والشمس همان طلعت نیکوی حسین است
والـلـیـل ســــواد گــره مـــوی حسین است
حاجی ز کجا می طــلــبی کـعـبه ی دل را
سوگند به حق کعبه ی دل روی حسین است
جنت که بود رایحه اش رایحه ی عـــشــق
الحـق که معـطـر شده از بوی حسین است
جـبریل امـین فـخــر کنان از ازل الـدهـــر
در کنگره ی عــرش ثناگوی حسین است
آن رقعه که ثبت است در آن حکم شفاعت
از روز ازل بسته به بازوی حسین است
خود را مزن ای شیعه بدین سو و بدان سو
سویی که بود سوی خدا سوی حسین است
دشتی است تماشایی و پر جاذبه آن دشت
زیبا پسـری هست که آهـوی حسین است
هر پادشـهی صاحـب اردو و سـپاه است
یک طفیل رضیع زینت اردوی حسین است
تاسـیـس شـفاخانه به صـحــرای بـلا کرد
خاکی که کند معجزه داروی حسین است
زیـنـب نبود بـیـــد کـه از باد بلــــرزد
او دختر زهراست پرستوی حسین است
نازم به غــلامی که به هــنگام شــهادت
از لطف سرش بر سر زانوی حسین است
شاعر: سید حسن خوش زاد