سلام به همه ی دوستان

این هفته مبحث شیرین پیروزی انقلاب اسلامی  رو داریم .

تصویر بالا راهپیمایی  مردم ایران در عاشورای سال 57. فرقی باا الان نکرده و ما هم راه همونا روبا همون اشتیاق  ادامه می دیم.

همه می دونن چرا سرد نمی شیم چون انقلاب ما باید به یه انقلاب بزرگتر و جهانی وصل بشه. انشاالله

توی  تاپیک این هفته :

خاطراتتون رو از راهپیماییاتون بگین

بزرگتر ها،  از اون سالها و مبارزاتی که داشتین بگین 

مطالب فجر انقلاب

شهدای انقلابی

عکس انقلابی ....

و هر آنچه مربوط به بحثمون میشه بفرمایید

(مطالب باید دست نویس و نگاشته خود کاربر باشد، مطالبی که صرفا کپی پیستی بوده و نقطه نظرات کاربر را در بر نداشته باشند، امتیازی دریافت نمی دارند)

در روز 22 بهمن 1357، انقلاب اسلامي ايران پس از سالها مجاهدت، ايثار، فداکاري و مقاومت در راه رضاي الهي با رهبري بي نظير حضرت امام خميني و به همت مردم سرافراز ايران به پيروزي نهايي رسيد.

*****حضور گسترده مردم بیرجند در راهپیمایی 22 بهمن 92*****

مردم بیرجند همراه با سایر شهرها و روستاهای استان از زن و مرد، پیر و جوان، شاغل و بازنشسته، سالم و ناتوان جسمی، در 22 بهمن سال 1392 با حضور گسترده و باشکوه خود در مراسم راهپیمایی این روز حماسه ای دیگر رقم زدند.

راهپیمایی 22 بهمن همه گزینه های آمریکا را زیر پا لِه کرد.

مبارزات که خوب لیاقت نداشتیم

راهپیمایی هم واقعا یه حال ادم رو عوض میکنه

خیلی خوبه

خیلیییییییییییییییییییییییییی

احساس و غرور و ....

هیجان انگیز

...

در اوایل انقلاب ما که بچه بودیم نمیدونم اول بودم یا پیش دبتانی که چند هفته ای بیشتر مدرسه نرفته بودیم که مدارس تعطیل شد و ما هم در خانه ماندیم  معمولا همسایه ها همه در خانه ما جمع میشدند و کمک میکردند ملحفه تمیز جمع میکردند بطری خالی تهیه میشد صابون رنده میکردند و میریختند در بطری ها و بنزین روش میریختند و یه تکه پارچه و ....یا موقع تیر اندازی درب خانه ها باز میکردند و مردم را پناه میدادند و یادم می آید روز 12 بهمن سال 57 موقع آمدن امام ره زنگ در خانه امان به صدا درآمد من در را باز کردم پدر بزرگ خدا بیامرزم پشت در بود آمده بود تهران وقتی ایشان آمد هنوز ساعت 9 نشده بود ما پای تلویزیون نشستیم و منتظر ورود امام بودیم که چند لحظه ای برق رفت خیلی ناراحت شدیم اما  برق آمد و ما لحظه ورود امام  را دیدیم اما با تاخیر .در راهپیمایی ها هم جانم برایتان بگوید ازوقتی که یادم می آید با همین شور و هیجان بوده و مردمانش بیشتر شده اند .خدا این انقلاب ما را از گزند دشمنان محفوظ بدارد .

پیروزی انقلاب اسلامی در عرصه‌ های مختلف و رجعت دوبارة بشر معاصر به باورهای دینی تحلیل‌گران غرب را به بیان اعترافات صریحی در خصوص غفلت قدرتهای جهانی از پتانسیل عظیم دین واداشته است. 
دانیل پاپیز رئیس انجمن سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در کنفرانسی در اسلامبول ترکیه گفت: «باید اعتراف کنیم که بیش از پیروزی انقلاب اسلامی ما برای افکار دینی و مذهبی هیچ جایی باز نکرده بودیم ولی از این پس برای ما آمریکاییها ضروری است که زمینه‌ای جهت مطالعه و تحقیق پیرامون مذهب فراهم آوریم» 
سخنان بری رابین از روزنامه نگاران معروف غربی و نویسنده مقالة اسلام نرمال در جلسه روزنامه‌نگاران معروف غربی در شهر بروکسل وجه دیگری از واقعیت مورد اشاره ما می باشد، وی در این جلسه گفت: 
«واشنگتن در سالهای گذشته اهمیت دین در ارتباطات سیاسی و دیپلماسی را درک نکرده بود و این مسئله مشکلات فراوانی را برای ما آمریکاییها بوجود آورد که برای واشنگتن گران تمام شد» رابین افزود: «اگر بخواهیم در آینده با این مشکلات مواجه نباشیم باید این مطلب را بپذیریم و آنرا درک کنیم که دین یک واقعیت اساسی و زیر بنایی جوامع بشری است» 
بواسطة شرایط جدید جهانی و تاثیرات رو به افزایش دین در جهان معاصر «بعد از انقلاب اسلامی تحولی عظیم در ارزیابی دین در آمریکا بوجود آمده است: بطوریکه امروز دین در همه مجامع (علمی، فرهنگی و سیاسی و … ) مورد بحث است» و تحقیقات متنوعی در این باره به صورت مداوم صورت می پذیرد چنانکه:
«پنج سال پیش در آمریکا مسئله اصول گرایی دینی در جهان رابررسی کردند و پنج کتاب مختلف از ادیان متفاوت (اسلام، مسیحیت، یهود و …) درخصوص آن منتشر کردند و جالب اینکه همه کتب یاد شده مسئله ریشه‌دار بودن دین و اعتقادات در جامعه را بررسی و مورد توجه قرار داده‌اند» 
در هر حال نقش اساسی انقلاب اسلامی در این خصوص غیر قابل انکار بوده و این موارد قبل از پیروزی انقلاب اسلامی وجود نداشت و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نمودار شد» 
چنانکه نویسنده و تحلیلگر روزنامه تایمز چاپ لندن می‌نویسد: 
«… در پاییز 1357 دنیای غرب به دلیل انقلاب ایران بار دیگر اسلام را کشف کرد. و ما غربیها خیلی زود فهمیدیم که ا… اکبر به معنای خدا بزرگتر است می باشد» 

اولین بانو شهید در راه انقلاب اسلامی شهر برازجان

شهید سلمی حدادی

نام پدر:عبدی

تاریخ تولد:1333/4/3

میزان تحصیلات:بی سواد

شغل :خانه دار

تاریخ شهادت:1357/11/23

نحوه شهادت:اصابت تیردرتظاهرات

محل شهادت:برازجان

محل دفن:گلزار شهدای برازجان

 

 

 

زندگینامه

شهید سلمی حدادی در خانواده ای فقیر در برازجان دیده به جهان گشود و از آنجا که وضعیت معیشتی چندان مناسبی نداشت بعنوان بازوی پرتوان پدر محسوب میشد. تا اینکه در سال 1353 بنا به سنت حسنه

پیامبر ازدواج نمود که ثمره آن 2 پسر و دو دختر بود وی که همچنان قدم به قدم همسر خویش در امور معیشتی  خانواده فعالیت فراوان مینمود با شروع مبارزات مردمی ملت علیه رژیم ستم شاهی طاغوت 

هنگام تسخیر لانه دژخیمان پهلوی در دژ برازجان شبانه حین تکبیر گفتن به همراه دیگر اقشار ملت غیور برازجان بر بام منزل بر اثر اصابت گلوله تفنگ ژ3 به شقیقه در مورخ 1357/11/23 به فیض عظمای شهادت

نائل آمد.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

دربهارازادی جای شهدا خالی

دربهارازادی جای شهدا خالی

الحمد لله

سه سال پیش رفته بودیم راهپیمایی هر چی منتظر موندیم یکی یک شعاری بده دیدیم کسی قرار نیست این کار رو انجام بده دادشمون ما رو شیر کرد توبگو همه جواب میدن از ما انکار از دادشمون اصرار ما هم شروع کردیم ماشاالله بلندگو قورت داده هم هستیم اولین مرگ بر آمریکایی که گفتم دیدم یه عالمه آدم جواب دادن ما هم جو گرفتمون یه 20 دقیقه ای یه بند شعار دادیم جالبش اینجا بعضی اوقات یادم میرفت چی بگم یه چند نفر کنار ما بودن بمون شعار یاد میدادن ما هم میگفتیم.یه بنده خدایی اومد پیش داداش ما که این صدا از این بقل دستیت بود باورش نمی شد.
بعد از من هم یه افغانی شروع کرد هی میگفت انرژی هسته ای حق مسلم ماست

برخی از شعارهای دوران انقلاب:

مهدی بيا شاه مسلمان شده / آب وضوش خون جوانان شده

ارتش اینجا تهران است / دشمن، نیاوران است

خمینی خمینی / تو وارث حسینی

ازهاری بیچاره/ای سگ چهار ستاره/بازم بگو نواره/ نوار که پا نداره / چشمای تو خماره

کابینه بختیار یک حیله جدید است / برنامه خمینی برچیدن یزید است

مرگ بر بختیار / نوکر بی اختیار / منافق تازه‌کار

نه شاه میخوایم نه شاهپور / لعنت به هرچی مزدور

با سلام سال 57 با همسایمون رفتم تظاهرات تجمع  از سبزه میدان شهر به طرف مسجد نبی بود تو خیابون ارتش ایستاده بود  با شعار های انقلابی به طرف مسجد حرکت کردیم وقتی وارد مسجد شدیم جمعیت زیادی بود یکباره در های مسجد رو بستن من 12 سالم بو هم میترسیدم هم با یاد خدا رو زمزمه میکردم . جمعیت زاد بهم فشرده داشتیم خفه میشدیم چند باری صدای تیر اومد وبعد درهای مسجد رو باز کردن . مادرم منو به همسایمون سپرده بود چون از پس من بر نیومد که اصرار زیاد به رفتن داشتم .چادر همسایمونو محکم گرفته بودم مواظب بودم گم نشم چون خیابونا رو همه رو نمیشناختم . بالاخره اومدیم خونه  اما بازم رفتم روزها وروزهای آینده تا پیروزی انقلاب .

قصه ی بهمن… یکی بود یکی نبود،
غیراز خدا هیچکس نبود،
جز یکی یارخدا،
نام او روح الله،
آنکه بود مظهرمهر،
آنکه شد نورسپهر،
شهرتاریک و سیاه،
مردمان مرده و بی روح و نوا،
او با بانگ رس،
هی میزد برهمه کس،
تا صدایش همه جا…
خفته ها بیدار،
مست ها هوشیار،
قصه بسیار زیباست ، قصه ای بی همتاست
نهضتی جاویدان،
رهبرش روح خداست .
مردگان زنده شدند،
زندگی رنگی دگر،
شد زمستان چو بهار
عده ای با ایمان ، با صفات شیران
پاسدار و بیدار ،‌انقلابی هوشیار
دل ها مات و خموش ،
بزدلانی چون موش
گرد خود چرخیدند .
وه چه جنجالی بود!
جای ما خالی بود!
باز با بانگ رسا
می سرودند تکبیر،
یارانش همه جا،
با سلاح وحدت .
قصه ام طولانیست ،
وقت تنگ باشد و کم
هرچه بود زود گذشت ،
دوران ماتم و غم ،
ماه بهمن که دمید،
رهبراز راه رسید،
گاه تاریکی گذشت
شام شد صبح سپید
نهضتی جاویدان
در پناه قرآن
خاطراتی زیبا
رهبرش روح الله .

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد/ زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

آن همه ناز و تنعم که خزان می‌فرمود/ عاقبت در قدم باد بهار آخر شد

شکر ایزد که به اقبال کله گوشه گل /نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد

صبح امید که بد مُعتکف پرده غیب / گو برون آی که کار شب تار آخر شد

آن پریشانی شب‌های دراز و غم دل / همه در سایه گیسوی نگار آخر شد

باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز /  قصه غصّه که در دولت یار آخر شد

ساقیا لطف نمودی قدحت پرمی باد / که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد