برخی از معاندان برای آنکه به هدف خود که وارد کردن خدشه به ساحت مقدس پیامبر اکرم(ص) است، دست زنند، از هیچ حرفی فروگذار نیستند، چنان که با دستآویز قرار دادن یتیم ایشان مینویسند:
در زمانی که محمد در فقر و فاقه به سر میبرد، مانند کلیه افراد عصبی مزاج، شور و شهامت خود را از دست داده و به صورت جوانی جبون و خاموش درآمده بود، به طور کلی محمد در جوانی و سالهای قبل از ادعای نبوت، مرد گمنام و بیاهمیتی بود و از اسم و رسمی برخوردار نبود!! صحت و سقم این ادعا را در تألیفات محمدحسن قدردان قراملکی بررسی کردیم:
ادعای گمنامی و عدم مؤثر واقع شدن در جامعه مکی، ادعایی گزاف است که ادله و شواهد زیر عکس آن را نشان میدهد:
پیامبر در میان آنان حتی در دوران جوانی کاملاً شناخته شده بود؛ زیرا در رسوم اعراب و سنت قبیلگی آنان همدیگر را از دوران ولادت و طفولیت شناخته و بنابر پیوندهای موجود در میان افراد قبیله به خوبی به همدیگر آگاهی داشتند:
1. وقوع معجزات متعدد هنگام ولادت پیامبر(ص)
از طرفی باید گفت بر اساس آن دسته از روایاتی که در هنگام ولادت رسول خدا(ص) حوادثی غریب رخ داده و عموم مردم از آن باخبر شدند و با استفاده از اخبار کاهنان از تولد ایشان مطلع شده و با مشاهده این امور عجیب، دیدی متفاوت به ایشان حتی در کودکی پیدا کردند.
2. شناخت شخصیت حقیقی و حقوقی پیامبر توسط یهود
شاهد دیگر اینکه وقتی پیامبر در کودکی با مادر خود به مدینه سفر کرد، طبق نقل امایمن، یهودیان مدینه او را شناخته و از نبوت ایشان خبر دادند.
قرآن نیز به این مطلب اشاره میکند که آنان (یهودیان) او را مانند فرزندان خود میشناختند: «یعرفونه کما یعرفون ابناءهم»، حتی از عبدالله بنسلام- که از علمای یهود بود و سپس اسلام را پذیرفت، نقل شده است که میگفت: من پیامبر اسلام را بهتر از فرزندم میشناسم.
بنابر تصریح قرآن: «و کانوا من قبل یستفتحون علی الذین کفروا»، وقتی که یهودیان از عربها شکست میخورند، به آنها میگفتند: هنگامی که محمد مبعوث شود، شما را از سرزمین ما بیرون خواهد کرد.
3. نامگذاری فرزندان به اسامی «محمد»
از طرفی هم ما میبینیم، ابن سعد در کتاب خود اسامی کسانی را ذکر میکند که به طمع آنکه نبوت به آنان برسد، نام محمد را بر پسران خود میگذاشتند.
4.اشتهار به لقب «امین»
کاملاً پیداست که رسول خدا(ص) هیچگاه در بین مردم ناشناخته و یا گمنام نبوده است؛ چنان که ایشان در جوانی میان مردم مکه به محمدامین شهرت پیدا کرده بود و این دلیلی بر شناخته شده بودن ایشان هست.
5. شرکت در پیمان حلفالفضول
پیامبر(ص) در جوانی هم میان مردم مکه هیچگاه شخص غیرمؤثری نبود و نمونه آن پیمان حلفالفضول است که ایشان در آن شرکت داشته و بنابر قولی به پیشنهاد ایشان شکل گرفته است. این در حالی است که ایشان در آن زمان سعی نداشت خیلی با مردم بتپرست برخورد داشته باشد.
6.پذیرفتن داوری حضرت(ص) در جریان نصب حجرالاسود
پیامبر(ص) در میان مردم مکه و قریش تأثیر زیادی داشت و سخن او را کاملاً میپذیرفتند؛ مانند داوری ایشان در نصب حجرالاسود که همگی گفتند او امین است و ما به حکم او راضی هستیم و ایشان این جریان را که ممکن بود به خونریزی بینجامد به صورت مسالمتآمیز حل کرد.
پیامبر اکرم(ص) با اینکه فرستاده خداوند متعال به شمار میآمد و از سوی مسلمانان از جایگاه قدسی و معنوی بینظیری برخوردار بود و حتی آب وضوی ایشان را مسلمانان نمیگذاشتند به زمین ریخته شود و برای تبرک برمیداشتند، دهها سال نمونههای موی آن حضرت به عنوان تبرک نزد مسلمانان محفوظ مانده بود. با این حال زندگی خصوصی ایشان طوری نبود که دستیافتنی نباشد؛ ایشان مثل سایر مردم زندگی میکرد، با این فرق که کاملا رفتار ایشان بر اساس معیارهای عقلی و شرعی بوده و در آن گناه و اشتباه را نداشته است.
از اینرو، خدای متعال سیره ایشان را بدون استثنا برای مسلمانان الگوی نیکو معرفی کرده که برای سعادت دنیا و آخرت لازم است مورد توجه قرار گرفته و تبعیت شود و نیز خدای متعال سخنان ایشان را وحی خدا معرفی کرده است که خطا در آن راه ندارد، از این مسأله به معصوم بودن آن حضرت تعبیر میشود؛ با این حال همواره دشمنان و معاندان در پی اشکال تراشیهای بیاساس برای ایشان بودند و هستند و شبهاتی چند در این مورد مطرح کردهاند.