0

مبحث سی و هفتم طرح صالحین:امام حسن عسکری(ع)

 
sabrezinab
sabrezinab
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1390 
تعداد پست ها : 188
محل سکونت : گلستان

پاسخ به:مبحث سی و هفتم طرح صالحین:امام حسن عسکری(ع)

سلام علیکم ،

 

شهادت امام حسن عسکری را به پیشگاه امام زمان علیه السلام تسلیت عرض می نمایم  انشالله  این ایام فرصتی باشد تا ما خودمان را بیشتر و بیشتر با امامان معصوم آشنا کنیم  و تلاش نماییم گفتار و کردار آنان را سرلوحه زندگی خود قرار دهیم و همیشه نگوییم ما که مثل اونا نمیشیم  چون گفتند:

آب دریا را اگر نتوان کشید  هم به قدر تشنگی باید چشید 

پس بکوشید تا خودمان را بیش از پیش به آنان نزدیک تر کنیم .

اللهّمَ صَلّ عَلی مُحَمَد وَ آلِ مُحَمد وَ عَجِل فَرَجَهُم وَاحْشُرنا مَعَهُم وَ الْعَن اَعْدائَهُم اَجْمَعین

یک شنبه 20 بهمن 1392  10:11 PM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi
atlas5
atlas5
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 51
محل سکونت : قم

پاسخ به:مبحث سی و هفتم طرح صالحین:امام حسن عسکری(ع)

صفات و كرامات امام حسن عسكرى (ع)

برخى از معاصران امام او را چنین وصف كرده ‏اند: آن حضرت سبزه ‏بود و چشمانى فراخى داشت، بلند بالا و زیبا چهره و خوش هیكل وجوان‏بود و از شكوه و هیبت بهره داشت. (91) شكوه و عظمت او را وزیر دربار عبّاسى در عصر معتمد، یعنى احمدبن عبیداللَّه بن خاقان، به وصف كشیده است اگر چه او خود سر دشمنى باعلویها را داشت و در گرفتار كردن آنها مى‏كوشید، در وصف آن حضرت‏چنانكه در روایت كلینى آمده چنین گفته است: در شهر "سُرّمن‏رأى" هیچ كس از علویان را همچون حسن بن على بن‏محمّد بن الرضا، نه دیدم و نه شناختم و در وقار و سكوت و عفاف‏ و بزرگوارى و كرمش، در میان خاندانش و نیز در نزد سلطان و تمام ‏بنى‏ هاشم همتایى چون او ندیدم. بنى ‏هاشم او را بر سالخوردگان‏ و توانگران خویش مقدّم مى‏دارند و بر فرماندهان و وزیران و دبیران‏وعوام الناس او را مقدّم مى‏كنند و در باره او از كسى از بنى هاشم‏وفرماندهان ودبیران و داوران و فقیهان و دیگر مردمان تحقیق نكردم‏جز آنكه او را در نزد آنان در غایت شكوه و ابهّت و جایگاهى والا وگفتارنكو یافتم و دیدم كه وى را بر خاندان و مشایخش و دیگران مقدّم‏مى‏شمارند و دشمن و دوست از او تمجید مى‏كنند.(2)

شاكرى یكى از كسانى كه ملازم خدمت آن حضرت بوده، در توصیف ‏وى چنین گفته است: "استاد من (امام عسكرى‏علیه السلام) مرد علوى صالحى‏بود كه هرگز نظیرش را ندیدم، روزهاى دو شنبه و پنج شنبه در سامره به‏دار الخلافه مى‏رفت، در روز نوبه، عدّه بسیارى گرد مى‏آمدند و كوچه ازاسب و استر و الاغ و هیاهوى تماشاچیان پر مى‏شد و راه آمد و شد بندمى‏آمد، وقتى كه او مى‏رسید هیاهوى مردم آرام مى‏شد و چهار پایان كنارمى‏رفتند و راه باز مى‏شد به طورى كه لازم نبود جلوى حیوانات رابگیرند. سپس او داخل مى‏شد و در جایگاهى كه برایش آماده كرده بودند،مى‏نشست و چون عزم خروج مى‏كرد ودربانان فریاد مى‏زدند: "چهارپاى ابو محمّد را بیاورید. سرو صداى مردم وحیوانات فرو مى‏نشست‏وبه كنارى مى‏رفتند تا آن حضرت سوار مى‏شد و مى‏رفت". شاكرى در توصیف امام مى‏افزاید: "در محراب مى‏نشست و سجده‏مى‏كرد در حالى كه من پیوسته مى‏خوابیدم و بیدار مى‏شدم و مى‏خوابیدم‏در حالى كه او در سجده بود، كم خوراك بود. برایش انجیر و انگور و هلو و چیزهایى شبیه اینها مى‏آوردند و او یكى دو دانه از آنها مى‏خوردومى‏فرمود: محمّد! اینها را براى بچّه‏هایت ببر. من گفتم: تمام اینها را؟او فرمود: آنها را بردار كه هرگز بهتر از این ندیدم.(3)

هنگامى كه طاغوت بنى عبّاس آن حضرت را در بند انداخت، بعضى ازعبّاسیان به صالح بن وصیف كه مأمور زندانى كردن امام بود، گفت: بر اوسخت بگیر و او را آسوده مگذار. صالح گفت: با او چه كنم؟ من دو تن ازبدترین كسانى را كه توانستم پیدا كنم، یافتم و آنها را مأمور وى ساختم‏واینك آن دو در عبادت و نماز به جایگاهى بزرگ رسیده‏ اند. سپس‏ دستور داد آن دو تن را احضار كنند، از آن دو پرسید: واى بر شما! شما بااین مرد ( امام حسن) چه كردید؟ آن دو گفتند: چه توانیم گفت درباره‏مردى كه روزها روزه مى‏دارد وتمام شب را به نماز مى‏ایستد و با كسى‏هم‏سخن نمى‏شود و به كارى جز عبادت نمى‏پردازد. چون به ما مى‏نگرد به‏لرزه مى‏افتیم و چنان مى‏شویم كه اختیارمان از كف بیرون مى‏شود!(4) همه از ارزش و نهایت كرامت آن حضرت در پیشگاه پروردگارش‏آگهى داشتند، تا آنجا كه معتمد خلیفه عبّاسى وقتى در آن شرایط بحرانى‏ونا آرامى كه هر خلیفه تنها یك یا چند سال معدود بر تخت خلافت‏مى‏توانست بنشیند، روى كار آمد. نزد امام عسكرى‏علیه السلام رفته از وى‏خواست كه دعا كند تا خلافت او بیست سال به طول انجامد )به نظرمعتمد این مدّت در قیاس با مدّت زمامدارى خلفاى پیش از وى بسیاردراز بوده است!( امام علیه‏السّلام نیز دعا كرد و فرمود: خداوند عمر تو رادراز گرداند! دعاى‏امام در حقّ معتمد اجابت شد و وى پس‏از بیست‏سال در گذشت(5)

این یكى از كرامتهاى امام‏ علیه السلام است در حالى كه كتابهاى حدیث از كرامتهاى بى شمار آن حضرت كه ذكر آنها از حوصله این كتاب مختصربیرون است، آكنده و سرشار مى‏باشد. مقصود ما از ذكر برخى از كرامات ‏امام براى این است كه به حقّ او آگاه شویم و این نكته را دریابیم كه ائمه‏ هدى ‏علیهم السلام، همه نور واحدند و از ذریتى پاك كه خدا براى ابلاغ و اتمام‏حجّتش و اكمال نعمتهایش بر ما، آنها را برگزید. بگذارید با هم به ‏راویان گوش بسپاریم تا ببنیم چگونه این كرامتها را براى ما بیان مى‏كنند:

1 - یكى از راویان به نام ابو هاشم گوید: محمّد بن صالح از امام‏عسكرى‏علیه السلام در باره این فرموده خداى تعالى: (للَّهِ‏ِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ). (6) یعنی: امر از آن خداست از قبل و از بعد.) پرسید: امام پاسخ داد: امر از آن اوست پیش از آنكه بدان امر كرده باشدوباز امر از آن اوست بعد از آنكه هر آنچه خواهد بدان امر كرده باشد. من ‏با شنیدن این جواب با خود گفتم: این همان سخن خداست كه فرمود: ( أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ(7) یعنی: خلق و امر از آن اوست، بزرگ است خداوند پروردگار جهانیان). پس امام رو به من كرد و فرمود: همچنانكه تو با خود گفتى: ( أَلاَ لَهُ‏الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ). من گفتم: گواهى مى‏دهم كه توحجّت خدایى و فرزند حجّت خدا بر خلقش.(8)

2 - یكى دیگر از راویان به نام على بن زید نقل مى‏كند كه همراه با امام‏حسن عسكرى‏علیه السلام از دار العامه به منزلش آمدم. چون به خانه رسید و من‏خواستم بر گردم فرمود: اندكى درنگ كن. سپس به من اجازه ورود دادوچون داخل شدم دویست دینار به من داد و فرمود: با این پول براى خودكنیزى بخر كه فلان كنیز تو مُرد. در صورتى كه وقتى من از خانه بیرون‏آمدم آن كنیز در كمال نشاط وخرّمى بود. چون برگشتم غلام را دیدم كه‏گفت: همین حالا كنیزت فلانى بمرد. پرسیدم: چطور؟ گفت: آب درگلویش گیر كرد و جان داد.(9)

3 - ابو هاشم جعفرى گوید: از سختى زندان و بند و زنجیر به امام‏عسكرى شكایت بردم. آن حضرت برایم نوشت: تو نماز ظهر را در خانه‏خود مى‏گزارى پس به وقت ظهر از زندان آزاد شدم و نماز را در منزل خودبه جاى آوردم.(10)

4 - از ابو حمزه نصیر خادم روایت شده كه گفت: بارها شنیدم كه امام‏عسكرى‏علیه السلام با غلامانش و نیز دیگر مردمان با همان زبان آنها سخن‏مى‏گوید در حالى كه در میان آنها، اهل روم، ترك و صقالبه بودند. از این‏امر شگفت زده شدم و گفتم: او در مدینه به دنیا آمده و تا زمان وفات‏پدرش در بین مردم ظاهر نشده و هیچ كس هم او را ندیده پس این امرچگونه ممكن است؟ من این سخن را با خود گفتم پس امام رو به من كردوفرمود: خداوند حجّت خویش را از بین دیگر مخلوقاتش آشكار ساخت‏و به او معرفت هر چیز را عطا كرد. او زبانها و نسبها و حوادث را مى‏داندو اگر چنین نبود هرگز میان حجّت خدا و پیروان او فرقى دیده نمى‏شد.(11)

5 - امام را به یكى از عمّال دستگاه ستم سپردند كه نحریر نام داشت تاامام را در منزل خود زندانى كند. زن نحریر به وى گفت: از خدا بترس. تو نمى‏دانى چه كسى به خانه‏ات آمده آنگاه مراتب عبادت و پرهیزگارى‏امام را به شوهرش یادآورى كرد و گفت: من بر تو از ناحیه او بیمناكم،نحریر به او پاسخ داد: او را میان درندگان خواهم افكند. سپس در باره‏اجراى این تصمیم از اربابان ستمگر خود اجازه گرفت. آنها هم به او اجازه‏دادند.( این عمل در واقع به مثابه یكى از شیوه‏هاى اعدام در آن روزگاربوده است). نحریر، امام را در برابر درندگان انداخت و تردید نداشت كه آنها امام‏را مى‏درند و مى‏خورند. پس از مدّتى به همان محل آمدند تا بنگرند كه‏اوضاع چگونه است. ناگهان امام را دیدند كه به نماز ایستاده است‏ودرندگان گرداگردش را گرفته‏اند. لذا دستور داد او را از آنجا بیرون ‏آوردند.(12)

6 - از همدانى روایت كرده‏اند كه گفت: به امام عسكرى نامه‏اى نوشتم‏و از او خواستم كه برایم دعا كند تا خداوند پسرى از دختر عمویم به من‏عطا فرماید. آن حضرت نوشت: خداوند تو را فرزندان ذكور عطا فرمود پس چهار پسر برایم به دنیا آمد.(13)

7 - عبدى روایت كرده است: پسرم را به حال بیمارى در بصره رهاكردم و به امام عسكرى‏علیه السلام نامه‏اى نگاشتم و از وى تقاضا كردم كه براى‏بهبود پسرم دعا كند. آن حضرت به من نوشت: خداوند پسرت را اگرمؤمن بود، بیامرزد. راوى گوید: نامه‏اى از بصره به دستم رسید كه در آن‏خبر مرگ فرزندم را درست در همان روزى كه امام خبر مرگ او را به من‏رسانده بود، داده بودند و فرزندم به خاطر اختلافى كه میان شیعه درگرفته بود، در امامت تردید داشت.(14)

8 - یكى از راویان از شخصى به نام محمّد بن على نقل مى‏كند كه گفت:كار زندگى برما سخت شد. پدرم گفت: بیا برویم نزد این مرد، یعنى‏حضرت عسكرى‏علیه السلام، مى‏گویند مردى‏بخشنده‏است. گفتم: او را مى‏شناسى؟گفت: نه او را مى‏شناسم و نه تا به حال او را دیده‏ام. به قصد منزل او در حركت شدیم. در بین راه پدرم به من گفت: چقدرمحتاجیم كه او دستور دهد پانصد درهم به ما بدهند؟ دویست درهم‏براى لباس و دویست درهم براى آرد و صد درهم براى هزینه. محمّد فرزندش گوید: من نیز با خود گفتم، اى كاش او سیصد درهم براى من‏دستور دهد، صد در هم براى خرید یك مركوب و صد درهم براى هزینه‏و صد درهم براى پوشاك تا به ناحیه جبل ( اطراف قزوین) بروم. چون به سراى امام رسیدیم، غلامش بیرون آمد و گفت: على بن‏ابراهیم وپسرش محمّد وارد شوند. چون داخل شدیم و سلام كردیم به‏پدرم فرمود: چرا تا الان اینجا نیامدى؟ پدرم عرض كرد: سرورم! شرم‏داشتم شما را با این حال دیدار كنم. چون از محضر آن امام بیرون آمدیم غلامش نزد ما آمد و كیسه‏اى به‏پدرم داد و گفت: این 500 درهم است! دویست درهم براى خرید لباس‏ودویست درهم براى خرید آرد و صد درهم براى هزینه. آنگاه كیسه‏ اى‏دیگر در آورد و به من داد و گفت: این سیصد درهم است! صد درهم براى‏خرید یك مركوب و صد درهم براى خرید لباس و صد درهم براى‏هزینه، ولى به ناحیه جبل نرو بلكه به طرف سورا (جایى در اطراف‏ بغداد) حركت كن.(15)

9 - در روایتى از على بن حسن بن سابور روایت شده است كه گفت: درزمان حیات امام حسن عسكرى‏ علیه السلام در سامراء خشكسالى روى داد. خلیفه به دربان و مردم مملكت خود دستور داد براى خواندن نمازِ باران ازشهر بیرون روند. سه روز پیاپى رفتند و هر چه دعا كردند باران نبارید. در چهارمین روز، بزرگ مسیحیان (جاثلیق) و راهبان وتعدادى ازمسیحیان در این مراسم شركت كردند. در میان آنها راهبى بود كه هرگاه‏دست خویش را به سوى آسمان بالا مى‏برد، باران باریدن مى‏گرفت، مردم‏از كار او در دین خود به شكّ افتادند و شگفت زده شدند و به دین نصارى‏گراییدند. خلیفه كسى را به سراغ امام عسكرى ‏علیه السلام كه در زندان بود فرستاد. او را از زندان نزد خلیفه آوردند. خلیفه گفت: امّت جدّت را دریاب كه‏هلاك شدند. امام فرمود: به خواست خداى تعالى فردا به صحرا خواهم‏رفت و شكّ و تردید را بر طرف خواهم كرد. روز پنجم كه رئیس نصارى و راهبان بیرون آمدند، حضرت با عدّه‏اى‏از یاران بیرون رفت. همین كه نگاهش به راهب افتاد كه دست خود را به‏سوى آسمان بلند كرده بود به یكى از غلامانش دستور داد دست راست‏ راهب را و آنچه را كه میان انگشتانش بود، بگیرد. غلام فرمان امام رااطاعت كرد و از بین انگشتان او استخوان سیاهى را در آورد. امام عسكرى‏استخوان را در دست گرفت و فرمود: اینك دعا كن و باران بخواه. راهب‏ دعا كرد، امّا ابرهایى كه آسمان را گرفته بودند كنار رفتند و خورشید پیدا شد!! خلیفه پرسید: ابو محمّد! این استخوان چیست؟ امام‏علیه السلام فرمود: این‏مرد از كنار قبر یكى از پیامبران گذر كرده و این استخوان را برداشته است. و هیچ گاه استخوان پیامبرى را آشكار نسازند جز آنكه آسمان باریدن ‏گیرد.(16)

10 - ابو یوسف شاعر متوكّل معروف به شاعر قصیر یعنى شاعر كوتاه‏قد. روایت كرده است كه پسرى برایم زاده شد و تنگدست بودم. به عدّه‏اى‏یادداشتى نوشتم و از آنها كمك خواستم. با نا امیدى بازگشتم به گرد خانه‏امام حسن‏علیه السلام یك دور چرخ زدم و به طرف در رفتم كه ناگهان ابو حمزه‏كه كیسه‏اى سیاه در دست داشت بیرون آمد. درون كیسه چهار صد درهم‏بود. او گفت: سرورم مى‏گوید: این مبلغ را براى نوزادت خرج كن كه خداوند در اوبراى تو بركت قرار دهد.(17)

11 - ابو هاشم گوید: یكى از دوستان امام‏علیه السلام نامه‏اى به او نوشت و ازاو خواست دعایى به وى تعلیم دهد. امام به او نوشت: این دعا را بخوان: "یا أَسْمَعَ السَّامِعینَ، وَیا أَبْصَرَ الْمُبْصِرینَ، وَیا عِزَّ النَّاظِرینَ، وَیا أَسْرَعَ‏الْحاسِبینَ، وَیا أَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، وَیا أَحْكَمَ الْحاكِمینَ، صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍوَآلِ‏مُحَمَّدٍ، وَاوْسِعْ لى فى رِزْقى وَمُدَّ فى عُمْرى، وَامْنُنْ عَلَىَّ بِرَحْمَتِكِ، وَاجْعَلْنى‏مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدِینِكَ وَلا تَسْتَبْدِلْ بى غیرى". ابو هاشم گوید: با خود گفتم: خدایا، مرا در حزب و زمره خویش‏ قرار ده. پس امام عسكرى‏علیه السلام به من رو كرد و فرمود: تو نیز اگر به خداایمان داشته باشى و پیامبرش را تصدیق كنى و اولیایش را بشناسى و آنان راپیرو باشى در حزب و گروه او هستى پس شاد باش!(18)

آنچه گفته شد، گزیده‏اى اندك از كرامات امام عسكرى‏علیه السلام است. امّاكرامتهاى فراوان دیگرى نیز از آن حضرت به ظهور رسیده كه این اوراق،گنجایش آن را ندارند و بسیارى دیگر نیز هست كه راویان، آنها را نقل‏ نكرده‏اند. بدلیل همین كرامتها بود كه مردم به ایشان به عنوان جانشین بر حقِ‏ رسول خدا و امام معصوم از ذریه آن حضرت ایمان داشته‏اند.

پی نوشت ها:

1) سیرة الائمة الاثنى عشر، ص‏490.
2) سیرة الائمة الاثنى عشر، ص‏482.
3) سیرة الائمة الاثنى عشر، ص‏253.
4) همان مأخذ، ص‏309.
5) البته طول خلافت معتمد بیش از بیست سال بوده و شاید پس از گذشت مدّتى ازدوران خلافتش نزد امام آمده و این خواسته را مطرح كرده است.همان مأخذ،ص‏309.
6) سوره روم، آیه 4.
7) سوره اعراف، آیه 54.
8) سیرة الائمة الاثنى عشر، ص‏257.
9) همان مأخذ، ص‏264.
10) همان مأخذ، ص‏267.
11) سیرة الائمة الاثنى عشر، ص‏268.
12) سیرة الائمة الاثنى عشر، ص‏268.
13) همان مأخذ، ص‏269.
14) همان مأخذ، ص‏274.
15) سیرة الائمة الاثنى عشر، ص‏274.
16) سیرة الائمة الاثنى عشر، ص‏271.
17) همان مأخذ، ص‏294.
18) سیرة الائمة الاثنى عشر، ص‏299.

دوشنبه 21 بهمن 1392  12:19 AM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi
karkas074
karkas074
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 2109
محل سکونت : Qom

پاسخ به:مبحث سی و هفتم طرح صالحین:امام حسن عسکری(ع)

(بسم الله الرحمن الرحیم)

جلوه‌هایی از شخصیت و کرم امام حسن عسکری(ع)

زمانی که امام حسن عسکری(ع) وارد زندان شدند و مسئول زندان، بزرگی و اخلاق والای ایشان را دید به کلی تغییر عقیده داد به طوری وقتی که حضرت عسکری(ع) از زندان بیرون آمدند، یکی از کسانی بود که بیشترین بصیرت را نسبت به مقام والای آن حضرت داشت.

 

حضرت امام ابومحمد حسن عسکری(ع) به دلیل دارا بودن صفات اخلاقی والا یکی از جلو‌ه‌های زیبای رسالت اسلام بود؛ برخورد آن حضرت با دوست و دشمن، همواره با مکارم اخلاقی و صفات والا بوده‌ است. این پدیده یکی از بارز‌ترین ساختارهای شخصیتی آن بزرگوار بود که آن را از پدران و جد گرامی خود حضرت رسول(ص) به میراث برده بود؛ پیامبری که مکارم اخلاقی‌اش همه مردم را در بر گرفته بود.

اخلاق بزرگوارانه امام حسن عسکری(ع)‌ نیز حتی بر افرادی که با آن حضرت به دشمنی می‌پرداختند تأثیر مثبت داشته و آنها را از دشمنی به دوستی و محبت به آن حضرت برمی‌گردانده است. تاریخ‌نویسان نقل کرده‌اند که متوکل شدت دشمنی او با اهل بیت(ع)‌ در نزد خاص و عام شناخته شده بود و میزان کینه وی نسبت به حضرت علی(ع) ‌بارز است، دستور داد تا امام عسکری را به زندان انداخته و بر ایشان سختگیری کنند.

اما زمانی که آن حضرت وارد زندان شد و مسئول زندان، بزرگی و اخلاقی والا و هدایت و صلاح آن حضرت را دید به کلی تغییر عقیده داد تا جایی که برای بزرگداشت و تعظیم آن حضرت هیچ گاه خیره خیره به صورت آن حضرت نگاه نمی‌کرد و هنگامی که حضرت عسکری(ع) از زندان بیرون آمد همین مسئول زندان یکی از کسانی بود که بیشترین بصیرت را نسبت به مقام والای آن حضرت داشت و در میان مردم، نیکوترین سخنان را درباره آن حضرت بیان می‌داشت.

* بزرگواری و کرم امام عسکری(ع)

نمونه‌هایی از روش کریمانه امام عسکری(ع) که در روایت اسلامی به آنها اشاره شده است، به شرح ذیل است:

شیخ مفید از محمدبن علی‌بن ابراهیم‌بن موسی‌بن جعفر(ع) روایت کرده است که گفت: روزگاری شد که امر معیشت بر ما بسیار سخت شد، پدرم به من گفت بیا تا به سمت این مرد یعنی حضرت عسکری(ع)‌ برویم چرا که درباره جود و بخشش او توصیف‌هایی را شنیده است. به او گفتم آیا با او آشنایی دارید، پاسخ داد: نه، با او آشنا نیستم و تاکنون نیز او را ندیده‌ام.

وی می‌گوید ما به نزد آن حضرت رفتیم و پدرم در راه به من گفت چقدر خوب می‌شد تا او دستور دهد به ما پانصد درهم بدهند تا دویست درهم آن را برای لباس، دویست درهم آن را برای آرد و صد درهم آن را برای سایر مخارج به مصرف برسانیم. من نیز در دل می‌گفتم تا سیصد درهم به من بدهند تا با صد درهم آن چارپایی خریده و صد درهم آن را به سایر مخارج اختصاص داده و صد درهم دیگر را به لباس اختصاص دهم. و به این ترتیب به منطقه «جبل» مسافرت کنم.

محمدبن علی گوید، هنگامی که به خانه آن حضرت رسیدیم، غلام ایشان خارج شد و گفت: علی‌بن ابراهیم و پسرش محمد داخل شود. هنگامی که ما بر آن حضرت داخل شده و سلام کردیم، آن حضرت به پدرم فرمودند: ای علی چه چیز باعث شده که تاکنون به دیدار ما نیایی؟! پدرم عرضه داشت:‌ ای سرور و مولای من، من شرم داشتم از اینکه شما را به این حال ببینم.

هنگامی که از نزد او خارج شدیم غلام آن حضرت به سوی ما آمد و کیسه‌ای پول به پدرم داد و گفت: این پانصد درهم است، دویست درهم برای لباس، دویست درهم برای آرد و صد درهم هم برای سایر مخارج همچنین کیسه‌ای هم به من داد و گفت: این سیصد درهم است، صد درهم را برای خرید چارپا و صد درهم هم برای لباس اختصاص داده و صد درهم دیگر را برای سایر مخارج مصرف کن.

اما به سمت منطقه جبل مسافرت نکن، ‌بلکه به منطقه «سوار» مسافرت کن.

شیخ مفید(ره) گوید:‌ محمد بن علی به منطقه «سوار» رفت و با زنی از آن منطقه ازدواج کرد و کار او آنقدر بالا گرفت که درآمد روزانه او هزار دینار شد. اما با همه این تفاصیل باز معتقد به وقف در امامت بوده و به امامت حضرت امام حسن عسکری(ع) معتقد نشد.

2. اسحاق بن محمد نخعی روایت می‌کند که: ابوهاشم جعفری گفت: به حضرت امام ابومحمد حسن عسکری(ع) نامه‌ای نوشته و در آن از تنگنای زندان و شدت غل و زنجیر شکایت نمودم. آن حضرت در پاسخ من نامه‌ای نوشته و در آن مرقوم فرمودند: تو امروز ظهر در منزل خود نماز می‌خوانی. من در همان روز و در وقت ظهر از زندان آزاد شدم و نماز را در خانه خود خواندم. من از نظر مالی نیز در تنگنا قرار داشتم و می‌خواستم از آن حضرت در همان نامه که برایش نوشته بودم کمک بخواهم، اما شرم کردم. هنگامی که به منزل خود رسیدم دیدم آن حضرت مبلغ صد دینار برای من فرستاده و به همراه آن نامه‌ای نوشتند که در آن آمده بود: «هر وقت حاجتی داشتی شرم نکن و از من رودربایستی نداشته باش و حاجت خود را از من بخواه که انشاءالله به آنچه دوست داری خواهی رسید.»

3. از اسماعیل بن محمد علی بن اسماعیل بن علی بن عبدالله بن عباس روایت شده است که گفت: بر سر راه حضرت امام حسن عسکری(ع) در پشت جاده نشستم. هنگامی که آن حضرت از جلوی من عبور کرد به نزد آن حضرت رفته، از فقر و نداری شکایت کرده و قسم یاد کردم که من حتی یک درهم نیز نداشته، حتی برای خوردن شام هیچ غذایی ندارم.

اسماعیل بن محمد گوید: امام حسن عسکری(ع) به من فرمود: «تو به خداوند قسم دروغ یاد می‌کنی؛ چرا که دویست دینار در مکانی دفن کرده‌ای، اما این سخن برای این نیست که چیزی به تو عطا نکنم. ای غلام آن چه داری به او بده» غلام آن حضرت صد دینار به من داد. سپس آن حضرت رو به من کرده فرمودند: «در وقتی که به شدت به آن دویست دینار که دفن کرده‌ای احتیاج پیدا کردی از دستیابی به آن محروم خواهی شد» اسماعیل گوید: به راستی که کلام آن حضرت به حقیقت پیوست؛ بدین گونه که من صد دیناری را که آن حضرت به من داده بود به مصرف رسانده، دوباره شدیداً به پول نیازمند شدم و درهای روزی نیز بر من بسته شد. در این وقت بود که به سراغ محل دفن دینارها رفته، آنجا را نبش نمودم، اما دینارها را در آنجا نیافتم. بعدا متوجه شدم که پسرم جای دینارها را فهمیده و آن‌ها را گرفته و فرار کرده است، من نتوانستم به چیزی از آن دینارها دست پیدا کنم.

اللهم عجل لولیک الفرج

دوشنبه 21 بهمن 1392  9:39 AM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi
omiddeymi1368
omiddeymi1368
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 6610
محل سکونت : خراسان جنوبی / بیرجند

پاسخ به:مبحث سی و هفتم طرح صالحین:امام حسن عسکری(ع)


نقل قول sabrezinab

سلام علیکم ،

 

شهادت امام حسن عسکری را به پیشگاه امام زمان علیه السلام تسلیت عرض می نمایم  انشالله  این ایام فرصتی باشد تا ما خودمان را بیشتر و بیشتر با امامان معصوم آشنا کنیم  و تلاش نماییم گفتار و کردار آنان را سرلوحه زندگی خود قرار دهیم و همیشه نگوییم ما که مثل اونا نمیشیم  چون گفتند:

آب دریا را اگر نتوان کشید  هم به قدر تشنگی باید چشید 

پس بکوشید تا خودمان را بیش از پیش به آنان نزدیک تر کنیم .

 

 

ولادت امام حسن عسکری(علیه السلام) بوده است.

واسه كسي خاك گلدون باش،
كه اگه به آسمون رسيد،
بدونه ريشه‌اش كجاست ...

دوشنبه 21 بهمن 1392  12:36 PM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi
omiddeymi1368
omiddeymi1368
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 6610
محل سکونت : خراسان جنوبی / بیرجند

پاسخ به:مبحث سی و هفتم طرح صالحین:امام حسن عسکری(ع)

سرود مسجدی - میلاد امام عسگری علیه السلام

 

                       صل علی محمد ابا محمد آمد           صل علی محمد ابن الرضا خوش آمد...

نور طلوع  مهر یاسین و کوثر آمد

                                        دوم حسن از آل زهرا(س) و حیدر آمد

گل ریزد از آسمان از یمن میلاد او 

                                        فض و شرف گرفته از نام او آبرو

این نور چشم طاها این پور مولا باشد

                                    ابن الرضای سوم ، فرزند زهرا(س) باشد

خنده به ماه روی آل عبا مبارک

                                     سر زد ز مشرق دین ، نور خدا مبارک

از لطف  او این جشن  فرخنده پا گرفته

                                     ماه ربیع الثانی ، از او صفا گرفته

با جود بی کرانه ، با وجد و شور و شادی

                                       عیدی دهد به عالم آقا امام هادی

باران نور و رحمت ، روح خوش عهدی آمد

                                     مولای هر دو عالم ، بابای مهدی آمد

با یک دلی شکسته ، با اشک دامن دامن

                                   امشب بگو ای آقا ، با حاجت آمدم من

ببین عزیز زهرا(س) هر چند من فقیرم

                                   به بند سخت جهل و ، به معصیت اسیرم

دستم بگیر ای آقا ، مرا رهان ز عصیان

                                 به حقّ حیّ اعلا ، به آیه های قرآن

آقا برای شیعه از سوز دل دعا کن

                                 با ذولفقار آهت بس محشری به پا کن

وهابیون و بحرین در جنگ کفر با دین

                                    بنما دعا برای سوریه و فلسطین

گرچه حضورت ای گل ، بی ارزشیم و خاریم

                                  ما غیر درگه تو ، جایی دگر نداریم

خواهد دلم که اهل سوز و نوایت باشم

                                  گدای دوره گردی در سامرایت باشم

با دست خالی از تو لطف و عطا می خواهم

                                هم مکهّ هم مدینه، هم  کربلا میخواهم

 

واسه كسي خاك گلدون باش،
كه اگه به آسمون رسيد،
بدونه ريشه‌اش كجاست ...

دوشنبه 21 بهمن 1392  12:39 PM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi
parisaexp
parisaexp
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 888
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث سی و هفتم طرح صالحین:امام حسن عسکری(ع)

پاسخ به:مبحث سی و هفتم طرح صالحین:امام حسن عسکری(ع)

لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ زَکَاةٌ وَ زَکَاةُ الْعَقْلِ احْتِمَالُ الْجُهَّال‏

برای هر چیزی زکاتیست و زکات عقل تحمّل نادانان است.

دوشنبه 21 بهمن 1392  1:32 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 mohsen_alavi
parisaexp
parisaexp
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 888
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث سی و هفتم طرح صالحین:امام حسن عسکری(ع)

پاسخ به:مبحث سی و هفتم طرح صالحین:امام حسن عسکری(ع)

لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ زَکَاةٌ وَ زَکَاةُ الْعَقْلِ احْتِمَالُ الْجُهَّال‏

برای هر چیزی زکاتیست و زکات عقل تحمّل نادانان است.

دوشنبه 21 بهمن 1392  1:42 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 mohsen_alavi
mohsen_alavi
mohsen_alavi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 8348
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث سی و هفتم طرح صالحین:امام حسن عسکری(ع)


نقل قول sabrezinab

سلام علیکم ،

 

شهادت امام حسن عسکری را به پیشگاه امام زمان علیه السلام تسلیت عرض می نمایم  انشالله  این ایام فرصتی باشد تا ما خودمان را بیشتر و بیشتر با امامان معصوم آشنا کنیم  و تلاش نماییم گفتار و کردار آنان را سرلوحه زندگی خود قرار دهیم و همیشه نگوییم ما که مثل اونا نمیشیم  چون گفتند:

آب دریا را اگر نتوان کشید  هم به قدر تشنگی باید چشید 

پس بکوشید تا خودمان را بیش از پیش به آنان نزدیک تر کنیم .

سلام دوست خوبم اول خوب پست اول بحث رو بخون ببینید درباره چی هست بعد اقدام کنید به ارسال پست

ولادت امام حسن عسکری ع است نه شهادت...

و لطفا مطالبی ارسال نمایید که مطابق با مبحث است

تشکر

 

وبلاگ شیعه 12 امامی

 

خواهد آمد مرهم زخم علی(ع) در کوچه ها

 

دوشنبه 21 بهمن 1392  4:06 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
fateme74
fateme74
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 3243
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:مبحث سی و هفتم طرح صالحین:امام حسن عسکری(ع)

«... و عشق، امروز زیباترین تصویر خلقت را به نمایش می گذارد»

 

شمیم گل های «ربیع الثانی»، فضای «مدینه» را فرا می گیرد و لحظه ها آکنده از عطرِ «صلوات» می شود.

 

خانه «امامت» را اینک پایان انتظار است؛ انتظاری که آمدنش را با «انتظاری» شگفت و گسترده، پیوند خواهد زد.

 

کسی می آید از آن سوی کهکشان ها، ـ عطر شکوفه بر لب ـ تا غربت سرایِ مدینه را غرق شادی و شور نماید؛ غرق عطر حضور!

 

کسی می آید که ادامه «طلوع» در تاریکستان قهقرایی زمان است.

کسی می آید تا «انسان»، به حق راستین خویش برسد؛ حقی که روزی در تمام نگاه ها متجلّی خواهد شد.

 

کسی می آید که نقطه عطفی در پیوندِ باورهای «نخستین» و «واپسین» خواهد بود و در دامان حق

نمایِ ولایتش، نجات دهنده حقیقی و موعود ازلی «عج» را پرورش خواهد داد!

کسی می آید که ادامه «خیر» است؛ از «آدم» علیه السلام تا «خاتم» صلی الله علیه و آله و از حضرت

 خاتم صلی الله علیه و آله ، تا وارث حقیقیِ خیر؛ «حضرت بقیة اللّه الاعظم، مهدی (عج)»!

کسی می آید که روح «حقیقت»، در کالبد زمان است و چلچراغ ولایت علوی علیه السلام را در تاریکنای

جهالت «عباسیان» روشن خواهد کرد.

کسی می آید که بهارانه ربیع الثانی را علت طراوت و درون مایه شگفت زیبایی ست.

 

بهار تازه و گل تازه و چمن تازه ستاره یار و فلک یار و دورگردون، یار
هر آن که بر گل رخسار تو گشاید چشم بهار را چه کند؟ ای به «چهر» رشکِ بهار!
درخت اگر گل سوری، به باغ آورده نهال قامت تو، آفتاب دارد بار!

 

مولا جان، یا ابا محمّد، ای آیینه جمال الهی!

 

ای منظری که معرّف زیبایی و شکوه خداوندی! امروز دریاب دل های شیفته ای را که مفتون اجابت نگاهت شده اند.

دریاب در اجابت سبز دعایت، قنوتِ دست هایی را که دخیل به «سامّرای» یادت بسته اند و تو را به

عظمتِ «موعود واپسین» قسم می دهند.

برآور حاجت هایمان را مولا!

مولا! امروز، نام و یادت آسمان و زمین را مفتون خویش کرده است و دل ها، پر از شادمانه های «ولایت» توست!

چه غرورانگیز است یادمانه های امروز و چه مبارک است طلوع خورشیدی که مولودش، بشارت رسان «موعود» است!

مولاجان، یا ابامحمد، یا حسن بن علی علیهماالسلام !

درود خداوند بر تمام لحظه های آسمانی زندگی ات؛ چه در مدینه، چه در سامّرا! چه آنگاه که «عطر

ولادتت»، مشام مدینه را نواخت؛ چه آنگاه که «سوز شهادتت»، سینه سامّرا را گداخت!

درود خداوند بر تو و بهاری ترین لحظاتِ خاندانت؛ که سرشار از شادی و شور است!

درود خداوند بر تو و شادمانی های امام هدایت ـ امام علی بن محمّد علیهماالسلام ـ

درود خداوند بر تو و بهاری که در راه است!

مولاجان، دردمندانیم، بسته به آستانت نظر! عطایمان کن در دنیا زیارتت را و در آخرت شفاعتت را.

دوشنبه 21 بهمن 1392  6:47 PM
تشکرات از این پست
mahderonaldo
mahderonaldo
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 1610
محل سکونت : مازندران

پاسخ به:مبحث سی و هفتم طرح صالحین:امام حسن عسکری(ع)

اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود

در پيشگاه حكم تو ذرات در سجود

اى مير عسكرى لقب اى فاطمى نسب

آن را كه نيست مهر تو از زندگى چه سود

دوشنبه 21 بهمن 1392  7:33 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
kz1350
kz1350
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 6140
محل سکونت : مازندران

پاسخ به:مبحث سی و هفتم طرح صالحین:امام حسن عسکری(ع)

درخشید بار دگر آفتاب رمید از دو چشم گل، آهوی خواب

چمن بر دمن خیمه زد سبزگون به چهر گل و لاله افتاد خون

به دامان کهسار از خاک و سنگ برویید صد بوته رنگ رنگ

مگر نیست باری که بس سالهاست که ما را بهاری نه دیگر بجاست
دوشنبه 21 بهمن 1392  7:42 PM
تشکرات از این پست
mahderonaldo
muhammad_mahdi
muhammad_mahdi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 558
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث سی و هفتم طرح صالحین:امام حسن عسکری(ع)

امام حسن عسکری(ع) می فرمایند: 


از جمله تواضع و فروتنى، سلام کردن بر هر کسى است که بر او می گذری، و نشستن در پایین مجلس است. 

 

دوشنبه 21 بهمن 1392  10:32 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث سی و هفتم طرح صالحین:امام حسن عسکری(ع)

در بهشت

باز همان ثقه جليل القدر فرموده: شنيدم امام عسكرى صلوت الله عليه مى‏فرمود: «ان فى الجنة باباً يقال له المعروف لا يدخله الا اهل المعروف» در بهشت درى هست كه نامش معروف است از آن در داخل بهشت نمى‏شود مگر اهل نيكى در دنيا. من در نفس خودم خدا را شكر كردم و شاد شدم كه براى رفع حاجتهاى مردم خودم را به زحمت مى‏انداختم.
امام به من نگاه كرد و فرمود: آرى، يا ابا هاشم! به كار خودت ادامه بده، اهل احسان در دنيا اهل احسان در آخرتند، خدا تو را از آنها قرار دهد و رحمتت كند

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

سه شنبه 22 بهمن 1392  5:12 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث سی و هفتم طرح صالحین:امام حسن عسکری(ع)

تفسير آيه

از ابو هاشم روايت شده كه گويد: از حضرت عسكرى صلوات الله عليه از آيه «ثم اورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرات بادن الله» سؤال كردم.
فرمود: هر سه گروه از آل محمداند(ص)، ظالم به نفس از آنها كسى است كه بامام معتقد نيست، مقتصد كسى است كه عارف به امام باشد، سابق به خيرات خود امام است. من پيش خود درباره مكرمتى كه به آل محمد (ص) داده شده فكر مى‏كردم: گريه‏ام گرفت .
امام به من نگاه كرد و فرمود: عظمت شأن آل محمد بزرگتر از آن است كه به نظرت آمده، خدا را حمد كن كه تو را به ولايت آنها معتقد و متمسك كرده است. روز قيامت با آنها خوانده خواهى شد وفتى كه هر جمعيت با امامش خوانده مى‏شود، تو بر خيرى.

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

سه شنبه 22 بهمن 1392  5:13 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث سی و هفتم طرح صالحین:امام حسن عسکری(ع)

خبر غيبى

ثقة الاسلام كلينى و شيخ مفيد نقل مى‏كنند از اسماعيل بن محمد كه گويد: در راه ابو محمد عسكرى نشستم، چون از آنجا گذر كرد به او از فقر شكايت كرده و قسم خوردم كه نه درهمى دارم و نه زيادتر از آن. نه طعام صبح دارم و نه شب. امام (ع) فرمود: به خدا دروغ قسم مى‏خورى. با آن كه دويست دينار دفن كرده‏اى!! ولى اين حرف من بدان معنى نيست كه به تو چيزى ندهم، اى غلام! هر چه دارى به او بده، غلامش صد دينار به من داد.
بعد فرمود: تو از پولى كه دفن كرداى در وقت حاجت محروم خواهى شد. امام (ع) راست فرمود، من آنچه امام داده بود خرج كردم، به مخارج احتياج شديدى پيدا كردم، درهاى روزى براى من بسته شد. دفينه را بيرون آوردم، چيزى نيافتم، بعد معلوم شد كه پسرم جاى آنها را دانسته و آنها را برداشته و فرار كرده است. ديگر چيزى از آنها به دست من نرسيد.

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

سه شنبه 22 بهمن 1392  5:13 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
دسترسی سریع به انجمن ها