زندگی دنیوی انسان با مرگ به پایان میرسد. در روایات و دستورات اسلامی؛ توصیههای ویژهای برای فردی که در حال مرگ است (محتضر) شده است. همچنین غسل دادن و کیفیت آن، تشییع جنازه، دفن و آداب آن؛ نیز بیان شده است. با توجه به این روایات، رعایت این آداب؛ مخصوص اموات مسلمان و مۆمن است و با منافقان و کفار اینگونه رفتار نمیشود.
خداوند در قرآن میفرماید: «هرگز بر مرده هیچیک از آنان، نماز نخوان! و بر کنار قبرش، (براى دعا و طلب آمرزش،) نایست! چرا که آنها به خدا و رسولش کافر شدند و در حالى که فاسق بودند از دنیا رفتند»،[1] این آیه برای منافقانی نازل شد که در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با تخلف صریح از شرکت در میدان جهاد؛ پردهها را دریده و لذا نفاقشان بر ملا شد.[2]
همین موضوع در روایات نیز تأکید شده، علاوه بر اینکه با منکران امامت ائمه اطهار(علیهم السلام) و پیروان امامان ساختگی نیز مانند کفار و فسّاق برخورد شده است.[3]
از جمله توصیههایی که نسبت به میّت مۆمن و مسلمان شده؛ آن است که چهل نفر در مراسم تشییع و تدفین او این گونه شهادت دهند: «اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرا»[4] (خدایا! ما جز خیر و خوبی از او ندیدهایم!)، این شهادت همانگونه که در روایات آمده است، میتواند باعث آمرزش و رحمت الهی شود؛ زیرا چهل مسلمان و مۆمن بر خوبی شخصی شهادت دادهاند، پس خداوند به احترام آنان، میّت را مورد رحمت و عفو قرار میدهد.
اما از آنجا که انسانهای غیر معصوم؛ گناهانی کردهاند که مردم هم از برخی آنها اطلاع دارند؛ اما با این وجود بر اساس توصیه موجود در روایت؛ عبارت: «اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرا» را باید در تشییع جنازه برادران مۆمن خود بگوییم؛ اگر چه یقین داریم همه انسانها؛ جز معصومان(علیهم السلام) مرتکب گناه شدهاند.
دستور به ادای این شهادت؛ با نگاه رحمت آمیز و همراه با گذشت و عفو بیان شده که جا دارد همه مۆمنان؛ نسبت به مردگانشان که از این دنیا رفتهاند، اینگونه باشند.
در زمان حضرت داود(علیه السلام)؛ عابدی بود که در نگاه مردم، انسان خوب و زاهدی نشان میداد، ولی حضرت داود(علیهم السلام) با وحی الهی متوجه شده بود که آن عابد، ریاکار بوده است. چون مُرد؛ چهل نفر از بنی اسرائیل درباره او اینگونه شهادت دادند: «اللهمّ لا نعلم منه إلا خیرا..»، سپس در هنگام غسل، چهل نفر دیگر اینگونه شهادت دادند، و زمانی که دفنش میکردند؛ چهل نفر دیگر اینگونه شهادت دادند: «ما جز خوبی از او ندیدیم»؛ در این هنگام، خداوند به داود وحی کرد که چرا در نماز بر او شرکت نکردی؟ داود(علیهم السلام) گفت: بدان خاطر که به من وحی کردی؛ او شخص ریاکاری بوده است. خداوند در جواب داود(علیهم السلام) فرمود: «عدهای درباره او به نیکی سخن گفته و شهادت دادهاند، من هم آنچه را که آنان نمیدانستند، بر او بخشیدم».[5]
همان خداوندی که دستور ادای این شهادت را به تشییع کنندگان داده است، میدانسته که انسانها خطاکارند و مردم؛ بر برخی گناهان یکدیگر آگاه، اما چنین دستور داده تا مردم بدانند؛ محتاج احسان و نیکی به یکدیگرند و رابطه همیاری و ضمانت یکدیگر، حتی بعد از مرگ نیز پابرجاست و شهادت مۆمنان به سبب ایمانشان؛ پیش خداوند دارای ارزش بسیار است
حال این سۆال پیش میآید: با توجه به اینکه عموم انسانها؛ معصوم نیستند و خطاهایی داشتهاند که در ذهن و نظر مردم است، چگونه؛ مردم میتوانند شهادت دهند که جز خوبی از میت ندیدهاند؟ در تبیین این عبارت میتوان به مطالب ذیل اشاره کرد:
1. کسانی که در تشییع پیکر انسان مۆمنی شرکت میکنند، گویا با بیان این شهادت، خوبیها و حسنات این بنده خدا را در نظر خود بزرگ جلوه داده و تمام اموری که منافات با این شهادت دارد، چون احتمال توبه بنده و عفو پروردگار را در مورد آنها می دهند، به خداوند واگذار میکنند؛ لذا در ادامه این شهادت میگوییم: «(اگر چه ما به خوبی میت شهادت میدهیم) ولی تو به اعمال و نیّات او داناتر از ما هستی اگر انسان خوبی است، تو بر آن بیفزا و اگر انسان خطا کاری است از او در گذر و گناهانش را ببخش و او را مورد رحمت قرار ده» .[6]
2. این شهادت از طرف مۆمنان، نوعی اقرار به این مطلب است که حالا که دست میّت از دنیا کوتاه شده است، ما که به خوبی او شهادت میدهیم، عملاً از آنچه بدی به ما کرده است گذشتیم و به همین دلیل در نظر ما و در رابطهای که میت با ما داشته؛ گویا جز خوبی از او ندیده ایم.
3. از دیگر مطالبی که در این زمینه بیان شده، آن است که چون این شهادت درباره میّت شیعه گفته میشود؛ پس منظور از «خیر؛ و شهادت به آن» شهادت به خیر اعتقادی میت؛ یعنی ایمان او به ولایت و اهل بیت(علیهم السلام) است. در این شهادت، گواهی میدهیم که جز ولایت اهل بیت(علیهم السلام) را در میت ندیدیم.[7]
از جمله توصیههایی که نسبت به میّت مۆمن و مسلمان شده؛ آن است که چهل نفر در مراسم تشییع و تدفین او این گونه شهادت دهند: «اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرا» (خدایا! ما جز خیر و خوبی از او ندیدهایم!)، این شهادت همانگونه که در روایات آمده است، میتواند باعث آمرزش و رحمت الهی شود؛ زیرا چهل مسلمان و مۆمن بر خوبی شخصی شهادت دادهاند، پس خداوند به احترام آنان، میّت را مورد رحمت و عفو قرار میدهد
4. این شهادت؛ شهادتی واقعی است؛ لذا کسانی باید این شهادت را بدهند که میت را شناخته و جز خوبی از میت ندیده باشند،[8] البته این معنا بسیار بعید به نظر میرسد.[9]
در نتیجه میتوان چنین گفت: همان خداوندی که دستور ادای این شهادت را به تشییع کنندگان داده است، میدانسته که انسانها خطاکارند و مردم؛ بر برخی گناهان یکدیگر آگاه، اما چنین دستور داده تا مردم بدانند؛ محتاج احسان و نیکی به یکدیگرند و رابطه همیاری و ضمانت یکدیگر، حتی بعد از مرگ نیز پابرجاست و شهادت مۆمنان به سبب ایمانشان؛ پیش خداوند دارای ارزش بسیار است.
پی نوشت ها:
[1]. توبه، 84: «وَ لا تُصَلِّ عَلى أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُون».
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 8، ص 67، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[3]. در روایتی امام جواد(علیهم السلام) میفرماید: « ...وَ لَا تَشْهَدْ جَنَائِزَهُمْ وَ لَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَداً مَنْ جَحَدَ إِمَاماً مِنَ اللَّهِ أَوْ زَادَ إِمَاماً لَیْسَتْ إِمَامَتُهُ مِنَ اللَّه...»؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 28، ص 352، مۆسسه آل البیت(علیهم السلام)، قم، چاپ اول، 1409ق.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 3، ص 184، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[5]. مجلسی، محمد باقر، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[6]. «وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِی إِحْسَانِهِ وَ تَقَبَّلْ مِنْهُ وَ إِنْ کَانَ مُسِیئاً فَاغْفِرْ لَهُ ذَنْبَهُ وَ ارْحَمْهُ وَ تَجَاوَزْ عَنْه»؛ بحار الانوار، ج 79، ص 60.
[7]. بحار الانوار، ج 78، 358.
[8]. علامه حلی در اینباره میگوید: «اگر میت را نشناسند، نباید عبارت: اللهم لا نعلم منه الا خیراً؛ را گفت زیرا دروغ به حساب میآید»؛ علامه حلّی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، ج 7، ص 334، مجمع البحوث الإسلامیة، مشهد، چاپ اول، 1412ق.
[9]. علامه مجلسی بعد از بیان این احتمال؛ آنرا ضعیف و بعید دانسته است. بحار الانوار، ج 78، ص 358.
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع : اسلام کوئست