30 سال از انجام «عملیات خیبر» در جنوب غربی ایران میگذرد. «عملیات خیبر» را که در 3 اسفند 1362 توسط یگانهای عملیاتی سپاه پاسداران انجام شد، باید در زمرهء عملیاتهای مهم با دستاوردها و تجارب نوین در ابعاد گوناگون فرماندهی و مدیریت نظامی، عملیات آفندی، غافلگیری، طراحی مانور، تاکتیکهای نوین، انعطافپذیری در رزم و ... برشمرد.
گفتگویی پس از گذشت 11 سال از «عملیات خیبر» ، در روز 10 آذر 1373 توسط سردار «حسین اردستانی» با سردار «غلامعلی رشید» (جانشین فعلی ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح) انجام شده که در ادامه بیان میشود:
غلامعلی رشید گفته است: در واقع با گذشت یک دوره رکود که پس از عملیات رمضان حاکم شد آمدیم زمینی را انتخاب کردیم که عملیات خیبر در آن واقع شد. زمینی که با زمین و مناطقی که دو سال در آنها میجنگیدیم کاملاً متفاوت بود. زیرا زمینی را انتخاب کردیم که یک دریاچه بود. واقعاً در مباحث جغرافیا و زمین میشود گفت یک دریاچه است منتها با عمق کم یعنی حدود سه تا پنج متر و با خشکیهای خیلی محدودی که در این دریاچه بود. خوب چرا اینجا برای جنگ انتخاب شد؟ این نشان میدهد کسی که این منطقه را انتخاب کرده، یک فکری در ذهنش بوده و آن فکر فرار از نقطه قوتهای دشمن بوده است. حالا ممکن است بعضی از ارتشهای دنیا یا بعضی از کشورها، در روند یک جنگی به یک بنبستی برسند و به این فکر بیفتند که آن را حل کنند و لذا دنبال تجهیزات میروند. مثلاً بررسی میکنند قوتهای دشمن چیست؟ تانک است. قدرت زرهیاش است. تحرکش است. خوب دنبال تانک میروند. مثلاً بعضی از ارتشهای دیگر اگر به جای ما بودند، بعد از رمضان تا خیبر ولو خیبر و بدر را هم انجام نمیداند، ولی میرفتند دو سه هزار دستگاه تانک میخریدند، دو سه هزار دستگاه نفربر میخریدند، واحدهای مکانیزه و زرهی خود را قوی میکردند و یا پشتیبانی هوایی را تقویت میکردند و دوباره در همان منطقه رمضان با دشمن خودشان میجنگیدند. یعنی کار را این جوری حل میکردند و هرگز سراغ منطقهای [مثل هور] و آن دریاچه نمیرفتند یا چه بسا به سراغ منطقه فاو یا [عملیات] بدر که دوباره در همان زمین خیبر اتفاق افتاد، نمیرفتند. بلکه میرفتند و ضعفهایشان را از راه طبیعیاش حل میکردند. ولی ما چون آن امکان مالی و پولی را در اختیار نداشتیم و نظام هم چون پول نداشت، هرگز حاضر نمیشد بیاید اینطوری خرج کند؛ لذا رزمندگان ما مظلومانه رفتند، یک جایی که دشمن نتواند از قوتهایش استفاده کند، به همین خاطر هور را برای عملیات انتخاب کردند. [ما معتقد بودیم] دشمن نمیتواند بیاید در زمین هور بجنگد، آخر چه طور بجنگد؟ تانکش چه طور در غرب دجله، در جزایر مجنون میتواند مانور بدهد؟ نمیتواند بیاید اینجا بجنگد. اتفاقاً ما از وحشت یگانهای آزاد و متحرکش فرار کردیم به اینجا (هور) آمدیم. چون میدانستیم نیروهای ارتش (که همزمان با عملیات سپاه در هور) در زید میجنگند و احتیاطهای ارتش (عراق) آنجا سراغشان میروند و با آنها میجنگند.
انتخاب زمین هور برای انجام عملیات خیبر تاکتیکهای بسیار زیادی را میطلبید زیرا یک عملیات آبی – خاکی به تمام معنا بود که قطعاً عملیاتهای بعدی، ما از تأثیرات تاکتیکی آن به عنوان تجربه استفاده میکرد. به خصوص که عبور از آب تاکتیک ویژه میخواست. منتها باز اگر یک ارتش مثل ارتشهای متعارف دنیا بخواهد از یک جایی مثل دریاچهء هورالهویزه استفاده کند باز به فکر وسایل مکانیزه میرود، نه قایق. یعنی میرود دنبال یک تعداد نفربر درست و حسابی که بتواند از داخل آب عبور کند، حالا چه نفربر شناور، چه نفربر خشکی. ولی قطعاً نمیآید روی قایق فکر کند، بلکه میرود همین نفربرهای مثلاً روسی و امریکایی و این نفربرهایی که در دنیا وجود دارد و از رودخانهها و مناطق آب گرفتگی عبور میکنند، سراغ آنها میروند و دو، سه هزار دستگاه از آنها را میخرند و میآورند و با آنها میجنگند.
وقتی این فکر [از سوی آقا محسن (رضایی)] به عنوان عملیات تبلور پیدا کرد، گفت عملیات در هور زمینه ساز یک تحول جدید در جنگ است. یعنی هم تحول در تاکتیک و هم تحول در استراتژی جنگ. به عبارتی اولین عملیات در هور (عملیات خیبر) سرآغاز تحولی شد که عملیات بدر در سال 1363، فاو در سال 1364، کربلای 4 و حتی مقداری هم کربلای 5 در سال 1365 متأثر از آن بودند. اگر ما عملیات خیبر را با آن تاکتیکهای ویژهاش که جنگ در آب بود، نمیداشتیم، به جرئت میتوان گفت که ما در فاو موفق نمیشدیم، چون تجربهای نداشتیم. در حالی که وقتی ما به منطقهء عملیات بدر و فاو آمدیم، تجربه خیبر را با خود داشتیم. حالا شاید مدت هشت سال جنگ را هم که مرور کنیم، بعضی از عملیاتها سرآغاز عملیاتهای دیگر واقع شدهاند. مثلاً میشود گفت ثامنالائمه واقعاً سرآغاز عملیاتها بوده، یعنی بروز جرئت برای طراحی عملیاتی وسیع و با آن وسعتی که به هر حال تا آن زمان نظیرش را نداشتیم. یعنی تحول به این مفهوم که فرماندهی در آن شرایط تصمیم گرفته، عملیاتی به این بزرگی را انجام بدهد و وقتی موفق میشود، مشاهده میکنیم که روند جنگ یک شتابی به خود میگیرد. از همین جهت عملیات طریقالقدس به دنبال عملیات ثامنالائمه انجام گرفت و از همان تجارب و همان تاکتیکها استفاده شد تا این که این تاکتیک در (عملیات) رمضان متوقف شد.
اگر ما عملیات خیبر را با آن تاکتیکهای ویژهاش که جنگ در آب بود، نمیداشتیم، به جرئت میتوان گفت که ما در فاو موفق نمیشدیم، چون تجربهای نداشتیم.
از نکات جالب عملیات خیبر به لحاظ تاکتیکی این است که باز ما آمدیم، راههای تاکتیکی خاصی را ابداع کردیم. یعنی رفتن در این آب، خودش یک ابتکار بود. خوب حالا میآییم و میخواهیم در این منطقه بجنگیم. بالاخره تاکتیک متعارف به ما حکم میکند که بیاییم از وسایل مکانیزه استفاده کنیم. وسایل مکانیزهء مخصوص این آب که در دنیا هست و ساختهاند. ولی ما به دلیل همان گرفتاری مالی [و تحریمهای تسلیحاتی] که داشتیم نمیتوانستیم از چنین تجهیزاتی استفاده کنیم و صرفاً از همین قایقهای ماهیگیری و قایقهای تفریحی معمولی استفاده میکنیم. اینها همه حسن و قدرت این نیرو و این رزمندهها را میرساند. طوریکه مأیوس نمیشوند و این مانعهای عظیم موجب نمیشود که بگویند دیگر نمیشود جنگید. بلکه مرتباً فکر میکنند و یک راه حل میدهند که یکی از آنها ساختن قایق عاشورا بوده است. قایقهایی که از روی قایقهای قاچاقچیها که در خلیج فارس تردد میکردند، الگوبرداری شد. بنابراین از مرز موانع گذشتن، هر کدام یک تاکتیک خاص است. یعنی استفاده از قایق ساده به جای مکانیزه، خودش یک تاکتیک است. در واقع میشود گفت یکی از تأثیرات تاکتیکی عملیات خیبر مجهز شدن تمام یگانهای سپاه به سازمان واحدهای دریایی بود. حالا این را من خیلی ساده عرض میکنم، ولی خوب خدا وکیلی باید دید آن لشکر و یگانی که آمده این واحد را در خودش ایجاد کرده، چه قدر کار کرده، چه قدر زحمت کشیده، چه قدر آدم پای کار آورده و چه قدر به خودشان سختی دادند، تا راه و روش خودشان را عوض کنند. خوب اینها [یگانهای سپاه] در منطقه خاکی میجنگیدند، روی یک زمین سفت میجنگیدند. حالا یکباره باید در مدت زمانی بسیار بسیار کم بیایند و روی قایق سرمایهگذاری کنند. آنهم به دلیل رعایت اصل غافلگیری که واقعاً پرداختن به این اصل در حد مطلوبش در جنگ اگر بخواهیم نمره بدهیم، خیبر نمره اول را میآورد که چه قدر تلاش شد و چه راههایی اتخاذ شد تا این غافلگیری رعایت شود و خود آن هم تاکتیکهای مختلفی را به کار گرفتند تا این غافلگیری رعایت شد. البته موضوع رعایت این اصل، ما را محدود کرده بود. چون ما نمیدانستیم که از یک سال قبل به یگانهایمان بگوییم، آقا! قرار است ما در منطقهای به نام خیبر بجنگیم، حالا تو بیا و برو به بوشهر یا ماهشهر یا یک جایی کنار رودخانهای چهارصد، پانصد فروند قایق هم بگیر، آموزش بده و یگانت را مجهز کن. نه. این کار صورت نگرفت. بلکه به دلیل همان گرفتاری که در بحث حفاظت داشتیم، مأموریت یگانها را دفعتاً ابلاغ کردیم. یعنی واقعاً [از زمان ابلاغ تا آغاز عملیات] یک ماه هم نشد.
حسین اردستانی همچنین بیان کرده است: البته بعد از آقا محسن [رضایی] ، چند نفر از قرارگاه نصرت کمکم در جریان منطقهء عملیاتی قرار گرفتند.
سردار غلامعلی رشید در ادامه گفته است: بله، فرمانده قرارگاهها چهل و هفت، هشت روز قبل از عملیات مطلع شدند ولی به فرمانده لشکرها در ذهنم است که بیست و هشت، بیست و نه روز قبل از عملیات ابلاغ شد. یعنی فرمانده قرارگاهها به لشکرها گفته بودند فعلاً نیایید و در خط پدافندیشان مثلاً در غرب بمانید. حالا واقعاً یک لشکر ظرف یک ماه چگونه میتواند بیاید در یک زمین اینجوری بجنگد. این یعنی تحول ایجاد کردن برای یک لشکر سپاه. علاوه بر این، نکات خیلی زیادی در عملیات است که باید شکافته بشود. شما از من نخواهید مثلاً بگویم تاکتیک غواصی چه بود. یعنی میشود گفت ما وقتی به فاو آمدیم، دیگر به راحتی پدیدهای به نام غواص را میپذیریم و برای ما خیلی ساده میشود که یک دفعه دو هزار غواص را آماده کنیم و این متأثر از خیبر است. اگر ما خیبر را نمیداشتیم واقعاً برای ما به لحاظ تفکر و به لحاظ پذیرش بسیار سخت بود که فرماندهی به ما بگوید، اینجا دو هزار غواص میخواهد و ما بگوییم این که مشکلی ندارد. این خیبر بود که تمام این پیچیدگیها را برای ما ساده کرده بود. عملیات فاو چه قدر پیچیدگی داشت، عملیات بدر چه قدر پیچیدگی داشت [عملیات در این مناطق به خاطر آن که] اینها را ما در خیبر یکبار تجربه کرده بودیم، آسان انجام شد.
حسین اردستانی هم افزوده است: پس عملیات خیبر یک زیرسازی برای ادامهء جنگ بود. یک خمیرمایه و پایهای برای عملیاتهای بعدی شد و بهرهگیری از [گردان] غواص از عملیات بدر، محصول تجربه عملیات خیبر است که ما میبینیم از آن استفاده میشود.
سردار غلامعلی رشید در ادامه بحث خود آورده است: بله، دقیقاً همینطور است. منتها در خیبر با شتاب و عجلهء زیادی که داشتیم، به خیلی از مسائل در حد مطلوبش نرسیدیم. مثلاً ما جزء برآوردهایمان 2000 فروند قایق بود که به آن نرسیده بودیم و 450 تا 500 فروند قایق آماده شد. حالا واقعاً یا مملکت یا سیستم پشتیبانی سپاه نتوانست این را هضم کند که به 2000 فروند برساند. همچنین به غواص نیاز داشتیم، اما به یک باره نتوانستیم با پدیده غواص - مثل آنچه در فاو آماده کردیم- روبرو شویم. بالاخره پشتیبانیهای انجام شده در عملیات خیبر برای هجوم اولیه کافی نبود و باید با همان تعداد قایقها عملیات را تداوم میدادیم. اگر ما عملیات خیبر را نداشتیم عملیاتهای بعدی را به آن شکل مطلوب نمیتوانستیم انجام دهیم. خوب نکات زیادی در این هست. حالا تأثیر استراتژی که میگویید من نمیدانم چه چیزی در ذهن شماست. اگر شما استراتژی را متکی بر هدف بگیرید، استراتژی جنگ، در خیبر و بدر تغییر نکرد.