مقابلهي انگيزههاي انساني با ايمان
گروه دوم آن كساني هستند كه بر آن جهالت و بيخبري پافشاري ميكنند. اگر اين ايمان جديد با انگيزههاي نفساني آنها مواجه شد و در جهت مقابل اين انگيزهها قرار گرفت اينها بجاي اينكه آن ايمان را كه حقيقت است بپذيرند، تسليم آن انگيزههاي نفساني خودشان ميشوند كه آن انگيزهها اين ايمان را رد ميكند. اما آن انگيزهها چيست؟
فرض كنيد كه حق در يك جامعهاي مطرح ميشود، عدهاي در آن جامعه قدرت دارند و تسليم به اين حقيقت مستلزم اين است كه پايههاي قدرت آنها متزلزل بشود. مثلاً: انديشهي حاكميت اسلام و حاكميت قرآن و الله امروز در يك جامعهاي مطرح بشود، اولين كسي كه با او مخالفت خواهد كرد آن كسي است كه حاكميت او بر يك اساس ضد خدايي بنا گذاشته شده و اين طبيعي است كه او قبل از اينكه ستيزهگري بكند، با اين ايمان جديد مقابله ميكند و به خاطر آن انگيزهها در دل آنرا پس ميزند. يا فرض كنيد و قتي اين فكر جديد مطرح شد، كسي كه سالها نقطهي مقابل آنرا ترويج مينمود و براي او استدلال كرده، حاضر نيست به آساني در مقابل فكري كه عليه آن يا چيزي كه بطور طبيعي ضد آن هست تلاش كرده تسليم اين فكر بشود. براي مثال:
|