ائمه اطهار(ع) چگونه نویسندگانی بودند
اين يادداشت توسط حضرت آيت الله شيخ "عبدالله جوادي آملي" در مرکز خبر حوزه منتشر شد.
نوشتن و نویسندگی مورد اهتمام پيشوايان ديني است، و همواره نشر دانش توسط قلم و بنان، مانند سخن و زبان، مورد توصيه آن بزرگان است.
*نوشتن از نگاه پیامبر
از پيامبر اکرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم)رسيده است که دانش را با نوشتن حفظ کنيد و از زوال آن جلوگيري نماييد: «قيّدوا العِلمَ»، قيل: و ما تقييدُهُ؟ قال(صلّي الله عليه وآله وسلّم): «کتابَتُه».[1]
مردي از انصار سخنان شگفت انگيزي از مجلس رسول اکرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) ميشنيد و توان حفظ آن را نداشت؛ شکايت به حضرت برد. پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمود: از دست راستت کمک بگير؛ يعني بنويس: «إنّ رجُلاً مِنَ الانصارِ کان يَجلسُ إلي النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فيسمع منهُ الحديث فيُعجبهُ و لايحفظهُ فشکا ذلک إلي النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فقال له رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم): استعنْ بيمينک و اَومأ بيدهِ أي خُطّ».[2]
*توصیه امام حسن(ع) به فرزندان
از حضرت امام حسن مجتبي(عليهالسلام) رسيده است که فرزندان و برادرزادگان خود را فرا خواند و به آنها فرمود: شما خردسالان قوم هستيد و اميد آن ميرود که بزرگان آينده باشيد، دانش را فراگيريد و اگر کسي قدرت حفظ آن را نداشت، آن را بنويسد و نگهداري کند: «اِنّه دعا بنيه و بني أخيه فقال: أنّکم صِغارُ قومٍ و يُوشکَ أن تکُونوا کبارَ قومٍ آخرين فتعلّموا العلمَ فمن يستطيعُ منکم اَن يحفظهُفليکتبه و ليضعه في بيته».[3]
*فضیلت یک صفحه نوشتن
از رسول اکرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم)رسيده است که هرگاه از انسان با ايمان، يک برگ توشه علمي بماند، آن برگ حجابي بين او و آتش قيامت خواهد شد: «المُؤمنُ إذا ماتَ و ترکَ ورقةً واحدةً عليها علمٌ تکونُتلک الورقةُ يوم القيامة ستراً فيما بينه و بين النار... ».[4] وقتي توشه عالِمي را به حضور امام حسن عسکري(عليهالسلام) ارائه دادند، آن حضرت فرمود: خداوند سبحان به هر حرفي از آن، نوري در قيامت به نويسنده آن عطا کند: عرضتُ علي أبي محمّد صاحب العسکری(عليهالسلام) کتاب يومٍ و ليلةٍ ليونس، فقال لي: «تصنيفُ مَن هذا؟» فقلتُ تصنيفُ يونس مولي آل يقطين، فقال: «اعطاه الله بکلّ حرفٍ نوراً يوم القيامة».[5]
*تاکید ائمه به شاگردان خود
گاهي امامان معصوم(عليهمالسلام) شاگردانشان را به کتابت و نشر آثار قلمي تشويق مينمودند که يادگار علمي آنان باشد، مانند آنچه امام ششم(عليهالسلام) به مُفَضّل دستور داد که بنويس و علم خود را در بين برادرانت بگستران، و اگر مُردي به فرزندانت کتابهاي دستنويس خود را ارث بده، زيرا زماني فراميرسد که مردم جز به نوشتههاي خود انس نخواهند داشت؛ «اُکتُبْ وبُثّ علمک في إخوانکَ فإنْ متّ فورث کُتبک بنيک فأنّه يأتي علي الناس زمان هرجٍ ما يأنسونَ فيه إلاّ بِکتبهم».[6]
براي آنکه تنها نوشتن نباشد، بلکه مکتوب از محتواي عميقي برخوردار باشد، روش تربيتي پيشوايان دين اين بود که شاگردانشان سخنان معصومان از خطا و هوي را يادداشت کنند و در هر حال که از آنان سخني شنيده ميشود، بنويسند، چون آنان در تمام حالات حق ميگفتند و هرگز رويدادهاي روزگار، آنان را از حق خارج نميکند و وارد باطل نمينمود.
مردي از پيامبر اکرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم)پرسيد: هرچه از شما ميشنوم بنويسم؟ فرمود: آري. پرسيد: چه در حال خوشنودي شما و چه در حال غضب شما؟ گفت: آري، زيرا ما در تمام اين شئون، جز حق چيزي نميگوييم؛ قُلت يارسول الله! أکتُبُ کُلّما اسمعُ منکَ؟ قال: «نعم». قُلت: في الرضا و الغضب؟ قال: «نَعَم، فإنّي لا أقُولُ في ذلک کلّه إلاّ الحقّ».[7]
براي آنکه نوشته از دوام بيشتري برخوردار باشد، دستور رهبران الهي اين بود که مطالب حسّاس را بر روي پوست بنويسند که دوام داشته باشد، نه بر روي کاغذ که دير پا نباشد.
مردي به حضور امام رضا(عليهالسلام) رسيد و کتاب يا کاغذي که در آن، از امام صادق(عليهالسلام) حديثي نوشته شده بود، به عرض رساند؛ مضمون آن حديث اين بود که دنيا براي صاحب مقام ولايت الهي، همانند دانه گردويي متمثل شده که هم از لحاظ اطلاع به همه شئون، و هم از لحاظ اقتدار بر همه جهات آن، در اختيارش ميباشد. حضرت امام رضا(عليهالسلام) فرمود: سوگند به خداوند اين مطلب حق است؛ اين حديث را از کاغذ به پوست منتقل کن که از دوام بيشتري برخوردار گردد: دخلتُ علي الرضا(عليهالسلام) و معي صحيفةٌ أو قرطاسُ فيه عن جعفر(عليهالسلام): «إنّ الدنيا مُثّلت لصاحبِ هذا الأمر في مثلِ فَلْقَةِ الجوزة. فقال: يا حمزة! ذا والله حقٌّ فانقلوهُ الي أديم».[8]
*با آب طلا بنویسد
و براي آنکه نوشتار، گذشته از دوام، از هنر زيبا نويسي نيز برخوردار باشد، دستور اولياي الهي اين بود که معارف عميق، به ويژه آنچه مربوط به مسئله ولايت و امامتِ اهل بيت عصمت و طهارت(عليهمالسلام) است، با آب طلا نوشته شود: قال الصادق(عليهالسلام): «نفسُ المهموم لظلمنا تسبيحُ و همّه لنا عبادة و کتمان سرّنا جهادٌ في سبيل الله»، ثم قال ابوعبدالله(عليهالسلام): «يجبُ أن يکتبَ هذا الحديث بماء الذهب».[9]
وقتي در حضور امام ششم(عليهالسلام) نام مبارک اميرالمؤمنين(عليهالسلام) برده شد، آن حضرت بعد از آنکه فضيلت زيارت عارفانه مزار علي بن ابيطالب(عليهالسلام) را بيان کرد، آنگاه به راوي فرمود: «... اکتب هذا الحديث بماء الذهب»؛[10] اين سخن را با آب طلا بنويس.
*اصول نوشتن از نگاه پیامبر
و براي آنکه کتابت از هنر زيبا و شيوا نويسي برخوردار باشد، تا اهل مطالعه را بخواندن آن جذب کند، دستور پيامبر اکرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم)نسبت به بعضي از منشيان خود اين بود که در مرکّب ليقه بگذارد که با داشتن ليقه، از جِرم پذيري محفوظ باشد و قلم از ناصافي مصون بماند و حروف برابر، با نظم جداگانه که حضرتش هدايت ميفرمود، نوشته شود و جالب آنکه براي آنکه قلم در اختيار منشي باشد و فراموشش نشود، از گزند گرد و غبار و... محفوظ بماند، دستور داد که قلم را پشت گوش قرار بدهد که هماکنون در بين ارباب هنر و صاحبان صنايع دستي معمول است: قال(صلّي الله عليه وآله وسلّم)لبعض کُتّابه: «القِ الدّواةَ و حَرّف القَلَم... وَ ضَعْ قلمکَ علي اُذُنکَ اليُسري، فإنّه اذکر لک».[11]
[1] ـ بحار الانوار، ج2، ص151.
[2] ـ همان، ص152.
[3] ـ همان.
[4] ـ وسائل الشيعه، ج 27، ص 95.
[5] ـ وسائل الشيعه، ج 27، ص 102.
[6] ـ بحارالانوار، ج 2، ص 150.
[7] ـ بحار الانوار، ج2، ص147.
[8] ـ همان، ص145.
[9] ـ بحار الانوار، ج2، ص147.
[10] ـ وسائل الشيعه، ج 27، ص 82.
[11] ـ بحارالانوار، ج 89، ص 34.
|
منتظران مهدی آگاه باشید!
حسین را منتظرانش کشتند...
جمعه 9 اسفند 1392 10:47 AM
تشکرات از این پست