0

سلام سردار بدر به سردار خیبر

 
papeli
papeli
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1388 
تعداد پست ها : 12867
محل سکونت : قم

سلام سردار بدر به سردار خیبر


خاک سرزمین آذربایجان در دفاع از ایران در طول تاریخ بیشترین افتخارات را از آن خود کرده است، کمتر کسی است که نام سردار و سالار ملی این دیار نشنیده باشد و ستارخان و باقرخان را به دلاوری یاد نکند، از این قهرمانی‌ها و دلاوری‌ها و از جان گذشتگی ها همیشه در کنار نام این سرزمین بوده است. هشت سال دفاع مقدس فراز دیگری در تاریخ این مرز و بوم بود تا بار دیگر دلاور مردان آذری حماسه خلق کنند.

شهیدان باکری

سرزمین آذربایجان از نخستین ماه‌های پیروزی انقلاب اسلامی، جنگ را تجربه کرد. معاندان انقلاب، مدت‌ها با یاغی گری در کوهستان‌های این منطقه آرامش را از مردمانش سلب کردند و در حقیقت جنگ قبل از جنگ در اینجا آغاز شد. در چنین نقطه‌ای از ایران مردانی چون شهید باکری‌ها پرورش یافتند که سزاوار یادآوری و الگوسازی هستند.

 شهید مهدی باکری فرمانده لشکر 31 عاشورا بود مهدی باکری 30 فروردین سال 1333 در شهرستان میاندوآب به دنیا آمد. در همان کودکی، مادرش را از دست داد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رسانید. در سال آخر دبیرستان، هم زمان با شهادت برادرش «علی» به دست ساواک، وارد جریان‌های سیاسی شد. بعد از گرفتن دیپلم، در رشته مهندسی مکانیک ادامه تحصیل داد و مبارزات سیاسی خود را در تبریز آغاز کرد. پس از مدتی برادر کوچک‌ترش حمید نیز به عنوان رابط با سایر مبارزان، به خارج از کشور رفت. مهدی، به پیروی از فرمان امام، سربازخانه را ترک و زندگی مخفیانه‌ای را تا پیروزی انقلاب اسلامی دنبال کرد. پس از پیروزی انقلاب و همزمان با تشکیل سپاه، به عضویت سپاه ارومیه درآمد. وی در سازماندهی سپاه و ساخت اولیه آن نقشی فعال داشت. مدتی در سمت دادستانی دادگاه انقلاب خدمت کرد و هم زمان به عنوان شهردار شهرستان ارومیه، خدمات ارزنده‌ای را ارایه داد. مهدی با شروع جنگ تحمیلی ازدواج کرد و روز بعد از عقد به جبهه اعزام شد. طی عملیات‌های مختلف، همواره از فرماندهان برجسته و دارای نفوذ بود. در عملیات فتح‌المبین، معاون تیپ نجف اشرف بود، در عملیات بیت‌المقدس از ناحیه کمر مجروح شد. در عملیات رمضان به‌عنوان فرمانده تیپ عاشورا، وارد خاک عراق شد و بار دیگر مجروح شد. در عملیات مسلم بن عقیل، عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک تا چهار سمت فرماندهی را در لشکر عاشورا بر عهده گرفت. در عملیات خیبر بود که برادرش «حمید باکری» به شهادت رسید. در آخرین دیدار با حضرت امام، از ایشان برای خود طلب آمرزش و شهادت نمود. «مهدی باکری» 15 روز بعد در عملیات بدر، 25 اسفند سال 1363 مزد زحمات خود را با شهادت گرفت. بار دیگر خداوند به یکی از بهترین بندگان خویش مباهات کند و برای چندمین بار، فرشتگان خویش را مورد خطاب قرار دهد که «انی اعلم ما لا تعلمون» . او در یکی از نوشته‌هایش آورده بود: «خدایا تو چقدر دوست‌داشتنی و پرستیدنی هستی، هیهات که نفهمیدم. خون باید می‌شدی و در رگ‌هایم جریان می‌یافتی تا همه سلول‌هایم هم یارب یارب می‌گفت.»

این چه نوری است که در ذهن یک فرمانده آنقدر به او توان می‌دهد که نیروهایش را از 15 کیلومتر باتلاق عبور دهد و بر دشمن غلبه کند، این جز حقیقت ایمان نیست

 سردار گمنام، شهید حمید باکری

شهید حمید باکری در پاییز سال 1333 در شهر ارومیه دیده به جهان گشود. در سن دو سالگی مادرش را در یک حادثه تصادف از دست داد و با خانواده‌اش پیش عمه‌اش زندگی کرد و در اصل عمه نقش مادر را برای او بازی می‌کرد. در دوران مدرسه ساواک برادر بزرگ‌ترش را به شهادت رساند. به همین علت از جانب پدر برای فعالیت‌های سیاسی محدودیت داشت. بعد از اتمام دوره متوسطه به سربازی رفت و سپس به کمک مهدی و یکی دیگر از دوستانش به دانشگاه راه پیدا کرد. فعالیت‌های انقلابی و مذهبی خود را گسترده کرد. او برای محکم‌تر کردن پایه‌های اعتقادی خود و به سبب مشکلاتی که در ایران برایش به وجود آمده بود، تصمیم گرفت از کشور خارج شود، ابتدا به ترکیه رفت اما با دیدن وضع آنجا و وضع دانشجویان دانشگاه‌های ترکیه شروع به مکاتبه با پسر دایی‌اش در آلمان کرد؛ و بالاخره شهر «آخن» پذیرای حمید شد. پس از تبعید امام به پاریس تصمیم گرفت که بدون واسطه صحبت‌های امام را بشنود. حمید در روزهای انقلاب به ایران آمد و در تظاهرات مردمی شرکت می‌کرد تا اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. بعد از پیروزی حمید به عضویت سپاه پاسداران ارومیه درآمد و بعد از مدتی به فرمان امام که مبنی بر تشکیل بسیج بود، مسئول بسیج استان شد. کم‌کم ارومیه داشت حال و هوای قبل از پیروزی را فراموش می‌کرد و همه چیز رنگ و بوی انقلابی گرفته بود. در یکی از نماز جمعه‌ها حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمان آزادسازی سنندج از دست ضد انقلاب و دموکرات‌ها را صادر کردند، حمید هم 150 نفر از بچه‌های سپاه را برای مقابله با ضد انقلاب به سنندج برد. سنندج و مهاباد آزاد شد و حال نوبت بازسازی بود، حمید مسئول کمیته برنامه جهاد شد و تصمیم بر بازسازی داشت. با شروع جنگ، حمید حضور در جبهه‌ها را تقدم دانست. اما حضور حمید در همه جا لازم بود، در سال 60 خدا احسان را به او داد. حال علاوه بر مسئولیت‌ها، باید معلم خانواده هم باشد، خانواده را همراه خود به اهواز برد، عملیات‌ها شروع شد و حمید در عملیات‌های زیادی شرکت کرد. فتح‌المبین، بیت‌المقدس، رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر چهار، و غیره، آخرین عملیاتی که حمید در آن حضور داشت تا ابد نام حمید را در کنار خود حاضر می‌بیند، «خیبر» بود. آن روز مهدی زنگ زد و حمید را به حضور در جبهه فرمان داد. حمید از خانواده خداحافظی کرد و رفت، حاج مهدی معاونانش را به همه معرفی کرد: حمید باکری و مرتضی یاغچیان. حمید باکری در حال حفاظت از پل جزیره مجنون به شهادت می‌رسد و یاغچیان مسئولیت او را به عهده می‌گیرد اما چندی بعد او نیز شهید می‌شود و با خون آن دو جزیره مجنون حفظ می‌شود.

 

شهیدان باکری

به یاد سرداران مجنون

سردار حسین سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه در سخنانی شهیدان باکری را نه فقط دارای نبوغ نظامی بلکه آگاه به سنت الهی که بر اساس آن کسانی که در راه خدا قیام کنند، خداوند هم راه‌های خود را به آن‌ها نشان می‌دهد، دانست و گفت: من در شخصیت فرماندهان معروف جنگ دنیا مطالعه کرده‌ام اما فاصله آن‌ها با شهید مهدی باکری از زمین تا آسمان است. وی افزود: شما هیچ ژنرال برجسته‌ای را پیدا نمی‌کنید که از ده‌ها کیلومتری خط مقدم جلوتر رفته باشد یا یک ژنرال که در نبرد کشته شده باشد.

سردار سلامی تصریح کرد: این چه نوری است که در ذهن یک فرمانده آنقدر به او توان می‌دهد که نیروهایش را از 15 کیلومتر باتلاق عبور دهد و بر دشمن غلبه کند، این جز حقیقت ایمان نیست. وی افزود: شستن لباس و ظرف‌های رزمندگان در زمانی که فرماندهی لشگر را بر عهده داشت، اوج عظمت این شهید را می‌رساند، شهیدی که زودتر از همه به میدان می‌رفت و دیرتر از همه برمی گشت. سردار سلامی چنین افرادی را افتخار و اسطوره دانست و گفت: تا وقتی چنین مردانی هستند، آرایش قدرت‌های جهانی توانایی اشغال یک وجب از خاک این سرزمین را نخواهد داشت. وی موفقیت‌ها و دست آورده‌ای کشور در عرصه‌های مختلف از جمله دانش‌های نوین و نیز در عرصه‌های سیاسی و بین‌المللی را نتیجه خون شهیدان و نیز همراهی و همدلی و پیروی مردم از مقام عظمای ولایت دانست.

 به لهجه سردار بدر

کتاب شعری در وصف این شهیدان با نام «به لهجه سردار بدر» به همت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس آذربایجان غربی چاپ شده است. «به لهجه سردار بدر» ، گزیده شعر شاعران درباره سردار شهید باکری است که توسط وحید طلعت گرد آوری شده است. وی در کتاب می‌گوید: وقتی شروع به جمع آوری اشعار کردم، شعرهای بسیاری به دستم رسید، شاعران پیشکسوت و جوان در بسیاری از عاشقانه‌های خود، رشادت‌های این شهید را به نظم کشیده بودند اما جمع آوری همه آثار در این دفتر میسر نشد. این نویسنده  ضمن تشکر از همه شاعرانی که برای شهید انتشار این کتاب به وی یاری رسانده‌اند بیان کرد: امیدوارم در آینده نزدیک شاهد انتشار مجموعه‌های شعر با مضمون این شهید گران‌قدر باشیم.

kb9j_img_3241.jpg

شهر من یک گل به نام حضرت معصومه دارد.

شنبه 10 اسفند 1392  11:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
دسترسی سریع به انجمن ها