0

اشعار طنز ایساتیس ( از دستش ندید )

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

اشعار طنز ایساتیس ( از دستش ندید )

حـق تقـدم در رانندگی...(شعر طنز) 





این شعر طنز، به نوعی بیانگر رانندگی در ایران و رعایت نکردن قوانین هست.متاسفانه از نام شاعر طنزپرداز این شعر بی اطلاعیم اما سعی کنید شما دوستان خوندنش رو از دست ندید تا مشکلات ملموس رانندگی عده ای خاص در ایران دستگیرتون بشه...


اگــــه یـه روز رفتی یــه جــــای دنیــــا
واسه خـودت ماشین خریدی اونجــــــا

یه چی بخر شبیه پیکـــــان بــــــــاشه
صندلیاش مدل جـــــوانـــــان بــــــاشه

وقتی کـــه پشت فـرمونش نشستـی
خواستی بفهمن کـه کجایی هستـی

اوّل کــــــــــار واســــــــه جـــلو پنجـره
یــــــه نعل اسب عــــالی یـــــادت نـره

یـــه وخ خیــــال نکن حـــاجیت جــواده
اون ورِ دنیـــــــــا بــد نظـــر زیـــــــــاده

تسبـیــــحتــو بـــپـیـــچ بدور شصــتـت
موبـــایلــــتم در آر بگیـــر تـــو دستــت

رعــــــــــــــــایت حــق تقــــدم بــــــده
گـــــــــازو بــگیر به هچکی ام راه نـــده

بـا هر کی خواس جلــــو بیفته لـج کن
برو جلوش فرمــونــــو فوری کـــج کـن

یـه دفـه مثــل اسـب وحشی رم کـــن
روی تـمــــــوم آدمـــــــا رو کـــم کـــن

همیشه دوبلـه واستـا راهـو ســـد کن
افسر اگــــــه نبــود چراغـــــــو رد کـن

سبقتو هر جور کــه دلـت خواس بگیـر
از چپ اگــــه مشکــــله از راس بگـیــر

تـــــا می بیـنی راه نمیـرن جمـــــاعت
لایی بکش بــــــرو بــا انـــد ســــرعت

نذار کسی تـــــــورو معـــطـل کنـــــــه
هیچکی نباید بـــا تـــو کـل کــل کنــــه

پشت چـــراغ اگه جلوت واســـــــتـادن
چــراغ که سبــز شد یــهو بـــــوق بـزن

تمــــــــوم آدمــــا بــــه جـــز تــــو خُـلن
نمیــــــــدونن چـــــــراغ چـــــیه مُنگُـلن

همه به جــز تو دست و پـــــــا چُلُـفتن
بـــــوق نـــزنی مـمـکــــنه راه نیــــفتن

راستی کــــــــمربنـــدتـو هــیچوخ نبـند
محل نده بـــــــــه این چیــزای چـــــرنـد

هر کی کمر بندشو بسته هــــــــو کـن
خودت فقـــط روی شکـم ولـــــــــو کـن

همینجوری کـــــه پشت رل نشـستی
بذار هـمه خیــــــــال کنن کــــه بستی

گشنه شدی یه مــــوقه پشــت فرمون
یــه چی بذار تــــــــــو دهنت بلمبــــون

دستــتو بیـــرون ببـــــــــــر از پنجـــــره
هر چقد آشغال داری شـــــوت کن بره

تخـمه اگـــه خوردی لُپاتـــــــــو پُف کن
پوستشو تـا هر جـــا که میره تُــف کن

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 27 بهمن 1392  3:36 AM
تشکرات از این پست
khodaeem1
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:اشعار طنز ایساتیس ( از دستش ندید )

شعر طنز جالب درمورد متروی تهران! 
 










//ازدحام و فشار از هر سو

زور آرنج و ضربه زانو//



//بدترین بوی عالم است الحق

بوی سیر و پیاز و عطر و عرق//



//کارمند و محصل و عملی

کامبیز و غضنفر و مملی//



//تاجر و دزد و دکتر و بیکار

لاغروچاق و سالم و بیمار//



//حرف‌های سیاسی و گله‌ها

بحث تبعیض‌ها و فاصله‌ها//


//یک نفرغرق در سطور کتاب

یک نفر هم کنار او در خواب

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 27 بهمن 1392  3:36 AM
تشکرات از این پست
khodaeem1
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:اشعار طنز ایساتیس ( از دستش ندید )

شعر طنز مادر از ایرج میرزا 
 










گویند مرا چو زاد مادر به دهان گرفتن آموخت

شب ها بر ِ گاهواری من بیدار نشست و خفتن آموخت

دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه ی راه رفتن آموخت

یک حرف و دو حرف بر زبانم الـفـاظ نهاد و گفتن آموخت

لبخند نهاد بر لـب مـن بـر غـنچه ی گل شکفتن آموخت

پس هستی من ز هستی اوست تا هستم وهست دارمش دوست



ایرج میرزای قرن ۲۱

گوینــــــــد مرا چـــو زاد مـادر روی کاناپه، لمــــیدن آموخت

شب ها بر ِ تـلـویـزیـون تا صبــح بنشست و فـیـلـم دیدن آموخت

برچهـــره، سبوس و ماست مالید تا شیوه ی خوشگلیـدن آموخت

بنــــمود «تتو» دو ابروی خویش تا رســم کمان کشـیدن آموخت

هر مــــاه برفـــت نزد جـــــراح آیین ِ چروک چیـــــدن آموخت

دستـــــــــم بگـــرفت و ُبرد بازار همـــــواره طلا خریدن آموخت

با دایــــــی و عمّه های جعــــلی پز دادن و قُمپُــــــزیدن آموخت

با قوم خودش ، همیــــــشه پیوند از قوم شــــوهر، بریدن آموخت

آســــــوده نشست و با اس ام اس جک های جدید، چتیدن آموخت

چون سوخت غذای ما شب و روز از پیک، مدد رسیــــدن آموخت

پای تلفــــن دو ساعت و نیــــــم گل گفتن و گل شنیـــدن آموخت

بابــــــام چــــو آمد از سر کـــار بیماری و قد خمیـــــدن آموخت

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 27 بهمن 1392  3:36 AM
تشکرات از این پست
khodaeem1
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:اشعار طنز ایساتیس ( از دستش ندید )

شعری در وصف زن ذليلان 










الهــــی! به مــــــردان در خانه ات!

به آن زن ذلیلان فـــــرزانــــــه ات!

بهآنانکه با امـــــر "روحی فداک"!
نشینند وسبـــــــــــــزی نمایندپاک!

به آنانکه از بیـــــــخ وبن زی ذیند!
شب وروز با امــــــر زن میزیند!

به آنانکه مرعــــــــــوب مادر زنند!
ز اخلاق نیکـــــــــوش دممی زنند!

به آن شیــــــــــــر مردان با پیشبند!
که در ظـــرف شستن بهتاب وتبند!

به آنانکه در بچّــــــــــه داری تکند!
یلان عوضکــــــــــــردن پوشکند!

به آنانکه بی امــــــــــــر واذن عیال
نیایددر از جیبشان یک ریــــــــال!

به آنانکه با ذوق وشــــــــــوقتمـام
به مادر زن خود بگویند: مـــام (!)

به آنانکه دارند بــــاافتخـــــــــــــار
نشان ایزو...نه!"زی ذی نه هزار"!

به آنانکهدامـــــــن رفــو می کنند!
ز بعد رفــــــــویش اُتـــو می کنند!

بهآنانکه درگیــــر ســــوزن نخند!
گرفتـــــــــــار پخت و پز مطبخند!

بهآن قرمــــــــه سبزی پزان قدر!
به آن مادران به ظاهــــــــــرپدر(!)

الهـــــــــی! به آه دل زن ذلیــــــل!
به آن اشک چشمان "ممّدسبیل"(!)

به تنهای مردان که از لنگـــه کفش
چو جیــــــــغ عیالاتشان شدبنفش!

:که مارا بر این عهـــد کن استوار!
از این زن ذلیلی مکنبرکنـــــــار!

به زی ذی جماعت نما لطف خاص!
نفرما از این یوغمــــــارا خلاص

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 27 بهمن 1392  3:37 AM
تشکرات از این پست
khodaeem1
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:اشعار طنز ایساتیس ( از دستش ندید )

خدایا پس چرا من زن ندارم؟
 





خدایا پس چرا من زن ندارم؟

زنی زیبا و سیمین تن ندارم؟

دوتا زن دارد این همسایه ما

همان یک دانه را هم من ندارم

آژانس ملکی امشب گفت به من:

مجرد, بهر تو مسکن ندارم

چه خاکی بر سرم باید بریزم؟

من بیچاره آخر زن ندارم

خداوندا تو ستارالعیوبی

وبر این نکته سوءظن ندارم

شدم خسته دگر از حرف مردم

تو میدانی دل از آهن ندارم

تجرد ظاهرا”عیب بزرگی است

من عیب دیگری اصلا”ندارم

خودم میدانم این”اصلا” غلط بود

در اینجا قافیه لیکن ندارم

تو عیبم را بپوش و هدیه ای ده

خبر داری نیکول کیدمن ندارم؟

اگر او را فرستی دیگر از تو

گلایه قد یک ارزن ندارم

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 27 بهمن 1392  3:38 AM
تشکرات از این پست
khodaeem1
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:اشعار طنز ایساتیس ( از دستش ندید )

دماغ عمل نکرده
 



اگه مثل کلنگه
مثل لوله تفنگه
با خوشگلی‌ت می‌جنگه
طبیعیه، قشنگه
نگو که این یه درده
دماغ عمل نکرده



*****************شعر طنز*****************



اگر که مثل فیله
و یا از این قبیله
روی نوکش زیگیله
غصه نخور، اصیله
هی نرو پشت پرده
دماغ عمل نکرده



*****************شعر طنز*****************



یکی می‌گه درازه
خیلی ولنگ و وازه
یکی می‌گه ترازه
غصه نخور که نازه
ببین خدا چه کرده
دماغ عمل نکرده



*****************شعر طنز*****************



دماغ نگو جواهر
سوژه‌ی شعر شاعر
طویل فی‌المظاهر
پدیده‌ی معاصر
آهای تخم دو زرده
دماغ عمل نکرده



*****************شعر طنز*****************



با اون دماغ همیشه
عکس تو پشت شیشه
تو سینما چی می‌شه
شکستن کلیشه
کاشکی بری رو پرده
دماغ عمل نکرده



*****************شعر طنز*****************



کم باباتو کچل کن
یا خودتو مچل کن
کی بت می‌گه عمل کن
قصیده رو غزل کن
می‌شی له و لورده
دماغ عمل نکرده



*****************شعر طنز*****************



چه‌قد دماغ دماغ شد
قافیه‌مون چلاق شد
هی، یکی- چل کلاغ شد
تصنیف کوچه باغ شد
بره که برنگرده
دماغ عمل نکرده

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 27 بهمن 1392  3:39 AM
تشکرات از این پست
khodaeem1
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:اشعار طنز ایساتیس ( از دستش ندید )

شوخی با حافظ

 

نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس

دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس

گفتم سلام حافظ گفتا علیک جانم

گفتم کجا روی تو؟گفت والله خود ندانم

گفتم بگیر فالی گفتا نمانده حالی

گفتم چه گونه ای تو گفتا در بند بیخیالی

گفتم که تازه تازه شعروغزل چه داری

گفتا که میسرایم شعر سپیدباری

گفتم زدولت عشق ؟گفتا که کودتا شد

گفتم رقیب پس چی؟گفتا که کله پا شد

گفتم کجاست لیلی؟مشغول دلربایی؟

گفتا شده ستاره در فیلم سینمایی

گفتم بگو زخالش؟آن خال آتش افروز

گفتا عمل نموده دیروز یا پریروز

گفتم بگو زمویش گفتا که مش نموده

گفتم بگو زیارش گفتا ولش نموده

گفتم چرا؟چگونه؟عاقل شدست مجنون؟

گفتا شدید گشته معتاد گرد افیون

گفتم کجاست جمشید؟جام جهان نمایش؟

گفتا خریده قسطی تلویزیون به جایش

گفتم بگو زساقی حالا شدست چه کاره؟

گفتا شدست منشی در دفتر اداره

گفتم بگو ز زاهد آن راهنمای منزل

گفتا به من که بردار دستت را از سر دل

گفتم زساربان گو با کاروان غمها

گفتا آژانس دارد با تور دور دنیا

گفتم بگو زمحمل یا از کجاوه یادی

گفتا پژو دوو بنز یا گلف نوک مدادی

گفتم که قاصدک کو؟آن باد صبح شرقی ؟

گفتا که جای خود را دادست به فکس برقی

گفتم بیا زهدهد جوییم راه چاره

گفتا به جای هدهد دیش است و ماهواره

گفتم سلام مارا باد صبا کجا برد؟

گفتا به پست داده آورد یا نیاورد؟

گفتم بگو زمشک آهوی دشت زنگی

گفتا که ادکلن شد درشیشه های رنگی

گفتم سراغ داری میخانه ای حسابی

گفتا آنچه بودست گشته چلو کبابی

گفتم شراب نابی تو دست و پا نداری؟

گفتا به جایش دارم وافور با نگاری

گفتم بلند بوده موی تو آن زمانها

گفتا که حبس بودم از ته زدند آن را

گفتم شما وزندان؟حافظ مارو گرفتی؟

گفتا ندیده بودم هالو به این خرفتی...!

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 27 بهمن 1392  3:39 AM
تشکرات از این پست
khodaeem1
hossein2810
hossein2810
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1393 
تعداد پست ها : 75
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار طنز ایساتیس ( از دستش ندید )

مغز ما اکسید گشت و سوختیم                   بس که شیمی تجزیه اموختیم  

هی اسید و باز دعوا می کنند                       خاک عالم بر سر ما می کنند

چون که شیمی با فیزیک همراه شد             چاله گود انرژی چاه شد

این شرودینگر مرا دیوانه کرد                        تابع موجی مرا بیچاره کرد

درس دیگر درس شیمی معدنی است           پر ز اسرار عجیب و دیدنی است

هر اتم باشد مثال یک پیاز                            می زند هی چرخ با آهنگ جاز  

کمپلکس این فلز با آن لیگند                         فهم آن مشکلتراز فتح سهند

شیمی آلی یکی درس حجیم                       خواندنش هم مشکلی باشد عظیم

  واکنشهایش همی پر رمز و سر                  از دیلز- آلدر گرفته تا فیشر

بس که دیدم طیفهایی پر ز پیک                      می کند  مغزم چو ساعت تیک و تیک

جوهر طبعم بشد اینجا تمام                          پس خداحافظ بود ختم کلام

 

 

ttp://hossein2810.mihanblog.com/

 hgab2810.mihanblog.com
hgab2810.rasekhoonblog.com
وبلاگ حجاب و عفاف

پنج شنبه 1 آبان 1393  8:29 PM
تشکرات از این پست
ahmadfarm siryahya
hossein2810
hossein2810
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1393 
تعداد پست ها : 75
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار طنز ایساتیس ( از دستش ندید )

«پسر برتر از دخترد پدید» پسر جمله را گفت و چیزی ندید

نگو دخترك با یكی دسته بیل سر آن پسر را شكسته جمیل

بگفتا:«جوابت نباشد جز این نگویی دگر جمله ای این چنین

وگرنه سر و كار تو با من است كه دختر جماعت به این دشمن است.»

پسر اندكی هوشیاری بیافت سرش چون انار رسیده شكافت

پسر گفتش:«ای دختر محترم كه گفته كه من از شما بهترم؟!!!

كه دختر جماعت به كل برتر است ز جن تا پری از همه سر تر است

پسر سخت بیجا كند، مرگ بید كه برتر ز دختر بیاید پدید!»

پس آن ضربه خیلی نشد نابه جا كه یك مغز معیوب شد جابه جا
بعد از رفتن اون دختر پسره اشعار زیر را سرود:
من ندارم زن و از بی زنیم دلشادم از زن و غر زدن روز و شبش آزادم

نه کسی منتظرم هست که شب برگردم نه گرفتم دل و نه قلوه به جایش دادم

زن ذلیلی نکشم هیچ نه در روز و نه شب نرود از سر ذلت به هوا فریادم

"هر زنی عشق طلا دارد و بس٬ شکی نیست" نکته ای بود که فرمود به من استادم

شرح زن نیست کمی٬ بلکه کتابی است قطور چه کنم چیز دگر نیست از آن در یادم

هر کسی حرف مرا خبط و خطا می خواند محض اثبات نظرهای خودم آمادم(!)

زن نگیر – از من اگر می شنوی- عاقل باش! مثل من باش که خوشبخت ترین افرادم

مادرم خواست که زن گیرم و آدم گردم نگرفتم زن و هرگز نشدم من آدم!

هیچ کس نیست که شیرین شود از بهر دلم نه برای دل هر دختر و زن فرهادم

الغرض زن که گرفتی نزنی داد که: "من از چه رو در ته این چاه به رو افتادم؟"

آم

 

وبلاگ رسمی اشعر طنز

 hgab2810.mihanblog.com
hgab2810.rasekhoonblog.com
وبلاگ حجاب و عفاف

پنج شنبه 1 آبان 1393  8:44 PM
تشکرات از این پست
siryahya
hossein2810
hossein2810
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1393 
تعداد پست ها : 75
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار طنز ایساتیس ( از دستش ندید )

اغلب به چشم یك برادر دوستت دارم

كافی نباشد مثل خواهر  دوستت دارم

اندازه ی مینا و مرجان و ملوك الملك

اندازه ی لیلا و هاجر دوستت دارم!

من به تمام خوبرویان عشق می ورزم

امّا تو را یك جور دیگر دوستت دارم!

اندازه ی جارو، فریزر، تخت، خاك انداز

اندازه ی شیر  ِ سماور دوستت دارم!

اندازه ی وانت،‌ پژو، پی كی، پرادو، وَن

اندازه ی ماشین خاور دوستت دارم!

گیرم مسلمانی و سر بر مُهر یا حتّی

گیرم كه باشی گبر و كافَر، دوستت دارم

شبها همیشه قبل خوابم می نویسم من

با رنگ قرمز، توی دفتر: دوستت دارم

دفتر كه چیزی نیست با پر می نویسم بر،

بال سپید  هر كبوتر دوستت دارم

دیگر به چه شكلی بگویم دوستت دارم؟!

باید بفهمی خانم خَر! دوستت دارم!

وقتی كه مثل گاو ماده فربه و چاقی

یا عینهو زرّافه لاغر؛ دوستت دارم!

پروانه! بلبل! گربه سگ! طاووس! قو!‌ آهو!

گوساله! بز! بوزینه!‌ عنتر! دوستت دارم

خوب است … حالا شد! چه كیفی داد! به به! جان!

انگار كردی خوب باور دوستت دارم!

پوزش اگر چیز بدی گفتم، غلط كردم!

خب راستش … می دانی آخَر؟! دوستت دارم

 hgab2810.mihanblog.com
hgab2810.rasekhoonblog.com
وبلاگ حجاب و عفاف

پنج شنبه 1 آبان 1393  8:48 PM
تشکرات از این پست
siryahya
hossein2810
hossein2810
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1393 
تعداد پست ها : 75
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار طنز ایساتیس ( از دستش ندید )

شنیدم که لیلی سیه‌فام بود

ز چاقی حسابی بداندام بود

 دو ماهی کِرم زد به رخسار خویش

به لیزر ز رخ برد آثارِ  ریش(!)

 کمربند بر اِشکَمَش بست سفت

سه‌ماهی رژیم غذایی گرفت

 چنانش رژیم و کِرِم داد  حال!

که شد لاغر و ماه، عین هلال

 سپس شاد‌دل سوی مجنون شتافت

ولیکن از او التفاتی نیافت

 بگفت:«این منم «های»! لیلای تو!

به او گفت:«خانم، مزاحم نشو!

 مگر خود نداری برادر-پدر؟

برو پردۀ  شرم مردم مدر!

 نگاری که از بنده دل برده بود

تپل بود، ضمناً سیه‌چرده بود!

 برو ردّ کار خود ای پیرزن!

تو عنتر کجا و دل‌آرای من؟»

 رخ پر کِرِم شد به آنی بنفش

درآورد از پای خود لنگه کفش

 زدش ضربۀ سخت و  جانانه‌ای

که:«بی‌جنبه، الحق که دیوانه‌ای!»

 hgab2810.mihanblog.com
hgab2810.rasekhoonblog.com
وبلاگ حجاب و عفاف

پنج شنبه 1 آبان 1393  8:51 PM
تشکرات از این پست
siryahya
hossein2810
hossein2810
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1393 
تعداد پست ها : 75
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار طنز ایساتیس ( از دستش ندید )

میگن بدجور گیر و داره تهرون

 تموم لات و لوتا رو گرفتن

 به جرم ارتباط غیر شرعى

 میگن مجنون و لیلا رو گرفتن

 تموم شاعرا رو جمع کردن

 رهى، خیام، نیما رو گرفتن

 سپس جامى، نظامى، شیخ سعدى‏

 منوچهرى و صهبا رو گرفتن

 چو وامق دید مأموران ارشاد

 فلنگو بسته عذرا رو گرفتن

 از اون جایى که پارتى داشت یوسف‏

 فقط دوست زلیخا رو گرفتن

 قِسِر در رفته‏ان شیرین و خسرو

 اونام فرهاد تنها رو گرفتن

 پس از اون، حافظ مست عرق خور

 خمار بى سر و پا رو گرفتن

 شنیدم ایرج ِ  میرزا گیر افتاد

 رییس بچه بازا رو گرفتن

 میگن لو رفته باباطاهر لخت

 بدون لنگ بابا رو گرفتن 

 و بعدش شاهد و ساقى و مطرب

 میگفتن هر سه چار تا رو گرفتن

 به تعقیب و گریز ترک شیراز

 سمرقند و بخارا رو گرفتن

 به جرم عشقبازى روز روشن

 قنارى، فنج، مینا رو گرفتن

 توى جردن به جرم بدحجابى

 همین دیروز حوا رو گرفتن

 تو خونه تیمى ِ یه تیم فوتبال

 على دایى، نکیسا رو گرفتن

 برا مالوندن ملى گراها

 تموم ملى پوشا رو گرفتن

 حوالى ولنجک تو یه پارتى

 چهل تا مست رسوا رو گرفتن

 هنرپیشه فراوون بوده اون جا

 فقط جمشید آریا رو گرفتن

 ببخشید، غیر از اون یکى دیگه‏ام  بود     

کى بود؟ هان ! فاطمه معتمد آریا رو گرفتن

چرا این مصرعش بالا بلنده ؟

 شاید چون دست بالا رو گرفتن

 از اون وقتى که دانا شد توانا

 تواناهاى دانا رو گرفتن

 میون صفحه‏ى شطرنج، دیشب

 وزیر مشکى و شا رو گرفتن

 نه تنها رستم و سهراب و بیژن

 آناهیتا، آنیتا رو گرفتن

 به خاک و خون کشید اسکندر این ملک

 ولش کردند و دارا رو گرفتن

 به جرم اجتماع بى‏مجوز

 سه مرغابى رو تو دریا گرفتن

 شد آقا شاکى از طوبى عیالش

 ولى بر عکس، آقا رو گرفتن

 میگن طوبى به قاضى رشوه داده

 از این رو سوى طوبی رو گرفتن

 درون دادگاه بلخ دزدو 

 رها کردند و بنا رو گرفتن

 شکایت کردن از عیسا پزشکا

 به جا عیسا، یهودا رو گرفتن

 میگن لیلاج اوستاى قماره

 به جا اوستا، اَو ِستا رو گرفتن

 فریدون مشیرى شعر مى‏گفت

 فریدون هویدا رو گرفتن

 به جرم حمل نیم مثقال شیشه

 تموم شیشه بُرها رو گرفتن‏

 یکى قلیون کشیده توى دربند

 تموم اهل اون جا رو گرفتن‏

 براى زهره چشم از بچه‏هامون

 زدن دارا و سارا رو گرفتن‏

 گزارش داده چوپان دروغگو

 که دهقان فداکارو گرفتن‏

 براى قافیه ما رو ببخشید

 که حال شاعر ما رو گرفتن‏

 hgab2810.mihanblog.com
hgab2810.rasekhoonblog.com
وبلاگ حجاب و عفاف

پنج شنبه 1 آبان 1393  8:53 PM
تشکرات از این پست
siryahya
hossein2810
hossein2810
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1393 
تعداد پست ها : 75
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار طنز ایساتیس ( از دستش ندید )

درد و درمان، کلید روحانی
سخت و آسان، کلید روحانی

خضر دوران، جناب روحانی
آب حیوان، کلید روحانی

مرد و زن هر دو عاشقش هستند
حور و غلمان، کلید روحانی

دست رعیت کلید روحانی
دست سلطان کلید روحانی

نرسد ناگهان-زبانم لال-
دست شیطان کلید روحانی

در تمامی عرصه‌ها بی‌شک
مرد میدان، کلید روحانی‬

 hgab2810.mihanblog.com
hgab2810.rasekhoonblog.com
وبلاگ حجاب و عفاف

پنج شنبه 1 آبان 1393  8:55 PM
تشکرات از این پست
siryahya
hossein2810
hossein2810
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1393 
تعداد پست ها : 75
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار طنز ایساتیس ( از دستش ندید )

موهاش همیشه سیخه
    نگاش همیشه میخه

    چت میکنه همیشه
    بی مخ زدن؟نمیشه

    پول از خودش نداره
    باباش رو قال میذاره

    دی اند جیشو میپوشه
    میشینه بعد یه گوشه

    زنگ میزنه به دافش
    میبنده هی به نافش

    که من دوست میدارم
    تاج سرم میذارم

    صورت رو کردی میک آپ
    بیا بریم کافی شاپ

    تو کافی شاپ،می خنده
    همش خالی میبنده

    بهم میگن خدایی!
    چقدر بابا بلائی!

    همه رو من حریفم
    میذارم توی کیفم

    هزارتا داف فدامن
    منتظر یه نامن

    ولی تویی نگارم
    برات برنامه دارم

    اگه مشکل نداری
    میام به خواستگاری!

 hgab2810.mihanblog.com
hgab2810.rasekhoonblog.com
وبلاگ حجاب و عفاف

پنج شنبه 1 آبان 1393  8:56 PM
تشکرات از این پست
siryahya
hossein2810
hossein2810
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1393 
تعداد پست ها : 75
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار طنز ایساتیس ( از دستش ندید )


 

خونه ی مادر بزرگه ، الان آپارتمانه

خونه ی مادر بزرگه ، استخر و لابی داره

خونه ی مادر بزرگه ، wifi ی مفتی داره

خونه ی مادر بزرگه ، دیش و LNB داره

کنار خونه ی اون ، همیشه پارتی برپاست

پارتیهای محله ، پر شور و شوق و غوغاست


مادر بزرگه الان ، مازراتی سواره

رنگ موهاشم هر روز ، جور واجورو باحاله

مادر بزرگه الان ، شلوار جین می پوشه

کفش کالج و کیفش ، همیشه روبه روشه

مادر بزرگه هرشب ، Gem Tv رو میبینه

خرم سلطان و سنبل ، لامیارو میبینه

خونه ی مادر بزرگه ، هنوز خیلی باحاله

خونه ی مادر بزرگه ، حرفای خاصی داره !

 hgab2810.mihanblog.com
hgab2810.rasekhoonblog.com
وبلاگ حجاب و عفاف

پنج شنبه 1 آبان 1393  8:57 PM
تشکرات از این پست
siryahya
دسترسی سریع به انجمن ها