شيخ نجمالدين كبري يكي از درخشانترين و بزرگترين نمايندگان تصوف است. انديشههاي او مرحله و پلهاي ويژه در مسير توسعه تعاليم تصوف بوده به همين مناسبت عصر نجمالدين كبري را نبايد در محدوده سالهاي حيات او(1145 ـ 1221 ميلادي) بلكه در مقياسي وسيعتر يعني حدود و مرزهاي رنسانسي (رستاخيز) شرق در نظر گرفت.يكي از عناوين و القاب متعدد منتسب به شيخ عنوان «شيخ ولي تراش( »شيخي كه اولياء را تربيت ميكند) است.
شاگردان و پيروان او علماي معروف جهان اسلام از قبيل شيخ مجيدالدين بغدادي، شيخ سعدالدين حموي، فريدالدين عطار، شيخ نجمالدين رازي، شيخ جلالالدين رومي، مولانا بهاءالدين ولد و غيره بودند. طريقت كبرويه اساس طريقتهاي بعدي از قبيل بهائيه، خلوتيه، فردوسيه، نوريه، ركنيه، همدانيه، نوربخشيه، برزنجيه را پايهريزي نمود و بالاخره طريقت كبرويه بر طريقت نقشبنديه كه يكي از دستاوردهاي تعاليم تصوف ميباشد، تاثيرگذار بود. به عـبـارت ديـگـر شـخـصـيـت نـجـمالـديـن كبري معياري بخصوص بود كه انديشمندان و فلاسفه عصر رنسانسي در جهان اسلام از آن تاسي مينمودند.
نجمالدين كبري ضمن توسعه انديشههاي اسلاف خود از طريقت شيخ جنيد بغدادي پيروي ميكرد كه تعاليمش امكان ميداد تا امور دنيوي و عرفي با دين و شريعت پيوند داده شود. فضاي معنوي آن دوره عمدتا تحت تاثير و كنترل دو جريان تصوف بود و يكي از آنها منتسب به بايزيد بسطامي و ديگري منتسب به جنيد بغدادي بود. بايزيد بسطامي نظريه «سكره( »مستي، معرفت) را تدوين نمود و تاكيد داشت كه خداوند را با عقل نميتوان شناخت. جنيد بغدادي با نظر او موافق نبود و راه عقل را برگزيد. خدمت نجمالدين كبري آن بود كه او تعاليم سلف خود را عميقا پايهريزي و تنظيم نمود و نظريه معرفت (سكره) را بعنوان تنها شرط شناخت رد كرد و نيروي درك و شناخت عقل را ترميم نمود. بنابراين ميتوان نجمالدين كبري را انساني دانست كه تعاليم تصوف را در مسيري تازه به جريان انداخت. نجمالدين كبري ارزش و شايستگي انسان را عميقا شرح ميدهد و ويژگيهاي رواني آن را مورد پژوهش قرار داده، نظريه اومانيستي (بشردوستانه) خود را با كشف آن در ويژگيهاي برجسته انسان آرماني مطرح مينمايد. نظريه نجمالدين كبري بر اين انديشه است استوار است كه انسان «عالم صغري» يعني دنياي كوچك است كه خصوصيات «عالم كبري» يعني دنياي بزرگ در آن بازتاب يافته است. شيخ نجمالدين كبري ميگويد كه انسان با نيروي اراده خود قادر به دست يافتن به تمامي صفات خداوند به غير از «الرحمن» و «الرحيم» است. نظر قرآن در مورد «ولقد كر منا بنيآدم( »ما بني آدم را تكريم نموديم) يعني فضيلت و برتري انسان بر فرشتگان از طرف صوفيان نيز پذيرفته شده بود.
ماهيت نظريه بشردوستانه نجمالدين كبري چيست؟ بشردوستي كبري با جمعبندي توسعه انديشههاي پيشين، ماهيت چند جانبه شخصيت انسان را كشف نمود. كبري صادقانه از ارزشها و شايستگيهاي انسان ميگويد و با توسعه جوانب ديني «انسان مخلوق خداوند است»، عقلي (انسان مالك خرد يعني هديه الهي است)، منطقي (انسان عمل خير را با چيره شدن سرانجام ميدهد زيرا وجود او از نور خداوند خلق شده است)، حاكميتي (انسان نماينده خداوند در ارض است و در انـتـخــاب مـسـيــر خــود صـاحـب اخـتـيـار)، زيباشناسي (انسان عالم كوچك (صغري) است كه عالم بزرگ (كبري) در آن بازتاب مييابد)، هنري (انسان با اعمال و كردار خود تكامل مييابد)، ارادي (فقط انسان ميتواند رشد كرده سلوك معنوي را طي نمايد) نـظريه بشردوستانه خود، سيستم كامل تربيت انسان كامل را تدوين نمود. 10 روش (طرق) مورد تاكيد نجمالدين كبري گوياي معرفت عميق فلسفي او بر روح انسان است. در اين ويژگيهاي برجسته انسان، تولد نظريهاي تازه پيرامون انسان مشاهده ميشود كه تركيبي است خلاقانه از انديشهها و نظريات پيشين، تصوري تازه از دنيا ارائه داده و مبناي معنوي رستاخيزي عظيم ميگردد. همانطور كه ميدانيم جنبش نيرومند انزواطلبي كه تحت تاثير شرايط اجتماعي بوجود آمد اساس خود را بر حذف اراده شخصي انسان و اعتراف به هيچ بودن فرد قرار داده بود. مثلا جنيد بغدادي در تاملات خود به اين نظر ميرسد، هدف اصلي كه براي رسيدن به آن بايد تلاش و سعي نمود (غوطهور شدن در تمركز حواس پيرامون وحــدت خــداونـد اسـت) كـه در نـزد او مـوجـوديـت فـرد كاملا از بين ميرود. ربــاعـيــات نـجــمالــديـن كـبـري در قـالـبـي هنرمندانه ديدگاههاي فلسفي او را بيان ميكند و به درك ديدگاهها، دنياي باطن و گرايشات و علايق شيخ كمك ميكند.
چون نيست ز هر چه هست جز باد بدست
چون هست بهر چه هست نقصان و شكست
پندار كه هست هر چه در عالم نيست
انگار كه نيست هر چه در عالم هست
نجمالدين كبري نظر كلي تصوف در مورد رويگرداندن از دنيا بخاطر رسيدن به تمثال خداوند را رد نميكند. او در يكي از رباعياتش در اين زمينه چنين مينويسد:
در راه طلب رسيدهاي ميبايد
دامان ز جهان كشيدهاي ميبايد
بينايي خويش را دوا كن، زيرا
عالم همه اوست، ديدهاي ميبايد
اما اين نظر در تعاليم شيخ به عنوان ندا و تلاش روح صوفي است و به عنوان انصراف كامل از دنيا و انزواجويي مادي مطرح نميشود. در همين زمينه به بررسي يكي از پيچيدهترين مسائل فلسفه كه حل بايد گردد و پاسخ بسياري از مسائل ديگر نيز به آن بستگي دارد يعني مساله آزادي اراده انسان ميپردازيم. در تاريخ توسعه انديشههاي تصوف راهحلهاي مختلفي براي اين مساله ارائه گرديده است. اين راهحلها را ميتوان در مجموع به دو جريان تقسيم نمود يكي (مثلا جبريه) آزادي اراده انسان را نفي ميكند و ديگري (مثلا قدريه) آزادي مطلق براي اراده انسان قائل است. در صورت تجزيه و تحليل منطقي آنها هر دو جريان به بنبست ميرسند. جريان نخست در تناقض با قرآن مجيد قرار ميگيرد و به اعتقاد بيحد و مرز به قضا و قدر ميانجامد و در نتيجه ثوابها و اعمال انسان بيمعني ميشود. جريان دوم هر چند كه انسان را در قبال اعمال خود كاملا مسوول ميشمارد، اما در نهايت انسان را به سوي هرج و مرجگري سوق ميدهد. نجمالدين كبري با غلبه بر تناقضات دو جريان مذكور از افراطگري آنها دوري نمود و صراط مستقيم تكامل انسان را نشان داد.
10 مرحله طريق پاكيزگي و قربت به حقيقت الهي (توبه، زهد، توكل، قناعت، عزلت، ذكر، توجه، صبر، مراقبه و رضا) كه نجمالدين كبري در آثارش به نامهاي «رسالات التروك» و «الاصول العاشره» از آنها سخن ميگويد مراحلي هستند كه او معتقد است بايد آگاهانه و داوطلبانه پايهريزي و اجرا شود. مطلب عمده در ديدگاههاي نجمالدين كبري مقدس بودن خصوصيات فطري انسان است زيرا كه انسان مخلوق محبوب خالق است. خالق به انسان عقل و خرد اعطا نمود، نور الهي را در وجود او دميد و او را اشرف ساير موجودات برگزيد. يكي از خدمات نجمالدين كبري به تاريخ توسعه تصوف و در نگاهي وسيعتر به توسعه انديشه فلسفي بشر در مجموع عبارت است از آن كه او بتدريج آرمان تهذيب نفس (خود تكاملي) انسان و تجربه زندگي دنيوي را به يكديگر پيوند داد. حيات حقيقي (مادي) و معنوي مجموعه همبسته و هماهنگي بوجود آوردند و در نتيجه مردانگي و طهارت معنوي، دلاوري و فداكاري، نـيـروي خـود بـا هـمـراهـي نـيـروهـاي مـادي و مـعـنـوي خصوصيات مسلم انسان كامل گرديد.
سعيد اولوغ آريپوويچ
دانـشـيـار كرسي روحانيت ملي و دينشناسي آكادمي ازبكستان