پرداخت خمس، چرا و چگونه؟
1. اهميت خمس
خمس يكى از فرايض اسلامى و ميوهاى از درخت ايمان است كه بهوسيله اجتناب از مالاندوزى و تطهير نفْسِ خود از مظاهر فريبنده دنيا و تزكيه آن از آزمندى و حرص، بهدست مىآيد. قرآن مجيد در بيان اهميت خمس، ايمان را با آن پيوند داده است: وَ اعلَمُوا انَّما غَنِمْتُمْ مَنْ شىءٍ فَانَّ لِلّه خُمُسَهُ و لِلرَّسُولِ وَ لِذِى القُرْبى وَ اليتامى وَ المساكينِ وَ ابنِ السَّبيلَ انْ كنتُم آمَنتُم بِاللَّهَ وَ ما انْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يومَ الفُرقان يوْمَ التَقىَ الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى كلِّ شَىءٍ قَديرٌ. (/ و بدانيد ى كپنجمِ غنيمتهايى كه گرفتهايد، براى خدا و رسول و از آنِ خويشاوندان [او] و ى تيمان و بينوايان و درراهماندگان است.
اگر به خدا و قرآنى ايمان آوردهايد كه بر بنده خود (حضرت محمد) در روزِ جدايى [حق از باطل] نازل كرديم؛ همان روزى كه آن دو گروه، با هم روبهرو شدند؛ و خدا بر هر چيزى تواناست.) «1» اين آيه به «آيه خمس» معروف است.
خداوند متعال خمس را به پيامبر اسلام (ص) و ذريه گرامى او (عليهمالسلام)، به منظورِ اكرام و احترام آنان اختصاص داده است. اماممحمدباقر (ع) فرمودهاند: «براى هيچكس جايز نيست با مالى خريد كند كه خمس به آن تعلق گرفته است؛ مگر اينكه حقّ ما را به ما برساند.» «2»
نيز، عمرانبنموسى مىگويد كه آيه خمس را بر حضرت خواندم. پس، فرمودند: «هر آنچه از آنِ خداست به پيامبر مىرسد و هر آنچه از آنِ پيامبر شود، به ما (اهلبيت) خواهد رسيد.» سپس، فرمودند: «خداوند ارزاق مؤمنان را در پنج قسمت به آنان ارزانى داشته است تا ى كى
را در راهِ خدا انفاق كنند و چهار قسمت را به حلال بخورند ... اين دستورها، سخت و دشوار است و كسانى به آن عمل مىكنند و سختىها را تحمل مىدارند كه خداوند، آنان را در راه ايمان، امتحان كرده است.» «3»
2. مصاديقِ وجوب خمس
در اسلام، يكى از واجبات مهم مالى، خمس است كه از فروع دين و جزء عبادات شمرده مىشود؛ ازاينرو، بايد با قصد قُربت انجام گيرد. تمام مذاهب اسلامى، چه شيعه و چه سنّى، در اصلِ وجوب خمس اتفاقنظر دارند و تنها اختلاف ميان آنان، مصاديق و نيز مصارف آن است: بيشترِ اهلسنّت بر اين باورند كه تنها به غنايم جنگى و گنج، خمس تعلق مىگيرد؛ «4» اما فقيهان شيعى معتقدند كه خمس در هفت چيز واجب است: 1. غنايم جنگى؛ 2. غوّاصى (اشيايى كه با فرورفتن در آبِ درياها، بهدست مىآيد.)؛ 3. گنج؛ 4. معدن؛ 5. سود تجارت؛ 6. مال حلالِ مخلوط به حرام؛ 7. زمينى كه كافر ذِمّى از مسلمان بخرد. در پنج قِسم اول، فقهاى شيعه اتفاقنظر دارند و دو قِسم اخير، نظر مشهور آنان مىباشد.
آنچه امروزه موضوعِ بحث و پژوهش است، خمسِ سود و درآمدِ كسب مىباشد. آيه وَ اعْلَمُوا انَّما غَنِمْتُمْ مَنْ شىءٍ فَانَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ و لِلرَّسُولِ وَ ... «5» بهنظر فقيهانِ شيعى، نهتنها بر وجوب خمسِ غنايم جنگى دلالت مىكند، بلكه شامل هرگونه درآمدِ كسب نيز مىباشد. واژه «غنيمت» از نظر لغت، معناى گستردهاى دارد و به هرگونه درآمد و فايدهاى اطلاق مىشود كه به انسان مىرسد. «6» غنيمت جنگى و سود تجارت، هر دو را غنيمت مىشمرند و مشمول آيه مىدانند. البته، هر چند شأن نزول آيه درباره غنايم جنگى است، ولى اين سخن، معروف است كه شأن نزول، هيچگاه، مخَصِّص نيست و نمىتواند آيه را به خود محدود كند. در تقريرات درس حضرت آيتالله بروجردى، چنين آمده است:
«درست است كه [اين] آيه درباره خاص نازل شده است؛ ولى، هيچگاه مورد مخَصِّص نيست و دانشمندان اهلسنّت هم كه خمس را در غيرغنايمِ جنگى انكار كردهاند، در اين آيه، شأن نزول را تخصيصدهنده و محدودكننده ندانستهاند و درحالىكه آيه در غزوه بدر نازل شده است، آنرا شاملِ تمامى جنگها شمردهاند. اگر قرار بود مورد خاص، در آيه، مخَصِّص باشد، بايد آنرا محدود به جنگ بدر بدانند.» «7»
گذشته از همه اينها، در روايت معتبرى، معروف به صحيحه علىبنمهزيار، امامجواد (ع) غنيمت را در اين آيه، بهمعناى گستردهاى در نظر گرفته و آنرا به درآمدِ كسب، تفسير كردهاند.
در بخشى از آن آمده است: «فامّا الغنائم و الفوائد فهى واجب ه عليهم فى كلّ عام، قال الله تعالى: و اعلموا انّما غنِمتم مِن شَىء فأنّ للّهِ خُمسه ....» «8» در اين حديث، امام واژه «الفوائد» را در كنارِ «الغنائم» جاى داده و هر دو را مصداق آيه قلمداد كرده است و ترديدى نيست كه منظور از فوايد، هرگونه سود و درآمدى است كه به انسان مىرسد. بنابراين، از مجموع مسائل و قرائنِ يادشده، بهدست مىآيد كه قرآن، بهصراحت، از خمسِ درآمد، ياد و بر وجوب آن، دلالت كرده است؛ بهويژه آنكه حضرت جواد (ع) نيز از آن، معناى وسيعى را دريافته و براى پيروانشان تبيين و تفسير كردهاند.
چنانچه كسى در تمام آنچه بيان كرديم، اشكال كند و آيه را در خمس غنايمِ جنگى منحصر بداند، در پاسخ خواهيم گفت: بهجز قرآن، روايات متعددى از ائمه (عليهمالسلام) نقل كردهاند كه بهخوبى، بر وجوب خمسِ درآمد، دلالت مىكند «9» و تمامىِ فقيهان شيعى نيز به آنها استناد جسته و در كتابهاى فقهى خود، آنها را ذكر كردهاند.
گفتنى است كه اكثر اهلسنّت، از سويى خمس در غيرغنايم جنگى را انكار كردهاند و از ديگر سوى، دسترسى به صندوق زكات را بر ساداتِ بنىهاشم، حرام شمردهاند! درحالىكه در بين اين دسته نيز، همانندِ سايرين، يتيم و مسكين بهچشم مىخورد. اكنون اين سؤال پيش مىآيد كه فقراى سادات بنىهاشم، از چه بودجهاى امرارمعاش كنند؛ با اين اعتقاد كه جنگ در تمام دوران زندگى و در همه جوامع، نه مطلوب است و نه پابرجا و هميشگى، تا آنان بتوانند از خمس غنايم جنگى ارتزاق كنند. «10»
3. تاريخچه خمس
ترديدى نيست كه آيه خمس در عصر رسالت نازل شده است و پيامبر اكرم (ص) اين فريضه را بهاجرا درآوردهاند و مسلَّم اين است كه حضرت رسول (ص) خمسِ غنايم جنگى را اخذ مىكردند؛ اما خمسِ سود تجارت، بنابه ضرورت و مصالحى، تا عصر امامان (عليهمالسلام) بهتأخير افتاد. اين ضرورت را شايد بتوان در چند امر خلاصه كرد:
1- 3 خمس با زكات اين تفاوت را دارد كه منفعت زكات به عموم مسلمانان برمىگردد؛ ولى موضوع خمس به شخص پيامبر اكرم (ص) و خويشان او اختصاص دارد؛ لذا ايشان مصلحتى بر اجراى آن نمىديدند. «11»
2- 3 در عصر رسالت، فقر عمومى بر جامعه حاكم بود و مسلمانان بهجهتِ تنگدستى، قدرت پرداختِ خمس را نداشتند. ازاينرو، پيامبر گرامى اسلام (ص) از بيانِ مسئله و جمعآورىِ خمسِ درآمد، صرفنظر كردند.
3- 3 رويكرد سياسى مهمترين عاملى بود كه نگذاشت ائمه معصومين (عليهمالسلام) تا زمان امامباقر (ع) بهبعد، اين فريضه الهى را بهاجرا درآورند؛ زيرا، جلب و جمع اموال از وظايف سلطان بود و هركس با آنان رقابت مىكرد، بهعنوان فرد متمرِّد از قانون و مخالفِ حاكميت و بهاتهامِ جمعآورىِ سلاح و توطئه عليه رژيم، تحتتعقيب قرار مىگرفت. پس از برقرارىِ آزادى نسبى در عصر عباسيان، موقعيت اجتماعىِ ائمه (عليهمالسلام) اين امكان را داد تا ايشان بهطور غيرعلنى، خمس را از مسلمانان دريافت كنند. «12»
4- 3 پيامبر اسلام (ص)، ازيكسو، بهجهتِ ارتباطشان با غيب مىدانستند كه در آينده نهچنداندور، امر خلافت و حكومت از مسير اصلى خود، منحرف شده و بهدستِ نااهلان و غاصبانِ زورگو مىافتد و ازديگرسوى، مىدانستند كه خمس «وجه الاماره» است و بايد بهدست حاكم و سلطان سپرده شود. اگر حضرت رسول (ص) وجوبِ خمس درآمدِ كسب را بيان و آشكار مىكردند، اين امر فرصتى براى حاكمانِ جوْر پيش مىآورد تا با دستاويزِ شرعى، اموال مسلمانان را به غارت برند و بر ظلم و ستم خود بيفزايند. اين پيشبينى و تيزبينىِ حضرت رسول (ص) باعث شد كه اين حكم الهى، در پرده خفا پنهان بماند. «13»
4. فلسفه خمس
آنچه مىآيد، تنها بر اساس فهم ما از كتاب و سنّت است و چهبسا وجوب خمس، حكمت و علل بيشترى داشته باشد كه از ديد ما مخفى مانده است:
1- 4 ترديدى نيست كه اسلام بهصورت يك مكتب اخلاقى يا فلسفى يا اعتقادىِ محض ظهور نكرد؛ بلكه بهعنوان آيينى جامع كه تمام نيازمندىهاى مادّى و معنوى در آن پيشبينى شده است، پا بهعرصه ظهور گذاشت. ازسوىديگر، اين مكتب از همان عصر پيامبر اسلام (ص) با تأسيس حكومت همراه بود؛ در نتيجه، ايشان براى اداره آن، نياز به پشتوانه مالىِ غنى و منظمى داشتند تا بتوانند در سايه تشكيل حكومت اسلامى، از بينوايان، بيماران، بىسرپرستان، معلولان و يتيمانِ جامعه، دستگيرى كرده و اين خلاءِ اقتصادى را پُر كنند. خداوند متعال با نزول آيات زكات، دستِ يارى و رحمت بىپايانش را بهكمك نبىّ اكرم (ص) فرستاد و با واجبساختنِ زكات، اين نقص و كاستى را برطرف كرد. اين فريضه الهى از مالياتهايى است كه درحقيقت، جزوِ اموال عمومى جامعه اسلامى است و نيز به غيربنىهاشم (غيرسادات) اختصاص دارد و لذا، مصارف آن عموماً در مواردِ يادشده است.
ولى امام (ع) در مقام رئيس حكومت نيز با هزينههايى روبهروست كه بايد تأمين شود: او براى پيشبُرد نظام اسلامى و اداره جامعه، به بودجه فراوانى نياز دارد. فريضه خمس براى تأمينِ اين منظور، بر متمكّنانِ جامعه، واجب شده است. «14» ازاينرو، در روايت، از خمس بهعنوان «وجه الاماره» ياد كردهاند. «15»
2- 4 خداوند متعال براى حفظ كرامت و عزت پيامبر اسلام (ص)، محل تأمين بودجه فقراى بنىهاشم و منسوبان به آن حضرت را، از خمس قرار داد و سهم آنان را قرينِ سهم خود و رسول فرمود، تا زمينه تحقيرِ آنان را از بين ببرد؛ چون ممكن است برخى مردم، در پرداخت زكات به فقيران نوعى برترى براى خود و حقارتى نسبت به گيرنده احساس كنند. درحالىكه در پرداخت خمس و «وجه الاماره»، قضيه عكسِ آن است و برترى، براى گيرنده مىباشد «16»
3- 4 خمس براى تأمين بودجه هر كارِ خيرى است كه امام بخواهند انجام دهند و براى هر موقعيتى كه ايشان صلاح بدانند، مصرف كنند. «17»
4- 4 خمس وسيلهاى براى رشد و كمال انسان محسوب مىشود: همچنانكه هر فرد با انجامدادنِ هر وظيفهاى، مرحلهاى از كمال را مىپيمايد، با اداى خمس بهقصد قربت و بُريدن از دنيا نيز وظيفهاش را انجام داده و خود را از گناهان پاك كرده است و بهسوى كمال، ترقّى مىكند. «18»
5- 4 تحقق احياى دين خدا و برقرارىِ حكومت اسلامى كه هدف اصلىِ اين مكتب است، «19» نياز به بودجه مستقل و جداى از بودجه زكات دارد. خمس ثروت بسيار عظيمى براى تأمين هزينههاى يك انقلاب، براى رسيدن به حكومت عدل الهى، فراهم مىآورد. قدرتِ موجوديت دينىِ تشيّع و زندهماندنِ اين مكتب در عصر حضور و غيبت، بر اساس خمس استوار بوده است و اين منبع مالى، به اهلبيت (عليهمالسلام) و علما كه وارثان آنان هستند، اين توانايى را داد تا باوجودِ فشار و اختناق دستگاه ظلم، در راه خدا (عز) ايستادگى كنند.
5. مَئونه
«مَئونه» مخارجى را گويند كه در زندگى، هزينه مىشود و شامل امور زير است: «20»
1- 5 هزينههاى زندگىِ شخصى: خوراك، پوشاك، خانه مسكونى، وسايل زندگى، وسيله نقليه، لوازم تحصيلى، رايانه خانگى، هزينه ازدواج و ...؛
2- 5 هدايا و بخشش ها: خيرات، صدقات، جوايز و ...؛
3- 5 مخارج سفر حجِ واجب و مستحب، سفر، زيارت، گردش و تفريح؛
5- 4 حقوقى كه بر عهده شخص است: ديه، غرامت و كفاره.
هزينههاى زائد بر نياز و شأن افراد، جزء مَئونه محسوب نمىشود؛ بنابراين، اگر فردى بيشتر از اين مقوله صرف كند، بهگونهاى كه عرفاً آنرا اسراف بشمرند، بايد سرِ سال، خمس آنها را بپردازد.
6. سال خمسى
هرگاه انسان از راه زراعت، صنعت، تجارت يا از طريق كارگرى و كارمندى در مؤسسات گوناگون، درآمدى بهدست آورد، خمس (يكپنجمِ) آن به امام (ع) و سادات اختصاص مىيابد و بايد آنرا در عصر غيبت، به فقيهِ جامعشرايط بدهد. البته به او فرصت دادهاند تا ى ك سال صبر كند و چنانچه در اين مدت، آندرآمد را در نيازهاى خود و خانواده استفاده نكند و تمام يا مقدارى از آن، تا پايانِ سال زياد بيايد، بايد خمس آن مقدارِ باقىمانده را بپردازد. اين امر در حقيقت، نوعى ارفاق و آسانگيرى در زندگىِ مؤمنان بهشمار مىرود. اين فرصتِ يكساله را «سال خُمسى» يا «سال مالى» گويند. «21»
7. پاسخ به پرسشهاى رايج درباب خمس، مطابق با نظر ده تن از مراجع عظام
1- 7 خمس درآمد زن:
آيا به درآمدِ زنى كه براى خود كسبى دارد، ولى مخارج او را شوهر مىدهد، خمس تعلق مىگيرد؟
همه مراجع: آرى، بايد خمسِ آنرا بدهد؛ ولى اگر مقدارى از آنرا در نيازهاى زندگى خرج كرده باشد، تنها بايد خمس باقىمانده را بدهد. «22»
2- 7 خمس سپردهگذارى
: آيا به پولى كه در بانك، سپردهگذارى كردهايم و از درآمد
(سودِ) آن، ارتزاق مىكنيم، خمس تعلق مىگيرد؟
امام، خامنهاى، فاضل، سيستانى، مكارم: اگر پولِ سپردهگذارى از درآمدِ كسب باشد، خمس دارد. [اما درصورتىكه] با پرداخت خمس، هرچند بهصورت اقساط، نتواند زندگىِ خود را اداره كند، خمس ندارد. «23»
نورى، تبريزى، بهجت: اگر از درآمدِ كسب باشد، آنمقدار از پول سپردهگذارى كه اداره زندگى به آن بستگى دارد، خمس ندارد؛ ولى به مقدارِ بيش از آن، خمس تعلق مىگيرد. «24»
صافى، وحيد: اگر پولِ سپردهگذارى از درآمدِ كسب باشد، خمس دارد و چنانچه شخص نمىتواند با پرداخت خمسِ آن، امرارمعاش كند، مىتواند با حاكم شرع (مجتهد جامعالشرايط) دستگردان كند. «25»
3- 7 خمس سرمايه
: كسىكه با سختى، سرمايهاى تهيه كرده است كه اگر خمسِ آنرا بدهد، با بقيه آن نمىتواند كارى شروع كند كه با آن مىخواهد امرارمعاش كند، آيا بايد خمسِ اين سرمايه را بدهد؟
همه، بهجز مراجع زير: چنانچه با پرداخت خمسِ آن، هرچند بهصورت اقساط، نمىتواند امرارمعاش كند، خمس ندارد. «26»
صافى، وحيد: خمس دارد؛ ولى مىتواند با حاكم شرع (مجتهد جامعالشرايط) دستگردان كند. «27»
نورى، تبريزى، بهجت: آنمقدار از سرمايه كه اداره زندگى به آن بستگى دارد، خمس ندارد؛ ولى بهمقدارِ بيش از آن، خمس تعلق مىگيرد. «28»
4- 7 خمس هديه
: اگر پدر و مادر يا هر شخص ديگرى، چيزى به انسان هديه كنند، آيا بايد خمس آنرا داد؟
خامنهاى، نورى: هديه خمس ندارد. «29»
سيستانى، صافى: چنانچه تا سرِ سالِ خمسى زياد بيايد، خمس دارد. «30»
فاضل، مكارم، بهجت: چنانچه تا سرِ سالِ خمسى زياد بيايد، بنابر احتياطواجب، بايد خمس آنرا بدهد. «31»
تبريزى، وحيد: چنانچه مقدارِ آن فراوان و چشمگير باشد و از مخارج سال زياد بيايد، بايد خمس آنرا بدهد. «32»
5- 7 هديه غيرمُخمَّس
: كسىكه شيعه است، ولى خمس نمىدهد، اگر مالى به من هديه كند كه خمسش را نداده است، آيا بايد خمس آنرا بدهم؟
همه، بهجز سيستانى و تبريزى: بر شخصِ گيرنده واجب است كه خمس آنرا بدهد. «33»
سيستانى، تبريزى: خمس آن بر عهده بخشنده است و بر شخص گيرنده، چيزى واجب نيست. «34»
6- 7 جايزه مسابقات
: آيا به جوايز مسابقات ورزشى و قرآنى و ... كه يك سال از آنها گذشته، ولى هيچ استفادهاى از آنها نشده است، خمس تعلق مىگيرد؟
امام، خامنهاى، نورى: خمس ندارد. «35»
فاضل، بهجت، مكارم: بنابر احتياطواجب، بايد خمس آنرا بدهند. «36»
تبريزى، وحيد: اگر مالِ كمارزشى باشد كه نوعاً تا آخرِ سال مصرف مىشود، خمس ندارد و در غيراينصورت، خمس دارد. «37»
صافى، سيستانى: خمس دارد. «38»
تبصره: جوايز مسابقات، نوعى بخشش محسوب مىشود.
7- 7 خمس عيدىِ دولت
: آيا عيدى و پاداشى كه دولت به كارمندان مىدهد و بهصورت
پول نقد يا سكه طلاست، خمس دارد؟
امام، خامنهاى، نورى: خمس ندارد. «39»
صافى، سيستانى، تبريزى، مكارم، وحيد: چنانچه تا سرِ سالِ خمسى زياد بيايد، خمس دارد. «40»
بهجت، فاضل: چنانچه تا سرِ سالِ خمسى زياد بيايد، بنابر احتياطواجب، بايد خمس آنرا بدهد. «41»
تبصره: برخى مراجع، عيدى و پاداش دولت را جزء درآمد قلمداد مىكنند و عدهاى، آنرا هديه مىدانند.
8- 7 خمس مهريه
: آيا مهريه زن خمس دارد؟
همه، بهجز بهجت: خير. «42»
بهجت: چنانچه از مخارج سال زياد بيايد، بنابر احتياطواجب خمس دارد. «43»
9- 7 خمس ارثيه
: اگر قيمت روزِ چيزى كه انسان به ارث برده است، افزايش يابد (افزايش ارزش ارث) و آنرا بفروشد، آيا بهمقدارِ افزوده، خمس تعلق مىگيرد؟
امام، خامنهاى، تبريزى، سيستانى، نورى، بهجت، وحيد: خمس ندارد. «44»
مكارم، صافى: مقدارِ افزوده جزء درآمدِ سالِ فروش شمرده مىشود و چنانچه تا سرِ سال زياد بيايد، بايد خمس آنرا بدهد. «45»
فاضل: مقدار افزوده، جزء درآمدِ سالِ فروش شمرده مىشود و چنانچه تا سرِ سال زياد بيايد، بنابر احتياط، بايد خمس آنرا بدهد. «46»
10- 7 خمس پسانداز
: آيا پولى كه بهقصد قرعهكشى، در حساب بانك مىگذارند، خمس دارد؟
همه: چنانچه از درآمدِ كسب تهيه شده باشد و يك سال از آن گذشته باشد، خمس دارد. «47»
تبصره: بر اساس نظرِ كسانىكه معتقدند به هديه خمس تعلق مىگيرد، چنانچه مبلغِ پساندازشده از راه هديه بهدست آمده باشد، بايد سرِ سال، خمس آنرا پرداخت.
11- 7 پساندازِ روزِ نياز
: آيا به پولى كه براى خريد وسايل ضرورىِ زندگى ذخيره مىشود، خمس تعلق مىگيرد؟
امام، تبريزى، سيستانى، مكارم، وحيد: چنانچه يك سال از آن بگذرد، خمس دارد. «48»
صافى: اگر هماكنون به آنوسيله نياز دارد و تهيه آن بدونپسانداز در مدت چند سال ممكن نيست، خمس ندارد. «49»
خامنهاى: اگر آن پول براى تهيه وسايل موردنياز در آينده نزديك، مثلًا تا سه ماه پس از سالِ خمسى، پسانداز شده باشد و با پرداخت خمسِ آن، نتوان آنها را تهيه كرد، خمس ندارد. «50»
نورى: چنانچه بدونپساندازكردن، نمىتوانند وسايل موردنياز خود را در آينده تهيه كنند، خمس ندارد. «51»
فاضل، بهجت: اگر بدون پساندازكردن، نمىتوانند وسايل موردنيازِ خود را در آينده تهيه كنند، چنانچه پساندازشان كوتاهمدت، مثلًا تا سه سال باشد، خمس ندارد. «52»
تبصره: چنانچه در آينده، با پسانداز خود لوازم موردنياز خويش را تهيه نكند، بايد خمس آنرا بدهد.
12- 7 خمسِ پسانداز مسكن
: آيا به پولى كه براى گرفتنِ وام مسكن، در بانك گذاشته مىشود و چندين سال از آن مىگذرد، خمس تعلق مىگيرد؟
امام، خامنهاى، سيستانى، تبريزى، مكارم، وحيد: آرى، خمس دارد. «53»
فاضل، بهجت، نورى: اگر براى تهيه خانه موردنياز، راهى جز اين ندارد، به پولِ پساندازشده خمس تعلق نمىگيرد. «54»
صافى: اگر خانه مسكونى درحالحاضر، موردنيازِ او و در شأنش باشد و راهى جز طريق مذكور ندارد، به آن خمس تعلق نمىگيرد. «55»
تبصره: مراجعى كه معتقدند پول مزبور خمس ندارد، فرمودهاند كه چنانچه اين پول در آينده، صَرفِ خريد منزل نشود، خمس آنرا بايد داد.
13- 7 اجاره طبقه مسكونى
: خانهاى دوطبقه تهيه و بيش از يك سال، در هر دو طبقه زندگى كردهايم؛ يعنى به هر دو طبقه آن نياز داشتهايم. اكنون، تصميم گرفتهايم بهطورموقت، يك طبقه آنرا براى اداره زندگى اجاره بدهيم. آيا به اين طبقه، سرِ سال، خمس تعلق مىگيرد؟
همه: به اصل طبقه خانه، خمس تعلق نمىگيرد؛ ولى به پول اجاره، چنانچه تا سرِ سالِ خمسى زياد بيايد، خمس تعلق مىگيرد. «56»
تبصره: بايد توجه داشت كه در سؤال مذكور، طبقه خانه هنوز از مَئونهبودن خارج نشده است؛ هرچند بهطور موقت، از آن استفاده نمىكنند. ازاينرو، به آن، خمس تعلق نمىگيرد.
14- 7 خمس رهن
: آيا به پولى كه از درآمدِ كسب تهيه كردهاند و بهعنوان رهن، به صاحبخانه مىپردازند، خمس تعلق مىگيرد؟
امام، سيستانى: خمس دارد و هر زمان دريافت شد يا دريافت آن ممكن باشد، بايد فوراً خمس آنرا بپردازد. «57»
مكارم، صافى: پول رهن جزء مَئونه است و خمس ندارد؛ ولى اگر آنرا بازپَس گرفت و نيازى به آن نداشت، بنابر احتياط، بايد خمس آنرا بپردازد. «58»
بهجت، تبريزى، فاضل، وحيد: چنانچه بدون پول رهن، نياز مسكنِ او تأمين نمىشود، خمس ندارد و هر زمان آنرا بازپَس گرفت و نيازى به آن نداشت و از مخارج سال، زياد آمد، خمس دارد. «59»
نورى: اگر نتواند خانه را از راه ديگرى اجاره كند، به مبلغ مذكور خمس تعلق نمىگيرد. «60»
خامنهاى: هنگامىكه براى اين منظور نياز دارد، پرداخت خمسِ آن واجب نيست؛ ولى هر زمان آنرا بازپَس گرفت، بايد خمس آنرا بدهد؛ مگر آنكه براى اجاره در جاى ديگر، به آن نياز داشته باشد. «61»
تبصره: فرض مسئله جايى است كه رهن خانه بهصورت معامله شرعى انجام گرفته است و اگر رهن بدوناجاره باشد، معامله رَبَوى محسوب مىشود؛ درنتيجه، بهاتفاق همه مراجع تقليد، به پول اين رهن، خمس تعلق مىگيرد.
15- 7 خمس وسايل زندگى
: اگر انسان به چيزى نياز دارد و آنرا از درآمد، تهيه كند و بعد، نيازش برطرف شود، آيا خمس به آن تعلق مىگيرد؟
امام: بنابر احتياطواجب، چنانچه تا سرِ سالِ خمسى زياد بيايد، خمس دارد. «62»
مكارم، تبريزى، خامنهاى، وحيد: در هر حال، خمس ندارد. «63»
فاضل، صافى، نورى: اگر در بين همان سال (سال خريد) نيازش از آن برطرف شود و تا سرِ سالِ خمسى، زياد بيايد، خمس دارد و اگر بعد از سالِ خريد، نيازش برطرف شود، خمس ندارد. «64»
سيستانى: اگر در بين سال (سال خريد) نيازش از آن برطرف شود و تا سرِ سالِ خمسى زياد بيايد، بنابر احتياطواجب، بايد خمس آنرا بپردازد و اگر بعد از سالِ خريد، نيازش برطرف شود، خمس ندارد. «65»
بهجت: چنانچه تا سرِ سالِ خمسى زياد بيايد، خمس دارد. «66»
16- 7 وسايل استفادهنشده
: بهجهت نياز، وسايلى خريدهام؛ ولى با اينكه بيش از يك سال از خريد آنها مىگذرد، هيچ استفادهاى از آنها نكردهام. آيا به اينها، خمس تعلق مىگيرد؟
همه، بهجز سيستانى و وحيد: چنانچه در معرض استفاده بوده است، خمس ندارد. «67»
سيستانى: بايد خمس آنرا بپردازد؛ مگر اينكه وجود آن در خانه ضرورى باشد و در وقت نياز، نتواند فوراً آنرا تهيه كند. دراينصورت، اگر تهيه آن از قبل، متعارف باشد، خمس ندارد. «68»
وحيد: خمس دارد. «69»
17- 7 خمس جهيزيه
: خانواده دختر قادر به خريد يكمرتبهاىِ جهيزيه موردنيازِ خود نيست؛ اگر از درآمد كسب، بهتدريج، وسايلى بهاينجهت بخرد، آيا مشمول خمس مىشود؟
امام، خامنهاى، سيستانى، نورى، فاضل، وحيد: چنانچه در بين سال، از درآمدِ آن سال تهيه كرده و از شأنش بيشتر نباشد، خمس ندارد. «70»
صافى، بهجت: اگر جهيزيه را در زمانىكه دختر در معرض (سنّ) ازدواج است تهيه كنند، خمس ندارد. «71»
مكارم: چنانچه تهيه جهيزيه از پيش، در ميان مردم رايج باشد و بهصورت هزينه معمولى درآيد يا اگر تهيه نكنند، عيب محسوب مىشود، خمس ندارد. «72»
تبريزى: آنچه در سالِ ازدواج تهيه كردهاند، خمس ندارد و آنچه در سالهاى قبل تهيه كردهاند، بنابر احتياطواجب، بايد خمس آنرا بدهد. اگر اموالى را قبل از بلوغ دختر به او بخشيدهاند، پرداختِ خمس آن بر دختر واجب نيست. «73»
18- 7 پول جهيزيه:
پس از گذشت سالِ خمسى، آيا به پول كسب كه براى تهيه جهيزيه ذخيرهكردهايم، بهگونهاى كه قادر به تهيه آن بهصورت يكجا نيستيم، خمس تعلق مىگيرد؟
امام، تبريزى، صافى، سيستانى، مكارم، وحيد: آرى، خمس دارد. «74»
نورى: خمس ندارد. «75»
فاضل، بهجت: چنانچه پسانداز، كوتاهمدت، مثلًا تا سه سال باشد، خمس ندارد. «76»
خامنهاى: اگر براى تهيه جهيزيه در آينده نزديك، مثلًا تا دو سه ماه پس از سالِ خمسى، پسانداز كردهاند و با پرداخت خمسِ آن، نتوانند آنوسايل را تهيه كنند، خمس ندارد. «77»
19- 7 خمس قرضالحسنه
: به پولى كه از درآمدِ كسب تهيه كرده و بهعنوان قرضالحسنه، به ديگرى دادهايم، آيا خمس تعلق مىگيرد؟
همه: چنانچه سرِ سالِ خمسى، دريافتِ آن بدونزحمت ممكن باشد، بايد خمس آنرا بپردازد و در غيراينصورت، هر زمان دريافت كرد، بايد فوراً خمس آنرا بدهد. «78»
20- 7 خمس سكه
: آيا به سكه بهارآزادى، خمس تعلق مىگيرد؟
همه: اگر از درآمد كسب تهيه شده است و از مخارجِ سال، زياد بيايد، خمسدارد. «79»
تبصره 1: سكه بهارآزادى را جزء مَئونه (هزينه معمول زندگى) بهحساب نمىآورند؛ ازاينرو، سرِ سال، به آن خمس تعلق مىگيرد.
تبصره 2: بنابر نظر مراجعى كه معتقدند هديه خمس دارد، چنانچه سكه بهارآزادى به فرد هديه شود و از مخارج سال، زياد بيايد، خمس دارد.
21- 7 خمس زيورآلات
: آيا به طلا و زيورآلاتِ زنانه كه شوهر از درآمدِ خود براى همسرش تهيه مىكند، خمس تعلق مىگيرد؟
همه: اگر بهمقدار متعارف و مناسبِ شأن او باشد، خمس ندارد. «80»
22- 7 تهيه طلا با درآمد زن
: خانمى از حقوق خود طلا و زيورآلاتى خريده است كه هميشه خود را با آن زينت مىكند. شوهرش پولى ندارد كه زن بتواند در اين زمينه صَرف كند. آيا دادنِ خمسِ اينگونه خريدها، بر زن لازم است؟
همه: اگر بهمقدار متعارف و مناسب شأن او باشد، خمس ندارد. «81»
23- 7 خمس فروشِ طلا
: همسرم برايم طلا و زيورآلاتى تهيه كرده و آنرا به من بخشيده است؛ ولى پس از چند سال استفاده، آنرا فروختهام. آيا به پول آن، خمس تعلق مىگيرد؟
امام، خامنهاى، مكارم، فاضل، تبريزى، سيستانى، وحيد: پول فروش آن، درهرحال، خمس ندارد. «82»
سيستانى، صافى، نورى: مقدار تفاوت ارزش خريد و ارزش فروش، جزء درآمد سال شمرده مىشود و چنانچه تا سرِ سالِ خمسى زياد بيايد، خمس دارد. «83»
بهجت: اگر پول فروش تا سرِ سالِ خمسى زياد بيايد، بنابر احتياطواجب، خمس دارد. «84»
24- 7 خمس كتاب
آيا به كتاب، خمس تعلق مىگيرد؟
همه: چنانچه كتاب موردنياز و در شأن شخص باشد، خمس ندارد. «85»
25- 7 آيا به كتابهايى كه براى ترمهاى آينده تهيه مىكنيم، خمس تعلق مىگيرد
؟ امام، خامنهاى: اگر داشتنِ آنها موردنياز و در شأن شخص باشد، خمس ندارد. «86»
فاضل، بهجت، سيستانى، نورى: آرى؛ خمس دارد؛ مگر آنكه نتوانيد در سال آينده تهيه كنيد كه دراينصورت، خمس ندارد. «87»
تبريزى، مكارم، صافى، وحيد: آرى؛ خمس دارد. «88»
26- 7 درصورتىكه از كتاب موردنيازم يك سال استفاده نكنم، آيا خمس دارد يا خير؟
همه، بهجز سيستانى و وحيد: چنانچه در معرض استفاده و در شأن شخص باشد، خمس ندارد؛ هرچند بهطور اتفاقى، يك سال از آن استفاده نكند. «89»
سيستانى، وحيد: بايد خمس آنرا بپردازد. «90»
27- 7 خمس رايانه
: آيا به رايانه خانگى و ابزار جانبىِ آن، خمس تعلق مىگيرد؟
همه: چنانچه به رايانه و ابراز جنبىِ آن نياز باشد و در شأن شخص باشد، خمس ندارد. «91»
28- 7 محل پرداخت خمس
: خمس را بايد به چه كسى پرداخت كنيم؟
امام: بايد به مرجعتقليد خود يا مجتهدى بپردازد كه مانند او از نظر كميّت و كيفيت، به مصرف مىرساند و نيز مىتواند در جايى مصرف كند كه مرجعتقليدش اجازه مىدهد. «92»
خامنهاى: بايد خمس را به ولىّ امر مسلمين يا وكيل او بدهد و اگر به فتواى مرجعتقليد خود نيز عمل كند، موجب برائتذمّه مىشود. «93»
فاضل، نورى، مكارم، بهجت، وحيد: سهم امام را بايد به مرجعتقليد خود يا مجتهدى بپردازد كه مانند او از نظر كميّت و كيفيت، به مصرف مىرساند و نيز مىتواند در جايى مصرف كند كه مرجعتقليدش اجازه مىدهد و سهم سادات را بنابر احتياطواجب، بايد به مرجعتقليد خود يا با اجازه او، به سادات بدهد. «94»
تبريزى: بايد سهم امام را به مرجعتقليد خود بدهد يا به مصرفى برساند كه او اجازه مىدهد و چنانچه بخواهد به مجتهد ديگرى بدهد، بنابر احتياطواجب، بايد از مرجعتقليد خود اجازه بگيرد و سهم سادات را مىتوان به خودِ آنان داد. «95»
سيستانى: سهم امام را بايد به مرجعتقليد خود بدهد يا به مصرفى برساند كه او اجازه مىدهد و احتياطواجب آن است كه او، مرجع اعلَم و آگاه بر جهات عامّه باشد و سهم سادات را مىتوان به خودِ آنان داد. «96»
صافى: سهم امام را بايد به مرجعتقليد خود يا مجتهدى بپردازد كه مانند او از نظر كميّت و كيفيت، به مصرف مىرساند و نيز مىتواند در جايى مصرف كند كه مرجعتقليدش اجازه مىدهد و سهم سادات را مىتوان به خود آنان داد. «97»
تبصره: خمس را در هنگام مصرف، دو قسمت مىكنند: نصف آن، سهم امام و نصف ديگر، سهم سادات است. آيات عظام سيستانى، تبريزى و صافى در پرداخت سهم سادات، اجازه مجتهد را لازم نمىدانند.
29- 7 سهم سادات
: مردى كه همسر و فرزندانش سيّد هستند، آيا مىتواند سهم سادات را به خانواده خود بدهد تا به مصرف مخارج خود كه بر عهده مرد است، مثل خوراك و پوشاك، برسانند؟
همه، بهجز مكارم، خامنهاى، وحيد: بنابر احتياطواجب، جايز نيست. «98»
مكارم، خامنهاى، وحيد: جايز نيست. «99»
30- 7 آيا به سيّدى كه بيش از مخارج سالش داشته باشد، مىتوان خمس داد
؟ همه: خير؛ در سهم سادات، فقر شرط است. «100»
31- 7 خمس زنى از سادات
: زن سيّدهاى كه فقير است و شوهرش قادر به اداره زندگى او نيست، آيا مىتوان به او سهم سادات داد؟
امام، خامنهاى: بدون اجازه حاكم شرع (مجتهد جامعالشرايط) جايز نيست. «101»
بهجت، فاضل، مكارم، نورى، وحيد: بنابر احتياطواجب، بايد با اجازه حاكم شرع (مجتهد جامعالشرايط) انجام گيرد. «102»
تبريزى، سيستانى، صافى: آرى؛ جايز است. «103»
32- 7 مبدأ سال خمسى
: شخص از چه زمانى بايد سال خمسى داشته باشد؟
امام، خامنهاى، فاضل، بهجت، صافى: آغاز سال خمسى براى كسانىكه درآمد تدريجىِ روزانه دارند، مانند تاجر و كاسب، از وقتى است كه شروع بهكار مىكنند و براى كارمند و كارگر، اولين درآمد و حقوق آنان است و براى كشاورز و مانند آن، از اولين محصولى است كه برداشت مىكند و چنانچه از مخارج سال زياد آمد، بايد خمس آنرا بپردازد. «104»
مكارم، نورى، تبريزى: آغاز سال خمسى براى هر كسى، اولين درآمدِ اوست و چنانچه از مخارج سال، زياد آمد، بايد خمس آنرا بپردازد. «105»
سيستانى، وحيد: آغاز سال خمسى براى هر كسى، از وقتى است كه شروع بهكار مىكند و چنانچه از مخارج سال، زياد آمد، بايد خمس آنرا بپردازد. «106»
33- 7 محاسبه خمس
: راه محاسبه خمس را بيان كنيد.
كشاورزان، كارمندان، كارگران، كاسبها و همه كسانىكه درآمدِ كسب دارند، واجب است براى خود حساب سالِ خمسى داشته باشند و براى محاسبه خمس، به اين صورت عمل كنند:
هنگامىكه از دريافت اولين درآمد «107» يك سال گذشت، آنروز وقت حساب سال است. هرچه از مَئونه كه استفاده مىشود و عينِ آن از بين مىرود، مانند خوراكىها، مواد شوينده، وسايل تحصيلى مثل دفتر و خودكار و غير آنها، چنانچه تا آخرِ سال خمسى زياد بيايد و در بازار، ارزشى داشته باشد، بايد خمس (يكپنجمِ) آنرا به قيمتِ روز بپردازند و چيزهايى از مَئونه كه موردنياز انسان است و با استفاده، عينِ آن از بين نمىرود، مانند وسيله نقليه و وسايل زندگى مثل فرش، يخچال و ... هر چند سال هم بر آنها بگذرد، خمس به آنها تعلق نمىگيرد. «108»
مثال: كارمندى در پايان خردادِ 1380، اولين حقوق خود را دريافت مىكند. حساب سالِ خمسىِ او، پايان خرداد 1381 است. در اين تاريخ، 10 كيلو برنج، 5 كيلو لپّه، پنج عدد تايد و مبلغ 50 هزارتومان، زياد آمده است. او مىتواند يكپنجمِ عينِ هر يك از اجناس بالا را جدا كرده و بابتِ خمس بپردازد و جايز است قيمت آنرا بهروز حساب كند و يكپنجمِ آنرا بهصورت پول نقد بدهد.
تبصره 1: كسىكه شغل ندارد، اگر اتفاقاً معاملهاى كند و سودى ببرد، بعد از آنكه يك سال از زمانى بگذرد كه فايده بُرده است، بايد خمس مقدارى را بدهد كه از خرجِ سالش زياد آمده است. «109»
تبصره 2: درباره خمسِ بعضى درآمدها، مانند حقوق خانواده، شهدا، هديه جايزه بانكى و ... ميان مراجعتقليد اختلافنظر است كه در خمس هديه، به آنها پرداختيم.
تبصره 3: شخص مىتواند در بين سال نيز، هر وقت حقوقى به دستش آمد، خمس آنرا بدهد و لازم نيست يك سال صبر كند.
34- 7 محاسبه اموال غيرمخمَّس
: كسىكه درآمدِ كسب دارد، ولى تا بهحال، خمس نمىداده است و اكنون مىخواهد خودش محاسبه كند و خمس اموالش را بپردازد، بايد چگونه عمل كند؟
همه: اگر از درآمدِ خود، چيزى خريده است كه به آن احتياج ندارد و يك سال از خريدِ آن
پرداخت خمس، چرا و چگونه؟، ص: 64
گذشته باشد، بايد خمس آنرا بدهد. اما اگر اثاث خانه و چيزهاى ديگرى مطابق با شأنِ خود خريده است كه به آنها نياز دارد، دراينصورت، چنانچه بداند آنها را در بين سالى خريده است كه در آن سال، فايده بُرده است، لازم نيست خمس آنرا بدهد و اگر نداند كه در بين سال يا بعد از تمامشدنِ سال بوده است، بنابر احتياطواجب، بايد با حاكم شرع (مجتهد جامعالشرايط) يا نماينده او مصالحه كند؛ بدينصورت كه تمام اموال مشكوك خود را محاسبه مىكند و حاكم شرع، بدهىِ خمسىِ او را بهمقدارى تخمين مىزند و با او مصالحه مىكند و با پرداخت آن، تمام اموالش پاك مىشود. «110»
35- 7 خمس بدهى
: كسىكه براى نيازهاى زندگى، مبلغى قرض كرده و در آن راه صَرف كرده است، آيا مىتواند سرِ سالِ خمسى، مبلغ بدهى را از درآمدِ سال كم كند؟
امام، مكارم، نورى، سيستانى: اگر براى نياز سالِ جارى قرض كند، مىتواند بهمقدارِ بدهى، كسر كند؛ ولى اگر بدهىِ او براى نياز سالهاى گذشتهاش باشد، كسركردنِ آن جايز نيست؛ بلكه مىتواند قرض خود را از درآمد بپردازد تا بهمقدار آن، خمس تعلق نگيرد. «111»
تبريزى، وحيد: اگر بدهى خود را تا پيش از سرِ سال نپردازد، نمىتواند از درآمد سال كم كند؛ مگر آنكه قرض بعد از بهدستآوردنِ منفعت بوده باشد. «112»
فاضل، بهجت، خامنهاى، صافى: آرى؛ خمس تعلق مىگيرد و جايز نيست مقدار بدهىِ خود را از درآمد كم كند؛ بلكه مىتواند قرضِ خود را از درآمد بپردازد تا بهمقدار آن، خمس تعلق نگيرد. «113»
36- 7 معاشرت با تارِك خمس
: رفتوآمد با خانوادهاى كه خمس پرداخت نمىكند، چه حكمى دارد؟
همه، بهجز سيستانى، تبريزى، وحيد: معاشرت با آنان اشكال ندارد و اگر يقين نداشته باشد كه به غذاى آنها، خمس تعلق گرفته است، خوردن آن نيز جايز است و چنانچه احتمال تأثير بدهد، آنان را ارشاد كند. «114»
سيستانى، تبريزى: معاشرت با آنان اشكال ندارد و مىتواند از غذاى آنها استفاده كند و چنانچه احتمال تأثير بدهد، آنان را ارشاد كند. «115»
وحيد: معاشرت با آنان اشكال ندارد و اگر يقين نداشته باشد به غذاى آنها خمس تعلق گرفته است و شك دارد، بنابر احتياطواجب، خوردن آن جايز نيست. «116»
37- 7 غذاى غيرمخمَّس
: غذايى كه در مهمانى مىخوريم و خمس آنرا ندادهاند، چه حكمى دارد؟
همه، بهجز سيستانى و تبريزى: خوردن آن، پيش از پرداخت خمسِ آن يا بدوناجازه حاكم شرع (مجتهد جامعالشرايط)، جايز نيست. «117»
سيستانى، تبريزى: خوردن آن براى ميهمان اشكال ندارد؛ ولى صاحبخانه ضامنِ خمس است. «118»
تبصره: آيتالله مكارم در كتاب استفتائاتِ خود، اجازه دادهاند كه در غذاى غيرمخمَّس تصرّف كنيم و خمس آنرا به ساداتِ نيازمند بپردازيم. «119»
پی نوشت:
(1) انفال/ 21.
(2) «لا يحلّ لاحد ان يشترى من الخمس شيئاً حتى يصل الينا حقّنا»، وسائلالشيعه، ج 6، باب 1، ح 4.
(3) «ما كان للّه فهو لرسوله و ما كان لرسوله فهو لنا ثم كان و الله لقد يسّر الله على المؤمنين ارزاقهم بخمسه دراهم قبلوا لربّهم واحداً و اكلوا اربعه احلّاء ثم قال هذا من حديثنا صعب مستصعب لايعمل به و لايصبر على الّا ممتحن قلبه للايمان»، همان، ابواب «ما يجبُ فيهِ الخُمس»، باب 1، ح 6.
(4) ر. ك: محمدجواد مغنيه، الفقه على المذاهب الخمسه، ص 186؛ سيدابوالقاسم خويى، مستند العروه الوثقى، كتاب الخمس، ص 197.
(5) متن كامل آيه را، با ترجمه، در پرسش 1 ذكر كرديم.
(6) ر. ك: مجمع البحرين، لسانالعرب، تاج العروس، ماده «غنم».
(7) زبده المقال، ص 5.
(8) وسائل الشيعه، ج 6، باب 8، ابواب «ما يجبُ فيهِ الخُمس»، ح 5.
(9) ر. ك: وسائل الشيعه، ابواب «ما يجبُ فيهِ الخُمس» و ابواب الانفال.
(10) مستند العروه الوثقى، كتاب الخمس، ص 343.
(11) سيدابوالقاسم خويى، مستند العروه الوثقى، كتاب الخمس، ص 196.
(12) محمدتقى مدرسى، احكام الخمس، ص 16.
(13) سيدمحمود هاشمىشاهرودى، كتاب الخمس، ج 2، ص 45.
(14) ناصر مكارمشيرازى، يك صد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص 423 تا 425 و تعليقات على العروه، كتاب الخمس، ص 392.
(15) ر. ك: وسائلالشيعه، ج 6، كتابالخمس، باب 2، ح 12.
(16) ر. ك: وسائل الشيعه، ج 6، ابواب قسمه الخمس، باب 1، ح 4 و 8.
(17). «فما كان للّه فهو لرسوله يضعه، حيث شاء.» آنچه خاص خداست، براى پيامبر اسلام است؛ هر جا صلاح بداند قرار مىدهد.»، همان، ابواب الانفال، باب 1، ح 12.
(18). در مكاتبه امامرضا (ع) به يكى از يارانش آمده است: «ان اخراجه (خمس) مفتاح رزقكم و تمحيص ذنوبكم.» پرداخت خمس كليد جلب روزى و وسيله آمرزش گناهان است.»، همان، ابواب الانفال، باب 3، ح 2.
(19). در همان مكاتبه، آمده است: «انّ الخمسَ عونُنا على ديننا.» خمس كمك ما در برقرارىِ دين خداست.)، همان، ابواب الانفال، باب 3، ح 2.
(20) العروه الوثقى، ج 2، كتاب الخمس، م 61.
(21) العروه الوثقى، ج 2، م 72.
(22) توضيحالمسائل مراجع، م 1757؛ نورى، توضيحالمسائل، م 1753؛ العروه الوثقى، ج 2، م 83؛ خامنهاى، اجوبه، س 997؛ دفتر: وحيد.
(23) العروه الوثقى، ج 2، م 59؛ مسائل، ج 1، س 708؛ مكارم، استفتائات، ج 2، س 543؛ سيستانى، المسائل المنتخبه، م 588؛ سيستانى، منهاج الصالحين، ج 1، م 1213؛ دفتر: خامنهاى.
(24) نورى، استفتائات، ج 1، س 271؛ تبريزى، تعليقه، م 32؛ تبريزى، استفتائات، س 948؛ بهجت، توضيحالمسائل، م 1401.
(25) دفتر: صافى، وحيد.
(26) امام، استفتائات، ج 1، س 35؛ مكارم، استفتائات، ج 2، س 543؛ فاضل، جامعالمسائل، ج 1، س 765؛ سيستانى، منهاج الصالحين، ج 1، م 1219؛ سيستانى، المسائل المنتخبه، م 588؛ دفتر: خامنهاى.
(27) دفتر: صافى، وحيد.
(28) نورى، استفتائات، ج 1، س 271؛ بهجت، توضيح المسائل، م 1401؛ تبريزى، التعليقه على منهاج الصالحين، كتاب الخمس، م 32.
(29) توضيحالمسائل مراجع، م 1753؛ خامنهاى، اجوبه، س 850؛ نورى، توضيحالمسائل، م 1749.
(30) توضيحالمسائل مراجع، م 1753.
(31) همان، م 1753.
(32) همان، م 1753؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1761.
(33) توضيح المسائل مراجع، ج 2، م 1763؛ بهجت، وسيله النجاه، ج 1، م 1422.
(34) توضيح المسائل مراجع، ج 2، م 1763.
(35) خامنهاى، اجوبه، س 851؛ نورى، استفتائات، ج 2، س 355؛ دفتر: امام.
(36) فاضل، العروه الوثقى مع تعليقات، ج 2، كتاب الخمس، السابع؛ مكارم، استفتائات، ج 2، س 534؛ بهجت، توضيحالمسائل، م 1377.
(37) تبريزى، استفتائات، س 819؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1761.
(38) سيستانى، منهاج الصالحين، كتاب الخمس، السابع؛ صافى، جامعالاحكام، ج 1، س 631.
(39) امام، استفتائات، ج 1، س 191؛ خامنهاى، اجوبه، س 862؛ دفتر: نورى.
(40) تبريزى، استفتائات، س 829؛ سيستانى، منهاج الصالحين، كتاب الخمس، السابع؛ دفتر: مكارم؛ وحيد.
(41) دفتر: بهجت، فاضل.
(42) توضيحالمسائل مراجع، م 1754؛ نورى، توضيحالمسائل، م 1750؛ خامنهاى، اجوبه، س 861؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1762.
(43) بهجت، توضيحالمسائل، م 1378.
(44) امام، استفتائات، ج 1، س 87؛ تبريزى، استفتائات، س 967؛ خامنهاى، اجوبه، س 858؛ نورى، استفتائات، ج 2، س 360؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1778؛ بهجت، وسيله النجاه، م 1380.
(45) صافى، جامعالاحكام، ج 1، س 684؛ مكارم، توضيحالمسائل، م 1492.
(46) فاضل، جامعالمسائل، ج 1، س 859.
(47) توضيحالمسائل مراجع، م 1752؛ نورى، توضيحالمسائل، م 1748؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1760؛ خامنهاى، اجوبه، س 954.
(48) امام، استفتائات، ج 1، س 24؛ تبريزى، استفتائات، س 856؛ سيستانى، gro. inatsis، خمس، ش 8؛ مكارم، استفتائات، ج 2، س 516؛ دفتر: وحيد.
(49) صافى، جامعالاحكام، ج 1، س 738.
(50) خامنهاى، اجوبه، س 987 و 860.
(51) نورى، استفتائات، ج 2، س 330.
(52) فاضل، جامعالمسائل، ج 1، س 748؛ بهجت، توضيحالمسائل، م 1391.
(53) مكارم، استفتائات، ج 2، س 533؛ تبريزى، استفتائات، س 889؛ خامنهاى، اجوبه، س 908؛ سيستانى، gro. inatsis، خمس، ش 10؛ دفتر: امام، وحيد.
(54) فاضل، جامعالمسائل، ج 1، س 677؛ بهجت، توضيحالمسائل، م 1391؛ نورى، استفتائات، ج 2، س 328.
(55) صافى، جامعالاحكام، ج 1، س 706.
(56) امام، استفتائات، ج 1، س 41؛ صافى، جامعالاحكام، ج 1، س 715 و 740؛ خامنهاى، اجوبه، س 888 و 899 و 922؛ تبريزى، استفتائات، س 826 و 888؛ مكارم، توضيحالمسائل، م 1507؛ نورى، استفتائات، ج 1، س 267؛ فاضل، جامعالمسائل، ج 1، س 702؛ بهجت، توضيحالمسائل، م 1376؛ دفتر: وحيد، سيستانى.
(57) امام، استفتائات، ج 1، س 116؛ فاضل، جامعالمسائل، ج 1، س 687؛ دفتر: سيستانى.
(58) مكارم، استفتائات، ج 2، س 524 و توضيحالمسائل، م 506؛ صافى، جامعالاحكام، ج 1، س 707.
(59) بهجت، توضيحالمسائل، م 1396؛ فاضل، جامعالمسائل، ج 1، س 687 و 688؛ دفتر: وحيد، تبريزى.
(60) نورى، استفتائات، ج 2، س 344.
(61) خامنهاى، اجوبه، س 897 و 945.
(62) امام، تحريرالوسيله، ج 2، م 16.
(63) توضيحالمسائل مراجع، م 1781؛ خامنهاى، اجوبه، س 899؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1789.
(64) صافى، توضيحالمسائل، م 1790؛ نورى، توضيحالمسائل، م 1751؛ فاضل، العروه الوثقى مع تعليقات، ج 2، م 67.
(65) منهاج الصالحين، ج 1، م 1223.
(66) دفتر: بهجت.
(67). امام، استفتائات، ج 1، س 41؛ صافى، جامعالاحكام، ج 1، س 740؛ خامنهاى، اجوبه، س 922 و 904؛ نورى، استفتائات، ج 1، س 267؛ فاضل، جامعالمسائل، ج 1، س 702؛ بهجت، توضيحالمسائل، م 1376؛ تبريزى، استفتائات، س 888 و 826؛ مكارم، توضيحالمسائل، م 1507.
(68). دفتر: سيستانى.
(69). دفتر: وحيد.
(70). توضيحالمسائل مراجع، م 1777؛ خامنهاى، اجوبه، س 905 و 917؛ نورى، توضيحالمسائل، م 1773؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1785.
(71). صافى، جامعالاحكام، ج 1، س 748؛ بهجت، توضيحالمسائل، م 1391.
(72). مكارم، استفتائات، ج 2، س 548؛ توضيحالمسائل مراجع، م 777.
(73) تبريزى، توضيحالمسائل، م 1786 و استفتائات، س 822.
(74). امام، استفتائات، ج 1، س 25؛ تبريزى، استفتائات، س 836 و 891؛ صافى، جامعالاحكام، ج 1، س 748؛ مكارم، استفتائات، ج 2، س 516؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1783؛ سيستانى، gro. inatsis، خمس، ش 8.
(75). نورى، استفتائات، ج 2، س 380.
(76). فاضل، جامعالمسائل، ج 1، س 748؛ بهجت، توضيحالمسائل، س 391.
(77) خامنهاى، اجوبه، س 860 و 987.
(78). امام، استفتائات، ج 1، س 96؛ فاضل، جامعالمسائل، ج 1، س 833؛ مكارم، استفتائات، ج 1، س 319؛ بهجت، توضيحالمسائل، م 1379؛ سيستانى، منهاج الصالحين، ج 1، م 1251؛ نورى، استفتائات، ج 2، س 372؛ تبريزى، استفتائات، س 946؛ خامنهاى، اجوبه، س 870؛ صافى، جامعالاحكام، ج 1، س 621؛ دفتر: وحيد.
(79). فاضل، جامعالمسائل، ج 1، س 649؛ العروه الوثقى، ج 2، م 1؛ صافى، جامعالاحكام، ج 1، س 628؛ خامنهاى، اجوبه، س 952.
(80) العروه الوثقى، ج 1، م 61؛ خامنهاى، اجوبه، س 900؛ توضيحالمسائل مراجع، م 1775؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1783.
(81). العروه الوثقى، ج 2، م 83؛ توضيحالمسائل مراجع، م 1757؛ خامنهاى، اجوبه، س 998؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1783.
(82). امام، توضيحالمسائل، م 1770 و 1753؛ خامنهاى، اجوبه، س 858؛ فاضل، جامعالمسائل، ج 2، س 485؛ مكارم، استفتائات، ج 1، س 314؛ تبريزى، استفتائات، س 841؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1778.
(83). توضيحالمسائل مراجع، م 1770 و 1781؛ صافى، جامعالاحكام، ج 1، س 625؛ نورى، توضيحالمسائل، م 1766 و استفتائات، ج 2، س 359.
(84). دفتر: بهجت.
(85) العروه الوثقى، ج 2، م 61؛ خامنهاى، اجوبه، س 899.
(86) امام، استفتائات، ج 1، س 89؛ خامنهاى، اجوبه، س 899.
(87) فاضل، جامعالمسائل، ج 1، س 748؛ بهجت، توضيحالمسائل، م 1391؛ نورى، استفتائات، ج 2، س 341؛ دفتر: سيستانى.
(88) تبريزى، استفتائات، س 805؛ مكارم، توضيحالمسائل، م 1507؛ صافى، جامعالاحكام، ح 1، س 738 و 744؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1783.
(89). امام، استفتائات، ج 1، س 91؛ خامنهاى، اجوبه، س 899؛ فاضل، جامعالمسائل، ج 1، س 734؛ تبريزى، استفتائات، س 888؛ نورى، استفتائات، ج 1، س 267؛ صافى، جامعالاحكام، ج 1، س 704؛ مكارم، توضيحالمسائل، م 1507؛ بهجت، توضيحالمسائل، م 1376.
(90). دفتر: سيستانى و وحيد.
(91). العروه الوثقى، م 61؛ خامنهاى، اجوبه، س 899.
(92). توضيحالمسائل مراجع، م 1834.
(93). خامنهاى، اجوبه، س 1004 و 1002.
(94). توضيحالمسائل مراجع، م 1834؛ نورى، توضيحالمسائل، م 1830؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1843.
(95). توضيحالمسائل مراجع، م 1834
(96). همان.
(97). همان.
(98) توضيحالمسائل مراجع، م 1841 و 1842؛ نورى، توضيحالمسائل، م 1837 و 1838؛ العروه الوثقى، ج 2، قسمه الخمس، م 5.
(99) توضيحالمسائل مراجع، م 1841 و 1842؛ خامنهاى، اجوبه، س 1021؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1850.
(100) توضيحالمسائل مراجع، م 1834؛ نورى، توضيحالمسائل، م 1830؛ خامنهاى، اجوبه، س 1020؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1843.
(101). توضيحالمسائل مراجع، 1834؛ خامنهاى، اجوبه، س 1017.
(102). توضيحالمسائل مراجع، م 1834؛ مكارم، استفتائات، ج 1، س 355؛ نورى، توضيحالمسائل، م 1830 و 1839؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1843 و 1852.
(103). توضيحالمسائل مراجع، م 1834.
(104) امام، استفتائات، ج 1، س 135؛ خامنهاى، اجوبه، س 995؛ فاضل، جامعالمسائل، ج 1، س 806 و 814؛ بهجت، وسيله النجاه، م 1382؛ صافى، توضيحالمسائل، م 1774 و جامعالاحكام، ج 1، س 608.
(105) نورى، استفتائات، ج 2، س 310؛ تبريزى، التعليقه على منهاج الصالحين، م 1218؛ مكارم، توضيحالمسائل، م 1486.
(106) سيستانى، المسائل المنتخبه، م 593؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1773.
(107) البته در آغاز سال خمسى، ميان مراجع اختلافنظر است. (ر. ك: زمان، سال خمسى.)
(108) العروه الوثقى، ج 2، بابالخمس، م 67.
(109) توضيحالمسائل مراجع، م 1765؛ نورى، توضيحالمسائل، م 1761؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1773.
(110) توضيحالمسائل مراجع، م 1797؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1806؛ نورى، توضيحالمسائل، م 1793؛ خامنهاى، اجوبه، س 934 و 927.
(111) توضيحالمسائل مراجع، م 1786 و 1787؛ نورى، توضيحالمسائل، م 1783 و 1782.
(112) تبريزى، توضيحالمسائل، م 1795؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1794.
(113) توضيحالمسائل مراجع، م 1786، 1787؛ بهجت، توضيحالمسائل، م 1406 و 1407؛ خامنهاى، اجوبه، س 864؛ صافى، توضيحالمسائل، م 1795 و 1796.
(114) توضيحالمسائل مراجع، م 1795؛ نورى، توضيحالمسائل، م 1791؛ بهجت، توضيحالمسائل، م 1408؛ خامنهاى، اجوبه، س 932 و 933.
(115) توضيحالمسائل مراجع، م 1795.
(116) وحيد، توضيحالمسائل، م 1803.
(117). توضيحالمسائل مراجع، م 1795؛ نورى، توضيحالمسائل، م 1791؛ خامنهاى، اجوبه، س 930 و 928؛ وحيد، توضيحالمسائل، م 1803؛ بهجت، توضيحالمسائل، م 1407.
(118). توضيحالمسائل مراجع، م 1763 و 1795.
(119). استفتائات، ج 2، س 575.