0

يادى از شهيد آيت الله سيد مصطفى خمينى

 
anghelab57
anghelab57
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 115
محل سکونت : مازندران

يادى از شهيد آيت الله سيد مصطفى خمينى

يادى از شهيد آيت الله سيد مصطفى خمينى
 

مجتهد وارسته و علامه و عارف بزرگ ، شهيد، آيت الله حاج آقا مصطفى خمينى فرزند ارشد امام خمينى (مدظله العالى ) در 12 رجب 1349 قمرى در قم ديده به جهان گشود و در هفتم ذيقعده 1397 قمرى (1356 شمسى ) در سن 48 سالگى در نجف اشرف به شهادت رسيد، قبر شريفش در ايوان مطهر مرقد مبارك حضرت على (ع ) كنار قبر علامه حلى قرار گرفته است .
از شهامت اين مرد بزرگ به ذكر چند نمونه مى پردازيم :
1- حدود تابستان سال 1338 شمسى بود، روزى آيت الله شهيد، با چند نفر از دوستان با دعوت صاحب باغى ، به آن باغ مى روند، تا آن روز كه هوا گرم بود، اندكى تغيير آب و هوا دهند.
پس از ساعتى ، چند نفر عياش بى دين كه يكى از آنها سرهنگ رژيم قلدر شاهنشاهى بود، سرزده وارد باغ مى شوند و بساط عيش و نوش را در گوشه باغ پهن كرده و حتى شراب مى خورند و به عربده كشى مشغول مى شوند.
حاج آقا مصطفى ، وقتى اين وضع را مى بيند، به صاحب باغ مى گويد چرا اين افراد را به اين باغ جا داده اى ، صاحب باغ مى گويد: ((من به آنها اجازه نداده ام و قدرت آن را هم ندارم كه آنها را بيرون كنم )).
حاج آقا مصطفى ، آن وضع را تحمل نمى كند، بلند مى شود و آن چند نفر طاغوتى را سنگباران مى كند، يك سنگ به پيشانى سرهنگ مى خورد كه خون از آن مثل فواره به درخت مى پاشد، بناچار آنها از باغ فرار مى كنند.
با توجه به اينكه اين زمان ، زمان اقتدار طاغوتيان بوده ، و هنوز مردم غير از طلاب خاص ، نامى از امام خمينى (مدظله ) را نشنيده بودند.
2- ايشان در ماجراى شورش ضد طاغوتى 15 خرداد نقش مؤ ثرى پابپاى پدر بزرگوارشان داشتند، در 13 آبان 1343 در قم دستگير شده و به زندان قزل قلعه تهران برده و مدت 55 روز در آنجا زندانى بودند، سپس در روز سه شنبه هشتم ديماه 1343 آزاد و به قم آمدند، استقبال گرم و پرشورى از طرف مردم از ايشان به عمل آمد، ساواك از آزادى ايشان وحشت كرد و پس از دو روز (يعنى دهم دى ) مجددا از طرف ساواك ، دستگير و به تركيه خدمت پدر بزرگوارشان تبعيد شد، و در حدود 9 ماه در خدمت پدر بود و سپس همراه پدر از تركيه به عراق تبعيد گرديدند.
نكته جالب اينكه : هنگام دستگيرى آخر در قم (10/10/1343 ش ) وقتى سرهنگ مولوى رئيس ساواك قم (دژخيم خشن شاه ) با شهيد آقا مصطفى تلفنى صحبت مى كند و او را با سخنان تهديدآميز هشدار مى دهد و مى گويد كارى نكن كه سرنوشت بجائى برسد كه پدرت را نگران كند...
آن شهيد شجاع ، با كمال صلابت جوابهاى دندانشكن به سرهنگ مولوى مى دهد به طورى كه سرهنگ ، ناچار تلفن را به زمين مى گذارد.
3- ايشان در زندان و تبعيدگاهها در هر فرصتى استفاده كرده و با جوانان مسلمان تماس مى گرفت و بذر انقلاب را در دلهاى آنها مى پاشيد.
به عنوان نمونه : وقتى كه در تركيه بود، (خودش نقل مى كرد) روزى از محل تبعيد در شهر بورسا، بيرون آمدم و در خيابان قدم مى زدم ، جوانى را ديدم از قرائن فهميدم ايرانى است ، به نزد او رفتم و احوالپرسى كردم ، او ايرانى بود، پس از گفتارى با او در رابطه با انقلاب ، توسط او به جوانان ايرانى ، پيام فرستادم كه سكوت نكنند و بپاخيزند.
آنگاه كه در نجف اشرف بود، نيز با جوانان تماس داشت ، و مكرر با نامه ها و تلفن و... با كمال شهامت ، جوانان را به مساءله انقلاب و حكوت اسلامى فرا مى خواند.
4- در نجف اشرف كه بود، به روحانيون آماده ، سفارش مى كرد كه بايد آموزش نظامى ببينند و خودش در حدى كه امكان داشت به آموزش ‍ حركات مسلحانه مى پرداخت ، و مى گفت آيه 60 سوره انفال ما را بر اين كار دعوت مى كند و اين آيه دليل بر آنست كه فقهاء بايد در بدست آوردن ((بسط يد)) (قدرت و حكومت ) كوشا باشند، اصل آيه اين است :
واعدوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدوالله وعدوكم ...
((برابر دشمنان ، آنچه توانائى داريد، از ((نيرو)) آماده سازيد، و همچنين مركبهاى ورزيده (براى ميدان نبرد) تا بوسيله آن ، خدا و دشمن خويش را بترسانيد)).
5- سال 1348 شمسى بود، از طرف حزب بعث عراق ، وى را احضار كرده و نزد رئيس جمهور وقت ((احمد حسن البكر)) بردند، حسن البكر در ضمن گفتگو به او هشدار شديد داد كه شنيده مى شود شما در گوشه و كنار مردم را بر ضد حزب بعث مى شورانى ، كارى نكن كه با توجه گونه اى رفتار شود و در نتيجه موجب نگرانى پدر گردد.
سرانجام حزب خونخوار بعث ، با دسيسه اى مخفيانه ، ايشان را مسموم كرده و به شهادت مى رسانند، مرگ ناگهانى او براى همگان ، مشكوك بود، پزشك معالج گفته بود، اگر اجازه داده شود من با كالبدشكافى اثبات مى كنم كه آيت الله آقا مصطفى خمينى مسموم شده است ، و بعدا همين پزشك مورد تهديد و تعقيب حزب بعث عراق قرار گرفت .
شهادت اين بزرگمرد الهى و شهيد آغازگر و پيشتاز آنچنان موجى در ايران ايجاد كرد كه باعث انفجار نور و جرقه هاى عظيم انقلاب در ظلمتكده رژيم شاهنشاهى شد، خون پاك او، موجب جريان خون در سال 56 و 57 گرديد و سرفصل جديدى در مبارزه نور بر ضد ظلمت شد و نخست از قم و تهران و تبريز و يزد و كرمان به ترتيب باعث تظاهرات خونين شد و كم كم همه جا را فرا گرفت و انقلاب عظيم اسلامى را در 22 بهمن 1357 شمسى به رهبرى امام امت خمينى كبير (مدظله العالى ) پى ريزى نمود، از اين رو امام امت فرمود: ((مرگ مصطفى از الطاف خفيّه الهى بود)).
به اين ترتيب اين مجتهد و مدرس و محقق عظيم و عارف و فقيه با شهامت و مفسر كبير، كه مصداق كامل خلف صالح حضرت امام خمينى بود شهد شهادت نوشيد و به جايگاه اولياء بزرگ الهى شتافت .
از دعاهاى او است : ((خداوندا مراجع ما را طورى قرار بده كه مصداق واقعى عظم الخالق من انفسهم و صغرالمخلوق من دونهم (در نظرشان خدا، بزرگ است و مخلوق كوچك ) شوند)).

 

شنبه 17 اسفند 1392  11:14 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها