مى زند آتش به قلبم سوز داغ عسكرى
گيرد امشب اشك من هر دم سراغ عسكرى
شد به سن كودكى فرزند دلبندش يتي
گشت دُرّ اشك مهدى چلچراغ عسكرى
در دل صحراى غم ها و به دشت سرخ عشق
لاله سان شد قلب ما خونين ز داغ عسكرى
بس كه اندوه فراوان ديد از جور خسان
شد لبالب از مى غم ها اياغ عسكرى
با گلاب اشك و با سوز درون گويد سخن
«حافظى» آن بلبل خوش خوان باغ عسكرى
شاعر: محسن حافظی