيم

شونه هاش بالاتر از

هر چي بلندي رو زمين

عمو جونم

ميگه اي فرشته روي زمين

راه نرو خسته ميشي

روي شونه هام بنشين

روي دوش عموجونت

همه دنيا رو ببين

از تو چشماش ميخونم

كه چقدر دوستم داره

از تو چشمام ميخونه

كه چقدر دوستش دارم

اگه من تب بكنم تاب نداره

اگه خار تو پام بره خواب نداره

فكر مي كنم عموجونم

اگه با ما نباشه

خدا اون روز رو نياره

هر چي ازش مي ترسيدم

خدايا اومد به سرم

عموجون رفت آب بياره

خبرش اومد به حرم

عموجونم تا تو بودي

سر و ساموني داشتيم

تا تو رفتي دل پر خوني داشتيم

عموجونم با تو دنيامون قشنگه

عموجونم بي تو دلها تنگه تنگه

عموجونم با تو مثل غنچه بودم

عموجونم بي تو يك ياس كبودم

عموجونم تا تو بودي

سر و ساموني داشتيم

تا تو رفتي دل پرخوني داشتيم

عموجونم چرا چشمات

روي هم بسته شده

زبونم لال نكنه

گوشت از صداي من خسته شده

حق داري اما به خدا

من نمي خواستم

كه بره خواري به پاي تو عمو

من بفداي تو عموجون

عموجونم تا تو بودي غم نيومد

عموجونم تا تو رفتي ماتم اومد

عموجونم تا تو بودي

سرو ساموني داشتيم

تا تو رفتي دل پرخوني داشتيم

عموجونم تا تو بودي

دشمنامون مي ترسيدن

تا تو رفتي چشم تو رو دور مي ديدن

ماها گريون بوديم همه مي خنديدن

عموجونم تا تو بودي چاره داشتيم

كي لباس پاره داشتيم

توكه رفتي ماهمه بيچاره شديم

دنبال زينب همه آواره شديم

بي گوش و گوشواره شديم

عموجونم تا تو بودي غم نداشتيم

مثل بابا ديگه چيزي كم نداشتيم

تو كه رفتي سر به صحراها گذاشتيم

پا برهنه روي خارا پا گذاشتيم

عموجونم مي دونم خيلي مردي

عموجونم مي دونم آشتي كردي

عموجونم چرا از داغت نمردم

عموجونم بخدا من آب نخوردم

عموجونم بي تو دل سامون نداره

عموجونم ديگه زينب جون نداره

عموجونم تا تو بودي

سر و ساموني داشتيم

تا تو رفتي دل پر خوني داشتيم

یا صاحب الزمان علیه السلام

چهارشنبه 21 اسفند 1392  8:10 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

کيه که دست منو گرفته و آورده توي روضه هات
کهي که کرده منو گداي هر شب چشات
کيه که منو نشونده سر راه
مادر فاطمه همراه بابا
اومدن سراغ اين غلام سياه
داداشت امام حسن
منو کرده مبتلا
اينجا عرشه يا بهشته يا پناه خيمه ها
سر ميزارم پا چوب پرچمات
مي شينم پاي نگات
مي زنم سينه برات
ميرسه از توي صحراي بلا سوز صدات
مرغ دل پر مي زنه توآسمون نينوا
روي نيزه خواهر غرق بلات
با چشاي پر ز خون مي کرد نگات
مي ديدش خشک لبات
دست بسته بود و هي ميزد صدا
آخ داداش جونم فدات
مي ريزه ز هر طرف بارون سنگ
روي فرق بچه هات
آي ابالفضل علي
آي علي اکبر من
قاسم بن مجتبي
آي داداش حسين با غيرت من
خالي جات
اگر منو رها کني
تو رو رها نمي کنم
سر از تنم جدا کني
چون و چرا نمي کنم
بگذريم بزار يه خورده من صفا کنم باهات
توي جمع نوکرات
بزنم همش صدات
آقاجون جونم فدات
آقاجون هيئتيات مجلس عزا گرفتن و همه غرق عزا
قربون بزم صفا
قربون سينه زنا
قربون علم کشاي دسته ها
قربون علامتاي هيئتا
من فداي مهمونات
قربون اونايي که خرج مي کنن برا عزات
قربون اونايي که داد مي زنن تو نوحه هات
قربون اوناي که اشک مي ريزن پا روضه هات
من فداي همشون
قربون قربونيا
قربون صحن و سرات
قربون پرچم سرخ گنبد زرد و طلات
کاش بريزه ميون سينه ي اين سينه زنت درد و بلات
قربون درد و دوات
قربون زخم و شفات
اگر منو رها کني
کسي برام نمي مونه
همه درا بسته به روم غير در همين خونه

یا صاحب الزمان علیه السلام

چهارشنبه 21 اسفند 1392  8:11 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

ز نو آمد محرم
به تن کن رخت ماتم
به اذن مادر ارباب عالم
دوباره آسمان غم گرفته
ميل آن دارد ببارد
دلم طاقت ندارد
به سينه مي رود
دم بازدم شد آه آيد
غروب از راه آيد
هلال ماه آيد
به سوي دشت غربت
موکب يک شاه آيد
صداي آه مي آيد
صداي زجه ي يک بانوي محمل نشين گهگاه آيد
چرا اين کاروان سوي مصيبت
با زن و فرزند و پير و خورد با اين خيمه و خرگاه آيد
صداي آه مي آيد
صداي ناله ي مظلوم مادر از پس اين کاروان هرگاه آيد
براي ياري اين کاروان سالار عشق از طور موسي مي رسد
يعقوب از کنعان و عيسي از براي آسمان ونوح از دريا
در آخر يوسف مصري ز بطن چاه مي آيد
صداي آه مي آيد
صداي مادري با گريه ي جان کاه مي آيد
عزيزم از سفر بر گشته از بي راه مي آيد
صداي آه مي آيد
صداي ناله ي زهرا
حسين شاه تشنه لب
به تن پوشم دوباره رخت ماتم
دوباره کوچه ها مثل دل بي تاب فرزندان آدم
به همراه دل محزون خاتم
گرفته رنگ اشک و ناله کم کم
دوباره بانويي با قامت خم
ميان خيمه ها گرم عزا داري دمادم
به رخسارش نشسته اشک غم مانند شبنم
غمم غم مونسم غم همدمم غم
به غير از غم ندارم يار و همدم
غمم نگذاشت من تنها بمونم مريزا بارکلا مرحبا غم

یا صاحب الزمان علیه السلام

چهارشنبه 21 اسفند 1392  8:11 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

شبا رقيه تا صبح بيداره
مثل ابراي بهاري ميباره
ميگه بابا کجايي
تو که پيش خدايي
بيا ببين که بچه هات شدن آواره بابا
بابا حسين مظلوم
غروباي خرابه دلگيره
کبوتري که توغصه اسيره
آروم و سربه زيره
دست به ديوارمي گيره
روي پاهاش جاي پاي زنجيره
اهل خرابه مي دونن که روضه خون قافله
داره ميميره اي دل
کنارعمه غمگين وخسته
چشم انتظارباباش نشسته
ميگه با چشم گريون
با حالتي پريشون
ديگه به من سپرنشو دستم شکسته عمه
شب وصال بابا رسيده
دخترکي که خيلي وقته يه روزخوش نديده
با دستاي بي رمقش
بااشک رنگ شفقش
خون وخاکستر مي بره از يه سر بريده
تويي که حال مارو مي دوني
کاش کي پيش يتيمات بموني
کاشکي مي شد دل شب
وقتي که عمه زينب
داره منو خاک مي کنه
قران بخوني بابا

یا صاحب الزمان علیه السلام

چهارشنبه 21 اسفند 1392  8:11 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

دوباره کن اي امير لشکر نگاه
به خون نشسته فرشته اين سپاه
بيا بيا بابا بيا بابا بيا بابا منو ببر
ببين که سرباز آخر تو به حالت احتضار است
به راه تو چشم او چنان اکبر و عمو بي قرار است
بيا بيا بر سر شهيدي که زخم او بي شمار است
بيا بيا بابا................................
بيا که ديگر شب رهايي شده
دل پرستوي تو هوايي شده
بيا که شد بين گريه امشب شکسته راز گلويش
بهانه هاي دلش همه داغ خاطرات عمويش
بيا بخر پيش اين همه چشم منتظر ابرويش
بيا بيا بابا..............................
خودت بيا و سري به اينجا بزن
که نيزه دار تو ميگريزد ز من
ببين که جنگيده بهر تو اي پدر چه مردانه دختر
به اخم پر هيبت اباالفضل و استواري اکبر
ز صبر خود همچو زينب و با تحملي مثل مادر
بيا بيا بابا............................

یا صاحب الزمان علیه السلام

چهارشنبه 21 اسفند 1392  8:12 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

گوشه ي خرابمون
باباجون خوش اومدي
بابا جون مثل بابات
به يتيما سر زدي
کنج تنور و تشت زر
رو نيزه ها رفتي بابا
قدم بزار رو چشم من
يه سر بيا خونه ي ما
حناي خون رو زلفامه
ببين موهام رنگين شده
به من يه سر نمي زني
ديگه سايت سنگين شده
عمه مي گفت که دخترم
باباجون رفته سفر
حالا که تو اومدي
منو با خودت ببر
با سر پر خون چه جور
سر روي پات بزارم
زخم لب نمي زاره
لب رو لبهات بزارم
چي به سرم مي خواد بياد
آخرشو نمي دونم
فقط مي دونم که ديگه
نمي شه اينجا بمونم
تو که منو نمي بيني
با اين چشا نگام نکن
ديگه نمي خوام بمونم
تو رو خدا دعام نک

یا صاحب الزمان علیه السلام

چهارشنبه 21 اسفند 1392  8:12 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

بابا بابا ببين شکسته شدم
عمو عمو بيا که خسته شدم
امون نميده ابري که مي باره رو گونم
ديگه رسيده وقتش که بياد به لب جونم
عمه مي دونه باباجون منو مي خواي ببري
برام مي خونه با گريه تو عازم سفري
تا آخر راه به انتظارت مي مونم
زير لگدها نماز حاجت مي خونم
به من هميشه مي گفتي دختر باهوشم
بيا ببين که اسمم هم شده فراموشم
سکينه گفته تا رفتي تو خيمه خوابيدم
يادم نرفته خوابي که تو خيمه ها ديدم
ميون خيمه دعاي بارون يادمه
بارون تير و مشک عمو جون يادمه
شب سياه و دشت پر از خون يادمه
تپش تپش تو رو صدا مي زنم
نفس نفس خدا خدا مي زنم
دست خودم نيست از چشمام دشمنا مي ترسن
ولي بدم نيست چون دشمن فراري از من
با برق چشمام مي جنگم تا وقتي که زندم
نمي شه لبهام باز اما نمرده لبخندم
وقتي مي خندم چرا همه زار مي زنن
تا ميرم از حال سر و به ديوار مي زنن
من از پي تو همه به دنبال منن
واي لباسمو مي سوزونه نفسم
قدم قدم دارم به تو ميرسم
رخ دختر بايد هر دم پيش بابا گلگون باشد
لب دختر سالم اما لب بابا پر خون باشد
چه مي شد همراهت بابا عمو جان را مي آوردي
تو نگفتي دختر داري چرا بي عمه سفر کردي
من و عشقت تا جان دارم به دامانم قران دارم
به همه گفتم اي بابا که من امشب مهمان دارم
شبي که مادر را ديدم ميان گريه خنديدم
شبيه عمه زينب بود به روي پايش خوابيدم
دشمن آمد مي ترسيدم اي بابا مي لرزيدم
جان بابا مي لرزيدم
با جان من بازي کردي
مردم بابا تا برگردي
من مردم تا برگردي

یا صاحب الزمان علیه السلام

چهارشنبه 21 اسفند 1392  8:12 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

شب وستاره دل و شراره
چشای مهتاب داره می باره
عمه گرفتاره بیا بابا
رقیه سر باره بیا بابا
موقع دیداره بیا بابا
رقیه بیداره بیا بابا
شبا تو وحشت چشات تو خوابه
رقیه بیدار کنج خرابه
برای بابا زبون گرفته
صداش گرفته چشاش پر آبه
میگه کجایی سر بریده
آخر عمره موهام سپیده
چشام پر از زخمه بیا بابا
لبام پر از زخمه بیا بابا
نگام پر از زخمه بیا بابا
صدام پر از زخمه بیا بابا
درسته چشمام چه بی فروغه
می بینم اینجا چقدر شلوغه
میگم که بابا میاد سراغم
با خنده مردم میگن دروغه
درد سرم من برای عمه
شبا میخوابم رو پای عمه
سرم بی سامونه بیا بابا
چشام غزل خونه بیا بابا
دلم پریشونه بیا بابا
یه کاسه ی خونه بیا بابا
دستای زخمی لباس پاره
پاهای خسته دوا نداره
عمه ی تنها با اشک چشماش
دوا رو زخم پاهام میذاره
آخر عمری خیری ندیدم
بیا عزیزم دیگه بریدم

شب سوم محرم 86

یا صاحب الزمان علیه السلام

چهارشنبه 21 اسفند 1392  8:13 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

شب شد صبح اومد ستاره ها رفتن
خورشید سر زد ماه من نیومد
اینجا دشمنا به خونه برگشتن
روحم پر زد ماه من نیومد
عمه بابام نیومده نیومده نیومده
وقتی سر زخمام وا میشه
تشنگی بی معنا میشه
دیگه برام فرق نداره
اگر که بارون بباره
سراغ من یه شب بیاد
منو ببر تو رو خدا
تو رو خدا تو رو خدا
مگه منو برده زیاد
چرا سراغم نمیاد
لباسهای پاره ی من
آبرومو داده به باد
وقتی دیدمت منو نگاه کردی
گفتی یپشم میخوای که برگردی
از این آدما خیلی دلم خونه
مثل حالم موهام پریشونه
شبا که پاهام خسته میشه
چشای من بسته میشه
آغوشمو باز می کنم
برای تو ناز می کنم
به خونمون خوش اومدی
پیر شدم نیومدی نیومدی نیومدی
تو بیداری خواب می بینم
تو رو تو مهتاب می بینم
روی یه نیزه بلند سرتو بی تاب می بینم
خواب می بینم خواب می بینم خواب می بینم
از تو آسمون ستاره می باره
خورشید خوابه رقیه بیداره
دیگه چشمامو رو هم نمیذارم
تا وقتی که تموم بشه کارم

یا صاحب الزمان علیه السلام

چهارشنبه 21 اسفند 1392  8:13 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

این صدای باران نیست وای
می چکد اشک مادر وای
بر لب خشک اصغر وای
ساعتی رفته ولی هیچ خبر نیست
از او آه کجا رفته عمو
دیر کرده چه شده
چند دل شوره زده
مانده نفس بین گلو
دل مادر همه آتش همه خون
نیست آبی که شود قطره ی اشکی
ز پلکش بچکد روی لبان پسرش
کو علمش مشک چه شد
آمده بابا ز شریعه به حرم
با کمری از چه خمیده
چه شد آن دل خوشی دیده بیدار علمدار
به لب گفت رباب وای شدم خانه خراب
گوییا بی اثر و بی ثمر است
نغمه لالایی من طفلک دل خسته من
طفل زبان بسته من کشت مرا دیدن تو
در تب حرم این عطش
این همه گرمای جگر سوز
نفس تاب ندارد و حرم آب ندارد

یا صاحب الزمان علیه السلام

چهارشنبه 21 اسفند 1392  8:13 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

اي علم افراشته بر سر ايوان عشق
خيز ز جا و مبر خواب زچشمان عشق
خيز ز جا و مزن شعله به دامان عشق
مي روي و مي شود چاک گريبان عشق
خيز بپا يا اخا وقت علمداري است
تير به چشم تو و بر دل من خورده است
خار و خس و تيغ وتير جسم تو آرزده است
صوت حرم گوش کن مشک عمو برده است
خيز ز جا و ببين بي تو علي مرده است
کار يتيمان من وا عطش و زاري است
نام تو جان ميبرم باز برادر بگو
منتظرت زينبت بيا و خواهر بگو
جان من خسته دل جواب دختر بگو
بيا و قصه ي آب براي اصغر بگو
آه پناهم ببين زمان بي ياري است
آمده ام در برت ناله ز غمها مکش
با لب خشکت چنين شعله به دريا مکش
پيش نگاه ترم روي زمين پا مکش
ناله ي جان سوز تو در بر زهرا مکش
بهر کمان کردنم زخم غمت کاري است
خيز ز قلب تو را اي پسر بوتراب
ناله ي طفلان شده ذکر عمو جاي آب
خواب ز چشم حرم شد ز فراق تو خواب
خنده ي دشمن بيبن برمن خانه خراب
عباس يعني ذکر طوفاني مهدي
عباس آواي غزل خواني مهدي
درک محرم کرده اي داني چه گويم
عباس يعني اوج مهماني مهدي
يا کاشف الکرب الحسين به به چه ذکري
آرامش وقت پريشاني مهدي
عباس يعني پرچمي فوق علم ها
نصب است در بيت بياباني مهدي
عباس يعني آن ضريحي که شب و روز
بگذاشت جا روي پيشاني مهدي
فرمان رواي عالمين يعني اباافضل
فرمان رواي عالمين عباس عباس
يا کاشف الکرب الحسين عباس عباس
شيرين ترين ذکر و نواي عشق عباس
زيبا ترين لحن و صداي عشق عباس
روز قيامت آنکه دارد پشت حيدر
بر روي دوش خود لواي عشق عباس
مهدي به او گويد اي عبد صالح
عبد خدا بود و خداي عشق عباس
او محرم اسرار ثارالله بوده
او محرم اسرار آل الله بوده
گرديده از اول فناي عشق عباس
بايد به عکس و نام او عرض ادب کرد
فرمانده ي کل قواي عشق عباس

یا صاحب الزمان علیه السلام

چهارشنبه 21 اسفند 1392  8:13 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

ساعتي رفته ولي هيچ خبر نيست
از او آه کجا رفته عمو دير کرده چه شده
چنگ دل شوره زده مانده نفس بين گلو
دل ما در همه آتش همه خون نيست
آبي که شود قطره ي اشکي ز پلکش بچکد روي لبان پسرش
کو علمش مشک چه شد آمده بابا ز شريعه به حرم با کمري از چه خميده
چه شد آن دلخوشي ديده بيدارعلمدار
به لب گفت رباب
واي شدم خانه خراب
گوييا بي اثروبي ثمراست نغمه ي لالايي من
طفلک دل خسته من
طفلک زبان بسته من کشت مراديدن تودر تب اين هرم عطش
اين همه گرماي جگرسوز
نفس تاب ندارد
وحرم آب ندارد
اين صداي باران نيست واي
مي چکد اشک مادرواي
برلب خشک اصغرواي
اين صداي باران نيست واي
مي چکد قطره آب از
مشک سقاي لشکر واي
سينه کباب ديده پرآب
آب ندادندبه طفل رباب
دل بي تاب آب سراب
آب ندادندبه طفل رباب
اصغرمن کي به زبان آمده
حرمله باتيروکمان آمده

یا صاحب الزمان علیه السلام

چهارشنبه 21 اسفند 1392  8:14 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

مي سوخت سيمرغي در آتشي از هيزم غيرت
وقتي ترک هاي لب ارباب خود مي ديد مي سوخت از حسرت
مي سوخت از اينکه اگر مي خواست با يک اشاره ابرها را تا آسمان خيمه مي آورد
اما تمام پلکهايش تحت فرمان اميرش بود
با آنکه يک دختر مشکي که خالي بود با خواهش به دستش داد
آنجا همه ديدند از خيمه بيرون آمده سرو بلند و کوهي از فولاد
وقتي که مثل باد در نخل ها پيچيد هر کس که در راهش عيان مي شد
تن او را بر نخل ها مي دوخت
در اوج پيروزي پر کرد از اميد مشکي را در بين آب و آبرويش باز ميشد
گاهي سوي خيمه
پر از شهيده دل صحرا
کسي نمونده تو سپاهت
آتيش گرفتم وقتي ديدم ميباره غربت تو نگاهت
برا ميدون نبرد از همه تشنه ترم
چه جوري آروم بگيرم بده اجازه که برم
مدد اگه حيدر کنه غوغا مي شه به مولا
آقام اگه لب تر کنه دل ميزنم به دريا

یا صاحب الزمان علیه السلام

چهارشنبه 21 اسفند 1392  8:14 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها