یکی از دوستان عزیز " آپخش عزیز " در این باره گفت:( یکی از معلمانمون میگفت مردم فکر میکردن که یه موجودی آمده ماه رو بکشه
مردم هم با وسایل پر سرو صدا مثل تفنگ و قوطی و ... سر و صدا ایجاد میکردند تا اون موجود (اژدها)فرار کنه...
داستان واقعی
یک شب که عروسی دختر خان یکی از روستا ها بوده ماه گرفتگی ایجاد میشه و خان میترسه که مهمونی بهم بخوره ،افرادشو میفرسته که برن و اژدها رو فراری بدن
اونا هم میرن بالای کوه و با تفنگاشون سر و صدا میکنن...
بعد که ماه گرفتگی تموم میشه،اونا خوشحال از"شاهکارشون"میرن پیش خان وموفقیتشون رو اعلام مینکنن
و یکی از اونها با خوشحالی میکه من دیدم که تیر تفنگم از کنار دمش رد شد)
------------------------------------------------------
برای شما ، چه جور روایت شده است؟؟؟