اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "
از حضرت باقر ( ع ) نقل است كه چون جويريه عازم حركت از كوفه شد علي ( ع ) باو فرمود آگاه باش در راه برخورد مي كني به شيري . عرض كرد : چه بايست كرد ؟ آن حضرت فرمود : به او بگو مرا اميرالمو منين امان داده است از تو .
پس جويريه خارج شد از كوفه در بين راه ناگاه مشاهده كرد شيري به سمت او مي آيد جويريه گفت : اي شير بدرستي كه اميرالمو منين علي بن ابيطالب ( ع ) مرا امان داده است از تو . جويريه گفت : چون كلام امير ( ع ) را رساندم آن حيوان برگشت در حالي كه سرش را به زير انداخته بود و همهمه مي كرد تا آنكه در ني زار غايب شد .
و جويريه به دنبال حاجت خود رفت چون برگشت به محضر علي ( ع ) و قضيه را نقل كرد حضرت فرمود : چه گفتي با آن شير و چه گفت به تو .
جويريه عرض كرد : هر چه دستور داده بودي به او گفتم و به بركت فرمايش شما از من منصرف شد و اما آن چيزي كه آن حيوان گفت ، پس خدا و رسول و وصي او به آن داناترند . امير ( ع ) فرمود : پشت كرد آن حيوان از تو در حالتي كه همهمه مي كرد . جويريه عرض كرد : درست فرمودي يا اميرالمو منين ( ع ) جريان همين است كه فرمودي . پس علي ( ع ) فرمود : آن حيوان به تو گفت : وصي محمد ( ص ) را از من برسان .
منبع کتاب 320 داستان از معجزات و كرامات امام علي (ع )
قائمیه