(بسم الله الرحمن الرحیم)
شاید تاکنون دلایل فردی و اجتماعی زیادی درباره علت اینکه انسان نباید فساد و گناه کند شنیده باشیم که هر یک در جای خود صحیح است اما اصل قضیه برمیگردد به نسبت ما با خدا.
«وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً؛ هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در روی زمین جانشین و حاکمی قرار خواهم داد».
«خَلِیفَةً» به معنی جانشین است و بسیاری از محققان پذیرفتهاند منظور این آیه که از خلقت آدم ابوالبشر (نخستین انسان) خبر میدهد خلافت الهی و نمایندگی او از سوی خداوند در زمین است. زیرا سؤالی که بعد از این فرشتگان میکنند و میگویند: نسل آدم ممکن است منشأ فساد و خونریزی شود و ما تو را تسبیح و تقدیس میکنیم متناسب همین معنی است، چرا که نمایندگی خدا در زمین با این کار سازگار نیست.
تعلیم اسماء به آدم و خضوع و سجود فرشتگان در برابر او نیز قرائن دیگری بر خلافت انسان از سوی خداوند در زمین است.
به هر حال خدا میخواست موجودی بیافریند که گل سرسبد عالم هستی باشد و شایسته مقام خلافت الهی و نماینده «الله» در زمین باشد.
خواست خداوند چنین بود که در روی زمین موجودی بیافریند که نماینده او باشد، صفاتش پرتویی از صفات پروردگار و مقام و شخصیتش برتر از فرشتگان، خواست او این بود که تمامی زمین و نعمتهایش را در اختیار چنین انسانی بگذارد؛ نیروها، گنجها، معادن و همه امکاناتش را.
حال با این منتی که خدا بر سر انسان نهاده است آیا گناه و فساد و خونریزی شایسته مقام خلافت الهی است؟
برگرفته از تفسیر شریف نمونه