0

متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

 
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

نفس بز ن باز دوباره

پرستوی مهاجر من

بسكه چشمات بارونیه

نداری جونی به بدن

ستاره ی شبای من

برای من روضه بخون

من التماست می كنم

پر نكش و پیشم بمون

وای از این نفسات--وای از اشك چشمات--وای از زخم نگات--وای از زخم نگات

مادرم ای وای مادرم (4)

خونه خرابم می كنی

وقتب خمیده راه میری

بیا و بشكن بغضتو

شاید كه آروم بگیری

خوب می دونم كه قاتلت

اشك چشمای حیدره

وقتی نگاهم می كنی

برای بار آخره

وای از رفتن تو

امون از زخم تن تو

تمومه خندیدن تو ---تمومه خندیدن تو

وای از این نفسات--وای از اشك چشمات--وای از زخم نگات--وای از زخم نگات

مادرم ای وای مادرم (4)

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 اسفند 1392  2:35 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

نفس بز ن باز دوباره

پرستوی مهاجر من

بسكه چشمات بارونیه

نداری جونی به بدن

ستاره ی شبای من

برای من روضه بخون

من التماست می كنم

پر نكش و پیشم بمون

وای از این نفسات--وای از اشك چشمات--وای از زخم نگات--وای از زخم نگات

مادرم ای وای مادرم (4)

خونه خرابم می كنی

وقتب خمیده راه میری

بیا و بشكن بغضتو

شاید كه آروم بگیری

خوب می دونم كه قاتلت

اشك چشمای حیدره

وقتی نگاهم می كنی

برای بار آخره

وای از رفتن تو

امون از زخم تن تو

تمومه خندیدن تو ---تمومه خندیدن تو

وای از این نفسات--وای از اشك چشمات--وای از زخم نگات--وای از زخم نگات

مادرم ای وای مادرم (4)

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 اسفند 1392  2:35 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

یه گل یاس شکسته شاخه هاش از هم گسسته

باغبون خسته خسته کنار گلش نشسته

گل یاس ، یاس بهشته روی گلبرگهاش نوشته

که فقط تو این زمونه عشق حیدر منو کشته

فاطمه آروم جونم گل یاس قد کمونم

دعا کن اگه تو رفتی دیگه من زنده نمونم

تو همیشه همنشینم ای امیرالمومنینم

دعا کن تا من بمیرم اشک چشمات نبینم

بعد تو سیاهی بخته زندگی بی تو چه سخته

بمیرم که از لب تو خون می ریزه لخته لخت

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 اسفند 1392  2:35 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

حضرت مسلم (ع)
دلبرا رفع خطر كن (واويلا)
اي هماي عشق زهرا
سوي آشيانه برگرد
ميهمان تنها و بي كس
ميزبان بي رحم و نامرد
سينه ام مي سوزد از درد
غرق خون و سر به دارم
من غريب اين ديارم
غصه غير از تو ندارم
دلبرا رفع خطر كن
زين سفر صرف نظر كن
شهر كوفه بي فروغه
مهربونيشون دروغه
واي امان از دل زينب،
آب گذشته از سر من
واي به جان دلبر من
اي اميد آل طه
اي وجودم از تو شيدا
با اميد لشگر خود
با همان كه هست سقا
گو كه مشك خويش پر كن
تا نيفتد اصغر از پا
يك علم به دوش عباس
صد علم به دوش اعلا
‌دختري گرفته اينجا
قول گوشواره اي را
دخترانت را مياور
در ميان خار صحرا
عشق ببين با من چه كرده
سر به دار و ارباً اربا
جان به لب آمده امشب
واي امان از دل زينب
از غمت خونه خرابم (واويلا)

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 اسفند 1392  2:36 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

حضرت رقيه (س)
تو آسمون عشقت، منم يه تك ستاره
كاشكي بقل بگيري،‌ رقيه ات رو دوباره
خدا كند خرابه، بياي شفا بگيرم
بذار بگم بدوني،‌ بياي نياي ميميرم
يه گوشه خرابه، سر روي خاك گذاشتم
براي ناله كردن حتي رمق نداشتم
هر طرفي چرخيدم بره يه جوري خوابم
زخم ها دهن وا مي كرد، جاشون مي كرد كبابم
نه سيلي و نه سنگ مردم كوفه و شام
‌مي كشد آخر منو غم فراق بابام
گرچه منو مي زدن هميشه تازيونه
به نيزه مي رسيدم همش با اين بهونه
تو اي خزون گل ريز تو از تبار ياري
فكر نكنم باباجون رقيه ات رو رو بشناسي
غمي ندارم بابا از اين لباس پاره
‌ولي ميميره مادر بدون گاهواره
تا كه بابا مي بينم حال و روز خرابه
شبها دعا مي خونم تا كه بگيره خوابش

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 اسفند 1392  2:36 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

طفلان حضرت زينب (س)
در اين جدايي نوبت رسيده به ما
اميد مادر به برق تيغ شما
‌خدا به همراهتون بريد آبروي من دستتونه
مادر براتون ميون خيمه دعاو قرآن ميخونه
دوباره بعد از شما حسينم غريب و تنها مي مونه
امان امان اي دل ،‌ امان اي دل،‌ امان اي دل بكربلا

خدايا به فرياد بي پناهان برس
به مادري كه نشسته در اين قفس
راحت بخوابين گلاي مادر به بستر گرم صحرا
به جانب قتلگاهتون فاتحه مي خونم از اينجا
مي خوام ببينم سر شما رو به قامت نيزه دارا
امان امان اي دل ،‌ امان اي دل،‌ امان اي دل بكربلا

ببين فرستاده پيش تو اكبرم
كبوتراي قشنگشو خواهرم
امان امان اي دل ،‌ امان اي دل،‌ امان اي دل بكربلا

بيا ببين خواهر غريبم كه از گل هات مونده باقي
گلاب خوشبو و دلنوازي به رنگ خون اقاقي
نمونده ديگه بردي قلب تو سوز ناديده باقي
امان امان اي دل ،‌ امان اي دل،‌ امان اي دل بكربلا

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 اسفند 1392  2:36 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

گرفتند و برات از كف ارباب دو دنيا
در آن دشت، در آن جنگ
چه مردانه، چه جانانه دويدند
چه سان تيغ كشيدند
ولي در دل آن حلقه به صد سنگ
به صد تيغ به صد دشنه و شمشير
نفس بر لبشان ماند
افتادند چو يك بسمل و شد
شانه سر گيسوي آنها
به لب خنجر قاتل به روي سينه صحرا
و يك بار دگر تشنه اي خسته
و نالان دل سوزان خجل از پهنه ميدان
به سر دوش كشد نعش غزالان حرم را
دو گل تازه جوان را ولي اين بار نيامد
پي دلداري او و تكيه گه و مرهم او
از حرم و خيمه خود آه كجا مانده چرا
ماند مگر مادرشان
آه سرانجام در آن شام دو چشمان تر
و خسته زينب
به سر نيزه دو سر ديد
دو آرامش خود را و دو دلداده زهرا
حيرانتان قمر شده سربازهاي من
آماده خطر شده سربازهاي من
وقتي لباس رزم بديدم به قدتان
قلبم پر از شرر شد سربازهاي من
داغ علي و ماتم اصحاب بس نبود
‌صحرا پر از گهر شده سربازهاي من
خود بنگريد بردل صحرا كه نقش
آن هفتاد بال و پر شده سربازهاي من
آخر چگونه اذن دهم بر شما كه جنگ
از پشت سر هنر شده سربازهاي من
داريد از صلابت مادر نشانه اي
در چشمهاي تر شده سربازهاي من
از برق تيغ و قامت مردانه شما
اي خصم در به در شده سربازهاي من
گر چه به خيمه مادرتان پرده را كشيد
قرآن به روي سر شده سربازهاي من
الان ز دست فاطمه سيراب مي شويد
وقت عطش به سر شده سربازهاي من

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 اسفند 1392  2:37 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

با بي كس باز تنها آه

باز اشكم باز آهم آه

باز چشمي مادرانه آه

منتظر مانده به راهم آه

غرق زخم و دردم اما آه

طاقت گفتن ندارم آه

‌آه ديگر تا به خيمه آه

‌روي برگشتن ندارم آه

باغبان با غم اما آه

باغ طوفان خورده دارم آه

مانده حيران در كنارم آه

دو گل پژمرده خود تكيه گاهي نيست گر چه آه

قامت افتاده ام را آه،‌مي كشم بر دوش خسته آه

اين دو خواهرزاده ام را آه

‌كاش يك زن بين خيمه‌ آه

چشم زينب را بگيرد آه

شرم آن دارم ببينم ، ترس آن دارم بميرد

كز تن صدچاكشان خون

مي چكد بر شانه هايم

مانده باغي زين دو تنها

‌رد خون با رد پايم

تن مگو پاشيده از هم

جان نگو در بر ندارند

چشم زينب را بگيريد

واي حتمي سر ندارند

باز مي خندند آن سو

بعد زخم كاري خود

باز مي گويم در اين سو

بر امانتداري خود آه

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 اسفند 1392  2:37 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

رسيده وقت هنرنمايي من

به انتظارم نشسته بابام حسن

يه لحظه آغوش گرم بابام و در كنار تو ديدم

دويدم از خيمه گاه و به قتلگاهت رسيدم

‌صدايي مثل صداي عمه كنار تو مي شنيدم

عمو عمو جانم ...

بهانه دار سينه تنگم عمو

مثل بقيه برات مي جنگم عمو

تا تيزي تيغ دشمنت رو

رو بازوهات كردم احساس

از علقمه با نسيمي اومد

شميم عطر گل ياس

كنارم اومد همراه بابام عموي بي دستم عباس

عموعموجانم ...

عزيز عمو تو لاله آخري

براي پرواز من تو بال و پري

به روي دستان باغبونت

رسيده فصل خزونت

‌وضو گرفتم به قطره هاي

زلال و خوشبو خون

شها وقت پيش قاسمم و اكبر و بابات مي رسونه

به لحظه آغوش گرم بابام رو در كنار تو ديدم

دويدم از بين خيمه ها و به قتلگاهت رسيدم

‌صدايي مثل صداي عمه كنار تو مي شنيدم
 
 

پاسخ با نقل قول

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 اسفند 1392  2:38 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

همه رفتند و پريدند و گذشتند چرا من

ز چه رو من چه كنم آه چرا آه

كه جا مانده و وامانده ام زار و پريشان

همه رفتند و پريدند

‌چرا نوبت من نيست چرا بال و پرم بسته اي و

در قفس انداخته اي

بال و پرم سوخت رهايم كن از اين بند

از اين دام اميد حرم عمه چه كنم آه پريشان

تر از اين دشت از اين خيمه بي مرد

از اين تربت طف ديده و از حرم هوا مانده

و جامانده ام اي داد ببين كار تمام است

ببين شاهد پرپرشدن و

شاهد افتادنش از مركب خون يال

به گودال رهايم كن از اين بند

ببين بغض زده چنگ گلويم

چه بگويم چه بگويم، كه عمويم

نه باباي من است اين همه آواي من استُ

اين كه من از كودكي ام بر سر دوش

و روي دامان پر از مهر

عمويم پدرانه به سرم داشته دستي به نوازش

منم و گريه و خواهش

من و شرمندگي از خنده اصغر

من و بيچارگي از رفتن اكبر

منو دستان علمدار من و قاسم

كه مرا گفت مبادا كه بماني و بسوزي

كه همه پر زده بيچاره شوي

همه شب شانه زده شانه به مويم

همه دم بوسه زده بوسه به رويم

چه كنم واي كه نزديك بود تا كه رود جا ز تنم

چشم مرا گير نبينم كه در آن حلقه صد گل

در آن بارش صد تير

لب تشنه جگر سوخته در بين حرامي

و سپاهي پركوفي و شامي

دگر تاب ندارم به خدا آب شدم آب

شنو خواهش طفلي كه يتيم است

و به دنبال پدر بار دگر از ته دل

مي كشد او حس يتيمي و غريبي

چه كنم آه ببين بر بدنش خنده زنان نيزه زنش

پيرهنش شد كفنش در دل صحرا

و اينگونه رها گشت پريد از بر زينب

همه تن يك نفس آن راه دويد آه چه رويد آه

كه به گودال رسيد آه

از آن ورطه خونبار ، از آن لحظه غمبار

چه مي ديد تني غرق به خون

بي نفس افتاد كه فرياد، بر آورد مگر مرده ام اينجا

كه چنين حلقه زنان خنده زنان

بر تن اين نيمه جان

تيغ زده آمده ام ياري او گفت

و دو دستش سپرش كرد

كه آن لحظه كسي تيغ برآورد

و يك پلك دگر ديد

كه افتاده بر آن سينه همان سينه كه از كودكيش

خفته بر آن گفت عموجان چه خوش عطريست

عجب بوي خوشي هست

همين بوي گل ياس به بالاي سر من

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 اسفند 1392  2:38 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

حسن كريم عالمين واي

حسن غريب تر از حسين واي

قرآن چرا به روي زمين افتاده است

شمرلعين به صفحه آن پا نهاده است

ديدم به چشم فاطمي خود عمو حسين

زهرا كنار مقتل تو ايستاده است

بعد از علي اصغر تو نوبت من است

اين آخرين جرعه و دردي باده است

دستم شكست و ناله زدم فاطمه مدد

عباس مرتضي به من اين ياد داده است

زهرا اگر كه سينه شكسته به راه عشق

عبداللهت به راه تو سينه گشاده است

بايد تو را به خيمه زينب برم عمو

بنگر كه لرزه بر تن عمه افتاده است

بوي حسن گرفته تمامي قتلگاه

گويا دگر زمان گذشتن ز جاده است

اي دشمن سواره به نامردي آمدي

از روي اسب نيزه مزن او پياده است

حسن كريم عالمين واي

حسن غريب تر از حسين واي

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 اسفند 1392  2:38 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

كاش بودم شعله تا شمع مزارت مي شدم

چلچراغ زائر شب زنده دارت مي شدم

كاش بودم پرچم حاشيه دار ماتمت

تا كه زينت بخش بزم سوگوارت مي شدم

كاش بودم حلقه حلقه همچو زنجير عزا

در كف دل بي قرار بي قرارت مي شدم

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 اسفند 1392  2:38 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

حسين عشق منه،‌ حسين دين منه

كاش بودم قطره آبي و از راه وفا

شبنم لبهاي خشك شيرخوارت مي شدم

كاش مي بودم سپر تا در هجوم تيغ مرگ

مانع شمشير خصم نابكارت مي شدم

كاش بودم در شب شام غريبان تا كه من

پاسدار خيمه بي پاسدارت مي شدم

حسين عشق منه،‌ حسين دين منه

اي كه به عشقت اسير (واي حسين)

خيل بني آدمند

باخبران غمت

بي خبر از عالمند

هر كه غمت را خريد

عشرت عالم فروخت

سوختگان غمت

با غم دل خرمند

خاك سر كوي تو

زنده كند مرده را

ز آن كه شهيدان تو

جمله مسيحا دمند

يوسف مصر بقا

در همه عالم تويي

در طلبت مرد و زن

آمده با دِرهمند

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 اسفند 1392  2:39 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

عشق تو رو در دل من، خداي اعلي گذاشته

‌شور تو رو در سر من حضرت زهرا گذاشته

ذكر تو رو بر لب من زينب كبري گذاشته

‌با تو خدا در كربلا

كعبه اصليشو بنا گذاشته

حسين ارباب بي نظير من

حسين انت نعم الأمير من

زندگي بي غم تو، حال و هوايي نداره

بندگي بي دم تو لطف و صفايي نداره

خونه بي پرچم تو كرب و بلايي نداره

هر كس شود از تو جدا

در پيش فاطمه جايي نداره

حسين،‌ اي ذكر صبح و شام من

حسين اي مسجدالحرام من

حسين ارباب بي نظير من

حسين انت نعم الأمير من

در راه كربلايت غرق بلايم بفرما

تا كه شوم آشنايت عبد خدايم بفرما

بهر غم و روضه هايت اهل صفايم بفرما

اي با صفا تو از وفا

در دل خيمه ات جايم بفرما

حسين آواره تو هستم

حسين بيچاره تو هستم

حسين ارباب بي نظير من

حسين انت الأمير من

حسرت كرب و بلايت

مي كشد آخر گدا را

تا به كي آخر بسوزد

در طلب تو نگا را

كن نظري بر دل مجنون و خرابم خدا را

اي مه جبين، نيزه نشين

‌أدرك يا سيدي اين مبتلا را

حسين يا كاشف البلايا، حسين يا رازق البرايا

حسين ارباب بي نظير من حسين انت الأمير من

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 اسفند 1392  2:39 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

خبر عمو اومده نرسيده آب عزيزم

پسرك تشنه لبم لالايي بخواب عزيزم

پرستوي سپيدم پر مزن مرو مادر

‌دل از تو نبريدم دل مكن مرو مادر

خماري چشم تو تير به قلب رنجور مي زنه

پسركم گريه نكن دلم داره شور مي زنه

عمو نيومد ز سفر تا كه برات آب بياره

‌خدا كريمِ پسرم شايد كه بارون بباره

بخند تا كه نبينم حال بيقراري رو

‌ببين بارون چشم از ابر نوبهاري رو

پرستوي سپيدم پر مزن مرو مادر

دل از تو نبريدم دل مكن مرو مادر

سرم رو كنار مي برم براي خنكهاي لبت

كه نريزه اشك چشمام روي تركهاي لبت

به بابا مي گم بدونه اگه علي شير نداره

اين آخرين سربازته، درسته شمشير نداره

كي گفته غمش آبه از غم تو بي تابه

مي دونم روي دستت تير مياد و مي خوابه

پرستوي سپيدم پر مزن مرو مادر

دل از تو نبريدم دل مكن مرو مادر

اگه داري ميري سفر، قرآن بگيرم رو سرت

تو مي ري و پشت سرت بارون اشك مادرت

تو ميري و خيمه مي شه برا همه مثل قفس

نمي موني از غم تو مي مونه تو سينه نفس

بخند تا كه نبينم حال بيقراري رو

ببين بارون چشم از ابر نوبهاري رو

پرستوي سپيدم پر مزن مرو مادر

دل از تو نبريدم دل مكن مرو مادر

ميون يه خيمه داره،‌ مادري زبون مي گيره

دل مادري كه شكست،‌ دل آسمون مي گيره

يه مادري شش ماهشو به روي سينه اش مي زاره

بارونه تو ابر چشاش يا تو آسمون

ستاره رقيه شده بيهوش

تا بري به آغوشش

بابات گفته درآره گوشوارش رو از گوشش

پرستوي سپيدم پر مزن مرو مادر

دل از تو نبريدم دل مكن مرو مادر

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 20 اسفند 1392  2:39 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها