0

کرامات زينب كبري (س)

 
lindhfvhidld
lindhfvhidld
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : فروردین 1391 
تعداد پست ها : 3872
محل سکونت : بوشهر

کرامات زينب كبري (س)

بسْم الله الْرحْمن الْرحيمْ

 

اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "

مرحوم بهبهاني، باني شبستان مسجد نقل مي كرد.پدرم قبل از تمام شدن كار شبستان مسجد، به مرض موت مبتلا شد و در آن حال وصيت نمود كه «مبلغ دوازده هزار دينار حواله را صرف اتمام كار مسجد نماييد».زماني كه فوت كرد، به منظور احترام به پدر و اشتغال به مجالس ترحيم،چند روزي كار ساختمان تعطيل شد. شبي در عالم خواب پدرم را ديدم كه به من گفت: چرا كار مسجد را تعطيل كردي؟ گفتم: به منظور احترام به شما و اشتغال به مجالس ترحيمتان. در جوابم گفت: اگر مي خواستي براي من كاري بكني، نبايد كار ساختمان مسجد را تعطيل مي كردي.زماني كه بيدار شدم تصميم به اتمام كار ساختمان مسجد نمودم به اين منظور باي حواله دينارهايي كه پدرم در وصيت خود عنوان كرده بود وصول كرده و از آن مصرف مي نمودم. اما هر چه بيشتر جست و جو مي كردم حواله ها پيدا نمي شد هر جا كه احتمال وجود حواله ها مي رفت گشتم، اما خبري از حواله ها نبود. سرانجام در حالي كه بسيار ناراحت بودم به مسجد رفته و متوسل به حضرت زينب (س) شدم و خدا را به حق آن ساعتي كه امام حسين (ع) و زينب (س) از يكديگر وداع نمودند قسم دادم. ناگهان خوابم برد.پس از مدتي بيدار شدم و ديدم همان ورقه اي كه حواله ها داخل آن بود كنار من است از همان ساعت كار مسجد را ادامه دادم تا به اتمام رسانيدم و هميشه اين كرامت را براي ديگران نقل مي كنم.

منبع.کتاب فضايل و خصايص زينب كبري (س)

پنج شنبه 15 اسفند 1392  12:50 PM
تشکرات از این پست
lindhfvhidld
lindhfvhidld
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : فروردین 1391 
تعداد پست ها : 3872
محل سکونت : بوشهر

پاسخ به:کرامات زينب كبري (س)

بسْم الله الْرحْمن الْرحيمْ

 

اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "
هركه را حاجتي باشد ، دنيويه و اخرويه ، هر گاه متوسل به خانه آن مظلومه شود ، ماءيوس نخواهد شد؛ چرا كه انجام مقاصد از قبيل رحمات اند و اعطاي هر مطلبي ، رحمتي است خاص . و چون آن مكرمه ، عالم به رحمات ، و قادر بر اعطاي هر گونه موهبات مي باشد ، چگونه ممكن است كسي در خانه او روي برد و ماءيوس گردد ؟ با آن جود و كرم كه جبلي خانواده محمدي بوده ؟ ! با اينكه هر يك از صدماتي را كه متحمل شد ، مكافاتي دنيويه و مثوباتي اخرويه دارد ، كه محتاج به تفصيل مي باشد و آن منافي با غرض است . ولي اجمالا اين مكرمه در اين عالم از علايق خود دور مانده زيرا كساني را كه از علاقه خود در اين عالم دور افتاده اند هر گاه به او متوسل شوند - احتراما لها- به علايق خود رسند .

منبع.کتاب  200داستان از فضايل ، مصايب و كرامات حضرت زينب (ع)

 
 

 

 

پنج شنبه 15 اسفند 1392  12:51 PM
تشکرات از این پست
lindhfvhidld
lindhfvhidld
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : فروردین 1391 
تعداد پست ها : 3872
محل سکونت : بوشهر

پاسخ به:کرامات زينب كبري (س)

بسْم الله الْرحْمن الْرحيمْ

 

اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "
حاج سيد حسن ابطحي گويد : در سفري كه به شام رفتم ، با ماشين شخصي با خانواده ام همسفر بوديم . حدود دويست كيلومتر كه به شام مانده بود ، عيبي در موتور ماشين پيدا شد كه به هيچ وجه روشن نمي شد . در اين بين ، آقا مهدي در بيابان با ماشين بنزش پيدا شد و با كمال محبت ماشين ما را بكسل كرد و به شهر شام آورد ، ولي از اين موضوع خيلي ناراحت بودم و به حضرت زينب (س ) عرض كردم ! چرا ما با اين وضع در سفر اول وارد شام شديم ؟ ! شب در عالم رو يا خدمت حضرت زينب (س ) رسيدم ، حضرت در جواب من فرمودند : آيا نمي خواهي شباهتي به ما داشته باشي ؟ مگر نمي داني ما در سفر اولي كه به شام آمديم ، اسير بوديم و چه سختي ها كشيديم ؟ تو هم چون از ما هستي (و سيد هستي ) بايد در اولين سفري كه به شام وارد مي شوي اسيروار وارد شوي .

منبع.کتاب  200داستان از فضايل ، مصايب و كرامات حضرت زينب (ع)

 

 

 

پنج شنبه 15 اسفند 1392  12:51 PM
تشکرات از این پست
lindhfvhidld
lindhfvhidld
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : فروردین 1391 
تعداد پست ها : 3872
محل سکونت : بوشهر

پاسخ به:کرامات زينب كبري (س)

اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "

 

بسْم الله الْرحْمن الْرحيمْ

در دروازه كوفه در آن ازدحام و شلوغي كه صدا به كسي نمي رسد، زينب (س) مي خواست حق را ظاهر كند و خطبه اي انشاد فرمايد. هيچ كس گوش نمي كرد. سر و صداي لشكر و هياهوي تماشاچيان و هلهله ايشان نمي گذاشت صدا به كسي برسد كه ناگاه به قوه ولايت اشاره فرمود: «اشارت الي الناس ان اسكتوا فارتدت الاصوات و سكنت الاجراس» ساكت شويد! همه صداها گرفته شد، بلكه به همان اشاره زنگهاي گردن اسبها و قاطرها و شترها ايستاد و در يك سكوت محض خطبه غرايش را انشاد فرمود و حق را ظاهر ساخت

منبع.کتاب فضايل و خصايص زينب كبري (س)

 
 

 

 

پنج شنبه 15 اسفند 1392  12:51 PM
تشکرات از این پست
lindhfvhidld
lindhfvhidld
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : فروردین 1391 
تعداد پست ها : 3872
محل سکونت : بوشهر

پاسخ به:کرامات زينب كبري (س)

اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "

نقل مي كنند : در بروجرد مردي يهودي بود به نام يوسف ، معروف به دكتر . او ثروت زيادي داشت ولي فرزند نداشت . براي داشتن فرزند چند زن گرفت ، ديد از هيچ كدام فرزندي به دنيا نيامد . هر چه خود مي دانست و هر چه گفتند عمل كرد ، از دعا و دارو ، اثر نبخشيد . روزي ماءيوس نشسته بود ، مرد مسلماني نزد او آمد و پرسيد : چرا افسرده اي ؟ گفت ، چرا نباشم ، چند ميليون مال و ثروت براي دشمنان جمع كردم ! من كه فرزندي ندارم كه مالك شود . اوقات وارث ثروت من مي شود . مرد مسلمان گفت : من راه خوبي بهتر از راه تو مي دانم . اگر توفيق داشته باشي ، ما مسلمانان يك بي بي داريم ، اگر او را به جان دخترش قسم بدهي ، هر چه بخواهي ، از خدا مي خواهد . تو هم بيا مخفي برو حرم زينب (س ) و عرض حاجت كن تا فرزنددار شوي . مي گويد : حرف اين مرد مسلمان را شنيدم و به طور مخفي از زنها و همسايه هايم و مردم با قافله اي به دمشق حركت كردم . صبح زود رسيديم ، ولي به هتل نرفتم ، اول غسل و وضو و بعد هم زيارت و گفتم : آقا يا رسول الله ! دشمن تو و دامادت در خانه فرزندت براي عرض حاجت آمده ، حاشا به شما بي بي جان ! كه مرا نااميد كني . اگر خدا به من فرزندي دهد ، نام او را از نام ايمه مي گذارم و مسلمان مي شوم . او با قافله برگشت . پس از سه ماه متوجه شد كه زنش حامله است ، چون فرزند به دنيا آمد و نام او را حسين نهادند و نام دخترش را زينب . يهوديها فهميدند و اعتراضها به من كردند كه چرا اسم مسلمانها را براي فرزندت انتخاب كردي . هر چه دليل آوردم نشد قصه را بازگو كردم ناگهان ديدم تمام يهوديهايي كه در كنار من بودند با صداي بلند گفتند : ((اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان عليا ولي الله )) و همه مسلمان شدند .

منبع.کتاب 200داستان از فضايل ، مصايب و كرامات حضرت زينب (ع)

 

 

 

 

 

پنج شنبه 15 اسفند 1392  12:52 PM
تشکرات از این پست
lindhfvhidld
lindhfvhidld
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : فروردین 1391 
تعداد پست ها : 3872
محل سکونت : بوشهر

پاسخ به:کرامات زينب كبري (س)

اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "

 

مرحوم سيد كمال الدين رقعي ، كه زماني مسيوليت واحد تاءسيسات و برق صحن مقدس حضرت زينب (س ) را به عهده داشت ، براي يكي از دوستان خود چنين تعريف مي كرد :
روزي پسري به نام ((صاحب )) مشغول چراغاني مناره هاي حرم حضرت زينب (س ) براي جشن مبعث بود كه از بالاي پشت بام به وسط حياط صحن سرنگون شد . مردم جمع شدند و بلافاصله او را به بيمارستان عباسيه شهر شام منتقل كردند و به عليت حال بسيار وخيم او ، توسط پزشكان بستري شد .
خود او نقل مي كند : هنگامي كه در روي تخت دراز كشيده بودم ، ناگهان بي بي مجلله اي دست يك دختر كوچك را گرفته و آن دختر فرمود : اينجا چه مي كني ؟ بر خيز و برو كارت را انجام بده . و باز ادامه داد : عمه جان ! بگو برود و كارش را انجام بدهد . بي بي اشاره فرمود : برو كارت نيمه تمام مانده . من كه ترسيده بودم ، با همان لباس بيمارستان از روي تخت بلند شدم و فرار كردم . در خيابان افرادي كه مرا آورده بودند با تعجب از من پرسيدند : اينجا چه مي كني ؟ و چرا از بيمارستان بيرون آمدي ؟ من شرح واقع را گفتم و خلاصه ، اين واقعه ، مشهور آن زمان شهر شام شد

منبع.کتاب 200داستان از فضايل ، مصايب و كرامات حضرت زينب (ع)

 

 

 

پنج شنبه 15 اسفند 1392  12:52 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها