بندگي و اخلاق بندگي چيست؟
براي رسيدن به جواب سوال نياز به مقدمه اي كوتاه است تا ما را براي رسيدن به جواب بهتر كمك كند. معلومات انسان دو گونه اند: 1. معلوماتي كه از راه درس خواندن و آموزش آن را فرا مي گيرد. مانند انواع حرفه ها مثل آشپزي يا خواندن و نوشتن. 2. و معلوماتي كه دانستن آنها نياز به يادگيري ندارد. زيرا اين دانستن را در درونش مي يابد، بدون اينكه كسي به او ياد داده باشد. م انند احساس گرسنگي، احساس تشنگي، درك محبت يا درك تنفر و غيره، هيچ كدام از اين موارد نياز به يادگيري ندارند. بلكه انسان به محض گرسنگي، تشنگي و... اين نياز را در خودش مي يابد. نياز به خدا هم از اين قسم است. يعني نياز به يادگيري ندارد. به بيان ديگر دانستني هايي كه نياز به يادگيري ندارند فطري انسان هستند. خدا خواهي در همه انسان ها و در درون وجودشان نهفته است ، كه خود را با احساس نياز به پرستش نشان مي دهد. گويي انسان همه وجودش طالب پرستش است و سراپايش دنبال رسيدن به اين نياز. چرا كه پرستش مطابق سرشت و فطرت انسان است. همين سرشت آدمي او را به سوي تكميل نواقص، و رفع حوائجش هدايت مي كند. و به آنچه كه براي او نافع است هدايت نموده و به آنچه كه برايش ضرر دارد هشدار مي دهد. پس انسان داراي فطرتي خاص به خود است كه او را به راه معيني كه منتهي به هدف خاص مي شود هدايت مي كند، راهي كه غير از آن راه را نمي تواند پيش گيرد.(1) به همين دليل است كه هيچ انساني از پرستش خدا بي نياز نيست، ولو خود را فريب دهد و به پرستش بت و يا انواع حيوانات و غيره بپردازد.
انسان از اين نياز نمي تواند چشم بپوشد ، به همين علت است كه خداوند در قرآن مي فرمايد: فطرةَ الله الّتي فطَر الناس عليها(2) سرشتي كه خدا انسان را بر آن خلق كرده است كه همان نياز به خداست كه در احساس بندگي كردن (پرستش) خود را نشان مي دهد.
همچنين اين آيه قرآن: وما خلقت الجن والانس الا ليعبدون(3) نشان دهنده ضرورت و مهم بودن بندگي است. كه بندگي را هدف خلقت بيان كرده است. بندگي چيزي جز اظهار خضوع وخشوع در برابر خدا نيست.
اخلاق بندگيانسان نسبت به خالق و آفريدگار خود، وظايفي دارد. هر كسي احساس مي كند هر چه دارد از خداي متعال است و تنها با عبادت معبود حقيقي آرامش مي يابد. فضايل و رذايل مربوط به رابطه انسان و خدا، در اخلاق بندگي مطرح مي گردد. فضايلي مانند شكر، توكل ، ايمان، عبادت، اخلاص، تسليم، تقوا و... در اين قسم جاي دارد. كه مربوط به رابطه انسان با خدا است. به بيان ديگر مسائلي كه بين خدا و بنده قرار مي گيرد كه يك سوي اين صفات خدا و در سوي ديگر بنده است. مثلاً اگر ايمان را درنظر بگيريد بنده نسبت به خدا، بايد ايمان داشته باشد. يعني او را پذيرفته و به دستوراتش عمل كند. اگر امر به عمل كردن بفرمايد بايد عمل كرد. و اگر نهي به دوري از عملي كرد هم، بايد از آن بپرهيزد. اين مسائل مربوط به بنده است. يعني وظايف اوست نسبت به خدا. اما طرف ديگر ايمان، به خدا بر مي گردد. يعني بايد ايمان به كسي تعلق بگيرد، بايد كسي باشد كه بنده به او ايمان بياورد. بقيه صفات هم همين گونه اند. يعني هر صفتي كه بين خدا وبنده او قرار مي گيرد از يك طرف به بنده نسبت داده مي شود، به علت اينكه بايد به آن صفت خود را آراسته يا پيراسته كند و از طرف ديگر به خدا، چون آن صفت را بايد نسبت به او مراعات كرد. به طور كلي مي توان گفت هرصفتي كه يك طرف آن خدا و طرف ديگر بنده اوست اخلاق بندگي گفته مي شود.
پروردگار عالم چون در همه چيز بي همتا و در همه صفات نيكو و بي انتهاست، اوست كه قادر، توانا، حي و عالم و بخشنده و خالق... است. بايد مورد پرستش و عبادت و فرمانبرداري قرار گيرد. چرا كه او واقعاً لايق بندگي كردن است. در سمت ديگر كسي است كه سرتا پايش فقر و احتياج است، همين فقر و احتياج، او را وادار مي كند كه خود را به غني علي الاطلاق برساند و به گونه اي به او متصل شود تا عزت بيابد. از همين گذر است كه اخلاق بندگي به وجود مي آيد و اين عزت وعظمت به وسيله اخلاق بندگي برايش به وجود مي آيد. كه با عبادت واقعي رشد و تكامل يابد.
اخلاق بندگي موارد بسيار زيادي را كه در رابطه بين انسان و معبود خويش است را شامل مي شود، كه ما سعي مي نماييم اهم اينها را بيان كنيم:
1. ايمان: شهيد مطهري در تعريف ايمان مي فرمايد، ايمان گرايش است، تسليم است، در ايمان عنصر گرايش، عنصر تسليم، عنصر خضوع و عنصر علاقه و محبت هم خوابيده است.(4)
ايمان يكي از سرمايه ها بلكه بالاتر از همه آنهاست. قرآن كريم مي فرمايد: يا أيها الذين آمنوا هل أدلكم علي تجاره تنجيكم من عذاب أليم تؤمنون بالله و رسوله(5). «آيا شما را به يك تجارت و بازرگاني كه شما را از شكنجه هاي دردناك نجات مي دهد راهنمايي كنم؟ آن اين است كه به خدا و پيغمبر او ايمان بياوريد».
چنان كه مي بينيم قرآن كريم از ايمان به خدا و پيغمبر به عنوان تجارت و سرمايه ياد كرده است.(6) (كه اين نشان از اهميت زياد ايمان است)، اولين اثر ايمان اين است كه پشتوانه اخلاق قرار مي گيرد. يعني اخلاق كه خود يك سرمايه بزرگ زندگي است بدون ايمان، اساس و پايه درستي ندارد. زير بناي همه اصول اخلاقي و منطق همه آنها بلكه سر سلسله همه معنويات، ايمان مذهبي يعني ايمان و اعتقاد به خداست. كرامت، شرافت، تقوا، عفت، امانت، راستي، درستكاري، فداكاري، احسان، صلح و سلم بودن با خلق خدا، طرفداري از عدالت، حقوق بشر، و بالاخره همه اموري كه فضيلت بشري ناميده مي شود و همه افراد و ملت ها آنها را تقديس مي كنند و آنهايي هم كه ندارند تظاهر به داشتن آنها مي كنند، مبتني بر اصل ايمان است.(7)
2. توكل: عبارت است از اعتماد كردن و مطمئن بودن دل انسان در همه امور خود بخدا و واگذاري همه كارهاي خود به پروردگار. از سوي ديگر بيزاري و دوري جستن از هر قدرت ديگر و تكيه بر قدرت الهي. چرا كه همه قدرت ها از اوست. در فضيلت توكل همين بس كه خداي تعالي در قرآن فرموده ان الله يحب المتوكلين(8)
3. عبادت: عبادت عبارت است از هرگونه تذلل و خضوع قولي يا عملي در برابر موجودي، با اعتقاد به اينكه او داراي همه يا برخي از ويژگي هاي زير است:
الف) در وجود و كمالات وجودي خود مستقل است.
ب) خالق و پديد آورنده انسان، جهان يا برخي از موجودات است.
ج) مالك سود و زيان انسان و ساير موجودات است.
د) در سرنوشت انسان و جهان به طور مستقل دخالت داشته و داراي مقام ربوبيت است. بنابر اين حقيقت عبادت از دو ركن تشكيل مي شود: 1. عقيده. 2. عمل.(9)
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند «عبادت كنندگان سه دسته اند: آنهايي كه از ترس دوزخ خدا را مي پرستند، اين عبادت بردگان است. آنهايي كه براي پاداش، خدا را مي پرستند، اين عبادت مزد بگيران است و آنها كه براي عشق و محبت او را عبادت مي كنند، اين عبادت آزدگان است».(10)
عبادت واقعي: امير مومنان علي ـ عليه السلام ـ به كميل فرمودند، اي كميل مهم نيست كه نماز بخواني و روزه بگيري و در راه خدا انفاق كني، مهم اين است كه نماز (و ساير اعمال تو) با قلبي پاك و به طرزي شايسته در پيشگاه خدا و آميخته با خشوع بوده باشد.(11) به بيان ديگر جنبه هاي واقعي اعمال و چگونگي و كيفيت عمل است كه ارزش واقعي آن را تعيين مي كند نه ظاهر و مقدار آن.
4. اخلاص: يعني اينكه فقط براي خدا كارهايت را انجام بدهي و هيچ كس يا چيز ديگر در نظرت نباشد. پرستشي كه مي كني تنها براي رضاي خدا باشد اگر چنانچه در اين عبادت نظرت به چيز ديگر شد از خلوص مي افتد. در حديثي فرموده اند كه «روزه تثبيت كننده اخلاص است».(12)
5. تقوا: با تقواي كسي است كه به واجبات اهميت بدهد و از محرمات دوري كند.(13) يعني خدا را اطاعت كند به اين صورت كه هر چه او مي خواهد همان را انجام بدهد و از هر چه ناپسند اوست دوري كند.
در اهميت تقوا همين بس كه قرآن كريم مي فرمايد: «زاد وتوشه تهيه كنيدكه بهترين زاد وتوشه پرهيزكاري است».(14)
«ما بهشت را مخصوص باتقوايان قرار داديم».(15)
حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «عملي كه همراه با تقوا باشد كم نمي شود (هرچند به نظر ناچيز بيايد) چگونه كم خواهد بود عملي كه مقبول درگاه خداست؟».(16)
6. خدمت به بندگان خدا: از جمله موارد مهم ديگري كه در بحث اخلاق بندگي مطرح مي شود، خدمت به بندگان خدا مي باشد. زيرا همان طور كه انسان خالق خويش را در همه جوانب مي پذيرد، بايستي مخلوق او را نيز بپذيرد و كمك كار و ياري كننده آنها باشد.
در روايت شريفي از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل شده است كه: «عابدترين مردم آن كسي است كه نسبت به مردم خيرخواه تر از ديگران و نسبت به تمام مسلمين سليم القلب تر و باصفاتر باشد»(17)
7. يقين: از موارد ديگر اخلاق بندگي يقين است. از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل شده است: «از جبرئيل پرسيدم تفسير يقين چيست؟ گفت: مؤمن به گونه اي براي خدا عمل كند كه گويا او را مي بيند، و اگر او خدا را نمي بيند، خدا او را مي بيند و يقين بداند، آنچه به او رسيده ممكن نبود از او بگذرد و آنچه از او گذشته ممكن نبود به او برسد».(18)
8. اميد به خدا: از جمله صفات مهمي كه در روايات بر آن تأكيد شده است و شايسته هر انسان مؤمني است كه نسبت به خداوند متعال آن را رعايت كند، اميد مي باشد. در روايت شريفي از امام علي ـ عليه السلام ـ نقل شده است: «هر چه اميد داريد، به خداي سبحان داشته باشيد و به كسي جز او اميد نبنديد. زيرا هيچ كس به غير خداي تعالي اميد نبست، مگر آن كه نااميد برگشت».(19)
پاورقی:
1. ترجمه الميزان، ج1، ص269.
2. روم : 30.
3. ذاريات : 56.
4. مطهري، مرتضي، انسان كامل، ج1، ص156.
5. صف : 10 ـ 11.
6. مطهري، مرتضي، بيست گفتار، ج1، ص217.
7. مطهري، مرتضي، بيست گفتار، ج1، ص221.
8. نراقي، ملا احمد، معراج السعاده، ص616.
9. رباني گلپايگاني، علي، عقايد استدلالي، ص121.
10. عاملي حر، وسائل شيعه.
11. مکارم شيرازي، ناصر، يکصد و پنجاه درس زندگي، ص118.
12. دستغيب، عبدالحسين، بندگي، راز آفرينش، ص410.
13. مکارم شيرازي، ناصر، گفتار معصومين(ع)، ص14.
14. بقره : 191.
15. مريم : 63.
16. نهج البلاغه، کلمات قصار، 95.
17. کليني، محمد بن يعقوب، اصول کافي، ج2، ص163.
18. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج67، ص173.
19. محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحکمه، ج4، ص1989.