نوستالژی دوران کودکی شما چه بود؟

شما یادتون نمیاد...
توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به این صورت که بیسکوییت رو تو کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم

شما یادتون نمیاد...
ماه رمضون که میشد اگه کسی میگفت من روزه ام بهش میگفتیم زبونتو دربیار ببینم راست میگی یا نه ؟!

شما یادتون نمیاد...
من که میدونم چه دست گلی به آب دادی،میخوام از زبون خودت بشنوم.قدیمی ترین تاکتیک اعتراف گیری مادرا از بچه ها در طول تاریخ

کیا یادشونه وقتایی که معلم میخواست سوال بپرسه پاک کنمونو مینداختیم زیر میز که بریم بیاریمش و تو تیررس نگاه معلم نباشیم ؟

مامانم که شیشه پاک کن میخرید ، لحظه شماری میکردم تا اون ماده ی داخلش تمومه بشه بعد توش آب پر کنم بازی کنم …
این بلند مدت ترین برنامه ریزی بود که تو بچگی انجام میدادم !!!

یادتون نمیاد ، دبستان که بودیم وقتی معلممون میگفت “یه خودکار بدید به من” ؛ زیر دست و پا همدیگه رو له و لورده میکردیم تا زودتر برسیم و معلم خودکار ما رو بگیره

اینو موافقم

شما یادتون نمیاد
صبح برای نرفتن به مدرسه در حد یه قطع نخاعی خودمون رو به مریضی میزدیم وبعد از یه ساعت به سرعت از جامون بلند میشدیم و در حد مسی جست و خیز میکردیم

نوستالژی کودکی من کوچه های خاکی با بوی نم بارون و توپ پلاستیکی دولایه

یاعلی

بوی نم خاک ( برای اینکه موقع فوتبال گردوخاک به پا نش اول یکم آب روی زمین می پاشیدیم ، یک بوی خوبی میداد که نگو )

دوچرخه سواری ( اونموقعا دوچرخه ها مثل الان شیک و تمیز نبودن و زنجیراش مدام باید روغنکاری میشد مجبور بوردیم پاچه شلوار پای راستمونو تا کنیم تا روغنی نشه )

ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑا بغل ﺩﺳﺘﯿﺎﻣﻮﻥ ﻗﻬﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ ﯾﻪ ﺧﻂ ﻭﺳﻂ ﻣﯿﺰ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﯾﻢ ﻣﯿﮕﻔﺘﯿﻢ ﻭﺳﺎﯾﻠﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﻂ ﺍﯾﻨﻮﺭ ﺗﺮ ﻧﯿﺎﺩ

وقتی والدینمون خونه نبودن من بابرادرم بابلش وپتوباهم جنگ می کردیم وچه بالشهایی که پرپرنمی شدن.حیف .مادرم شرمنده ام امان ازشربازیهایم

ما با پشتی و بالش و چادر مادر یه خونه درس میکردیم که پنجره داشت و کلی توش حال میکردیم بعد مثلا بقیه رو دعوت میکردیم داخل و ازشون با آب و ...پذیرایی میکردیم!!!!

.

.

.

.

یا این که با دومینو و ماشین کوچولو شهر درس می کردیم و با کلی مغازه و پول کاغذی و دسته چک دست ساز بعد باه هم حال میکردیم.

.

.

.

.

یکی دیگه از بهترین تفریحات بازی با تفنگ های آب پاش قدیمی که 20cc آب بیشتر جا نداشت.تا یکی میومد تفنگشو پر آب کنه بقیه میریختن سرشو حسابی خیسش میکردن و همین روال برای نفر بعدی که آب تفنگش تموم شده بود ادامه پیدا میکرد

تزئینات روی چرخ های دوچرخه هم که داستانی برای خود دارد!!!!!!