رجعت
واژه «رجعت» در کتاب هاي لغت، به معني برگشت آمده است. هر چند برخي بزرگان لغت، اين معنا را با تعبير متفاوتي نوشته اند.
معناي اصطلاحي آن، اعتقاد به بازگشت دو گروه از مردگان مؤمن محض و کافر محض پس از ظهور حضرت مهدي است تا مؤمنان از برپايي حکومت جهاني عدل شاد شوند و کافران عذاب بکشند.
رجعت از مباحث مهم اعتقادي شيعه است و در طول قرن ها، ده ها کتاب به شکل مستقل يا موردي به موضوع پرداخته اند،ولي اين اعتقاد نيز مانند برخي باورهاي ديگر شيعه، دستخوش مشکلاتي بوده است. به ويژه ديدگاه علماي اهل سنت، به اختلاف در اين موضوع دامن زده است. «رجعت از جمله مسائل شرعي است و عقل را مثل هميشه راهي به اثبات آن نيست. البته دلايل شرعي بسياري براي اثبات آن وجود دارد».(1)
پيشينه بحث
قدمت اين بحث به اديان پيش از اسلام باز مي گردد، ولي به يقين، بحث رجعت، از شمار موضوع هايي است که پيامبر اسلام و روايات شيعي، از آن به تفصيل سخن گفته اند. در همين زمينه، نوشته هاي فراواني نيز به چشم مي خورد. کتاب سليم بن قيس هلالي، جزو نخستين هاست. با توجه به تاريخ نگارش آن مي توان ادعاي کرد اين اعتقاد از دهه هاي نخست تاريخ اسلام مطرح بوده است.(2)
از مجموعه آيات و روايات به دست مي آيد که رجعت، عالمي است با ويژگي هاي خاص خود که نه دقيقاً مثل دنياست و نه مثل آخرت. در عين حال بزرخ هم نيست. اگر چه رجعت در همين دنياي مادي و با اين ويژگي ها رخ خواهد داد، مقياس هايي که در آن روز بزرگ به وقوع خواهد پيوست، آن را به کلي از شکل حيات در زمان ما جدا مي کند. بي شک، امروز تبيين زواياي آن، کاري بس مشکل خواهد بود.(3)
«مهم ترين پرسشي که در برابر اين عقيده مطرح مي شود، اين است که هدف از رجعت پيش از رستاخيز عمومي انسان ها چيست؟ با توجه به آنچه از روايات استفاده مي شود، اين موضوع جنبه همگاني ندارد، بلکه به مؤمنان نيکوکاري اختصاص دارد که در يک مرحله عالي از ايمان قرار دارند. چنين به نظر مي رسد که بازگشت مجدد کفار و ستمگران به زندگي دنيا به منظور تکميل يک حلقه تکاملي گروه اول و چشيدن کيفر دنيوي گروه دوم است. به تعبير ديگر، گروهي از مؤمنان خالص که در مسير تکامل معنوي با موانع و محدوديت هايي در زندگي خود روبه رو شده اند و تکامل آنها ناتمام مانده است به اين جهان باز گردند و به سير تکاملي خود ادامه دهند. آنها بايد شاهد و ناظر حکومت جهاني حق و عدالت باشند و در بناي اين حکومت شرکت جويند؛ زيرا شرکت در تشکيل چنين حکومتي، بزرگ ترين افتخار است. به عکس، گروهي از منافقان افزون بر کيفر خاص در رستاخيز، بايد مجازات هايي در اين جهان ببينند و تنها راه آن رجعت است.
امام صادق (عليه السلام) در حديثي مي فرمايد: «ان الرجعة ليست بعامة و هي خاصة لايرجع الا من محض الايمان محضاً او محض الشرک محضاً؛ رجعت عمومي نيست، بلکه جنبه خصوصي دارد. تنها، گروهي بازگشت مي کنند که ايمان خالص يا شرک خالص دارند».
اين احتمال نيز وجود دارد که بازگشت اين دو گروه در آن مقطع خاص تاريخ بشر، به عنوان دو درس بزرگ ودو نشانه مهم از عظمت خدا و مسئله رستاخيز (مبدأ و معاد) براي انسان ها است. تا با مشاهده آن به اوج تکامل معنوي و ايمان برسند و از هيچ نظر کمبودي نداشته باشند.
پي نوشت :
1-ميرزا حسن بن عبدالرزاق لاهيجي، سرمحزون در اثبات رجعت، انتشارات نور،ولايت بنياد نيمه شعبان مسجد آيت الله انگجي ، تبريز،1384،ص38.
2-خدا مراد سليميان، بازگشت به دنيا در پايان تاريخ، مؤسسه فرهنگي انتظار نور، وابسته به دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، چ4، 1387، ص 26.
3-همان، ص 37.