بخش اول
چکیده
نویسنده با استفاده از یافتهها و آموزههای موجود در عرصه تفسیر قرآنکریم در بخش قواعد، مبانی و پیشفرضها و همچنین با توجه به آموزههای جامعهشناختی، مناسبتی بین تفسیر و قرآن کریم1، در قالب «تفسیراجتماعی» برقرار میسازد و ضرورت چنین رویکردی را، با توجه به اصول یاد شده، تبیین مینماید؛ به اینمعنا که در شرایط فعلی که دانش رو به گسترش است و به همان میزان توان بهرهوری از قرآنکریم رو به افزایش میباشد، با مراجعه به مسائل علوم از جمله جامعهشناسی، میتوان پاسخهای متقن و پذیرفتنی از قرآن کریم استخراج کرد و به حل آن مسائل کمک کرد.
واژههایاصلی: قرآن، تفسیر، تفسیر اجتماعی، جامعهشناسی، علوم اجتماعی.
مقدمه
قرآن کریم با تمام محتوای متعالیاش، چشمهای جوشان در تنظیم حیات اجتماعی بشر است و عالمان و فرهیختگان هر روز که میگذرد، بیش از پیش به نقش آن به عنوان «قاعدهای اساسی و الهامبخش در رویارویی با تهاجمهای خصمانه به عقیده اسلامی» واقف میشوند.
قرآنکریم خود را تبیین کنندة همه چیز وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْءٍ؛ (نحل/ 89) و بیان برای مردم هذَا بَیَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدىً وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ؛ (آلعمران/ 138) میداند. امروزه هر اهل دقتی میپذیرد که قرآن راهنمای اساسی در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی ـ متناسب با هر عصری ـ است؛ البته اگر بهرهبردار از آن در وادی هولناک تفسیر به رأی یا برداشتهای متحجرانه یا التقاطی قرار نگیرد، لذا بین علمای بزرگ شیعه و اندیشمندان اهلسنت، کسانی که بیشتر به دغدغههای اجتماعی توجه کردهاند و قرآن را در این زمینه رهگشا دیدهاند، تفاسیر متعددی با گرایش اجتماعی در زمینههای مختلف (اعم از: مسائل کلی و جزیی) تدوین کردهاند یا در بیانات خود به آن توجه ویژه نشان دادهاند.
در بخش تفاسیر عالم تشیع میتوان به المیزان فی تفسیر القرآن، (علامه طباطبایی)، تفسیر نمونه (آیتالله مکارم شیرازی)، پرتویی از قرآن (آیتالله طالقانی)، جامعه در قرآن (آیتالله جوادی آملی) و در عالم اهل سنت، به تفسیر المنار (رشید رضا) و فی ظلال القرآن (سید قطب) اشاره کرد.
بزرگانی چون سید جمال الدین اسدآبادی، مرحوم شهید مرتضی مطهری، شهید سید محمد باقر صدر نیز زمینههای فراوانی را در بهرهمندی از قرآن کریم در عرصههای اجتماعی فراهم و تبیین نمودهاند: همچنان که امام خمینی; به گونهای عملی و متأثر از مکتب اسلام ناب، قرآن را در صحنه زندگی اجتماعی مسلمانان احیاء کرد. همانگونه که کتابها و تفاسیر یا برداشتهای مختلف دیگری در جهان اسلام ـ به طور عام ـ و در جهان عرب و ایران اسلامی ـ به طور خاص ـ این موضوع را مورد توجه قرار دادند.
از این قبیل آثار میتوان به جامعه و تاریخ در قرآن (مصباح یزدی)، جامعه انسانی از دیدگاه قرآن (شهید محمد باقر حکیم)، قرآن و عقاید اجتماعی (عزتالله رادمنش)، مدخل الی علم الاجتماع الاسلام (یوسف شلمت)، بناء المجتمع الاسلامی و نظم و دراسته فی علم الاجتماع الاسلامی (نیل سمالوطی)، عناصر المجتمع فی القرآن الکریم (شهید محمد باقر صدر) و المجتمع بحوث فی المذهب الاجتماعی القرآنی (محمد عبدالجبار) اشاره نمود.
جامعه شناسی هنجارگرا
در یک تقسیمبندی علوم و معارف بشری را به سه دسته اساسی (علوم فیزیکی، علوم زیستی و علوم انسانی) تقسیم میکنند. علوم انسانی به دانشهای مربوط به انسان در قالب علوم انسانی، اجتماعی یا تاریخی و فرهنگی ناظر است که بخشی از آن، علوم انسانی به امور و شئون اجتماعی او توجه دارد و تنها جنبة توصیفی دارد. جامعهشناسی، بر اساس این تقسیمبندی و طبقهبندی علوم، از جمله علوم انسانی ـ اجتماعی با جنبة توصیفی به حساب میآید (ر.ک. به: مصباح یزدی، محمد تقی، جامعه و تاریخ در قرآن، 16 ـ 21).
صرف نظر از جنبة توصیفی جامعهشناسی، از ویژگیهای عمدة آن که از محصولات رشد علمی در جامعة غرب پس از قرنهای نوزده و بیست است، «اثباتگرایی» یا متأثر از دیدگاه فلسفی خاصی دربارة جهان، حیات و انسان است که فیلسوف فرانسوی «اگوست کنت» به عنوان پدر جامعهشناسی غرب، در قرن نوزدهم و در فضایی از ناآرامی و آشوب فکری پدید آورد؛ فضایی که از مشخصات اصلی آن مخالفت جریانهای انسانگرا و اومانیستی بر ضد نظام اندیشة دینی افراطی (مسیحی) است (کوزر، لوئیس، زندگی و اندیشة بزرگان جامعهشناسی، 24ـ 36) یکی از ویژگیهای بارز اثباتگرایی، سکولاریستی بودن آن است و این که سعی میکند به صورت علمی و مستقل از تصورات و مفاهیم دینی، به مطالعة امور طبیعی و اجتماعی بپردازد.
جامعهشناسی هنجارگرا، که حکایت ضرورت اصلاح و تجدید نظر در مبانی روش شناختی در جامعهشناسی است و امروزه ـ به خصوص با گسترش رویکردهای دینی به ویژه در جامعة علمی اسلامی ـ به عنوان یک اقدام ضروری تلقی میگردد، در حقیقت افزودن منبع وحی و جهتدهیهای آن به مجموعه منابع جامعهشناسی است؛ روشی که از سطح پژوهشِ صرفاً اثباتگرا که در محدودة توصیف و گزارش واقعیت میایستد، فراتر میرود و در پرتو معیارهای مشخصی که از قرآنکریم و جهتگیریهای آن نشأت میگیرد، به سطح ارزشگذاری و ارائة جایگزین گام مینهد.
این روش مطالعه که واقعیت را از برنامة خود حذف نمیکند، به توصیف و تحلیل تجربی هم بسنده نمیکند؛ در نتیجه، هنجارگرایی روشی است که هر دو رویکرد را با هم دارد؛ یکی رویکرد توصیفی و گزارشی و دیگری رویکرد ارزشگذارانه و ارائه جایگزین معیاری و ارزشی.
بنابراین، تعارضی که در اثباتگرایی میان «گزارههای ناظر بر واقع» و «گزارههای ناظر بر ارزش» وجود دارد، نفی میشود، این روش مشروعیت ارزشهای حاکم بر واقعیت اجتماعی را، تنها به دلیل رواج و شیوع وحیانی این ارزشها، نمیپذیرد؛ بلکه در پرتو الگوها و مقایسههای مشخص شدة سنتی سعی در تفسیر واقعیت موجود به واقعیتی بهتر دارد (ر.ک. به: امزیان، محمد محمد، روش تحقیق در علوم اجتماعی از اثباتگرایی تا هنجارگرایی، 6 ـ 7).
نسبت مطالعات اجتماعی و قرآنکریم
پرداختن به رابطة مطالعات اجتماعی و قرآنکریم با توجه به بحث مفهومی و روشی که ارائه گردید، از دو نظر قابل بررسی است.
الف) اگر از مباحث مربوط به معاد و توصیف مراحل و مکانهای مرتبط به آن و مطالبی از قرآن کریم که به مباحث توحید و صفات الهی میپردازد بگذریم، شاید بسیاری از مسائل محوری قرآنکریم به چگونگی حیات اجتماعی، تاریخ زندگی انسانهای صالح و ناصالح، بایدها و نبایدها و نیازمندیهای فکری و رفتاری او در ابعاد مختلف مادی و معنوی ناظر باشد.
طرح گوناگون سرگذشت اقوام و سخنراندن از سنّتهای حاکم بر جوامع، تاریخ آنها و توجه دادن به عبرت از آنها (قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ؛ (آلعمران/ 137)، لَقَدْکَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاُِولِی الْأَلْبَابِ؛ (یوسف/ 111). به گونهای که تنها واژة «سنت» با تکرار قابل توجه و با تعابیر متعدد آمده ـ شاهدی زنده بر این مدّعی است. واژه «سنت الله» (8 بار)، «لسنتنا» (1 بار)، «سنن» (2 بار) و «سنة الاولین» (4 بار) تکرار شده است.
همچنین طرح انواع مختلف این سنن و به تعبیری قوانین اجتماعی از مباحث محوری قرآنکریم است. مانند:1ـ تغییر سرنوشت به دست انسان: إِنَّ اللَّهَ لاَیُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِن دُونِهِ مِن وَالٍ؛ (رعد/ 11). 2ـ آزمایش با انواع بلا و مصیبتها: وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ؛ (بقره/ 155). 3ـ تفاوت خصوصیات ظاهری و رفتاری انسان: یَاأَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ؛ (حجرات/13)؛ وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفُ الْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِلْعَالِمِینَ؛ (روم/ 22).
همچنین تقسیمبندی قرآن کریم از دو طبقة مترف و مستکبر و طبقه صالح و مستضعف و در راستای آن، طرح بحث از ریشههای فساد جامعه و راهکارهای اصلاح آن ـ که از مباحث اساسی قرآن کریم است و بیشتر در قالب اصول اساسی مانند ضرورت و فلسفة بعثت انبیاء و همچنین فروع آن که تا ابعاد اجتماعی نماز، امر به معروف و نهی از منکر و تولی و تبری پیش میرود ـ نشانگر میزان بالای توجه قرآن کریم به موضوعات اجتماعی است (ر.ک. به: طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، 4، 91 ـ 133).
اضافه بر آن، طرح و بیان احکام از نوع واجبات و محرمات و اشاره به برخی از علل تشریع احکام مختلف، گویای پردة دیگری از حقایق قرآنی است، موضوعاتی چون رسیدگی به ایتام، مساکین و در راه ماندگان، (انسان / 82 ؛ بقره / 83 ـ 177، 215؛ نساء / 8 و 36؛ مائده / 89 و 95؛ انفال/ 41؛ توبه/ 60؛ کهف / 79؛ نور/ 22 و حشر/7) انفاق معیار تقوی (بقره/ 3، 215) بیان انحرافات اجتماعی، مانند سرقت، ظلم فحشا و راههای مبارزه با آنها (مائده / 38 و 32 و 33؛ نور/ 21؛ آل عمران / 135 و نساء / 15 ـ 25) و ... گویای نوع نگاه قرآن کریم به فرهنگ و جامعة انسانی و مسایل مربوط به آن است.
ب) جامعهشناسی (شاخهای از علوم اجتماعی با جنبه توصیفی) موضوع و روش مطالعاتی خاصی دارد. برخی از موضوعات محوری مطالعه در این رشته علمی عبارت است از: 1) مطالعة نهادهای اجتماعی، 2) فرهنگ و زیرمجموعههای مربوط به آن، 3) آموزش و پرورش، 4) فرهنگپذیری و جامعهپذیری،
5) گروههای اجتماعی، 6) آسیبشناسی اجتماعی، 7) قشربندی و طبقههای اجتماعی، 8) عدالت اجتماعی، 9) آزادی، 10) رهبری و حکومت در جامعه، 11) مدینة فاضله، 12) نظارت و کنترل اجتماعی، 13) تحلیل انقلابات، 14) جنبشها و حرکتهای مردمی و اجتماعی. موضوع اصلی جامعه شناسی تحلیل و مطالعة رفتارهای اجتماعی انسانی است. این دانش نقش انسانها ـ مستقیم و غیر مستقیم ـ را در خلق این رفتارها (اعم از رفتارهای مثبت یا منفی، هنجار یا ناهنجار، به دلیل انگیزهها، سلایق نگرشها و بینشهای متفاوت) تحلیل و بررسی میکند. با توجه به این نکته بین موضوعات مورد نظر قرآنکریم و مطالعات جامعهشناسی نوعی همخوانی احساس میشود.
عمده دغدغة قرآن کریم با نگاه اجتماعی آن، حوزة رفتارهای انسانها در جامعه و اصلاح آن است. موضوع مطالعات جامعهشناختی هم، تحلیل اینگونه رفتارهاست؛ البته به شیوة جزیینگر؛ نه کلاننگری که در قرآن کریم هست. در نتیجه به نظر میرسد:
1) با مرور بر قرآنکریم در مییابیم که بسیاری از مباحث محوری در جامعهشناسی وجود دارد که ـ به طور مستقیم و غیر مستقیم ـ مورد نظر قرآنکریم است.
2) چون قرآن کریم مصدر بسیاری از معارف است، مصدر بسیاری از علوم و معارف اجتماعی نیز خواهد بود.
3) بسیاری از برداشتها و تحلیلهای عقلی و تجربی بشر، از مسائل و نیازهای اجتماعیاش، قابل اصلاح و بازبینی است، به این معنا که با مراجعه به مضامین اجتماعی قرآن کریم میتوان بسیاری از مبانی، پیشفرضها، اصول و قواعد مطالعات جامعة بشری را اصلاح کرد؛ به ویژه این که مجموعه گزارهها و آموزههای علوم اجتماعی، از جمله جامعهشناسی، ناظر به انسانی اجتماعی است که رفتارها و عوامل و انگیزههای آن، بریدة از حیات ابدی و آن جهانی او تدوین و تحلیل شده است؛ در حالی که در قرآن کریم به جنبههای دیگر انسان و بعد روحانی و آن جهانی او تأکید فراوان شده است.
ضمن اینکه قرآن دیگران را از نگاه تک بعدی به انسان و حیات او بر حذر میدارد و به بعد معنوی و آن جهانی او اولویت میدهد. در نتیجه، نگاه تک بعدی به انسان و اصرار بر تدوین گزارهها و نظریههای سکولار در جهان امروز، اهل تحقیق و تدبر را وامیدارد، تا با مراجعه به آن کتاب عزیز، این دسته از شئونات امروزی جامعه بشری را کشف و اصلاح نمایند و از راز عدم موفقیت قطعی علوم انسانی و اجتماعی امروز در مسیر رفع مشکلات جوامع و عدم پاسخگویی سریع و کامل به نیازهای آن پرده بردارند.