0

صفات پسنديده و ناپسند زن

 
anghelab57
anghelab57
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 115
محل سکونت : مازندران

صفات پسنديده و ناپسند زن

صفات پسنديده و ناپسند شوهر
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: از بهترين مردان شما مرد با تقوى و پاكيزه و دست باز است كه نگاه او سالم باشد (به نامحرم نظر نكند) و به پدر و مادرش ‍ مهربان بوده و عيان خود را به ديگرى محتاج نكند و فرمود: از بدترين مردان مرد تهمت زننده اى است كه بخيل و بد دهن باشد، تنها غذا خورده ، ميهمان دوست نباشد، همسر و خدمتكار خويش را بزند و عيال خويش را به ديگرى محتاج كند و پدر و مادرش را اذيت نمايد.(73)
صفات پسنديده و ناپسند زن
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آيا به شما بگويم بدترين زنها كيست ؟ زنى است كه در ميان خانواده خودش خوار بوده ولى نزد شوهرش ‍ تكبر مى كند، نازا و كينه توز است ، از كار زشت پرهيزى ندارد، وقتى شوهرش نيست زينت خود را به ديگران نشان مى دهد، ولى بر شوهرش ‍ امتناع مى كند، به سخن شوهرش گوش نمى كند و اطاعت او نمى نمايد، وقتى شوهر با او - در كاميابى - خلوت مى كند، همانند مركب چموش ‍ امتناع مى كند، همو كه نه عذرى مى پذيرد و نه از خطائى مى گذرد.
و فرمود: بهترين زنهاى شما زنى است بچه زا و مهربان و با عفت باشد، نزد خانواده - پدر و مادر - عزيز و نزد شوهر متواضع باشد، زيبائى و زينت خود را وقف شوهر كند و از ديگران بپوشاند، سخن شوهر را گوش كند و از او اطاعت نمايد، و چون شوهر با او خلوت كند خواسته او را انجام دهد، و همانند مردها اظهار شوق در زناشوئى - نكند (بلكه خود را نگه دارد و متين باشد تا نزد شوهر عزيز گردد).(74)
اخلاق در خانواده : محبت اساس موفقيت خانواده
اعضاء يك خانواده كه ركن مهم آن زن و شوهر هستند، گذشته از ضرورتهائى كه آنها را دور هم جمع مى كند، بايد از پيوندى مقدس و درونى كه همان محبت و احساس علاقه به يكديگر است ، برخوردار باشند.
زن و شوهر نبايد به حكم ضرورت ، با هم زندگى كنند، در هنگام ساختن يك بنا، ميان آجرها هرگز علاقه در كار نيست ، فقط به حكم ضرورت در كنار هم قرار گرفته اند.
ولى در كانون خانواده چطور؟ آيا در زندگى مشترك آنها هم بايد به حكم ضرورتها و ناچاريها با هم باشند؟ مسلما خير، كانون خانواده بايد از بنياد محكمترى كه همان علاقه و محبت است ، برخوردار باشد، حكمت متعاليه حضرت حق ، در يك حسابرسى و نقشه كشى دقيق بهترين فرصت را براى پى ريزى اين بنياد در اوائل ازدواج ايجاد كرده است ، شور و نشاط جوانى ، شهوت و احساس محبت بسيار به همسر در اوائل ازدواج ، فرصت طلائى است كه همراه با پيوند جنسى ، پيوند دو قلب هم انجام گيرد و اين عروس و داماد هستند كه بايد از اين فرصت و بهانه ، نهايت استفاده را بكنند، و با انجام عوامل محبت آن را به گونه اى گسترش دهند كه تا پايان عمر همديگر را دوست و دلسوز هم بدانند.
اخلاق در خانواده : فرصت طلائى براى پيوند جاودانه
عروس و داماد بايد توجه داشته باشند آن شور و عشق اوليه ازدواج كه به خاطر مسائل جنسى و تازگى آن موجب علاقه شديد آنها نسبت به يكديگر شده است تا آخر عمر خود بخود باقى نمى ماند، اگر از اين فرصت طلائى براى ايجاد پيوند عميق دوستى و حقيقى ميان خود در ماوراى مسائل جنسى استفاده نكنيد، هنگام رنگ باختن مسائل جنسى ، دچار مسائل عديده اى خواهيد شد كه چه بسا تا آخر عمر دست به گريبان شما خواهد بود.
اين شور و علاقه اگر فقط بر مبناى مسائل جنسى باشد پس از مدتى نه چندان طولانى حساسيت خود را از دست مى دهد و واقعيت زندگى بعد مهم زندگى مى شود، زيرا آن هيجانات و تحريكات شهوى و جذبه هاى اوليه از كار افتاده و آن ميل شديد كاسته شده و كسانى كه موفق شده باشند در آن فرصت محبت خود را در دل يكديگر جا كنند، پشتوانه اى محكم جايگزين آن نموده اند كه تا آخر عمر ضامن اجرائى سعادت آنان خواهد بود. و ما در اين مبحث بر آنيم كه توفيق الهى راههاى ايجاد اين محبت را كه پايه يك زندگى شيرين است جستجو كنيم ، تا بتوانيم اعضاء خانواده را مثل دو دوست در كنارهم داشته باشيم و دوست نداريم كه پس از گذشت مدتى از سر آغاز ازدواج ، وقتى كه واقعيات زندگى نمايان شد و گرد و غبار شهوات كاسته شد، زن و شوهر خود را نسبت به يكديگر بى علاقه ببيند.
زندگى نبايد بگونه باشد كه با هم بسازند، سازش بوى جنگ و سپس تظاهر به صلح از روى ناچارى مى دهد، بايد با هم بجوشند، غمخوار يكديگر باشند، از ديدن يكديگر لذت ببرند، نشاط مى يابد، سرمست مى شود و روحيه مى گيرد - خلاصه دلها بايد با هم باشد نه جسم تنها، آن خانواده اى كه اساس آن بخاطر ناچاريها است زندان است نه خانه ، آن زن و شوهرى كه به خاطر فرزندانشان با هم هستند و مى ترسند اگر جدا شوند فرزندانشان ضايع گردند، خانه آنها اداره است ، ميان زن و شوهر اگر غير از محبت چيز ديگرى سبب اجتماعشان گردد موفق نخواهند بود، و اعضاء خانواده چه زن و چه شوهر به سختى بايد مراقب باشند و اين حقيقت را با تمام وجود درك كنند و بپذيرند كه خانه ، زندان نيست و آنها هم سلولى نيستند، خانه اداره نيست و آنها مثل دو كارمند نيستند، خانه ميدان جنگ نيست و آنها در مقابل دشمن قرار ندارند، اينها هيچ نيست ، خانه كانون گرم صفا و محبت است و در يك كلمه خانه محيط دوستانه زندگى است و ازدواج يك اشتراك و همكارى مقدس براى رسيدن به سعادت مى باشد.
نياز به محبت  
مسائل و احتياجات زندگى نبايد زن و شوهر را از توجه به نيازهاى يكديگر و شخصيت آنها غافل كند، زوجين بايد دقت كنند، حتى اگر دنبال زندگى شيرين هستند بايد در درجه اول همسر خود را سالم و با نشاط داشته باشند، اگر هزاران وسيله رفاهى فراهم شود اما دل خوش و نشاط نباشد زندگى شيرين نيست .
حتى اگر يكى از طرفين از روى كوته فكرى به فكر سعادت و رفاه خود بيش ‍ از طرف ديگر هم باشد باز بايد كارى كند كه نشاط و سلامتى روحى و جسمى همسر خود را به بهترين وجه فراهم كند، گرچه اساس اين تفكر كه همسر خود را فقط به خاطر بهره ورى و سودجوئى يكطرفه خواستن ، فكرى خام و ابلهانه است .
در اين راستاست كه بايد به شدت مراقب باشند، تا حقيقت هستى و رگ حساس همسر خود كه همان روح و روحيات اوست نه تنها لطمه نخورد كه از نشاط و سلامتى بيشترى برخوردار شود.
همه مى دانيم زندگى مشكلات دارد، موانع و سختيها در راه خواسته هاى به حق يا ناحق موجود است و مهمترين عامل موفقيت در مبارزه با مشكلات ، استقامت و همت و دلگرمى است ، روحيه شخص خود باخته و دلسرد و بى رمق در مقابل كوچكترين حوادث از كاهى كوهى مى سازد، تا چه رسد به كوه مشكلات ، اينجا چه بايد كرد؟ يك همسر شايسته مخصوصا بانوان چه بايد بكنند؟ آيا بايد صرف نظر از مشكلات شوهر و مسائل درونى و بيرونى او، به فكر توقعات خود اگر چه بجا هم هست ، باشند؟ و نه تنها موجب دلگرمى نشده كه روحيه او را خرابتر گردانند؟ هرگز.
در اين موارد بيش از خواسته هاى خود سعى كنيد به فكر همسرتان باشيد، با محبت و ملاطفت و اظهار لطف و صفا و انجام نمودهائى از تواضع و خوش رفتارى ، روح او را آرامش داده و موجب شويد خانه محيط آرام بخشى براى او باشد و شما باعث تجديد قواى روحى و جسمى او باشيد - حالا كه بسيارى از مردم اجتماع بر خلاف دستورات دين و مكتب اهل بيت عليهم السلام و بر خلاف وجدان و عقل خود، گرگ صفتى پيش گرفته اند، و منتظرند با كوچكترين بهانه ، يكديگر را پاره كنند، و همچون گرگها بر سر منافع مادى به جان يكديگر افتاده اند، سعى كنيد كه محيط خانه براى وى جاى امنى باشد به دور از اين جنگ و گريز.
اخلاق در خانواده : راه كمك به همسر و دلگرمى در زندگى
خستگى مال روح است نه جسم و نه مشكلات ، درد و رنج مال روح است نه بدن ، ترس و بزدلى مال روح است نه بدن ، خود باختگى مال روح است نه بدن ، خلاصه مركز اصلى اغلب صفات انسان روح است ، گرچه زمينه آن در مسائل مادى ايجاد مى شود، مشكلات در خارج وجود انسان پديد مى آيند، ولى روح خسته مى شود.
آنچه سخت است وجود مشكلات نيست ، بلكه سختى در خستگى روح است ، والا روح بلند و پر استقامت از مقابله با مشكلات نه تنها ضرر نمى بيند كه آبديده تر هم مى شود و بر تجربيات خود نيز در مقابله با مشكلات مى افزايد.
مشكل حقيقى اين است كه سختيهاى زندگى روح كسى را افسرده و خسته و بى طاقت كند، روح اگر افسرده باشد دچار بزرگترين نقصها شده است گرچه هيچ مشكلى در زندگى مادى نداشته باشد، و برعكس روح اگر با نشاط و نيرومند شد بزرگترين موفقيتها را داشته و بدست خواهد آورد، گر چه مشكلات چون كوهها بر سر راه او باشند.
راه موفق شدن در زندگى براى هر كسى در مقابله با مشكلات و سختيها يكى از دو راه است : 1 - برداشتن مشكلات خارجى و موانع 2 - تقويت روحيه ، راه اول ، راهى است كه اغلب مردم به آن مى انديشند و آن را تنها راه حل مشكل نيز مى پندارند، و سعى مى كنند كه اين مشكلها بوجود نيايد و اگر هم آمد مى خواهند همانها را برطرف كنند، و به همان نيز قانع هستند، و هر كس را نيز بدون مشكل مادى يافتند خوشبخت مى دانند و طبعا هر كه مشكلات مادى دارد همچون فقر و مرض و شغل پائين و غيره بى چاره و ناكام مى پندارند، و اين طرز فكر در عكس العمل مردم نسبت به طبقات جامعه كاملا هويدا است .
و لذا چون راه حل اين مشكلات را در بر طرف كردن آن مى دانند، اگر نتوانند مثلا به يك بيمار كمك كنند و يا نياز نيازمندى را بر طرف كنند، خود را ناتوان از كمك به وى مى بينند، در مسائل خانوادگى هم اگر با اين سطح فكر رفتار كنيم ، چه بسا همسرى بگويد من كه نمى توانم در مسائل مالى ، ادارى و غيره به او كمك كنم ، پس وظيفه اى ندارم .
اما راه حل دومى نيز هست كه بسيار مؤ ثرتر و مفيدتر نيز خواهد بود، به اين صورت كه انسان توجه كند، فشار مشكلات بر روح آدمى است ، لذا با تقويت روحيه خود و يا كسى كه درگير مشكلات است او را در مقابله با مشكلات قدرتمند گرداند، كارى كند كه خود بتواند مشكلاتش را بر طرف كند، يعنى درست از همان راهى كه مشكلات فشار مى آورند، آن را برطرف كنيم ، اينراه از جهتى بسيار آسان تر و عمومى تر خواهد بود، و بسيار نيز مؤ ثر مى باشد.
وقتى كسى را يافتند كه در اثر مشكلات تحت فشار روحى قرار دارد نگران است و دلگرمى را از دست داده ، روحيه او را تقويت كنيد، تفاوت و امتياز مهم اين راه از روش اول اين است كه اگر بخواهيم مشكلات خارجى را برطرف كنيم ، چون مشكلات انواع مختلف دارند، يكنفر نمى تواند از هر جهت به او كمك كند.
همچنانكه تعداد زياد مشكلات اگر با كمك مداوم تواءم باشد موجب تنبلى و وابستگى روحى مى شود و امكان كمك هم براى امثال همسران نيست ، بر خلاف روش دوم كه ربطى به زيادى مشكلات و تنوع آنها و مخراج گسترده ندارد.
گفتن چند جمله سنجيده و مؤ ثر، همراه با اخلاق و رفتار محبت آميز و تشويق صميمانه ، بهترين كمك براى تقويت روحيه است چه از معلم به شاگرد، يا همسر به همسر، يا پدر به فرزندان و ديگران .
بعد از بيان آن مقدمه عروس و داماد مى توانند بخوبى رمز هميارى و خدمت به يكديگر را دريابند.
اگر ساختمان وجودى هر انسانى به گونه اى است كه خواه يا ناخواه در مقابل تشويق و دلگرمى و صميميت و محبت قوت مى گيرد و متاءثر مى شود.
چرا از اين وسيله مهم در راه موفقيت زندگى استفاده نكنيد؟ با محبت و ايجاد علاقه و اخلاق خوب و مودبانه و صفا و صميميت مى توانيد پشوانه محكمى براى زندگى خود و موفقيت شوهر در مقابله با مشكلات و در نتيجه سعادت خود فراهم كنيد.
انسان نيازمند و تشنه محبت است  
انسان هر قدر هم كه بزرگ باشد، چه از نظر سن و يا مقام ، باز از تنهائى گريزان است ، احتياج به دوستى صميمى و يكرنگ دارد، دوست دارد علاقه خود را براى كسى كه نسبت به وى علاقه مند است صرف كند، بشرط آنكه طرف او واقعا طرف به وى علاقه مند باشد.
زوجين بايد سعى كنند، اين نياز را برطرف كنند، يعنى از نظر دوستى نيز يكديگر را غناء كنند، اگر پاى محبت در ميان آمد، فضاى محبت و عالم دوستى و شور و هيجان محبت ، عالم ديگرى دارد با آثار و روشهاى مخصوص بخود.
خلاصه آنكه در فضاى محبت معادلات و معيارها بطور كلى دگرگون مى شود، و انسان به جهت ساختمان روحى خود مثل يك ماهى مى ماند كه در فضاى محبت ، نشاط مى يابد و رشد مى كند، خطاها، سختى ها، كمبودها، مرضها، همه و همه جلوه ديگرى دارند، تو گوئى اكسيرى است كه اگر به سخت ترين مشكلات زده شود آن را راحت و زيبا مى كند.
افسوس كه قدر اين گوهر و ارتباط و تاءثير آن در زندگى خانوادگى و اجتماعى ناشناخته است .
انسان تشنه محبت است ، اگر آب زلال محبتى از كسى يافت با تمام وجود به او علاقه مند مى شود و انس مى گيرد وگرنه بناچار وقتى آب زلال و شيرين نبود به آب شور هم بسنده مى كند.
براى همسرتان آب شيرين ، و گوارائى باشيد در محبت ، و غذاى لذيذ و خوشمزه اى از محبت تدارك ببينيد كه مشتاقانه بسوى خانه آيد، نه آب شور دواى تلخى كه بناچار بايد خورد و تحمل كرد.
73-وسائل ج 14 ص 18.
74-وسائل ج 14 ص 8.

نام كتاب : اخلاق در خانواده و تربيت فرزند

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى

دوشنبه 19 اسفند 1392  10:20 AM
تشکرات از این پست
borkhar
دسترسی سریع به انجمن ها