0

فلسفه احکام

 
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

فلسفه احکام

فلسفه احکام

گروهی، سؤالهایی درباره فلسفه احکام می کنند؛ به عنوان مثال، می پرسند:

چرا باید نماز بخوانیم؟ چرا باید برای نماز وضو بگیریم؟ فلسفه این که در نماز پیشانی خود را بر روی خاک می گذاریم چیست؟ چرا در اسلام

[41]

استعمال ظروف طلا و نقره حرام است؟ چرا دفن میت لازم است؟ چرا خوردن گوشت مردار جایز نیست؟ و چرا... .

پاسخ: برای این که پاسخ تمام سؤالهای فوق و نظایر آنها روشن شود، بهتر است که یک اصل اساسی و قاعده کلی در باره فلسفه احکام بیان شود تا در همه موارد، قانع کننده باشد.

ما وقتی به زندگی روزانه خود می نگریم، می بینیم هنگامی که بیمار می شویم و به دکتر مراجعه می کنیم، دکتر نسخه ای مرکب از چند داروی مخصوص، مانند آمپول، کپسول، و قرص برای ما می نویسد و دستور می دهد که هر روز یکی از این آمپولها را تزریق کنید و هر چهار ساعت یکی از این کپسولها و هر شش ساعت یکی از این قرصها را میل نمایید و اضافه می کند که از ترشیها و غذاهای سرخ کرده پرهیز کنید و...

ما بدون این که از خصوصیات داروها سؤالی نماییم به دستورهای او عمل می کنیم، زیرا به علم و دانش و تخصص وی در رشته طب معتقدیم و می دانیم که او جز معالجه و بهبود ما منظور دیگری ندارد.

همین طور وقتی به یک مهندس ساختمان مراجعه می کنیم و از او می خواهیم که برای ما ساختمان زیبایی بسازد، او می گوید این نقشه در زمین شما جالب از کار در می آید و لازم است که لوازم و مصالحی را که صورت می دهم، تهیه کنید؛ ما چون به تخصص او در رشته ساختمان ایمان داریم و می دانیم که او نمی خواهد به ما ضرر و زیانی برساند، بنابه دستور او مصالح را طبق صورتی که به ما داده است، تهیه می کنیم و در اختیار او می گذاریم و هیچ در کار او چون و چرا نمی کنیم.

این دومثال و نظایر آن روشن می کند که اگر انسان به علم و دانش کسی ایمان داشته باشد و او را در رشته خود متخصص بداند و نیز بداند که نظر سویی در کار نیست، قطعا دستورات او را در آن رشته بدون این که از

[42]

او توضیحات زیادی بخواهد، مورد عمل قرار می دهد.

اکنون که این مقدمه روشن شد می گوییم: احکام و مقررات دینی هم نسخه هایی است که پیامبران الهی و پیشوایان دینی از طرف خدا برای بشر آورده اند تا سعادت و خوشبختی آنان را از هر جهت تامین نمایند.

بدیهی است هنگامی که ما اعتقاد داشته باشیم که این احکام از علم بی پایان خدای تبارک و تعالی سرچشمه گرفته و به حکمت و لطف و مهربانی خدا ایمان داشته باشیم و نیز بدانیم که پیامبران الهی در تبلیغ و رساندن احکام به هیچ وجه گرفتار خطا و لغزش نمی شوند، (به معصوم بودن آنان معتقد باشیم) در این صورت با کمال جدیت و بدون هیچ گونه اضطرابی در عمل به دستورهای دینی می کوشیم و هیچ نیازی نمی بینیم که از فلسفه احکام و مقرراتی که قرار داده شده است سؤال نماییم؛ زیرا می دانیم که خدا علم برآغاز و انجام همه چیز دارد و هرچه مقرر کرده به خیر و صلاح ما بوده است و انبیای الهی، در بیان احکام، اشتباهی نکرده اند.

آری، اگر کسی در وجود خدا یا علم و دانش و حکمت او یا در حقانیت انبیا و معصوم بودن آنان تردید داشته باشد، لازم است قبل از این سؤال در اصل اعتقاد به خدا و صفات کمالیه او و حقانیت پیامبران الهی و صفات ایشان وارد بحث شود.

بنابراین، کسانی که پایه توحید خود را محکم ساخته اند و طبق دلایل قطعی عقیده دارند که قانونگذار اسلام یعنی، خداوند متعال، بی نیاز مطلق و دارای علم و حکمت بی پایان است، هیچ گونه تردیدی نخواهند داشت که تمام احکام و مقررات و دستورهای اسلامی که پیامبر اسلام از طرف خدای متعال برای بشر آورده است، دارای مصالح و فوایدی می باشد، زیرا علم و حکمت خدای بزرگ ایجاب می کند که هیچ فرمانی

[43]

را بدون رعایت مصالح بندگانش ندهد و چنین افرادی همیشه در صدد پیروی از دستورهای الهی هستند و دانستن و ندانستن جزئیات فلسفه احکام در روحیه آنان اثری نخواهد داشت.

البته ما نمی گوییم کسی نباید از فلسفه احکام سؤال کند و یا نباید به دنبال تحقیق و جستجو بر آید، زیرا شکی نیست که هر کسی این حق را دارد که با تمام وسایل ممکن برای آگاهی از اسرار احکام و قوانین دینی بکوشد و خوشبختانه امکانات زیادی هم برای این کار موجود است، چنان که در قسمتی از آیات قرآن مجید و بسیاری از کلمات پیشوایان بزرگ دین ما، توضیحاتی درباره فلسفه احکام وارد شده است و از طرفی یک سلسله قراین عقلی که با پیشرفت علوم، روز به روز افزایش می یابد، پرده از روی بسیاری از این اسرار برداشته است.

خلاصه، با این که ما حق این سؤال را داریم و تا اندازه ای هم امکانات آن موجود است، ولی هرگز نباید انتظار داشته باشیم که با معلومات محدود بشری به تمام جزئیات اسرار و فلسفه احکام دست یابیم، زیرا این احکام از مبدئی سرچشمه گرفته است که تمام علوم و دانشهای وسیع امروز، در برابر علم او حکم قطره در برابر دریا راهم ندارد و اساسا ناچیزی معلومات ما در برابر مجهولات مطلبی است که امروزه دانشمندان بزرگ دنیا با صراحت کامل به آن اعتراف می کنند.

بنابراین، اگر ما تمام کوششهای لازم را برای آگاهی از فلسفه یک حکم به کار بردیم، ولی مطلب قابل توجهی به دست نیاوردیم، هرگز نمی توانیم آن حکم را نادیده بگیریم و یا بگوییم این حکم هیچ فایده و مصلحتی در بر ندارد، زیرا عدم درک مصلحت غیر از آن است که مصلحتی نداشته باشد.

[44]

حضرت رضا - علیه السلام می فرماید:

«انا وجدنا کل ما احل الله تبارک و تعالی ففیه صلاح العباد وبقائهم ولهم الیه الحاجة التی لایستغنون عنها ووجدنا المحرم من الاشیاء لاحاجة للعباد الیه ووجدنا مفسدا داعیا الی الفناء والهلاک» (22)

همانا ، چنین یافتیم که هر آنچه را که خدای تبارک و تعالی حلال فرموده صلاح و بقای بندگان در آن بوده است و به آن احتیاج دارند و بی نیاز از آن نیستند و در آنچه حرام نموده است نیازی برای بندگان به آن نیافتیم بلکه مایه فسادی است که ایشان را به سوی نابودی و هلاکت سوق می دهد.»

و بر همین اساس، دانشمندان می گویند: احکام شرع تابع مصالح و مفاسد است؛ یعنی، هیچ چیزی بدون جهت حلال و یا واجب نمی شود؛ این طور نیست که خدا مثلا شراب را بی هیچ مفسده و ضرری حرام و یا نماز صبح را بی هیچ مصلحت و فایده ای واجب کرده باشد. البته وقتی گفته می شود، فلان کار به مصلحت بشر است، نباید تنها به فواید جسمی و بهداشتی آن توجه داشت، بلکه فواید، روحی، فردی، اجتماعی، دنیوی، اخروی و دیگر فواید آن را نیز ملاحظه کرد که، همه جزو مصالح بندگان است وچه بسا یک حکم، فایده جسمی برای بشر نداشته باشد، ولی روحیات او را تهذیب نماید؛ به عنوان مثال شاید گذاشتن پیشانی برروی خاک اثر بهداشتی نداشته باشد، ولی این که روح تواضع و بندگی انسان را در مقابل خداوند پرورش می دهد و کبر و خودبزرگ بینی را از وی دور می کند، خود ، بزرگترین فایده و مصلحت محسوب می شود.

و نیز ممکن است فایده یک حکم از نظر فردی معلوم نباشد؛ فرض

[45]

کنید اسلام می گوید: استعمال ظروف طلا و نقره حرام است؛ شاید به ظاهر این حکم، مصلحت فردی نداشته باشد، ولی عمومی شدن این کار موجب می شود که قسمت مهمی از ثروت مملکت در خانه ها متمرکز شود و در نتیجه، زیانهای اقتصادی زیادی برای جامعه و ملت به بار آورد همچنین اگر عده ای غذا نداشته باشند، در مقابل، دسته دیگر در ظروف طلا غذا بخورند، اختلاف طبقاتی فاحشی پیش می آید و چه بسا مشکلاتی به وجود می آورد که ممکن است گاهی اجتماعی را به خاک و خون بکشد و اتفاقا همین اختلاف طبقاتی و رفع خصومتهای بین طبقات، یکی از فواید و فلسفه هایی است که اسلام در قانون وجوب زکوت در نظر گرفته است.

امام هشتم - علیه السلام می فرماید:

«و علة الزکوة من اجل قوت الفقراء وتحصین اموال الاغنیاء» و امام ششم - علیه السلام می فرماید:

«ان الله عزوجل فرض للفقراء فی مال الاغنیاء ما یسعهم... ولو ان الناس ادوا حقوقهم لکانوا عایشین بخیر»

و نیز در حدیث دیگر می فرماید: «ولوان الناس ادوا زکوة اموالهم ما بقی مسلم فقیرا محتاجا» (23)

خلاصه معنای این چند حدیث این است که خداوند متعال با مقرر کردن قانون زکات خواسته است، نیازمندیهای فقرا و مستمندان برطرف گردد و اموال اغنیا محفوظ بماند و همه مردم زندگی رضایتبخشی داشته باشند و اگر مردم زکات و سایر حقوق مالی را می پرداختند، هرگز فقیر و نیازمندی در جامعه مسلمانان پیدا نمی شد و همه با خیر و خوبی

[46]

زندگی می کردند.

و بطور خلاصه باید گفت: فلسفه اصول احکام و واجبات و محرمات، مثل فلسفه تحریم شراب (که مضرات جسمی و روحی آن از نظر علم هم ثابت شده است) و وجوب نماز و زکات و وضو (که یکی از فلسفه های وضو همان نظافت و پاکیزگی است) برای ما روشن است، ولی فلسفه خصوصیات آنها بطور کامل برای ما روشن نیست.

به عنوان مثال، نمی دانیم که چرا نماز صبح دو رکعت و نماز ظهر وعصر چهار رکعت است و یا چرا هنگام وضو باید دستها را از بالا به پایین بشوییم و یا چرا وقتی گندم به یک حد معلومی رسید، زکات داردو... .

ولی یقین داریم که آنها بدون فایده و مصلحت هم نیستند، زیرا همان طور که قبلا گفته شد، خدای حکیم هیچ حکمی را بدون حکمت و مصلحت نفرموده است، و کسی که به علم و حکمت بی پایان خدا ایمان داشته باشد، دانستن فلسفه احکام و ندانستن آن برای او هیچ تاثیر عملی ندارد، بلکه در هر صورت با جدیت کامل در صدد اطاعت و انجام دستورهای الهی بر می آید.

و شاید یک جهت این که پیشوایان دینی ما زیاد در موضوع فلسفه احکام و جزئیات آن وارد نشده اند، همین باشد که خواسته اند مقررات اسلامی به عنوان یک سلسله قوانین مقدس الهی پیروی شود و از این راه روح ایمان، خداشناسی، بندگی و اطاعت در افراد تقویت گردد تا در مقابل فرمان خدای دانا و حکیم و مهربان، هیچ چون و چرایی نداشته و کاملا مطیع باشند.

در خاتمه لازم است به دو نکته زیر توجه شود:

1. فلسفه هایی که در بعضی از روایات وارد شده، اغلب به عنوان

[47]

یکی از فلسفه ها و فواید حکم ذکر شده است؛ مانند روایت زیر که:

«امروا بدفن المیت لئلا یتاذی به الاحیاء بریحه وبمایدخل علیه من ال آفة والفساد» فلسفه لزوم دفن میت این است که مردم از بوی تعفن او اذیت نشوند و نیز موجب امراض و بیماریها نگردد.

این سخن بدان معنا نیست که تنها فلسفه وجوب دفن میت همین است، بلکه منظور بیان یکی از فلسفه های آن بوده است.

2. در بیان فلسفه احکام فقط به دو اصل می توان تکیه کرد:

الف) آنچه از قرآن مجید و کلمات پیشوایان دینی به ما رسیده است که بیشتر آنها را مرحوم شیخ صدوق، یکی از علمای بزرگ شیعه (متوفای 381ه. ق. ) در کتابی به نام «علل الشرایع» جمع آوری کرده و به چاپ نیز رسیده است.

ب) آنچه از نظر علم بطور قطع ثابت شده است، مانند این که امروزه ثابت گردیده است که شراب برای جسم و روان انسان ضررهای زیادی دارد یا گوشت مردار، کانون میکرب و منشا بیماریهایی می باشد که خوردن آن خطرناک است.

این دو اصل باید در فلسفه یابی احکام، همیشه مورد نظر باشد، امامطالبی که فقط در حد احتمال می باشد، به هیچ وجه نباید در مورد فلسفه احکام، مورد اعتماد قرار گیرد و به عنوان فلسفه احکام ذکر شود، زیرا همان طور که احکام دینی حقایقی است صددرصد ثابت، باید فلسفه هایی هم که برای آنها بیان می گردد، جنبه قاطعیت و ثبوت داشته باشد.

بنابراین، تئوری و فرضیه ای که اساس محکمی ندارد و ممکن است چند روز بعد، تغییر پیدا کند، نباید در فلسفه احکام مورد اعتماد قرار بگیرد.

22. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 93.23. وسائل، ج 6، ص 3 - 5.

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 15 اسفند 1392  9:54 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:فلسفه احکام

فلسفه و حکمت احکام

پدید آورنده : علی اصغر دریایی ، صفحه 113



مقدمه

تاریخ پرداختن به فلسفه و علل احکام به قرن دوم هجری، یعنی همزمان با انتقال حکومت اموی به عباسی و زمان امام صادق و امام رضا8 باز می گردد.

حکومت اسلامی در آن دوران از نظر جغرافیایی، گسترش یافت و فرهنگ و اندیشة اسلامی با فرهنگهایی رویارو شد که به لحاظ جغرافیایی، تحت حاکمیت و حکومت اسلامی قرار داشت. در آن دوره، یک نهضت علمی، فکری، فرهنگی بزرگ به راه افتاد و نحله ها و مذهبهایی در اصول و فروع دین پدید آمد.

همچنین شور و اشتیاق مسلمانان برای فهم و تحقیق در مسائل دینی، ظهور افکار انحرافی و افراد منحرف و زندیق، گرایش مسلمانان به ترجمة آثار دیگران، علاقة مأمون عباسی به بحثهای عقلی و حِکَمی، زمینه را برای پرسش از احکام شرعی و عقاید فراهم کرد؛ از اینرو امامان معصوم: و شاگردان ایشان به نقد افکار انحرافی و دفاع از حقایق و معارف دینی پرداختند.

در این میان، سؤالهایی نیز از محضر مبارک ائمة اطهار : در باب فلسفة احکام پرسیده شده است و ایشان به این پرسشها پاسخ داده اند.

شیخ صدوق; محدث بزرگ شیعی با تألیف «علل الشرایع» سعی کرده است که این روایات را جمع آوری کند و به بحث از علل و فلسفة احکام بپردازد.

روشن است از آنجا که خداوند متعال، حکیم و عالم مطلق است، همة احکام الهی نیز که از ناحیة او صادر شده اند، دارای مصلحت هستند و هیچ حکمی از احکام الهی، بدون حکمت نیست؛ چنان که هم در قرآن و هم در روایات به برخی از علل آنها اشاره شده است.

همان گونه که می دانید، علت تمام اعمال در منابع دینی نیامده است. در این موارد ما نمی توانیم حکمتهایی را برای آن اعمال بتراشیم؛ چرا که عقول انسانها به سبب نقصان ذاتی خود به هر درجه ای از مراتب علوم رسیده باشند، باز هم از درک و فهم همة علل و حکمت احکام عاجزند.

اسرار این احکام را فقط معصومان: می دانند که مصداق اتمّ «راسخون فی العلم» هستند و علمشان از ناحیة خدا افاضه شده است؛ اما شاید بتوان گفت که عقل جزئی بشر با پیشرفت و توسعة علوم، به ویژه در این قرون اخیر می تواند به بخش بسیار کوچکی از برخی چراییها در احکام شرعی دست یابد و برخی از آنها را حدس بزند و استحسان کند. نوشتار حاضر هم با این هدف تألیف شده است. در نتیجه، پرداختن به فلسفه و علل احکام را نباید با علم زدگی مترادف دانست.

غرض از این نوشتار، این نیست که به دنبال علمی کردن دین و احکام شریعت باشیم و توجیهات علمی و تجربی برای آن فراهم کنیم؛ بلکه اعتقاد بر این است که گستره و قلمرو دین، دیانت احکام دینی و شریعت فراتر از هر نگاه سطحی بین است و عقل معاش و جزیی که مقوّم علوم تجربی جدید است، نه تنها صلاحیت، بلکه شأنیت اظهار نظر و ورود به احکام شریعت الهی را نداشته و ندارد. چنین عقلی، صرفاً محدود و منحصر به پدیده های حسی و تجربی است.

کسانی که می خواهند دین را به ساحت علم ببرند و به زعم باطل خویش به دنبال علمی کردن دین هستند، «عِرض خود می برند و زحمت ما می دارند.» نگارنده به هیچ وجه، همگام با چنین روشنفکرنماهایی نیست و این نوشته چنین غرضی را ندارد؛ بلکه صرفاً استحسانات و حدس و گمانهایی است که علم تجربی می تواند در حوزة برخی احکام دینی داشته باشد. و گاهی در مورد برخی افراد، خصوصاً جوانان، می تواند عامل و مشوّقی برای جذب بیش تر آنها به احکام الهی شود.

وضو

وضو، از جملة عبادات به شمار می رود و نیز شرط صحت نماز و بعضی امور دیگر است.

وضو در روایات، باعث صحت، طول عمر و نورانیت باطن معرفی شده است.

فلسفة وضو هم مثل سایر عبادات، بالاتر از فواید مادی و نتایج جسمانی است؛ بلکه فایدة آن، معنوی و روحانی و برای قرب به مبدأ است. حدیث نبوی9 «اَلْوُضُوءُ نُورٌ وَ اَلْوُضُوءُ عَلَی الْوُضُؤءِ نُورٌ عَلَی نُور؛ وضو نور است و وضو [گرفتن] با [داشتن] وضو، نوری اضافه بر نوری دیگر است.» نیز اشاره به همین معنا دارد.

مراد از نور در فایدة وضو، صفای قلب، حصول قرب و چراغی است که مؤمن را از ظلمات ماهیات و مادیات نجات می دهد و برای رسیدن به معنویات و ورود به ساحت قدس حضرت احدیت رهبری می کند.

وضو افزون بر فواید روحی، روانی، معنوی و حقیقی، حاوی فواید جسمانی، مادی، طبیعی و بهداشتی زیادی است. در ذیل به بعضی از حکمتها و فوائد مادی و معنوی وضو اشاره می شود:

1. یکی از شرایط وضو این است که اعضا باید شسته شود و باید برای رسیدن به این مقصود، همة آلودگیهای بدن، مانند آلودگیهای اطراف ناخنها رفع شود.[1]

این سفارش، یک دستور بهداشتی مهم برای همة طبقات شهری و روستایی است که با رعایت آن در همة عمر، پاکی بخشی از اعضای بدن را که به طور مستقیم با آنها تماس دارند حفظ کنند.

غیر از اعضای وضو، دیگر اعضای بدن، زیر لباس است و کم تر به میکروب و کثافات محیط آلوده می شود؛ از اینرو مردم باید چند بار در شبانه روز وضو بگیرند و دست و صورت را بشویند؛ زیرا در معرض آلودگی قرار دارد.

اگر چرکهای سر و پا و اطراف ناخنها به قدری باشد که مانع رسیدن آب به پوست شود، مسح، درست نیست. باید محل مسح پاکیزه باشد؛ به گونه ای که مانعی برای مسح وجود نداشته باشد

چه محرکی بالاتر از این پیدا می شود که مردم مجبور باشند در شبانه روز چندین بار وضو بگیرند و وادار شوند که بدن و سر خود را پاک و تمیز نگه دارند؟[2]

2. هنگامی که با آب پاکیزه و خنک وضو می گیرید، صورت و دستهایتان را می شویید و بر این اعضا دست می کشید.[3]

در این صورت، جریان خون در سطح بدن تقویت می شود و همین امر، عکس العمل سریعی را در همة بدن سبب می شود. نتیجة فوری و محسوس آن، خرمی و تازگی است که بیش تر افراد پس از وضو در خود احساس کنند. این احساس، نشانة سلامت افراد است.

3. دست را می شوییم؛ چون محل تجمع میکروبها و راه نفوذ آن به بدن است. شستن صورت و استنشاق نیز راه نفوذ میکروبها و باکتریها را از بینی و دهان مسدود می کند.

4. امام رضا(ع) دربارة فلسفه وضو می فرماید: «وضو برای این است که بنده در مقابل خداوند، پاکیزه باشد و از کثافت و نجاست پاک شود و خواب از چشم او بیرون رود.

سبب وجوب شستن صورت، این است که با صورت، سجده و خضوع می کند و علت شستن دست، این است که با دست خود، حاجت خود را عرضه می کند و علت مسح سر، این است که سر خود را در حالت نماز رو به قبله می کند و علت مسح پا این است که قیام و قعود نماز را با آن انجام می دهد.»[4]

5. موسیو شارل مسیمیر دربارة وضو در اسلام و اسرار بعضی از احکام مسلمانان چنین می گوید:

«شستن روی چشم در وضوی شرعی، حاوی نکاتی در حفظ صحت عمومی است؛ چنانچه اروپاییان به شستن چشم و روی خودشان فوق العاده اهمیت می دهند و برای زایل کردن سنگینی ذهن و سر، رفع رکود و به کار انداختن اعصاب باز مانده از کار، مسح کردن سر را لازم می دانند. همچنین مسح، مانع از هجوم خون به دماغ است.

مسح سر در صورت اشتغال به کارهای دشوار و غلبه قوة فکریه بر سایر قوا بسیار اهمیت دارد و مسح پاها نیز در نظافت و رفع بوی پا مدخلیت شایانی دارد.

ماساژ سوئدی، به معنای مالش (مشت مال) بدن است. امروز خاصیت و فواید ماساژ برای همه طبقات ثابت شده است؛ به ویژه دانشمندانی که مطلق ماساژ، به ویژه ماساژ سوئدی[5] را باعث تقویت و تسریع گردش خون می دانند و آن را در مباحث ورزش در رأس قرار می دهند.

وضوی اسلامی، همان خاصیت ماساژ را به نحو اتمّ در بردارد؛ زیرا وقتی آب سرد به سطح اعضای وضو رسید، محل آن، سرد می شود و جریان خون به آن سمت، شدت می یابد. سپس دستگاه گردش خون برای حفظ درجة طبیعی بدن و جبران حرارت از دست رفتة اعضا، به سرعت فعالیت می کند و در نتیجه، در دستگاه گردش خون، نشاط به وجود می آید.»[6]

6. دکتر عفیف می نویسد:

«قبض و بسط در رگهای پوست بر اثر جریان آب وضو، باعث افزایش حرکت قلب و نشاط جسمی می شود و حرکات تنفسی (جذب اکسیژن و دفع کربن) را آسان می کند. همچنین سبب تمدد اعصاب می شود و شخص را از ابتلا به بیماریهای مختلف مصون می دارد.

شستشوی دست برای وضو، روزانه حداقل 5 بار، عامل نظافت دست و پیشگیری از ورود میکروبهای مختلف به دهان و ابتلا به بیماریهای گوارشی و سایر امراض سخت می شود.»[7]

7. بعضی دیگر از آثار جسمی وضو این است که شستن قسمتهایی از بدن، آن هم روزی چند بار و با فواصلی خاص، باعث استراحت و آرام سازی عضلات و تخفیف تشنجات جسمی و روانی می شود. این سخن، شاید بتواند توضیحی ساده باشد برای این سفارش پیامبر(ص) که فرمود: «برای فرونشاندن خشم، وضو بگیرید.»[8]

8. مهم ترین نقش وضو، پیشگیری از بیماریهای مختلفی است که تعداد آنها را 17 بیماری ذکر کرده اند. مهم ترین آنها عبارت اند از: وبا، تیفویید، سیاه سرفه، تراضم، مسمومیتهای غذایی و ... .[9]

حسن ختام این قسمت از بحث را حدیثی از نبی مکرّم اسلام قرار می دهیم.

پیامبر(ص) به انس فرمود:

«یا انسُ اَکثِرْ مِنَ الطَّهُورِ یَزدِ اللهُ فی عُمُرِکَ فَإنِ استَطَعْتَ اَنْ تَکُونَ بِاللَّیْلِ و النَّهارِ عَلی طَهارَةٍ فافَعل فإنَّکَ تَکُونُ اِذَا مِتَّ عَلی طهارَةٍ مِتَّ شهیداً.؛ [10] ای انس! از آب، زیاد استفاده کن (همیشه با وضو باش) که در این صورت خداوند عمرت را طولانی می کند. پس اگر بتوانی در شب و روز، این کار را بکن؛ زیرا اگر با طهارت بمیری، شهید مرده ای.»

از این روایت و مانند آن، چنین بر می آید که شرع مقدس اسلام، آن اندازه به پاکیزگی اهمیت می دهد که شایسته است مردم، حتی هنگام کارهای روزانة دنیوی نیز با وضو باشند تا بدین ترتیب علاوه بر ایجاد حالت معنوی برای انسان، بر محیط اجتماعی و کاری آنان، پاکیزگی حکم فرما شود.

پی نوشت ها:

[1]. وسائل الشیعه، حر عاملی، مؤسسه آل البیت، ج1، ص 377.

[2]. پاکیزگی و بهداشت در اسلام، سید محمد صانعی، قم، بوستان کتاب، اول، 1385ش، ص 183.

[3]. عروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبایی، تهران، مکتبة الاسلامیه، ج 1، ص 200. من الافعالِ المستحبه أَن یکونُ ذلکَ مَعَ اِمدادٍ الیَد علی تِلکَ المَواضِعِ.

[4]. علل الشرایع، شیخ صدوق، ترجمه سیدمحمد جواد ذهنی تهرانی، مؤمنین، سوم،.1382 ش، ج1، ص885.

[5]. ماساژ سوئدی آن است که تمام اعصاب را به کار می اندازد.

[6]. فلسفه احکام، احمد اهتمام، اصفهان، چاپخانه اسلام، 1344ش، ج 1، ص 233.

[7]. پرستش آگاهانه، ص 59، به نقل از: روح الصلوة فی الاسلام، دکتر عفیف عبدالفتاح، ترجمه دکتر محمد رضا رضوان طلب، قم، ستاد اقامه نماز دوم، 1375، ص 82.

[8]. با استفاده از مقاله مندرج در ویژه نامه دانشگاه علوم پزشکی آذربایجان غربی به مناسبت برگزاری هفتمین اجلاسیه نماز در ارومیه، مهر 1376ش.

[9]. الابداعات الطیبه لرسل الانسانیه، سالم مختار، بیروت، مؤسسة المعارف، 1995 م، ص 54.

[10]. وسائل الشیعه، ج 1، ص 383، استحباب وضو.

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 15 اسفند 1392  9:59 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها